📝📖📚📜
بریدهای از یک یادداشت
داستان یعنی: لطفن اون تلویزیون رو خفهش کن!
یعنی: پس این سیگارهای من کدوم جهنمی هستند؟
یعنی: گرفتار شدن در گوشهی رینگ بوکس، زیر مشتهای حریف، وقتی دستکشهای تو از جنس کلمات است و حریف، اسمش عشق است و رنج و شکست و تنهایی...
بخشی از یادداشت #داستان_چیه
نویسنده #مصطفا_مستور
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🏹🚬🛡💔
بریدهای از یک یادداشت
داستان یعنی: لطفن اون تلویزیون رو خفهش کن!
یعنی: پس این سیگارهای من کدوم جهنمی هستند؟
یعنی: گرفتار شدن در گوشهی رینگ بوکس، زیر مشتهای حریف، وقتی دستکشهای تو از جنس کلمات است و حریف، اسمش عشق است و رنج و شکست و تنهایی...
بخشی از یادداشت #داستان_چیه
نویسنده #مصطفا_مستور
#ادبیات_ایران
@AdabSar
🏹🚬🛡💔
📞🎼🎧🎤
خرمن گیسویت را نمیخواهم؛
و کمان ابرویت را!
یا غنچهی دهان
یا قامت سرو
یا لب لعل
و ماه صورتت را
نمیخواهم
آه
اگر چیزی هست برای رام کردن این اسب وحشیروح...
سدایت
سدایت
سدایت
تنها سدایت
از پشت تلفن راهدور...
#مصطفا_مستور
#شعر_ایران
@AdabSar
🐎🐎🐎🐎
خرمن گیسویت را نمیخواهم؛
و کمان ابرویت را!
یا غنچهی دهان
یا قامت سرو
یا لب لعل
و ماه صورتت را
نمیخواهم
آه
اگر چیزی هست برای رام کردن این اسب وحشیروح...
سدایت
سدایت
سدایت
تنها سدایت
از پشت تلفن راهدور...
#مصطفا_مستور
#شعر_ایران
@AdabSar
🐎🐎🐎🐎
🔷🔶🔹🔸
پرهیز از نگاهکردن به کسی که شوق دیدنش کلافهات کرده
تردید مُبهَمَت را به یقینی روشن تبدیل میکند:
مطمئن باش عاشق شدهای...!
#مصطفا_مستور
چند روایت معتبر
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
پرهیز از نگاهکردن به کسی که شوق دیدنش کلافهات کرده
تردید مُبهَمَت را به یقینی روشن تبدیل میکند:
مطمئن باش عاشق شدهای...!
#مصطفا_مستور
چند روایت معتبر
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