🔹شب گذشته در پی اعتراض #زنان زندانی بندهای یک و دو #زندان_قرچک که خواستار رسیدگی به وضعیت یکی از زنان همبندی خود شده بودند نیروهای گارد زندان وارد عمل شده و با پرتاب گاز اشکآور در محیط دربستهی بند، زنان زندانی را مورد هجوم قرار دادند. که منجر به آتشسوزی شد.
بحران در زندان زنان قرچک/ ضرب و جرح زنان زندانی توسط مأموران مرد. اخبار رسیده از زندان زنان قرچک حاکی از شدت گرفتن بحران در این زندان است.
مأموران زندان برای پایان دادن به بحران به شلیک گلوله متوسل شدهاند.
@Farsi_Iranwire
بحران در زندان زنان قرچک/ ضرب و جرح زنان زندانی توسط مأموران مرد. اخبار رسیده از زندان زنان قرچک حاکی از شدت گرفتن بحران در این زندان است.
مأموران زندان برای پایان دادن به بحران به شلیک گلوله متوسل شدهاند.
@Farsi_Iranwire
🔷«بازجو وارد میشود»
کاری از #توکا_نیستانی
#اخبار_ایران #آزار_جنسی #زنان_زندانی #نیلوفر_بیانی
https://iranwire.com/fa/pictorian/36579
@Farsi_Iranwire
کاری از #توکا_نیستانی
#اخبار_ایران #آزار_جنسی #زنان_زندانی #نیلوفر_بیانی
https://iranwire.com/fa/pictorian/36579
@Farsi_Iranwire
🔹علیه شکنجه، علیه انفرادی؛ سندی که نرگس محمدی ثبت کرد
اگر از کسانی که بازداشت، بازجویی و حبس را تجربه کردهاند بپرسیم که سختترین مرحله کدام بوده است، بیشتر آنها به سلول انفرادی اشاره میکنند. بسیاری از زندانیانی که تجربه انفرادی داشتهاند، در روایتهای بیشماری که تاکنون منتشر شده است، گفتهاند سلول انفرادی حتی سالها پس از پایان دوران حبس، آنها را همراهی میکند.
چه بسیار انسانهایی که هنوز از فضای بسته هراس دارند، خوابهایشان همچنان آشفته است و تنهایی برایشان حکم شکنجه دارد؛ همانهایی که ساعتها، روزها و ماهها در انفرادی، آرامش روان و حتی سلامت جسمانی خود را از دست دادهاند.
اگرچه تاکنون بسیاری از زندانیان که حبس آنها به پایان رسیده است، به ویژه آنهایی که ایران را ترک کرده و به امنیت نسبی رسیدهاند، بارها درباره سلول انفرادی، بازجوییها و شکنجههایی که شده، افشاگری کردهاند اما کتاب «شکنجه سفید» به عنوان سندی از شکنجهگری جمهوری اسلامی، از روایتهای زنان زندانی سیاسی و عقیدتی در زندان تهیه شده است. «نرگس محمدی»، فعال حقوق بشر که به تازگی آزاد شده، این کتاب را در گفتوگو با ۱۲ زن زندانی، کنار روایتهای خودش از آنچه بر او تحمیل کردهاند، نوشته است.
***
نرگس محمدی برای بار سوم سلول انفرادی را در اردیبهشت ۱۳۹۱ تجربه کرد. او یکبار در سال ۱۳۸۰ و یکبار در سال ۱۳۸۹ انفرادی را تجربه کرده بود. بار سوم وی را به بند ۲۰۹ «اوین» منتقل کردند. در آن زمان، همسرش، «تقی رحمانی» که فعال سیاسی است، ایران را ترک کرده بود. نرگس محمدی دو دفعه آخر «مادر» بود و مقابل چشمان فرزندانش، بازداشت شده بود: «از فکر کردن به علی و کیانا میگریختم. دلم بیتاب و بیقرار بود. وقتی ناخودآگاه اسمشان به ذهنم خطور میکرد، بلند میشدم و میدویدم. احساس میکردم اگر بنشینم، از شدت غم فرو میپاشم. مطمئن بودم که بچهها روزهای سختی دارند. از خدا میخواستم من را از ذهن و دل بچهها بگیرد.»
