تاریخ محمد
1.31K subscribers
16 photos
174 files
17 links
🔶 تاریخ راست زندگانی و کوششهای محمد و پیدایش اسلام.

🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🖌 برگرداننده : فرهیزش

https://kasravi-ahmad.blogspot.com

کانال پاکدینی (احمد کسروی)

@pakdini

همبستگی با ما :

@PakdiniHambastegibot
Download Telegram
116-117-118-119-120.pdf
93.3 KB
116ـ گروش تیره‌ی اَزد باسلام
117ـ گروش شاهان حِمَير باسلام
118ـ گروش بني‌حارِث باسلام
119ـ داستان اسلام آوردن رِفاعَة ابن زید جذامی
120ـ داستان فرستادگان هَمدان و مسلمان گردیدن ایشان
🆔 @Ahmad_kasravi
121ـ مُسَيلِمَه‌ي دروغگو و اَسوَد ابن كَعب عَنسي

در زمان محمد دو كس بودند كه دعوي برانگيختگي كردند : يكي مُسَيلمه‌ي دروغگو كه در يَمامه نشيمن داشت و ديگري اَسوَد ابن كَعب عَنسي كه در صنعاي يمن نشيمن داشت.
محمد فرماندهان و کارگزاران به سرزمينهای پیرامونی از بهر جزيه و زكات فرستاد. و از ايشان يكي مهاجر ابن اَبي اُمَيّة ابن مُغيره به صَنعاي يمن فرستاد كه اين اَسوَد عَنسي که دعوی ...


👇👇👇👇👇👇
121-Mosaylema - Asvad.pdf
83.6 KB
121ـ مُسَيلِمَه‌ي دروغگو و اَسوَد ابن كَعب عَنسي

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :

📧 farhixt@gmail.com

🆔 @Ahmad_Kasravi
122ـ بازپسين حج

123ـ فرستادگان محمد به شاهان پیرامونی

124ـ گروش باذان باسلام

125ـ داستان اسامة ابن زید

👇👇👇👇👇👇
122-123-124-125.pdf
114.7 KB
122ـ بازپسين حج

123ـ فرستادگان محمد به شاهان پیرامونی

124ـ گروش باذان باسلام

125ـ داستان اسامة ابن زید

121ـ مُسَيلِمَه‌ي دروغگو و اَسوَد ابن كَعب عَنسي



@tarikhe_mohammad
126ـ فرستادن لشكر به سرزمينهای پيرامونی [بخش یکم]

محمد خود بيست و هشت جنگ كرد که چگونگي آن از پيش رفت و سي و هشت دسته از لشكر اسلام هم در زمان خود از بهر جنگ به سرزمينهای پيرامونی فرستاد. و بازپسين لشكري كه فرستاد لشکر اُسامة ابن زيد بود كه او را در پايان عمر خود ، با لشكري بسيار ، به جنگ شام و بَلقا و داروم و مرز فلسطين فرستاد.
زند اين سي و هشت دسته كه محمد ايشان را بجنگ ...


👇👇👇👇👇👇
126- ferest^dane lawkar besarzaminh^ye pir^muni 1.pdf
90.7 KB
126ـ فرستادن لشكر به سرزمينهای پيرامونی [بخش یکم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :

📧 farhixt@gmail.com

🆔 @Ahmad_Kasravi
126ـ فرستادن لشكر به سرزمينهای پيرامونی [بخش دوم]

بيست و سوم ، هم عبدالله ابن اُنَيس را فرستاد از بهر كشتن خالد ابن سُفيان هُذَلي كه لشكر گرد مي‌كرد تا بجنگ محمد آيد.
عبدالله ابن اُنَيس بازگفت كه محمد مرا پيش خود خواند و گفت :‌ « مي‌شنوم كه خالد ابن سُفيان هُذَلي لشكري در سوي نخله گرد مي‌كند كه بجنگ من آيد. اكنون برو و او را بكش.»
عبدالله گفت : « من شمشير آويختم و برنشستم و روي ...


👇👇👇👇👇👇
126- ferest^dane lawkar besarzaminh^ye pir^muni 2.pdf
89.3 KB
126ـ فرستادن لشكر به سرزمينهای پيرامونی [بخش دوم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

@tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :

📧 farhixt@gmail.com

🆔 @Ahmad_Kasravi
126ـ فرستادن لشكر به سرزمينهای پيرامونی [بخش سوم]

ابوبكر گفت : « پرسشي دشوار از من كردي ، ليكن پاسخ آن را بشنو : پس بدان كه خدا محمد را به جهانيان فرستاد كه ايشان را براه اسلام خوانَد و ايشان را از گمراهي كهرايد. و محمد درآمد و بسيار كوشيد كه مردم را بدين مسلماني دعوت كند. پس برخي مسلمان گرديدند و برخي در بيديني ماندند. اكنون ، ايشان كه باسلام درآمده‌اند ، همسايگان خدايند و در زينهار اويند و كساني كه بر سر ايشان فرمانروا گردند و دادگری نکنند ، چنان باشد كه زينهارِ خدا خورده باشند ...


