دختر سیزده ساله ام تنها میوه بهاری زندگی سرمازده هفده ساله ام است...
به اسم بهار شروع کردیم
فصلها را یکی یکی، دوتایی اومدیم جلو
و از یک جایی به بعد سه تایی شدیم
تا اینکه رسیدیم به زمستان...
همانجا رابطه مان یخ زد و هر کاری کردیم به نوروز نرسیدیم
حالا بالا پایین رفتن از پله های اداره ثبت و دادسرا شده یکی از کارهای روزانه و خاطره تلخ شبانه ام...
برای گرفتن بخش کوچکی از مهری که از بچگی پای گوشمان میخواندن از شیر مادر حلال تر است...
من فقط بخش ناچیزی از حقی که به من قول دادنش را داد میخواستم.
با یکی یکدونه دخترم تو این شهر که روزهاش هم برام شب شده بدون شغل چکار باید بکنم
اینهمه رفتم و آمدم
برای گدایی حقی که پای سفره عقد برایش کِل کشیدن و حالا شبها سرم را میبرم تو بالش از درد سالهای باخته و بی حمایتی این روزهای سختم فریاد میزنم.
گفتند فقط ماهی یک میلیون از حقوق همسرت به کارتت ریخته می شود تا مراحل بعد...
آمده ام خانه پدری ام
پدری که در بهار کرونا عمرش به خزان رسید.
تنها کنار دخترم برایش صنوبر شده ام و محکم ایستاده تا دلش در سوز سرمای زمستان بی عدالتی نلرزد.
من اینجا به جای قانونی که تنهایی و بی کسی مرا ندید برای بهار دخترم ابر باران می شوم تا گلهای امیدش در سرزمین جمهوری اسلامی همچنان گل بدهد
برای دخترک من هنوز زود است تا ترس گزند زمستان را احساس کند...
اینجا زن بودن درد دارد
و گفتن از درد زن بودن جرم است
اما من پای مجازاتم می مانم...
#زنی_در_دادگاه
@EveDaughters
به اسم بهار شروع کردیم
فصلها را یکی یکی، دوتایی اومدیم جلو
و از یک جایی به بعد سه تایی شدیم
تا اینکه رسیدیم به زمستان...
همانجا رابطه مان یخ زد و هر کاری کردیم به نوروز نرسیدیم
حالا بالا پایین رفتن از پله های اداره ثبت و دادسرا شده یکی از کارهای روزانه و خاطره تلخ شبانه ام...
برای گرفتن بخش کوچکی از مهری که از بچگی پای گوشمان میخواندن از شیر مادر حلال تر است...
من فقط بخش ناچیزی از حقی که به من قول دادنش را داد میخواستم.
با یکی یکدونه دخترم تو این شهر که روزهاش هم برام شب شده بدون شغل چکار باید بکنم
اینهمه رفتم و آمدم
برای گدایی حقی که پای سفره عقد برایش کِل کشیدن و حالا شبها سرم را میبرم تو بالش از درد سالهای باخته و بی حمایتی این روزهای سختم فریاد میزنم.
گفتند فقط ماهی یک میلیون از حقوق همسرت به کارتت ریخته می شود تا مراحل بعد...
آمده ام خانه پدری ام
پدری که در بهار کرونا عمرش به خزان رسید.
تنها کنار دخترم برایش صنوبر شده ام و محکم ایستاده تا دلش در سوز سرمای زمستان بی عدالتی نلرزد.
من اینجا به جای قانونی که تنهایی و بی کسی مرا ندید برای بهار دخترم ابر باران می شوم تا گلهای امیدش در سرزمین جمهوری اسلامی همچنان گل بدهد
برای دخترک من هنوز زود است تا ترس گزند زمستان را احساس کند...
اینجا زن بودن درد دارد
و گفتن از درد زن بودن جرم است
اما من پای مجازاتم می مانم...
#زنی_در_دادگاه
@EveDaughters
از فلسطین تا پرو، از بومیان آمریکا تا روستاهای هند، رسم «#در_آغوش_کشیدن_درختان» رایج است. رسمی برای کنشگری جمعی و فردی به قصد حفاظت از محیط زیست، زمین آبا و اجدادی که به دست اشغالگر و سرمایهدار چپاول میشود. در آغوش کشیدن درختان، یکی از شناختهشدهترین حرکتهای سمبلیک در مبارزهی بدون خشونت و ایستادگی جلوی ظلم و اشغال و تجاوز و چپاول است.
