This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴خبرمهم
بالاخره مشخص شد #برنج_محسن اون همه خودرو به مردم جایزه میداد واسه چی بود
کلیپ رو ببینید تا متوجه بشید چه مواد سمی به خورد مردم میدادند
اسپانسر فیلم برادر هم بود
🔵 @c_b_shahzadeh
بالاخره مشخص شد #برنج_محسن اون همه خودرو به مردم جایزه میداد واسه چی بود
کلیپ رو ببینید تا متوجه بشید چه مواد سمی به خورد مردم میدادند
اسپانسر فیلم برادر هم بود
🔵 @c_b_shahzadeh
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
گزارش #نوستالژیک شاهدی عینی از #گلستان_هفتم
از روزی که نام کوچهی ما در #پاسداران به رسانهها راه یافت، دل ما سه تا خواهر مثل برگ بید میلرزد: #گلستان_هفتم برای شنوندگان #اخبار این روزها تنها نام یک کوچه است، اما برای ما ساکنان قدیمی آن، راستی که #گلستان یادهای #نوجوانی و خاطرههای #جوانی است.
ما در این کوچه بزرگ شدیم، آنوقتها که دو طرفش #خانههای_ویلایی قشنگ ردیف شده بود و ظهرها که از #مدرسه برمیگشتیم از پنجرهی خانهها عطر #برنج_ایرانی و سبزی تازه بیرون میآمد. #چهارشنبهسوریها در این کوچه #آتش برپا میکردیم، سرتا تهش را با #دوچرخه دور میزدیم و عاشقانمان را سر همین کوچه ملاقات میکردیم. یکی از قشنگترین خانههای این #کوچه درست روبهروی خانهی ما بود، و وقتی صاحبانش خانه را فروختند و رفتند، قصهی جدیدی در گلستان هفتم شروع شد. خانوادهی محترمی به نام «#تابنده» ساکن این خانه شدند و پنجره به پنجرهی ما نشستند.
با آمدن خانوادهی تابنده به #گلستان_هفتم، فضای کوچهی ما تغییر کرد. صبحهای زود که میرفتیم مدرسه یا دانشگاه، میدیدیم #مردهای_سیبیلو جلو خانه ایستادهاند و خانمهایی با چادرنمازهای گلگلی به این خانه رفتوآمد میکنند. چهارشنبهها مراسمی داشتند مثل #دعا یا #روضه، که جمعیتی را به آنجا میکشاند. کوچه پر میشد از آدمهایی که معلوم بود از #شهرستانها آمدهاند، و گاه از شب پیش در کوچه اتراق میکردند تا صبح زود به خانهی همسایهی نوآمدهی ما بروند. ما نمیدانستیم چه خبر است. تا آن موقع، که حوالی سالهای ۷۷-۷۸ شمسی بود، نه اسم خانوادهی تابنده را شنیده بودیم و نه میدانستیم #درویش چیست! از ناآگاهی ما بود. اطلاعاتِ خانوادهی ما از #دروایش منحصر میشد به دو سه مورد: یکی آهنگ #گلپا که بابا عاشقش بود و وقت سرمستی میخواندش: «#درویش_روهرگلیم پاره،شب_روسرمیاره،قطره_بایه_دریا،براش_فرقی_نداره...» دوم، آنچه در درس #عرفان و #تصوف رشتهی #ادبیات خوانده بودیم، که طبعاً اطلاعاتی #تاریخی بود و ما خیال نمیکردیم در زمانهی ما هم مصداق دارد، و سوم هم #مستند «لحظاتی چند با #دراویش_قادریه» ساختهی «#منوچهرطبری»، از تولیدات سازمان #رادیووتلویزیون_ملی_ایران. همین و همین. ما چیز دیگری از #درویش و درویشگری نمیدانستیم. طبعاً با این اندازه اطلاعات، نمیدانستیم با همسایههای تازه چه کنیم. صدای دعای آنها قاطی صدای MTV ما شده بود، و وقتی غروب میشد و آنها #وضو میگرفتند، تازه ما بساط را در بالکن میچیدیم و تا آخرهای شب تو نمیرفتیم.
