آتش سوزیهای عمدی بخشی از دکترین زمین سوخته سپاه. این نقشه شان هم نقش بر آب خواهد شد.
#هیرکانی
Saman Sarraf
@AmirTaheri4
#هیرکانی
Saman Sarraf
@AmirTaheri4
👍29💯7🔥3😭2❤1
پساز ۴۷سال همین کم داشتیم که پول بریزیم تو حلقوم نوفدیدی!🤮
@NUFDIran
@FDD_Iran
#بچههای_آیتالله
#دفترچه_بیچارگی
🔗 لاو استار👑
کمک مالی به چه منظور؟
دقیقا این پول قراره صرف چی بشه که کمک بکنیم؟ واسه امیر دله کالباس میخرید؟
@AmirTaheri4
@NUFDIran
@FDD_Iran
#بچههای_آیتالله
#دفترچه_بیچارگی
🔗 لاو استار👑
کمک مالی به چه منظور؟
دقیقا این پول قراره صرف چی بشه که کمک بکنیم؟ واسه امیر دله کالباس میخرید؟
کمپین حمایت مالی برای نجات ایران
لطفا همه اونایی که میتونن کمک کنن و توانایی مالیش رو دارن به این کمپین بپیوندن🙏🏻
سی سی خانوم
@AmirTaheri4
👍22😁5😭2🔥1
فعلاً کارنامه نوفدی را میتوان خلاصه کرد در: معرفی یک «ستاره» بینالمللی با روابط خاص و نامحدود با دوستِ دوست سناتور، یک خواننده درجهپنج کلهتیغ، لابیگری با کاترین شکدم، پروژهی حذف شاه، پروژهی حذف مشروطه، بررسی دوبارهی دفترچهای با عمر بیپایان، تمایل به مذاکره در مورد مرزهای ایران، و البته کلی پارتی، فاندریزینگ و بزنوبرقص.
واقعاً دستمریزاد.
Ehsan Arjmand
@AmirTaheri4
واقعاً دستمریزاد.
Ehsan Arjmand
@AmirTaheri4
👍26👌2😭2😐1
کسانی این تصویر را میگذارند که مدتهاست از خط سفید کام جستهاند و صدایش را هم در نیاوردند و حالا که گندش بالا آمده، ناگهان طی یک فرار به جلو، مطالبهگر اینترنت آزاد شدند. کنشهای فشارشکنی از این قبیل، نمیتواند آنها را از این باتلاق بیرون بکشد.
در اقتصاد سیاسی، به مطالعه برندگان و بازندگان هر تصمیم و توزیع رانت از سوی دولت پرداخته میشود. دارندگان اینترنت سفید، برندگان وضعیت تاریک رانتیر موجود هستند و طبیعتا اقدامی علیه وضعیت برنده خود نخواهند کرد. آنها ملازمان دیو تاریکیاند و هر کنشی از سوی آنان، کنش اهریمن است!
mojtaba.eskandariiii
@AmirTaheri4
در اقتصاد سیاسی، به مطالعه برندگان و بازندگان هر تصمیم و توزیع رانت از سوی دولت پرداخته میشود. دارندگان اینترنت سفید، برندگان وضعیت تاریک رانتیر موجود هستند و طبیعتا اقدامی علیه وضعیت برنده خود نخواهند کرد. آنها ملازمان دیو تاریکیاند و هر کنشی از سوی آنان، کنش اهریمن است!
mojtaba.eskandariiii
@AmirTaheri4
👍19❤5😭1
عملکرد اعضای یک سازمان نتیجه و انعکاس فرهنگ اون سازمانه که به مرور توسط تصمیمگیران اون سازمان شکل میگیره. اگر امروز افراد برای فعالیت سیاسی احساس میکنن باید عکس با امیر اعتمادی داشته باشن نتیجه ی مستقیم فرهنگی که در چند سال اخیر همزمان با افزایش سازماندهی جریان پادشاهیخواه پا گرفته. در این فرهنگ امیر اعتمادی در نقش «خواجه حرمسرا» مثل دوران سلاطین اسلامی بدون در اختیار داشتن هیچ مشروعیت یا محبوبیتی صرفا به دلیل دسترسی نامحدود به منابع جنبش میتونه تعیین کنه کی بالا بیاد و کی حذف بشه. در نتیجه این وضعیت افراد باهم رقابت میکنن نه برای اینکه نشون بدن توانمندتر، آگاهتر یا محبوبتر هستند یا حتی وفاداری بیشتری به جنبش دارند بلکه برای نشان دادن شدت خاکساری به ایشون رقابت میکنند.
حالا سوال من اینه: آیا جریانی که توش برای عضویت رقابت بر سر عکس مشترک یا داشتن شماره ی اعتمادیه میتونه افراد کارامد رو جذب کنه یا فقط میتونه یک مشت آدم محتاج و گدا رو جلب کنه؟ آیا با تبدیل جنبش به گداخونه و رفتن به راه سیستم های صفوی و عثمانی که توش «خواجه حرمسرا» برای خودش شبکه و زد و بند داشت میشه موفق شد؟ نتیجه اش رو الان در بلاگرهای اینستاگرامی میبینیم. به جای بحث و آموزش مردم و تبلیغ شاهنشاهی فقط فحش و عربده کشی و دلقکبازی که حتی عموما طنز هم نیست و فقط آزار دهنده است.
تازه تمام این حرفها با فرض اینکه این جنبش بعد از پیروزی فرضی و تشکیل حکومت همین فرهنگ سازمانی رو به حکومت خودش اشاعه نخواهد داد. و اگر خدای ناکرده چنین اتفاقی بیافته این فرهنگ هیچ نتیجه ای جز انحطاط و توسعه نیافتگی و سرکوب و خشونت نخواهد داشت.
من از همه خواهش میکنم این ویدئو رو ببین و به عمق فساد و انحطاطی که در این جنبش بوجود اومده فکر کنن. اینکه جای وفاداری به گفتمان یا حتی رهبر جنبش افراد بر سر نشان دادن وفاداری به «خواجه حرمسرا» رقابت میکنند فاجعه است. برای این وضعیت باید یه فکری کرد تا قبل اینکه دیر بشه.
#جاویدشاه
#بازگشت_به_مشروطه
گاوِ نَرِ نِشَسته 👑
وقتی هر ارتباطی با رأس جنبش باید از فیلتر یک شخص بگذره یعنی برای یک شخص خواه ناخواه رانت درست شده. و وقتی اون شخص آدم ناکارآمد و فاسدی باشه، باند تشکیل میده و از این رانت برای حذف رقبای کارامد یا حتی کسانی که باهاش زاویه فکری دارند استفاده میکنه.
اینطوری میشه که ج.ا بازتولید میشه
Danial 𓃬☼
@AmirTaheri4
حالا سوال من اینه: آیا جریانی که توش برای عضویت رقابت بر سر عکس مشترک یا داشتن شماره ی اعتمادیه میتونه افراد کارامد رو جذب کنه یا فقط میتونه یک مشت آدم محتاج و گدا رو جلب کنه؟ آیا با تبدیل جنبش به گداخونه و رفتن به راه سیستم های صفوی و عثمانی که توش «خواجه حرمسرا» برای خودش شبکه و زد و بند داشت میشه موفق شد؟ نتیجه اش رو الان در بلاگرهای اینستاگرامی میبینیم. به جای بحث و آموزش مردم و تبلیغ شاهنشاهی فقط فحش و عربده کشی و دلقکبازی که حتی عموما طنز هم نیست و فقط آزار دهنده است.
تازه تمام این حرفها با فرض اینکه این جنبش بعد از پیروزی فرضی و تشکیل حکومت همین فرهنگ سازمانی رو به حکومت خودش اشاعه نخواهد داد. و اگر خدای ناکرده چنین اتفاقی بیافته این فرهنگ هیچ نتیجه ای جز انحطاط و توسعه نیافتگی و سرکوب و خشونت نخواهد داشت.
من از همه خواهش میکنم این ویدئو رو ببین و به عمق فساد و انحطاطی که در این جنبش بوجود اومده فکر کنن. اینکه جای وفاداری به گفتمان یا حتی رهبر جنبش افراد بر سر نشان دادن وفاداری به «خواجه حرمسرا» رقابت میکنند فاجعه است. برای این وضعیت باید یه فکری کرد تا قبل اینکه دیر بشه.
#جاویدشاه
#بازگشت_به_مشروطه
گاوِ نَرِ نِشَسته 👑
وقتی هر ارتباطی با رأس جنبش باید از فیلتر یک شخص بگذره یعنی برای یک شخص خواه ناخواه رانت درست شده. و وقتی اون شخص آدم ناکارآمد و فاسدی باشه، باند تشکیل میده و از این رانت برای حذف رقبای کارامد یا حتی کسانی که باهاش زاویه فکری دارند استفاده میکنه.
اینطوری میشه که ج.ا بازتولید میشه
Danial 𓃬☼
چه کسانی مدعیِ ارتباط با دفتر شاهزادهاند؟ فراخوانسازیِ رژیم تکرار پروژهٔ رهبرسازیست
نسخه کامل برنامه را در یوتیوب «سینمارکس» تماشا و کانال یوتیوب را سابسکرایب کنید:
https://www.youtube.com/watch?v=aAKggz-H2TI
#محمدتنگستانی #سینمارکس #رادیوآبادان #وضعیت_قرمز #شاهزاده_رضا_پهلوی #همکاری_ملی #گارد_جاویدان_ایران #نبردباتاریکی #ایران_را_پس_میگیریم
Cinama Rex
@AmirTaheri4
YouTube
چه کسانی مدعیِ ارتباط با دفتر شاهزادهاند؟ فراخوانسازیِ رژیم تکرار پروژهٔ رهبرسازیست
ملت شریف ایران؛ همراهان همیشگی مجله تصویری سینما رکس؛
همانطور که میدانید، تهیه و تولید برنامههای باکیفیت همراه با استانداردهای تصویری بالا، هزینههای قابل توجهی دارد. در این مسیر، برای تداوم ارائه محتوای مستقل و بدون سانسور، به حمایت مالی شما نیازمندیم.…
همانطور که میدانید، تهیه و تولید برنامههای باکیفیت همراه با استانداردهای تصویری بالا، هزینههای قابل توجهی دارد. در این مسیر، برای تداوم ارائه محتوای مستقل و بدون سانسور، به حمایت مالی شما نیازمندیم.…
👍16❤6😭1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از کردستان، شهرستان مریوان برای خاموشکردن آتش به هیرکانی رفتند. پاینده ایران و ایرانی.
