اقتصادی درست کردهاید که اگر کاغذ سفید بخرید و بگذارید یه گوشه، ۲ ماه بعد ارزشش دو برابر میشه و اگر به همان حجم اسکناس بگذارید کنار، ۲ ماه نشده ارزشش نصف میشه، اسمش را هم گذاشتهاید؛
اقتصاد مقاومتی!
آنچه مقاومتی است، ۴دهه مقاومت شماست در برابر فهمیدن، فهمیدن اینکه اقتصاد علم است!
محمد پارسی
@AmirTaheri4
اقتصاد مقاومتی!
آنچه مقاومتی است، ۴دهه مقاومت شماست در برابر فهمیدن، فهمیدن اینکه اقتصاد علم است!
محمد پارسی
@AmirTaheri4
X (formerly Twitter)
محمد پارسی (@mohammadparsi1) on X
اقتصادی درست کردهاید که اگر کاغذ سفید بخرید و بگذارید یه گوشه، ۲ ماه بعد ارزشش دو برابر میشه و اگر به همان حجم اسکناس بگذارید کنار، ۲ ماه نشده ارزشش نصف میشه، اسمش را هم گذاشتهاید؛
اقتصاد مقاومتی!
آنچه مقاومتی است، ۴دهه مقاومت شماست در برابر فهمیدن، فهمیدن…
اقتصاد مقاومتی!
آنچه مقاومتی است، ۴دهه مقاومت شماست در برابر فهمیدن، فهمیدن…
👍34👌7❤4😭1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز گردهمایی پادشاهی خواهان در #هامبورگ برای سالگرد آبان خونین ۹۸ بود تلوزیون اینترنشنال با #شعار_جاوید شاه غافلگیر شد
Leila Arya👑
@AmirTaheri4
Leila Arya👑
@AmirTaheri4
👍33❤6💯1
Forwarded from Amir Taheri امیر طاهری
نقدی به کتاب جک استراو «کار کارِ انگلیسیهاست!» و سیاستهای انگلیس در ایران
دکتر امیر طاهری:
ببینید سوتیتر این کتاب هست «فهمیدن ایران» ولی وقتی کتاب میخونید در ۳۹۰صفحه که من با دقت خوندم و نقد کردم میفهمید که سوتتیر بهتر براش میشد «بد فهمیدن ایران»! به جای فهمیدن ایران و این بد فهمیدن به چه شکل هست شکل اول اینکه ایشون تصور میکنه که ایرانیها یک تافته جدابافته هستند که نمیتونن خواست هایی رو که ملل دیگه دارن مثل دموکراسی آزادی پیشرفت علمی و غیرو داشته باشند و بایستی همیشه زیر یک حکومت مذهبی زندگی بکنند و اینکه یک تزی بود که بسیاری انگلیسیها داشتن من یادم هست موقعی که ۱۸سالم بود دانشجو بودم در انگلستان یک مناظرهای داشتم با خانم لمپتون که ایران شناس معروفی بود و کتابهای زیادی در مورد ایران نوشته بود و در زمان جنگ هم در سفارت انگلیس در تهران کار میکرد و مأمور گردوندن مطبوعات حزب توده و و طرفداران حزب بود چون اون موقع شوروی و انگلیس با هم متحد بودن ایشون به اصطلاح همه رو اداره میکرد ایشون در اون مناظره صحبت این بود که بین «ایرانیت» و «اسلامیت» من عقیده داشتم که ما بایستی بریم دنبال «ایرانیت» و اسلام یک جزوی از ایران است نه اینکه ایران جزوی از اسلام باشه! ایشون عقیده داشت که نه ایرانی ها نقطه مشترکشون مسلمون بودنشون هست و باید با این نقطه مشترک ساخت که بعداً یواش یواش یک رسالهای ایشون نوشت به تدریج در واقع زمینه رو برای ولایت فقیه آماده کرد!
آقای اینرو هم در کتابش از نقشی که روحانیون بازی کردن در تاریخ ایران بعد از شیعه شدن ایران از زمان صفوی نوشته و به نظر من خیلی در نقش روحانیون اغراق کرده! مثلا میدونید مسئله معروف تحریم تنباکو است که ملای شیرازی فتوا داد بعد از اون به بعد هیچکس حاضر نبود تنباکو بکشه ولی وقتی خوب مطالعه میکنید میبینم موقعی که این جریان اتفاق افتاد اولا تعداد کسانی که تنباکو میکشیدن خیلی کم بود در ایران! ثانیا فتوای ایشون به اون صورتی که فکر میکنن منتشر نشد! چون امکانات تبلیغ و اشاعه نظری مثل امروز وجود نداشت
که با توییتر فیسبوک اطلاع رسانی کنند و این نشون میده همیشه یه عدهای بودن به خصوص در انگلستان که فکر میکردن نقش اصلی در سیاست ایران باید روحانیون بازی کنن بعد ایشون میگه مشروطیت در ایران که اولین قدم ما هست به سمت دموکراسی باز نقش مهمی رو روحانیون داشتن فراموش میکنه که به هرحال فضلالله نوری رو که روحانی بود دار زدند! و نقش بقیهی ایرانیان اصناف روشنفکران روسای قبایل اینها همه رو نادیده میگیره! به نظر من این اولین اشتباهه برای اینکه در این تردیدی نیست که اسلام و تشیع جزوی از هویت ایرانی هستند همین طور که ادیان دیگه هستند همینجور که تاریخ ما قبل از اسلام و دوران اسلام با همه پستی و بلندیهاش یک مجموعهای است ولی فرع نمیتونه جای اصل بگیره! یعنی اگه ایرانی وجود نداشت باشه بقیه حرفها کشکه!
بنابراین یعنی اول مسئله ایران برای ما مطرح هست بقیه هم مثلا من به اسلام علاقهای دارم شخصاً برای اینکه اسلام در ایران وجود داره اگه نداشت چه علاقهای بهش داشتم! مثلا چرا من به بودائیست علاقمند نیستم برای اینکه بودائیسم حضوری در ایران نداره!
اشتباه دومش که میرسیم به تیتر کتابش که کار کارِ انگلیسیهاست نقش انگلیس خیلی بزرگ میکنه در تاریخ ایران! انگلیسیها خب اواسط قرن نوزدهم شروع کردن به نفوذ در ایران و با استفاده از ضعف ایران و با استفاده از فساد و ندادنم کاری رهبران اون موقع ایران و رقابت با روسیه تزاری موفق شدن که یک موقعیت خاصی برای خودشون پیدا کنم ولی اگه باز نگاه بکنیم اونقدر اهمیتی که خیلیها فکر میکنن و کار کار انگلیسی هاست اینقدر اهمیت نداشت در اوج شکوفایی شرکت نفت انگلیس که البته متعلق بود به یک استرالیایی اولیش نه به یک انگلیسی بعد پیش از اون هم امتیازاتی که داده شده بود براندو رویترز که یک یهودی آلمانی بود گذرنامه انگلیسی گرفته بود در اوج حضور انگلیسی ها در تقریباً نیمی از خاک ایران بیشتر حضور نداشتن بالاترین تعداد کارمندان شرکت نفت ایرانیان انگلیس دویست نفر بود که از این دویست نفر اکثریت شون محافظین و رانندگانی بوده که سیم از پنجاب هندوستان آورده بودن بنابراین اکثریت ایرانیها یک انگلیسی ندیده بودن در عمرشون!
و در تمام این ۱۵۰سال هم انگلیس هیچوقت جزو پنج شریک بزرگ تجارتی ایران نبود در هیچ مورد!
