🔹غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش بیست و یکم؛ شعار دیکتاتوری
یک دیکتاتوری میکوشد با آراستن نمای حکومت خود با سریالی از هیاهوهای پوچ یا بزرگ نمایی برخی توانمندی های ناچیزش، جلوه ای از حکومت خود ارائه کند که نشانگر قدرت، کارآمدی و بی همتایی رهبران و نبوغ مدیرانش و توان اجرایی بالای آنان باشد، چون حکومت دیکتاتوری بدون نمایش قدرت و توانایی بسیار لرزان است.
در پی چنین جبری که همواره همراه هر نظام دیکتاتوری است لا به لای همه ی سخنرانی ها و نمایش های عمومی رهبران و گردانندگان آنها ، پُر می شود با شعارهای تایید و تشویق کارمندان یا هواداران احتمالی حکومت که این شعارها گونه ای امضاء پای آن همه ادعا است و دیکتاتوری سخت نیازمند تایید و بزرگداشت واقعی یا دروغین مردم است، بنابر این همیشه کسانی را با پوشش های مناسب آن مراسم در سخنرانی های رهبرانش حاضر میکند، که این پوشش ها به مرور یکنواخت تر میشوند.
از آنجایی که دیکتاتوری خراب جمهوری اسلامی نیز هرگز توان اداره ی ایران را نداشته و ندارد، همواره کوشیده است تا با جعل کردن انواع دشمن و ارجاع دادن خرابی های کشور به تخریب ها و دشمنی های آن دشمن، فساد و ناتوانی رهبران و گردانندگانش را ، پنهان کند و مجبور است در سخنرانیها و نمایش های عمومی رهبران و گردانندگانش ، همیشه گروهی از آدم ها را برای حضور داشتن و شعار دادن، سازماندهی کند : مثلا در حالی که در پشت پرده مسئولین جمهوری اسلامی در حال یافتن راهی برای گفتگو با آمریکا هستند در نماز جمعه ی تهران سخنران با ریاکاری تمام می گوید: من اجازه نخواهم داد آمریکایی ها بتوانند به ایران راهی پیدا کنند و گروهی از آدمها در تایید و تشویق او فریاد میزنند الله اکبر و شعارهایی در دشمنی با آن کشور سر میدهند.
همین مثال، افزون بر اینکه نمونه ای از نیرنگ ها و کارکردهای شعار در جمهوری اسلامی را بیان میدارد و شبیه آن هزاران بار در حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی، تکرار شده است، از زاویه ی دیگر حاوی الله اکبر هایی است که بر اساس همین قرآن اسلام، شرک قطعی است، چون در حالی که این گفتار در معنا بيان بزرگی خدا است، در عمل دارد برای تایید و بزرگداشت غیر او یعنی آدمی بسیار کوچک و منه او و تکبرِ او و ادعای دروغين او، گفته می شود و به کار گرفته می شود.
شعارهای دیکتاتوری جمهوری اسلامی سریالی از صداهای دروغین و مردنی در برابر ابدیت و هر چه ماندنی زمان هستند که ابدیت زمان در اینجای زمان، رهبران جمهوری اسلامی را که همه کار میکنند تا مردم ایران آنقدر گرفتار باشند که از دزدی و برنامه های آنها با خبر نشوند، با این شعارها به نادانی نیرنگ ها و تله هایشان، سرگرم، رها کرده است و آن ها در دام دزدی ها و دروغ ها و شعار ها و عیش و زرنگ پنداری خودشان گرفتار واگذاشته است، فقط تا روزی که زمان و سربازان زمان و ذره های تا ابد پاسدار هستی همه ی شعار و سرگیجه ی دزدان و هیاهو را از میان بردارند وتسویه حساب زمان فرا رسد.
✍ #اشو
قسم به عرق سرد و سنگ دست صف شکن
نقاب دلقک و مشک زهر
دل ما دریایی بود
جایی که همه دوست داشتن قطره شن
نه فراموشکاریم، نه بخشنده
وضعیت فِرزه در میره از کفِ مسئولا...
@C_B_SHAHZADEH
یک دیکتاتوری میکوشد با آراستن نمای حکومت خود با سریالی از هیاهوهای پوچ یا بزرگ نمایی برخی توانمندی های ناچیزش، جلوه ای از حکومت خود ارائه کند که نشانگر قدرت، کارآمدی و بی همتایی رهبران و نبوغ مدیرانش و توان اجرایی بالای آنان باشد، چون حکومت دیکتاتوری بدون نمایش قدرت و توانایی بسیار لرزان است.
در پی چنین جبری که همواره همراه هر نظام دیکتاتوری است لا به لای همه ی سخنرانی ها و نمایش های عمومی رهبران و گردانندگان آنها ، پُر می شود با شعارهای تایید و تشویق کارمندان یا هواداران احتمالی حکومت که این شعارها گونه ای امضاء پای آن همه ادعا است و دیکتاتوری سخت نیازمند تایید و بزرگداشت واقعی یا دروغین مردم است، بنابر این همیشه کسانی را با پوشش های مناسب آن مراسم در سخنرانی های رهبرانش حاضر میکند، که این پوشش ها به مرور یکنواخت تر میشوند.
از آنجایی که دیکتاتوری خراب جمهوری اسلامی نیز هرگز توان اداره ی ایران را نداشته و ندارد، همواره کوشیده است تا با جعل کردن انواع دشمن و ارجاع دادن خرابی های کشور به تخریب ها و دشمنی های آن دشمن، فساد و ناتوانی رهبران و گردانندگانش را ، پنهان کند و مجبور است در سخنرانیها و نمایش های عمومی رهبران و گردانندگانش ، همیشه گروهی از آدم ها را برای حضور داشتن و شعار دادن، سازماندهی کند : مثلا در حالی که در پشت پرده مسئولین جمهوری اسلامی در حال یافتن راهی برای گفتگو با آمریکا هستند در نماز جمعه ی تهران سخنران با ریاکاری تمام می گوید: من اجازه نخواهم داد آمریکایی ها بتوانند به ایران راهی پیدا کنند و گروهی از آدمها در تایید و تشویق او فریاد میزنند الله اکبر و شعارهایی در دشمنی با آن کشور سر میدهند.
همین مثال، افزون بر اینکه نمونه ای از نیرنگ ها و کارکردهای شعار در جمهوری اسلامی را بیان میدارد و شبیه آن هزاران بار در حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی، تکرار شده است، از زاویه ی دیگر حاوی الله اکبر هایی است که بر اساس همین قرآن اسلام، شرک قطعی است، چون در حالی که این گفتار در معنا بيان بزرگی خدا است، در عمل دارد برای تایید و بزرگداشت غیر او یعنی آدمی بسیار کوچک و منه او و تکبرِ او و ادعای دروغين او، گفته می شود و به کار گرفته می شود.
شعارهای دیکتاتوری جمهوری اسلامی سریالی از صداهای دروغین و مردنی در برابر ابدیت و هر چه ماندنی زمان هستند که ابدیت زمان در اینجای زمان، رهبران جمهوری اسلامی را که همه کار میکنند تا مردم ایران آنقدر گرفتار باشند که از دزدی و برنامه های آنها با خبر نشوند، با این شعارها به نادانی نیرنگ ها و تله هایشان، سرگرم، رها کرده است و آن ها در دام دزدی ها و دروغ ها و شعار ها و عیش و زرنگ پنداری خودشان گرفتار واگذاشته است، فقط تا روزی که زمان و سربازان زمان و ذره های تا ابد پاسدار هستی همه ی شعار و سرگیجه ی دزدان و هیاهو را از میان بردارند وتسویه حساب زمان فرا رسد.
✍ #اشو
قسم به عرق سرد و سنگ دست صف شکن
نقاب دلقک و مشک زهر
دل ما دریایی بود
جایی که همه دوست داشتن قطره شن
نه فراموشکاریم، نه بخشنده
وضعیت فِرزه در میره از کفِ مسئولا...
@C_B_SHAHZADEH
🔹 ثبات یا مادرجندگی ؟
ثبات کلمه ی بی معنایی است.
شیطون توی سینم حبسه ، نفس که میکشم موهاش میرقصه، شیطون توی سینم بهم گفت با شنیدن این کلمه موهای تنم سیخ میشود. این وضعیت نگران کننده است.
حق با شیطون بود ثبات هر معنایی میدهد و هیچ معنایی ندارد!
شعاری است که به بسیاری از ایده ها و باورها وصله پینه شده و راه خودش را گم کرده است: توسعه ی پایدار، کشاورزی، محیط زیست، نهادها و مدیریت.
ثبات کلمه ی مبهمی است.
به بعضی از آدم ها احساس قدرت میدهد و بعضی دیگر را معذب می کند. خب، تکلیف مان با این کلمه چیست؟
من بین پشت کردن به این کلمه یا ستایش اش سرگردانم، تکلیفم معلوم نیست که این کلمه را دوباره از نو تعریف کنم یا اصلاح اش کنم. مثل کلمه های کوئیر یا متفاوت شده است. اما ثبات میتواند دوباره بامعنا شود.
❗️ما میتوانیم این کلمه را مال خودمان کنیم.
نباید این قدرها مهم باشد، ثبات فقط یک کلمه است. اما چندین سال است در مبارزه از این کلمه استفاده می کنیم و بهش وابسته شده ام. همان جور که به خودکارم وابسته ام، دوستش دارم، اما خب گاهی ام ازش فرار میکنم، چون تیزه مثل تیغ توی کیفجنده ها و مثل آسپرین دنبال سر درده !
باید با ثبات مشکل کلمه ی ثبات را میشکافتم. سعی کردم به بقیه ی کلمه هایی فکر کنم که استفاده میکنیم.
شاید بتوانیم به جایش بگوییم "فرسودگی ناشی از کار زیاد" ، اما زیادی منفی است. "سلامت" کلمه ی قشنگی است هر چند زیادی مدرن و امروزی است. شاید "مدیریت استرس" بهتر باشد، اما این یکی هم بیشتر به کلمه های رایج پزشکی نزدیک است.
❗️بنابراین با هم فکری شیطون توی سینم به این نتیجه رسیدیم که ثبات یعنی:
وضعیتی که همه چیز را باهم داشته باشی. ثبات یعنی بتوانی شغلی را داشته باشی که عاشقش هستی، در عین حال در بقیه ی ابعاد زندگی ات هم احساس رضایت و شادی داشته باشی، احساس امنیت کنی، احساس کنی با جامعه ات ارتباط داری، احساس کنی به رسمیت شناخته میشوی، برای آنچه هستی و انجام می دهی احترام میبینی و ارزشمند شمرده میشوی، در هر سن و سالی که هستی و در هر حوزه ای که کار میکنی.
ثبات یعنی وضعیتی که زندگی متوازنی داری. زندگی ای که اصالت دارد و بر مبنای ارزش های خودت است. ثبات یعنی پیدا کردن راهی و روزنه ای که باز روحی تازه در زندگی و آینده ات بدمد.
❗️میدونید چطوری به ثباتی که شیطونه بهم گفت بی معنیه ولی من گفتم نه، میرسیم؟
راهش فقط:
#جاوید_شاه ست و حمایت از رضاشاه دوم !
انقدر حالم خوبه که فکر میکنم خون همه بدخواهای پهلوی شرابه آب انگوره!
✍ #اشو
شما تو بندهها دنبال یارین
من جای مشتم هنو مونده پای چش خدا
خون بد خواهو میریزم سلامتی خوبا
نصفم عزرائیله، نصف دیگه ام جبرئیل
من دریای قلمم، شما خشکتون زده از تشنگی
هرکی پشت شاه نباشه واستاده نوک قله مادرجندگی
تتو میشه #رضاشاه_دوم رویِ تن تهران
فشار پام رو سَرته ، دهنت رو لب جوب
قلم میخوره تو سینه ت مثل سرِ زیدان
🆔@C_B_SHAHZADEH
ثبات کلمه ی بی معنایی است.
شیطون توی سینم حبسه ، نفس که میکشم موهاش میرقصه، شیطون توی سینم بهم گفت با شنیدن این کلمه موهای تنم سیخ میشود. این وضعیت نگران کننده است.
حق با شیطون بود ثبات هر معنایی میدهد و هیچ معنایی ندارد!
شعاری است که به بسیاری از ایده ها و باورها وصله پینه شده و راه خودش را گم کرده است: توسعه ی پایدار، کشاورزی، محیط زیست، نهادها و مدیریت.
ثبات کلمه ی مبهمی است.
به بعضی از آدم ها احساس قدرت میدهد و بعضی دیگر را معذب می کند. خب، تکلیف مان با این کلمه چیست؟
من بین پشت کردن به این کلمه یا ستایش اش سرگردانم، تکلیفم معلوم نیست که این کلمه را دوباره از نو تعریف کنم یا اصلاح اش کنم. مثل کلمه های کوئیر یا متفاوت شده است. اما ثبات میتواند دوباره بامعنا شود.
❗️ما میتوانیم این کلمه را مال خودمان کنیم.
نباید این قدرها مهم باشد، ثبات فقط یک کلمه است. اما چندین سال است در مبارزه از این کلمه استفاده می کنیم و بهش وابسته شده ام. همان جور که به خودکارم وابسته ام، دوستش دارم، اما خب گاهی ام ازش فرار میکنم، چون تیزه مثل تیغ توی کیف
باید با ثبات مشکل کلمه ی ثبات را میشکافتم. سعی کردم به بقیه ی کلمه هایی فکر کنم که استفاده میکنیم.
شاید بتوانیم به جایش بگوییم "فرسودگی ناشی از کار زیاد" ، اما زیادی منفی است. "سلامت" کلمه ی قشنگی است هر چند زیادی مدرن و امروزی است. شاید "مدیریت استرس" بهتر باشد، اما این یکی هم بیشتر به کلمه های رایج پزشکی نزدیک است.