فلات ایران
@AmirTaheri4
فلات ایران
@AmirTaheri4
👍41❤🔥19❤6🤷♂2💯2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طبق این تفکر ناشیانه که بقای پادشاهی را در یک نفر خلاصه میکنند، اگر روزی این فرد پیش از سرنگونی ج.ا هواپیمایش + خانواده سقوط یا فوت کند، با حساب این اشخاص باید دور گزینۀ پادشاهی خط کشیده شود.
اما ق.اساسی.پ، بقای پادشاهی را در اعقاب ذکور رضاشاه تضمین کرده.
M.R.Reza
بگو بهرام پهلوی دهنت عادت کنه! وحید واصغر و حسن وسعید و امیر و زهرا نامهای اطرافیان شاهزاده رضا پهلوی است جناب آقای بهمن!
@AmirTaheri4
اما ق.اساسی.پ، بقای پادشاهی را در اعقاب ذکور رضاشاه تضمین کرده.
M.R.Reza
بگو بهرام پهلوی دهنت عادت کنه! وحید واصغر و حسن وسعید و امیر و زهرا نامهای اطرافیان شاهزاده رضا پهلوی است جناب آقای بهمن!
همان اندک تعارف رو هم کنار گذاشتهاند که البته خیلی هم خوبه، چون تکلیف میهنپرستان باهاشون کامل روشن میشه، اما روشن و بلند میگویم، پادشاهی ایران فقط با فرزند ارشد شاهنشاه آریامهر و ولیعدش، شاهدخت نور پهلوی، قابل احیا و بازگشت به ایران است، تمام
#پاينده_ایران
#جاویدشاه
#همکاری_ملی
#نبردباتاریکی
Vahid Bahman وحید بهمن
@AmirTaheri4
❤31🤬20👍7💯2😁1
دستپاچگی جکهوریخواهان پهلوی ستیز از وراث پادشاهی مشروطه
1/2) نه تنها پرنس بهرام پهلوی بلکه چهار پسرعموی دیگر ایشان نیز که جملگی نوادۀ رضاشاه و مطابق متمم اصل 36 ق.ا مشروطه واجد شرایط احراز پادشاهی در صورت انصراف شاهزاده رضا هستند.
2) مادر ایشان هم والاحضرت منیژه جهانبانی، از اعضای خاندان پادشاهی قاجار نیست. حتی اگر بود هم مانند آنگونه که در مورد پرنسس فوزیه عمل شد، قانون قابل اصلاح است.
لذا
اولاً قوانین پادشاهی ایران ربطی به مبلغین مذهبی جمهوریهای خیالی ندارد.
ثانیاً دستپاچگی حزبالهیها مایه مسرت است.
ضمیمۀ یک) با توجه به اینکه آقای افشاری وزن ناچیز سیاسی جمهوریخواهان و دیگر موالی بیابانگردان حجاز در مقایسه با اکثریت مطلق هوادار پادشاهی عدالتگستر پهلوی که اولین پادشاهی دمکراتیکالی
M.R.Reza
@AmirTaheri4
1/2) نه تنها پرنس بهرام پهلوی بلکه چهار پسرعموی دیگر ایشان نیز که جملگی نوادۀ رضاشاه و مطابق متمم اصل 36 ق.ا مشروطه واجد شرایط احراز پادشاهی در صورت انصراف شاهزاده رضا هستند.
2) مادر ایشان هم والاحضرت منیژه جهانبانی، از اعضای خاندان پادشاهی قاجار نیست. حتی اگر بود هم مانند آنگونه که در مورد پرنسس فوزیه عمل شد، قانون قابل اصلاح است.
لذا
اولاً قوانین پادشاهی ایران ربطی به مبلغین مذهبی جمهوریهای خیالی ندارد.
ثانیاً دستپاچگی حزبالهیها مایه مسرت است.
ضمیمۀ یک) با توجه به اینکه آقای افشاری وزن ناچیز سیاسی جمهوریخواهان و دیگر موالی بیابانگردان حجاز در مقایسه با اکثریت مطلق هوادار پادشاهی عدالتگستر پهلوی که اولین پادشاهی دمکراتیکالی
M.R.Reza
برخی از سلطنتطلبان و شیفتگان بازگشت سلطنت مطلقه پهلویها، بهرام پهلوی فرزند غلامرضا پهلوی را شایسته سلطنت و جایگزینی رضا پهلوی معرفی کردهاند! اما خود را به آن راه زدند که فرق او با رضا پهلوی، داشتن خون قجری است. به قول مجید ظروفچی سوتهدلان «خمیر یکی بوده اما تنورها علیحده»!
Ali Afshari
@AmirTaheri4
🤬37❤21😁6👍3💯1😐1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مراسم خاکسپاری والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی
بله ایشان پرنس بهرام پهلوی در مراسم خاکسپاری پدرشان، بعد از نواخته شدن سرود شاهنشاهی، سخنرانی کردند. تمام القاب سلطنتی را به دقت و با کمال افتخار و احترام بیان کردند.
ایشان صاحب دو فرزند، یک پسر و یک دختر هستند و همسرشان هم پزشک است.
از همین دقیقه:
https://youtu.be/HQX6MqCItVc?t=1094
M.R.Reza
@AmirTaheri4
بله ایشان پرنس بهرام پهلوی در مراسم خاکسپاری پدرشان، بعد از نواخته شدن سرود شاهنشاهی، سخنرانی کردند. تمام القاب سلطنتی را به دقت و با کمال افتخار و احترام بیان کردند.
ایشان صاحب دو فرزند، یک پسر و یک دختر هستند و همسرشان هم پزشک است.
از همین دقیقه:
https://youtu.be/HQX6MqCItVc?t=1094
M.R.Reza
@AmirTaheri4
❤30🤬19💔18👍2😭2😁1🤔1
❤52🤬35😁9
ایران: ریزش مفید و ریزش زیانبار
بازیگران موردبحث میکوشند تا عبای سیاه یا شکلاتی را کنار بگذارند و پرچم سهرنگ را به دور خود بپیچند تا ایرانی جلوه کنند
امیر طاهری
جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴ برابر با ۲۱ نُوامبر ۲۰۲۵ ۱۰:۳۰
اگر صحنه سیاسی جمهوری اسلامی را یک سن تئاتر فرض کنیم، نگاهی به آنچه این روزها میگذرد، نشان میدهد که بازیگران همانهاییاند که دیروز، پریروز و گاه حتی ۲۰ یا ۴۰ سال پیش بودند، اما متن نمایشنامه تغییر کرده است. متنهای پیشین، از ۱۳۵۷ تا همین چند هفته پیش، پیامآور پیروزیهای پیدرپی انقلاب اسلامی، نبوغ بیحدوحصر «رهبر»، شکست و درماندگی «شیطان بزرگ» و «رژیم غاصب صهیونیستی» و حرکت امت اسلام به سوی قلههای بلندتر و بلندتر بود.
این روزها اما سلسله مونولوگهایی که چهرههای برجسته نظام، هم سابق و هم لاحق، عرضه میکنند، در یک جمله خلاصه میشود: وضع خراب است!
سه رئیسجمهوری پیشین، حجتالاسلام محمد خاتمی، آقای دکتر محمود احمدینژاد و حجتالاسلام حسن روحانی، همراه با یک دوجین از نمایندگان سابق و لاحق مجلس شورای اسلامی، دهها متفکر که در نقش «مخالفان وفادار» قرار داشتند و تعدادی از مدیران دولتی و بخش خصوصی پیام متن جدیدــ یعنی «وضع خراب است» را گاه با صراحت و گاه تلویحا، عرضه میکنند.
مبلغان این متن چندین هدف دارند. نخستین هدف پاکسازی چهره خودشان است. مضمون لابهلای سطور اظهارات ایشان را میتوان اینطور خلاصه کرد: تا زمانی که من سر کار بودم، همهچیز خوب پیش میرفت، اما آنقدر سنگاندازی کردند که من نتوانستم وضع را حتی بهتر کنم. پس از کنار رفتن من، وضع بهسرعت بدتر و بدتر شد.
هدف دوم ظاهر شدن در نقش منتقد مصلح است: آنچه میگویم برای خیر و صلاح نظام و امت است! من دیگر در پی کسب مقام نیستم، اما وظیفه وجدانی خود میدانم که هشدار بدهم نظام و کل کشور به سوی فاجعه میرود!
هدف سوم زمینهسازی برای نوعی حلالیت است. در اینجا، پیام تلویحی به نظام بعدی، هر کس و هر نوع که باشد، این است: من مسئول خرابیها نبودم. کی بود، کی بود، من نبودم!
در این متن تازه، از هرگونه حمله به «شیطان بزرگ» و «رژیم غاصب کودککش صهیونیست» خودداری میشود. در همان حال، بازیگران موردبحث میکوشند تا عبای سیاه یا شکلاتی را کنار بگذارند و پرچم سهرنگ را به دور خود بپیچند تا ایرانی جلوه کنند. تقریبا تمامی آنان از تاریخ و تمدن چند هزار ساله ایران دم میزنند (البته رقم ۲۵۰۰ سال را به کار نمیبرند، چون یادآور ایران شاهنشاهی است).
از لگد زدن به دودمان پهلوی نیز خودداری میکنند، زیرا غلط یا درست، پذیرفتهاند که رضاشاه کبیر و محمدرضاشاه پهلوی اکنون نزد بسیاری از ایرانیان ارجمندند. در بعضی موارد، مثلا در سخنان اخیر آقای تاجزاده، معاون اسبق وزارت کشور، نوعی تحسین کینهورزانه از پهلویها میبینیم: «در بسیار موارد، اوضاع در آن زمان (دوران پهلوی) بدتر از امروز نبود!» بعضی «مخالفان وفادار» نظام ۵۷ حتی به تحسین نیمهآشکار تن در میدهند و از احترام و عزتی که ایران در دوران پهلوی داشت، یاد میکنند. یک متفکر «مخالف وفادار» میگوید: گریه کردم وقتی دیدم که جمهوری اسلامی از عربستان سعودی خواسته است تا گوشت قربانی مراسم حج را برای تامین خوراک ایرانیان به تهران بفرستد. در زمان محمدرضاشاه، ایران کارخانهای برای کنسرو این گوشت به سعودی داده بود که محصول آن برای کشورهای گرسنه آفریقا فرستاده میشد.
بازیگران متن جدید اندکاندک، پس از حمله به «حاکمیت» که هرگز تعریف نمیشود، انگشت اتهام را به سوی آیتالله علی خامنهای، «رهبر عالیقدر»، دراز میکنند. به عبارت دیگر، نهتنها انتقاد از «رهبر» دیگر «خط قرمز» به شمار نمیآیدــ خط قرمزی که عبور از آن گاه به مجازات اعدام میانجامیدــ بلکه حمله مستقیم و گاه توهینآمیز به او یواشکی قورت داده میشود.