بعداً ایرانیها شروع کردن به فرستادن بچههاشون به خارج برای تحصیل انگلیس مقصد شماره یک نبود اون موقع که من دانشجو بودم در انگلستان تعداد دانشجویان ایرانی در انگلییس دویست نفر بیشتر نبود اما همون موقع سه هزار نفر دانشجو ایرانی در آلمان داشتیم و هشت هزار نفر در آمریکا داشتیم
@AmirTaheri4
دکتر امیر طاهری:
ببینید سوتیتر این کتاب هست «فهمیدن ایران» ولی وقتی کتاب میخونید در ۳۹۰صفحه که من با دقت خوندم و نقد کردم میفهمید که سوتتیر بهتر براش میشد «بد فهمیدن ایران»! به جای فهمیدن ایران و این بد فهمیدن به چه شکل هست شکل اول اینکه ایشون تصور میکنه که ایرانیها یک تافته جدابافته هستند که نمیتونن خواست هایی رو که ملل دیگه دارن مثل دموکراسی آزادی پیشرفت علمی و غیرو داشته باشند و بایستی همیشه زیر یک حکومت مذهبی زندگی بکنند و اینکه یک تزی بود که بسیاری انگلیسیها داشتن من یادم هست موقعی که ۱۸سالم بود دانشجو بودم در انگلستان یک مناظرهای داشتم با خانم لمپتون که ایران شناس معروفی بود و کتابهای زیادی در مورد ایران نوشته بود و در زمان جنگ هم در سفارت انگلیس در تهران کار میکرد و مأمور گردوندن مطبوعات حزب توده و و طرفداران حزب بود چون اون موقع شوروی و انگلیس با هم متحد بودن ایشون به اصطلاح همه رو اداره میکرد ایشون در اون مناظره صحبت این بود که بین «ایرانیت» و «اسلامیت» من عقیده داشتم که ما بایستی بریم دنبال «ایرانیت» و اسلام یک جزوی از ایران است نه اینکه ایران جزوی از اسلام باشه! ایشون عقیده داشت که نه ایرانی ها نقطه مشترکشون مسلمون بودنشون هست و باید با این نقطه مشترک ساخت که بعداً یواش یواش یک رسالهای ایشون نوشت به تدریج در واقع زمینه رو برای ولایت فقیه آماده کرد!
آقای اینرو هم در کتابش از نقشی که روحانیون بازی کردن در تاریخ ایران بعد از شیعه شدن ایران از زمان صفوی نوشته و به نظر من خیلی در نقش روحانیون اغراق کرده! مثلا میدونید مسئله معروف تحریم تنباکو است که ملای شیرازی فتوا داد بعد از اون به بعد هیچکس حاضر نبود تنباکو بکشه ولی وقتی خوب مطالعه میکنید میبینم موقعی که این جریان اتفاق افتاد اولا تعداد کسانی که تنباکو میکشیدن خیلی کم بود در ایران! ثانیا فتوای ایشون به اون صورتی که فکر میکنن منتشر نشد! چون امکانات تبلیغ و اشاعه نظری مثل امروز وجود نداشت
که با توییتر فیسبوک اطلاع رسانی کنند و این نشون میده همیشه یه عدهای بودن به خصوص در انگلستان که فکر میکردن نقش اصلی در سیاست ایران باید روحانیون بازی کنن بعد ایشون میگه مشروطیت در ایران که اولین قدم ما هست به سمت دموکراسی باز نقش مهمی رو روحانیون داشتن فراموش میکنه که به هرحال فضلالله نوری رو که روحانی بود دار زدند! و نقش بقیهی ایرانیان اصناف روشنفکران روسای قبایل اینها همه رو نادیده میگیره! به نظر من این اولین اشتباهه برای اینکه در این تردیدی نیست که اسلام و تشیع جزوی از هویت ایرانی هستند همین طور که ادیان دیگه هستند همینجور که تاریخ ما قبل از اسلام و دوران اسلام با همه پستی و بلندیهاش یک مجموعهای است ولی فرع نمیتونه جای اصل بگیره! یعنی اگه ایرانی وجود نداشت باشه بقیه حرفها کشکه!
بنابراین یعنی اول مسئله ایران برای ما مطرح هست بقیه هم مثلا من به اسلام علاقهای دارم شخصاً برای اینکه اسلام در ایران وجود داره اگه نداشت چه علاقهای بهش داشتم! مثلا چرا من به بودائیست علاقمند نیستم برای اینکه بودائیسم حضوری در ایران نداره!
اشتباه دومش که میرسیم به تیتر کتابش که کار کارِ انگلیسیهاست نقش انگلیس خیلی بزرگ میکنه در تاریخ ایران! انگلیسیها خب اواسط قرن نوزدهم شروع کردن به نفوذ در ایران و با استفاده از ضعف ایران و با استفاده از فساد و ندادنم کاری رهبران اون موقع ایران و رقابت با روسیه تزاری موفق شدن که یک موقعیت خاصی برای خودشون پیدا کنم ولی اگه باز نگاه بکنیم اونقدر اهمیتی که خیلیها فکر میکنن و کار کار انگلیسی هاست اینقدر اهمیت نداشت در اوج شکوفایی شرکت نفت انگلیس که البته متعلق بود به یک استرالیایی اولیش نه به یک انگلیسی بعد پیش از اون هم امتیازاتی که داده شده بود براندو رویترز که یک یهودی آلمانی بود گذرنامه انگلیسی گرفته بود در اوج حضور انگلیسی ها در تقریباً نیمی از خاک ایران بیشتر حضور نداشتن بالاترین تعداد کارمندان شرکت نفت ایرانیان انگلیس دویست نفر بود که از این دویست نفر اکثریت شون محافظین و رانندگانی بوده که سیم از پنجاب هندوستان آورده بودن بنابراین اکثریت ایرانیها یک انگلیسی ندیده بودن در عمرشون!
و در تمام این ۱۵۰سال هم انگلیس هیچوقت جزو پنج شریک بزرگ تجارتی ایران نبود در هیچ مورد!
بعداً ایرانیها شروع کردن به فرستادن بچههاشون به خارج برای تحصیل انگلیس مقصد شماره یک نبود اون موقع که من دانشجو بودم در انگلستان تعداد دانشجویان ایرانی در انگلییس دویست نفر بیشتر نبود اما همون موقع سه هزار نفر دانشجو ایرانی در آلمان داشتیم و هشت هزار نفر در آمریکا داشتیم
@AmirTaheri4
Telegram
attach 📎
👍27❤7
Forwarded from Amir Taheri امیر طاهری
نقدی به کتاب جک استراو «کار کارِ انگلیسیهاست!» و سیاستهای انگلیس در ایران
دکتر امیر طاهری:
زبون روشنفکران ایرانی و گروه زبدگان حکومت ایرانی فرانسوی بود نه انگلیسی! یعنی خیلی اغراق کردن انگلیسیها خودشون بزرگ جلوه بدن
البته در سه مورد اینها به ما کلکزدن مورد اول جریان ترکمن چای بود که اینها یک گاوبندی با روسیه تزاری کردن و این عهدنامه رو به ما تحمیل کردن دومیش عهدنامه پاریس بود ۱۸۵۶ راجع به هرات بود که با نیرو فرستادن به بوشهر و تهدید اینها که اون موقع هم میدونید رهبران ایران فاسد و فاقد اعتماد به نفس بودن تسلیم شدن امضاء کردن
مجموع این کار رو نگاه کنید به نظر من انگلیسیها با کمک خودمون البته خیلی نقششون بزرگ کردن که اینها مثلا سرنوشت ساز بودن در حالی که اگه نگاه بکنید در تماسهای ما با جهان بیرون یعنی به خصوص با اروپا نویسندههای فرانسوی ترجمه میشدن نویسندههای انگلیسی هنوزم ترجمه نشدن خیلی از نویسندههای بزرگشون نویسندههای روسی ترجمه میشدن نویسندههای آمریکایی از سال۱۹۵۰ به بعد ترجمه میشدن خود شکسپیر معروف هنوز تمام آثارش به فارسی ترجمه نشده! یعنی در این زمینه خیلی خیلی اغراق شده