❗️بنابراین با هم فکری شیطون توی سینم به این نتیجه رسیدیم که ثبات یعنی:
وضعیتی که همه چیز را باهم داشته باشی. ثبات یعنی بتوانی شغلی را داشته باشی که عاشقش هستی، در عین حال در بقیه ی ابعاد زندگی ات هم احساس رضایت و شادی داشته باشی، احساس امنیت کنی، احساس کنی با جامعه ات ارتباط داری، احساس کنی به رسمیت شناخته میشوی، برای آنچه هستی و انجام می دهی احترام میبینی و ارزشمند شمرده میشوی، در هر سن و سالی که هستی و در هر حوزه ای که کار میکنی.
ثبات یعنی وضعیتی که زندگی متوازنی داری. زندگی ای که اصالت دارد و بر مبنای ارزش های خودت است. ثبات یعنی پیدا کردن راهی و روزنه ای که باز روحی تازه در زندگی و آینده ات بدمد.
❗️میدونید چطوری به ثباتی که شیطونه بهم گفت بی معنیه ولی من گفتم نه، میرسیم؟
راهش فقط:
#جاوید_شاه ست و حمایت از رضاشاه دوم !
انقدر حالم خوبه که فکر میکنم خون همه بدخواهای پهلوی شرابه آب انگوره!
✍ #اشو
شما تو بندهها دنبال یارین
من جای مشتم هنو مونده پای چش خدا
خون بد خواهو میریزم سلامتی خوبا
نصفم عزرائیله، نصف دیگه ام جبرئیل
من دریای قلمم، شما خشکتون زده از تشنگی
هرکی پشت شاه نباشه واستاده نوک قله مادرجندگی
تتو میشه #رضاشاه_دوم رویِ تن تهران
فشار پام رو سَرته ، دهنت رو لب جوب
قلم میخوره تو سینه ت مثل سرِ زیدان
🆔@C_B_SHAHZADEH
Telegram
attach 📎
🔹غریبی نکن، میشناسی مارو مشتی ، دست و پا زنجیر، بچه ناف تیمارستان دیکتاتوریم- بخش بیست و دوم؛جغرافیای دیکتاتوری
حکومت های دیکتاتوری، بر پایه حدودهای موقعیت ژئوپولتیک یعنی هرآنچه جغرافیای سیاسی کشوری که در آن حاکم هستند و ساختار کوه و دشت و آب ها و جانداران آن سرزمین برای آنها برنامه می چیند، همچنین تاریخ و فرهنگ و نیازها یا توانمندی های آن کشور یا میزان آگاهی و رشد تاریخی و سرگذشت تبارِ ژنتیکی مردم آن کشور، برای حکومت در آن کشور برنامه ریزی می کنند. گاهی محل یک کشور با حکومت دیکتاتوری آن، روی همه ی برنامه ها، سخنرانی ها و توهم های رهبران آن نظام دیکتاتوری، تاثیر میگذارد و به آنها نقش می دهد.
دیکتاتوری جمهوری اسلامی در ایران با آخوندها و رهبران و گردانندگان واپسگرا و مرگ اندیش خود با تکیه بر درآمد های نفتی ایران ،صنعت، کشاورزی، باغداری و هرگونه زمینه رشد این کشور را، به نابودی کشانده است و هرچه دورتر بدتر ، آن چنان که مسیر از شهرهای بزرگتر ایران تا بخش های مرزی ایران، خراب تر و خراب تر است و خیلی از شهرهای دور از مرکز، حتی آب آشامیدنی سالم یا یک مدرسه ابتدایی درست، ندارند. و نظام آخوندی دیکتاتوری جمهوری اسلامی در سانسوری همه جانبه حتی با تمام توان کوشیده است مردم ایران را از گذشته و تجربه ی تاریخي تبار و سرزمینشان، بی خبر نگه دارد و در این بین حتی آثار باستانی ایران را که برخی از آنها هزاران یا صدها سال قدمت داشته اند، ویران کرده است، چون به همان نسبت که به یاد آوردن تجربه ی تاریخی مردمی، آدم های آن سرزمین را، از خیلی از اشتباهِ آینده در اَمان می دارد، فریفتن آن ها نیز دیگر، آسان نخواهد بود. و خرابی این نظام، برخی از کشورهای خاورمیانه را با عزمی جزم تر برای پیشرفت، با سرمایه گذاری های خارجی و امیدی تازه، روبرو کرده است. جمهوری اسلامی همه ی تجربه تاریخی و جغرافیایی زندگی تبارِ مردم ایران را و تجربه ی سخت زندگی در این محیط همیشه در حال گُذار اما بسیار مناسب شکوفایی ثمر را، به ناکامی و نابودی بسیار نزدیک کرده است. جغرافیای سیاسی ایران و از مرز های هزاره های دور تا مرزهای امروز آن، که از گذشته تا امروز، بنا به جایگاه تقریبی آن در کره ی زمین، یعنی مرکز خاورمیانه ، به نسبت توانمندی سازمانی حکومت های آن در هر دوره با درجه های بسیار متفاوتی از پایداری و استواری، روزگار را در پیروزی و شکست و اندوه و شادمانی و ویرانی و آبادی، با مردمان و گیاهان و جانوران ،کوه، دریا رود جنگل ،دشت، بیابان و آسمانِ هرچه در آن است، هر لحظه و ساعت و سال را سپری کرده است و دیکتاتوری جمهوری اسلامی و رهبران و گردانندگانش، افزون بر این همه جنایت و فقر و آزاری که کم و بیش، بر سر بیشتر مردم ایران آورده اند، طبیعتِ ایران را با نادانیِ تمام ویران کرده اند و امکانِ انواع استفاده از جغرافیای ایران را، با فساد از میان برده اند.
و با اینکه نظامِ مدیریتِ جمهوری اسلامی و رهبران و گردانندگانش، تا توانسته اند با ناتوانی هایشان در اداره ی این کشور، در همه جای ایران، بیش از شرایط جوی و زیست-محیطی، با هر نیازه جغرافیایی ایران، در جای جای ایران ، بیش از هر سیل و زلزله،خرابی به بار آورده اند و در بیرون ایران، مستقیم و غیر مسقیم باعث بهره ها و آبادی های چشمگير شده است، مثلا سرمایه گذاری های جهانی در طبیعت ایران به سمت برخی کشورهای دیگری در خاورمیانه رفته و در حالی که ایران و اقتصاد آن ویران شده، آن ها به نسبت بسیار پیشرفت کرده اند، یا مثلا همچنین کشورهایی مانند آمریکا، با وجود رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی و نمایش های دروغین توانمندی و تبلیغات و یاوه های توهم بار، توانسته از فروش انواع سلاح به بعضی کشورهای خاورمیانه، پول زیادی، کسب کند یا مثلا اسرائیل، برای نفوذ در خاورمیانه بسیار با دست های باز توان حرکت پیدا کرده است.
جغرافیا و طبیعت ایران بزرگترین دشواری های تاریخی، ویرانی ها، آبادی ها، آب ها، گیاهان، جانوران، دشت ها، جنگل ها با امیدها، شکست ها، پیروزی ها، کوچ ها، شادمانی ها، غم ها و یادگارهای ایران، گوناگونی های زیبا و ارزشمندی را از آغاز تاریخ تا امروز به مردم امروز ایران رسانده است و بقای این همه با این روال حاکم بر ایران امروز ممکن نیست و این نخستین بار است که تهدید نابودی زمین و کشوری مانند ایران نه از سوی شهاب سنگ یا یخ بندانی عظیم بلکه به دست خود انسان و به طور خاص در ایران با فساد رهبران و گردانندگان دیکتاتوری جمهوری اسلامی در دست اجرا است، بسیار بدتر اما شبیه به جاهایی دیگر در زمین.
✍ #اشو
کلاً من چیزی ندارم ببازم
ولی بلدم بسازم
مثلاً ببین قطر پرونده م
اقلاً چهل سانت هست
سرجمع جوونیم به گا رفت
گرفتم فال حافظ
گفت غم دنیا رو نخور
کص خوار حاکم
🆔 @C_B_SHAHZADEH
حکومت های دیکتاتوری، بر پایه حدودهای موقعیت ژئوپولتیک یعنی هرآنچه جغرافیای سیاسی کشوری که در آن حاکم هستند و ساختار کوه و دشت و آب ها و جانداران آن سرزمین برای آنها برنامه می چیند، همچنین تاریخ و فرهنگ و نیازها یا توانمندی های آن کشور یا میزان آگاهی و رشد تاریخی و سرگذشت تبارِ ژنتیکی مردم آن کشور، برای حکومت در آن کشور برنامه ریزی می کنند. گاهی محل یک کشور با حکومت دیکتاتوری آن، روی همه ی برنامه ها، سخنرانی ها و توهم های رهبران آن نظام دیکتاتوری، تاثیر میگذارد و به آنها نقش می دهد.
دیکتاتوری جمهوری اسلامی در ایران با آخوندها و رهبران و گردانندگان واپسگرا و مرگ اندیش خود با تکیه بر درآمد های نفتی ایران ،صنعت، کشاورزی، باغداری و هرگونه زمینه رشد این کشور را، به نابودی کشانده است و هرچه دورتر بدتر ، آن چنان که مسیر از شهرهای بزرگتر ایران تا بخش های مرزی ایران، خراب تر و خراب تر است و خیلی از شهرهای دور از مرکز، حتی آب آشامیدنی سالم یا یک مدرسه ابتدایی درست، ندارند. و نظام آخوندی دیکتاتوری جمهوری اسلامی در سانسوری همه جانبه حتی با تمام توان کوشیده است مردم ایران را از گذشته و تجربه ی تاریخي تبار و سرزمینشان، بی خبر نگه دارد و در این بین حتی آثار باستانی ایران را که برخی از آنها هزاران یا صدها سال قدمت داشته اند، ویران کرده است، چون به همان نسبت که به یاد آوردن تجربه ی تاریخی مردمی، آدم های آن سرزمین را، از خیلی از اشتباهِ آینده در اَمان می دارد، فریفتن آن ها نیز دیگر، آسان نخواهد بود. و خرابی این نظام، برخی از کشورهای خاورمیانه را با عزمی جزم تر برای پیشرفت، با سرمایه گذاری های خارجی و امیدی تازه، روبرو کرده است. جمهوری اسلامی همه ی تجربه تاریخی و جغرافیایی زندگی تبارِ مردم ایران را و تجربه ی سخت زندگی در این محیط همیشه در حال گُذار اما بسیار مناسب شکوفایی ثمر را، به ناکامی و نابودی بسیار نزدیک کرده است. جغرافیای سیاسی ایران و از مرز های هزاره های دور تا مرزهای امروز آن، که از گذشته تا امروز، بنا به جایگاه تقریبی آن در کره ی زمین، یعنی مرکز خاورمیانه ، به نسبت توانمندی سازمانی حکومت های آن در هر دوره با درجه های بسیار متفاوتی از پایداری و استواری، روزگار را در پیروزی و شکست و اندوه و شادمانی و ویرانی و آبادی، با مردمان و گیاهان و جانوران ،کوه، دریا رود جنگل ،دشت، بیابان و آسمانِ هرچه در آن است، هر لحظه و ساعت و سال را سپری کرده است و دیکتاتوری جمهوری اسلامی و رهبران و گردانندگانش، افزون بر این همه جنایت و فقر و آزاری که کم و بیش، بر سر بیشتر مردم ایران آورده اند، طبیعتِ ایران را با نادانیِ تمام ویران کرده اند و امکانِ انواع استفاده از جغرافیای ایران را، با فساد از میان برده اند.
و با اینکه نظامِ مدیریتِ جمهوری اسلامی و رهبران و گردانندگانش، تا توانسته اند با ناتوانی هایشان در اداره ی این کشور، در همه جای ایران، بیش از شرایط جوی و زیست-محیطی، با هر نیازه جغرافیایی ایران، در جای جای ایران ، بیش از هر سیل و زلزله،خرابی به بار آورده اند و در بیرون ایران، مستقیم و غیر مسقیم باعث بهره ها و آبادی های چشمگير شده است، مثلا سرمایه گذاری های جهانی در طبیعت ایران به سمت برخی کشورهای دیگری در خاورمیانه رفته و در حالی که ایران و اقتصاد آن ویران شده، آن ها به نسبت بسیار پیشرفت کرده اند، یا مثلا همچنین کشورهایی مانند آمریکا، با وجود رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی و نمایش های دروغین توانمندی و تبلیغات و یاوه های توهم بار، توانسته از فروش انواع سلاح به بعضی کشورهای خاورمیانه، پول زیادی، کسب کند یا مثلا اسرائیل، برای نفوذ در خاورمیانه بسیار با دست های باز توان حرکت پیدا کرده است.
جغرافیا و طبیعت ایران بزرگترین دشواری های تاریخی، ویرانی ها، آبادی ها، آب ها، گیاهان، جانوران، دشت ها، جنگل ها با امیدها، شکست ها، پیروزی ها، کوچ ها، شادمانی ها، غم ها و یادگارهای ایران، گوناگونی های زیبا و ارزشمندی را از آغاز تاریخ تا امروز به مردم امروز ایران رسانده است و بقای این همه با این روال حاکم بر ایران امروز ممکن نیست و این نخستین بار است که تهدید نابودی زمین و کشوری مانند ایران نه از سوی شهاب سنگ یا یخ بندانی عظیم بلکه به دست خود انسان و به طور خاص در ایران با فساد رهبران و گردانندگان دیکتاتوری جمهوری اسلامی در دست اجرا است، بسیار بدتر اما شبیه به جاهایی دیگر در زمین.
