🔴 برخی از تعابیر و دیدگاههای متفکران ، در مورد وجوه مختلف و متعدد اندیشیدن.
#اندیشیدن_یعنی_چه؟
اندیشیدن پیش از هر چیز ، یعنی شک کردن بی قید و شرط نسبت به آنچه خود در مورد آن شناخت حاصل نکردهایم و با سماجت پرسیدن در مورد هرآن چه میخواهیم بدانیم و در زندگی مورد استفاده قرار دهیم.
اندیشیدن فراتر از آن ، یعنی بر جهل بیکران و آگاهی اندک خود واقف شدن و خود را «دانا»نپنداشتن.
اندیشیدن یعنی در راه کسب مداوم و مستمر آگاهی از پای نایستادن و درجا نزدن.
اندیشیدن یعنی از رسیدن به پاسخهای احتمالا ناخوشایند نهراسیدن و «ملاحظات و تدابیر احتیاطی» را در زمینهی «پرسشهای مزاحم» کنار گذاشتن.
اندیشیدن یعنی در امور چون و چرا کردن و دادهها را هرگز بطور بدیهی نپذیرفتن.
اندیشیدن یعنی در احادیث و نقالیها و داستانسراییها و روایاتهای کهن آرامش نپذیرفتن.
اندیشیدن یعنی بر روی واضحات و دانستههای پیشپا افتادهٔ روزمره لم ندادن و دائم در جستجو بودن. اندیشیدن یعنی از پندارهای دینی، اوهام خرافی و تصورات افسانهای فاصله گرفتن و روش تفکر علّی و علمی و منطقی را جانشین آنها ساختن.
اندیشیدن یعنی در بسیاری از امور بدیهی مورد پذیرش همگانی مساله دیدن و بر تاریکخانههای تاریخی و فرهنگی نور تاباندن.
اندیشیدن یعنی فراسوی امور جزیی، به امور کلی نگریستن و اجزا را در ارتباط با هم نظم دادن و آنها را در وحدتی عالیتر پیوند زدن.
اندیشیدن یعنی صرفا در پی فایدهی عملی نبودن.
اندیشیدن یعنی شخصیت مستقل داشتن، بر تفرد خود پای فشردن و تصویر ذهنی خود را از جهان ساختن. اندیشیدن یعنی از طرحهای غیرارادی و ناخودآگاه و تصویری گسستن و آنها را با صورتهای آگاهانه، پیونددهنده و مفهومی تفکر جایگزین ساختن. اندیشیدن یعنی در سطح امور نلغزیدن و دلیری نفوذ به کنه و واپسین علت پدیدهها را داشتن.
اندیشیدن یعنی تناسب و موازنهای معقول میان تخیل و وهم و فهم و نیروی زندهی تجسم و قابلیت انتزاع برقرار کردن.
اندیشیدن یعنی زیادهرویها و مبالغهها و اغراقها را تعدیل و مهار کردن و از درغلتیدن به خشکمغزی و انعطافناپذیری فکری از یکسو و نیروی انگارشی افراطی و احساسی از دیگرسو پرهیز نمودن.
اندیشیدن یعنی قاطعانه در برابر رسم و رسوم و سنتهای پوسیده و ناسازگار با زمانهی جامعهی خود ایستادن و ضعفهای فرهنگ خود را کاویدن و بیامان نقد کردن.
اندیشیدن یعنی عدم التزام به سخنان «بزرگان» و در برابر «مفاخر فرهنگی» سرفرود نیاوردن.
اندیشیدن یعنی خود را از بند اقتدار مضاعف دین و دولت از یکسو و آموزگاران کهن و نو از دیگرسو رهاندن. اندیشیدن یعنی از چهرهی واعظان فرقههای مذهبی و مبلغان قبیلههای سیاسی نقاب برگرفتن و مشت همهٔ کسانی را که وعدهی بهشتهای آنجهانی و اینجهانی میدهند بازکردن. اندیشیدن یعنی همهی مشاطهگران دینی و «سکولار» را که میکوشند با بزک کردن چهرهی عفریت مذاهب حاکم بر جوامع ، آن را تلطیف و «فرشتهای رحمانی» وانمود کنند رسواکردن و بیتزلزل رویاروی آنان ایستادن. اندیشیدن یعنی به منجی و امام و خلیفه و پیشوا و رهبر و سلطان امید نبستن و به شهروند صاحب فکر و قائم به ذات تکامل یافتن!
...بهرغم همهی خطرات موجود، ما برای برونرفت از مهلکهی کنونی، هیچ چارهای جز اندیشیدن و تکیه بر تفکر مستقل نداریم.
از راه اندیشیدن است که میتوان به آزادی رسید. آزادی آدمی با اندیشیدن آغاز می شود و اندیشیدن تنها راه ضروری برای رسیدن به آزادی درونی و برونی است.