ولی اینجا به نظر من ایشون اشتباه میکنه در تشخیصش چون ایران خوشبختانه ایران یک ملت پرشور و خلاق و پر از انرژی و فوران آفرینش هست الان اینو ایشون متوجه نیست زندگی ایران خلاصه نمیشه در روحانیت تشیع! تازه خود این رژیم هم نماینده روحانیت تشیع نیست چهار پنج هزار تا روحانی در این جریان شرکت دارند امامجمعهها و مقامات دولتی که اینها بیشتر مقامات سیاسی شدن اکثریت روحانیت شیعه با این رژیم مخالفه روحانیون نجف اصلا حاضر نیستن برن ایران به خاطر اینکه نمیخوان جمهوری اسلامی ببینند! شهر قم الان یکی از پایگاههای مبارزه با رژیم کنونی شده !بنابراین اگه اینها رو نبینیم دلیلش چیه!؟ دلیلش اینکه یه عدهای در غرب احتمالا آقای استراو جزوشون هست! فکر میکنن که ما یک نوع بشریت خاصی هستیم که استعداد دموکراسی نداریم استعداد اینکه در یک دنیای امروزی زندگی کنیم نداریم
این یک گرفتاری بزرگه در نتیجه ما بایستی همیشه یک قیم داشته باشیم و این چیزی بود که خانم لمپتون هم میگفت مثل یک افراد نابالغی هستیم که یه آقابالاسری همیشه داشته باشیم و با همین تز بود که اصلا امپریالیسم شروع شد که ما باید بریم این کشورهای عقبمونده رو وارد آمدن بکنیم اینها سرپرست لازم دارن و این نظریه به اشکال مختلف مونده
درحال حاضر به دو شکل درمیاد
یک شکل این است که من اسمش گذاشتم «امپریالیسم هرور» که هرچیزی خوبی هست در جهان سوم ما اروپاییها ما آمریکایی ها درست کردیم اگه ما نبودیم مگه ممکن بود مثلا هند راهآهن داشته باشه یا ارتش ایران توپخونه داشته باشه
بعد یه امپریالیسم دیگه هست من اسمش گذاشتم «امپریالیسم عذاب وجدان» که هر کار بدی که این کشورهای جهان سوم هرکاری بدی که کردن ما مسئولش بودیم مثلا شاه اومده مصدق تعیین کرده نخست وزیر بعد مصدق اخراج کرده دو دفعه هم اینکار کرده ولی ما امپریالیستها بودیم باعث شدیم این مرد دموکرات و مبارز و مصدق برکنار بشه! و عذاب وجدان داریم! این دو نوع امپریالیسم دو شکل مختلف هست ولی نتیجه چیه؟ حذف بنده و جنابعالی! یعنی بنده و آقای اعتمادی کارهای نیستیم حتی در داستان خودمون یعنی بنده و آقای اعتمادی حق نداریم خودمون اشتباه بکنیم اصلا ما آدم نیستیم! ما مفعول تاریخیم این بدترین توهین هست ولی خب ایران هم مثل انگلیسه فرق نمیکنه من موقعی که اومدم به انگلیس در مدرسه شبانه روزی بعد یک مدت دیدم نه تنها از همه شاگردهای دیگه بهترم برای اینکه آموزش ایرونی بهتر از اینها بود هیچ دلیلی نداره خیال کنم اینها فرشته هایی هستن از آسمون افتادن!
اینها همچنان این فکر میکنن
میگن آقای طاهری از ایران اومدین رنج بردید! ما مصدق برکنار کردیم! این یک گرفتاری بزرگه با ما هم مثل افراد مساوی رفتار بکنید ما اشتباه میکنیم کارهای خوب هم میکنیم کارهای بد هم میکنیم خودمون هم صورتحساب خودمون میپردازیم! از شما هم چیزی نمیخوایم و کاری به کار ما نداشته باشید و این مسئله اساسی است.
@AmirTaheri4
دکتر امیر طاهری:
زبون روشنفکران ایرانی و گروه زبدگان حکومت ایرانی فرانسوی بود نه انگلیسی! یعنی خیلی اغراق کردن انگلیسیها خودشون بزرگ جلوه بدن
البته در سه مورد اینها به ما کلکزدن مورد اول جریان ترکمن چای بود که اینها یک گاوبندی با روسیه تزاری کردن و این عهدنامه رو به ما تحمیل کردن دومیش عهدنامه پاریس بود ۱۸۵۶ راجع به هرات بود که با نیرو فرستادن به بوشهر و تهدید اینها که اون موقع هم میدونید رهبران ایران فاسد و فاقد اعتماد به نفس بودن تسلیم شدن امضاء کردن
مجموع این کار رو نگاه کنید به نظر من انگلیسیها با کمک خودمون البته خیلی نقششون بزرگ کردن که اینها مثلا سرنوشت ساز بودن در حالی که اگه نگاه بکنید در تماسهای ما با جهان بیرون یعنی به خصوص با اروپا نویسندههای فرانسوی ترجمه میشدن نویسندههای انگلیسی هنوزم ترجمه نشدن خیلی از نویسندههای بزرگشون نویسندههای روسی ترجمه میشدن نویسندههای آمریکایی از سال۱۹۵۰ به بعد ترجمه میشدن خود شکسپیر معروف هنوز تمام آثارش به فارسی ترجمه نشده! یعنی در این زمینه خیلی خیلی اغراق شده
ولی اینجا به نظر من ایشون اشتباه میکنه در تشخیصش چون ایران خوشبختانه ایران یک ملت پرشور و خلاق و پر از انرژی و فوران آفرینش هست الان اینو ایشون متوجه نیست زندگی ایران خلاصه نمیشه در روحانیت تشیع! تازه خود این رژیم هم نماینده روحانیت تشیع نیست چهار پنج هزار تا روحانی در این جریان شرکت دارند امامجمعهها و مقامات دولتی که اینها بیشتر مقامات سیاسی شدن اکثریت روحانیت شیعه با این رژیم مخالفه روحانیون نجف اصلا حاضر نیستن برن ایران به خاطر اینکه نمیخوان جمهوری اسلامی ببینند! شهر قم الان یکی از پایگاههای مبارزه با رژیم کنونی شده !بنابراین اگه اینها رو نبینیم دلیلش چیه!؟ دلیلش اینکه یه عدهای در غرب احتمالا آقای استراو جزوشون هست! فکر میکنن که ما یک نوع بشریت خاصی هستیم که استعداد دموکراسی نداریم استعداد اینکه در یک دنیای امروزی زندگی کنیم نداریم
این یک گرفتاری بزرگه در نتیجه ما بایستی همیشه یک قیم داشته باشیم و این چیزی بود که خانم لمپتون هم میگفت مثل یک افراد نابالغی هستیم که یه آقابالاسری همیشه داشته باشیم و با همین تز بود که اصلا امپریالیسم شروع شد که ما باید بریم این کشورهای عقبمونده رو وارد آمدن بکنیم اینها سرپرست لازم دارن و این نظریه به اشکال مختلف مونده
درحال حاضر به دو شکل درمیاد
یک شکل این است که من اسمش گذاشتم «امپریالیسم هرور» که هرچیزی خوبی هست در جهان سوم ما اروپاییها ما آمریکایی ها درست کردیم اگه ما نبودیم مگه ممکن بود مثلا هند راهآهن داشته باشه یا ارتش ایران توپخونه داشته باشه
بعد یه امپریالیسم دیگه هست من اسمش گذاشتم «امپریالیسم عذاب وجدان» که هر کار بدی که این کشورهای جهان سوم هرکاری بدی که کردن ما مسئولش بودیم مثلا شاه اومده مصدق تعیین کرده نخست وزیر بعد مصدق اخراج کرده دو دفعه هم اینکار کرده ولی ما امپریالیستها بودیم باعث شدیم این مرد دموکرات و مبارز و مصدق برکنار بشه! و عذاب وجدان داریم! این دو نوع امپریالیسم دو شکل مختلف هست ولی نتیجه چیه؟ حذف بنده و جنابعالی! یعنی بنده و آقای اعتمادی کارهای نیستیم حتی در داستان خودمون یعنی بنده و آقای اعتمادی حق نداریم خودمون اشتباه بکنیم اصلا ما آدم نیستیم! ما مفعول تاریخیم این بدترین توهین هست ولی خب ایران هم مثل انگلیسه فرق نمیکنه من موقعی که اومدم به انگلیس در مدرسه شبانه روزی بعد یک مدت دیدم نه تنها از همه شاگردهای دیگه بهترم برای اینکه آموزش ایرونی بهتر از اینها بود هیچ دلیلی نداره خیال کنم اینها فرشته هایی هستن از آسمون افتادن!