این رسم از میان روستاییان هندی آغاز شد. نخستین بار در سال ۱۷۳۰ میلادی، ۲۹۴ مرد و ۶۹ زن روستایی پیرو آیین هندو درختان روستای خود را در آغوش کشیدند تا مانع از تخریب آنها به قصد ساختن قصری برای ارباب شوند. کسی که آنها را تشویق به در آغوش کشیدن درختان کرد، #زنی از اهالی روستا بود: آمریتا دوی، زنی با ایمان که نه تنها به عمق جان میدانست آیین آنها تخریب محیط زیست را گناه میداند، بلکه حواساش بود که این قطع درختان، آغاز چپاول زمینهای آبا و اجدادی آنهاست و از دست دادن روستا. او در اقدامی ناگهانی پرید و درختی را در آغوش گرفت و با فریاد مردم دیگر روستا را به کمک طلبید و خیلی زود مردان و زنان دیگری به او پیوستند. آنها حتا وقتی نوچهها و سربازان ارباب شروع به قطع درختان کردند، تنهی درختان را رها نکردند و تقریبا همهی آنها کشته شدند. اما این «شهادت» خودخواستهی آنها باعث شد که فرمانی سلطنتی صادر شود و قطع درختان در روستاهای پیروان آیین بیشنوی را ممنوع کند.
سالها بعد در دههی ۱۹۷۰ میلادی، «جنبش چیپکو» با الهام از حرکت شجاعانهی این روستاییان در هند شروع شد. جنبش چیپکو که جنبشی با اهداف حفظ محیط زیست و مقابله با تخریب زمین و درخت است، از سوی یک مددکار اجتماعی پیرو تعالیم به دور از خشونت گاندی کلید خورد. جنبش چیپکو به درهمتنیدگی این ظلم و ستم توجه داشت: تخریب محیط زیست نماد استعمار است، نماد بهرهکشی از کارگر ارزان بدون ایمنی لازم، هرچه بیشتر دامن زدن به اختلاف طبقاتی و تولید ثروت بادآورده برای نوکیسهها، فقیرتر کردن زنان و اقلیتهای مذهبی و به حاشیهراندهشدگان جامعه، حرکتی که به فرآیند «اعیانسازی شهرها و روستاها» هرچه بیشتر دامن میزند و حق بومیان و ساکنان محلی را هر روز بیشتر نادیده میگیرد و آنها را ناچار به ترک خانه و کاشانهی اجدادی خود میکند.
از همان ابتدای جنبش چیپکو، زنان بیشتر از مردان در جنبش حضور و مشارکت فعالانه داشتند. زنان در روستاها و شهرهای کوچک، کارگروههای محلی تشکیل میدادند، دستهجمعی به دیدار مقامات محلی میرفتند و مذاکره میکردند تا مانع از تخریب جنگلها و درختان شوند. آنها چون بیشتر در خانه بودند، به محض اینکه ماشینهای تخریب سر میرسید فوری با داد و هوار یکدیگر را خبر میکردند، هر کاری داشتند رها میکردند، میدویدند و هر یک درختی را در آغوش میکشید و مانع قطع درختان میشدند. در سال ۱۹۷۳ در روستای ماندال، آنها چنان غوغایی راه انداختند، چنان ساعتها از درختان آویزان مانده یا تنهی درختان را رها نکردند و همزمان با صدای بلند و بیوقفه شعار سر دادند که بالاخره «پیمانکار» به نیروهای خود دستور داد که عقب نشینی کرده و کلا روستا را ترک کردند. بعدتر بسیاری از اصلاحات در قوانین حفظ جنگلها و محیط زیست در هند به خصوص در مناطق نزدیک به هیمالیا به یمن کنشگری و تلاشهای این جنبش به تصویب رسید.
