با دیدن مستند #هویدا و سرنوشت تلخ او بی اختیار گریستم…برای وطن اشغالشده و آوارگی میلیونها ایرانی،برای غلبه جهالت آدمکشانی چون #خمینی و #خلخالی بر خرد و دانش دولتمردی روشنفکر چون امیر عباس هویدا که #روزنامه_اطلاعات آن زمان مغرضانه و بی شرمانه از او بعنوان یک خائن یاد کرده بود.
Bijan Farhoodi
@AmirTaheri4
Bijan Farhoodi
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با دقت ببینید
رسیدیم به سر اختاپوس
اماده رستاخیز ملی باشید
#4H
#مانوک_خدابخشیان
#پایان_هلال_شیعی
#پایان_الاهیات_رهایی_بخش
#پایان_جا
pahlavism
@AmirTaheri4
رسیدیم به سر اختاپوس
اماده رستاخیز ملی باشید
#4H
#مانوک_خدابخشیان
#پایان_هلال_شیعی
#پایان_الاهیات_رهایی_بخش
#پایان_جا
pahlavism
@AmirTaheri4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای تمام آنهایی که تازگی ها سخن از انتخاب بین پادشاهی، جمهوری و اصلاحات میزنند!
تنها انتخاب واقعی و مردمی در جهت منافع ملی ایران و بر اساس ریشه تاریخی ایران، جز این نیست!👇
#کشورشادشاهنشاهی_ایران
Roya PeaceHappyJoy
@AmirTaheri4
تنها انتخاب واقعی و مردمی در جهت منافع ملی ایران و بر اساس ریشه تاریخی ایران، جز این نیست!👇
#کشورشادشاهنشاهی_ایران
Roya PeaceHappyJoy
@AmirTaheri4
Mortadella 👑
ترکیه و ۱۰۰ سال بحران هویت.
بهتر است که همسایگان ترکیه در مواجهه با اردوغان و حزب سیاسی اش با احتیاط عمل کنند و او را دست کم نگیرند.
Amir Taheri
Turkey’s Hundred Years of Identity Crisis https://eng-archive.aawsat.com/amir-taheri/features/turkeys-hundred-years-of-identity-crisis
@AmirTaheri4
ترکیه و ۱۰۰ سال بحران هویت.
بهتر است که همسایگان ترکیه در مواجهه با اردوغان و حزب سیاسی اش با احتیاط عمل کنند و او را دست کم نگیرند.
Amir Taheri
Turkey’s Hundred Years of Identity Crisis https://eng-archive.aawsat.com/amir-taheri/features/turkeys-hundred-years-of-identity-crisis
@AmirTaheri4
گفتگو با امیر طاهری/ آزاد سازی جزایر ۳ گانه از اشغال انگلیسیها توسط…
گفتگو با امیر طاهری/ آزاد سازی جزایر ۳ گانه از اشغال انگلیسیها توسط شاه/ کیش زیبا مات انقلاب ۵۷ شد!
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رویاهای طلایی خامنهای در حال فروپاشی: امیر طاهری از پایان نفوذ جمهوری اسلامی میگوید!
امیرطاهری میگوید،ترامپ در دور اول ریاست جمهوریاش سیاستهای تهاجمی علیه ایران داشت، اما ممکن است تیم جدید او، که احتمالاً تجربه بیشتری در مدیریترانهای بینالمللی دارد، رویکردی متفاوت را اتخاذ کند.
با این حال، طاهری تأکید دارد که برای ایران، صرف نظر از اینکه چه کسی در آمریکا به قدرت برسد، شرایط داخلی و بینالمللی جمهوری اسلامی به گونهای است که دوران تأثیرگذاری آن به پایان رسیده است.
طاهری به رویکرد دوگانه و حتی فرصتطلبانه روسیه در قبال جمهوری اسلامی اشاره میکند. روسیه با رأی به قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران، نشان داده که در موضوعات کلیدی حاضر به دفاع از ایران نیست.
در سوریه نیز، روسیه عملاً جمهوری اسلامی را از معادلات کنار گذاشته و نشان داده که حمایت از بشار اسد برایش اولویتی ندارد.
شبکه رسانه ای بیان | رصد کلاب هاوس |منبع:کلاب هاوس |دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳
—————————————————————————————
@AmirTaheri4
رویاهای طلایی خامنهای در حال فروپاشی: امیر طاهری از پایان نفوذ…
شبكه رسانه ای بیان
رویاهای طلایی خامنهای در حال فروپاشی: امیر طاهری از پایان نفوذ جمهوری اسلامی میگوید!
امیرطاهری میگوید،ترامپ در دور اول ریاست جمهوریاش سیاستهای تهاجمی علیه ایران داشت، اما ممکن است تیم جدید او، که احتمالاً تجربه بیشتری در مدیریترانهای بینالمللی دارد، رویکردی متفاوت را اتخاذ کند.