او بعدها در مراجعه به روانپزشک متوجه شده بود که از محیط در بسته میترسد و خواب آرام را از دست داده است. سوالها رهایش نمیکردند: «چرا باید در سلول انفرادی باشم؟» همانطور که لحظهای مادر بودنش رهایش نکرد و تمام مدت به علی و کیانا فکر میکرد: «تاولهای زخمهای سلول انفرادی من گاهی میترکد، گاه عفونت میکند، گاه میسوزد و گاه وحشت را به رگهایم میدواند. هنوز التیام نیافتهاند این زخمها که دیده نمیشوند.»
ادامه گزارش آیدا قجر را اینجا بخوانید👇
#اخبار_ایران #اطلاع_رسانی #نرگس_محمدی #سلول_انفرادی #شکنجه_سفید #زنان #زنان_زندانی
@Farsi_Iranwire
اگر از کسانی که بازداشت، بازجویی و حبس را تجربه کردهاند بپرسیم که سختترین مرحله کدام بوده است، بیشتر آنها به سلول انفرادی اشاره میکنند. بسیاری از زندانیانی که تجربه انفرادی داشتهاند، در روایتهای بیشماری که تاکنون منتشر شده است، گفتهاند سلول انفرادی حتی سالها پس از پایان دوران حبس، آنها را همراهی میکند.
چه بسیار انسانهایی که هنوز از فضای بسته هراس دارند، خوابهایشان همچنان آشفته است و تنهایی برایشان حکم شکنجه دارد؛ همانهایی که ساعتها، روزها و ماهها در انفرادی، آرامش روان و حتی سلامت جسمانی خود را از دست دادهاند.
اگرچه تاکنون بسیاری از زندانیان که حبس آنها به پایان رسیده است، به ویژه آنهایی که ایران را ترک کرده و به امنیت نسبی رسیدهاند، بارها درباره سلول انفرادی، بازجوییها و شکنجههایی که شده، افشاگری کردهاند اما کتاب «شکنجه سفید» به عنوان سندی از شکنجهگری جمهوری اسلامی، از روایتهای زنان زندانی سیاسی و عقیدتی در زندان تهیه شده است. «نرگس محمدی»، فعال حقوق بشر که به تازگی آزاد شده، این کتاب را در گفتوگو با ۱۲ زن زندانی، کنار روایتهای خودش از آنچه بر او تحمیل کردهاند، نوشته است.
***
نرگس محمدی برای بار سوم سلول انفرادی را در اردیبهشت ۱۳۹۱ تجربه کرد. او یکبار در سال ۱۳۸۰ و یکبار در سال ۱۳۸۹ انفرادی را تجربه کرده بود. بار سوم وی را به بند ۲۰۹ «اوین» منتقل کردند. در آن زمان، همسرش، «تقی رحمانی» که فعال سیاسی است، ایران را ترک کرده بود. نرگس محمدی دو دفعه آخر «مادر» بود و مقابل چشمان فرزندانش، بازداشت شده بود: «از فکر کردن به علی و کیانا میگریختم. دلم بیتاب و بیقرار بود. وقتی ناخودآگاه اسمشان به ذهنم خطور میکرد، بلند میشدم و میدویدم. احساس میکردم اگر بنشینم، از شدت غم فرو میپاشم. مطمئن بودم که بچهها روزهای سختی دارند. از خدا میخواستم من را از ذهن و دل بچهها بگیرد.»