بابا که حوصلۀ صدای #دعاوروضه نداشت بنا کرد #اعتراض: «آقا چه خبر است اینجا؟ کوچه را به هم ریختهاید! صدای دعایتان را پایین بیاورید. مگر #مسجد است اینجا؟! #حسینیه است؟ حوصله نداریم....»
فردا صبح زنگ زدند. بابا با اوقات تلخ رفت دم در، و وقتی برگشت یک دسته گل دستش بود و یک سینی گوشت قربانی، گردنش هم بگویینگویی کج. گفت: #آقای_تابنده بود، آمده بودند معذرتخواهی.
ما ده پانزده سال با خانوادهی #تابنده همسایه بودیم. در این سالها جز مردمی، همراهی، مرافقت و مهربانی چیزی از ایشان ندیدیم. در خانهمان را که باز میکردیم برویم بیرون، بزرگ و کوچک تا کمر جلو ما خم میشدند و ما همیشه از اینهمه تواضع خجالتزده میشدیم. آشنایانی که اطلاعاتشان بیشتر از ما بود، وقتی کمکم از سکونت آقای تابنده در همسایگی ما مطلع شدند، میگفتند: «خوش به سعادتتان که با این #مردخدا مجاور شدید.» طبعاً سبک زندگی ما با آنها متفاوت بود و شاید برو بیایِ خانهی ما، صدای #موزیک و مهمانی و... هم سبب ناراحتیشان میشد، اما آنها جز با لبخند و ادب و احترام با ما رفتار نمیکردند. آزارشان به مورچه هم نمیرسید. پس میتوان فهمید که چقدر برای ما دشوار است انتساب رفتارهای #خشونتآمیز به #درویشها را باور کنیم. دشوار، در حد ناممکن.
روزی که در #گلستان_هفتم آتشافروزی به اوج رسیده بود، ماشینم را چند کوچه بالاتر پارک کردم تا بتوانم پیاده خودم را به مدرسهی دخترم برسانم. از میان #جمعیت_معترض که میگذشتم با یک نگاه تشخیص میدادم کدامها درویشند و کدامها #عابر یا #تماشاچی. ناگهان چشمم خورد به چند نفر با سبیلهای کلفت که #قمههای خیلی بزرگ و #چاقو به دست داشتند. از ترس قالب تهی کردم. به جوانی که از شمایل آرام و محجوبش فهمیدم #درویش است گفتم: «آقا! اینجا #مدرسهی_دخترانه است! جان بچههای مردم در خطر افتاده، دخترها ترسیدهاند. چاقو و قمه چیست؟!» گفت: «خانم، ما نیستیم. قاطی ما شدهاند. بیایید من شما را رد کنم.» همراه من شد و تا جلو مدرسه با من آمد. گفتم: «ممنون». گفت: «مثل تخم چشممان مراقب دخترهایتان هستیم. خیالتان راحت باشد...
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
از روزی که نام کوچهی ما در #پاسداران به رسانهها راه یافت، دل ما سه تا خواهر مثل برگ بید میلرزد: #گلستان_هفتم برای شنوندگان #اخبار این روزها تنها نام یک کوچه است، اما برای ما ساکنان قدیمی آن، راستی که #گلستان یادهای #نوجوانی و خاطرههای #جوانی است.
ما در این کوچه بزرگ شدیم، آنوقتها که دو طرفش #خانههای_ویلایی قشنگ ردیف شده بود و ظهرها که از #مدرسه برمیگشتیم از پنجرهی خانهها عطر #برنج_ایرانی و سبزی تازه بیرون میآمد. #چهارشنبهسوریها در این کوچه #آتش برپا میکردیم، سرتا تهش را با #دوچرخه دور میزدیم و عاشقانمان را سر همین کوچه ملاقات میکردیم. یکی از قشنگترین خانههای این #کوچه درست روبهروی خانهی ما بود، و وقتی صاحبانش خانه را فروختند و رفتند، قصهی جدیدی در گلستان هفتم شروع شد. خانوادهی محترمی به نام «#تابنده» ساکن این خانه شدند و پنجره به پنجرهی ما نشستند.