با این حال، طاهری تأکید دارد که برای ایران، صرف نظر از اینکه چه کسی در آمریکا به قدرت برسد، شرایط داخلی و بینالمللی جمهوری اسلامی به گونهای است که دوران تأثیرگذاری آن به پایان رسیده است.
طاهری به رویکرد دوگانه و حتی فرصتطلبانه روسیه در قبال جمهوری اسلامی اشاره میکند. روسیه با رأی به قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران، نشان داده که در موضوعات کلیدی حاضر به دفاع از ایران نیست.
در سوریه نیز، روسیه عملاً جمهوری اسلامی را از معادلات کنار گذاشته و نشان داده که حمایت از بشار اسد برایش اولویتی ندارد.
شبکه رسانه ای بیان | رصد کلاب هاوس |منبع:کلاب هاوس |دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳
—————————————————————————————
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
امیرطاهری میگوید،ترامپ در دور اول ریاست جمهوریاش سیاستهای تهاجمی علیه ایران داشت، اما ممکن است تیم جدید او، که احتمالاً تجربه بیشتری در مدیریترانهای بینالمللی دارد، رویکردی متفاوت را اتخاذ کند.
با این حال، طاهری تأکید دارد که برای ایران، صرف نظر از اینکه چه کسی در آمریکا به قدرت برسد، شرایط داخلی و بینالمللی جمهوری اسلامی به گونهای است که دوران تأثیرگذاری آن به پایان رسیده است.
طاهری به رویکرد دوگانه و حتی فرصتطلبانه روسیه در قبال جمهوری اسلامی اشاره میکند. روسیه با رأی به قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران، نشان داده که در موضوعات کلیدی حاضر به دفاع از ایران نیست.
در سوریه نیز، روسیه عملاً جمهوری اسلامی را از معادلات کنار گذاشته و نشان داده که حمایت از بشار اسد برایش اولویتی ندارد.
شبکه رسانه ای بیان | رصد کلاب هاوس |منبع:کلاب هاوس |دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳
—————————————————————————————
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
باید مرحوم سردار سلیمانی و "رهبر فرزانه" خامنهای به عنوان بزرگترین بازنده قمار تاریخ وارد کتاب رکوردهای گینس شوند.
آنها با بیش از ۲۰ میلیارد دلار در رویای تسلط بر سوریه و لبنان قمار کردند و باختند.
بزرگترین باخت ثبت شده در قمار در کازینو مربوط به هری کاکاواس استرالیایی بود.
هری کاکاواس است که ۱ میلیارد دلار در کازینویی در استرالیا باخت
@AmirTaheri4
آنها با بیش از ۲۰ میلیارد دلار در رویای تسلط بر سوریه و لبنان قمار کردند و باختند.
بزرگترین باخت ثبت شده در قمار در کازینو مربوط به هری کاکاواس استرالیایی بود.
هری کاکاواس است که ۱ میلیارد دلار در کازینویی در استرالیا باخت
@AmirTaheri4
نیروهای بشار اسد و متحد او،حزبالله از شهر #درعا در جنوب عقب نشینی کردند و آن را به شورشیان سپردند.
این امر به شورشیان تحت حمایت ترکیه امکان می دهد تا از جنوب به سمت #دمشق حرکت کنند در حالیکه سایر شورشیان از شمال به آن سمت نزدیک میشوند.
روسیه سعی میکند دخالتی نداشته باشد
@AmirTaheri4
این امر به شورشیان تحت حمایت ترکیه امکان می دهد تا از جنوب به سمت #دمشق حرکت کنند در حالیکه سایر شورشیان از شمال به آن سمت نزدیک میشوند.
روسیه سعی میکند دخالتی نداشته باشد
@AmirTaheri4
سردارسلیمانی که اغلب درتهران از وی به عنوان "بزرگترین فاتح مسلمان" یاد می شود، به عنوان بزرگترین بازنده در قمار شهرتی به مراتب بزرگتر در سطح دنیا دارد
او ۲۰ میلیارد دلار در سوریه و لبنان باخت.نفر بعدی با فاصله زیاد ،هری کاکاواس است که ۱ میلیارد دلار در کازینویی در استرالیا باخت
@AmirTaheri4
او ۲۰ میلیارد دلار در سوریه و لبنان باخت.نفر بعدی با فاصله زیاد ،هری کاکاواس است که ۱ میلیارد دلار در کازینویی در استرالیا باخت
@AmirTaheri4
سردارقاسم سلیمانی ۱۱ دسامبر ۲۰۱۹ :ما به لطف رهبرمان، سوریه را از شر تروریست های مورد حمایت شیطان بزرگ وهمچنین از لوث وجود صهیونیستها پاکسازی کردیم.
آیت الله صادقی در ۶ دسامبر ۲۰۲۴: تروریست های تحت حمایت شیطان بزرگ و رژیم صهیونیستی به سوریه بازگشته و به سمت دمشق حرکت می کنند.
@AmirTaheri4
آیت الله صادقی در ۶ دسامبر ۲۰۲۴: تروریست های تحت حمایت شیطان بزرگ و رژیم صهیونیستی به سوریه بازگشته و به سمت دمشق حرکت می کنند.
