📌دست در جیب و سرنوشت خود
«فعلا باید صبر کنم دارم دنبال کار میگردم» «اول باید کمی پسانداز کنم بعد میتونم تصمیم بگیرم» این جملات و جملات مشابه را بسیار در مواجهه با زنانی شنیدهام که در روابط ناخوشایند، خشونتبار و یا تمام شده از نظر عاطفی قرار دارند، اما به دلیل نداشتن استقلال مالی امکان خروج از آن را ندارند. زنانی که نداشتن استقلال مالی باعث شده توان تصمیمگیری مستقلانه برای زندگیشان را نیز از دست بدهند.
زنانی که گاهی در کنار مردان متمول زندگی میکنند و برای سالها فکر میکردند «نیاز مالی» ندارند، چون شریک زندگیشان این نیاز را برآورده میکند. بعدتر اما وقتی میخواستهاند از رابطه بیرون بیایند یا مورد خشونت و آزار قرار گرفتهاند فهمیدهاند که استقلالشان را با رفاه معاوضه کرده بودند. آنها در رفاه تامین شده از جانب شریک زندگیشان میزیستهاند و در برابر، استقلال عمل برای بیرون آمدن از رابطه را از دست دادهاند.
ممکن است فکر کنید چارهی کار تقسیم اموال به دست آمده در زندگی مشترک است. حتما این میتواند تا حدی مشکل برخی از زنان را برطرف کند اما همیشه اموالی برای تقسیم وجود ندارد و زنان به دلیل نداشتن حقوق و منبع درآمد ماهیانه، امکان جدا شدن، پرداخت اجاره و مستقل شدن ندارند. آنجاست که ماهها و یا سالها در رابطهای که نمیخواهندش میمانند تا بتوانند شرایط رفتن را فراهم کنند.
همچنین هرچند که هدف اصلی اشتغال کسب درآمد و استقلال مالیست اما حضور اجتماعی به واسطهی اشتغال به ساختن و داشتن گروههایی از دوستان و آشنایان و استقلال اجتماعی نیز کمک میکند و وابستگی زنان به منابع شریک زندگیشان را کاهش میدهد.
این وضعیت در مورد خانواده هم صدق میکند. زنانی که با خانواده زندگی میکنند و درآمد ندارند، هرچند مخالف باشند اما گاهی ناچارند قوانین و اوامر خانواده را اطاعت کنند چون از نظر مالی به آنها وابستهاند.
البته نباید فراموش کنیم که بیرون آمدن از چرخهی خشونت و روابط ناسالم هرگز آسان نیست و استقلال اقتصادی نیز تنها نیاز برای خارج شدن از این روابط نیست. کارکرد رابطهی خشونتبار، مخدوش کردن عزت نفس و از بین بردن توان خروج از رابطه است. استقلال اقتصادی نه شرط کافی برای خروج از این روابط اما لازم و تسهیلکنندهی این مسیر است./زن امروزی
#سمانهسوادی
@EveDaughters
«فعلا باید صبر کنم دارم دنبال کار میگردم» «اول باید کمی پسانداز کنم بعد میتونم تصمیم بگیرم» این جملات و جملات مشابه را بسیار در مواجهه با زنانی شنیدهام که در روابط ناخوشایند، خشونتبار و یا تمام شده از نظر عاطفی قرار دارند، اما به دلیل نداشتن استقلال مالی امکان خروج از آن را ندارند. زنانی که نداشتن استقلال مالی باعث شده توان تصمیمگیری مستقلانه برای زندگیشان را نیز از دست بدهند.
زنانی که گاهی در کنار مردان متمول زندگی میکنند و برای سالها فکر میکردند «نیاز مالی» ندارند، چون شریک زندگیشان این نیاز را برآورده میکند. بعدتر اما وقتی میخواستهاند از رابطه بیرون بیایند یا مورد خشونت و آزار قرار گرفتهاند فهمیدهاند که استقلالشان را با رفاه معاوضه کرده بودند. آنها در رفاه تامین شده از جانب شریک زندگیشان میزیستهاند و در برابر، استقلال عمل برای بیرون آمدن از رابطه را از دست دادهاند.