✍ #اشو
کلاً من چیزی ندارم ببازم
ولی بلدم بسازم
مثلاً ببین قطر پرونده م
اقلاً چهل سانت هست
سرجمع جوونیم به گا رفت
گرفتم فال حافظ
گفت غم دنیا رو نخور
کص خوار حاکم
🆔 @C_B_SHAHZADEH
🔹جاوید شاه نقطه ضعف جمهوری اسلامی؟
در مورد اینکه چرا شعار جاوید شاه نقطه ضعف جمهوری اسلامی ست، چند دلیل خیلی ساده و عامیانه وجود دارد:
یادآوری دوران پهلوی: این شعار به طور مستقیم به دوران سلطنت پهلوی اشاره دارد و میتواند یادآور جنبههایی از آن دوران باشد که برای برخی از مردم جذابیت دارد. این میتواند شامل ثبات اقتصادی، پیشرفتهای اجتماعی و فرهنگی و روابط نزدیک با غرب و کشور های پیشرفته باشد.
تنها نماد مخالفت واقعی: در شرایطی که ابراز مخالفت مستقیم با حکومت محدود باشد و اپوزیسیون نماهای حکومتی در کار باشد ، شعار جاوید شاه میتواند به نمادی برای نارضایتی و مخالفت واقعی با جمهوری اسلامی تبدیل شود.
اختلافات ایدئولوژیک: جمهوری اسلامی بر پایه ایدئولوژی خاصی بنا شده که با نظام سلطنتی پهلوی در تضاد است. شعار جاوید شاه این تضاد ایدئولوژیک را برجسته میکند و مشروعیت حکومت را زیر سؤال میبرد.
استفاده از نوستالژی: این شعار میتواند از حس نوستالژی نسبت به گذشته استفاده کند. برای برخی از مردم، دوران پهلوی به عنوان دورانی بهتر و مرفه تر به یاد آورده میشود.
ترویج یک نظام جایگزین: این شعار به طور ضمنی از بازگشت نظام سلطنتی حمایت میکند، که به عنوان یک جایگزین برای جمهوری اسلامی مطرح میشود. جایگزینی که از تجزیه ایران جلوگيری خواهد کرد.
به طور خلاصه، شعار #جاوید_شاه میتواند به عنوان یک نقطه ضعف برای جمهوری اسلامی حساب شود، زیرا یادآور دوران پهلوی است، نمادی برای مخالفت واقعی است، اختلافات ایدئولوژیک را برجسته میکند، از نوستالژی استفاده میکند و یک نظام جایگزین را ترویج میکند.
#اشو
پس برار ، تن لخت شهرو تتو کن #جاوید_شاه
@C_B_SHAHZADEH
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/179878
در مورد اینکه چرا شعار جاوید شاه نقطه ضعف جمهوری اسلامی ست، چند دلیل خیلی ساده و عامیانه وجود دارد:
یادآوری دوران پهلوی: این شعار به طور مستقیم به دوران سلطنت پهلوی اشاره دارد و میتواند یادآور جنبههایی از آن دوران باشد که برای برخی از مردم جذابیت دارد. این میتواند شامل ثبات اقتصادی، پیشرفتهای اجتماعی و فرهنگی و روابط نزدیک با غرب و کشور های پیشرفته باشد.
تنها نماد مخالفت واقعی: در شرایطی که ابراز مخالفت مستقیم با حکومت محدود باشد و اپوزیسیون نماهای حکومتی در کار باشد ، شعار جاوید شاه میتواند به نمادی برای نارضایتی و مخالفت واقعی با جمهوری اسلامی تبدیل شود.
اختلافات ایدئولوژیک: جمهوری اسلامی بر پایه ایدئولوژی خاصی بنا شده که با نظام سلطنتی پهلوی در تضاد است. شعار جاوید شاه این تضاد ایدئولوژیک را برجسته میکند و مشروعیت حکومت را زیر سؤال میبرد.
استفاده از نوستالژی: این شعار میتواند از حس نوستالژی نسبت به گذشته استفاده کند. برای برخی از مردم، دوران پهلوی به عنوان دورانی بهتر و مرفه تر به یاد آورده میشود.
ترویج یک نظام جایگزین: این شعار به طور ضمنی از بازگشت نظام سلطنتی حمایت میکند، که به عنوان یک جایگزین برای جمهوری اسلامی مطرح میشود. جایگزینی که از تجزیه ایران جلوگيری خواهد کرد.
به طور خلاصه، شعار #جاوید_شاه میتواند به عنوان یک نقطه ضعف برای جمهوری اسلامی حساب شود، زیرا یادآور دوران پهلوی است، نمادی برای مخالفت واقعی است، اختلافات ایدئولوژیک را برجسته میکند، از نوستالژی استفاده میکند و یک نظام جایگزین را ترویج میکند.
#اشو
پس برار ، تن لخت شهرو تتو کن #جاوید_شاه
@C_B_SHAHZADEH
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/179878
Telegram
کمپین بازگشت شاهزاده
نگاشتن شعار ملی #جاويدشاه در سطح شهرهای ایران توسط دلیرترین جوانان میهن
@C_B_SHAHZADEH
@C_B_SHAHZADEH
🔹دلنوشته " کُشتن تومون هر عشقی بود "
در دل تاریک و سنگین روزگار، این دلنوشتهی نگاهی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم ایران دارد، جایی که سرکوبها و اعدامها، هر لحظه، زندگیها را به تاریکی میکشند.
در گوشهای از این سرزمین که زمانها، تاریخ و تاریخها را در دل خود نگه داشته است، زندگیهای بیپایان، در سایههای بلاتکلیفی و ناامیدیهای بیپایان، جوشش میکنند. اقتصاد، این روزها، نه تنها یک ابزار برای پیشرفت و رفاه، بلکه یک سلاح برای زنده نگه داشتن یا کشتن امیدهاست.
سرزمینی که در آن هر روز، خبرهای ناگوار از افزایش قیمتها، کاهش درآمدها و بیکاریهای گسترده، زندگیها را به چالش میکشد. خانوادههایی که با قلبهای تنگ و رنجیده، در اتاقهای کوچک خود، با نگاهی به آیندهای بیپایان، از فقر و رنج میگویند. بچههایی که در حالی که با چشمانی پر از اشک و نگاهی به آیندهای تاریک، از زندگیشان میگویند.
اما این همه، تنها نیمی از داستان است. در سایههای تاریک این سرزمین، چهرههای بیپناهی، در برابر سیاستهای سرکوبگرانه و بیرحمانه، به دنبال یک لحظهی آرام و امن هستند. اعدامها، این روزها، نه تنها یک حادثه، بلکه بخشی از زندگی شدهاند. هر روز، خبرهای ناگوار از دستگیریها و حکمهای مرگ، در رسانهها میپیچد و قلبها را میشکند.
مردم، با قلبهای شکسته و روحهای خسته، در برابر این همه، تنها میتوانند به دعا و امید به تغییر بپردازند. امیدی که گاهی در دلهایشان جوشش میکند، اما همیشه با تاریکی و بیپایانی که در اطرافشان وجود دارد، محو میشود.
در این سرزمین، هر لحظه، زندگیها در حال از دست رفتن هستند. هر لحظه، امیدها در حال از بین رفتن هستند. و ما، تنها میتوانیم با قلبهای پر از غم و گریه، به دنبال یک روزی برویم که همهچیز تغییر کند، و این سرزمین، به خانهای امن و آرام برای همه تبدیل شود.
این دلنوشته، تنها یک نگاه کوچک به رنجها و دردهای این مردم است. رنجهایی که در دل تاریکی، منتظر روزی هستند که بتوانند با هم، به آیندهای روشنتر و بهتر برسند. آینده ای که پرچم شیر و خورشید نشان ...
✍ #اشو
صحنه ها تو ذهنم میشن دوباره و دوباره تکرار
خون زده بیرون از خودکار...
@C_B_SHAHZADEH
در دل تاریک و سنگین روزگار، این دلنوشتهی نگاهی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم ایران دارد، جایی که سرکوبها و اعدامها، هر لحظه، زندگیها را به تاریکی میکشند.
در گوشهای از این سرزمین که زمانها، تاریخ و تاریخها را در دل خود نگه داشته است، زندگیهای بیپایان، در سایههای بلاتکلیفی و ناامیدیهای بیپایان، جوشش میکنند. اقتصاد، این روزها، نه تنها یک ابزار برای پیشرفت و رفاه، بلکه یک سلاح برای زنده نگه داشتن یا کشتن امیدهاست.
سرزمینی که در آن هر روز، خبرهای ناگوار از افزایش قیمتها، کاهش درآمدها و بیکاریهای گسترده، زندگیها را به چالش میکشد. خانوادههایی که با قلبهای تنگ و رنجیده، در اتاقهای کوچک خود، با نگاهی به آیندهای بیپایان، از فقر و رنج میگویند. بچههایی که در حالی که با چشمانی پر از اشک و نگاهی به آیندهای تاریک، از زندگیشان میگویند.
اما این همه، تنها نیمی از داستان است. در سایههای تاریک این سرزمین، چهرههای بیپناهی، در برابر سیاستهای سرکوبگرانه و بیرحمانه، به دنبال یک لحظهی آرام و امن هستند. اعدامها، این روزها، نه تنها یک حادثه، بلکه بخشی از زندگی شدهاند. هر روز، خبرهای ناگوار از دستگیریها و حکمهای مرگ، در رسانهها میپیچد و قلبها را میشکند.
مردم، با قلبهای شکسته و روحهای خسته، در برابر این همه، تنها میتوانند به دعا و امید به تغییر بپردازند. امیدی که گاهی در دلهایشان جوشش میکند، اما همیشه با تاریکی و بیپایانی که در اطرافشان وجود دارد، محو میشود.
در این سرزمین، هر لحظه، زندگیها در حال از دست رفتن هستند. هر لحظه، امیدها در حال از بین رفتن هستند. و ما، تنها میتوانیم با قلبهای پر از غم و گریه، به دنبال یک روزی برویم که همهچیز تغییر کند، و این سرزمین، به خانهای امن و آرام برای همه تبدیل شود.
این دلنوشته، تنها یک نگاه کوچک به رنجها و دردهای این مردم است. رنجهایی که در دل تاریکی، منتظر روزی هستند که بتوانند با هم، به آیندهای روشنتر و بهتر برسند. آینده ای که پرچم شیر و خورشید نشان ...
✍ #اشو
صحنه ها تو ذهنم میشن دوباره و دوباره تکرار
خون زده بیرون از خودکار...
@C_B_SHAHZADEH
🔹داستان اشو و الف: چراغ امید در شب تاریک (صحنه سازی)
در سرزمینی که سایه سنگین دیکتاتوری بر زندگی مردم آن سایه انداخته بود، دو جوان به نامهای اشو و الف تصمیم گرفته بودند که در مقابل ظلم و ستم ایستادگی کنند. آنها از کودکی در این سرزمین بزرگ شده بودند و تحت تأثیر بیعدالتی و سرکوب آزادیها، عزم خود را جزم کرده بودند تا صدای بازداشتشدگان و مظلومان باشند.
اشو، جوانی با روحی آزادمند و ذاتی پرشور، همیشه به عدالت و برابری اعتقاد داشت. او از همان دوران نوجوانی به فعالیتهای سیاسی/اجتماعی پرداخته بود و به خوبی میدانست که صدای حقطلبی باید از دل مردم بیرون آید. الف، یک دختر قوی و باهوش، پس از مشاهده ظلمهای متعدد در حق خانوادهاش و دوستانش، تصمیم به پیوستن به اشو گرفت. او به خوبی میدانست که میتواند با هوش و استعدادهایش نقشی کلیدی در مبارزه داشته باشد.
دوستی و همافزایی آنها، به زودی تبدیل به یک جنبش کوچک اما پر انرژی میشود!
آنها با هم در جمع های مختلف شرکت میکردند، با مردمی که حکومت آنها را سرکوب کرده بود، صحبت میکردند و آگاهی را میان مردم گسترش میدادند. اشو و الف عاشق آزادی بودند و هیچگاه تسلیم نمیشدند؛ حتی در برابر خطرات بزرگ و تهدیدات جدی.
یک روز، خبری به دست آنها رسید. حکومت در حال سرکوب شدید معترضین در یک شهر بزرگ بود. اشو و الف به سرعت تصمیم گرفتند که باید کاری انجام دهند. آنها به خیابانها رفتند و به دیگران پیوستند تا صدای معترضان را به گوش دنیا برسانند. با وجود ترس و تهدید، دیگران نیز به آنها پیوستند و جمعیتی بزرگتر شکل گرفت. همه به یک صدا فریاد میزدند: ما تسلیم نمیشویم!
در میانه این تظاهرات، وقتی که وضعیتی بحرانی به وجود آمد، اشو به سوی الف رفت و گفت: ما به تلاشمان ادامه میدهیم. تا وقتی که قلبمان میزند، برای آزادی خواهیم جنگید.
الف با قدرت به اشو نگاه کرد و گفت: ما فراموش نخواهیم کرد، آزادگان همیشه در دل ما خواهند ماند.
مبارزه آنها به طور روزافزونی ادامه یافت!
دولت سعی کرد آنها را سرکوب کند، اما اشو و الف هیچگاه تسلیم نشدند. آنها با هوشمندی و شجاعت، مردم را به مبارزه واداشتند و امید را در دلها زنده نگه داشتند.
آنها در تلاش هستند با هر قدمی که برمیدارند، روشنایی جدیدی به زندگی کسانی که از ظلم رنج میبردند هدیه بدهند!
آری نور بر تاریکی پیروز است !
سرزمین آنها به آرامی در حال تغییر است و نسل جدیدی از جوانان به دنبال آرمانهای مشترک حرکت میکنند.
اشو و الف ماندند ، ماندند و ماندند..
نه تنها به عنوان دو فرد مبارز، بلکه به عنوان دو روح آزادیخواه که نشان دادند هیچ قدرتی نمیتواند عشق به آزادی را در دلهای مردم بکشد.
داستان ما مبارزا، در تاریخ ثبت میشه، بزودی!
✍ به قلم: #اشو و #الف
داستان اشو و الف، داستانی از امید، استقامت و عشق به وطن است. آنها ثابت کردند که حتی در تاریکترین لحظات نیز میتوان نور امید را روشن نگه داشت و با هم، به سوی آزادی گام برداشتن ممکن است.
