🔹از عسگرآباد تا سفید سنگ؛ چهگونه رد مرز شدم
«رحمان» در ایران متولد شده و در آنجا قد کشیده است اما پدر و مادری افغانستانی دارد که قبل از به دنیا آمدن او، به ایران مهاجرت کردهاند. با این حال، نتوانسته است شناسنامه بگیرد و تمام محدودیتها و محرومیتهایی را که نظام جمهوری اسلامی برای مهاجران افغانستانی وضع کرده را با گوشت و پوست خود احساس کرده است. همین موضوع باعث شده است برای تجربه زندگی بهتر، راه قاچاق را در پیش بگیرد تا بلکه در قارهای دیگر بتواند از حقوق اولیه شهروندی بهرهمند شود.
رحمان به «ایرانوایر» میگوید که در ۱۸سالگی با دوستانش تلاش کردهاند قاچاقی خود را به ترکیه برسانند و از آنجا به اروپا بروند. با این حال بخت یارشان نبوده است و در مرز ماکو توسط ماموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شدهاند: «ما را سوار ماشین کردند و آوردند در پایانه مرزی ماکو، در پاسگاه. یک شب آنجا بودیم. قاچاقبر ما کُرد بود. او را خیلی زدند. ما را هم میزدند. یعنی هر که دم دستشان میآمد را میزدند و به کسی هم رحم نمیکردند.»
با روشن شدن هوا، چندین خودرو «ون» او و همراهانش را که همگی مهاجران افغانستانی بودهاند، به اردوگاه مرکزی «ارومیه» انتقال میدهند. در اردوگاه ارومیه، آنها با ۱۲ نفر دیگر در یک سلول انداخته میشوند: «در آنجا وضعیت به مراتب بدتر از پاسگاه ماکو بود. ضرب و شتم، توهین و فحش دادن به افغانستانیها انگار برای سربازان و مسوولان اردوگاه کاری عادی بود. روز اول اصلا غذا ندادند. روز دوم برای همگی ما یک بسته نان خشک دادند که داخل آنها پنج شش عدد نان قرار داشت. یک شیر آب داخل سلول ما بود که وقتی گرسنه میشدیم، آب میخوردیم؛ تشنه میشدیم، آب میخوردیم؛ بالاخره میگذراندیم.»
ادامه گزارش باقر ابراهیمی را اینجا بخوانید👇
#اخبار_ایران #قاچاق_انسان #پناهندگان #آن_سوی_خبر #مهاجران_افغانستانی
@Farsi_Iranwire
«رحمان» در ایران متولد شده و در آنجا قد کشیده است اما پدر و مادری افغانستانی دارد که قبل از به دنیا آمدن او، به ایران مهاجرت کردهاند. با این حال، نتوانسته است شناسنامه بگیرد و تمام محدودیتها و محرومیتهایی را که نظام جمهوری اسلامی برای مهاجران افغانستانی وضع کرده را با گوشت و پوست خود احساس کرده است. همین موضوع باعث شده است برای تجربه زندگی بهتر، راه قاچاق را در پیش بگیرد تا بلکه در قارهای دیگر بتواند از حقوق اولیه شهروندی بهرهمند شود.
رحمان به «ایرانوایر» میگوید که در ۱۸سالگی با دوستانش تلاش کردهاند قاچاقی خود را به ترکیه برسانند و از آنجا به اروپا بروند. با این حال بخت یارشان نبوده است و در مرز ماکو توسط ماموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شدهاند: «ما را سوار ماشین کردند و آوردند در پایانه مرزی ماکو، در پاسگاه. یک شب آنجا بودیم. قاچاقبر ما کُرد بود. او را خیلی زدند. ما را هم میزدند. یعنی هر که دم دستشان میآمد را میزدند و به کسی هم رحم نمیکردند.»
با روشن شدن هوا، چندین خودرو «ون» او و همراهانش را که همگی مهاجران افغانستانی بودهاند، به اردوگاه مرکزی «ارومیه» انتقال میدهند. در اردوگاه ارومیه، آنها با ۱۲ نفر دیگر در یک سلول انداخته میشوند: «در آنجا وضعیت به مراتب بدتر از پاسگاه ماکو بود. ضرب و شتم، توهین و فحش دادن به افغانستانیها انگار برای سربازان و مسوولان اردوگاه کاری عادی بود. روز اول اصلا غذا ندادند. روز دوم برای همگی ما یک بسته نان خشک دادند که داخل آنها پنج شش عدد نان قرار داشت. یک شیر آب داخل سلول ما بود که وقتی گرسنه میشدیم، آب میخوردیم؛ تشنه میشدیم، آب میخوردیم؛ بالاخره میگذراندیم.»