ممکن است فکر کنید چارهی کار تقسیم اموال به دست آمده در زندگی مشترک است. حتما این میتواند تا حدی مشکل برخی از زنان را برطرف کند اما همیشه اموالی برای تقسیم وجود ندارد و زنان به دلیل نداشتن حقوق و منبع درآمد ماهیانه، امکان جدا شدن، پرداخت اجاره و مستقل شدن ندارند. آنجاست که ماهها و یا سالها در رابطهای که نمیخواهندش میمانند تا بتوانند شرایط رفتن را فراهم کنند.
همچنین هرچند که هدف اصلی اشتغال کسب درآمد و استقلال مالیست اما حضور اجتماعی به واسطهی اشتغال به ساختن و داشتن گروههایی از دوستان و آشنایان و استقلال اجتماعی نیز کمک میکند و وابستگی زنان به منابع شریک زندگیشان را کاهش میدهد.
این وضعیت در مورد خانواده هم صدق میکند. زنانی که با خانواده زندگی میکنند و درآمد ندارند، هرچند مخالف باشند اما گاهی ناچارند قوانین و اوامر خانواده را اطاعت کنند چون از نظر مالی به آنها وابستهاند.
البته نباید فراموش کنیم که بیرون آمدن از چرخهی خشونت و روابط ناسالم هرگز آسان نیست و استقلال اقتصادی نیز تنها نیاز برای خارج شدن از این روابط نیست. کارکرد رابطهی خشونتبار، مخدوش کردن عزت نفس و از بین بردن توان خروج از رابطه است. استقلال اقتصادی نه شرط کافی برای خروج از این روابط اما لازم و تسهیلکنندهی این مسیر است./زن امروزی
#سمانهسوادی
@EveDaughters
اما در خانهی ما زنسالاریست
شاید شما هم شنیده باشید که وقتی از نابرابری جنسیتی و مردسالاری صحبت میکنیم، برخی با اشاره به تجربه و مشاهدهی خود ادعا کنند که در خانه و خانوادهی آنها زنسالاری برقرار است.
▫️این حرف از این جهت عجیب است که مردسالاری یک سیستم است یعنی تمام ساختارها و ساز و کارهای موجود فرهنگی و قانونی، به گونهای طراحی و چیده شده و دست در دست هم دادهاند که بیشترین میزان قدرت و سرمایه در دست مردان باشد. مردان هرچه بیشتر عرصههای اجتماعی و اقتصادی را از آن خود کرده و زنان به خانهها رانده شوند. حالا که از یک سیستم حرف میزنیم طبیعتا یک خانه در این سیستم نمیتواند «زن سالار» باشد. چون اصلاً سالار بودن اشاره به ساختارها دارد نه موقعیتهای شخصی.
اما ممکن است فکر کنیم گوینده فقط دچار یک اشتباه کلامی شده و منظورش این است که در خانهی آنها قدرت در دست زنهاست یا زنها قدرت برابر با مردان دارند. این هرچند عجیب نیست، اما برای من مشکوک است زیرا همچنان داشتن قدرت برابر در یک خانه در جامعه ای که همه ساز و کارهایش طراحی شده برای گرفتن عاملیت و حق انتخاب زنان در قدرت بودن آسان نیست.
▫️برای پاسخ دادن به این شک و صحتسنجی این ادعا که در خانهی ما زنان در قدرتند یا با مردان برابرند باید چند پرسش مطرح کرد:
_آیا زنان خانواده حق طلاق و خروج از کشور دارند؟
_ آیا حق تحصیل و اشتغال دارند؟
_ آیا مالکیت اموال خانواده مشترکا در اختیار زنان و مردان است؟
_ خانواده مسالهی نابرابری ارث فرزندان پسر و دختر را حل کرده است؟
_ مشارکت مردان در امور خانه داری فرزندپروری چقدر است؟
_ آیا مردان خانواده در کارهای مراقبتی مشارکت میکنند؟
_ زنان دربارهی بارداری، پایان خودخواسته بارداری و جلوگیری از بارداری عاملیت دارند؟
_ آیا آن خانواده به خیانت زن و مرد واکنش مشابهی نشان میدهد؟ و احتمالا دهها پرسش دیگر...