اینها همچنان این فکر میکنن
میگن آقای طاهری از ایران اومدین رنج بردید! ما مصدق برکنار کردیم! این یک گرفتاری بزرگه با ما هم مثل افراد مساوی رفتار بکنید ما اشتباه میکنیم کارهای خوب هم میکنیم کارهای بد هم میکنیم خودمون هم صورتحساب خودمون میپردازیم! از شما هم چیزی نمیخوایم و کاری به کار ما نداشته باشید و این مسئله اساسی است.
@AmirTaheri4
Telegram
attach 📎
👍19❤5❤🔥3
بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
لیبرال دموکراسی - بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
امیر طاهری
کوشش برای احیای شبح امام
adminآبان ۲۳, ۱۴۰۴۰
شبح امام
شبح امام
در حالی که هواداران پادشاهی مشروطه برای بازگشت ایران به پیش از ۵۷ فعالیت میکنند، افراد و گروههایی که در آن انقلاب یا فتنه شرکت فعال داشتند، از بازگشت به ۵۷ سخن میگویند. برای چپگرایانی که در آن زمان به دنبال آیتالله خمینی رفتند، بازگشت به ۵۷ به معنای بازگشت به برهه کوتاهی است که در آن، آنان نیز فرصت عرضاندام داشتند، اما دیگر بازگشتیها، یعنی هواداران استحاله، اصلاحات و استمرار، خواستار احیای برهه بعد از آناند؛ برههای که در آن خمینی، با لقب امام، فعال مایشاء شده بود و راه را برای حذف تمامی جریانات سیاسی، البته به جز پیروان ولایت مطلقه، هموار میکرد.
نکته جالب در حال حاضر این است که همه بازگشتیها، از چپ افراطی تا راست دینفروش، میکوشند تا از «رهبر عالیقدر» یعنی آیتالله علی خامنهای، فاصله بگیرند و حتی همه کاسهکوزهها را به خاطر وضع اسفبار کنونی، بر سر او بشکنند. شیبولت* اعلامنشده آنان میگوید طرف رفتنی است! پس بگذار بار گناهان نظام را با خود ببرد.
این فاصلهگیری از خامنهای غالباً با ارجاع هر بحث به خمینی صورت میگیرد. بعضی آیات عظام مانند مکارم شیرازی یا علوی بروجردی در قم، ادعا میکنند که بازگشت به آموزههای «امام»، یعنی خمینی، کلید مشکلات امروز ایران است. آنان بیآنکه نامی از خامنهای ببرند، او را در نقش مشکلآفرین ترسیم میکنند.
آیتالله جوادی آملی، باز هم در قم، نهتنها اختلاف با رهبر را میپذیردــ با نقلقول از حضرت محمد که فرمود: «اختلاف امتی رحمه!»ــ بلکه اوضاع اسفبار کنونی را ناشی از تضادهای درونی «رهبر عالیقدر» میداند. البته باز بیآنکه نامی از او ببرد.
جوادی آملی میگوید: «اگر خواست و میل والی (یا ولیفقیه) یکسان نباشد و اختلاف درونی داشته باشد، از عدالت بازمیماند و نمیتواند در مسیر عدل حرکت کند. کسی که دل و عقل او در مسیر واحدی حرکت نمیکند، از عدالت بازمیماند. چنین فردی فاسد و بیمار است و جامعه را نیز بیمار میکند.»
او از این نیز فراتر میرود و میگوید: «جهاد تنها در سنگر نظامی نیست. کسی که آبرو و امنیت کشور را پاس میدارد، گرانی را کاهش میدهد، مشکلات مردم را برطرف میسازد، نیز مجاهد فی سبیلالله است.»
تخریب سیاسی آیتالله خامنهای با مقایسه او با آیتالله خمینی شکل میگیرد. به همین سبب، روحانیون نامبرده مدعیاند که برای حل مشکلات کشور میبایستی پرسید اگر امام حضور میداشت، چه میگفت و چه میکرد؟
از آنجا که نظامهای مسلکی و تمامیتخواه همواره نیازمند یک تکیهگاه معنوی هستند، ناقدان آقای خامنهای برای کنار زدن او، خمینی را تکیهگاه قرار دادهاند. تا چندی پیش، آقای خامنهای فصلالخطاب خوانده میشد؛ یعنی مرجعی که در همه زمینههای دینی و دنیوی، حرف آخر را میزند و بحث را میبندد. در ماههای اخیر اما، این خمینی است که در نقش فصلالخطاب، قرار داده میشود. انتقاد از آقای خامنهای که روزی خط قرمز بود و گاه ممکن بود مجازات اعدام به همراه داشته باشد، اندکاندک صورتیرنگ میشود.
البته خامنهای هنوز به سطح نیکولای چائوشسکو، مستبد بدفرجام رومانی، که خط قرمز حفاظتی را از دست داد، تنزل نکرده است، اما تردید نیست که «رهبر عالیقدر» در همان مسیر بدفرجام قرارگرفته است. علیاکبر ناطق نوری، رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی، خواستار «یادآوری» تعلیمات «امام خمینی» است. او میگوید: «امام میخواست جمهوری اسلامی الگویی برای جهان باشد، اما الآن جمهوری اسلامی درس عبرتی شده است برای جهانیان.»
ناطق نوری نیازی نمیبیند که یادآور شود چه کسی الگو را تبدیل کرد به درس عبرت. سخنان او یادآور سخنان نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی، در کنگره بیستم حزب کمونیست است که با اعلام نبرد علیه کیش شخصیت استالین، خواستار بازگشت به لنین شد.
ماه گذشته گروهی از چپگرایان پنجاهوهفتی در یک سمینار در فضای مجازی، که در تهران نیز پخش شد، همان ارزیابی را عرضه کردند. آنان نیز تلویحاً آنچه را خمینی عرضه میکرد، شایسته ستایش قلمداد کردند و رهبری خامنهای را انحراف از مسیر انقلاب یا دزدیدن انقلاب ترسیم کردند.
مهندس میرحسین موسوی، نخستوزیر اسبق و رهبر محصور جنبش سبز، نیز خواستار بازگشت به دوران طلایی «امام خمینی» است و تلویحاً، بیش از سه دهه رهبری خامنهای را مسئول همه مصائب قلمداد میکند. مصطفی تاجزاده، معاون اسبق وزارت کشور که اکنون زندانی سیاسی است، نیز از حفظ دستاوردهای انقلاب چنانچه «امام» ترسیم کرده بود و حذف خامنهای سخن میگوید.
لیبرال دموکراسی - بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
امیر طاهری
کوشش برای احیای شبح امام
adminآبان ۲۳, ۱۴۰۴۰
شبح امام
شبح امام
در حالی که هواداران پادشاهی مشروطه برای بازگشت ایران به پیش از ۵۷ فعالیت میکنند، افراد و گروههایی که در آن انقلاب یا فتنه شرکت فعال داشتند، از بازگشت به ۵۷ سخن میگویند. برای چپگرایانی که در آن زمان به دنبال آیتالله خمینی رفتند، بازگشت به ۵۷ به معنای بازگشت به برهه کوتاهی است که در آن، آنان نیز فرصت عرضاندام داشتند، اما دیگر بازگشتیها، یعنی هواداران استحاله، اصلاحات و استمرار، خواستار احیای برهه بعد از آناند؛ برههای که در آن خمینی، با لقب امام، فعال مایشاء شده بود و راه را برای حذف تمامی جریانات سیاسی، البته به جز پیروان ولایت مطلقه، هموار میکرد.
نکته جالب در حال حاضر این است که همه بازگشتیها، از چپ افراطی تا راست دینفروش، میکوشند تا از «رهبر عالیقدر» یعنی آیتالله علی خامنهای، فاصله بگیرند و حتی همه کاسهکوزهها را به خاطر وضع اسفبار کنونی، بر سر او بشکنند. شیبولت* اعلامنشده آنان میگوید طرف رفتنی است! پس بگذار بار گناهان نظام را با خود ببرد.