@AmirTaheri4
ایرانی: دو زندانی با نیمقرن فاصله
اگر این کلاه شرعی را کنار بگذاریم، واقعیت این است که جمهوری اسلامی از نظر تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی در تمام دوران حیات خود در راس جدول جهانی قرار داشته است
امیر طاهری
جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۶ دِسامبر ۲۰۲۴ ۱۰:۴۵
زندان اوین تهران/ایسنا
«ما در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی و عقیدتی نداریم!» این ادعایی است که در طی چهار دهه گذشته از سوی مقامات گوناگون جمهوری اسلامی تکرار و تاکید شده است. حجتالاسلام محمد خاتمی در سخنرانی خود در دانشگاه هاروارد، دکتر محمود احمدی نژاد در سخنرانی خود در دانشگاه کلمبیا، دکتر محمد جواد ظریف در سه سخنرانیاش در شورای روابط خارجی در نیویورک، این ادعا را با قاطعیت عرضه کردند. از سوی دیگر مقامات قضایی جمهوری اسلامی از جمله آیتالله محسنی اژهای نیز بر این ادعا صحه گذاردهاند.
همه آنان مدعیاند که جمهوری اسلامی تنها کسانی را که به زندان میفرستد که مفسد فیالارض یا محاربون الله هستند. به عبارت دیگر، افرادی که اخلاق جامعه را فراتر از مسائل سیاسی به فساد میکشانند یا با احکام الهی که فراتر از ملاحظات سیاسی هستند، میجنگند.
اما اگر این کلاه شرعی را کنار بگذاریم، واقعیت این است که جمهوری اسلامی از نظر تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی در تمام دوران حیات خود در راس جدول جهانی قرار داشته است. در یک بررسی دانشگاهی در فرانسه در سال ۲۰۱۱ میلادی، تعداد کسانی که به خاطر عقاید سیاسی و مذهبی یا فعالیتهای سیاسی مخالف نظام حاکم در جمهوری اسلامی به زندان رفتند، در طی چهار دهه پیش از یک میلیون تن تخمین زده شد.
اگر این تخمین درست باشد، میتوان گفت که بخش بزرگی از ایرانیانی که در صحنه سیاسی، فعالیت انتقادی و اعتراضی دارند، لااقل برای مدتی طعم زندان آیتالله را چشیدهاند.
با این حال برداشتهای گوناگونی از تجربه زندانی شدن در جمهوری اسلامی عرضه میشود. جناح اصلاحطلب مدعی است که زندان در جمهوری اسلامی بیشتر یک مرکز بازآموزی و تصحیح خطاهای سیاسی و عقیدتی است تا مجازات، چه رسد به انتقامجویی. بعضی ناقدان چپگرای نظام از این هم فراتر میروند و ادعا میکنند که ایران امروز دو نوع زندان دارد: نرم و سخت. زندان نرم برای افرادی است که حقانیت انقلاب ۱۳۵۷ شمسی را میپذیرند، اما در بعضی زمینههای مربوط به اداره کشور انتقادات و ملاحظاتی دارند. در زندان نرم، به گفته خانم گلشیفته فراهانی، ستاره سینما، زندانیان به رقص و آواز میپردازند. به گفته آقای مسعود بهنود، روزنامهنگار برجسته بیبیسی فارسی، و پروفسور صادق زیباکلام نیز زندانهای جمهوری اسلامی اگر هتل ۵ستاره نباشند، همه امکانات رفاه را برای مهمانان زندانی خود عرضه میکنند.
در زندان سخت، اما وضع طور دیگری است. نخستین قربانیان زندان سخت هزاران تن از نوجوانان هوادار مجاهدین خلق بودند که در طی چند روز، بدون محاکمه اعدام شدند. پس از آنان و تا به امروز، زندان سخت نصیب هواداران پادشاهی مشروطه بوده و هست.
در جمهوری اسلامی، زندان یک نقش دیگر نیز داشته است: تقدیم نوعی از مشروعیت به زندانی با کمترین هزینه. زندانیانی داشته و داریم که هرچند گاه به زندان میروند و پس از چند روز یا چند ماه، آزاد میشوند و نقش مخالف وفادار نظام را بازی میکنند. بعضی آنان حتی به خارج صادر میشوند تا با تبلیغ مشروعیت ادعای خود در گروههای مخالف نظام راه یابند و آنان را به بیراهه بکشانند. البته این تاکتیک قبلا از سوی اتحاد شوروی در مقیاس وسیع مورداستفاده قرار گرفته بود.
البته رسیدن به تصویر عادلانه از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی میگذرد، آسان نیست. بعضی گروگانهای خارجی نظام خمینیگرا در این زمینه کوششهایی کردهاند، اما حتی آنان نیز نتوانستهاند به همه پرسشهایی که مطرح است، پاسخ دهند.