این پرسشها را برای شفافشدن معنای «قدرت» میپرسیم زیرا برخی ممکن است فکر کنند همینکه زنان خانواده تصمیم میگیرند برای شام چه بپزند، شب عید خانه چه کسی عیددیدنی بروند و در عروسی عموزاده چقدر شاباش بدهند! یعنی دیگر خیلی قدرت دارند و حرف حرف آنهاست.
▫️هرچند ناممکن نیست زنان در خانوادهی مشخصی دارای قدرت بیشتر یا برابر باشند اما همان زنان باز به شدیدترین شکل ممکن توسط ساختارهای موجود به عقب رانده میشوند. اینبار با دقت به مادرها و خاله ها مادربزرگها و عمه هایمان نگاه کنیم و سوالهای بالا را بپرسیم قبل از اینکه ادعا کنیم «اما در خانه ی ما زن سالاریست». /مجلس زن
#سمانهسوادی
@EveDaughters
شاید شما هم شنیده باشید که وقتی از نابرابری جنسیتی و مردسالاری صحبت میکنیم، برخی با اشاره به تجربه و مشاهدهی خود ادعا کنند که در خانه و خانوادهی آنها زنسالاری برقرار است.
▫️این حرف از این جهت عجیب است که مردسالاری یک سیستم است یعنی تمام ساختارها و ساز و کارهای موجود فرهنگی و قانونی، به گونهای طراحی و چیده شده و دست در دست هم دادهاند که بیشترین میزان قدرت و سرمایه در دست مردان باشد. مردان هرچه بیشتر عرصههای اجتماعی و اقتصادی را از آن خود کرده و زنان به خانهها رانده شوند. حالا که از یک سیستم حرف میزنیم طبیعتا یک خانه در این سیستم نمیتواند «زن سالار» باشد. چون اصلاً سالار بودن اشاره به ساختارها دارد نه موقعیتهای شخصی.
اما ممکن است فکر کنیم گوینده فقط دچار یک اشتباه کلامی شده و منظورش این است که در خانهی آنها قدرت در دست زنهاست یا زنها قدرت برابر با مردان دارند. این هرچند عجیب نیست، اما برای من مشکوک است زیرا همچنان داشتن قدرت برابر در یک خانه در جامعه ای که همه ساز و کارهایش طراحی شده برای گرفتن عاملیت و حق انتخاب زنان در قدرت بودن آسان نیست.
▫️برای پاسخ دادن به این شک و صحتسنجی این ادعا که در خانهی ما زنان در قدرتند یا با مردان برابرند باید چند پرسش مطرح کرد:
_آیا زنان خانواده حق طلاق و خروج از کشور دارند؟
_ آیا حق تحصیل و اشتغال دارند؟
_ آیا مالکیت اموال خانواده مشترکا در اختیار زنان و مردان است؟
_ خانواده مسالهی نابرابری ارث فرزندان پسر و دختر را حل کرده است؟
_ مشارکت مردان در امور خانه داری فرزندپروری چقدر است؟
_ آیا مردان خانواده در کارهای مراقبتی مشارکت میکنند؟
_ زنان دربارهی بارداری، پایان خودخواسته بارداری و جلوگیری از بارداری عاملیت دارند؟
_ آیا آن خانواده به خیانت زن و مرد واکنش مشابهی نشان میدهد؟ و احتمالا دهها پرسش دیگر...
این پرسشها را برای شفافشدن معنای «قدرت» میپرسیم زیرا برخی ممکن است فکر کنند همینکه زنان خانواده تصمیم میگیرند برای شام چه بپزند، شب عید خانه چه کسی عیددیدنی بروند و در عروسی عموزاده چقدر شاباش بدهند! یعنی دیگر خیلی قدرت دارند و حرف حرف آنهاست.
▫️هرچند ناممکن نیست زنان در خانوادهی مشخصی دارای قدرت بیشتر یا برابر باشند اما همان زنان باز به شدیدترین شکل ممکن توسط ساختارهای موجود به عقب رانده میشوند. اینبار با دقت به مادرها و خاله ها مادربزرگها و عمه هایمان نگاه کنیم و سوالهای بالا را بپرسیم قبل از اینکه ادعا کنیم «اما در خانه ی ما زن سالاریست». /مجلس زن
#سمانهسوادی
@EveDaughters