آقای تاجزاده مینویسد: خامنهای نه شجاعت سرکشیدن جام زهر را دارد و نه شهامت استعفا! البته آنان که فراموشکار نیستند، به یاد میآورند که همین سیاستمدار برجسته نظام در گذشته نه چندان دور، همین خامنهای را بهعنوان «رهبری شجاع و بادرایت» ستوده بود. در همان حال، ناظران سیاسی یادآور خواهند شد که امروز دیگر جام زهری در کار نیست که «رهبر» بنوشد یا ننوشد. کار از این کارها گذشته است.
رقیبان تاجزاده در گروه به اصطلاح «اصولی» نیز یادآور میشوند که او در مقام معاون سیاسی وزارت کشور معمار تقلب در چندین انتخابات بود.
دکتر احمدینژاد نیز از انتقاد یا اتهام مبری نمانده است. رقبا یا مخالفان او یادآور میشوند که در دوران ریاستجمهوری او بود که سهم سپاه پاسداران از کیک اقتصادی ایران تقریبا دو برابر شد و غارت کشور در چارچوب خصوصیسازی و پیدایش واحدهای خصولتی، گسترش یافت.
@AmirTaheri4
بازیگران موردبحث میکوشند تا عبای سیاه یا شکلاتی را کنار بگذارند و پرچم سهرنگ را به دور خود بپیچند تا ایرانی جلوه کنند
امیر طاهری
جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴ برابر با ۲۱ نُوامبر ۲۰۲۵ ۱۰:۳۰
اگر صحنه سیاسی جمهوری اسلامی را یک سن تئاتر فرض کنیم، نگاهی به آنچه این روزها میگذرد، نشان میدهد که بازیگران همانهاییاند که دیروز، پریروز و گاه حتی ۲۰ یا ۴۰ سال پیش بودند، اما متن نمایشنامه تغییر کرده است. متنهای پیشین، از ۱۳۵۷ تا همین چند هفته پیش، پیامآور پیروزیهای پیدرپی انقلاب اسلامی، نبوغ بیحدوحصر «رهبر»، شکست و درماندگی «شیطان بزرگ» و «رژیم غاصب صهیونیستی» و حرکت امت اسلام به سوی قلههای بلندتر و بلندتر بود.
این روزها اما سلسله مونولوگهایی که چهرههای برجسته نظام، هم سابق و هم لاحق، عرضه میکنند، در یک جمله خلاصه میشود: وضع خراب است!
سه رئیسجمهوری پیشین، حجتالاسلام محمد خاتمی، آقای دکتر محمود احمدینژاد و حجتالاسلام حسن روحانی، همراه با یک دوجین از نمایندگان سابق و لاحق مجلس شورای اسلامی، دهها متفکر که در نقش «مخالفان وفادار» قرار داشتند و تعدادی از مدیران دولتی و بخش خصوصی پیام متن جدیدــ یعنی «وضع خراب است» را گاه با صراحت و گاه تلویحا، عرضه میکنند.
مبلغان این متن چندین هدف دارند. نخستین هدف پاکسازی چهره خودشان است. مضمون لابهلای سطور اظهارات ایشان را میتوان اینطور خلاصه کرد: تا زمانی که من سر کار بودم، همهچیز خوب پیش میرفت، اما آنقدر سنگاندازی کردند که من نتوانستم وضع را حتی بهتر کنم. پس از کنار رفتن من، وضع بهسرعت بدتر و بدتر شد.
هدف دوم ظاهر شدن در نقش منتقد مصلح است: آنچه میگویم برای خیر و صلاح نظام و امت است! من دیگر در پی کسب مقام نیستم، اما وظیفه وجدانی خود میدانم که هشدار بدهم نظام و کل کشور به سوی فاجعه میرود!
هدف سوم زمینهسازی برای نوعی حلالیت است. در اینجا، پیام تلویحی به نظام بعدی، هر کس و هر نوع که باشد، این است: من مسئول خرابیها نبودم. کی بود، کی بود، من نبودم!
در این متن تازه، از هرگونه حمله به «شیطان بزرگ» و «رژیم غاصب کودککش صهیونیست» خودداری میشود. در همان حال، بازیگران موردبحث میکوشند تا عبای سیاه یا شکلاتی را کنار بگذارند و پرچم سهرنگ را به دور خود بپیچند تا ایرانی جلوه کنند. تقریبا تمامی آنان از تاریخ و تمدن چند هزار ساله ایران دم میزنند (البته رقم ۲۵۰۰ سال را به کار نمیبرند، چون یادآور ایران شاهنشاهی است).
از لگد زدن به دودمان پهلوی نیز خودداری میکنند، زیرا غلط یا درست، پذیرفتهاند که رضاشاه کبیر و محمدرضاشاه پهلوی اکنون نزد بسیاری از ایرانیان ارجمندند. در بعضی موارد، مثلا در سخنان اخیر آقای تاجزاده، معاون اسبق وزارت کشور، نوعی تحسین کینهورزانه از پهلویها میبینیم: «در بسیار موارد، اوضاع در آن زمان (دوران پهلوی) بدتر از امروز نبود!» بعضی «مخالفان وفادار» نظام ۵۷ حتی به تحسین نیمهآشکار تن در میدهند و از احترام و عزتی که ایران در دوران پهلوی داشت، یاد میکنند. یک متفکر «مخالف وفادار» میگوید: گریه کردم وقتی دیدم که جمهوری اسلامی از عربستان سعودی خواسته است تا گوشت قربانی مراسم حج را برای تامین خوراک ایرانیان به تهران بفرستد. در زمان محمدرضاشاه، ایران کارخانهای برای کنسرو این گوشت به سعودی داده بود که محصول آن برای کشورهای گرسنه آفریقا فرستاده میشد.
بازیگران متن جدید اندکاندک، پس از حمله به «حاکمیت» که هرگز تعریف نمیشود، انگشت اتهام را به سوی آیتالله علی خامنهای، «رهبر عالیقدر»، دراز میکنند. به عبارت دیگر، نهتنها انتقاد از «رهبر» دیگر «خط قرمز» به شمار نمیآیدــ خط قرمزی که عبور از آن گاه به مجازات اعدام میانجامیدــ بلکه حمله مستقیم و گاه توهینآمیز به او یواشکی قورت داده میشود.
آقای تاجزاده مینویسد: خامنهای نه شجاعت سرکشیدن جام زهر را دارد و نه شهامت استعفا! البته آنان که فراموشکار نیستند، به یاد میآورند که همین سیاستمدار برجسته نظام در گذشته نه چندان دور، همین خامنهای را بهعنوان «رهبری شجاع و بادرایت» ستوده بود. در همان حال، ناظران سیاسی یادآور خواهند شد که امروز دیگر جام زهری در کار نیست که «رهبر» بنوشد یا ننوشد. کار از این کارها گذشته است.
رقیبان تاجزاده در گروه به اصطلاح «اصولی» نیز یادآور میشوند که او در مقام معاون سیاسی وزارت کشور معمار تقلب در چندین انتخابات بود.
دکتر احمدینژاد نیز از انتقاد یا اتهام مبری نمانده است. رقبا یا مخالفان او یادآور میشوند که در دوران ریاستجمهوری او بود که سهم سپاه پاسداران از کیک اقتصادی ایران تقریبا دو برابر شد و غارت کشور در چارچوب خصوصیسازی و پیدایش واحدهای خصولتی، گسترش یافت.
@AmirTaheri4
❤20👍8
این در حالی است که احمدینژاد خود را در لباس شوالیه ضدفساد بازترسیم میکند و مدعی است که اشخاصی ناشناس میلیارد میلیارد میبرند و میخورند، در حالی که بچههای ما رنگ میوه را هم ندیدهاند.
حجتالاسلام خاتمی نیز به گفته رقبا و مخالفان او، آن برف سفیدی که مینماید، نیست. چهار تن از خواهرزادگان او در راس بزرگترین هلدینگهای اقتصادی جمهوری اسلامی قرار دارد. بدینسان حجتالاسلام را به گفته یکی از مخالفانش، میتوان «بهترین دایی دنیا» خواند. همچنین در زمان ریاستجمهوری او بود که انتقال آب به یزد و اردکان روند خشک شدن زایندهرود را تسریع کرد. تمرکز سرمایهگذاری در شهر زادگاه حجتالاسلام بهویژه استقرار یک مرکز تولید سانتریفیوژها (ماشینهای مرکزگریز) برای غنی کردن اورانیوم اردکان را به «ثروتمندترین شهر ایران» تبدیل کرد.
بیشتر بخوانید
آیتالله، دایی جان ناپلئون و استعباد
ایران: وقت بیرون پریدن از کشتی شکسته
چرا ایران کره شمالی نمیشود؟
حجتالاسلام روحانی نیز پرونده درخشانی ندارد. در دوران ریاستجمهوری او بود که تورم با زدن دنده بالا، سرعت گرفت. دروغ «برجام»ــ ترفندی که قرار بود ایران را زیر قیمومیت ۱+۵ قرار دهدــ به کرختی فعالیتهای اقتصادی کشور انجامید و بحرانی را که از زمان ریاستجمهوری احمدینژاد آغاز شده بود، شدت بخشید.
هواداران آقای خامنهایــ آری او هنوز هوادارانی دارد که او را ضامن منافع پلید خود میدانندــ اکنون بسیج شدهاند تا با بیرون کشیدن کرسی ریاستجمهوری از زیر آقای دکتر مسعود پزشکیان، زمینه را برای تحکیم انحصار قدرت در «بیت رهبری» آماده سازند. روزی نمیگذرد که شایعه تازهای درباره استعفای پزشکیان یا لااقل معاون اول بیخاصیت او، آقای عارف، پخش نشود.
روزنامه کیهان که غالبا نظرات «رهبر» را بازتاب میدهد، در یک سرمقاله، یادآور میشود که آقای خامنهای پیش از انتخابات ریاستجمهوری توصیهای خطاب به پزشکیان عرضه کرد که در آن گفت: «نامزدهای ریاستجمهوری با خداوند عهد کنند که در صورت کسب مسئولیت، اطرافیان و همکاران را از کسانی انتخاب نکنند که دلبسته آمریکا باشند و تصور کنند بدون لطف آمریکا نمیشود قدم از قدم برداشت.» سرمقاله نویس کیهان سپس ادعا میکند که پزشکیان درست برعکس این نصیحت «رهبر» عمل کرده است.