بعضی زندانیان ایرانی که خاطرات اسارت خود را نوشتهاند، یا با اغراق در شرایط وخیم زندانیان و یا با مشاطهگری برای بزک یک نظام زشت، خود را بیاعتبار کردهاند. از دید منــ که البته از آنجا که همه کتابهای مربوط به زندانهای جمهوری اسلامی را نخواندهامــ فقط دو کتاب تصویری منصفانه از این بخش از تراژدی ما عرضه میکنند.
این دو کتاب با فاصله ۴۰ سال منتشر شدهاند. نخستین کتاب «دیوار اللهاکبر» اثر نویسنده فقید سیاوش بشیری است که در نخستین سالهای حکومت آیتالله خمینی به جرم دفاع از پادشاهی مشروطه به زندان افتاد و پس از تحمل شدیدترین شکنجهها، سرانجام در شرایطی که هرگز کاملا روشن نشد، از رده اعدامشوندگان خارج شد و توانست بیرون آید و سرانجام راه تبعید را در پیش گیرد.
@AmirTaheri4
اگر این کلاه شرعی را کنار بگذاریم، واقعیت این است که جمهوری اسلامی از نظر تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی در تمام دوران حیات خود در راس جدول جهانی قرار داشته است
امیر طاهری
جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۶ دِسامبر ۲۰۲۴ ۱۰:۴۵
زندان اوین تهران/ایسنا
«ما در جمهوری اسلامی زندانی سیاسی و عقیدتی نداریم!» این ادعایی است که در طی چهار دهه گذشته از سوی مقامات گوناگون جمهوری اسلامی تکرار و تاکید شده است. حجتالاسلام محمد خاتمی در سخنرانی خود در دانشگاه هاروارد، دکتر محمود احمدی نژاد در سخنرانی خود در دانشگاه کلمبیا، دکتر محمد جواد ظریف در سه سخنرانیاش در شورای روابط خارجی در نیویورک، این ادعا را با قاطعیت عرضه کردند. از سوی دیگر مقامات قضایی جمهوری اسلامی از جمله آیتالله محسنی اژهای نیز بر این ادعا صحه گذاردهاند.
همه آنان مدعیاند که جمهوری اسلامی تنها کسانی را که به زندان میفرستد که مفسد فیالارض یا محاربون الله هستند. به عبارت دیگر، افرادی که اخلاق جامعه را فراتر از مسائل سیاسی به فساد میکشانند یا با احکام الهی که فراتر از ملاحظات سیاسی هستند، میجنگند.
اما اگر این کلاه شرعی را کنار بگذاریم، واقعیت این است که جمهوری اسلامی از نظر تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی در تمام دوران حیات خود در راس جدول جهانی قرار داشته است. در یک بررسی دانشگاهی در فرانسه در سال ۲۰۱۱ میلادی، تعداد کسانی که به خاطر عقاید سیاسی و مذهبی یا فعالیتهای سیاسی مخالف نظام حاکم در جمهوری اسلامی به زندان رفتند، در طی چهار دهه پیش از یک میلیون تن تخمین زده شد.
اگر این تخمین درست باشد، میتوان گفت که بخش بزرگی از ایرانیانی که در صحنه سیاسی، فعالیت انتقادی و اعتراضی دارند، لااقل برای مدتی طعم زندان آیتالله را چشیدهاند.
با این حال برداشتهای گوناگونی از تجربه زندانی شدن در جمهوری اسلامی عرضه میشود. جناح اصلاحطلب مدعی است که زندان در جمهوری اسلامی بیشتر یک مرکز بازآموزی و تصحیح خطاهای سیاسی و عقیدتی است تا مجازات، چه رسد به انتقامجویی. بعضی ناقدان چپگرای نظام از این هم فراتر میروند و ادعا میکنند که ایران امروز دو نوع زندان دارد: نرم و سخت. زندان نرم برای افرادی است که حقانیت انقلاب ۱۳۵۷ شمسی را میپذیرند، اما در بعضی زمینههای مربوط به اداره کشور انتقادات و ملاحظاتی دارند. در زندان نرم، به گفته خانم گلشیفته فراهانی، ستاره سینما، زندانیان به رقص و آواز میپردازند. به گفته آقای مسعود بهنود، روزنامهنگار برجسته بیبیسی فارسی، و پروفسور صادق زیباکلام نیز زندانهای جمهوری اسلامی اگر هتل ۵ستاره نباشند، همه امکانات رفاه را برای مهمانان زندانی خود عرضه میکنند.
در زندان سخت، اما وضع طور دیگری است. نخستین قربانیان زندان سخت هزاران تن از نوجوانان هوادار مجاهدین خلق بودند که در طی چند روز، بدون محاکمه اعدام شدند. پس از آنان و تا به امروز، زندان سخت نصیب هواداران پادشاهی مشروطه بوده و هست.