اشو و الف، دو ذوجی با قلمی تیز و قدرتمند، در دنیای کلمات پرسه میزنند و هر یک با قلم منحصر به فرد خویش، داستانها و افکار عمیق را برای شنوندگان به تصویر میکشند.
این زوج خیلی حرفا برا گفتن داره
خیلی!
⭕️ ...!؟
شب خوش 🙏
لگد میخوری اگه فکر کنی که شدی عدد
فروگذاریم!
🆔 @C_B_SHAHZADEH
در سرزمینی که سایه سنگین دیکتاتوری بر زندگی مردم آن سایه انداخته بود، دو جوان به نامهای اشو و الف تصمیم گرفته بودند که در مقابل ظلم و ستم ایستادگی کنند. آنها از کودکی در این سرزمین بزرگ شده بودند و تحت تأثیر بیعدالتی و سرکوب آزادیها، عزم خود را جزم کرده بودند تا صدای بازداشتشدگان و مظلومان باشند.
اشو، جوانی با روحی آزادمند و ذاتی پرشور، همیشه به عدالت و برابری اعتقاد داشت. او از همان دوران نوجوانی به فعالیتهای سیاسی/اجتماعی پرداخته بود و به خوبی میدانست که صدای حقطلبی باید از دل مردم بیرون آید. الف، یک دختر قوی و باهوش، پس از مشاهده ظلمهای متعدد در حق خانوادهاش و دوستانش، تصمیم به پیوستن به اشو گرفت. او به خوبی میدانست که میتواند با هوش و استعدادهایش نقشی کلیدی در مبارزه داشته باشد.
دوستی و همافزایی آنها، به زودی تبدیل به یک جنبش کوچک اما پر انرژی میشود!
آنها با هم در جمع های مختلف شرکت میکردند، با مردمی که حکومت آنها را سرکوب کرده بود، صحبت میکردند و آگاهی را میان مردم گسترش میدادند. اشو و الف عاشق آزادی بودند و هیچگاه تسلیم نمیشدند؛ حتی در برابر خطرات بزرگ و تهدیدات جدی.
یک روز، خبری به دست آنها رسید. حکومت در حال سرکوب شدید معترضین در یک شهر بزرگ بود. اشو و الف به سرعت تصمیم گرفتند که باید کاری انجام دهند. آنها به خیابانها رفتند و به دیگران پیوستند تا صدای معترضان را به گوش دنیا برسانند. با وجود ترس و تهدید، دیگران نیز به آنها پیوستند و جمعیتی بزرگتر شکل گرفت. همه به یک صدا فریاد میزدند: ما تسلیم نمیشویم!
در میانه این تظاهرات، وقتی که وضعیتی بحرانی به وجود آمد، اشو به سوی الف رفت و گفت: ما به تلاشمان ادامه میدهیم. تا وقتی که قلبمان میزند، برای آزادی خواهیم جنگید.
الف با قدرت به اشو نگاه کرد و گفت: ما فراموش نخواهیم کرد، آزادگان همیشه در دل ما خواهند ماند.
مبارزه آنها به طور روزافزونی ادامه یافت!
دولت سعی کرد آنها را سرکوب کند، اما اشو و الف هیچگاه تسلیم نشدند. آنها با هوشمندی و شجاعت، مردم را به مبارزه واداشتند و امید را در دلها زنده نگه داشتند.
آنها در تلاش هستند با هر قدمی که برمیدارند، روشنایی جدیدی به زندگی کسانی که از ظلم رنج میبردند هدیه بدهند!
آری نور بر تاریکی پیروز است !
سرزمین آنها به آرامی در حال تغییر است و نسل جدیدی از جوانان به دنبال آرمانهای مشترک حرکت میکنند.
اشو و الف ماندند ، ماندند و ماندند..
نه تنها به عنوان دو فرد مبارز، بلکه به عنوان دو روح آزادیخواه که نشان دادند هیچ قدرتی نمیتواند عشق به آزادی را در دلهای مردم بکشد.
داستان ما مبارزا، در تاریخ ثبت میشه، بزودی!
✍ به قلم: #اشو و #الف
داستان اشو و الف، داستانی از امید، استقامت و عشق به وطن است. آنها ثابت کردند که حتی در تاریکترین لحظات نیز میتوان نور امید را روشن نگه داشت و با هم، به سوی آزادی گام برداشتن ممکن است.
اشو و الف، دو ذوجی با قلمی تیز و قدرتمند، در دنیای کلمات پرسه میزنند و هر یک با قلم منحصر به فرد خویش، داستانها و افکار عمیق را برای شنوندگان به تصویر میکشند.
این زوج خیلی حرفا برا گفتن داره
خیلی!
⭕️ ...!؟
شب خوش 🙏
لگد میخوری اگه فکر کنی که شدی عدد
فروگذاریم!
🆔 @C_B_SHAHZADEH
🔹شوفرِ شعبده باز - این گوسفندا عاشق صدای گرگن، دهنتونو گاییدم بمونه گل تهش
مقایسه بین رضا شاه دوم و مارتین لوتر کینگ جونیور، دو شخصیت با زمینههای کاملا متفاوت، چالشی جالب است. مارتین لوتر کینگ جونیور رهبر جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده بود که برای برابری نژادی و پایان دادن به تبعیض تلاش میکرد. او با تکیه بر اصول عدم خشونت، مبارزهای الهامبخش را رهبری کرد که تأثیرات عمیقی بر جامعه آمریکا گذاشت.
رضا شاه دوم، از سوی دیگر، وارث تاج و تخت پادشاهی ایران است که به دلیل انقلاب ۵۷ از ایران تبعید شد.
اگر بخواهیم به جنبههایی که رضا شاه دوم در آنها برجسته است بپردازیم، میتوان به موارد زیر اشاره کرد و میتوان آنان رو مورد الگو قرار داد :
مدافع آزادی و دموکراسی: رضا شاه دوم به طور مداوم از ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشر و آزادیهای فردی در ایران دفاع کرده است. او با تأکید بر لزوم پایان دادن به حکومت استبدادی و برقراری یک نظام دموکراتیک در ایران، تلاش میکند تا صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
رهبری در تبعید: او در شرایطی که از کشور خود دور است، توانسته است جایگاه خود را به عنوان یک رهبر و سخنگوی اپوزیسیون حفظ کند. وی با استفاده از رسانههای اجتماعی و ارتباطات بینالمللی، تلاش میکند تا توجه جامعه جهانی را به وضعیت ایران جلب کند و از تلاشهای مردم برای تغییر حمایت کند.
تمرکز بر اتحاد: رضا شاه دوم در تلاش است تا گروههای مختلف مخالف جمهوری اسلامی را متحد کند و یک جبهه متحد برای رسیدن به هدف مشترک دموکراسی در ایران ایجاد کند. این تلاش برای اتحاد و همدلی، نشان از دوراندیشی و تعهد او به آینده ایران دارد.
چهرهای بینالمللی: او به عنوان یک چهره شناختهشده در سطح بینالمللی، از اعتبار خود برای حمایت از حقوق بشر و آزادی در ایران استفاده میکند. ملاقاتهای وی با رهبران سیاسی و سازمانهای بینالمللی، نشان از توانایی او در جلب حمایت جامعه جهانی است.
در حالی که مارتین لوتر کینگ جونیور برای حقوق مدنی در یک کشور دموکراتیک مبارزه کرد، رضا شاه دوم در پی ایجاد دموکراسی و حقوق بشر در یک کشور تحت حکومت استبدادی است. کافیه همین دو مورد رو شوفرِ شعبده باز بررسی کند البته اگر از عهده این کار بر بیاید میفهمد که مقایسه این دو شخصیت برای قهرمان شخصی اشتباه ست .
و قص علی هذا هر دو این شخصیتها به دلیل تعهد خود به ارزشهای عدالت و آزادی قابل احترام هستند و تلاشهای هر یک، در شرایط خاص خود، دارای ارزش بالایی است.
نکته: مقایسه این دو شخصیت با توجه به تفاوتهای اساسی در زمینههای فعالیتشان، نیازمند در نظر گرفتن این تفاوتها و نگاهی جامع است.
کافیه از این شوفر پر ادعا سوالی بپرسی که از کلیات فراتر رود، آنوقت است که زبانش بند میآید و بهانههای جورواجور میتراشد.
این شوفر سعی میکرد با کلمات قلمبه سلمبه و اصطلاحات دهانپرکن، جهل خود را پنهان کند، اما این نقاب نازک، خیلی زود در برابر نگاه تیزبین مبارزان با درایت فرو ریخت.
یه مثال ساده برای این که نباید این دو شخصیت قابل احترام را باهم مقایسه کرد پیچیدگی مسائل سیاسیه البته اگه شوفر درک کنه :
مارتین لوتر کینگ : مسائل حقوق مدنی در آمریکا پیچیدگیهای خاص خود را داشت، اما در مقایسه با پیچیدگیهای مسائل سیاسی در ایران، تا حدودی زیادی سادهتر بود. اصلاح طلبی بود !
رضا شاه دوم: مسائل سیاسی ایران بسیار پیچیده است و شامل مسائل مذهبی، فرهنگی، قومیتی و ژئوپلیتیکی است. تلاش او برای تغییر در چنین شرایط پیچیدهای، چالشهای بسیار زیادی را در بر دارد و بسیار قابل احترام است! آری شجاعت و تسلیم نشدن او در راه مبارزه الگو من است !
شوفر جان ، قص علی هذا به طور خلاصه، این دو شخصیت در دو زمینه کاملاً متفاوت فعالیت کردهاند، با اهداف و روشهای متفاوت، و تأثیرگذاریهای متفاوتی داشتهاند. مقایسه مستقیم آنها میتواند گمراهکننده باشد و واقعیتهای مربوط به هر یک را نادیده بگیرد. هر یک از این شخصیتها در شرایط خاص خود، با چالشهای منحصر به فردی روبرو بودهاند و تلاشهای آنها در جایگاه خود قابل احترام است.
این شوفرِ پر ادعای ما مثل شعبدهبازیه که با حرکات نمایشی سعی در فریب دادن تماشاچیان دارد، اما در نهایت، هیچی برای عرضه ندارد. او گویی در یک دنیای موازی از دانش زندگی میکنه، جایی که توهم دانستن، جایگزین واقعیت یادگیری شده است.
✍ #اشو
هنوز همونه همون قدرت طلب
آویزونه که از یه جا ساپورت بشه
قلم رو فرو کردم تا ته توی صحنه
شوفر هنوز پیِ بخیه میگرده...
چون دنبال توجه ای اسمتو نمیارم الان فشاری شدی تتتپتتت خودهبگایی شدی تتتتپتتت
ولی رفاقتی این گل خدمتت خم شو بکارمش تو گلدونت...
مقایسه بین رضا شاه دوم و مارتین لوتر کینگ جونیور، دو شخصیت با زمینههای کاملا متفاوت، چالشی جالب است. مارتین لوتر کینگ جونیور رهبر جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده بود که برای برابری نژادی و پایان دادن به تبعیض تلاش میکرد. او با تکیه بر اصول عدم خشونت، مبارزهای الهامبخش را رهبری کرد که تأثیرات عمیقی بر جامعه آمریکا گذاشت.
رضا شاه دوم، از سوی دیگر، وارث تاج و تخت پادشاهی ایران است که به دلیل انقلاب ۵۷ از ایران تبعید شد.
اگر بخواهیم به جنبههایی که رضا شاه دوم در آنها برجسته است بپردازیم، میتوان به موارد زیر اشاره کرد و میتوان آنان رو مورد الگو قرار داد :
مدافع آزادی و دموکراسی: رضا شاه دوم به طور مداوم از ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشر و آزادیهای فردی در ایران دفاع کرده است. او با تأکید بر لزوم پایان دادن به حکومت استبدادی و برقراری یک نظام دموکراتیک در ایران، تلاش میکند تا صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برساند.
رهبری در تبعید: او در شرایطی که از کشور خود دور است، توانسته است جایگاه خود را به عنوان یک رهبر و سخنگوی اپوزیسیون حفظ کند. وی با استفاده از رسانههای اجتماعی و ارتباطات بینالمللی، تلاش میکند تا توجه جامعه جهانی را به وضعیت ایران جلب کند و از تلاشهای مردم برای تغییر حمایت کند.
تمرکز بر اتحاد: رضا شاه دوم در تلاش است تا گروههای مختلف مخالف جمهوری اسلامی را متحد کند و یک جبهه متحد برای رسیدن به هدف مشترک دموکراسی در ایران ایجاد کند. این تلاش برای اتحاد و همدلی، نشان از دوراندیشی و تعهد او به آینده ایران دارد.
چهرهای بینالمللی: او به عنوان یک چهره شناختهشده در سطح بینالمللی، از اعتبار خود برای حمایت از حقوق بشر و آزادی در ایران استفاده میکند. ملاقاتهای وی با رهبران سیاسی و سازمانهای بینالمللی، نشان از توانایی او در جلب حمایت جامعه جهانی است.
در حالی که مارتین لوتر کینگ جونیور برای حقوق مدنی در یک کشور دموکراتیک مبارزه کرد، رضا شاه دوم در پی ایجاد دموکراسی و حقوق بشر در یک کشور تحت حکومت استبدادی است. کافیه همین دو مورد رو شوفرِ شعبده باز بررسی کند البته اگر از عهده این کار بر بیاید میفهمد که مقایسه این دو شخصیت برای قهرمان شخصی اشتباه ست .
و قص علی هذا هر دو این شخصیتها به دلیل تعهد خود به ارزشهای عدالت و آزادی قابل احترام هستند و تلاشهای هر یک، در شرایط خاص خود، دارای ارزش بالایی است.
نکته: مقایسه این دو شخصیت با توجه به تفاوتهای اساسی در زمینههای فعالیتشان، نیازمند در نظر گرفتن این تفاوتها و نگاهی جامع است.
کافیه از این شوفر پر ادعا سوالی بپرسی که از کلیات فراتر رود، آنوقت است که زبانش بند میآید و بهانههای جورواجور میتراشد.