با آمدن خانوادهی تابنده به #گلستان_هفتم، فضای کوچهی ما تغییر کرد. صبحهای زود که میرفتیم مدرسه یا دانشگاه، میدیدیم #مردهای_سیبیلو جلو خانه ایستادهاند و خانمهایی با چادرنمازهای گلگلی به این خانه رفتوآمد میکنند. چهارشنبهها مراسمی داشتند مثل #دعا یا #روضه، که جمعیتی را به آنجا میکشاند. کوچه پر میشد از آدمهایی که معلوم بود از #شهرستانها آمدهاند، و گاه از شب پیش در کوچه اتراق میکردند تا صبح زود به خانهی همسایهی نوآمدهی ما بروند. ما نمیدانستیم چه خبر است. تا آن موقع، که حوالی سالهای ۷۷-۷۸ شمسی بود، نه اسم خانوادهی تابنده را شنیده بودیم و نه میدانستیم #درویش چیست! از ناآگاهی ما بود. اطلاعاتِ خانوادهی ما از #دروایش منحصر میشد به دو سه مورد: یکی آهنگ #گلپا که بابا عاشقش بود و وقت سرمستی میخواندش: «#درویش_روهرگلیم پاره،شب_روسرمیاره،قطره_بایه_دریا،براش_فرقی_نداره...» دوم، آنچه در درس #عرفان و #تصوف رشتهی #ادبیات خوانده بودیم، که طبعاً اطلاعاتی #تاریخی بود و ما خیال نمیکردیم در زمانهی ما هم مصداق دارد، و سوم هم #مستند «لحظاتی چند با #دراویش_قادریه» ساختهی «#منوچهرطبری»، از تولیدات سازمان #رادیووتلویزیون_ملی_ایران. همین و همین. ما چیز دیگری از #درویش و درویشگری نمیدانستیم. طبعاً با این اندازه اطلاعات، نمیدانستیم با همسایههای تازه چه کنیم. صدای دعای آنها قاطی صدای MTV ما شده بود، و وقتی غروب میشد و آنها #وضو میگرفتند، تازه ما بساط را در بالکن میچیدیم و تا آخرهای شب تو نمیرفتیم.
بابا که حوصلۀ صدای #دعاوروضه نداشت بنا کرد #اعتراض: «آقا چه خبر است اینجا؟ کوچه را به هم ریختهاید! صدای دعایتان را پایین بیاورید. مگر #مسجد است اینجا؟! #حسینیه است؟ حوصله نداریم....»
فردا صبح زنگ زدند. بابا با اوقات تلخ رفت دم در، و وقتی برگشت یک دسته گل دستش بود و یک سینی گوشت قربانی، گردنش هم بگویینگویی کج. گفت: #آقای_تابنده بود، آمده بودند معذرتخواهی.
ما ده پانزده سال با خانوادهی #تابنده همسایه بودیم. در این سالها جز مردمی، همراهی، مرافقت و مهربانی چیزی از ایشان ندیدیم. در خانهمان را که باز میکردیم برویم بیرون، بزرگ و کوچک تا کمر جلو ما خم میشدند و ما همیشه از اینهمه تواضع خجالتزده میشدیم. آشنایانی که اطلاعاتشان بیشتر از ما بود، وقتی کمکم از سکونت آقای تابنده در همسایگی ما مطلع شدند، میگفتند: «خوش به سعادتتان که با این #مردخدا مجاور شدید.» طبعاً سبک زندگی ما با آنها متفاوت بود و شاید برو بیایِ خانهی ما، صدای #موزیک و مهمانی و... هم سبب ناراحتیشان میشد، اما آنها جز با لبخند و ادب و احترام با ما رفتار نمیکردند. آزارشان به مورچه هم نمیرسید. پس میتوان فهمید که چقدر برای ما دشوار است انتساب رفتارهای #خشونتآمیز به #درویشها را باور کنیم. دشوار، در حد ناممکن.
