Forwarded from Attach Master
🔸دور از روستا با دستان کوچک شان مشغول جمع آوری هیزم بودند. کلاس اول ابتدایی و پیش دبستانی بودند. طناب پهن کرده و هیزم ها را روی آن گذاشتند.
🔹توقف کردم و پیشنهاد دادم بیایید برویم قصه بخوانیم. گفتند ما باید هیزم ها را بیاریم.
🔸هیزم ها را سوار ماشین کرده و باهم به طرف روستا حرکت کردیم. نان و پیاز همراهشان بود برای رفع گرسنگی..
#کهگیلویه_بویر_احمد
https://telegram.me/tofreedomiran
🔹توقف کردم و پیشنهاد دادم بیایید برویم قصه بخوانیم. گفتند ما باید هیزم ها را بیاریم.
🔸هیزم ها را سوار ماشین کرده و باهم به طرف روستا حرکت کردیم. نان و پیاز همراهشان بود برای رفع گرسنگی..
#کهگیلویه_بویر_احمد
https://telegram.me/tofreedomiran
Telegram
📎