در جمهوری اسلامی، زندان یک نقش دیگر نیز داشته است: تقدیم نوعی از مشروعیت به زندانی با کمترین هزینه. زندانیانی داشته و داریم که هرچند گاه به زندان میروند و پس از چند روز یا چند ماه، آزاد میشوند و نقش مخالف وفادار نظام را بازی میکنند. بعضی آنان حتی به خارج صادر میشوند تا با تبلیغ مشروعیت ادعای خود در گروههای مخالف نظام راه یابند و آنان را به بیراهه بکشانند. البته این تاکتیک قبلا از سوی اتحاد شوروی در مقیاس وسیع مورداستفاده قرار گرفته بود.
البته رسیدن به تصویر عادلانه از آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی میگذرد، آسان نیست. بعضی گروگانهای خارجی نظام خمینیگرا در این زمینه کوششهایی کردهاند، اما حتی آنان نیز نتوانستهاند به همه پرسشهایی که مطرح است، پاسخ دهند.
بعضی زندانیان ایرانی که خاطرات اسارت خود را نوشتهاند، یا با اغراق در شرایط وخیم زندانیان و یا با مشاطهگری برای بزک یک نظام زشت، خود را بیاعتبار کردهاند. از دید منــ که البته از آنجا که همه کتابهای مربوط به زندانهای جمهوری اسلامی را نخواندهامــ فقط دو کتاب تصویری منصفانه از این بخش از تراژدی ما عرضه میکنند.
این دو کتاب با فاصله ۴۰ سال منتشر شدهاند. نخستین کتاب «دیوار اللهاکبر» اثر نویسنده فقید سیاوش بشیری است که در نخستین سالهای حکومت آیتالله خمینی به جرم دفاع از پادشاهی مشروطه به زندان افتاد و پس از تحمل شدیدترین شکنجهها، سرانجام در شرایطی که هرگز کاملا روشن نشد، از رده اعدامشوندگان خارج شد و توانست بیرون آید و سرانجام راه تبعید را در پیش گیرد.
@AmirTaheri4
دومین کتاب «خاطرات زندان هالو» نوشته محمدرضا عالیپیام، شاعر طنزسرا، که برخلاف بشیری، مخالف پادشاهی مشروطه بود و در چند مرحله از نزدیکان میرحسین موسوی خامنه، نخستوزیر اسلامی که اکنون سالها است در حصر خانگی به سر میبرد، به شمار میرفت.
هر دو، بشیری و عالیپیام، در هتل ۵ستاره اوین مهمان بودند. بشیری مینویسد: «اوین! نقطهای در انتهای وحشت و خون. شهری که نامش قصه اعدامهای شبانه، عدل الهی و محاکمههای برقآسا را به خاطر میآورد.»
عالیپیام چند قدم از بشیری جلوتر است، زیرا مهمان تقریبا تمامی زندانهای سیاسی آیتالله بوده است؛ از عشرت آباد قصر و جهاد گرفته تا توحید و سرانجام «نقطهای در انتهای وحشت و خون» یعنی همان اوین بشیری.
خواننده هر دو کتاب احتمالا انتظار دارد که نویسندگان به سبک «شام غریبان» روضهخوانان، از تجربه زندانی شدن خود سخن بگویند. اما به نظر من، خوشبختانه هر دو و بهویژه عالیپیام، دانسته یا نادانسته، تصمیم گرفتند که شرح زندانی شدن در نظام خمینیگرا نیازی به زاری و زنجموره روضهخوانان ندارد. در این زمینه، عالی پیام با بهرهگیری از یک لحن کلینیکی در تعریف تجربه تکاندهنده در محکومیت جمهوری اسلامی موفقتر است.
در هر دو کتاب، با مجموعهای رنگارنگ از زندانیان آشنا میشویم. آنان که به گفته عالیپیام برای بهرهگیری از بعضی امتیازات حاضرند جاسوس و خبرچین شوند یا حتی در شکنجه همبندان خود شرکت کنند و آنان که برعکس، میکوشند تا با آنچه در توان دارند، همبندان خود را دلداری و یاری دهند.
هر دو نویسنده نشان میدهند که حتی در «نقطهای در انتهای وحشت و خون»، بعضی صفات زیبایی قوم ایرانی ما زنده میماند: همدردی، مددرسانی و گرفتن دست افتادگان. صفاتی که زندانیان آیتالله را از نظر ارزشهای اخلاقی در ردهای بالاتر از زندانبانان قرار میدهد، هرچند که بعضی زندانبانان نیز هنوز ایرانیت خود را کاملا از دست ندادهاند.
در یک صحنه تکاندهنده، یک رئیس زندان را میبینیم که «هالو» را به دفترش میخواند و زندانبانان را به بیرون میفرستد تا با او تنها باشد. سپس رئیس زندان چند کتاب «هالو» را از کشو میز خود بیرون میآورد و میگوید: «خواهش میکنم این کتابهایتان را برای پسرم امضا کنید!»
در کتاب بشیری، با زندانبانی آشنا میشویم که از او یک چیز میخواهد: به درددل من گوش کن! و سپس سلسله ماجراهایی را که باعث کشاندن او به نقش زندانبان شده است، تعریف میکند و سرانجام میپرسد: خدایا! چه بگویم؟ چطور در این سرازیری افتادم؟ تصویری که بشیری از خدمه زندانها بهویژه نظافتچیها ترسیم میکند، همدردی خواننده را برمیانگیزد.