روزی که در #گلستان_هفتم آتشافروزی به اوج رسیده بود، ماشینم را چند کوچه بالاتر پارک کردم تا بتوانم پیاده خودم را به مدرسهی دخترم برسانم. از میان #جمعیت_معترض که میگذشتم با یک نگاه تشخیص میدادم کدامها درویشند و کدامها #عابر یا #تماشاچی. ناگهان چشمم خورد به چند نفر با سبیلهای کلفت که #قمههای خیلی بزرگ و #چاقو به دست داشتند. از ترس قالب تهی کردم. به جوانی که از شمایل آرام و محجوبش فهمیدم #درویش است گفتم: «آقا! اینجا #مدرسهی_دخترانه است! جان بچههای مردم در خطر افتاده، دخترها ترسیدهاند. چاقو و قمه چیست؟!» گفت: «خانم، ما نیستیم. قاطی ما شدهاند. بیایید من شما را رد کنم.» همراه من شد و تا جلو مدرسه با من آمد. گفتم: «ممنون». گفت: «مثل تخم چشممان مراقب دخترهایتان هستیم. خیالتان راحت باشد...
#فرقه_تبهکار
#ایران_رو_پس_میگیریم
#براندازم
#اعتراضات_سراسری
🔵 @c_b_shahzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بفرمایید پلاستیک دم کرده!!
احتمالا پیش از این کلیپهایی را از چگونگی تولید برنج های خارجی دیده باشید..
در این کلیپ طریقه ساخت #برنج_هندی توسط براداران #چینی که بدلیل فقر اقتصادی مردم ایران از پرمصرف ترین برنجها در داخل کشور میباشد ، را مشاهده کنید.
این #برنجهای_پلاستیکی توسط مافیاهایی وارد کشور میشود که ارتباط مستقیم با سران نظام دارند که علاوه بر سود سرشار اقتصادی که از این طریق کسب میکنند بلکه سلامت مردم ایران را نیز نشانه رفته اند..
این نوع از کشتار مردم ایران را میتوان #ترور_خاموش نام نهاد..
نشر اجباری
#کمپین_بازگشت_شاهزاده 👇
@c_b_shahzadeh
احتمالا پیش از این کلیپهایی را از چگونگی تولید برنج های خارجی دیده باشید..
در این کلیپ طریقه ساخت #برنج_هندی توسط براداران #چینی که بدلیل فقر اقتصادی مردم ایران از پرمصرف ترین برنجها در داخل کشور میباشد ، را مشاهده کنید.
این #برنجهای_پلاستیکی توسط مافیاهایی وارد کشور میشود که ارتباط مستقیم با سران نظام دارند که علاوه بر سود سرشار اقتصادی که از این طریق کسب میکنند بلکه سلامت مردم ایران را نیز نشانه رفته اند..
این نوع از کشتار مردم ایران را میتوان #ترور_خاموش نام نهاد..
نشر اجباری
#کمپین_بازگشت_شاهزاده 👇
@c_b_shahzadeh
Forwarded from کمپین بازگشت شاهزاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بفرمایید پلاستیک دم کرده!!
احتمالا پیش از این کلیپهایی را از چگونگی تولید برنج های خارجی دیده باشید..
در این کلیپ طریقه ساخت #برنج_هندی توسط براداران #چینی که بدلیل فقر اقتصادی مردم ایران از پرمصرف ترین برنجها در داخل کشور میباشد ، را مشاهده کنید.
این #برنجهای_پلاستیکی توسط مافیاهایی وارد کشور میشود که ارتباط مستقیم با سران نظام دارند که علاوه بر سود سرشار اقتصادی که از این طریق کسب میکنند بلکه سلامت مردم ایران را نیز نشانه رفته اند..
این نوع از کشتار مردم ایران را میتوان #ترور_خاموش نام نهاد..
نشر اجباری
#کمپین_بازگشت_شاهزاده 👇
@c_b_shahzadeh
احتمالا پیش از این کلیپهایی را از چگونگی تولید برنج های خارجی دیده باشید..
در این کلیپ طریقه ساخت #برنج_هندی توسط براداران #چینی که بدلیل فقر اقتصادی مردم ایران از پرمصرف ترین برنجها در داخل کشور میباشد ، را مشاهده کنید.