او بعدها در مراجعه به روانپزشک متوجه شده بود که از محیط در بسته میترسد و خواب آرام را از دست داده است. سوالها رهایش نمیکردند: «چرا باید در سلول انفرادی باشم؟» همانطور که لحظهای مادر بودنش رهایش نکرد و تمام مدت به علی و کیانا فکر میکرد: «تاولهای زخمهای سلول انفرادی من گاهی میترکد، گاه عفونت میکند، گاه میسوزد و گاه وحشت را به رگهایم میدواند. هنوز التیام نیافتهاند این زخمها که دیده نمیشوند.»
ادامه گزارش آیدا قجر را اینجا بخوانید👇
#اخبار_ایران #اطلاع_رسانی #نرگس_محمدی #سلول_انفرادی #شکنجه_سفید #زنان #زنان_زندانی
@Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
علیه شکنجه، علیه انفرادی؛ سندی که نرگس محمدی ثبت کرد
اگر از کسانی که بازداشت، بازجویی و حبس را تجربه کردهاند بپرسیم که سختترین مرحله کدام بوده است، بیشتر آنها به سلول انفرادی اشاره میکنند. بسیاری از زندانیانی که تجربه انفرادی داشتهاند، در روایتهای بیشماری که تاکنون منتشر شده است، گفتهاند سلول انفرادی…
🔹خیلی وقتها تمام دلتنگیها و غمهایم در مقابل وضعیتی که از آنها میدیدم، رنگ میباختند. ۱۹ خرداد ما یک اعدامی از بند خودمان داشتیم. هولناکترین شب زندگیام بود. از بردن آن خانم در بند شروع شد تا ضجههایی که میشنیدیم و این که دخترش را صدا میکرد تا لحظه اذان صبح که صدای باز شدن صدای در را شنیدم، آنقدر برایم دردناک بود که نمیتوانم بگویم. وقتی خبر را آوردند که شاکی رضایت نداد و چهارپایه را از زیر پایش کشیدند، من تا مدتها از تصور آویزان شدن آن خانم از طناب دار حالم بد بود. من به خوبی به خاطر شرایطی که آن زن داشت، درک میکردم که او فقط یک قربانی بود؛ حتی لحظهای که مرتکب قتل شده بود. من زندان زنجان را فراتر از ساختمان و امکاناتش میدیدم. آنجا برای من پر از مسایل اجتماعی بود که مردم در آن همه قربانی بودند. آسیبهای اجتماعی و بلایی که سر مردم آمده بود تا آنها در جایگاه مجرم باشند، تحمل زندان را برایم سختتر میکرد.
لینک اولین مصاحبه اختصاصی با نرگس محمدی بعد از آزادی در ایران وایر:
https://iranwire.com/fa/features/42317
#اخبار_ایران #زنان #زنان_زندانی #نرگس_محمدی #حقوق_شهروندی
@Farsi_Iranwire
لینک اولین مصاحبه اختصاصی با نرگس محمدی بعد از آزادی در ایران وایر:
https://iranwire.com/fa/features/42317
#اخبار_ایران #زنان #زنان_زندانی #نرگس_محمدی #حقوق_شهروندی
@Farsi_Iranwire
🔹 به نظرم جمهوری اسلامی ایران کاملا آگاهانه از بازداشت فعالان مدنی و سیاسی در سلولهای انفرادی استفاده میکند و این را یک وسیله ارعاب قرار میدهد و این پیام را میدهد که دفعه بعد معلوم نیست از این سلول چه طور بیرون بیایی! بنابراین، دو ضرورت برای من داشت؛ یکی از دید حقوق بشر که فکر میکردم علیه شکنجه به عنوان یک حرکت ضد انسانی باید اقدام کرد و دوم این که معتقدم باید بتوانیم ترمز فعالیت فعالان را از سر راهمان برداریم. بنابراین باید بتوانیم این شکنجه را هم از سر راه خود برداریم.