این شوفر سعی میکرد با کلمات قلمبه سلمبه و اصطلاحات دهانپرکن، جهل خود را پنهان کند، اما این نقاب نازک، خیلی زود در برابر نگاه تیزبین مبارزان با درایت فرو ریخت.
یه مثال ساده برای این که نباید این دو شخصیت قابل احترام را باهم مقایسه کرد پیچیدگی مسائل سیاسیه البته اگه شوفر درک کنه :
مارتین لوتر کینگ : مسائل حقوق مدنی در آمریکا پیچیدگیهای خاص خود را داشت، اما در مقایسه با پیچیدگیهای مسائل سیاسی در ایران، تا حدودی زیادی سادهتر بود. اصلاح طلبی بود !
رضا شاه دوم: مسائل سیاسی ایران بسیار پیچیده است و شامل مسائل مذهبی، فرهنگی، قومیتی و ژئوپلیتیکی است. تلاش او برای تغییر در چنین شرایط پیچیدهای، چالشهای بسیار زیادی را در بر دارد و بسیار قابل احترام است! آری شجاعت و تسلیم نشدن او در راه مبارزه الگو من است !
شوفر جان ، قص علی هذا به طور خلاصه، این دو شخصیت در دو زمینه کاملاً متفاوت فعالیت کردهاند، با اهداف و روشهای متفاوت، و تأثیرگذاریهای متفاوتی داشتهاند. مقایسه مستقیم آنها میتواند گمراهکننده باشد و واقعیتهای مربوط به هر یک را نادیده بگیرد. هر یک از این شخصیتها در شرایط خاص خود، با چالشهای منحصر به فردی روبرو بودهاند و تلاشهای آنها در جایگاه خود قابل احترام است.
این شوفرِ پر ادعای ما مثل شعبدهبازیه که با حرکات نمایشی سعی در فریب دادن تماشاچیان دارد، اما در نهایت، هیچی برای عرضه ندارد. او گویی در یک دنیای موازی از دانش زندگی میکنه، جایی که توهم دانستن، جایگزین واقعیت یادگیری شده است.
✍ #اشو
هنوز همونه همون قدرت طلب
آویزونه که از یه جا ساپورت بشه
قلم رو فرو کردم تا ته توی صحنه
شوفر هنوز پیِ بخیه میگرده...
چون دنبال توجه ای اسمتو نمیارم الان فشاری شدی تتتپتتت خوده
ولی رفاقتی این گل خدمتت خم شو بکارمش تو گلدونت...
🔹جاوید شاه: باران امید در بیابان تاریکی
برای سمانه ...
بخوانید👇:
https://t.me/OmidIranAzad/154394
در یکی از روزهای تاریک و بغرنج تاریخ، زئوس( سمانه نوروزی مرادی) مبارز آزاده مشروطه خواه ، از مدیران کمپین بازگشت شاهزاده، در بند زندانیان سیاسی به سر میبرد. شبها در سیاهچال سرد و سنگی، غمی عمیق بر دلش نشسته بود؛ پدرش که تا آخرین لحظه، خویشتندار و پشتیبان بود، به ناگاه از دنیا رفته بود. زئوس در حالی که یاد چهره خسته و مهربان پدرش را در دل میپروراند، در فضای تاریک زندان، گویی دمی از نفسش گرفته بود. اما آنجا، حتی مرخصی برای سوگواری هم به او داده نمیشد.
بیماری سختی به جانش افتاده بود، اما نیروهای سرکوبگر، بی رحمانه به فشارها ادامه میدادند. زئوس، با زنجیرهایی که بر روحش سنگینی میکرد، هر روز جنگی را با خود داشت. او هرگز نا امید نشد و با روحیهای سرشار از امید، بارها به خود یادآوری میکرد که باید برای آزادی مبارزه کند.
طولانیترین روزها و شبها سپری شد تا اینکه به ناگاه ماموران زندان، گزارشی در مورد وخامت حال زئوس دریافت کردند. پزشک زندان، با چهرهای درهم و چشمان نگران، گفت: این دختر نیاز به مرخصی دارد. نمیتواند در این وضعیت ادامه دهد. اما زمامداران زندان با بیتفاوتی به وضعیت او، درخواست را رد کردند.
زئوس هرگز تسلیم نشد.
با صدایی رسا و شجاع، بارها فریاد میزد: ما هرگز تسلیم نمیشویم! آزادی حق ماست! صدای او، انگار که در دل زندانیان دیگر طنینانداز میشد. در دل تاریکی، امیدی نو زنده شد.
سرانجام، پس از فشاری که جامعه و دیگر مبارزان بر زمامداران وارد کردند، زئوس مرخصی کوتاهی دریافت کرد. در حالی که پا به دنیای آزاد و بیرون از دیوار های زندان جایی که خدا هم وجود ندارد، میگذاشت، گرمای محبت مردمش را حس میکرد. هرچند فرسوده و بیمار بود، اما روحیهاش بینهایت قویتر از هر زمان دیگر بود.
در دل او، خاطرات دردناکی از گذشته و غم از دست دادن پدرش موج میزد. اما او با صدایی رسا و شجاع، با انتشار ویدئویی در شبکه های اجتماعی فریاد زد: جاوید شاه!
زئوس میدانست که پروندههای بیشتری برایش ساخته خواهند شد، اما او با شجاعت به جلو میرفت. هر چقدر هم که سعی کنند صدای او را خاموش کنند، او به راهش ادامه میداد، چون زئوس نه تنها برای خود، بلکه برای تمام کسانی که به آزادی نیاز داشتند، می جنگید.
این جمله، سمبلی از ایستادگی و امید در دل مردمی بود که هنوز برای آزادی و عدالت میجنگیدند.
زئوس، حالا نهتنها نمایندهی یک مبارزه، بلکه نمایندهی امید بود. او میدانست که هنوز راه دراز و دشواری در پیش دارد، اما با هر فریاد و هر قدمی که بر میداشت، آتش آزادی در دلش شعلهورتر میشد. نه تنها برای خودش، بلکه برای پدرش، برای کل سرزمینش و برای تمام کسانی که همچون او در بند بودند، همچنان به مبارزه ادامه میداد.
زئوس با چشمانی پر از غم و اندوه، اما با قلبی پر از امید، فریاد زد: جاوید شاه!
در دلش به یاد پدرش سوگوار شد، او به یاد تمام زندانیان سیاسی که در زندان به سر میبرند، او برای آزادی و عدالت میجنگید، و در دل مردم، شعلهای از امید برای آیندهای بهتر برافروخت.
زئوس در این لحظه به یاد داشت: اگر پدر او در آن روز تلخ، به جهان بدرود نمیگفت، فریادش را میشنیدند: دخترم، استقامت کن، ما پیروز خواهیم شد.
او به یاد داشت: اگر زمامداران، او را در زندان نگه میدارند، به یاد داشت: اگر بیماریاش، جان او را در خطر میاندازد، اما او که همچنان در دلش شعلهای از امید داشت، فریاد زد: جاوید شاه!
این فریاد، نه تنها برای او، بلکه برای کل سرزمین ایران، یک نشانهی امید و ایستادگی در برابر ظلم و ستم بود.
زئوس تا این لحظه، به یاد دارد که هرگز تسلیم نشود، زیرا در دلش، شعلهای از امید برای آینده وجود دارد.
و اینگونه بود که زئوس، مبارز شجاع سیاسی، به نماد شجاعت و ایستادگی در برابر ظلم تبدیل شده حداقل برای ما مشروطه خواهان، قدرت روح او برای همیشه در تاریخ حک شد...
✍ #اشو
شاهنامه افسانه ست ، زندگی تموم نمیشه غولاش
فکر میکردیم شجاعت رسم مردیه
ولی یاد گرفتیمش از یه زن مشتی...
#جاوید_شاه
🆔 @C_B_SHAHZADEH
برای سمانه ...
بخوانید👇:
https://t.me/OmidIranAzad/154394
در یکی از روزهای تاریک و بغرنج تاریخ، زئوس( سمانه نوروزی مرادی) مبارز آزاده مشروطه خواه ، از مدیران کمپین بازگشت شاهزاده، در بند زندانیان سیاسی به سر میبرد. شبها در سیاهچال سرد و سنگی، غمی عمیق بر دلش نشسته بود؛ پدرش که تا آخرین لحظه، خویشتندار و پشتیبان بود، به ناگاه از دنیا رفته بود. زئوس در حالی که یاد چهره خسته و مهربان پدرش را در دل میپروراند، در فضای تاریک زندان، گویی دمی از نفسش گرفته بود. اما آنجا، حتی مرخصی برای سوگواری هم به او داده نمیشد.
بیماری سختی به جانش افتاده بود، اما نیروهای سرکوبگر، بی رحمانه به فشارها ادامه میدادند. زئوس، با زنجیرهایی که بر روحش سنگینی میکرد، هر روز جنگی را با خود داشت. او هرگز نا امید نشد و با روحیهای سرشار از امید، بارها به خود یادآوری میکرد که باید برای آزادی مبارزه کند.
طولانیترین روزها و شبها سپری شد تا اینکه به ناگاه ماموران زندان، گزارشی در مورد وخامت حال زئوس دریافت کردند. پزشک زندان، با چهرهای درهم و چشمان نگران، گفت: این دختر نیاز به مرخصی دارد. نمیتواند در این وضعیت ادامه دهد. اما زمامداران زندان با بیتفاوتی به وضعیت او، درخواست را رد کردند.
زئوس هرگز تسلیم نشد.
با صدایی رسا و شجاع، بارها فریاد میزد: ما هرگز تسلیم نمیشویم! آزادی حق ماست! صدای او، انگار که در دل زندانیان دیگر طنینانداز میشد. در دل تاریکی، امیدی نو زنده شد.
سرانجام، پس از فشاری که جامعه و دیگر مبارزان بر زمامداران وارد کردند، زئوس مرخصی کوتاهی دریافت کرد. در حالی که پا به دنیای آزاد و بیرون از دیوار های زندان جایی که خدا هم وجود ندارد، میگذاشت، گرمای محبت مردمش را حس میکرد. هرچند فرسوده و بیمار بود، اما روحیهاش بینهایت قویتر از هر زمان دیگر بود.
در دل او، خاطرات دردناکی از گذشته و غم از دست دادن پدرش موج میزد. اما او با صدایی رسا و شجاع، با انتشار ویدئویی در شبکه های اجتماعی فریاد زد: جاوید شاه!
زئوس میدانست که پروندههای بیشتری برایش ساخته خواهند شد، اما او با شجاعت به جلو میرفت. هر چقدر هم که سعی کنند صدای او را خاموش کنند، او به راهش ادامه میداد، چون زئوس نه تنها برای خود، بلکه برای تمام کسانی که به آزادی نیاز داشتند، می جنگید.
این جمله، سمبلی از ایستادگی و امید در دل مردمی بود که هنوز برای آزادی و عدالت میجنگیدند.
زئوس، حالا نهتنها نمایندهی یک مبارزه، بلکه نمایندهی امید بود. او میدانست که هنوز راه دراز و دشواری در پیش دارد، اما با هر فریاد و هر قدمی که بر میداشت، آتش آزادی در دلش شعلهورتر میشد. نه تنها برای خودش، بلکه برای پدرش، برای کل سرزمینش و برای تمام کسانی که همچون او در بند بودند، همچنان به مبارزه ادامه میداد.
زئوس با چشمانی پر از غم و اندوه، اما با قلبی پر از امید، فریاد زد: جاوید شاه!
در دلش به یاد پدرش سوگوار شد، او به یاد تمام زندانیان سیاسی که در زندان به سر میبرند، او برای آزادی و عدالت میجنگید، و در دل مردم، شعلهای از امید برای آیندهای بهتر برافروخت.
زئوس در این لحظه به یاد داشت: اگر پدر او در آن روز تلخ، به جهان بدرود نمیگفت، فریادش را میشنیدند: دخترم، استقامت کن، ما پیروز خواهیم شد.
او به یاد داشت: اگر زمامداران، او را در زندان نگه میدارند، به یاد داشت: اگر بیماریاش، جان او را در خطر میاندازد، اما او که همچنان در دلش شعلهای از امید داشت، فریاد زد: جاوید شاه!
این فریاد، نه تنها برای او، بلکه برای کل سرزمین ایران، یک نشانهی امید و ایستادگی در برابر ظلم و ستم بود.
زئوس تا این لحظه، به یاد دارد که هرگز تسلیم نشود، زیرا در دلش، شعلهای از امید برای آینده وجود دارد.
و اینگونه بود که زئوس، مبارز شجاع سیاسی، به نماد شجاعت و ایستادگی در برابر ظلم تبدیل شده حداقل برای ما مشروطه خواهان، قدرت روح او برای همیشه در تاریخ حک شد...
✍ #اشو
شاهنامه افسانه ست ، زندگی تموم نمیشه غولاش
فکر میکردیم شجاعت رسم مردیه
ولی یاد گرفتیمش از یه زن مشتی...
#جاوید_شاه
🆔 @C_B_SHAHZADEH
🔹سایههای خیانت: سقوط فاند بگیران
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/180977
در کشور ایران، مردم با آرزوی آزادی و عدالت سالها به مبارزه مشغول بودند. جنبش آزادیخواهی در قلب این ملت جوانه زده بود و فعالانی با روحیهای پرشور، شبانهروز در تلاش بودند تا صدای مردم را به گوش جهانیان برسانند.
اما در میان این شور و نشاط، گروه هایی به طور ناگهانی ظهور کرد.
این گروه ها به سرعت توانستند حمایتهای مالی قابل توجهی از نهادهای بینالمللی و برخی دولتهای خارجی جلب کند. آنها با وعدههای بزرگ و شعارهای زیبا، خود را مدافع جنبش آزادیخواه معرفی کردند. ولی واقعیت آن بود که اعضای این گروه ها بیشتر به فکر منافع شخصی و قدرتطلبی خود بودند تا تغییر واقعی در کشور.