عالیپیام، شاید از آنجا که شاعر است، دیدی عمیقتر از انسانهایی که در یک چارچوب بر حسب تصادف دور هم جمع شدهاند، عرضه میکند. زندانبانهایی که میکوشند تا با کمکها یا غمضعینهای کوچک از درد اسرای آیتالله بکاهند. برعکس، زندانیانی میکوشند تا در زمینه وفاداری به اسلام و آیتالله، کاسه داغتر از آش شوند، به این امید که امتیازاتی بگیرند. از آنجا که «هالو» استاد طنز است، چهرههایی که خواننده را به خنده میاندازند، نیز ظاهر میشوند. مثلا یک زندانی مارکسیستــلنیست که «هالو» را به خاطر اعتقاداتش به خدا به باد انتقاد میگیرد، اما خودش یواشکی نماز میخواند، به این امید که خبرچین گزارش خوبی از او به شکنجهگران عرضه خواهد کرد.
طولانیترین مدت زندانی شدن عالیپیام پس از شرکت او در جنبش سبز یعنی اعتراض به انتخاب احمدینژاد برای دور دوم، اتفاق افتاد. او مینویسد که مچبند سبزی را که به نشانه حمایت از میرحسین موسوی داشت، در زندان نیز حفظ کرد، بی آنکه مسئولان زندان اعتراض کنند. علت این اغماض شاید این بود که رنگ سبز علامت بنیهاشم یعنی عشیره حضرت محمد (ص) است، در حالی که سیاه، رنگ بنیعباس (قاتلان چند تن از امامان) و سفید، رنگ بنی امیه (قاتلان امام حسین) است.
عالیپیام حتی در توصیف حملهای که در زندان به او شدــ احتمالا نه به قصد کشت اما قطعا به قصد وارد کردن آسیب شدیدــ خونسردی خود را از دست نمیدهد. با این حال در نامهای که به سرپرست زندانیهای اسلامی مینویسد، از دردها و رنجهای دیگر زندانیان که میکوشند عزت خود را حفظ کنند و حتی با کارهای گوناگونــ مثلا ساختن و فروختن عروسکــ بخشی از مخارج خانواده خود را تامین کنند، با آمیزهای تکاندهنده از خشم و اندوه سخن میگوید.
عالیپیام در جای دیگر مینویسد: «چند روز پیش، یک پیرمرد را به بند ما آوردند که میگفتند از محکومین کودتای نوژه است. امروز به دیدنش رفتم. لباسهایش را شسته بود و میخواست روی بند پهن کند اما نا نداشت که آنها را بچلاند. کمکش کردم و لباسها را چلاندم و برایش پهن کردم. میگفت پروندهاش هنوز باز است.»
@AmirTaheri4
هر دو، بشیری و عالیپیام، در هتل ۵ستاره اوین مهمان بودند. بشیری مینویسد: «اوین! نقطهای در انتهای وحشت و خون. شهری که نامش قصه اعدامهای شبانه، عدل الهی و محاکمههای برقآسا را به خاطر میآورد.»
عالیپیام چند قدم از بشیری جلوتر است، زیرا مهمان تقریبا تمامی زندانهای سیاسی آیتالله بوده است؛ از عشرت آباد قصر و جهاد گرفته تا توحید و سرانجام «نقطهای در انتهای وحشت و خون» یعنی همان اوین بشیری.
خواننده هر دو کتاب احتمالا انتظار دارد که نویسندگان به سبک «شام غریبان» روضهخوانان، از تجربه زندانی شدن خود سخن بگویند. اما به نظر من، خوشبختانه هر دو و بهویژه عالیپیام، دانسته یا نادانسته، تصمیم گرفتند که شرح زندانی شدن در نظام خمینیگرا نیازی به زاری و زنجموره روضهخوانان ندارد. در این زمینه، عالی پیام با بهرهگیری از یک لحن کلینیکی در تعریف تجربه تکاندهنده در محکومیت جمهوری اسلامی موفقتر است.
در هر دو کتاب، با مجموعهای رنگارنگ از زندانیان آشنا میشویم. آنان که به گفته عالیپیام برای بهرهگیری از بعضی امتیازات حاضرند جاسوس و خبرچین شوند یا حتی در شکنجه همبندان خود شرکت کنند و آنان که برعکس، میکوشند تا با آنچه در توان دارند، همبندان خود را دلداری و یاری دهند.
هر دو نویسنده نشان میدهند که حتی در «نقطهای در انتهای وحشت و خون»، بعضی صفات زیبایی قوم ایرانی ما زنده میماند: همدردی، مددرسانی و گرفتن دست افتادگان. صفاتی که زندانیان آیتالله را از نظر ارزشهای اخلاقی در ردهای بالاتر از زندانبانان قرار میدهد، هرچند که بعضی زندانبانان نیز هنوز ایرانیت خود را کاملا از دست ندادهاند.