دکتر پزشکیان بر خلاف شخصیتهای نمایشنامه لوئیجی پیراندلو، درامنویس ایتالیایی، که در جستجوی یک نویسنده بودند، نمایشنامه خیالی خود را شخصا مینویسد. او در سفر به شهرستانها، با بریدن روبانها و لبخند زدن در برابر دوربینها، آغاز طرحهای عمرانی، رفاهی و فرابردی جدید را اعلام میکند که هرگز واقعیت نخواهند یافت.
مدیرکل سازمان برنامه و بودجه میگوید طرحبازی بس است! در زمینه حملونقل اگر بخواهیم و بتوانیم طرحهای اعلامشده را تمام کنیم، ۱۰۱ سال طول میکشد. برای تکمیل طرحهای آب و فاضلاب هم که تاکنون اعلام کردهایم، ۳۵ سال وقت لازم است.
وزارت راه و شهرسازی خبر میدهد که دستکم ۴۲ درصد از ایرانیان در واحدهای مسکونی نامناسب یا حتی خطرناک به سر میبرند که ۱۱ درصد از آنان مقیم بافتهای فرسوده در شهرهای بزرگاند.
طرح خودکفایی در تولید بنزین که در دوران دکتر احمدینژاد با دنگوفنگ فراوان اعلام شد، هنوز در بایگانی سازمان برنامه گرد میگیرد. در سال جاری، ایران بیش از شش میلیارد دلار بنزین، غالبا از هند، وارد کرده است.
با این حال دکتر پزشکیان در سفرهای شهرستانی خود از ساختن پالایشگاههای جدید سخن میگوید و کمبود کنونی را به تحریمها نسبت میدهد. در حالی که چنین تحریمی هرگز در کار نبوده است. در هر حال ایران که جزو ۱۰ تولیدکننده بزرگ نفت خام است، قاعدتا میبایستی بتواند هم نیاز داخلی به بنزین را برآورد و هم بنزین صادر کند.
نیاز به سفر به شهرستانهاــ احتمالا برای هواخوری و ترسیم این تصور که مقامات دارند کار میکنندــ مختص آقای پزشکیان نیست. آقای دکتر سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه، نیز آنجا که از خارج دعوتنامهای دریافت نمیکند، یکسری سفر داخلی را آغاز کرده است، با هدف بازسازی و توسعه شعبههای وزارت خارجه در شهرستانها. تعجب نکنید؛ جمهوری اسلامی تنها کشور جهان است که وزارت خارجهاش در شهرستانهایش دفترودستک و سفیر و وزیرمختار دارد. این وضع مضحک یادآور کودکانی است که در برنامه خود برای نوسازی ایران، از «دولتهای محلی» در داخل کشور سخن گفتند.
در حالی که وزیر امور خارجه در داخل سفر میکند، آقای دکتر علی اردشیر لاریجانی تصویر خود را بهعنوان وزیر خارجه واقعی رژیم پررنگتر میسازد و از پیروزیهای خود در هدایت «مقاومت» و توسعه مناسبات با چین و روسیه لاف میزند. در حالی که در هیچ یک از آن زمینهها، چیزی جز شکست و توهین، به سوغات نیاورده است.
@AmirTaheri4
حجتالاسلام خاتمی نیز به گفته رقبا و مخالفان او، آن برف سفیدی که مینماید، نیست. چهار تن از خواهرزادگان او در راس بزرگترین هلدینگهای اقتصادی جمهوری اسلامی قرار دارد. بدینسان حجتالاسلام را به گفته یکی از مخالفانش، میتوان «بهترین دایی دنیا» خواند. همچنین در زمان ریاستجمهوری او بود که انتقال آب به یزد و اردکان روند خشک شدن زایندهرود را تسریع کرد. تمرکز سرمایهگذاری در شهر زادگاه حجتالاسلام بهویژه استقرار یک مرکز تولید سانتریفیوژها (ماشینهای مرکزگریز) برای غنی کردن اورانیوم اردکان را به «ثروتمندترین شهر ایران» تبدیل کرد.
بیشتر بخوانید
آیتالله، دایی جان ناپلئون و استعباد
ایران: وقت بیرون پریدن از کشتی شکسته
چرا ایران کره شمالی نمیشود؟
حجتالاسلام روحانی نیز پرونده درخشانی ندارد. در دوران ریاستجمهوری او بود که تورم با زدن دنده بالا، سرعت گرفت. دروغ «برجام»ــ ترفندی که قرار بود ایران را زیر قیمومیت ۱+۵ قرار دهدــ به کرختی فعالیتهای اقتصادی کشور انجامید و بحرانی را که از زمان ریاستجمهوری احمدینژاد آغاز شده بود، شدت بخشید.
هواداران آقای خامنهایــ آری او هنوز هوادارانی دارد که او را ضامن منافع پلید خود میدانندــ اکنون بسیج شدهاند تا با بیرون کشیدن کرسی ریاستجمهوری از زیر آقای دکتر مسعود پزشکیان، زمینه را برای تحکیم انحصار قدرت در «بیت رهبری» آماده سازند. روزی نمیگذرد که شایعه تازهای درباره استعفای پزشکیان یا لااقل معاون اول بیخاصیت او، آقای عارف، پخش نشود.
روزنامه کیهان که غالبا نظرات «رهبر» را بازتاب میدهد، در یک سرمقاله، یادآور میشود که آقای خامنهای پیش از انتخابات ریاستجمهوری توصیهای خطاب به پزشکیان عرضه کرد که در آن گفت: «نامزدهای ریاستجمهوری با خداوند عهد کنند که در صورت کسب مسئولیت، اطرافیان و همکاران را از کسانی انتخاب نکنند که دلبسته آمریکا باشند و تصور کنند بدون لطف آمریکا نمیشود قدم از قدم برداشت.» سرمقاله نویس کیهان سپس ادعا میکند که پزشکیان درست برعکس این نصیحت «رهبر» عمل کرده است.
دکتر پزشکیان بر خلاف شخصیتهای نمایشنامه لوئیجی پیراندلو، درامنویس ایتالیایی، که در جستجوی یک نویسنده بودند، نمایشنامه خیالی خود را شخصا مینویسد. او در سفر به شهرستانها، با بریدن روبانها و لبخند زدن در برابر دوربینها، آغاز طرحهای عمرانی، رفاهی و فرابردی جدید را اعلام میکند که هرگز واقعیت نخواهند یافت.
مدیرکل سازمان برنامه و بودجه میگوید طرحبازی بس است! در زمینه حملونقل اگر بخواهیم و بتوانیم طرحهای اعلامشده را تمام کنیم، ۱۰۱ سال طول میکشد. برای تکمیل طرحهای آب و فاضلاب هم که تاکنون اعلام کردهایم، ۳۵ سال وقت لازم است.
وزارت راه و شهرسازی خبر میدهد که دستکم ۴۲ درصد از ایرانیان در واحدهای مسکونی نامناسب یا حتی خطرناک به سر میبرند که ۱۱ درصد از آنان مقیم بافتهای فرسوده در شهرهای بزرگاند.
طرح خودکفایی در تولید بنزین که در دوران دکتر احمدینژاد با دنگوفنگ فراوان اعلام شد، هنوز در بایگانی سازمان برنامه گرد میگیرد. در سال جاری، ایران بیش از شش میلیارد دلار بنزین، غالبا از هند، وارد کرده است.
با این حال دکتر پزشکیان در سفرهای شهرستانی خود از ساختن پالایشگاههای جدید سخن میگوید و کمبود کنونی را به تحریمها نسبت میدهد. در حالی که چنین تحریمی هرگز در کار نبوده است. در هر حال ایران که جزو ۱۰ تولیدکننده بزرگ نفت خام است، قاعدتا میبایستی بتواند هم نیاز داخلی به بنزین را برآورد و هم بنزین صادر کند.
نیاز به سفر به شهرستانهاــ احتمالا برای هواخوری و ترسیم این تصور که مقامات دارند کار میکنندــ مختص آقای پزشکیان نیست. آقای دکتر سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه، نیز آنجا که از خارج دعوتنامهای دریافت نمیکند، یکسری سفر داخلی را آغاز کرده است، با هدف بازسازی و توسعه شعبههای وزارت خارجه در شهرستانها. تعجب نکنید؛ جمهوری اسلامی تنها کشور جهان است که وزارت خارجهاش در شهرستانهایش دفترودستک و سفیر و وزیرمختار دارد. این وضع مضحک یادآور کودکانی است که در برنامه خود برای نوسازی ایران، از «دولتهای محلی» در داخل کشور سخن گفتند.
در حالی که وزیر امور خارجه در داخل سفر میکند، آقای دکتر علی اردشیر لاریجانی تصویر خود را بهعنوان وزیر خارجه واقعی رژیم پررنگتر میسازد و از پیروزیهای خود در هدایت «مقاومت» و توسعه مناسبات با چین و روسیه لاف میزند. در حالی که در هیچ یک از آن زمینهها، چیزی جز شکست و توهین، به سوغات نیاورده است.
@AmirTaheri4
❤21👍8
ریزش واژهای است که در یکی دو سال گذشته در گفتمانهای سیاسی مربوط به جمهوری اسلامی بارها تکرار شده است. امروز این ریزش کاملا مشهود است. از دو یا سه هزار نفری که در طی دهههای اخیر ستون فقرات نظام را تشکیل دادهاند، امروز تعدادی انگشتشمار هنوز آنقدر نادان یا وقیحاند که خواستار ادامه وضع موجود باشند.
در ماههای اخیر، بهویژه پس از «پیروزی بزرگ» در نبرد ۱۲روزه تابستان گذشته، بسیاری از مقامات سابق و لاحق با انتقال بخشی از اموال و گاه حتی خانوادههای خود به خارج، یادآور موشهایی شدهاند که از کشتی در حال غرق بیرون میپرند. فروش املاک و فرار سرمایه در ایران امروز میرود تا در سطح اپیدمیک قرار گیرد.
از سوی دیگر، مومنان واقعی یا خیالی که بخش عمدهای از ریگ ته جوی نظام را تشکیل میدادند، خود را کنار کشیدهاند. آیتالله محمد پشمفروش، سرپرست مساجد کشور، میگوید تقریبا تمامی ۸۰ هزار مسجد موجود، بخش عمدهای از نمازگزاران خود را از دست دادهاند. در بسیاری از شهرها، نمازجماعت سیاسی که از زمان آیتالله خمینی آغاز شد، عملا یا تعطیل شده یا با شرکت نیم تا یک دوجین مومن برگزار میشود.