این #برنجهای_پلاستیکی توسط مافیاهایی وارد کشور میشود که ارتباط مستقیم با سران نظام دارند که علاوه بر سود سرشار اقتصادی که از این طریق کسب میکنند بلکه سلامت مردم ایران را نیز نشانه رفته اند..
این نوع از کشتار مردم ایران را میتوان #ترور_خاموش نام نهاد..
نشر اجباری
#کمپین_بازگشت_شاهزاده 👇
@c_b_shahzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#برنج_خالی_بخورید
به جای حل مشکلات معیشتی مردم و جلوگیری از دزدیها و اختلاسهای سیستمی و غیر سیستمی برای مردم #نسخه_نخورید میپیچند. به نظر شما خودشان حتی یک روز گرسنگی کشیدهاند؟
@C_B_SHAHZADEH
به جای حل مشکلات معیشتی مردم و جلوگیری از دزدیها و اختلاسهای سیستمی و غیر سیستمی برای مردم #نسخه_نخورید میپیچند. به نظر شما خودشان حتی یک روز گرسنگی کشیدهاند؟
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صف خرید #برنج با نرخ دولتی در #دزفول
با افزایش روزافزون قیمت کالاهای خوراکی، قیمت برنج نیز بیشتر شده است. در حال حاضر هر کیلوگرم برنج ایرانی در بازار از ۵۵ تا ۹۸ هزار تومان به فروش میرسد. قیمت هر کیلو برنج هندی نیز به ۳۴ هزار تومان رسیده است. دزفول، بهمن ۱۴۰۰
@C_B_SHAHZADEH
با افزایش روزافزون قیمت کالاهای خوراکی، قیمت برنج نیز بیشتر شده است. در حال حاضر هر کیلوگرم برنج ایرانی در بازار از ۵۵ تا ۹۸ هزار تومان به فروش میرسد. قیمت هر کیلو برنج هندی نیز به ۳۴ هزار تومان رسیده است. دزفول، بهمن ۱۴۰۰
@C_B_SHAHZADEH
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 عاقبت مصرف شیشه ...
#محمود_کریمی تا اطلاع ثانوی ممنوع الروضه شد.
وی در شبکه ی دو #صدا و #سیما در برنامه ی زنده اعلام کرده فردی به نام خسرو با #امام_حسین تخته نرد بازی کرده و دو کیسه #برنج به ایشان باخته و کیسه ها را به هیات محله داده است. 😐
@C_B_SHAHZADEH
#محمود_کریمی تا اطلاع ثانوی ممنوع الروضه شد.
وی در شبکه ی دو #صدا و #سیما در برنامه ی زنده اعلام کرده فردی به نام خسرو با #امام_حسین تخته نرد بازی کرده و دو کیسه #برنج به ایشان باخته و کیسه ها را به هیات محله داده است. 😐
@C_B_SHAHZADEH
جبهه پایداری با گماردن رئیسی به دنبال نابودی و غارت کشور است
اسنادی در مورد رانت ویژه #برنج_طبیعت که با حمایت دولت رئیسی بیش از ۷۰۰ میلیون دلار ارز ترجیحی دریافت کرده و فسادی مانند فساد چای رقم زده در اختیار ایران گیت قرار گرفته که بزودی منتشر خواهم کرد. فسادهای گسترده در دولت رئیسی بیداد میکند، ردپای وزیر صمت و جهاد در پرونده #فساد_برنج است. جبهه پایداری با گماردن رئیسی به دنبال نابودی و غارت کشور است.
#برنج_گیت
@C_B_SHAHZADEH
اسنادی در مورد رانت ویژه #برنج_طبیعت که با حمایت دولت رئیسی بیش از ۷۰۰ میلیون دلار ارز ترجیحی دریافت کرده و فسادی مانند فساد چای رقم زده در اختیار ایران گیت قرار گرفته که بزودی منتشر خواهم کرد. فسادهای گسترده در دولت رئیسی بیداد میکند، ردپای وزیر صمت و جهاد در پرونده #فساد_برنج است. جبهه پایداری با گماردن رئیسی به دنبال نابودی و غارت کشور است.
#برنج_گیت
@C_B_SHAHZADEH