لینک اولین مصاحبه اختصاصی با نرگس محمدی بعد از آزادی در ایران وایر:
https://iranwire.com/fa/features/42317
#اخبار_ایران #زنان #زنان_زندانی #نرگس_محمدی #حقوق_شهروندی
@Farsi_Iranwire
لینک اولین مصاحبه اختصاصی با نرگس محمدی بعد از آزادی در ایران وایر:
https://iranwire.com/fa/features/42317
#اخبار_ایران #زنان #زنان_زندانی #نرگس_محمدی #حقوق_شهروندی
@Farsi_Iranwire
🔹 وقتی کرونا در ایران شروع شد، یکی از نگرانیهایم این بود که ما بهداشت را در سطح عادی نمیتوانیم داشته باشم، چه برسد به این که یک ویروس کشندهای مثل کرونا به بند بیاید. من بارها در زندان به ماموران و مسوولان میگفتم که مقابله با کرونا در داخل بند با این وضعیت غیرقابل ممکن است. ما در اوین مواد ضدعفونی کننده داشتیم اما در زندان زنجان اصلا چنین چیزی وجود نداشت. فقط یک لیتر وایتکس برای یک ماه به ما داده میشد که کفایت نمیکرد. برای سطح معمول روزمره ما، امکانات کافی نبود. وقتی ما ورودی از بیرون داشتیم و تلفن مشترک داشتیم و راهروها مشترک بودند، کنترل ویروس سخت و غیرممکن بود. من بارها تقاضا کردم که حداقل ژل شستوشوی دست را با هزینه خودمان بخرید و به ما بدهید اما تا مدتها قبول نکردند.
لینک اولین مصاحبه اختصاصی با نرگس محمدی بعد از آزادی در ایران وایر:
https://iranwire.com/fa/features/42317
#اخبار_ایران #زنان #زنان_زندانی #نرگس_محمدی #حقوق_شهروندی
@Farsi_Iranwire
لینک اولین مصاحبه اختصاصی با نرگس محمدی بعد از آزادی در ایران وایر:
https://iranwire.com/fa/features/42317
#اخبار_ایران #زنان #زنان_زندانی #نرگس_محمدی #حقوق_شهروندی
@Farsi_Iranwire
📖 پنج سال بود که هر شب با کابوس چوبهٔٔ دار از خواب می پرید و هردوشنبه با صدای پیج، تپش قلب می گرفت و عرق سرد بر پیشانی اشمی نشست: دوشنبه ها که اعدامی ها را برای اجرای حکم به انفرادی منتقل می کردند، هر بار از شنیدن نام کسی دیگر نفسی به آسودگیمی کشید. نفس آسوده؟ چون این بار هم مرگ از او عبور کرده بود ودیگری را با خود برده بود؟ حتی اگر آن دیگری دوست عزیزی بود؟ دردناک بود ولی حقیقت داشت. مهم این بود که می توانست یک هفتهٔٔ دیگر زندگی کند. یا به عبارت بهتر ، زنده بماند! یک بار از ماموران زندان شنیده بود که آن ها هم از دوشنبه ها بیزارند و تا پایان روز ، آرزو می کنند وظیفهٔٔ انتقال محکوم به انفرادی به مامور دیگری محول شود، یا این که شیفت بعدی شان به دوشنبه نیفتد. صدای کف وسوت او را از افکارش بیرون کشید.
این جملات بخشی از داستان «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید! بخشش لازم نیست. اعدامش کنید! بخشش؟ لازم نیست. اعدامش کنید!» نوشته مهناز طراح، نویسنده محبوس در زندان اوین است. ایرانوایر به تازگی این کتاب را منتشر کرده است.
جهت مطالعه و یا دانلود کتاب، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
#زنان_زندانی #کتاب
@Farsi_Iranwire
این جملات بخشی از داستان «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید! بخشش لازم نیست. اعدامش کنید! بخشش؟ لازم نیست. اعدامش کنید!» نوشته مهناز طراح، نویسنده محبوس در زندان اوین است. ایرانوایر به تازگی این کتاب را منتشر کرده است.