ریزش از ساختار کلی نظام بیتردید یکی از شرایط لازم برای پایان کابوس جمهوری اسلامی است؛ لازم اما ناکافی. ریزشیها در حال حاضر از انتقاد یا حتی سیاهنمایی نظام فراتر نمیروند. همگی خود را خواستار اصلاحات و تغییرات معرفی میکنند، اما هرگز نمیگویند چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند و چه نهادی را میخواهند تغییر دهند. روشی که ریزشیها در حال حاضر در پیش گرفتهاند، نتیجهای جز افزودن بر نگرانیهای عمومی نخواهد داشت. این نگرانیها به نوبه خود، به ترس از تغییر حرکت به سوی مجهول منجر میشود و سرانجام به حفظ وضع موجود در لبه پرتگاه میانجامد.
در حال حاضر ریزش در جهات گوناگون صورت میگیرد. آنچه لازم است، ریزش در یک جهت مشخص است. این جهت مشخص با پذیرفتن این واقعیت که انقلاب ۱۳۵۷ یک فاجعه ملی بود، آغاز میشود. اگر نپذیریم که خشت اول کج نهاده شد، نمیتوانیم ادعا کنیم که عمارت کجساخته قابل تعمیر و حفظ است. از سوی دیگر، اگر ریزشیها نتوانند یا نخواهند گفتمانی شفاف عرضه کنند، نشان خواهند داد همانقدر سرگردان و حیراناند که گردانندگان نظام خمینیگرا از آغاز بودند.
به عبارت دیگر، ریزش از نظام میتواند هم مفید باشد و هم زیانبار. ریزش مفید هنگامی است که جداشدگان یا تبریجویان از یک نظام ورشکسته و مفلوک، در کنار نیرویی تازه که توان بازسازی دارد، قرار میگیرند. ریزش زیانبار هنگامی است که جداشدگان از نظام به جریانهای واقعی مخالف آن میپیوندند و فرهنگ و کردار شکستخورده خود را به همراه میآورند. این ریزشیها مانند لجنهاییاند که میتوانند یک جویبار پاک و پرنشاط را ملوث و منحرف کنند.
تشخیص اینکه با کدام نوع ریزش روبرو هستیم، آسان نیست، اما بیش از هر زمان دیگری، ضرورت دارد.
ای بسا ابلیس آدمرو که هست/ پس به هر دستی نباید داد، دست
independentpersian.com/node/417837
@AmirTaheri4
در ماههای اخیر، بهویژه پس از «پیروزی بزرگ» در نبرد ۱۲روزه تابستان گذشته، بسیاری از مقامات سابق و لاحق با انتقال بخشی از اموال و گاه حتی خانوادههای خود به خارج، یادآور موشهایی شدهاند که از کشتی در حال غرق بیرون میپرند. فروش املاک و فرار سرمایه در ایران امروز میرود تا در سطح اپیدمیک قرار گیرد.
از سوی دیگر، مومنان واقعی یا خیالی که بخش عمدهای از ریگ ته جوی نظام را تشکیل میدادند، خود را کنار کشیدهاند. آیتالله محمد پشمفروش، سرپرست مساجد کشور، میگوید تقریبا تمامی ۸۰ هزار مسجد موجود، بخش عمدهای از نمازگزاران خود را از دست دادهاند. در بسیاری از شهرها، نمازجماعت سیاسی که از زمان آیتالله خمینی آغاز شد، عملا یا تعطیل شده یا با شرکت نیم تا یک دوجین مومن برگزار میشود.
ریزش از ساختار کلی نظام بیتردید یکی از شرایط لازم برای پایان کابوس جمهوری اسلامی است؛ لازم اما ناکافی. ریزشیها در حال حاضر از انتقاد یا حتی سیاهنمایی نظام فراتر نمیروند. همگی خود را خواستار اصلاحات و تغییرات معرفی میکنند، اما هرگز نمیگویند چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند و چه نهادی را میخواهند تغییر دهند. روشی که ریزشیها در حال حاضر در پیش گرفتهاند، نتیجهای جز افزودن بر نگرانیهای عمومی نخواهد داشت. این نگرانیها به نوبه خود، به ترس از تغییر حرکت به سوی مجهول منجر میشود و سرانجام به حفظ وضع موجود در لبه پرتگاه میانجامد.
در حال حاضر ریزش در جهات گوناگون صورت میگیرد. آنچه لازم است، ریزش در یک جهت مشخص است. این جهت مشخص با پذیرفتن این واقعیت که انقلاب ۱۳۵۷ یک فاجعه ملی بود، آغاز میشود. اگر نپذیریم که خشت اول کج نهاده شد، نمیتوانیم ادعا کنیم که عمارت کجساخته قابل تعمیر و حفظ است. از سوی دیگر، اگر ریزشیها نتوانند یا نخواهند گفتمانی شفاف عرضه کنند، نشان خواهند داد همانقدر سرگردان و حیراناند که گردانندگان نظام خمینیگرا از آغاز بودند.
به عبارت دیگر، ریزش از نظام میتواند هم مفید باشد و هم زیانبار. ریزش مفید هنگامی است که جداشدگان یا تبریجویان از یک نظام ورشکسته و مفلوک، در کنار نیرویی تازه که توان بازسازی دارد، قرار میگیرند. ریزش زیانبار هنگامی است که جداشدگان از نظام به جریانهای واقعی مخالف آن میپیوندند و فرهنگ و کردار شکستخورده خود را به همراه میآورند. این ریزشیها مانند لجنهاییاند که میتوانند یک جویبار پاک و پرنشاط را ملوث و منحرف کنند.
تشخیص اینکه با کدام نوع ریزش روبرو هستیم، آسان نیست، اما بیش از هر زمان دیگری، ضرورت دارد.
ای بسا ابلیس آدمرو که هست/ پس به هر دستی نباید داد، دست
independentpersian.com/node/417837
@AmirTaheri4
ایندیپندنت فارسی
امیر طاهری | ایران: ریزش مفید و ریزش زیانبار
اگر صحنه سیاسی جمهوری اسلامی را یک سن تئاتر فرض کنیم، نگاهی به آنچه این روزها میگذرد، نشان میدهد که بازیگران همانهاییاند که دیروز، پریروز و گاه حتی ۲۰ یا ۴۰ سال پیش بودند، اما متن نمایشنامه تغییر
👍14👌3❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤43👏12❤🔥3😭3🤬2
بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
لیبرال دموکراسی - بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
امیر طاهری
ایران و ابلوموفهای داخل و خارج
adminآذر ۶, ۱۴۰۴۰
سندروم ابلوموف
سندروم ابلوموف
«تازه اول کار است! برنامههای بزرگتری داریم!» این جملات بیانگر روحیهای است که در روانشناسی، سندروم ابلوموف خوانده میشود. ابلوموف، قهرمان یا ضدقهرمان رمان گنچاروف، نویسنده روس، است که یکی از شاهکارهای طنز به شمار میآید. او یک اشرافزاده خردهپاــ از نوع سگی به بامی جسته، گردش بهجا نشستهــ است که بلندتر از دهانش آروغ میزند.
ابلوموف تقریباً تماموقت خود را در تختخوابش میگذراند و تنها چیزی که در زندگیاش کار میکند، تخیل او است. این تخیل او را در مرکز همه وقایعی قرار میدهد که مهمانانش در دیدارهای روزانه برایش تعریف میکنند. ابلوموف خود را در نقش تعیینکننده در همه زمینههای زندگی در امپراتوری تزار میبیند. وزیران و ژنرالهایی که او هرگز ندیده و نخواهد دید، با یک چشمک او تعیین یا عوض میشوند. او قرار است شعرهایی بسراید و رمانهایی بنویسد که پوشکین و لرمانتوف را به حسادت خواهد کشاند؛ به عبارت دیگر قهرمان گنچاروف شایسته لقب گانتزه ماخر یعنی «همهفنحریف» است.
گنچاروف که یک ابلوموف را ترسیم کرد، هرگز نمیدانست که دو قرن بعد در سرزمینی دیگر، رقیبی خواهد داشت که صدها و شاید هزاران ابلوموف را برای خیمهشببازی خود بسیج میکند. رقیب گنچارف کسی جز آیتاللهالعظمی حضرت آقا سید علی حسینی خامنهای، رهبر عالیقدر امت اسلام، نیست. او که خود یک سوپر ابلوموف است، کروبیان ستایشگر خود را در هیئت ابلوموفهای کوچک برای تبلیغ ابلوموفیسم تربیت میکند و به میدان میفرستد. در دنیای ابلوموفی «ولیفقیه مطلق» جمهوری اسلامی، به گفته سردار پاکپور، هماکنون یکی از پنج قدرت نظامی بزرگ نظامی جهان است. در این دنیا، به گفته آقای بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، اگر جنگی دیگر صورت گیرد، ما «چارهای جز پیروزی مطلق» نخواهیم داشت.
ابلوموفی که وزارت گردشگری را اداره میکند، با ابراز تأسف از اینکه تعداد گردشگران خارجی که به ایران میآیند، از آنان که به دبی میروند، کمتر است، میگوید برنامههایی داریم که جمهوری اسلامی در ردیف پنج کشور بزرگ توریستی جهان قرار گیرد.
یک ابلوموف اسلامی دیگر از طرح ساختن «بزرگترین کانال آب تاریخ بشر» سخن میگوید. کانالی که با طول دو هزار کیلومتر، دریای عمان را به دریای مازندران وصل میکند و در مسیر خود، به شکرانه صدها دستگاه نمکزدایی، آب موردنیاز اهالی را تأمین میسازد. کویر لوت که در مسیر این کانال قرار دارد، هم تبدیل خواهد شد به دشتی سرسبز که یادآور روضه رضوان موعود است.
وزیر امور خارجه اسلامی، سید عباس عراقچی، از عملی شدن «قراردادها» با جمهوری خلق چین سخن میگوید. ابلوموف دیپلمات ما از قراردادهایی یاد میکند که بر اساس آن، چین ۴۰۰ شهر جدید و ۲۲ نیروگاه هستهای در ایران خواهد ساخت. البته ایجاد هزار و ۸۰۰ مرکز تربیت کرم ابریشم را هم نباید از یاد برد.
ابلوموف دیگری که وزارت راه و شهرسازی را سرپرستی میکند، از ساختن راهآهن بین چابهار و پکن از طریق ایران، ترکمنستان و قزاقستان به طول ۱۲ هزار کیلومتر سخن میگوید. مهم نیست که ایران تنها کشوری است که از طرح چینی «یک کمربند ــ یک جاده» بیرون نگاه داشته شده است. از دید ابلوموف تهران، جمهوری اسلامی بهزودی در مرکز شبکههای ارتباطی راهآهنها، جادهها، کشتیرانیها و هواپیماییهای جهان قرار خواهد گرفت.