حرکت نمادین «در آغوش کشیدن درختان» خیلی زود به سرزمینهای دیگر هم رسید. شاید بیشتر از هر سرزمینی در فلسطین این حرکت نمادین بارها زیر شاتر دوربینها ثبت شد. در سرزمینی که هر روز درختان زیتون، لیمو و کاجهای فلسطینیان زیر تانکهای اشغالگری اسرائیل نابود میشود. فیلم معروف «درخت لیمو» این مقاومتهای فلسطینیان را به خوبی به تصویر کشیده بود. درختان هم در فلسطین، دههها است که در کنار مردم قربانی اشغالگری و ویرانگری اسرائیلاند. /کانال خواهر شکسپیر
#اکوفمنیسم
@EveDaughters
این رسم از میان روستاییان هندی آغاز شد. نخستین بار در سال ۱۷۳۰ میلادی، ۲۹۴ مرد و ۶۹ زن روستایی پیرو آیین هندو درختان روستای خود را در آغوش کشیدند تا مانع از تخریب آنها به قصد ساختن قصری برای ارباب شوند. کسی که آنها را تشویق به در آغوش کشیدن درختان کرد، #زنی از اهالی روستا بود: آمریتا دوی، زنی با ایمان که نه تنها به عمق جان میدانست آیین آنها تخریب محیط زیست را گناه میداند، بلکه حواساش بود که این قطع درختان، آغاز چپاول زمینهای آبا و اجدادی آنهاست و از دست دادن روستا. او در اقدامی ناگهانی پرید و درختی را در آغوش گرفت و با فریاد مردم دیگر روستا را به کمک طلبید و خیلی زود مردان و زنان دیگری به او پیوستند. آنها حتا وقتی نوچهها و سربازان ارباب شروع به قطع درختان کردند، تنهی درختان را رها نکردند و تقریبا همهی آنها کشته شدند. اما این «شهادت» خودخواستهی آنها باعث شد که فرمانی سلطنتی صادر شود و قطع درختان در روستاهای پیروان آیین بیشنوی را ممنوع کند.
سالها بعد در دههی ۱۹۷۰ میلادی، «جنبش چیپکو» با الهام از حرکت شجاعانهی این روستاییان در هند شروع شد. جنبش چیپکو که جنبشی با اهداف حفظ محیط زیست و مقابله با تخریب زمین و درخت است، از سوی یک مددکار اجتماعی پیرو تعالیم به دور از خشونت گاندی کلید خورد. جنبش چیپکو به درهمتنیدگی این ظلم و ستم توجه داشت: تخریب محیط زیست نماد استعمار است، نماد بهرهکشی از کارگر ارزان بدون ایمنی لازم، هرچه بیشتر دامن زدن به اختلاف طبقاتی و تولید ثروت بادآورده برای نوکیسهها، فقیرتر کردن زنان و اقلیتهای مذهبی و به حاشیهراندهشدگان جامعه، حرکتی که به فرآیند «اعیانسازی شهرها و روستاها» هرچه بیشتر دامن میزند و حق بومیان و ساکنان محلی را هر روز بیشتر نادیده میگیرد و آنها را ناچار به ترک خانه و کاشانهی اجدادی خود میکند.
از همان ابتدای جنبش چیپکو، زنان بیشتر از مردان در جنبش حضور و مشارکت فعالانه داشتند. زنان در روستاها و شهرهای کوچک، کارگروههای محلی تشکیل میدادند، دستهجمعی به دیدار مقامات محلی میرفتند و مذاکره میکردند تا مانع از تخریب جنگلها و درختان شوند. آنها چون بیشتر در خانه بودند، به محض اینکه ماشینهای تخریب سر میرسید فوری با داد و هوار یکدیگر را خبر میکردند، هر کاری داشتند رها میکردند، میدویدند و هر یک درختی را در آغوش میکشید و مانع قطع درختان میشدند. در سال ۱۹۷۳ در روستای ماندال، آنها چنان غوغایی راه انداختند، چنان ساعتها از درختان آویزان مانده یا تنهی درختان را رها نکردند و همزمان با صدای بلند و بیوقفه شعار سر دادند که بالاخره «پیمانکار» به نیروهای خود دستور داد که عقب نشینی کرده و کلا روستا را ترک کردند. بعدتر بسیاری از اصلاحات در قوانین حفظ جنگلها و محیط زیست در هند به خصوص در مناطق نزدیک به هیمالیا به یمن کنشگری و تلاشهای این جنبش به تصویب رسید.
حرکت نمادین «در آغوش کشیدن درختان» خیلی زود به سرزمینهای دیگر هم رسید. شاید بیشتر از هر سرزمینی در فلسطین این حرکت نمادین بارها زیر شاتر دوربینها ثبت شد. در سرزمینی که هر روز درختان زیتون، لیمو و کاجهای فلسطینیان زیر تانکهای اشغالگری اسرائیل نابود میشود. فیلم معروف «درخت لیمو» این مقاومتهای فلسطینیان را به خوبی به تصویر کشیده بود. درختان هم در فلسطین، دههها است که در کنار مردم قربانی اشغالگری و ویرانگری اسرائیلاند. /کانال خواهر شکسپیر
#اکوفمنیسم
@EveDaughters