این گروه ها با برگزاری تجمعهای ظاهراً صلحآمیز و سمینارهای آموزشی، در واقع در حال پراکندن بیاعتمادی میان فعالان واقعی جنبش بودند. آنها به جای تشویق مردم به اتحاد و مبارزه، در دل آنها شک و تردید ایجاد کردند. سخنرانیهایی که با استناد به تجربههای بینالمللی انجام میشد، بیشتر به سخره گرفتن آرمانها و رویاهای مردم تبدیل میشد. فعالان واقعی که در پی تغییرات واقعی بودند، در برابر تبلیغات این گروه به نادیده انگاشته میشدند و خود را در یک بنبست جدی مییافتند.
کمکم، نهادهای حامی، از نتایج فعالیتهای این گروه ها ناامید شدند.
گزارشها حاکی از آن بود که این گروه ها نهتنها به پیشبرد اهداف آزادیخواهی کمکی نکرده، بلکه باعث ایجاد تنش و تفرقه در صفوف مردم شده است. آنها به جای گفتگو و وحدت، اختلاف را در دل جنبش دامن زدند و به سرعت محبوبیت خود را از دست دادند.
زمانی که حامی خارجی آمریکایی، به دستور ترامپ دست از حمایت خود برداشتند، این گروه ها ناگهان با بحران مالی مواجه شدند. اعضای این گروه، که زمانی به قدرت و نفوذ خود میبالیدند، حالا در یک وضعیت نابسامان قرار گرفته اند.
به جای آنکه به اندیشه و نقد عملکرد خود بپردازند، بر آتش خشم و نارضایتی دمیدند و به نهادهای مالی و #رضاشاه_دوم حمله کردند و میکنند.
آنها خود را قربانی سیاست بازیهای خارجی و عدم درک واقعی از جامعه میدانستند.
اما مردمی که دیگر به این شعارها و انتقادات توجهی نداشتند، به صدای واقعی خود بازگشتند. فعالان واقعی جنبش آزادیخواهی، بدون کمکهای مالی و در شرایط سخت، به اجتماعات خود ادامه دادند و بر وحدت و همبستگی تاکید کردند.
آنها بدون نیاز به حامیان خارجی، بر خواستههای خود پافشاری کردند و نشان دادند که تنها با اراده و تلاش خود میتوانند به پیروزی دست یابند.
و در نهایت، تعطیلی فاند این گروه ها به یک یادآوری از خیانت به آرمانهای آزادی تبدیل شد. مردمی که در جستجوی حقیقت بودند، از لابلای این کابوس عبور کردند و دوباره به سوی صبح روشن آزادی حرکت کردند و میکنند. این داستان نشان داد که حقیقت و اراده مردم، همیشه از دروغ و فریب قویتر است و آنانی که به دنبال قدرت به هر قیمتی هستند، در نهایت به خود و آرمانهایشان خیانت خواهند کرد.
این داستان درس عبرتی برای هر کسی است که به زعم خود میخواهد برای تغییر قدم بردارد، اما در واقع، تنها به تخریب و سردرگمی دامن میزند.
✍#اشو
نه نه ولشون کنید
سه تا گوگولین که لباشون میده طعم قند
یه آدم گند
یه کپی کار و یه دائمالکیر
آویزون نمیمونه خفاش پیر
آهو که نمیدوعه دنبال شیر
میگیرین؟
🆔@C_B_SHAHZADEH
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/180977
در کشور ایران، مردم با آرزوی آزادی و عدالت سالها به مبارزه مشغول بودند. جنبش آزادیخواهی در قلب این ملت جوانه زده بود و فعالانی با روحیهای پرشور، شبانهروز در تلاش بودند تا صدای مردم را به گوش جهانیان برسانند.
اما در میان این شور و نشاط، گروه هایی به طور ناگهانی ظهور کرد.
این گروه ها به سرعت توانستند حمایتهای مالی قابل توجهی از نهادهای بینالمللی و برخی دولتهای خارجی جلب کند. آنها با وعدههای بزرگ و شعارهای زیبا، خود را مدافع جنبش آزادیخواه معرفی کردند. ولی واقعیت آن بود که اعضای این گروه ها بیشتر به فکر منافع شخصی و قدرتطلبی خود بودند تا تغییر واقعی در کشور.
این گروه ها با برگزاری تجمعهای ظاهراً صلحآمیز و سمینارهای آموزشی، در واقع در حال پراکندن بیاعتمادی میان فعالان واقعی جنبش بودند. آنها به جای تشویق مردم به اتحاد و مبارزه، در دل آنها شک و تردید ایجاد کردند. سخنرانیهایی که با استناد به تجربههای بینالمللی انجام میشد، بیشتر به سخره گرفتن آرمانها و رویاهای مردم تبدیل میشد. فعالان واقعی که در پی تغییرات واقعی بودند، در برابر تبلیغات این گروه به نادیده انگاشته میشدند و خود را در یک بنبست جدی مییافتند.
کمکم، نهادهای حامی، از نتایج فعالیتهای این گروه ها ناامید شدند.
گزارشها حاکی از آن بود که این گروه ها نهتنها به پیشبرد اهداف آزادیخواهی کمکی نکرده، بلکه باعث ایجاد تنش و تفرقه در صفوف مردم شده است. آنها به جای گفتگو و وحدت، اختلاف را در دل جنبش دامن زدند و به سرعت محبوبیت خود را از دست دادند.
زمانی که حامی خارجی آمریکایی، به دستور ترامپ دست از حمایت خود برداشتند، این گروه ها ناگهان با بحران مالی مواجه شدند. اعضای این گروه، که زمانی به قدرت و نفوذ خود میبالیدند، حالا در یک وضعیت نابسامان قرار گرفته اند.
به جای آنکه به اندیشه و نقد عملکرد خود بپردازند، بر آتش خشم و نارضایتی دمیدند و به نهادهای مالی و #رضاشاه_دوم حمله کردند و میکنند.
آنها خود را قربانی سیاست بازیهای خارجی و عدم درک واقعی از جامعه میدانستند.
اما مردمی که دیگر به این شعارها و انتقادات توجهی نداشتند، به صدای واقعی خود بازگشتند. فعالان واقعی جنبش آزادیخواهی، بدون کمکهای مالی و در شرایط سخت، به اجتماعات خود ادامه دادند و بر وحدت و همبستگی تاکید کردند.
آنها بدون نیاز به حامیان خارجی، بر خواستههای خود پافشاری کردند و نشان دادند که تنها با اراده و تلاش خود میتوانند به پیروزی دست یابند.
و در نهایت، تعطیلی فاند این گروه ها به یک یادآوری از خیانت به آرمانهای آزادی تبدیل شد. مردمی که در جستجوی حقیقت بودند، از لابلای این کابوس عبور کردند و دوباره به سوی صبح روشن آزادی حرکت کردند و میکنند. این داستان نشان داد که حقیقت و اراده مردم، همیشه از دروغ و فریب قویتر است و آنانی که به دنبال قدرت به هر قیمتی هستند، در نهایت به خود و آرمانهایشان خیانت خواهند کرد.
این داستان درس عبرتی برای هر کسی است که به زعم خود میخواهد برای تغییر قدم بردارد، اما در واقع، تنها به تخریب و سردرگمی دامن میزند.
✍#اشو
نه نه ولشون کنید
سه تا گوگولین که لباشون میده طعم قند
یه آدم گند
یه کپی کار و یه دائم
آویزون نمیمونه خفاش پیر
آهو که نمیدوعه دنبال شیر
میگیرین؟
🆔@C_B_SHAHZADEH
🔹تحریم ۲۲ بهمن: برای هر قطره خون ریخته شده
فردا، در ۲۲ بهمن، ما براندازان جمهوری اسلامی به باشکوهترین شکل ممکن این روز مزخرف را تحریم میکنیم.
ما دیگر نمیخواهیم گوش به این آوازهای رنگین و دروغین باشیم که از جانب دیکتاتوری حاکم به بهانه جشن و شادمانی سر داده میشوند! ما صدای خشم و انزجارمان را علیه یکی از سیاهترین صفحههای تاریخ ایران بلند میکنیم!
این حکومت، با رسواییهای بیپایان و جنایات لگام گسیختهاش، هر روزه آبرو و حیثیت این سرزمین را به تاراج میبرد. چهار دهه است که زندگی مردم را به جهنمی بدل کردهاند که در آن امید و آزادی تنها خاطرههایی از گذشته هستند. ما نمیتوانیم و نمیخواهیم به زندهنگهداشتن این کابوس ادامه دهیم!
چگونه میتوانیم چشممان را به روی حقیقت ببندیم؟
در هر خانهای، گویی دردی زنده است. خانوادهها در فراق عزیزانشان زجر میکشند، و مادران داغدار، به یاد فرزندانشان که به دست نیروهای حکومتی جان باختند، بیتابی میکنند. این رژیم هیچ چیز جز سرکوب، ستم و فساد برای این مردم نیاورده است. آیا زمان آن نرسیده که ما با فریادی رسا اعلام کنیم: کافی است؟!
دیگر از بیعدالتیهای این دیکتاتوری چنگ بر دلمان نمیزنیم! روزی نخواهد بود که ما در صحنه زندگیمان راضی به دیدن این نمایشهای فریبنده باشیم. بیایید این جشنهای ننگین را تحریم کنیم و صدای خود را به گوش جهانیان برسانیم. ما برای صلح و آزادی میجنگیم، و نخواهیم گذاشت که خون جوانانمان هدر رود.
باید بدانید که ما به هیچ قیمتی تسلیم نخواهیم شد. بیداری در دل ما شعلهور شده و دیگر هیچکدام از ما اجازه نخواهند داد که این رژیم غاصب بر رویاهایمان چنگ بزند.
بگذارید این روز شعلهای از خشم ما باشد، و نه فساد و تحقیر!
✍ #اشو
#جاوید_شاه
#تحریم_۲۲_بهمن
مُرد و کسی براش گنبد نساخت
بشنوی، کَر میشی
صدای جیغ و داده وجدانم
همونی که تک بود امت نداشت
من پیرو بیگناه گمنامم
🆔@C_B_SHAHZADEH
فردا، در ۲۲ بهمن، ما براندازان جمهوری اسلامی به باشکوهترین شکل ممکن این روز مزخرف را تحریم میکنیم.
ما دیگر نمیخواهیم گوش به این آوازهای رنگین و دروغین باشیم که از جانب دیکتاتوری حاکم به بهانه جشن و شادمانی سر داده میشوند! ما صدای خشم و انزجارمان را علیه یکی از سیاهترین صفحههای تاریخ ایران بلند میکنیم!
این حکومت، با رسواییهای بیپایان و جنایات لگام گسیختهاش، هر روزه آبرو و حیثیت این سرزمین را به تاراج میبرد. چهار دهه است که زندگی مردم را به جهنمی بدل کردهاند که در آن امید و آزادی تنها خاطرههایی از گذشته هستند. ما نمیتوانیم و نمیخواهیم به زندهنگهداشتن این کابوس ادامه دهیم!
چگونه میتوانیم چشممان را به روی حقیقت ببندیم؟
در هر خانهای، گویی دردی زنده است. خانوادهها در فراق عزیزانشان زجر میکشند، و مادران داغدار، به یاد فرزندانشان که به دست نیروهای حکومتی جان باختند، بیتابی میکنند. این رژیم هیچ چیز جز سرکوب، ستم و فساد برای این مردم نیاورده است. آیا زمان آن نرسیده که ما با فریادی رسا اعلام کنیم: کافی است؟!
دیگر از بیعدالتیهای این دیکتاتوری چنگ بر دلمان نمیزنیم! روزی نخواهد بود که ما در صحنه زندگیمان راضی به دیدن این نمایشهای فریبنده باشیم. بیایید این جشنهای ننگین را تحریم کنیم و صدای خود را به گوش جهانیان برسانیم. ما برای صلح و آزادی میجنگیم، و نخواهیم گذاشت که خون جوانانمان هدر رود.
باید بدانید که ما به هیچ قیمتی تسلیم نخواهیم شد. بیداری در دل ما شعلهور شده و دیگر هیچکدام از ما اجازه نخواهند داد که این رژیم غاصب بر رویاهایمان چنگ بزند.
بگذارید این روز شعلهای از خشم ما باشد، و نه فساد و تحقیر!
✍ #اشو
#جاوید_شاه
#تحریم_۲۲_بهمن
مُرد و کسی براش گنبد نساخت
بشنوی، کَر میشی
صدای جیغ و داده وجدانم
همونی که تک بود امت نداشت
من پیرو بیگناه گمنامم
🆔@C_B_SHAHZADEH
🔹پدر تمامی کانالها: نقش کلیدی کمپین بازگشت شاهزاده در حمایت از شاه رضا پهلوی
کمپین بازگشت شاهزاده، بهعنوان اولین و پیشگام ترین کانال حامی شاه رضا پهلوی، تأثیر بسزایی بر آگاهی و شناخت مردم نسبت به این شخصیت تاریخی گذاشت.
زمانی که این کمپین تشکیل شد، اغلب افراد جامعه اطلاعات کمی از شاه رضا پهلوی داشتند و حتی بسیاری نام او را نیز نشنیده بودند. اما با راهاندازی این کمپین، فضایی برای بحث، تبادل نظر و ارائه اطلاعات صحیح درباره شاه رضا پهلوی فراهم شد که به تدریج موجب افزایش شناخت عمومی از او گردید.
این کمپین، نه تنها به عنوان یک کانال تلگرامی، بلکه به عنوان یک پایگاه مهم برای تجمع حامیان و افرادی که به دنبال تغییرات سیاسی در ایران بودند، عمل کرد.
با فراخوان های کمپین، جمعیتی گسترده از اقشار مختلف، از جمله دانشجویان، کارگران و خانوادهها، به میدان می آمدند. مردم با شور و اشتیاق، شعارهای خود را فریاد میزدند و در عین حال، پیامی روشن از همبستگی و اراده جمعی را به رسیدن به عدالت و برابری منتقل میکردند.