ابلوموف دیگر ما، دکتر علی اردشیر لاریجانی، تأکید میکند که اگر جمهوری اسلامی بخواهد، میتواند در چند هفته بمب اتمی بسازد و تلویحاً مدعی است که حملات آمریکا و اسرائیل در تابستان گذشته نهتنها برنامه هستهای را متوقف نکرده، بلکه سرعت بخشیده است. همین ابلوموف آمادگی جمهوری اسلامی را برای بازسازی سوریه و لبنان اعلام میکند. در حالی که ابلوموفهای اسلامی هنوز نتوانستهاند پس از چند دهه، خرمشهر را بازسازی کند.
دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری، در تئوری سرخیل ابلوموفهای دور عرش «ولی مطلق»، میگوید بیش از چهار هزار طرح دولتی به علت کمبود منابع مالی، انسانی و فنی متوقفشدهاند، اما در همان حال، هفتهای نمیگذرد که قیچی در دست، برای بریدن روبانهای یک طرح جدید این طرف و آن طرف نرود.
روزنامه کیهان که ظاهراً سخنگوی مرشد اعلای ابلوموفهای ایران است، از توسعه افکار امام خمینی و «رهبر عالیقدر» در سراسر جهان لاف میزند. در حالی که تحلیلگران ابلوموفستان اسلامی حتی پیروزی یک جوان شیعه هندیالاصل را در انتخابات شهرداری نیویورک به حساب خود میگذارند.
@AmirTaheri4
لیبرال دموکراسی - بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردم
امیر طاهری
ایران و ابلوموفهای داخل و خارج
adminآذر ۶, ۱۴۰۴۰
سندروم ابلوموف
سندروم ابلوموف
«تازه اول کار است! برنامههای بزرگتری داریم!» این جملات بیانگر روحیهای است که در روانشناسی، سندروم ابلوموف خوانده میشود. ابلوموف، قهرمان یا ضدقهرمان رمان گنچاروف، نویسنده روس، است که یکی از شاهکارهای طنز به شمار میآید. او یک اشرافزاده خردهپاــ از نوع سگی به بامی جسته، گردش بهجا نشستهــ است که بلندتر از دهانش آروغ میزند.
ابلوموف تقریباً تماموقت خود را در تختخوابش میگذراند و تنها چیزی که در زندگیاش کار میکند، تخیل او است. این تخیل او را در مرکز همه وقایعی قرار میدهد که مهمانانش در دیدارهای روزانه برایش تعریف میکنند. ابلوموف خود را در نقش تعیینکننده در همه زمینههای زندگی در امپراتوری تزار میبیند. وزیران و ژنرالهایی که او هرگز ندیده و نخواهد دید، با یک چشمک او تعیین یا عوض میشوند. او قرار است شعرهایی بسراید و رمانهایی بنویسد که پوشکین و لرمانتوف را به حسادت خواهد کشاند؛ به عبارت دیگر قهرمان گنچاروف شایسته لقب گانتزه ماخر یعنی «همهفنحریف» است.
گنچاروف که یک ابلوموف را ترسیم کرد، هرگز نمیدانست که دو قرن بعد در سرزمینی دیگر، رقیبی خواهد داشت که صدها و شاید هزاران ابلوموف را برای خیمهشببازی خود بسیج میکند. رقیب گنچارف کسی جز آیتاللهالعظمی حضرت آقا سید علی حسینی خامنهای، رهبر عالیقدر امت اسلام، نیست. او که خود یک سوپر ابلوموف است، کروبیان ستایشگر خود را در هیئت ابلوموفهای کوچک برای تبلیغ ابلوموفیسم تربیت میکند و به میدان میفرستد. در دنیای ابلوموفی «ولیفقیه مطلق» جمهوری اسلامی، به گفته سردار پاکپور، هماکنون یکی از پنج قدرت نظامی بزرگ نظامی جهان است. در این دنیا، به گفته آقای بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، اگر جنگی دیگر صورت گیرد، ما «چارهای جز پیروزی مطلق» نخواهیم داشت.
ابلوموفی که وزارت گردشگری را اداره میکند، با ابراز تأسف از اینکه تعداد گردشگران خارجی که به ایران میآیند، از آنان که به دبی میروند، کمتر است، میگوید برنامههایی داریم که جمهوری اسلامی در ردیف پنج کشور بزرگ توریستی جهان قرار گیرد.
یک ابلوموف اسلامی دیگر از طرح ساختن «بزرگترین کانال آب تاریخ بشر» سخن میگوید. کانالی که با طول دو هزار کیلومتر، دریای عمان را به دریای مازندران وصل میکند و در مسیر خود، به شکرانه صدها دستگاه نمکزدایی، آب موردنیاز اهالی را تأمین میسازد. کویر لوت که در مسیر این کانال قرار دارد، هم تبدیل خواهد شد به دشتی سرسبز که یادآور روضه رضوان موعود است.
وزیر امور خارجه اسلامی، سید عباس عراقچی، از عملی شدن «قراردادها» با جمهوری خلق چین سخن میگوید. ابلوموف دیپلمات ما از قراردادهایی یاد میکند که بر اساس آن، چین ۴۰۰ شهر جدید و ۲۲ نیروگاه هستهای در ایران خواهد ساخت. البته ایجاد هزار و ۸۰۰ مرکز تربیت کرم ابریشم را هم نباید از یاد برد.
ابلوموف دیگری که وزارت راه و شهرسازی را سرپرستی میکند، از ساختن راهآهن بین چابهار و پکن از طریق ایران، ترکمنستان و قزاقستان به طول ۱۲ هزار کیلومتر سخن میگوید. مهم نیست که ایران تنها کشوری است که از طرح چینی «یک کمربند ــ یک جاده» بیرون نگاه داشته شده است. از دید ابلوموف تهران، جمهوری اسلامی بهزودی در مرکز شبکههای ارتباطی راهآهنها، جادهها، کشتیرانیها و هواپیماییهای جهان قرار خواهد گرفت.
ابلوموف دیگر ما، دکتر علی اردشیر لاریجانی، تأکید میکند که اگر جمهوری اسلامی بخواهد، میتواند در چند هفته بمب اتمی بسازد و تلویحاً مدعی است که حملات آمریکا و اسرائیل در تابستان گذشته نهتنها برنامه هستهای را متوقف نکرده، بلکه سرعت بخشیده است. همین ابلوموف آمادگی جمهوری اسلامی را برای بازسازی سوریه و لبنان اعلام میکند. در حالی که ابلوموفهای اسلامی هنوز نتوانستهاند پس از چند دهه، خرمشهر را بازسازی کند.
دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری، در تئوری سرخیل ابلوموفهای دور عرش «ولی مطلق»، میگوید بیش از چهار هزار طرح دولتی به علت کمبود منابع مالی، انسانی و فنی متوقفشدهاند، اما در همان حال، هفتهای نمیگذرد که قیچی در دست، برای بریدن روبانهای یک طرح جدید این طرف و آن طرف نرود.
روزنامه کیهان که ظاهراً سخنگوی مرشد اعلای ابلوموفهای ایران است، از توسعه افکار امام خمینی و «رهبر عالیقدر» در سراسر جهان لاف میزند. در حالی که تحلیلگران ابلوموفستان اسلامی حتی پیروزی یک جوان شیعه هندیالاصل را در انتخابات شهرداری نیویورک به حساب خود میگذارند.
@AmirTaheri4
👍12❤10
آیا میدانستید که جمهوری اسلامی برنامههایی دارد برای تبدیلشدن به چهارمین تولیدکننده بزرگ فولاد؟ آیا شنیدهاید که ابلوموف اسلامی برای تبدیل ایران به دومین صادرکننده بزرگ گاز مایع برنامه دارد؟ آها! حتماً نمیدانید که ابلوموف اسلامی اتومبیلهای برقی جدیدی را طرح کرده است که بهزودی، هم تولیدکنندگان چینی و هم ایلان ماسک تسلاساز را از بازار بیرون خواهند راند. بازهم احتمالاً نمیدانید که گذرگاه شمالــجنوب (هم جاده، هم راهآهن، هم کشتیرانی) جمهوری اسلامی را از طریق ارمنستان، گرجستان، روسیه و بلاروس به قلب اروپا متصل خواهد کرد؟ در همان حال گذرگاه دیگری، خوزستان را از طریق عراق و ترکیهــ همراه با شاهلولههای گاز و نفتــ به مدیترانه وصل خواهد کرد.
ابلوموف مسئول آموزشوپرورش از کمبود دو هزار دبستان و دبیرستان و نزدیک به ۱۰۰ هزار آموزگار و دبیر سخن میگوید، اما وعده میدهد که جمهوری اسلامی، البته در تاریخی نامعلوم، از لحاظ تعداد دانشآموزان در هر کلاس در مقام اولــ یا احتمالاً دومــ جهانی قرار خواهد گرفت.
بسیاری از ۹۲۵ شهر ایران با مشکل کمآبی روبرو هستند، بسیار رودخانهها به سطح آبراههای فصلی تنزل کردهاند، نیمی از دریاچهها و تالابهای ما خشکشدهاند، با این حال جمهوری اسلامی هنوز مدعی است که در اقتصاد ابلوموفی ایران، میتواند به صادرات آب ادامه دهد. ابلوموف اسلامی این شعار آلیس در سرزمین عجایب را سرلوحه نظرات خود قرار داده است: «دیروز مربا داشتیم. فردا هم مربا خواهیم داشت، فقط امروز مربا نداریم!»
البته ابلوموفیسم در دیگر نقاط جهانــ همراه با نظامهای استبدادیــ وجود داشته و خواهد داشت. اخیراً کتاب جذاب «لنین» اثر نینا گورفینکل را پس از نزدیک به ۴۰ سال، از نو خواندم. بنیانگذار بلشویسم نیز بیشتر از ابلوموف الهام گرفته بود تا کارل مارکس. در نامهای به زینوویفــ که مدتی گل سرسبد او بودــ لنین میگوید: «حقداری! مارکس چنین نگفته است، اما وظیفه انقلابیون بازخوانی مارکس است!»
لنین وعده میداد که فقط در ۱۰ سال، تمامی روستاهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دارای برق و آبلولهکشی خواهند بود. او گفت: «سوسیالیسم یعنی برق و دیکتاتوری پرولتاریا.»
در پاریس در دیداری، به اتفاق چند همکار مطبوعاتی فرانسوی، با هوگو چاوز، رئیسجمهوری ونزوئلا پس از اولین پیروزی انتخاباتیاش، او به ما گفت: «من فقط چهار سال میخواهم! فقط چهار سال تا ونزوئلا تبدیل شود به پیشرفتهترین و مرفهترین کشور قاره آمریکا در آن زمان.» در آن زمان هیچیک از ما روزنامهنگاران که میزبان او بودیم، متوجه نشدیم که روح ابلوموف در او حلول کرده است.