ادامه گزارش باقر ابراهیمی را اینجا بخوانید👇
#اخبار_ایران #قاچاق_انسان #پناهندگان #آن_سوی_خبر #مهاجران_افغانستانی
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
از عسگرآباد تا سفید سنگ؛ چهگونه رد مرز شدم
این گزارش، روایت یکی از شهروندان افغانستانی است که هنگام خروج غیرقانونی از ایران، در مرز ماکو دستگیر و رد مرز میشود. او پیش از رد مرز شدن از «اردوگاه سفیدسنگ» زاهدان، چند روز را در اردوگاه مهاجران ارومیه، «عسگرآباد» و سرانجام سفیدسنگ میگذراند. این شهروند…
Forwarded from Iranwire
🔹از عسگرآباد تا سفید سنگ؛ چهگونه رد مرز شدم
«رحمان» در ایران متولد شده و در آنجا قد کشیده است اما پدر و مادری افغانستانی دارد که قبل از به دنیا آمدن او، به ایران مهاجرت کردهاند. با این حال، نتوانسته است شناسنامه بگیرد و تمام محدودیتها و محرومیتهایی را که نظام جمهوری اسلامی برای مهاجران افغانستانی وضع کرده را با گوشت و پوست خود احساس کرده است. همین موضوع باعث شده است برای تجربه زندگی بهتر، راه قاچاق را در پیش بگیرد تا بلکه در قارهای دیگر بتواند از حقوق اولیه شهروندی بهرهمند شود.
رحمان به «ایرانوایر» میگوید که در ۱۸سالگی با دوستانش تلاش کردهاند قاچاقی خود را به ترکیه برسانند و از آنجا به اروپا بروند. با این حال بخت یارشان نبوده است و در مرز ماکو توسط ماموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شدهاند: «ما را سوار ماشین کردند و آوردند در پایانه مرزی ماکو، در پاسگاه. یک شب آنجا بودیم. قاچاقبر ما کُرد بود. او را خیلی زدند. ما را هم میزدند. یعنی هر که دم دستشان میآمد را میزدند و به کسی هم رحم نمیکردند.»
با روشن شدن هوا، چندین خودرو «ون» او و همراهانش را که همگی مهاجران افغانستانی بودهاند، به اردوگاه مرکزی «ارومیه» انتقال میدهند. در اردوگاه ارومیه، آنها با ۱۲ نفر دیگر در یک سلول انداخته میشوند: «در آنجا وضعیت به مراتب بدتر از پاسگاه ماکو بود. ضرب و شتم، توهین و فحش دادن به افغانستانیها انگار برای سربازان و مسوولان اردوگاه کاری عادی بود. روز اول اصلا غذا ندادند. روز دوم برای همگی ما یک بسته نان خشک دادند که داخل آنها پنج شش عدد نان قرار داشت. یک شیر آب داخل سلول ما بود که وقتی گرسنه میشدیم، آب میخوردیم؛ تشنه میشدیم، آب میخوردیم؛ بالاخره میگذراندیم.»
ادامه گزارش باقر ابراهیمی را اینجا بخوانید👇
#اخبار_ایران #قاچاق_انسان #پناهندگان #آن_سوی_خبر #مهاجران_افغانستانی
@Farsi_Iranwire
«رحمان» در ایران متولد شده و در آنجا قد کشیده است اما پدر و مادری افغانستانی دارد که قبل از به دنیا آمدن او، به ایران مهاجرت کردهاند. با این حال، نتوانسته است شناسنامه بگیرد و تمام محدودیتها و محرومیتهایی را که نظام جمهوری اسلامی برای مهاجران افغانستانی وضع کرده را با گوشت و پوست خود احساس کرده است. همین موضوع باعث شده است برای تجربه زندگی بهتر، راه قاچاق را در پیش بگیرد تا بلکه در قارهای دیگر بتواند از حقوق اولیه شهروندی بهرهمند شود.
رحمان به «ایرانوایر» میگوید که در ۱۸سالگی با دوستانش تلاش کردهاند قاچاقی خود را به ترکیه برسانند و از آنجا به اروپا بروند. با این حال بخت یارشان نبوده است و در مرز ماکو توسط ماموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شدهاند: «ما را سوار ماشین کردند و آوردند در پایانه مرزی ماکو، در پاسگاه. یک شب آنجا بودیم. قاچاقبر ما کُرد بود. او را خیلی زدند. ما را هم میزدند. یعنی هر که دم دستشان میآمد را میزدند و به کسی هم رحم نمیکردند.»
با روشن شدن هوا، چندین خودرو «ون» او و همراهانش را که همگی مهاجران افغانستانی بودهاند، به اردوگاه مرکزی «ارومیه» انتقال میدهند. در اردوگاه ارومیه، آنها با ۱۲ نفر دیگر در یک سلول انداخته میشوند: «در آنجا وضعیت به مراتب بدتر از پاسگاه ماکو بود. ضرب و شتم، توهین و فحش دادن به افغانستانیها انگار برای سربازان و مسوولان اردوگاه کاری عادی بود. روز اول اصلا غذا ندادند. روز دوم برای همگی ما یک بسته نان خشک دادند که داخل آنها پنج شش عدد نان قرار داشت. یک شیر آب داخل سلول ما بود که وقتی گرسنه میشدیم، آب میخوردیم؛ تشنه میشدیم، آب میخوردیم؛ بالاخره میگذراندیم.»
ادامه گزارش باقر ابراهیمی را اینجا بخوانید👇
#اخبار_ایران #قاچاق_انسان #پناهندگان #آن_سوی_خبر #مهاجران_افغانستانی
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
از عسگرآباد تا سفید سنگ؛ چهگونه رد مرز شدم
این گزارش، روایت یکی از شهروندان افغانستانی است که هنگام خروج غیرقانونی از ایران، در مرز ماکو دستگیر و رد مرز میشود. او پیش از رد مرز شدن از «اردوگاه سفیدسنگ» زاهدان، چند روز را در اردوگاه مهاجران ارومیه، «عسگرآباد» و سرانجام سفیدسنگ میگذراند. این شهروند…