در یک صحنه تکاندهنده، یک رئیس زندان را میبینیم که «هالو» را به دفترش میخواند و زندانبانان را به بیرون میفرستد تا با او تنها باشد. سپس رئیس زندان چند کتاب «هالو» را از کشو میز خود بیرون میآورد و میگوید: «خواهش میکنم این کتابهایتان را برای پسرم امضا کنید!»
در کتاب بشیری، با زندانبانی آشنا میشویم که از او یک چیز میخواهد: به درددل من گوش کن! و سپس سلسله ماجراهایی را که باعث کشاندن او به نقش زندانبان شده است، تعریف میکند و سرانجام میپرسد: خدایا! چه بگویم؟ چطور در این سرازیری افتادم؟ تصویری که بشیری از خدمه زندانها بهویژه نظافتچیها ترسیم میکند، همدردی خواننده را برمیانگیزد.
عالیپیام، شاید از آنجا که شاعر است، دیدی عمیقتر از انسانهایی که در یک چارچوب بر حسب تصادف دور هم جمع شدهاند، عرضه میکند. زندانبانهایی که میکوشند تا با کمکها یا غمضعینهای کوچک از درد اسرای آیتالله بکاهند. برعکس، زندانیانی میکوشند تا در زمینه وفاداری به اسلام و آیتالله، کاسه داغتر از آش شوند، به این امید که امتیازاتی بگیرند. از آنجا که «هالو» استاد طنز است، چهرههایی که خواننده را به خنده میاندازند، نیز ظاهر میشوند. مثلا یک زندانی مارکسیستــلنیست که «هالو» را به خاطر اعتقاداتش به خدا به باد انتقاد میگیرد، اما خودش یواشکی نماز میخواند، به این امید که خبرچین گزارش خوبی از او به شکنجهگران عرضه خواهد کرد.
طولانیترین مدت زندانی شدن عالیپیام پس از شرکت او در جنبش سبز یعنی اعتراض به انتخاب احمدینژاد برای دور دوم، اتفاق افتاد. او مینویسد که مچبند سبزی را که به نشانه حمایت از میرحسین موسوی داشت، در زندان نیز حفظ کرد، بی آنکه مسئولان زندان اعتراض کنند. علت این اغماض شاید این بود که رنگ سبز علامت بنیهاشم یعنی عشیره حضرت محمد (ص) است، در حالی که سیاه، رنگ بنیعباس (قاتلان چند تن از امامان) و سفید، رنگ بنی امیه (قاتلان امام حسین) است.
عالیپیام حتی در توصیف حملهای که در زندان به او شدــ احتمالا نه به قصد کشت اما قطعا به قصد وارد کردن آسیب شدیدــ خونسردی خود را از دست نمیدهد. با این حال در نامهای که به سرپرست زندانیهای اسلامی مینویسد، از دردها و رنجهای دیگر زندانیان که میکوشند عزت خود را حفظ کنند و حتی با کارهای گوناگونــ مثلا ساختن و فروختن عروسکــ بخشی از مخارج خانواده خود را تامین کنند، با آمیزهای تکاندهنده از خشم و اندوه سخن میگوید.
عالیپیام در جای دیگر مینویسد: «چند روز پیش، یک پیرمرد را به بند ما آوردند که میگفتند از محکومین کودتای نوژه است. امروز به دیدنش رفتم. لباسهایش را شسته بود و میخواست روی بند پهن کند اما نا نداشت که آنها را بچلاند. کمکش کردم و لباسها را چلاندم و برایش پهن کردم. میگفت پروندهاش هنوز باز است.»
@AmirTaheri4
در این صحنه تکاندهنده، ایرانیت یا شاید فقط انسانیت دو زندانی را از دو قطب مخالف کنار هم میآورد. عالیپیام، انقلابی که در سپاه پاسداران خدمت کرده بود و خواستار حفظ نظام انقلابی بود، در برابر کودتاچی نوژهای که میخواست نظام انقلابی را براندازد. بهخوبی میتوان دید که هر دو شرکتکننده در آن صحنه از نقطه آغازین خود دور شده بودند و با حرکت در مسیر عکس، سرانجام به یکدیگر رسیده بودند.
آیا این دور شدن از نقطه آغازین و سرانجام رسیدن به یکدیگر درسی برای بسیاری از ایرانیانی نیست که انقلاب ۱۳۵۷ آنان را از هم جدا کرد و در تضاد و دشمنی قرار داد؟
در پایان «خاطرات هالو در زندان»، نامهای را که عالیپیام به آیتالله صادق لاریجانی، رئیس وقت قوه قضاییه، نوشته بود، میخوانیم. این نامه که در حد خود یک شاهکار ادبی است، بهترین و کاملترین نقد است از آنچه «عدل اسلامی» خوانده میشود.
