#پریسا
روی لبهای تو وقتی ردی از لبخند نیست
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست
اخمهایت را کمی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانههای خستهی الوند نیست
خواجهی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد
قصهاش آنچه مورخها به ما گفتند نیست
خواست تا از چشمزخم دشمنان حفظت کند
خوب میدانست کار آتش و اسپند نیست
آنقدر شیرینزبانی کار دستم دادهای
قند خون از خوردن بیش از نیاز قند نیست
ای تنت شیراز رازآلود فتحت میکنم
گرچه در رگهام خون پادشاه زند نیست!
#سورنا_جوکار
@AdabSar
روی لبهای تو وقتی ردی از لبخند نیست
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست
اخمهایت را کمی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانههای خستهی الوند نیست
خواجهی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد
قصهاش آنچه مورخها به ما گفتند نیست
خواست تا از چشمزخم دشمنان حفظت کند
خوب میدانست کار آتش و اسپند نیست
آنقدر شیرینزبانی کار دستم دادهای
قند خون از خوردن بیش از نیاز قند نیست
ای تنت شیراز رازآلود فتحت میکنم
گرچه در رگهام خون پادشاه زند نیست!
#سورنا_جوکار
@AdabSar
#پریسا
آنقدر شیرین زبانی کار دستم دادهای
قند خون از خوردن بیش از نیاز قند نیست!
#سورنا_جوکار
#شعر_ایران
@AdabSar
آنقدر شیرین زبانی کار دستم دادهای
قند خون از خوردن بیش از نیاز قند نیست!
#سورنا_جوکار
#شعر_ایران
@AdabSar
💫
روی لبهای تو وقتی ردی از لبخند نیست
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست
اخمهایت را کمی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانههای خستهی الوند نیست
خواجهی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد
قصهاش آنچه مورخها به ما گفتند نیست
خواست تا از چشمزخم دشمنان حفظت کند
خوب میدانست کار آتش و اسپند نیست
آنقدر شیرینزبانی کار دستم دادهای
قند خون از خوردن بیش از نیاز قند نیست
ای تنت شیراز رازآلود فتحت میکنم
گرچه در رگهام خون پادشاه زند نیست!
#سورنا_جوکار
@AdabSar
روی لبهای تو وقتی ردی از لبخند نیست
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست
اخمهایت را کمی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانههای خستهی الوند نیست
خواجهی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد
قصهاش آنچه مورخها به ما گفتند نیست
خواست تا از چشمزخم دشمنان حفظت کند
خوب میدانست کار آتش و اسپند نیست
آنقدر شیرینزبانی کار دستم دادهای
قند خون از خوردن بیش از نیاز قند نیست
ای تنت شیراز رازآلود فتحت میکنم
گرچه در رگهام خون پادشاه زند نیست!
#سورنا_جوکار
@AdabSar
@AdabSar
شانههایت را نمیخواهم، سرم را پس بده
آسمان ارزانیات، بال و پرم را پس بده
نامههایی را که دادم پاسخش سهم خودت
باز کن قفل قفس را، کفترم را پس بده
بچه بودم اولین باری که دزدی کردهام
لطف کن چادر نماز خواهرم را پس بده
پای بودن با تو قلبی را شکستم که نپرس
اشکهای بی امان مادرم را پس بده
جنگلی سر سبز بودم خوب سوزاندی مرا
قانعم یک مشت از خاکسترم را پس بده
تازگیها چشم زیبایی دلم را برده است
کار دارم، زود باش، انگشترم را پس بده
#سورنا_جوکار
@AdabSar
شانههایت را نمیخواهم، سرم را پس بده
آسمان ارزانیات، بال و پرم را پس بده
نامههایی را که دادم پاسخش سهم خودت
باز کن قفل قفس را، کفترم را پس بده
بچه بودم اولین باری که دزدی کردهام
لطف کن چادر نماز خواهرم را پس بده
پای بودن با تو قلبی را شکستم که نپرس
اشکهای بی امان مادرم را پس بده
جنگلی سر سبز بودم خوب سوزاندی مرا
قانعم یک مشت از خاکسترم را پس بده
تازگیها چشم زیبایی دلم را برده است
کار دارم، زود باش، انگشترم را پس بده
#سورنا_جوکار
@AdabSar
@AdabSar
نخواهی دید جز من، در کسی این سربهراهی را
برای بردن دریا بیاور تنگ ماهی را
جدا کردی مسیر خویش را از من، ولی دستی
به هم پیوند داده انتهای این دو راهی را
مرا میخواهی اما در مقابل شرط هم داری
دوباره زنده کردی دورهی مشروطهخواهی را
برای دیدنت فرقی ندارد راه و بیراهه
به مقصد میرسانم هر مسیر اشتباهی را
به عشقت هر کسی شاعر شد از میدان بهدر کردم
زمانی مولوی و این اواخر هم پناهی را!
#سورنا_جوکار
@AdabSar
نخواهی دید جز من، در کسی این سربهراهی را
برای بردن دریا بیاور تنگ ماهی را
جدا کردی مسیر خویش را از من، ولی دستی
به هم پیوند داده انتهای این دو راهی را
مرا میخواهی اما در مقابل شرط هم داری
دوباره زنده کردی دورهی مشروطهخواهی را
برای دیدنت فرقی ندارد راه و بیراهه
به مقصد میرسانم هر مسیر اشتباهی را
به عشقت هر کسی شاعر شد از میدان بهدر کردم
زمانی مولوی و این اواخر هم پناهی را!
#سورنا_جوکار
@AdabSar