برگردیم به ایران و ابلوموفهای خودمان. ابلوموفیسم از نظام خمینیچیها به مخالفان یا اپوزیسیون نیز سرایت کرده است. روزی نمیگذرد که طرحی تازه برای سرنگونی رژیم در ازای کمکهای مالی «خیرخواهان» خارجی در داخل عرضه نشود. منشورنویسی، طرح قانون اساسی، برنامه تأسیس گروههای مسلح از گوادر گرفته تا ماکو و از سرخس گرفته تا آبادان، دهها و شاید صدها ابلوموف حرفهای را به کار گرفته است.
ابلوموفهای اپوزیسیون به شیوه عروسکبازی کودکان، ملت ایران را به «اقوام»، «نژادها» و «اتنیکها» تقسیم میکنند. جمهوریهای فدرال و کنفدراسیون خیالی عرضه میدارند، از تغییر مرزها به نفع این یا آن همسایه سخن میگویند، وجود چیزی به نام «ملت ایران» را نفی میکنند و تلویحاً و گاه صریحاً، خلع سلاح ایران را وعده میدهند.
این ابلوموفها که احتمالاًــ مانند ضدقهرمان گنچارفــ از تختخواب خود بیرون نمیآیند، مگر گاهبهگاه برای شامهای پولجمعکنی، و بر سر تشکیل دولت موقت نیز اختلاف دارند.
شاید میشد اپوزیسیون ابلوموفی را بهعنوان یک کمدی کابارهای نادیده گرفت، اما متأسفانه آنان بیشترین نیروی خود را برای نابودی نهادهای تاریخی و ملی ما به کار میگیرند تا ایران را تبدیل کنند به صفحه سفیدی که هرکس هرچه خواست، بر آن ترسیم کند. آنان از مفاهیمی مانند «شاه»، «ملت» و «میهن» میهراسند و با تقلید شامپانزهوار از مفاهیم بیگانه، میکوشند تا ارزشهای فرهنگی ما را زیر پا له کنند.
یک ملت بر اساس یکپایه یا زمینه فرهنگیــتاریخی ویژه شکل میگیرد. اگر این پایه مورد هجوم قرار گیرد، کل ملت با آنچه ناامنی فرهنگی خوانده میشود، روبرو خواهد شد و ملتی که در چنان وضعی قرار دارد، نخواهد توانست از خود دفاع کند. چه رسد به اینکه یک نظام ضدملی را از زندگی خود حذف کند.
خبر خوب این است که دنیای خیالی ابلوموفها عمری کوتاه دارد. همه بطریهای ودکا خالی خواهند شد و ابلوموف به خواب خواهد رفت.
https://liberaldemocracy.info/amp/2025/11/amir-taheri-28-11-2025/
@AmirTaheri4
ابلوموف مسئول آموزشوپرورش از کمبود دو هزار دبستان و دبیرستان و نزدیک به ۱۰۰ هزار آموزگار و دبیر سخن میگوید، اما وعده میدهد که جمهوری اسلامی، البته در تاریخی نامعلوم، از لحاظ تعداد دانشآموزان در هر کلاس در مقام اولــ یا احتمالاً دومــ جهانی قرار خواهد گرفت.
بسیاری از ۹۲۵ شهر ایران با مشکل کمآبی روبرو هستند، بسیار رودخانهها به سطح آبراههای فصلی تنزل کردهاند، نیمی از دریاچهها و تالابهای ما خشکشدهاند، با این حال جمهوری اسلامی هنوز مدعی است که در اقتصاد ابلوموفی ایران، میتواند به صادرات آب ادامه دهد. ابلوموف اسلامی این شعار آلیس در سرزمین عجایب را سرلوحه نظرات خود قرار داده است: «دیروز مربا داشتیم. فردا هم مربا خواهیم داشت، فقط امروز مربا نداریم!»
البته ابلوموفیسم در دیگر نقاط جهانــ همراه با نظامهای استبدادیــ وجود داشته و خواهد داشت. اخیراً کتاب جذاب «لنین» اثر نینا گورفینکل را پس از نزدیک به ۴۰ سال، از نو خواندم. بنیانگذار بلشویسم نیز بیشتر از ابلوموف الهام گرفته بود تا کارل مارکس. در نامهای به زینوویفــ که مدتی گل سرسبد او بودــ لنین میگوید: «حقداری! مارکس چنین نگفته است، اما وظیفه انقلابیون بازخوانی مارکس است!»
لنین وعده میداد که فقط در ۱۰ سال، تمامی روستاهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دارای برق و آبلولهکشی خواهند بود. او گفت: «سوسیالیسم یعنی برق و دیکتاتوری پرولتاریا.»
در پاریس در دیداری، به اتفاق چند همکار مطبوعاتی فرانسوی، با هوگو چاوز، رئیسجمهوری ونزوئلا پس از اولین پیروزی انتخاباتیاش، او به ما گفت: «من فقط چهار سال میخواهم! فقط چهار سال تا ونزوئلا تبدیل شود به پیشرفتهترین و مرفهترین کشور قاره آمریکا در آن زمان.» در آن زمان هیچیک از ما روزنامهنگاران که میزبان او بودیم، متوجه نشدیم که روح ابلوموف در او حلول کرده است.
برگردیم به ایران و ابلوموفهای خودمان. ابلوموفیسم از نظام خمینیچیها به مخالفان یا اپوزیسیون نیز سرایت کرده است. روزی نمیگذرد که طرحی تازه برای سرنگونی رژیم در ازای کمکهای مالی «خیرخواهان» خارجی در داخل عرضه نشود. منشورنویسی، طرح قانون اساسی، برنامه تأسیس گروههای مسلح از گوادر گرفته تا ماکو و از سرخس گرفته تا آبادان، دهها و شاید صدها ابلوموف حرفهای را به کار گرفته است.
ابلوموفهای اپوزیسیون به شیوه عروسکبازی کودکان، ملت ایران را به «اقوام»، «نژادها» و «اتنیکها» تقسیم میکنند. جمهوریهای فدرال و کنفدراسیون خیالی عرضه میدارند، از تغییر مرزها به نفع این یا آن همسایه سخن میگویند، وجود چیزی به نام «ملت ایران» را نفی میکنند و تلویحاً و گاه صریحاً، خلع سلاح ایران را وعده میدهند.
این ابلوموفها که احتمالاًــ مانند ضدقهرمان گنچارفــ از تختخواب خود بیرون نمیآیند، مگر گاهبهگاه برای شامهای پولجمعکنی، و بر سر تشکیل دولت موقت نیز اختلاف دارند.
شاید میشد اپوزیسیون ابلوموفی را بهعنوان یک کمدی کابارهای نادیده گرفت، اما متأسفانه آنان بیشترین نیروی خود را برای نابودی نهادهای تاریخی و ملی ما به کار میگیرند تا ایران را تبدیل کنند به صفحه سفیدی که هرکس هرچه خواست، بر آن ترسیم کند. آنان از مفاهیمی مانند «شاه»، «ملت» و «میهن» میهراسند و با تقلید شامپانزهوار از مفاهیم بیگانه، میکوشند تا ارزشهای فرهنگی ما را زیر پا له کنند.
یک ملت بر اساس یکپایه یا زمینه فرهنگیــتاریخی ویژه شکل میگیرد. اگر این پایه مورد هجوم قرار گیرد، کل ملت با آنچه ناامنی فرهنگی خوانده میشود، روبرو خواهد شد و ملتی که در چنان وضعی قرار دارد، نخواهد توانست از خود دفاع کند. چه رسد به اینکه یک نظام ضدملی را از زندگی خود حذف کند.
خبر خوب این است که دنیای خیالی ابلوموفها عمری کوتاه دارد. همه بطریهای ودکا خالی خواهند شد و ابلوموف به خواب خواهد رفت.
https://liberaldemocracy.info/amp/2025/11/amir-taheri-28-11-2025/
@AmirTaheri4
لیبرال دموکراسی
ایران و ابلوموفهای داخل و خارج < لیبرال دموکراسی
ابلوموفهای اپوزیسیون به شیوه عروسکبازی کودکان، ملت ایران را به «اقوام»، «نژادها» و «اتنیکها» تقسیم میکنند. جمهوریهای فدرال و کنفدراسیون خیالی عرضه میدارند، از تغییر مرزها به نفع این یا آن همسایه سخن میگویند، وجود چیزی به نام «ملت ایران» را نفی میکنند…
👍24❤7
جامعهای را تصور کنید که اکثریت مردم آن بر اساس اعتقادات دینی خود، فکر میکنند که رسم تصاویر یک گناه کبیره است. آیا چنین جامعهای میتواند در طی تنها سه تا چهار دهه، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان فیلمهای سینمایی در جهان شود؟ جامعه موردبحث ایران است و این پرسش را بهمن مقصودلو، نمایشنامهنویس و سینماگر برجسته ایرانی، در دو کتاب تازه خود «افسون پرده نقرهای سینمای ایران» و «۵۵ سال و ۸۵ فستیوال؛ تاریخ خاطرات سینمای ایران» مطرح میکند.
امیر طاهری (@AmirTaheri4)
http://www.independentpersian.com/node/417960
independentpersian
@AmirTaheri4
امیر طاهری (@AmirTaheri4)
http://www.independentpersian.com/node/417960
independentpersian
@AmirTaheri4
👍13❤3💔1
سینمای ایران: پیروزی تصویر در نبرد با تصویرستیزان
نظام نوبنیاد کوشید تا با تکیه بر تصویرستیزی اسلام، صنعت سینما را از بین ببرد، اما بهزودی دریافت که اقدام شتابزده در آن زمینه خشم عمومی را برخواهد انگیخت
امیر طاهری
جمعه ۷ آذر ۱۴۰۴ برابر با ۲۸ نُوامبر ۲۰۲۵ ۱۱:۴۵
تصویری از کتاب افسون پرده نقرهای سینمای ایران/بهمن مقصودلو
جامعهای را تصور کنید که اکثریت مردم آن بر اساس اعتقادات دینی خود، فکر میکنند که رسم تصاویر یک گناه کبیره است. آیا چنین جامعهای میتواند در طی تنها سه تا چهار دهه، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان فیلمهای سینمایی در جهان شود؟ جامعه موردبحث ایران است و این پرسش را بهمن مقصودلو، نمایشنامهنویس و سینماگر برجسته ایرانی، در دو کتاب تازه خود «افسون پرده نقرهای سینمای ایران» و «۵۵ سال و ۸۵ فستیوال؛ تاریخ خاطرات سینمای ایران» مطرح میکند.
