در یک تحقیق #روانشناسی، ویدئوی صحنهء تصادف دو ماشین را به گروهی از افراد نشان دادند و سپس از آنها راجع به جزییات تصادف سوالاتی پرسیدند. در پرسشنامهء گروه اول، یکی از سوالات این بود که به نظر شما سرعت خودروی عقبی که به خودروی جلویی برخورد کرد چقدر بود. در پرسشنامهء گروه دوم همین سوال اینطور پرسیده شد که سرعت خودروی عقبی که ماشین جلویی را له کرد چقدر بود. همهء شرکت کنندگان یک ویدئو را دیده بودند اما جالب این بود که اغلب افراد گروه دوم که در سوالشان از کلمهء "له کردن" استفاده شده بود سرعت ماشین را خیلی بیشتر از گروه اول فرض کرده بودند.
جالب تر اینکه یک هفته بعد، از هر دو گروه سوال شد که آیا در صحنهء تصادف خرد شدن شیشهء ماشین را دیدند (در ویدئوی تصادف شیشهء هیچ یک از خودروها خرد نشد) که اکثر گروه اول جواب منفی دادند ولی اکثر گروه دوم جواب مثبت دادند. میبینید که چطور به همین راحتی تفاوت در یک کلمه (برخورد کردن و له کردن) میتواند در نتیجه گیری و حتی حافظهء انسانها نقش داشته باشد!
از همین مثال میتوان به اهمیت نقش تیترهای خبری و گزارشات و تفاسیر #رسانه ای در #بازی_کردن_با_ذهن مخاطبان و القای سوگیری های شناختی و نتیجه گیری ذهنی پی برد.
جالب تر اینکه یک هفته بعد، از هر دو گروه سوال شد که آیا در صحنهء تصادف خرد شدن شیشهء ماشین را دیدند (در ویدئوی تصادف شیشهء هیچ یک از خودروها خرد نشد) که اکثر گروه اول جواب منفی دادند ولی اکثر گروه دوم جواب مثبت دادند. میبینید که چطور به همین راحتی تفاوت در یک کلمه (برخورد کردن و له کردن) میتواند در نتیجه گیری و حتی حافظهء انسانها نقش داشته باشد!
از همین مثال میتوان به اهمیت نقش تیترهای خبری و گزارشات و تفاسیر #رسانه ای در #بازی_کردن_با_ذهن مخاطبان و القای سوگیری های شناختی و نتیجه گیری ذهنی پی برد.
مثال آخر بصورت یک معما. در یک خانه چهار نفر که شغلشان لوله کشی آب و فاضلاب است مشغول ورق بازی هستند. یکی از این افراد متهم به قتل است. پلیس از حضور قاتل در این خانه با خبر است و تنها سرنخی که از قاتل دارد نام او است. پلیس طی یک عملیات به داخل خانه هجوم می آورد و بدون هیچ درنگ و گفتگویی یقهء قاتل را میگیرد. به نظر شما پلیس از کجا توانست قاتل را از بین سه نفر دیگر تشخیص دهد؟ جواب این است. قاتل نامش مریم بود و تنها زن حاضر در جمع بود. همانطور که دیدید، پیش فرض ذهن شما این بود که لوله کش یک مرد است.
در انتها فراموش نکنیم که سوگیری شناختی با منطق و استدلال غلط، تفاوت دارد. سوگیری شناختی یک پدیدهء پردازش ذهنی و خودکار و نامحسوس است و با طرز استدلال غلط فرق میکند.
🔚 پایان...
📎 #سوگیری_شناختی #روانشناسی #رفتار_ذهن #الگوی_ذهنی #قضاوت #استدلال #پیش_فرض #مغز #میانبر_ذهنی #اکتشاف_ذهنی #نتیجه_گیری #رسانه #بازی_کردن_با_ذهن
🗂 @AntiReligionArchives
در انتها فراموش نکنیم که سوگیری شناختی با منطق و استدلال غلط، تفاوت دارد. سوگیری شناختی یک پدیدهء پردازش ذهنی و خودکار و نامحسوس است و با طرز استدلال غلط فرق میکند.
🔚 پایان...
📎 #سوگیری_شناختی #روانشناسی #رفتار_ذهن #الگوی_ذهنی #قضاوت #استدلال #پیش_فرض #مغز #میانبر_ذهنی #اکتشاف_ذهنی #نتیجه_گیری #رسانه #بازی_کردن_با_ذهن
🗂 @AntiReligionArchives
در حال حاضر «رسانه» یکی از عوامل مهم نشر و اشاعه ی فرهنگ است. در دوره ای که دوبووار زندگی می کرد نقش رسانه تا این اندازه پُر رنگ نبود. اما اکنون رسانه های متفاوت از اینترنت و ماهواره گرفته تا تلویزیون، رادیو، مجلات و روزنامه ها، جایگاه بزرگی را در زندگی انسان قرن بیست و یک اشغال کرده است.
در این شرایط، #رسانه می تواند نقش فرهنگ #مردسالار را پُررنگ تر کند و بالعکس. به این صورت که تبلیغاتی که از طرف اربابان ارتباط جمعی ارائه می شود چه هدفی را دنبال می کند. از طرف دیگر نقش دولت ها و قدرت های اقتصادی هم بسیار اهمیت دارد. آنچه که در این دوره تاریخی نشان داده شده این است که اگر حکومت ها و قدرت ها بخواهند برابری بین زن و مرد اتفاق بیافتد طبعاً امکان پذیر است. سیاست هایی که در کشورهای اسکاندیناوی وجود دارد نمونه ای مهم و قابل استناد برای این امر است.
قدرت سیاسی در بعضی کشورها به نفع زنان پیش می رود، از یک طرف سیاست هایی که در کشورهای اسکاندیناوی اعمال می شود و آن کشورها را الگویی برای برابری جنسیتی ساخته است، و از طرفدیگر تجربه افغانستان نشان می دهد ریشه های فرهنگی مردسالار، با وجود دولتی به نسبت پیشرو، چنان عمیق و گسترده است که جامعه را باز دچار مشکل فراوان کرده است. پس نقش سیاست واقعاً مهم است ولی در کنار آن، فرهنگ یک جامعه، همچنین نوع و بینش تک تک افراد جامعه نیز اهمیت فراوان دارد.
در این شرایط، #رسانه می تواند نقش فرهنگ #مردسالار را پُررنگ تر کند و بالعکس. به این صورت که تبلیغاتی که از طرف اربابان ارتباط جمعی ارائه می شود چه هدفی را دنبال می کند. از طرف دیگر نقش دولت ها و قدرت های اقتصادی هم بسیار اهمیت دارد. آنچه که در این دوره تاریخی نشان داده شده این است که اگر حکومت ها و قدرت ها بخواهند برابری بین زن و مرد اتفاق بیافتد طبعاً امکان پذیر است. سیاست هایی که در کشورهای اسکاندیناوی وجود دارد نمونه ای مهم و قابل استناد برای این امر است.
قدرت سیاسی در بعضی کشورها به نفع زنان پیش می رود، از یک طرف سیاست هایی که در کشورهای اسکاندیناوی اعمال می شود و آن کشورها را الگویی برای برابری جنسیتی ساخته است، و از طرفدیگر تجربه افغانستان نشان می دهد ریشه های فرهنگی مردسالار، با وجود دولتی به نسبت پیشرو، چنان عمیق و گسترده است که جامعه را باز دچار مشکل فراوان کرده است. پس نقش سیاست واقعاً مهم است ولی در کنار آن، فرهنگ یک جامعه، همچنین نوع و بینش تک تک افراد جامعه نیز اهمیت فراوان دارد.