Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
ترامپرهبرانگاری به مثابه انحراف مفهومی از منطق فروپاشی کنترلشده در انقلاب مدرن ایرانی
در بستر تحولات انقلابی، یکی از مهمترین خطراتی که میتواند فهم واقعبینانه فرآیند دگرگونی موفق و باثبات را مخدوش کند، پدیدهای است که میتوان آن را «#رهبرسازی_برونزاد» نامید. این پدیده، زمانی رخ میدهد که بخشی از نیروهای اپوزیسیون به جای تبیین مسیر درونزا و برآمده از وجدان تاریخی و حافظه ملی، به اسطورهسازی از بازیگران خارجی، بهویژه ترامپ، تمایل مییابند. این گرایش که میتوان از آن با عنوان «#ترامپرهبرانگاری» یاد کرد، در تضاد بنیادین با منطق انقلاب مدرن ایرانی و با الگوی «#فروپاشی_کنترلشده»ای است که چندین سال است بهشکل جدی و عملیاتی توسط #شاهزاده_رضا_پهلوی بهعنوان رهبر مشروع و نمادین این جنبش ملی، هدایت میشود.
در ادبیات نظری مربوط به تحولات رژیمی مفهوم فروپاشی کنترلشده (controlled collapse) به آن دسته از فرآیندهای گذار اطلاق میشود که طی آن، نظام مستقر نه از طریق مداخله نظامی خارجی یا براندازی دفعی و خشونتبار، بلکه از طریق مکانیسمهای تدریجی، عقلانی و باثبات به سمت ساختار سیاسی نوین هدایت میشود. این مدل گذار، واجد دو ویژگی بنیادین است: نخست، حضور یک رهبری کاریزماتیک، مشروع، و برآمده از وجدان تاریخی ملت؛ دوم، وجود یک طرح جایگزین عقلانی و فراگیر برای دوران پسارژیم مستقر. هرگونه تمرکز بر نقشآفرینیهای بیرونی، بهویژه اگر منجر به نوعی جانشینسازی رهبری شود، بهمعنای تضعیف همان دو رکن حیاتی و در نتیجه، تهدیدی علیه کل فرآیند گذار است.
با توجه به شرایط ژئوپلیتیکی، فرهنگی و تاریخی ایران، تجربههای شکستخورده در منطقه و ویژگیهای خاص جامعه ایرانی، تنها سناریوی باثبات و واقعگرایانه برای گذار به نظم جدید، همان سناریوی فروپاشی کنترلشده است. شاهزاده رضا پهلوی، بهعنوان نماد وحدت ملی و حامل حافظه مشروعیتساز پادشاهی ایرانی، تنها کنشگر سیاسیای است که توان تجمیع مؤلفههای رهبری، اجماعسازی ملی، و پیوند با نیروهای مدنی و فنی داخل کشور را داراست. رهبری ایشان، نه متکی بر پوپولیسم رسانهای یا اتکای خارجی، بلکه ریشهدار در خواست تاریخی ملت برای بازیابی نظم سکولار، مدرن، و مبتنی بر کرامت انسانی است.
طرحهایی چون «#پروژۀ_شکوفایی» و «#پروژۀ_ققنوس» نه صرفاً نمودهای فکری، بلکه ابزارهای سازماندهی فکری و اجرایی دوران گذار بهشمار میآیند. این پروژهها تلاشی برای پر کردن خلأ برنامه جایگزین در دوران انتقالاند، و بههمراه فرآیند پرشتاب ریزش از درون حاکمیت، بهویژه در میان تکنوکراتها و مدیران نظامی-اداری، زمینههای فروپاشی کنترلشده را تقویت کردهاند. در این فرآیند، بخشهای متعددی از نخبگان درونساختار در حال چرخش بهسوی گفتمان گذارند و این چرخش، بدون وجود یک رهبری باثبات، قابل مدیریت نیست.