مقصودلو مینویسد: «ایران از زمان پیش از قاجاریه، برای ۳۰۰ سال در خواب بود. در این دوره، موسیقی، هنرهای تجسمی و نقاشی پرتره و مجسمهسازی بر اساس مذهب شیعه ممنوع بود. انقلاب مشروطه و آمدن رضا شاه یک کشور عقبمانده را که خرابهای بیش نبود، صاحب بنیادهای اساسی یک کشور مدرن کرد. رضا شاه کشور سنتی ایران را مدرنیزه کرد و پسرش محمدرضا شاه هم راه او را ادامه داد. مدرنیسم پهلوی ساختار اجتماعی و نظام قضایی را دگرگون کرد و اقتصاد و صنعت را بنا نهاد. در ضمن، مدرنیسم رضاشاه تنها نوسازی خیابان و احداث جاده و ساختمانسازی نبود و آزادیهای مدنی را هم در برداشت.»
به عبارت دیگر، با انقلاب مشروطه و در دوران دو پادشاه پهلوی، امکانات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای آفرینش در قلمرو هنرهای ممنوعه در اسلام فراهم آمد، اما بهرهگیری از این امکانات نیازمند زنان و مردانی بود که جرات و استعداد آفرینش داشته باشند. دو کتاب مقصودلو سیمای آن زنان و مردان را ترسیم میکند؛ بهویژه در «افسون پرده نقرهای».
خواندن این کتاب مرا به یاد داستانی از هزارویکشب انداخت که در آن سه دریانورد به جزیره سراندیپ میرسند و در آنجا، هر لحظه، با شگفتی تازهای روبرو میشوند. بدین سان سراندیپیدن به معنای گشتوگذار توام با شگفتیها است. در دو کتاب مقصودلو، کسانی را مییابیم که با دست خالی، البته غالبا با یک دوربین ۸ یا ۱۶ میلیمتری دستدوم، اولین فیلمهای ایرانی را میسازند. کسانی مانند اسماعیل کوشان که در طی فقط پنج سال در نقش سموئل گلدوین ایرانی و صاحب بزرگترین استودیو فیلمسازی ایران قرار میگیرد. یا حتی از او شگفتیآورتر، پرویز خطیبی که در نقش یک طنزنویس آغاز به کار میکند، اما پس از رسیدن به شهرت بیسابقه در نقش شاعر، نمایشنامهنویس، تصنیفساز و پیشپردهنویس به سینما روی میآورد و بهعنوان پرفیلمترین کارگردان سینمای ایران، وارد تاریخ میشود. مقصودلو مینویسد: «آن دو مرد موتور صنعت سینمای ایران را به حرکت درآوردند.»
مقصودلو پیشینیان کوشان و خطیبی را هم فراموش نمیکند؛ کسانی که نخستین فیلمهای فارسی را در خارج از ایران ساختند. «آبی و رابی» ساخته آوانس اوگانیانس که دومین فیلمش، «حاجی آقا، آکتور سینما» در سال ۱۳۱۲ یکی از آثار کلاسیک سینمای ایرانی به شمار میآمد. دو سال پیش از آن، ابراهیم مرادی فیلم «انتقام برادر» را ساخت، اما پس از فیلم دومش، «بوالهوس» در ۱۳۱۳، دوربین را کنار گذاشت. اولین فیلم ناطق فارسی را عبدالحسین سپنتا در هندوستان ساخت. «دختر لر» با بازیگری روحانگیز سامینژاد، صدها هزار تماشاگر ایرانی را برای نخستین بار، در یک تجربه مشترک دیدار تصویری گرد هم آورد.
مقصودلو با پرترههای کوتاه، از بسیار فراموششدگان تاریخ سینمای ایران یاد میکند. از جمله خانم سامینژاد که با چنان حجمی از توهین، دشنام و نفرین فامیل و دوستان و مردم روبرو شد که مجبور به ترک سینما گشت و در نهایت، در فقر و گمنامی، درگذشت.
صنعت نوپای سینما از آغاز با موجی از دشمنی از سوی دینفروشان روبرو بود. آنان با بهرهگیری از نفوذ اجتماعی خود، مانع از تاسیس سالنهای سینما در شهرها بودند و اکثریت ۹۴۵ شهرستان ایران تا سالهای ۱۳۳۰ فاقد سینما بودند، اما «هنر هفتم» چنان جذاب بود که در پایان سالهای ۱۳۴۰ شمسی، تقریبا تمامی شهرستانها یا سالن سینما داشتند یا برنامههایی برای نشان دادن فیلم به طور هفتگی یا ماهانه ترتیب میدادند. در همان حال برنامه وزارت فرهنگ و هنر با بهرهگیری از سینمای سیار، اهالی بسیاری از روستاهای ایران را با فرهنگ نوظهور هنر هفتم آشنا میکرد.
@AmirTaheri4
نظام نوبنیاد کوشید تا با تکیه بر تصویرستیزی اسلام، صنعت سینما را از بین ببرد، اما بهزودی دریافت که اقدام شتابزده در آن زمینه خشم عمومی را برخواهد انگیخت
امیر طاهری
جمعه ۷ آذر ۱۴۰۴ برابر با ۲۸ نُوامبر ۲۰۲۵ ۱۱:۴۵
تصویری از کتاب افسون پرده نقرهای سینمای ایران/بهمن مقصودلو
جامعهای را تصور کنید که اکثریت مردم آن بر اساس اعتقادات دینی خود، فکر میکنند که رسم تصاویر یک گناه کبیره است. آیا چنین جامعهای میتواند در طی تنها سه تا چهار دهه، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان فیلمهای سینمایی در جهان شود؟ جامعه موردبحث ایران است و این پرسش را بهمن مقصودلو، نمایشنامهنویس و سینماگر برجسته ایرانی، در دو کتاب تازه خود «افسون پرده نقرهای سینمای ایران» و «۵۵ سال و ۸۵ فستیوال؛ تاریخ خاطرات سینمای ایران» مطرح میکند.
مقصودلو مینویسد: «ایران از زمان پیش از قاجاریه، برای ۳۰۰ سال در خواب بود. در این دوره، موسیقی، هنرهای تجسمی و نقاشی پرتره و مجسمهسازی بر اساس مذهب شیعه ممنوع بود. انقلاب مشروطه و آمدن رضا شاه یک کشور عقبمانده را که خرابهای بیش نبود، صاحب بنیادهای اساسی یک کشور مدرن کرد. رضا شاه کشور سنتی ایران را مدرنیزه کرد و پسرش محمدرضا شاه هم راه او را ادامه داد. مدرنیسم پهلوی ساختار اجتماعی و نظام قضایی را دگرگون کرد و اقتصاد و صنعت را بنا نهاد. در ضمن، مدرنیسم رضاشاه تنها نوسازی خیابان و احداث جاده و ساختمانسازی نبود و آزادیهای مدنی را هم در برداشت.»
به عبارت دیگر، با انقلاب مشروطه و در دوران دو پادشاه پهلوی، امکانات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای آفرینش در قلمرو هنرهای ممنوعه در اسلام فراهم آمد، اما بهرهگیری از این امکانات نیازمند زنان و مردانی بود که جرات و استعداد آفرینش داشته باشند. دو کتاب مقصودلو سیمای آن زنان و مردان را ترسیم میکند؛ بهویژه در «افسون پرده نقرهای».
خواندن این کتاب مرا به یاد داستانی از هزارویکشب انداخت که در آن سه دریانورد به جزیره سراندیپ میرسند و در آنجا، هر لحظه، با شگفتی تازهای روبرو میشوند. بدین سان سراندیپیدن به معنای گشتوگذار توام با شگفتیها است. در دو کتاب مقصودلو، کسانی را مییابیم که با دست خالی، البته غالبا با یک دوربین ۸ یا ۱۶ میلیمتری دستدوم، اولین فیلمهای ایرانی را میسازند. کسانی مانند اسماعیل کوشان که در طی فقط پنج سال در نقش سموئل گلدوین ایرانی و صاحب بزرگترین استودیو فیلمسازی ایران قرار میگیرد. یا حتی از او شگفتیآورتر، پرویز خطیبی که در نقش یک طنزنویس آغاز به کار میکند، اما پس از رسیدن به شهرت بیسابقه در نقش شاعر، نمایشنامهنویس، تصنیفساز و پیشپردهنویس به سینما روی میآورد و بهعنوان پرفیلمترین کارگردان سینمای ایران، وارد تاریخ میشود. مقصودلو مینویسد: «آن دو مرد موتور صنعت سینمای ایران را به حرکت درآوردند.»
مقصودلو پیشینیان کوشان و خطیبی را هم فراموش نمیکند؛ کسانی که نخستین فیلمهای فارسی را در خارج از ایران ساختند. «آبی و رابی» ساخته آوانس اوگانیانس که دومین فیلمش، «حاجی آقا، آکتور سینما» در سال ۱۳۱۲ یکی از آثار کلاسیک سینمای ایرانی به شمار میآمد. دو سال پیش از آن، ابراهیم مرادی فیلم «انتقام برادر» را ساخت، اما پس از فیلم دومش، «بوالهوس» در ۱۳۱۳، دوربین را کنار گذاشت. اولین فیلم ناطق فارسی را عبدالحسین سپنتا در هندوستان ساخت. «دختر لر» با بازیگری روحانگیز سامینژاد، صدها هزار تماشاگر ایرانی را برای نخستین بار، در یک تجربه مشترک دیدار تصویری گرد هم آورد.
مقصودلو با پرترههای کوتاه، از بسیار فراموششدگان تاریخ سینمای ایران یاد میکند. از جمله خانم سامینژاد که با چنان حجمی از توهین، دشنام و نفرین فامیل و دوستان و مردم روبرو شد که مجبور به ترک سینما گشت و در نهایت، در فقر و گمنامی، درگذشت.
صنعت نوپای سینما از آغاز با موجی از دشمنی از سوی دینفروشان روبرو بود. آنان با بهرهگیری از نفوذ اجتماعی خود، مانع از تاسیس سالنهای سینما در شهرها بودند و اکثریت ۹۴۵ شهرستان ایران تا سالهای ۱۳۳۰ فاقد سینما بودند، اما «هنر هفتم» چنان جذاب بود که در پایان سالهای ۱۳۴۰ شمسی، تقریبا تمامی شهرستانها یا سالن سینما داشتند یا برنامههایی برای نشان دادن فیلم به طور هفتگی یا ماهانه ترتیب میدادند. در همان حال برنامه وزارت فرهنگ و هنر با بهرهگیری از سینمای سیار، اهالی بسیاری از روستاهای ایران را با فرهنگ نوظهور هنر هفتم آشنا میکرد.
@AmirTaheri4
👍12❤4