این فاصلهگیری از خامنهای غالباً با ارجاع هر بحث به خمینی صورت میگیرد. بعضی آیات عظام مانند مکارم شیرازی یا علوی بروجردی در قم، ادعا میکنند که بازگشت به آموزههای «امام»، یعنی خمینی، کلید مشکلات امروز ایران است. آنان بیآنکه نامی از خامنهای ببرند، او را در نقش مشکلآفرین ترسیم میکنند.
آیتالله جوادی آملی، باز هم در قم، نهتنها اختلاف با رهبر را میپذیردــ با نقلقول از حضرت محمد که فرمود: «اختلاف امتی رحمه!»ــ بلکه اوضاع اسفبار کنونی را ناشی از تضادهای درونی «رهبر عالیقدر» میداند. البته باز بیآنکه نامی از او ببرد.
جوادی آملی میگوید: «اگر خواست و میل والی (یا ولیفقیه) یکسان نباشد و اختلاف درونی داشته باشد، از عدالت بازمیماند و نمیتواند در مسیر عدل حرکت کند. کسی که دل و عقل او در مسیر واحدی حرکت نمیکند، از عدالت بازمیماند. چنین فردی فاسد و بیمار است و جامعه را نیز بیمار میکند.»
او از این نیز فراتر میرود و میگوید: «جهاد تنها در سنگر نظامی نیست. کسی که آبرو و امنیت کشور را پاس میدارد، گرانی را کاهش میدهد، مشکلات مردم را برطرف میسازد، نیز مجاهد فی سبیلالله است.»
تخریب سیاسی آیتالله خامنهای با مقایسه او با آیتالله خمینی شکل میگیرد. به همین سبب، روحانیون نامبرده مدعیاند که برای حل مشکلات کشور میبایستی پرسید اگر امام حضور میداشت، چه میگفت و چه میکرد؟
از آنجا که نظامهای مسلکی و تمامیتخواه همواره نیازمند یک تکیهگاه معنوی هستند، ناقدان آقای خامنهای برای کنار زدن او، خمینی را تکیهگاه قرار دادهاند. تا چندی پیش، آقای خامنهای فصلالخطاب خوانده میشد؛ یعنی مرجعی که در همه زمینههای دینی و دنیوی، حرف آخر را میزند و بحث را میبندد. در ماههای اخیر اما، این خمینی است که در نقش فصلالخطاب، قرار داده میشود. انتقاد از آقای خامنهای که روزی خط قرمز بود و گاه ممکن بود مجازات اعدام به همراه داشته باشد، اندکاندک صورتیرنگ میشود.
البته خامنهای هنوز به سطح نیکولای چائوشسکو، مستبد بدفرجام رومانی، که خط قرمز حفاظتی را از دست داد، تنزل نکرده است، اما تردید نیست که «رهبر عالیقدر» در همان مسیر بدفرجام قرارگرفته است. علیاکبر ناطق نوری، رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی، خواستار «یادآوری» تعلیمات «امام خمینی» است. او میگوید: «امام میخواست جمهوری اسلامی الگویی برای جهان باشد، اما الآن جمهوری اسلامی درس عبرتی شده است برای جهانیان.»
ناطق نوری نیازی نمیبیند که یادآور شود چه کسی الگو را تبدیل کرد به درس عبرت. سخنان او یادآور سخنان نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی، در کنگره بیستم حزب کمونیست است که با اعلام نبرد علیه کیش شخصیت استالین، خواستار بازگشت به لنین شد.
ماه گذشته گروهی از چپگرایان پنجاهوهفتی در یک سمینار در فضای مجازی، که در تهران نیز پخش شد، همان ارزیابی را عرضه کردند. آنان نیز تلویحاً آنچه را خمینی عرضه میکرد، شایسته ستایش قلمداد کردند و رهبری خامنهای را انحراف از مسیر انقلاب یا دزدیدن انقلاب ترسیم کردند.
مهندس میرحسین موسوی، نخستوزیر اسبق و رهبر محصور جنبش سبز، نیز خواستار بازگشت به دوران طلایی «امام خمینی» است و تلویحاً، بیش از سه دهه رهبری خامنهای را مسئول همه مصائب قلمداد میکند. مصطفی تاجزاده، معاون اسبق وزارت کشور که اکنون زندانی سیاسی است، نیز از حفظ دستاوردهای انقلاب چنانچه «امام» ترسیم کرده بود و حذف خامنهای سخن میگوید.
👍17👏5❤2
امیر طاهری
امیر طاهری
آقای عطاالله مهاجرانی، از وزیران اسبق که مغضوب خامنهای شد و تن به تبعید داد، نیز مقالاتی در ستایش «امام خمینی» منتشر کرده است که پیام تلویحیشان محکوم کردن «رهبری عالیقدر» کنونی است. او نیز خواستار بازگشت به دستاوردهای انقلاب است.
آقای محمد نوریزاد، یک منتقد سرشناس نظام، نیز حریم امام خمینی را نگه میدارد، اما در انتقاد از سیوچند سال حکومت مطلقه خامنهای، با شجاعتی تحسینانگیز سخن میگوید.
این ابهام را در یک بیانیه به نام «روشنفکران» بدون نام و نشان نیز مییابیم. این بیانیه میگوید: «راه برونرفت از معضلات کنونی بازگشت به دستاوردهای انقلاب است.» این بدان معنا است که رهبری خامنهای آن دستاوردها را فراموش کرده است و در عوض، با تبدیل ایران به وسیلهای برای دشمنی با آمریکا و اسرائیل، کشور را به بنبست کشانده است.
بازگشت به خمینی و سینهزنی برای دستاوردهای انقلاب تنها مضامینیاند که در نبرد کنونی قدرت در تهران، جناح هوادار غرب (آنگلوــآمریکوفیل) و جناح روسوفیل را در کنار یکدیگر حفظ میکند. بخش بزرگی از مخالفان چپگرای نظام و مخالفان صادراتی وابسته به جناحهای داخلی کشور نیز مضامین مذکور را نوعی حبلالمتین مسلکی میدانند.
جالب این است که هم «بچههای نیویورک»، هم تاواریشهای رسوفیل و هم مخالفان چپ یا راستگرا و صادراتی رژیم، همچنان پادشاهی مشروطه و بازگشت دودمان پهلوی را بزرگترین تهدید برای آرمانها، آرزوها و فانتزیهای خود میدانند. به همین سبب آنان میکوشند تا بهسرعت، با این فکر که وقت کمی باقیمانده است، عقربه ساعت تاریخ را به بهمن ۱۳۵۷ برگردانند و برنامه ویران کردن آنچه را پهلوی ساخته بود، از سر گیرند. آقای رحیم ازغذی، از تئوریسینهای برجسته خمینیگرایی، از «کارهای ناتمام» انقلاب سخن میگوید.
یکی از کارهای ناتمام، شاید هم مهمترین، تخریب سیاسی دودمان پهلوی بالأخص و گزینه پادشاهی مشروطه بهطور کلی است. این دشمنی با پهلوی گاه به سطح کمدی کابارهای تنزل میکند. سهشنبه گذشته وزارت ارشاد به راهنمایان گردشگری دستور داد که از هرگونه یادآوری یا ستایش پهلوی خودداری کنند و مثلاً در بازدید از موزه هنرهای مدرن ایران، به گردشگران خارجی نگویند که این موزه با همت شهبانو فرح پهلوی ساخته شد!
اما «کارهای ناتمام» دیگری نیز مطرح میشود. امام خمینی و جانشین او نتوانستند ارتش ایران را کاملاً نابود کنند، اما اکنون طرحی که برای انحلال ارتش از طریق ادغام آن با سپاه پاسداران در دوران ریاستجمهوری حجتالاسلام محمد خاتمی تهیهشده بود، از نو موردبحث قرار دارد.