@atheism_society
#اندیشیدن_یعنی_چه؟
اندیشیدن پیش از هر چیز ، یعنی شک کردن بی قید و شرط نسبت به آنچه خود در مورد آن شناخت حاصل نکردهایم و با سماجت پرسیدن در مورد هرآن چه میخواهیم بدانیم و در زندگی مورد استفاده قرار دهیم.
اندیشیدن فراتر از آن ، یعنی بر جهل بیکران و آگاهی اندک خود واقف شدن و خود را «دانا»نپنداشتن.
اندیشیدن یعنی در راه کسب مداوم و مستمر آگاهی از پای نایستادن و درجا نزدن.
اندیشیدن یعنی از رسیدن به پاسخهای احتمالا ناخوشایند نهراسیدن و «ملاحظات و تدابیر احتیاطی» را در زمینهی «پرسشهای مزاحم» کنار گذاشتن.
اندیشیدن یعنی در امور چون و چرا کردن و دادهها را هرگز بطور بدیهی نپذیرفتن.
اندیشیدن یعنی در احادیث و نقالیها و داستانسراییها و روایاتهای کهن آرامش نپذیرفتن.
اندیشیدن یعنی بر روی واضحات و دانستههای پیشپا افتادهٔ روزمره لم ندادن و دائم در جستجو بودن. اندیشیدن یعنی از پندارهای دینی، اوهام خرافی و تصورات افسانهای فاصله گرفتن و روش تفکر علّی و علمی و منطقی را جانشین آنها ساختن.
اندیشیدن یعنی در بسیاری از امور بدیهی مورد پذیرش همگانی مساله دیدن و بر تاریکخانههای تاریخی و فرهنگی نور تاباندن.
اندیشیدن یعنی فراسوی امور جزیی، به امور کلی نگریستن و اجزا را در ارتباط با هم نظم دادن و آنها را در وحدتی عالیتر پیوند زدن.
اندیشیدن یعنی صرفا در پی فایدهی عملی نبودن.
اندیشیدن یعنی شخصیت مستقل داشتن، بر تفرد خود پای فشردن و تصویر ذهنی خود را از جهان ساختن. اندیشیدن یعنی از طرحهای غیرارادی و ناخودآگاه و تصویری گسستن و آنها را با صورتهای آگاهانه، پیونددهنده و مفهومی تفکر جایگزین ساختن. اندیشیدن یعنی در سطح امور نلغزیدن و دلیری نفوذ به کنه و واپسین علت پدیدهها را داشتن.
اندیشیدن یعنی تناسب و موازنهای معقول میان تخیل و وهم و فهم و نیروی زندهی تجسم و قابلیت انتزاع برقرار کردن.
اندیشیدن یعنی زیادهرویها و مبالغهها و اغراقها را تعدیل و مهار کردن و از درغلتیدن به خشکمغزی و انعطافناپذیری فکری از یکسو و نیروی انگارشی افراطی و احساسی از دیگرسو پرهیز نمودن.
اندیشیدن یعنی قاطعانه در برابر رسم و رسوم و سنتهای پوسیده و ناسازگار با زمانهی جامعهی خود ایستادن و ضعفهای فرهنگ خود را کاویدن و بیامان نقد کردن.
اندیشیدن یعنی عدم التزام به سخنان «بزرگان» و در برابر «مفاخر فرهنگی» سرفرود نیاوردن.
اندیشیدن یعنی خود را از بند اقتدار مضاعف دین و دولت از یکسو و آموزگاران کهن و نو از دیگرسو رهاندن. اندیشیدن یعنی از چهرهی واعظان فرقههای مذهبی و مبلغان قبیلههای سیاسی نقاب برگرفتن و مشت همهٔ کسانی را که وعدهی بهشتهای آنجهانی و اینجهانی میدهند بازکردن. اندیشیدن یعنی همهی مشاطهگران دینی و «سکولار» را که میکوشند با بزک کردن چهرهی عفریت مذاهب حاکم بر جوامع ، آن را تلطیف و «فرشتهای رحمانی» وانمود کنند رسواکردن و بیتزلزل رویاروی آنان ایستادن. اندیشیدن یعنی به منجی و امام و خلیفه و پیشوا و رهبر و سلطان امید نبستن و به شهروند صاحب فکر و قائم به ذات تکامل یافتن!
...بهرغم همهی خطرات موجود، ما برای برونرفت از مهلکهی کنونی، هیچ چارهای جز اندیشیدن و تکیه بر تفکر مستقل نداریم.
از راه اندیشیدن است که میتوان به آزادی رسید. آزادی آدمی با اندیشیدن آغاز می شود و اندیشیدن تنها راه ضروری برای رسیدن به آزادی درونی و برونی است.
@atheism_society