📖 مامور زندان روبهرویش روی صندلی نشسته بود. پرسید: «بهتری؟» حمید فقط سر تکان داد. بهتر یا بدتر چه فرقی میکرد؟ پرسیدن این سوال از یک بیمار طبیعی بود، ولی او بیمار نبود. یک اعدامی بود که در اوج جوانی و کمال سلامت، چند روز دیگر باید میمرد. مرگش مهر و امضا شده بود؛ کاملا قانونی. ناگهان فکری به ذهنش رسید. چرا خودش زمان و نحوه مرگ خودش را انتخاب نکند؟ بهتر از آن انتظار کشنده بود. اینطوری حداقل یک بار میمرد، نه مثل حالا که تا روز اعدام هزار بار میمیرد. تا همین جا هم به دوش کشیدن بار این کابوس بیشتر از حد توانش بود...
این جملات بخشی از داستان «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید! بخشش لازم نیست. اعدامش کنید! بخشش؟ لازم نیست. اعدامش کنید!» نوشته مهناز طراح، نویسنده محبوس در زندان اوین است. ایرانوایر به تازگی این کتاب را منتشر کرده است.
جهت مطالعه و یا دانلود کتاب، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
#زنان_زندانی #کتاب #اعدام #مهناز_طراح #اعدام_زنان_زندانی #زندان_قرچک #زندان_اوین
@Farsi_Iranwire
این جملات بخشی از داستان «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید! بخشش لازم نیست. اعدامش کنید! بخشش؟ لازم نیست. اعدامش کنید!» نوشته مهناز طراح، نویسنده محبوس در زندان اوین است. ایرانوایر به تازگی این کتاب را منتشر کرده است.
جهت مطالعه و یا دانلود کتاب، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
#زنان_زندانی #کتاب #اعدام #مهناز_طراح #اعدام_زنان_زندانی #زندان_قرچک #زندان_اوین
@Farsi_Iranwire