یک «کار ناتمام» دیگر الغای اصلاحات ارضی زمان محمدرضا شاه و بازگشت نظام اربابــرعیتی در شکل تازهای است. بر اساس این طرح که در سخنرانی اخیر نماینده سازمان جهانی غذا و کشاورزی (فائو) در تهران مطرح شد، صاحبان مزارع کوچک با فروش زمینهای خود، ایجاد شرکتهای بزرگ تولید زراعی را ممکن میسازند؛ شرکتهایی که قابل فروش به نهادهای تجاری سپاه یا حتی سرمایهگذاران خارجی خواهند بود. بدینسان میلیونها کشاورز کوچک ایرانی بار دیگر به یتیمان بیزمین مبدل خواهند شد.
یک «کار ناتمام» دیگر لغو تدریجی قانون ملی شدن جنگلها و مراتع و تالابهاــ یعنی یکی دیگر از دستاوردهای دوران محمدرضا شاهــ است، بازهم به بهانه ایجاد واحدهای تولیدی بزرگتر و جلب سرمایه خارجی بهویژه چین.
تغییر نظام فلات قاره در خلیجفارس که بر اساس آن، آبهای آن دریای نیمهبسته بر اساس ژرفاب یا قعرالمیاء [خطالقعر] یا تالوگ بین ایران و همسایگان عرب تقسیم میشود، نیز جزو کارهای ناتمام است. با برنامه جدیدی که اعلامشده، سواحل و آبهای ساحلی تا عمق ۱۲ کیلومتر به قطعات کوچک گوناگون تقسیم میشوند و هر قطعهای با دریافت یک سند مالکیت، قابل فروش به بخش خصوصی داخلی یا سرمایهگذار خارجی خواهد بود. در دوران پیش از ۵۷، سواحل ایران تا عمق ۱۲۰ متری در مالکیت عمومی بود و در نتیجه نمیشد با استفاده از بهانه سرمایهگذاری و خصوصیسازی، نظام سرمایهداری وحشی را در آنجا مستقر کرد
«کار ناتمام» دیگر که خطری برای تمامیت ارضی ایران خواهد بود، ایجاد تردید درباره مرزهای تعیین، ترسیم و تثبیتشده ایران است؛ مرزهایی که به همت محمدرضا شاه و دو نسل از ایرانیان، جزو بزرگترین دستاوردهای ملی ما به شمار میروند. آقای خامنهای و همکاران او تغییر مرزهای شمال غربی ایران را عملاً پذیرفتهاند. در حالی که حتی طبق قوانین خود جمهوری اسلامی چنین تغییری بدون تصویب مجلس شورای اسلامی غیرقانونی است. همین قانونشکنی در امضای کنوانسیون حقوقی دریای مازندران (خزر) دیدیم که سرنوشتی مبهم دارد.
امیر طاهری
آقای عطاالله مهاجرانی، از وزیران اسبق که مغضوب خامنهای شد و تن به تبعید داد، نیز مقالاتی در ستایش «امام خمینی» منتشر کرده است که پیام تلویحیشان محکوم کردن «رهبری عالیقدر» کنونی است. او نیز خواستار بازگشت به دستاوردهای انقلاب است.
آقای محمد نوریزاد، یک منتقد سرشناس نظام، نیز حریم امام خمینی را نگه میدارد، اما در انتقاد از سیوچند سال حکومت مطلقه خامنهای، با شجاعتی تحسینانگیز سخن میگوید.
این ابهام را در یک بیانیه به نام «روشنفکران» بدون نام و نشان نیز مییابیم. این بیانیه میگوید: «راه برونرفت از معضلات کنونی بازگشت به دستاوردهای انقلاب است.» این بدان معنا است که رهبری خامنهای آن دستاوردها را فراموش کرده است و در عوض، با تبدیل ایران به وسیلهای برای دشمنی با آمریکا و اسرائیل، کشور را به بنبست کشانده است.
بازگشت به خمینی و سینهزنی برای دستاوردهای انقلاب تنها مضامینیاند که در نبرد کنونی قدرت در تهران، جناح هوادار غرب (آنگلوــآمریکوفیل) و جناح روسوفیل را در کنار یکدیگر حفظ میکند. بخش بزرگی از مخالفان چپگرای نظام و مخالفان صادراتی وابسته به جناحهای داخلی کشور نیز مضامین مذکور را نوعی حبلالمتین مسلکی میدانند.
جالب این است که هم «بچههای نیویورک»، هم تاواریشهای رسوفیل و هم مخالفان چپ یا راستگرا و صادراتی رژیم، همچنان پادشاهی مشروطه و بازگشت دودمان پهلوی را بزرگترین تهدید برای آرمانها، آرزوها و فانتزیهای خود میدانند. به همین سبب آنان میکوشند تا بهسرعت، با این فکر که وقت کمی باقیمانده است، عقربه ساعت تاریخ را به بهمن ۱۳۵۷ برگردانند و برنامه ویران کردن آنچه را پهلوی ساخته بود، از سر گیرند. آقای رحیم ازغذی، از تئوریسینهای برجسته خمینیگرایی، از «کارهای ناتمام» انقلاب سخن میگوید.
یکی از کارهای ناتمام، شاید هم مهمترین، تخریب سیاسی دودمان پهلوی بالأخص و گزینه پادشاهی مشروطه بهطور کلی است. این دشمنی با پهلوی گاه به سطح کمدی کابارهای تنزل میکند. سهشنبه گذشته وزارت ارشاد به راهنمایان گردشگری دستور داد که از هرگونه یادآوری یا ستایش پهلوی خودداری کنند و مثلاً در بازدید از موزه هنرهای مدرن ایران، به گردشگران خارجی نگویند که این موزه با همت شهبانو فرح پهلوی ساخته شد!
اما «کارهای ناتمام» دیگری نیز مطرح میشود. امام خمینی و جانشین او نتوانستند ارتش ایران را کاملاً نابود کنند، اما اکنون طرحی که برای انحلال ارتش از طریق ادغام آن با سپاه پاسداران در دوران ریاستجمهوری حجتالاسلام محمد خاتمی تهیهشده بود، از نو موردبحث قرار دارد.
یک «کار ناتمام» دیگر الغای اصلاحات ارضی زمان محمدرضا شاه و بازگشت نظام اربابــرعیتی در شکل تازهای است. بر اساس این طرح که در سخنرانی اخیر نماینده سازمان جهانی غذا و کشاورزی (فائو) در تهران مطرح شد، صاحبان مزارع کوچک با فروش زمینهای خود، ایجاد شرکتهای بزرگ تولید زراعی را ممکن میسازند؛ شرکتهایی که قابل فروش به نهادهای تجاری سپاه یا حتی سرمایهگذاران خارجی خواهند بود. بدینسان میلیونها کشاورز کوچک ایرانی بار دیگر به یتیمان بیزمین مبدل خواهند شد.
یک «کار ناتمام» دیگر لغو تدریجی قانون ملی شدن جنگلها و مراتع و تالابهاــ یعنی یکی دیگر از دستاوردهای دوران محمدرضا شاهــ است، بازهم به بهانه ایجاد واحدهای تولیدی بزرگتر و جلب سرمایه خارجی بهویژه چین.
تغییر نظام فلات قاره در خلیجفارس که بر اساس آن، آبهای آن دریای نیمهبسته بر اساس ژرفاب یا قعرالمیاء [خطالقعر] یا تالوگ بین ایران و همسایگان عرب تقسیم میشود، نیز جزو کارهای ناتمام است. با برنامه جدیدی که اعلامشده، سواحل و آبهای ساحلی تا عمق ۱۲ کیلومتر به قطعات کوچک گوناگون تقسیم میشوند و هر قطعهای با دریافت یک سند مالکیت، قابل فروش به بخش خصوصی داخلی یا سرمایهگذار خارجی خواهد بود. در دوران پیش از ۵۷، سواحل ایران تا عمق ۱۲۰ متری در مالکیت عمومی بود و در نتیجه نمیشد با استفاده از بهانه سرمایهگذاری و خصوصیسازی، نظام سرمایهداری وحشی را در آنجا مستقر کرد
«کار ناتمام» دیگر که خطری برای تمامیت ارضی ایران خواهد بود، ایجاد تردید درباره مرزهای تعیین، ترسیم و تثبیتشده ایران است؛ مرزهایی که به همت محمدرضا شاه و دو نسل از ایرانیان، جزو بزرگترین دستاوردهای ملی ما به شمار میروند. آقای خامنهای و همکاران او تغییر مرزهای شمال غربی ایران را عملاً پذیرفتهاند. در حالی که حتی طبق قوانین خود جمهوری اسلامی چنین تغییری بدون تصویب مجلس شورای اسلامی غیرقانونی است. همین قانونشکنی در امضای کنوانسیون حقوقی دریای مازندران (خزر) دیدیم که سرنوشتی مبهم دارد.