👇👇👇👇👇👇
126- ferest^dane lawkar besarzaminh^ye pir^muni 3.pdf
88.3 KB
126ـ فرستادن لشكر به سرزمينهای پيرامونی [بخش سوم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

🌐 @tarikhe_mohammad

🌐 @ketabSudmand

✉️ farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
126ـ فرستادن لشكر به سرزمينهای پيرامونی [بخش چهارم]

چون او افتاد ، ابن اَبي حَدرَد دويد و سر او را برید و برداشت و بانگ « الله اكبر» برآورد و روي گزارد و در ميان تيره‌ی او دويد ـ خود با آن دو تن ديگر كه با او بودند ـ و ايشان هر دو آواز برآوردند و گفتند : « الله اكبر » و ايشان هر دو از گوشه‌اي و او از گوشه‌اي ديگر.
مردم تيره چون آواز « الله اكبر » از هر دو سوي تيره شنيدند ، پنداشتند كه لشكري بسيار آمده‌اند و گريز در ميان ايشان افتاد و بیکدیگر نپرواییدند و هر كسي از جاي خود ...


👇👇👇👇👇👇
126- ferest^dane lawkar besarzaminh^ye pir^muni 4.pdf
89.9 KB
126ـ فرستادن لشكر به سرزمينهای پيرامونی [بخش چهارم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

🌐 @tarikhe_mohammad

🌐 @ketabSudmand

✉️ farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
127ـ درگذشت پاكمرد [بخش یکم]

آغاز بيماري محمد كه به آن خواستی درگذشت ، در روزهای پایانی صفر یا آغاز ماه ربيع‌الاول سال یازدهم هجری بود.
زاده‌ی اسحاق از زبان أبی مُوَیهِبه بنده‌ی محمد چنین گوید :
در میانه‌ی شبی که آغاز بیماری او خواستی بود ، برخاست و مرا از خواب بیدار کرد و گفت : « ای مُوَیهِبه بیا با من تا بگورستان بقیع رویم». پس من با او رفتم و چون به میان گورستان رسیده بود بازایستاد و مردگان آنجا را آمرزش خواست و به خانه بازآمدیم. بامداد که ...


👇👇👇👇👇👇
127- dargozawte P^kmard 1.pdf
94.7 KB
176ـ درگذشت پاکمرد [بخش یکم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

🌐 @tarikhe_mohammad

🌐 @ketabSudmand

✉️ farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
127ـ درگذشت پاكمرد [بخش دوم]

ابوبکر ابن عبدالله ابن ابی مُلَیکه بازگفت که هم در آن روز که محمد خواستی درگذشت ، یعنی روز دوشنبه ، به مسجد درآمد و در پهلوی ابوبکر ، از دست راستِ او ، بر زمین نشست و نماز کرد.
چون نماز کرده بود ، روی با مردم کرد و آواز برداشت و ایشان را پندید و سپارشها کرد. ابوبکر او را گفت : « ای برگزیده¬ی خدا ، امروز سپاس خدا را بهتری».*
عبدالله ابن عباس بازگوید که هم در آن روز که محمد خواستی ...


👇👇👇👇👇👇
127- dargozawte P^kmard 2.pdf
90.1 KB
127ـ درگذشت پاکمرد [بخش دوم]

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

🌐 @tarikhe_mohammad

🌐 @ketabSudmand

✉️ farhixt@gmail.com

🆔 @ahmad_kasravi
128ـ زنان محمد

محمدِ اسحاق گويد كه چون محمد درگذشت ، نُه زن در خانه‌ي او بودند : عايشه دختر ابوبكر ، حَفصه دختر عمر ، اُمّ حَبيبه دختر ابوسفيان ابن حرب ، اُمّ سَلَمه دختر ابو اُمَيّة ابن مُغيره ، سوده دختر زَمعة ابن قَيس ، زينب دختر جَحش ابن رِئاب ، ميمونه دختر حارِث ابن حَزن ، صَفيّه دختر حُيّي ابن اَخطَب و جُوَيريه دختر حارِث ابن ابي‌ضِرار.
اين نه تن آن بودند كه چون محمد درگذشت ...


👇👇👇👇👇👇
129ـ دست دادن با ابوبكر

چون محمد درگذشت ، پيش از آنكه او را بخاك سپاردندي ، دوسخني و جدايي در ميان ياران افتاد. و همه‌ي انصار بر سر سعد ابن عُباده گرد آمدند و علي با طلحه و زبير گوشه گرفتند و بخانه‌ي فاطمه رفتند و نشستند و عمر و بازمانده‌ي مهاجران با ابوبكر بودند.
در اين هنگام كسي به پيش عمر و ابوبكر آمد و گفت : « اگر شما دلسوزي دين اسلام را نكنيد و كار مسلمانان را درنيابيد ، دشوار باشد. اكنون پيش از آنكه ...


👇👇👇👇👇👇