جهت مطالعه و یا دانلود کتاب، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
#زنان_زندانی #کتاب
@Farsi_Iranwire
📖 خانوادهای هم که در کار نبود. حمید تنها یک تلفن ویژه داشت. تلفنی از یک زن، که به جرم معاونت در قتل در زندان زنان بود، هم پروندهایش. همانی که دقایقی پیش لعنتش کرده بود و هنوز تنها دل گرمی اش بود. شاید هم سرگرمی، آن هم در جایی که گویی ته دنیا بود. رابط این دو نفر رضا بود، دوست دوران کودکی حمید. با زن قرار گذاشته بودند هر دو در یک ساعت مشخص با رضا تماس بگیرند تا او تلفن را بگذارد روی کنفرانس. قراری پنج ساله که تنها پل ارتباطی این دو بود. این تلفن برای حمید پر از تناقض بود. تداعی کننده عشق و سیه روزی بود و یادآور روزهای شیرین دیروز و لعنت امروز . با همه این ها برای این تماس لحظه شماری می کرد و خودش هم نمی دانست چرا. شاید هم از این که شریک جرمی داشت و تنها نبود، حس خوشایندی پیدا می کرد.
این جملات بخشی از داستان «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید! بخشش لازم نیست. اعدامش کنید! بخشش؟ لازم نیست. اعدامش کنید!» نوشته مهناز طراح، نویسنده محبوس در زندان اوین است. ایرانوایر به تازگی این کتاب را منتشر کرده است.
جهت مطالعه و یا دانلود کتاب، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
#زنان_زندانی #کتاب #مهناز_طراح
@Farsi_Iranwire
این جملات بخشی از داستان «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید! بخشش لازم نیست. اعدامش کنید! بخشش؟ لازم نیست. اعدامش کنید!» نوشته مهناز طراح، نویسنده محبوس در زندان اوین است. ایرانوایر به تازگی این کتاب را منتشر کرده است.
جهت مطالعه و یا دانلود کتاب، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
#زنان_زندانی #کتاب #مهناز_طراح
@Farsi_Iranwire
📖 مامور زندان روبهرویش روی صندلی نشسته بود. پرسید: «بهتری؟» حمید فقط سر تکان داد. بهتر یا بدتر چه فرقی میکرد؟ پرسیدن این سوال از یک بیمار طبیعی بود، ولی او بیمار نبود. یک اعدامی بود که در اوج جوانی و کمال سلامت، چند روز دیگر باید میمرد. مرگش مهر و امضا شده بود؛ کاملا قانونی. ناگهان فکری به ذهنش رسید. چرا خودش زمان و نحوه مرگ خودش را انتخاب نکند؟ بهتر از آن انتظار کشنده بود. اینطوری حداقل یک بار میمرد، نه مثل حالا که تا روز اعدام هزار بار میمیرد. تا همین جا هم به دوش کشیدن بار این کابوس بیشتر از حد توانش بود...
این جملات بخشی از داستان «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید! بخشش لازم نیست. اعدامش کنید! بخشش؟ لازم نیست. اعدامش کنید!» نوشته مهناز طراح، نویسنده محبوس در زندان اوین است. ایرانوایر به تازگی این کتاب را منتشر کرده است.
جهت مطالعه و یا دانلود کتاب، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
#زنان_زندانی #کتاب #اعدام #مهناز_طراح #اعدام_زنان_زندانی #زندان_قرچک #زندان_اوین
@Farsi_Iranwire
این جملات بخشی از داستان «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید! بخشش لازم نیست. اعدامش کنید! بخشش؟ لازم نیست. اعدامش کنید!» نوشته مهناز طراح، نویسنده محبوس در زندان اوین است. ایرانوایر به تازگی این کتاب را منتشر کرده است.
جهت مطالعه و یا دانلود کتاب، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
#زنان_زندانی #کتاب #اعدام #مهناز_طراح #اعدام_زنان_زندانی #زندان_قرچک #زندان_اوین
@Farsi_Iranwire