در همین کتاب، عالیپیام نامهای را که با لحن هالووار به سید حسن خمینی، یادگار امام، نوشته بود، عرضه میکند. این نامه که پس از رد صلاحیت سید حسن نوشته شد، یادآور میشود که «حسن»ها در تاریخ ایران سرنوشتساز بودهاند. «از حسن صباح و حسنک وزیر و حسن جوری بگیرید تا کسی مثل حسن نصرالله و همین حسن کلیددار خودمون. میبینی چه جوری داره با کلیدش قفلا رو وا میکنه؟ حسن کچل هم که در قصههای فولکوریک ما بروبیایی داره!»
عالیپیام مینویسد: ممکن است بگویند که «این هم از خودشان است»، همانطور که میگفتند «پس چرا شما را نمیگیرند؟» عبارتی که بعدها عنوان کتابی شد از پروفسور زیباکلام.
پس از آزادی از زندان، عالیپیام با رفتگر محله که آشنای قدیمی اوست، به درددل مینشیند. دوست رفتگر میپرسد: «آخه واسه چی رفتی زندان؟» هالو میگوید: «برای اینکه آدمهایی مثل تو روز و شب جون میکنند، در حالی که پول این مملکت باید بره سوریه و لبنان. چرا یک عدهای میلیاردی بدزدن و کسی جلودارشان نباشه؟ چرا این همه آقازاده ماشین پورشه دارن، چرا گردن آخوندها روزبهروز کلفتتر میشه و گردن شما روزبهروز خمتر؟»
راستی چرا؟
بشیری بیش از ۴۰ سال پیش جواب این چرا را داد: «برای اینکه در ۱۳۵۷ برای یک لحظه تاریخی همگی دیوانه شدیم، هر یک به شکلی، همگی خودکشی کردیم!»
@AmirTaheri4
آیا این دور شدن از نقطه آغازین و سرانجام رسیدن به یکدیگر درسی برای بسیاری از ایرانیانی نیست که انقلاب ۱۳۵۷ آنان را از هم جدا کرد و در تضاد و دشمنی قرار داد؟
در پایان «خاطرات هالو در زندان»، نامهای را که عالیپیام به آیتالله صادق لاریجانی، رئیس وقت قوه قضاییه، نوشته بود، میخوانیم. این نامه که در حد خود یک شاهکار ادبی است، بهترین و کاملترین نقد است از آنچه «عدل اسلامی» خوانده میشود.
در همین کتاب، عالیپیام نامهای را که با لحن هالووار به سید حسن خمینی، یادگار امام، نوشته بود، عرضه میکند. این نامه که پس از رد صلاحیت سید حسن نوشته شد، یادآور میشود که «حسن»ها در تاریخ ایران سرنوشتساز بودهاند. «از حسن صباح و حسنک وزیر و حسن جوری بگیرید تا کسی مثل حسن نصرالله و همین حسن کلیددار خودمون. میبینی چه جوری داره با کلیدش قفلا رو وا میکنه؟ حسن کچل هم که در قصههای فولکوریک ما بروبیایی داره!»
عالیپیام مینویسد: ممکن است بگویند که «این هم از خودشان است»، همانطور که میگفتند «پس چرا شما را نمیگیرند؟» عبارتی که بعدها عنوان کتابی شد از پروفسور زیباکلام.
پس از آزادی از زندان، عالیپیام با رفتگر محله که آشنای قدیمی اوست، به درددل مینشیند. دوست رفتگر میپرسد: «آخه واسه چی رفتی زندان؟» هالو میگوید: «برای اینکه آدمهایی مثل تو روز و شب جون میکنند، در حالی که پول این مملکت باید بره سوریه و لبنان. چرا یک عدهای میلیاردی بدزدن و کسی جلودارشان نباشه؟ چرا این همه آقازاده ماشین پورشه دارن، چرا گردن آخوندها روزبهروز کلفتتر میشه و گردن شما روزبهروز خمتر؟»
راستی چرا؟
بشیری بیش از ۴۰ سال پیش جواب این چرا را داد: «برای اینکه در ۱۳۵۷ برای یک لحظه تاریخی همگی دیوانه شدیم، هر یک به شکلی، همگی خودکشی کردیم!»
@AmirTaheri4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برنامه زنده تلویزیون جهانی پارس
مهمانان :دکتر رضا تقی زاده
دکتر امیر طاهری
دکتر محسن بنایی
------------------------------------------------
@AmirTaheri4
برنامه زنده تلویزیون جهانی پارس
برنامه زنده تلویزیون جهانی پارس
مهمانان :دکتر رضا تقی زاده
دکتر امیر طاهری
دکتر محسن بنایی
------------------------------------------------
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
مهمانان :دکتر رضا تقی زاده
دکتر امیر طاهری
دکتر محسن بنایی
------------------------------------------------
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
استاد امیر طاهری:ترامپ اوباما نیست که بخواهد کلاه سرش برود.این تو…
استاد امیر طاهری:ترامپ اوباما نیست که بخواهد کلاه سرش برود.این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست
#إسرائيل
#ترامپ
#ترامپ
نسخه صوتی
@AmirTaheri4
#إسرائيل
#ترامپ
#ترامپ
نسخه صوتی
@AmirTaheri4