در کنار این مؤلفههای داخلی، بدون تردید، نقشآفرینی قدرتهای منطقهای و بینالمللی نیز بخشی از معادله گذار است. حمایت سیاسی، دیپلماتیک و حتی رسانهای بازیگرانی چون ایالات متحده، اتحادیه اروپا و متحدان منطقهای میتواند به تسریع روند فروپاشی کمک کند. اما این نقش، ماهیتی مکمل و نه محوری دارد. در این چارچوب، حتی اگر ترامپ یا هر سیاستمدار دیگر در موقعیتی قرار گیرد که با سیاستهای ضد ج.ا همراستا باشد، باید در جایگاه یکی از اجزای خارجی فرآیند فروپاشی کنترلشده تحلیل شود، نه رهبر یا جهتدهنده اصلی آن.
رهبر انقلاب مدرن ایرانی تنها کسی است که توانایی، مشروعیت تاریخی، حمایت مردمی، و ظرفیت ایجاد اجماع ملی را داراست، و آن شخص کسی جز شاهزاده رضا پهلوی نیست. هرگونه بازنمایی ترامپ بهعنوان رهبر انقلاب یا ناجی ملت ایران، مصداق روشن «انحراف از مسیر فروپاشی کنترلشده» و تقلیل فرآیند پیچیده گذار به یک بازی تبلیغاتی کوتاهمدت است. این نگاه، فاقد هرگونه پشتوانه نظری در علوم سیاسی و جامعهشناسی انقلابهاست و از جهت هویتی نیز در تضاد با خواست تاریخی ملت ایران برای بازیابی استقلال، کرامت و حاکمیت ملی قرار دارد.
ایرانگرایان در مواجهه با این وضعیت، وظیفهای دوگانه دارد: از یکسو باید با روایتسازیهای سطحی و رهبرسازیهای رسانهمحور مقابله کند، و از سوی دیگر، تمام تلاش خود را معطوف به تقویت بنیانهای فروپاشی کنترلشده نماید. این بنیانها شامل مشارکت در اعتراضات و اعتصابات، حمایت از پروژههای فکری جایگزین، گسترش پیوندهای مردمی با رهبری شاهزاده، تسهیل ریزش درونی از نظام، و بهرهگیری هوشمندانه از حمایتهای بینالمللی در چارچوب منافع ملی است، و هر تلاشی برای جانشینسازی رهبری، حتی اگر از سوی چهرههایی ظاهراً همسو با گذار باشد، در نهایت به تضعیف فرآیند گذار و تعویق آزادی منجر خواهد شد.
✍️جهان_ایرانی
در بستر تحولات انقلابی، یکی از مهمترین خطراتی که میتواند فهم واقعبینانه فرآیند دگرگونی موفق و باثبات را مخدوش کند، پدیدهای است که میتوان آن را «#رهبرسازی_برونزاد» نامید. این پدیده، زمانی رخ میدهد که بخشی از نیروهای اپوزیسیون به جای تبیین مسیر درونزا و برآمده از وجدان تاریخی و حافظه ملی، به اسطورهسازی از بازیگران خارجی، بهویژه ترامپ، تمایل مییابند. این گرایش که میتوان از آن با عنوان «#ترامپرهبرانگاری» یاد کرد، در تضاد بنیادین با منطق انقلاب مدرن ایرانی و با الگوی «#فروپاشی_کنترلشده»ای است که چندین سال است بهشکل جدی و عملیاتی توسط #شاهزاده_رضا_پهلوی بهعنوان رهبر مشروع و نمادین این جنبش ملی، هدایت میشود.
در ادبیات نظری مربوط به تحولات رژیمی مفهوم فروپاشی کنترلشده (controlled collapse) به آن دسته از فرآیندهای گذار اطلاق میشود که طی آن، نظام مستقر نه از طریق مداخله نظامی خارجی یا براندازی دفعی و خشونتبار، بلکه از طریق مکانیسمهای تدریجی، عقلانی و باثبات به سمت ساختار سیاسی نوین هدایت میشود. این مدل گذار، واجد دو ویژگی بنیادین است: نخست، حضور یک رهبری کاریزماتیک، مشروع، و برآمده از وجدان تاریخی ملت؛ دوم، وجود یک طرح جایگزین عقلانی و فراگیر برای دوران پسارژیم مستقر. هرگونه تمرکز بر نقشآفرینیهای بیرونی، بهویژه اگر منجر به نوعی جانشینسازی رهبری شود، بهمعنای تضعیف همان دو رکن حیاتی و در نتیجه، تهدیدی علیه کل فرآیند گذار است.