👍15❤6👏5
آقای بقایی سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، از آمادگی برای «حل مشکلات مرزی» با همسایگان در خلیجفارس سخن میگوید. در حالی که چنین مشکلاتی واقعیت ندارد. بیانیههایی که بیش از ۳۰ کشور در این زمینه علیه ایران امضا کردهاند، کوچکترین وجاهت قانونی نخواهد داشت.
با این حال، منشور «حزب خیزش ملی» همان ادعای خطرناک را تکرار میکند و مینویسد: «سفرهای رسمی با اعزام فرستادگان ویژه به ریاض، ابوظبی، دوحه، کویت، منامه و مسقط برای گفتگوهای دوجانبه درباره مرزهای آبی و امنیت دریایی شبکههای حملونقل و انرژی و سرمایهگذاری مشترک و همکاری در کنترل افراطگرایی و اقتصاد و فناوری غیرنظامی.»
در حالی که خامنهای به طرف در خروجی تاریخ هل داده میشود، دلبستگان به ۵۷ میکوشند تا شبح خمینی را زنده کنند و به دشمنی خود با محمدرضا شاه پهلوی و دستاوردهای دودمان پهلوی ادامه دهند.
اما خبر خوب این است: جوانان ایران نمیخواهند به «دوران طلایی» امام برگردند. ایرانی که آنان میکوشند پس بگیرند، ایران پیش از ۱۳۵۷ است؛ آنهم در نقش نقطه آغاز دوران پرشکوهتر در تاریخ ایران که در آن، سازندگی جای ویرانی را میگیرد.
—
* مبلغان ادیان ابراهیمی علیرغم بیشمار اختلافات فقهی با یکدیگر همواره با به کار بردن یک واژه یا عبارت خاص خود را بهعنوان عضو خانواده بزرگ مؤمنان معرفی میکنند. این رمز عبور را در اصطلاح فقهی شیبولت میخوانند. به کار برنده این رمز ممکن است در بسیار موارد با همدینان خود یکدل و یکزبان نباشد، اما به کاربردن شیبولت در واقع علامت میدهد که سرانجام از دایره اعتقادات مشترک فراتر نمیرود.
https://liberaldemocracy.info/amp/2025/11/amir-taheri-14-11-2025/
با این حال، منشور «حزب خیزش ملی» همان ادعای خطرناک را تکرار میکند و مینویسد: «سفرهای رسمی با اعزام فرستادگان ویژه به ریاض، ابوظبی، دوحه، کویت، منامه و مسقط برای گفتگوهای دوجانبه درباره مرزهای آبی و امنیت دریایی شبکههای حملونقل و انرژی و سرمایهگذاری مشترک و همکاری در کنترل افراطگرایی و اقتصاد و فناوری غیرنظامی.»
در حالی که خامنهای به طرف در خروجی تاریخ هل داده میشود، دلبستگان به ۵۷ میکوشند تا شبح خمینی را زنده کنند و به دشمنی خود با محمدرضا شاه پهلوی و دستاوردهای دودمان پهلوی ادامه دهند.
اما خبر خوب این است: جوانان ایران نمیخواهند به «دوران طلایی» امام برگردند. ایرانی که آنان میکوشند پس بگیرند، ایران پیش از ۱۳۵۷ است؛ آنهم در نقش نقطه آغاز دوران پرشکوهتر در تاریخ ایران که در آن، سازندگی جای ویرانی را میگیرد.
—
* مبلغان ادیان ابراهیمی علیرغم بیشمار اختلافات فقهی با یکدیگر همواره با به کار بردن یک واژه یا عبارت خاص خود را بهعنوان عضو خانواده بزرگ مؤمنان معرفی میکنند. این رمز عبور را در اصطلاح فقهی شیبولت میخوانند. به کار برنده این رمز ممکن است در بسیار موارد با همدینان خود یکدل و یکزبان نباشد، اما به کاربردن شیبولت در واقع علامت میدهد که سرانجام از دایره اعتقادات مشترک فراتر نمیرود.
https://liberaldemocracy.info/amp/2025/11/amir-taheri-14-11-2025/
لیبرال دموکراسی
کوشش برای احیای شبح امام < لیبرال دموکراسی
جوانان ایران نمیخواهند به «دوران طلایی» امام برگردند. ایرانی که آنان میکوشند پس بگیرند، ایران پیش از ۱۳۵۷ است؛ آنهم در نقش نقطه آغاز دوران پرشکوهتر در تاریخ ایران که در آن، سازندگی جای ویرانی را میگیرد.
👍31❤5
محمدعلی فروغی: «تاریخ واقعی ایران نه در کتابهای خارجی، بلکه در شاهنامه است.»
#پاينده_ایران
samuel
@AmirTaheri4
#پاينده_ایران
samuel
@AmirTaheri4
❤79👍16🤔1
در این روزهای سرنوشتساز، انتظار میرفت آقایان قاسمینژاد، اعتمادی، نصیری و دیگر چهرههایی که خود را در صف اول اپوزیسیون معرفی میکنند، وارد میدان شوند و موضعی روشن و بیتعارف علیه تاجزاده اعلام کنند. حتی جا داشت بیانیههای رسمی خطاب به مقامات آمریکایی منتشر کنند تا موضعشان برای افکار عمومی داخل و خارج کشور شفاف باشد.
اما پرسش جدی اینجاست: چرا سکوت کردهاند؟
آیا این سکوت، نشانه رضایت است؟
آیا میتوان این سکوت را همراستایی با تاجزاده و جریان اصلاحات دانست؟
اگر پاسخ منفی است، پس این بیعملی چگونه توجیه میشود؟
و اگر پاسخ مثبت است، پس تکلیف روشن است: تمام نمایشها، سروصداها، و حملهها به جریان پادشاهیخواه، برای همین روز طراحی شده بود.
روزی که اصلاحطلبان حکومتی از داخل و نسخههای صادراتیشان از بیرون دستبهدست هم دهند تا تاجزاده را به «تاج» برسانند.
و بار دیگر حق با میهن پرستان بود ای #فرزندان_آیت_الله
@amiretemadi
@SGhasseminejad
Behnaz
@AmirTaheri4
اما پرسش جدی اینجاست: چرا سکوت کردهاند؟
آیا این سکوت، نشانه رضایت است؟
آیا میتوان این سکوت را همراستایی با تاجزاده و جریان اصلاحات دانست؟
اگر پاسخ منفی است، پس این بیعملی چگونه توجیه میشود؟
و اگر پاسخ مثبت است، پس تکلیف روشن است: تمام نمایشها، سروصداها، و حملهها به جریان پادشاهیخواه، برای همین روز طراحی شده بود.
روزی که اصلاحطلبان حکومتی از داخل و نسخههای صادراتیشان از بیرون دستبهدست هم دهند تا تاجزاده را به «تاج» برسانند.
