#حاجی_ابوتراب کارفرمایی است که بر دیگران سلطه دارد و همه افرادِ اطراف او اعم از همسران، فرزندان و حتّی همه آشنایان که به ملاقات او می آیند، در حکم کارگری هستند که #مطیع اوامر حاجی و خواسته های اویند. هیچکس اجازه ندارد بدون اجازۀ او از خانه خارج شود، حتّی مراد خدمتکار خانه حاجی، برای خرید مایحتاج خانه نیز باید از او اجازه بگیرد.
حاجی که #قدرت را در دست گرفته است، به هیچ وجه حاضر نیست این مقام را از دست بدهد زیرا از تسلّط بر دیگران احساس لذت میکند. این تفکّرات سنّتی حاجی ریشه در فرهنگ #پدرسالاری جامعه او دارد که سبب میشود او خود را صاحب حق بداند و در کارهای دیگران مداخله کند. خوی حاجی از تربیت او نشأت میگیرد که به دوره پیش از انقلاب مشروطیت میرسد یعنی زمانی که پیوند های پدرسالارانه
تعیین کنندۀ پایگاه فرد بود.
از این رو او منش یک پدر مستبد و سنّتگرا را دارد؛ بدین ترتیب ستیزی سخت میان ساخت روانی حاجی و حقیقت دوره ای که رویدادهای داستان در آن رخ میدهند در جریان است.
حاجی که #قدرت را در دست گرفته است، به هیچ وجه حاضر نیست این مقام را از دست بدهد زیرا از تسلّط بر دیگران احساس لذت میکند. این تفکّرات سنّتی حاجی ریشه در فرهنگ #پدرسالاری جامعه او دارد که سبب میشود او خود را صاحب حق بداند و در کارهای دیگران مداخله کند. خوی حاجی از تربیت او نشأت میگیرد که به دوره پیش از انقلاب مشروطیت میرسد یعنی زمانی که پیوند های پدرسالارانه
تعیین کنندۀ پایگاه فرد بود.
از این رو او منش یک پدر مستبد و سنّتگرا را دارد؛ بدین ترتیب ستیزی سخت میان ساخت روانی حاجی و حقیقت دوره ای که رویدادهای داستان در آن رخ میدهند در جریان است.