فریاد زندانیان
496 subscribers
24.5K photos
9.2K videos
153 files
10.8K links
هموطنان عزیز،
صدای بازداشتیهای ۱۴۰۱ باشیم آنها اکنون بیش ازهر زمان دیگری به کمک ما نیاز دارند.
با سپاس از شما 🌺✌️

@CHZIR
♦️ارتباط با ادمین:
👉 @salehamiri1396
👉 @f_soltani2019
Download Telegram
سهراب سپهری از نگاه غلامحسین ساعدی:

«خیلی آدم غریبی بود. عجیب چند چیز را دوست داشت: یکی خاک بود، یکی پیدا کردن رنگ... آدم حرّاف صامتی بود. هزاران کار کرد، ولی آدمی بود که هیچ‌وقت خودشو مطرح نمی‌کرد. و این آدم، یک‌دفعه می‌رفت اطراف کاشون و روی خاک می‌خوابید. بعد شعری می‌ساخت عین تابلو. همیشه یک دنیا جلو چشمش بود؛ عینهو یک آیینه و به اون نگاه می‌کرد... تنها آدمی که خیلی واقعاً به‌طور صریح اعتراف کرد، فروغ فرخزاد بود. فروغ یک روز به من گفت: تنها چیزی که تا حالا یاد گرفتم، از سهرابه. گفتم بابت چی؟ وزن و قافیه شعر، ریتم اینها، چی؟ فروغ دقیق گفت: تواضع رو. تواضع رو از اون یاد گرفتم... و سهراب آدمی بود که وحشتناک تلاش می‌کرد خودش باشه. نه که افاده بفروشه، نه، خیلی راحت می‌گفت من هستم، دنیام اینجوریه و من باید انس و الفتی داشته باشم با این دنیا. مهمترین کار سهراب، نه شعرشه، نه تابلوهاشه، مهمترین کار سهراب زندگیشه، آزاده‌وار زندگی کرد.»

#غلامحسین_ساعدی
الفبا، شماره ۷، ص ۶۵ تا ۶۷
#شعر و هنر
♦️نوشته زنده یاد #غلامحسین_ساعدی نویسنده معاصر میهنمان در دیدار نویسندگان با #خمینی ملعون ♦️

✍️ غلامحسین ساعدی «دیدار با كروكودیل»
♦️وقتي خميني وارد ايران شد، كانون نويسندگان ايران به ديدن ايشان رفت كه راجع‌به مطبوعات و اين مسائل صحبت بكنند.
♦️من هم جزو آن هيأت رفتم. به‌نظر من خيلي كار خوبي كرديم كه رفتيم.
غول را وقتي كه از چاه در مي‌آيد اگر نبيني و راجع به آن حرف بزني، فايده ندارد. ديدن خميني براي من جالب بود.
قضيه از اين قرار بود كه سانسور و اينها دوباره پا گرفته بود و كانون نويسندگان تصميم گرفت كه اندكي برود و به خود حضرت بگويد كه: «دايي، ما هستيم‌ها».
آن وقت نشستيم به نوشتن يك متن. يك عده جمع شدند و اينها و فلان. گفتيم نه، برويم و به او بگوييم، الان دستگاه دارد دست او مي‌افتد. يك متني تهيه شد كه به نظر من متن خوبي هم بود. بعدش تلفن زدند كه شما مي‌توانيد بياييد، آقا اصلاً منتظر شماست.
♦️مثلاً سيمين دانشور بود، من بودم، سياوش كسرايي بود، جواد مجابي بود، باقر پرهام، شانزده/ هفده نفر بوديم. جعفر كوش‌آبادي بود.
♦️قرار شد متن را باقر پرهام بخواند. تنها زني كه با ما بود خانم [سيمين] دانشور بود.
ايشان يك روسري داشتند و اين شيخ هي مي‌گفت كه اين روسري را يك كمي بكش پایین مثلا صورتتان را بپوشاند.
اولين آدمي كه دويد و دو زانو نشست جلو خميني [سياوش] كسرايي بود.
♦️ آقا گفت: بسم‌الله. من متشكرم. اين انقلاب فايده‌اش اين بود كه ما طلبه‌ها با شما نويسندگان و اينها نزديك شديم.
♦️آخرش هم گفت كه: «و شما مجبوريد فقط راجع به اسلام بنويسيد. اسلام مهم است. آن چيزي كه مهم است اسلام است. از حالا به بعد راجع به اسلام».
▪️ يعني ما را سنگ روي يخ كرد. خيلي راحت.
ما رفته بوديم بگوييم كه سانسور نباشد، اصلاً براي ما تكليف روشن كرد.
#غلامحسین_ساعدی #سکوت_ممنوع #آبان_دیگر_بسازیم #آبان۹۸
https://t.me/CHZIR/20316
♦️به کانال تلگرامی فریاد زندانیان بپیوندید
https://t.me/CHZIR