و بار دیگر حق با میهن پرستان بود ای #فرزندان_آیت_الله
@amiretemadi
@SGhasseminejad
Behnaz
@AmirTaheri4
X (formerly Twitter)
Behnaz (@Behnaz610552955) on X
در این روزهای سرنوشتساز، انتظار میرفت آقایان قاسمینژاد، اعتمادی، نصیری و دیگر چهرههایی که خود را در صف اول اپوزیسیون معرفی میکنند، وارد میدان شوند و موضعی روشن و بیتعارف علیه تاجزاده اعلام کنند. حتی جا داشت بیانیههای رسمی خطاب به مقامات آمریکایی منتشر…
👏20👍10❤7😭5
چندسال پیش برا آتش سوزی ترکیه بالگرد فرستادید،لسآنجلس داشت میسوخت اعلام آمادگی کردید، الان چند روزه میراث طبیعی مملکت داره میسوزه، امکانات که خودمون نداریم طبق معمول، حداقل از کشورهای همسایه کمک بگیرید، چرا فقط مردم تا مغز استخون دارن حسرت میخورن، مگه اینجا وطن شما نیست؟
somish
@AmirTaheri4
somish
@AmirTaheri4
🤬52😭9👍5❤1😢1
چندسال پیش وسط جنگلهای #هیرکانی جنگلبانی پیر برامون از راز و رمز درختهای بلوط و سرخداری حرف زد که آهسته آهسته کم میشدن و از قاچاق سرسام آور چوب و از عمری که پای جنگلی صرف کرده بود که به قول خودش قد این دنیا قدمت داشت.
این روزا خیلی یاد حرفاشم، یاد لبخندش وقت تماشای درختها.
Shermin Naderi
@AmirTaheri4
این روزا خیلی یاد حرفاشم، یاد لبخندش وقت تماشای درختها.
Shermin Naderi
هیرکانی نیازمند اقدامی ملی است
https://www.karzar.net/268856
رضا ساکی
@AmirTaheri4
😢38😭11❤8👍4
جنگلهای ۴۰ میلیونساله هیرکانی دو هفته است در الیت مازندران شعلهورند؛ نه هلیکوپتری به آتشنشانها میدهند و نه خبری از هواپیمای آتشنشان ایلوشن ۷۶ سپاه است، همان هواپیمایی که برای مهار آتش ترکیه در چند ساعت اعزام شده بود.
رسالت جمهوری اسلامی همینه: ساختن زمین سوخته از ایران.
OuriapA
@AmirTaheri4
رسالت جمهوری اسلامی همینه: ساختن زمین سوخته از ایران.
OuriapA
@AmirTaheri4
💔45🤬22😭6❤3👍3😱1
گروه خوارزمی - بخش سی و نهم
👍25❤8👌2
چرا حمایتت از نرگس محمدی را به مارکو روبیو نسبت میدهی؟
شجاع باش و از طرف خودت حرف بزن!
چرا ادمین صفحه @USABehFarsi شبیه ادمین @PahlaviComms عمل میکند؟!🤔
Asghar Sepehri
@AmirTaheri4
شجاع باش و از طرف خودت حرف بزن!
چرا ادمین صفحه @USABehFarsi شبیه ادمین @PahlaviComms عمل میکند؟!🤔
Asghar Sepehri
همانطور که مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، گفتند ، تصمیم انتخاب رهبری ایران «بر عهده مردم ایران است.»
USAbehFarsi
@AmirTaheri4
👍21👌8😭1
بازیگران موردبحث میکوشند تا عبای سیاه یا شکلاتی را کنار بگذارند و پرچم سهرنگ را به دور خود بپیچند تا ایرانی جلوه کنند.
مقالهای از استاد امیر طاهری @AmirTaheri4
https://www.independentpersian.com/node/417837
independentpersian
@AmirTaheri4
مقالهای از استاد امیر طاهری @AmirTaheri4
https://www.independentpersian.com/node/417837
independentpersian
@AmirTaheri4
👍27👌5💯2
ریزش از ساختار کلی نظام بیتردید یکی از شرایط لازم برای پایان کابوس جمهوری اسلامی است؛ لازم اما ناکافی. ریزشیها در حال حاضر از انتقاد یا حتی سیاهنمایی نظام فراتر نمیروند. همگی خود را خواستار اصلاحات و تغییرات معرفی میکنند، اما هرگز نمیگویند چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند و چه نهادی را میخواهند تغییر دهند. روشی که ریزشیها در حال حاضر در پیش گرفتهاند، نتیجهای جز افزودن بر نگرانیهای عمومی نخواهد داشت. این نگرانیها به نوبه خود، به ترس از تغییر حرکت به سوی مجهول منجر میشود و سرانجام به حفظ وضع موجود در لبه پرتگاه میانجامد.
در حال حاضر ریزش در جهات گوناگون صورت میگیرد. آنچه لازم است، ریزش در یک جهت مشخص است. این جهت مشخص با پذیرفتن این واقعیت که انقلاب ۱۳۵۷ یک فاجعه ملی بود، آغاز میشود. اگر نپذیریم که خشت اول کج نهاده شد، نمیتوانیم ادعا کنیم که عمارت کجساخته قابل تعمیر و حفظ است. از سوی دیگر، اگر ریزشیها نتوانند یا نخواهند گفتمانی شفاف عرضه کنند، نشان خواهند داد همانقدر سرگردان و حیراناند که گردانندگان نظام خمینیگرا از آغاز بودند.
به عبارت دیگر، ریزش از نظام میتواند هم مفید باشد و هم زیانبار. ریزش مفید هنگامی است که جداشدگان یا تبریجویان از یک نظام ورشکسته و مفلوک، در کنار نیرویی تازه که توان بازسازی دارد، قرار میگیرند. ریزش زیانبار هنگامی است که جداشدگان از نظام به جریانهای واقعی مخالف آن میپیوندند و فرهنگ و کردار شکستخورده خود را به همراه میآورند. این ریزشیها مانند لجنهاییاند که میتوانند یک جویبار پاک و پرنشاط را ملوث و منحرف کنند.
تشخیص اینکه با کدام نوع ریزش روبرو هستیم، آسان نیست، اما بیش از هر زمان دیگری، ضرورت دارد.
ای بسا ابلیس آدمرو که هست/ پس به هر دستی نباید داد، دست
https://t.me/AmirTaheri4/9137
Asghar Sepehri
@AmirTaheri4
در حال حاضر ریزش در جهات گوناگون صورت میگیرد. آنچه لازم است، ریزش در یک جهت مشخص است. این جهت مشخص با پذیرفتن این واقعیت که انقلاب ۱۳۵۷ یک فاجعه ملی بود، آغاز میشود. اگر نپذیریم که خشت اول کج نهاده شد، نمیتوانیم ادعا کنیم که عمارت کجساخته قابل تعمیر و حفظ است. از سوی دیگر، اگر ریزشیها نتوانند یا نخواهند گفتمانی شفاف عرضه کنند، نشان خواهند داد همانقدر سرگردان و حیراناند که گردانندگان نظام خمینیگرا از آغاز بودند.
به عبارت دیگر، ریزش از نظام میتواند هم مفید باشد و هم زیانبار. ریزش مفید هنگامی است که جداشدگان یا تبریجویان از یک نظام ورشکسته و مفلوک، در کنار نیرویی تازه که توان بازسازی دارد، قرار میگیرند. ریزش زیانبار هنگامی است که جداشدگان از نظام به جریانهای واقعی مخالف آن میپیوندند و فرهنگ و کردار شکستخورده خود را به همراه میآورند. این ریزشیها مانند لجنهاییاند که میتوانند یک جویبار پاک و پرنشاط را ملوث و منحرف کنند.
تشخیص اینکه با کدام نوع ریزش روبرو هستیم، آسان نیست، اما بیش از هر زمان دیگری، ضرورت دارد.
ای بسا ابلیس آدمرو که هست/ پس به هر دستی نباید داد، دست
https://t.me/AmirTaheri4/9137
Asghar Sepehri
@AmirTaheri4
Telegram
Amir Taheri امیر طاهری
بازیگران موردبحث میکوشند تا عبای سیاه یا شکلاتی را کنار بگذارند و پرچم سهرنگ را به دور خود بپیچند تا ایرانی جلوه کنند.
مقالهای از استاد امیر طاهری @AmirTaheri4
https://www.independentpersian.com/node/417837
independentpersian
@AmirTaheri4
مقالهای از استاد امیر طاهری @AmirTaheri4
https://www.independentpersian.com/node/417837
independentpersian
@AmirTaheri4
👌18👍8❤4