به همین خاطر، میتوان ادعا کرد که کمپین بازگشت شاهزاده پدر تمامی کانالهای دیگری است که به تدریج شکل گرفتند.
این کانالها، با هدف حمایت و تبلیغ اهداف شاه رضا پهلوی، از ایدهها و محتوای اولیهای که این کمپین ارائه میداد، الهام گرفته و در ادامه راه آن فعالیت کردند.
در حقیقت، بسیاری از کانالها و گروههای فعلی که به معرفی و ترویج اندیشههای شاه رضا پهلوی پرداخته و به جمعآوری نظرات و انتقادات حامیان او کمک میکنند، به نوعی نتیجه و ادامهدهنده تلاشهای اولیهٔ کمپین بازگشت شاهزاده هستند.
این کمپین بستری را فراهم آورد که بهواسطهٔ آن، اکنون مردم بهخوبی با شخصیت شاهمان، رضا پهلوی آشنا هستند و درک بهتری از نقش او در آینده سیاسی ایران دارند.
از آنجا که کمپین بازگشت شاهزاده بهعنوان اولین حرکت جدی در زمینهٔ معرفی شاه رضا پهلوی مطرح است، میتوان آن را سنگ بنای تمامی فعالیتها و تلاشهای بعدی در این راستا دانست. در واقع، این کمپین بهطور موثری به آگاهی مردم افزوده و سبب شکلگیری حرکتی جمعی و هدفمند در حمایت از شاه رضا پهلوی شده است.
به همین دلیل، بدون شک میتوان ادعا کرد که کمپین بازگشت شاهزاده، پدر تمامی کانالها و گروههای حامی دیگردر این زمینه است و نقش کلیدی در ارتقا آگاهی و شناخت مردم ایفا کرده است.
در واقع، کمپین بازگشت شاهزاده بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات عمل کرده و بهعنوان پیشگام در حرکتهای اجتماعی و سیاسی، به شکلگیری یک جامعه آشنا با حقوق و نیازهای ملی کمک کرده است.
با گذشت زمان و با فعالیتهای مستمر این کمپین، شناخت مردم از شاه رضا پهلوی امروز به حدی رسیده است که او به یک چهره آشنا و معتبر در زندگی سیاسی کشور تبدیل شده است؛ و این مهم، تماماً نتیجهٔ تلاشهای بیوقفهٔ کمپین بازگشت شاهزاده و تأثیر آن بر جامعه است.
با ظهور کمپین بازگشت شاهزاده، دیگر گروهها و کانالها نیز به تبعیت از آن بهوجود آمدند و هر یک ایدهها و نظرات خود را مطرح کردند. اما حقیقت این است که تمام این کانالها در درخت بزرگ کمپین بازگشت شاهزاده ریشه دارند و به نوعی در ادامهٔ نقش و کاری که این کمپین آغاز کرد، فعالیت میکنند. به همین دلیل، میتوان گفت که کمپین بازگشت شاهزاده بهواسطه پیشگامی در این موضوع، همواره به عنوان الگوی دیگر کانالها باقی مانده و نقش کلیدی در حرکتهای اجتماعی و سیاسی مربوط به بازگشت شاهمان ایفا کرده است.
✍ #اشو
کمپینی که از هیچی همه چیو ساخت
بدون دلیل خاص، بیحساب
هیشکی از خدا نپرسید، چرا سیبو کاشت
حالا همه، گنده شدن واسه خودشون
از یادا رفته
که کی بود بالا سر آگاهی و مبارزه
وقتی بابا ننه، نه، نداشت...
#جاوید_شاه
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
#پدر
🆔 @C_B_SHAHZADEH
کمپین بازگشت شاهزاده، بهعنوان اولین و پیشگام ترین کانال حامی شاه رضا پهلوی، تأثیر بسزایی بر آگاهی و شناخت مردم نسبت به این شخصیت تاریخی گذاشت.
زمانی که این کمپین تشکیل شد، اغلب افراد جامعه اطلاعات کمی از شاه رضا پهلوی داشتند و حتی بسیاری نام او را نیز نشنیده بودند. اما با راهاندازی این کمپین، فضایی برای بحث، تبادل نظر و ارائه اطلاعات صحیح درباره شاه رضا پهلوی فراهم شد که به تدریج موجب افزایش شناخت عمومی از او گردید.
این کمپین، نه تنها به عنوان یک کانال تلگرامی، بلکه به عنوان یک پایگاه مهم برای تجمع حامیان و افرادی که به دنبال تغییرات سیاسی در ایران بودند، عمل کرد.
با فراخوان های کمپین، جمعیتی گسترده از اقشار مختلف، از جمله دانشجویان، کارگران و خانوادهها، به میدان می آمدند. مردم با شور و اشتیاق، شعارهای خود را فریاد میزدند و در عین حال، پیامی روشن از همبستگی و اراده جمعی را به رسیدن به عدالت و برابری منتقل میکردند.
به همین خاطر، میتوان ادعا کرد که کمپین بازگشت شاهزاده پدر تمامی کانالهای دیگری است که به تدریج شکل گرفتند.
این کانالها، با هدف حمایت و تبلیغ اهداف شاه رضا پهلوی، از ایدهها و محتوای اولیهای که این کمپین ارائه میداد، الهام گرفته و در ادامه راه آن فعالیت کردند.
در حقیقت، بسیاری از کانالها و گروههای فعلی که به معرفی و ترویج اندیشههای شاه رضا پهلوی پرداخته و به جمعآوری نظرات و انتقادات حامیان او کمک میکنند، به نوعی نتیجه و ادامهدهنده تلاشهای اولیهٔ کمپین بازگشت شاهزاده هستند.
این کمپین بستری را فراهم آورد که بهواسطهٔ آن، اکنون مردم بهخوبی با شخصیت شاهمان، رضا پهلوی آشنا هستند و درک بهتری از نقش او در آینده سیاسی ایران دارند.
از آنجا که کمپین بازگشت شاهزاده بهعنوان اولین حرکت جدی در زمینهٔ معرفی شاه رضا پهلوی مطرح است، میتوان آن را سنگ بنای تمامی فعالیتها و تلاشهای بعدی در این راستا دانست. در واقع، این کمپین بهطور موثری به آگاهی مردم افزوده و سبب شکلگیری حرکتی جمعی و هدفمند در حمایت از شاه رضا پهلوی شده است.
به همین دلیل، بدون شک میتوان ادعا کرد که کمپین بازگشت شاهزاده، پدر تمامی کانالها و گروههای حامی دیگردر این زمینه است و نقش کلیدی در ارتقا آگاهی و شناخت مردم ایفا کرده است.
در واقع، کمپین بازگشت شاهزاده بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات عمل کرده و بهعنوان پیشگام در حرکتهای اجتماعی و سیاسی، به شکلگیری یک جامعه آشنا با حقوق و نیازهای ملی کمک کرده است.
با گذشت زمان و با فعالیتهای مستمر این کمپین، شناخت مردم از شاه رضا پهلوی امروز به حدی رسیده است که او به یک چهره آشنا و معتبر در زندگی سیاسی کشور تبدیل شده است؛ و این مهم، تماماً نتیجهٔ تلاشهای بیوقفهٔ کمپین بازگشت شاهزاده و تأثیر آن بر جامعه است.
با ظهور کمپین بازگشت شاهزاده، دیگر گروهها و کانالها نیز به تبعیت از آن بهوجود آمدند و هر یک ایدهها و نظرات خود را مطرح کردند. اما حقیقت این است که تمام این کانالها در درخت بزرگ کمپین بازگشت شاهزاده ریشه دارند و به نوعی در ادامهٔ نقش و کاری که این کمپین آغاز کرد، فعالیت میکنند. به همین دلیل، میتوان گفت که کمپین بازگشت شاهزاده بهواسطه پیشگامی در این موضوع، همواره به عنوان الگوی دیگر کانالها باقی مانده و نقش کلیدی در حرکتهای اجتماعی و سیاسی مربوط به بازگشت شاهمان ایفا کرده است.
✍ #اشو
کمپینی که از هیچی همه چیو ساخت
بدون دلیل خاص، بیحساب
هیشکی از خدا نپرسید، چرا سیبو کاشت
حالا همه، گنده شدن واسه خودشون
از یادا رفته
که کی بود بالا سر آگاهی و مبارزه
وقتی بابا ننه، نه، نداشت...
#جاوید_شاه
#کمپین_بازگشت_شاهزاده
#پدر
🆔 @C_B_SHAHZADEH
🔹 جاوید شاه: بازگشت به هویت، پیشروی به سوی فردا
جمهوریخواه میگه: ما جمهوریت میخواهیم، نه پادشاهی!
چپی فریاد میزنه: مرگ بر استثمار! مرگ بر دیکتاتوری! آنها معتقدند که نظام پادشاهی پهلوی یک نظام استبدادی و وابسته به امپریالیسم بود و شعار #جاوید_شاه یادآور این دوران است. حرف را که میشه زد کو سند و مدرکش؟
و ایرانستیزی پنهان در گوشهای، با نیشخندی میگه: اینها همه بهانه است، ایران را باید تکه تکه کرد!
#جاوید_شاه فقط یک شعار نیست، بلکه داستانی ست ناتمام از گذشته، حال و آینده.
جمهوریخواهان، گویا فراموش کردهاند که در دوران پهلوی، ایران به یک کشور قدرتمند و مدرن تبدیل شد و زیرساختهای آن، به بهترین شکل ممکن، توسعه یافت. مخالفت آنها با شعار #جاوید_شاه به این دلیل است که نمیخواهند قدرت و عظمت ایران را ببینند.
تجزیهطلبان، میخواهند ایران را به قطعات کوچکی تقسیم کنند و آن را نابود سازند. مخالفت آنها با شعار #جاوید_شاه ، به این دلیل است که این شعار، نماد وحدت و یکپارچگی ملی است.
چپ گرایان، هنوز هم در توهمات خود به سر میبرند و از واقعیتهای تاریخی، بیخبرند. آنها، نمیخواهند پیشرفتها و دستاوردهای دوران پهلوی را ببینند و شعار #جاوید_شاه را نمادی از استبداد میدانند. مخالفت آنها با این شعار، به این دلیل است که میخواهند همه چیز را به عقب برگردانند.
شما چپول های بی همه چیز بی خبرین که دوتا چشم داره ت تاریخ، شاه، داشت ایران را به یک کشور قدرتمند و مدرن تبدیل میکرد. اگر شما چپها نبودید، ایران الان یکی از پیشرفتهترین کشورهای دنیا بود.
شما چپول های فاسد فقط بلد بودید شعار بدهید و اغتشاش به پا کنید. شما هیچ برنامهای برای ساختن یک ایران بهتر نداشتید. شما فقط میخواستید همه چیز را خراب کنید.
شما چپول های رادیکال احمق از عدالت اجتماعی و آزادیهای فردی سخن میگویید اما مگر در دوران پهلوی، اینها وجود نداشت؟ زنان در آن دوران، از حقوق بیشتری برخوردار بودند، تحصیلات رایگان بود و اقتصاد کشور در حال رشد بود.
انقلاب شما چپول های بی وطن، چه نتیجهای داشت؟ آیا آزادی های فردی ، عدالت اجتماعی و برابری در ایران برقرار شد؟ آیا مردم از آزادی و رفاه بیشتری برخوردار شدند؟ متاسفانه، انقلاب شما به یک حکومت دینی منجر شد که آزادی های فردی و اجتماعی را محدود کرده و حقوق بسیاری از مردم را پایمال کرده است.
انگار جاوید شاه رمزی شده برای ترسهایشان...
ضمن اینکه دلخورم از کسانی که سعی میکنند شعار جاوید شاه را به سخره بگیرند و آن را نمادی از عدم اتحاد معرفی کنند. این شعار، نماد عشق به وطن، غرور ملی و آرزوی ایرانیان برای پیشرفت و سربلندی است. کسانی که با این شعار مخالفت میکنند، بدانند این شعار، متعلق به تمام ایرانیان است، کسانی که این شعار را رد میکنند، در واقع وحدت ملی را زیر سوال میبرند. نه اینکه این شعار وحدت ملی را زیر سوال ببرد . ما نسل جوان، به آیندهای روشن و پر از امید فکر میکنیم. شعار #جاوید_شاه میتواند ما را به سوی این آینده هدایت کند. ما باید این شعار را زنده نگه داریم و آن را به نسلهای آینده منتقل کنیم.
اما...
صدای خود را بلند تر کنیم، تن لخت شهر را تتو کنیم #جاوید_شاه هموطن ، زیرا که این سه گروه به دنبال تحریک احساسات ضد سلطنتی و ایجاد شکاف بین گروههای مختلف جامعه هستند.
در کوچههای پر پیچ و خم تاریخ، شعار #جاوید_شاه مانند نوری در تاریکی میدرخشد.
این شعار، تنها نامیرا خواندن یک شخص نیست، بلکه تجلیگر آرزوهایی است که در دل بسیاری از ایرانیان زنده مانده است.
#جاوید_شاه یادآور دورانی است که ایران در مسیر پیشرفت و توسعه گام برمیداشت. دورانی که امنیت و ثبات، بستر شکوفایی اقتصادی و فرهنگی را فراهم کرده بود.
دورانی که نام ایران در عرصه بینالمللی با احترام یاد میشد.
این شعار، نوستالژی نیست، بلکه فریادی است برای بازگشت به آن دوران طلایی. دورانی که آزادی های فردی و اجتماعی محترم شمرده میشد، دورانی که عدالت و قانون، ضامن حقوق همه شهروندان بود.
#جاوید_شاه امید است، امیدی به ایرانی آباد و آزاد. امیدی به بازگشت شکوه و عظمت ایران باستان. امیدی به آیندهای روشن برای فرزندان این سرزمین.
این شعار، نه فقط برای گذشته، بلکه برای آینده نیز سر داده میشود. آیندهای که در آن، ایران دوباره به جایگاه شایسته خود در جهان دست یابد. آیندهای که در آن، همه ایرانیان در صلح و رفاه زندگی کنند.
