🇮🇷☀️
دوباره شیههی اسبیست در دشت خراسانم
صدای طبل میآید دوباره از بدخشانم
دوباره رودکی در من به ساز رود میرقصد
منی که کابلم، مثل دوشنبه، مثل تهرانم
صدای ناصرِ خسرو میان کوه پیچیده است
میان درهای تنها، میان من که یمگانم
دوباره رخش را در من، تهمتن باز گم کرده است
از آن دوران چراغانیست بازار سمنگانم
از آن دوران کسی در من همیشه چای مینوشد
که قند پارسی دارد سرخس و بلخ و ختلانم
از آن دوران تمام روزهای هفته میدانند
که تا خورشید خواهد بود، می ماند خراسانم.
برای اهالی وطن پارسی
سراینده و فرستنده: #موسا_عصمتی
۲۶ فروردین ۱۴۰۱
☀️🇮🇷 @AdabSar
دوباره شیههی اسبیست در دشت خراسانم
صدای طبل میآید دوباره از بدخشانم
دوباره رودکی در من به ساز رود میرقصد
منی که کابلم، مثل دوشنبه، مثل تهرانم
صدای ناصرِ خسرو میان کوه پیچیده است
میان درهای تنها، میان من که یمگانم
دوباره رخش را در من، تهمتن باز گم کرده است
از آن دوران چراغانیست بازار سمنگانم
از آن دوران کسی در من همیشه چای مینوشد
که قند پارسی دارد سرخس و بلخ و ختلانم
از آن دوران تمام روزهای هفته میدانند
که تا خورشید خواهد بود، می ماند خراسانم.
برای اهالی وطن پارسی
سراینده و فرستنده: #موسا_عصمتی
۲۶ فروردین ۱۴۰۱
☀️🇮🇷 @AdabSar
🏴
درد طبس را میشود از آسمان فهمید
از این غروب مبهم نامهربان فهمید
در فکرِلبنانبودهها مهری نمیفهمند
بیمهر باید غصه فصل خزان فهمید
من از کتاب درد فصلی تازه را خواندم
دردی که پاییز غزل هم بیگمان فهمید
پنجاه درد تازه یعنی بیشمار اندوه
حالا خدا اندوه را از بغضمان فهمید
میخواستم جشنی بگیرم مهربان با مهر
در سوگ ماندم سوگ را کل جهان فهمید
سراینده: #مینا_آقاخانی
سرایندهی فرتور (عکس): #موسا_عصمتی
🏴 @AdabSar
درد طبس را میشود از آسمان فهمید
از این غروب مبهم نامهربان فهمید
در فکرِلبنانبودهها مهری نمیفهمند
بیمهر باید غصه فصل خزان فهمید
من از کتاب درد فصلی تازه را خواندم
دردی که پاییز غزل هم بیگمان فهمید
پنجاه درد تازه یعنی بیشمار اندوه
حالا خدا اندوه را از بغضمان فهمید
میخواستم جشنی بگیرم مهربان با مهر
در سوگ ماندم سوگ را کل جهان فهمید
سراینده: #مینا_آقاخانی
سرایندهی فرتور (عکس): #موسا_عصمتی
🏴 @AdabSar