پس بگذارید این شعار در آسمان ایران طنینانداز شود و تن شهر لخت نماند : #جاوید_شاه! فریادی برای امید، برای آزادی، برای ایرانی آباد و سربلند.
جاوید شاه آینهای تمامنما از دیروز، امروز، فرداست
✍ #اشو
قلم من تو سیاستِ زنده، حال میده به همه مثلجنده ...
🆔 @C_B_SHAHZADEH
جمهوریخواه میگه: ما جمهوریت میخواهیم، نه پادشاهی!
چپی فریاد میزنه: مرگ بر استثمار! مرگ بر دیکتاتوری! آنها معتقدند که نظام پادشاهی پهلوی یک نظام استبدادی و وابسته به امپریالیسم بود و شعار #جاوید_شاه یادآور این دوران است. حرف را که میشه زد کو سند و مدرکش؟
و ایرانستیزی پنهان در گوشهای، با نیشخندی میگه: اینها همه بهانه است، ایران را باید تکه تکه کرد!
#جاوید_شاه فقط یک شعار نیست، بلکه داستانی ست ناتمام از گذشته، حال و آینده.
جمهوریخواهان، گویا فراموش کردهاند که در دوران پهلوی، ایران به یک کشور قدرتمند و مدرن تبدیل شد و زیرساختهای آن، به بهترین شکل ممکن، توسعه یافت. مخالفت آنها با شعار #جاوید_شاه به این دلیل است که نمیخواهند قدرت و عظمت ایران را ببینند.
تجزیهطلبان، میخواهند ایران را به قطعات کوچکی تقسیم کنند و آن را نابود سازند. مخالفت آنها با شعار #جاوید_شاه ، به این دلیل است که این شعار، نماد وحدت و یکپارچگی ملی است.
چپ گرایان، هنوز هم در توهمات خود به سر میبرند و از واقعیتهای تاریخی، بیخبرند. آنها، نمیخواهند پیشرفتها و دستاوردهای دوران پهلوی را ببینند و شعار #جاوید_شاه را نمادی از استبداد میدانند. مخالفت آنها با این شعار، به این دلیل است که میخواهند همه چیز را به عقب برگردانند.
شما چپول های بی همه چیز بی خبرین که دوتا چشم داره ت تاریخ، شاه، داشت ایران را به یک کشور قدرتمند و مدرن تبدیل میکرد. اگر شما چپها نبودید، ایران الان یکی از پیشرفتهترین کشورهای دنیا بود.
شما چپول های فاسد فقط بلد بودید شعار بدهید و اغتشاش به پا کنید. شما هیچ برنامهای برای ساختن یک ایران بهتر نداشتید. شما فقط میخواستید همه چیز را خراب کنید.
شما چپول های رادیکال احمق از عدالت اجتماعی و آزادیهای فردی سخن میگویید اما مگر در دوران پهلوی، اینها وجود نداشت؟ زنان در آن دوران، از حقوق بیشتری برخوردار بودند، تحصیلات رایگان بود و اقتصاد کشور در حال رشد بود.
انقلاب شما چپول های بی وطن، چه نتیجهای داشت؟ آیا آزادی های فردی ، عدالت اجتماعی و برابری در ایران برقرار شد؟ آیا مردم از آزادی و رفاه بیشتری برخوردار شدند؟ متاسفانه، انقلاب شما به یک حکومت دینی منجر شد که آزادی های فردی و اجتماعی را محدود کرده و حقوق بسیاری از مردم را پایمال کرده است.
انگار جاوید شاه رمزی شده برای ترسهایشان...
ضمن اینکه دلخورم از کسانی که سعی میکنند شعار جاوید شاه را به سخره بگیرند و آن را نمادی از عدم اتحاد معرفی کنند. این شعار، نماد عشق به وطن، غرور ملی و آرزوی ایرانیان برای پیشرفت و سربلندی است. کسانی که با این شعار مخالفت میکنند، بدانند این شعار، متعلق به تمام ایرانیان است، کسانی که این شعار را رد میکنند، در واقع وحدت ملی را زیر سوال میبرند. نه اینکه این شعار وحدت ملی را زیر سوال ببرد . ما نسل جوان، به آیندهای روشن و پر از امید فکر میکنیم. شعار #جاوید_شاه میتواند ما را به سوی این آینده هدایت کند. ما باید این شعار را زنده نگه داریم و آن را به نسلهای آینده منتقل کنیم.
اما...
صدای خود را بلند تر کنیم، تن لخت شهر را تتو کنیم #جاوید_شاه هموطن ، زیرا که این سه گروه به دنبال تحریک احساسات ضد سلطنتی و ایجاد شکاف بین گروههای مختلف جامعه هستند.
در کوچههای پر پیچ و خم تاریخ، شعار #جاوید_شاه مانند نوری در تاریکی میدرخشد.
این شعار، تنها نامیرا خواندن یک شخص نیست، بلکه تجلیگر آرزوهایی است که در دل بسیاری از ایرانیان زنده مانده است.
#جاوید_شاه یادآور دورانی است که ایران در مسیر پیشرفت و توسعه گام برمیداشت. دورانی که امنیت و ثبات، بستر شکوفایی اقتصادی و فرهنگی را فراهم کرده بود.
دورانی که نام ایران در عرصه بینالمللی با احترام یاد میشد.
این شعار، نوستالژی نیست، بلکه فریادی است برای بازگشت به آن دوران طلایی. دورانی که آزادی های فردی و اجتماعی محترم شمرده میشد، دورانی که عدالت و قانون، ضامن حقوق همه شهروندان بود.
#جاوید_شاه امید است، امیدی به ایرانی آباد و آزاد. امیدی به بازگشت شکوه و عظمت ایران باستان. امیدی به آیندهای روشن برای فرزندان این سرزمین.
این شعار، نه فقط برای گذشته، بلکه برای آینده نیز سر داده میشود. آیندهای که در آن، ایران دوباره به جایگاه شایسته خود در جهان دست یابد. آیندهای که در آن، همه ایرانیان در صلح و رفاه زندگی کنند.
پس بگذارید این شعار در آسمان ایران طنینانداز شود و تن شهر لخت نماند : #جاوید_شاه! فریادی برای امید، برای آزادی، برای ایرانی آباد و سربلند.
جاوید شاه آینهای تمامنما از دیروز، امروز، فرداست
✍ #اشو
قلم من تو سیاستِ زنده، حال میده به همه مثل
🆔 @C_B_SHAHZADEH
🔹فاتحان قلههای غیرت
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/182778
در پهنهی آسمان، امشب، هلال غم، چون کمانی شکسته، بر سینهی فلک نقش بسته است. سالروز عروج اسطورههای بیبدیل میهن، سرتیپ منوچهر ملک، سرتیپ نعمتالله معتمدی، سرلشکر پرویز امین افشار و سرتیپ حسین همدانیان، نه یک سوگ ساده، که مرثیهای است بر حماسهی سترگ ایستادگی، در برابر یورش اهریمنان. این نامها، نه فقط نام سربازان، که سرود جاودانگی دلاورانی است که در ظلمات خیانت، فانوس امید را فروزان نگاه داشتند.
در آن دوران سیاه تفرقه و آشوب، هنگامی که گرگهای گرسنه، با نقاب آزادی و عدالت، بر آستانهی حریم وطن، دندان تیز کرده بودند، این مردان پولادین، چون سدی استوار، در برابر سیل ویرانگر فتنه ایستادند. ائتلافی شوم از ملاهای مزدور، چپگرایان خودفروخته، مجاهدین کوردل و بازماندگان جریان مصدق، با خنجر دورویی، به قلب میهن نشانه رفته بودند.
سرتیپ منوچهر ملک، با دانش نظامی بیکران و تدبیری مثالزدنی، سپر پولادینی بود در برابر توطئههای دشمن. او، سالها، شب نخوابید تا ایران، آسوده سر بر بالین امنیت نهد. سرتیپ نعمتالله معتمدی، شیر ژیان عرصه نبرد، با غرش رعدآسای خود، لرزه بر اندام بدخواهان می انداخت. او، با خون خود، سند شجاعت و غیرت ایرانی را امضا کرد. سرلشکر پرویز امین افشار، همچون سروی ایستاده، از کیان این سرزمین پاسداری نمود. قلبش، آشیانهی عشق به ایران بود و جانش، فدای نام وطن. و سرتیپ حسین همدانیان، کوه صبر و استقامت، در برابر ناملایمات، خم به ابرو نیاورد. او، با ایمان راسخ و دلیری بی مثال، در راه دفاع از حق و حقیقت، جان فشاند.
اینان، نه فقط نظامیانی دلاور، بلکه انسانهایی والا بودند، با دلی سرشار از عشق به مردم و میهنی که در رگ هایشان جاری بود. آنها، در برابر هجوم تاریکی، شمع وجود خویش را سوزاندند تا راه را برای آیندگان روشن سازند. خون پاکشان، نه تنها لعنت ابدی بر خائنان، که الهام بخش نسلهای آینده خواهد بود.
امروز، در این روز غمبار، با عزمی راسخ، سوگند یاد میکنیم که راه این قهرمانان را با اقتدار ادامه دهیم. نامشان را در لوح دل حک کنیم و حماسهی ایثارشان را، سینه به سینه، به فرزندان خود منتقل نماییم. ما، وارثان خون آنان، هرگز نخواهیم گذاشت که پرچم سرافرازی ایران، بر زمین افتد. کاری به اعلامیه بی طرفی ارتش ندارم اما یادشان، تا ابد، در قلب این سرزمین، جاودانه بماند و راهشان، مشعل هدایت ما در راه رسیدن به ایرانی آزاد، آباد و سربلند باشد.
#پاینده_ایران #جاوید_شاه
✍ #اشو
🆔 @C_B_SHAHZADEH
https://t.me/C_B_SHAHZADEH/182778
در پهنهی آسمان، امشب، هلال غم، چون کمانی شکسته، بر سینهی فلک نقش بسته است. سالروز عروج اسطورههای بیبدیل میهن، سرتیپ منوچهر ملک، سرتیپ نعمتالله معتمدی، سرلشکر پرویز امین افشار و سرتیپ حسین همدانیان، نه یک سوگ ساده، که مرثیهای است بر حماسهی سترگ ایستادگی، در برابر یورش اهریمنان. این نامها، نه فقط نام سربازان، که سرود جاودانگی دلاورانی است که در ظلمات خیانت، فانوس امید را فروزان نگاه داشتند.
در آن دوران سیاه تفرقه و آشوب، هنگامی که گرگهای گرسنه، با نقاب آزادی و عدالت، بر آستانهی حریم وطن، دندان تیز کرده بودند، این مردان پولادین، چون سدی استوار، در برابر سیل ویرانگر فتنه ایستادند. ائتلافی شوم از ملاهای مزدور، چپگرایان خودفروخته، مجاهدین کوردل و بازماندگان جریان مصدق، با خنجر دورویی، به قلب میهن نشانه رفته بودند.
سرتیپ منوچهر ملک، با دانش نظامی بیکران و تدبیری مثالزدنی، سپر پولادینی بود در برابر توطئههای دشمن. او، سالها، شب نخوابید تا ایران، آسوده سر بر بالین امنیت نهد. سرتیپ نعمتالله معتمدی، شیر ژیان عرصه نبرد، با غرش رعدآسای خود، لرزه بر اندام بدخواهان می انداخت. او، با خون خود، سند شجاعت و غیرت ایرانی را امضا کرد. سرلشکر پرویز امین افشار، همچون سروی ایستاده، از کیان این سرزمین پاسداری نمود. قلبش، آشیانهی عشق به ایران بود و جانش، فدای نام وطن. و سرتیپ حسین همدانیان، کوه صبر و استقامت، در برابر ناملایمات، خم به ابرو نیاورد. او، با ایمان راسخ و دلیری بی مثال، در راه دفاع از حق و حقیقت، جان فشاند.
اینان، نه فقط نظامیانی دلاور، بلکه انسانهایی والا بودند، با دلی سرشار از عشق به مردم و میهنی که در رگ هایشان جاری بود. آنها، در برابر هجوم تاریکی، شمع وجود خویش را سوزاندند تا راه را برای آیندگان روشن سازند. خون پاکشان، نه تنها لعنت ابدی بر خائنان، که الهام بخش نسلهای آینده خواهد بود.
امروز، در این روز غمبار، با عزمی راسخ، سوگند یاد میکنیم که راه این قهرمانان را با اقتدار ادامه دهیم. نامشان را در لوح دل حک کنیم و حماسهی ایثارشان را، سینه به سینه، به فرزندان خود منتقل نماییم. ما، وارثان خون آنان، هرگز نخواهیم گذاشت که پرچم سرافرازی ایران، بر زمین افتد. کاری به اعلامیه بی طرفی ارتش ندارم اما یادشان، تا ابد، در قلب این سرزمین، جاودانه بماند و راهشان، مشعل هدایت ما در راه رسیدن به ایرانی آزاد، آباد و سربلند باشد.
#پاینده_ایران #جاوید_شاه
✍ #اشو
🆔 @C_B_SHAHZADEH
Telegram
کمپین بازگشت شاهزاده
امروز سالروز تیرباران شدن
جاویدنامان تیمسارها
منوچهر ملک
نعمتالله معتمدی
پرویز امین افشار
و حسین همدانیان
به دست ائتلاف ملا چپی مجاهد و مصدقیون وحشی پنجاه و هفتی است
نام و یادشان گرامی و جاویدان باد
#پاینده_ایران
#جاویدشاه
@C_B_SHAHZADEH
جاویدنامان تیمسارها
منوچهر ملک
نعمتالله معتمدی
پرویز امین افشار
و حسین همدانیان
به دست ائتلاف ملا چپی مجاهد و مصدقیون وحشی پنجاه و هفتی است
نام و یادشان گرامی و جاویدان باد
#پاینده_ایران
#جاویدشاه
@C_B_SHAHZADEH