با توجه به شرایط ژئوپلیتیکی، فرهنگی و تاریخی ایران، تجربههای شکستخورده در منطقه و ویژگیهای خاص جامعه ایرانی، تنها سناریوی باثبات و واقعگرایانه برای گذار به نظم جدید، همان سناریوی فروپاشی کنترلشده است. شاهزاده رضا پهلوی، بهعنوان نماد وحدت ملی و حامل حافظه مشروعیتساز پادشاهی ایرانی، تنها کنشگر سیاسیای است که توان تجمیع مؤلفههای رهبری، اجماعسازی ملی، و پیوند با نیروهای مدنی و فنی داخل کشور را داراست. رهبری ایشان، نه متکی بر پوپولیسم رسانهای یا اتکای خارجی، بلکه ریشهدار در خواست تاریخی ملت برای بازیابی نظم سکولار، مدرن، و مبتنی بر کرامت انسانی است.
طرحهایی چون «#پروژۀ_شکوفایی» و «#پروژۀ_ققنوس» نه صرفاً نمودهای فکری، بلکه ابزارهای سازماندهی فکری و اجرایی دوران گذار بهشمار میآیند. این پروژهها تلاشی برای پر کردن خلأ برنامه جایگزین در دوران انتقالاند، و بههمراه فرآیند پرشتاب ریزش از درون حاکمیت، بهویژه در میان تکنوکراتها و مدیران نظامی-اداری، زمینههای فروپاشی کنترلشده را تقویت کردهاند. در این فرآیند، بخشهای متعددی از نخبگان درونساختار در حال چرخش بهسوی گفتمان گذارند و این چرخش، بدون وجود یک رهبری باثبات، قابل مدیریت نیست.
در کنار این مؤلفههای داخلی، بدون تردید، نقشآفرینی قدرتهای منطقهای و بینالمللی نیز بخشی از معادله گذار است. حمایت سیاسی، دیپلماتیک و حتی رسانهای بازیگرانی چون ایالات متحده، اتحادیه اروپا و متحدان منطقهای میتواند به تسریع روند فروپاشی کمک کند. اما این نقش، ماهیتی مکمل و نه محوری دارد. در این چارچوب، حتی اگر ترامپ یا هر سیاستمدار دیگر در موقعیتی قرار گیرد که با سیاستهای ضد ج.ا همراستا باشد، باید در جایگاه یکی از اجزای خارجی فرآیند فروپاشی کنترلشده تحلیل شود، نه رهبر یا جهتدهنده اصلی آن.
رهبر انقلاب مدرن ایرانی تنها کسی است که توانایی، مشروعیت تاریخی، حمایت مردمی، و ظرفیت ایجاد اجماع ملی را داراست، و آن شخص کسی جز شاهزاده رضا پهلوی نیست. هرگونه بازنمایی ترامپ بهعنوان رهبر انقلاب یا ناجی ملت ایران، مصداق روشن «انحراف از مسیر فروپاشی کنترلشده» و تقلیل فرآیند پیچیده گذار به یک بازی تبلیغاتی کوتاهمدت است. این نگاه، فاقد هرگونه پشتوانه نظری در علوم سیاسی و جامعهشناسی انقلابهاست و از جهت هویتی نیز در تضاد با خواست تاریخی ملت ایران برای بازیابی استقلال، کرامت و حاکمیت ملی قرار دارد.
ایرانگرایان در مواجهه با این وضعیت، وظیفهای دوگانه دارد: از یکسو باید با روایتسازیهای سطحی و رهبرسازیهای رسانهمحور مقابله کند، و از سوی دیگر، تمام تلاش خود را معطوف به تقویت بنیانهای فروپاشی کنترلشده نماید. این بنیانها شامل مشارکت در اعتراضات و اعتصابات، حمایت از پروژههای فکری جایگزین، گسترش پیوندهای مردمی با رهبری شاهزاده، تسهیل ریزش درونی از نظام، و بهرهگیری هوشمندانه از حمایتهای بینالمللی در چارچوب منافع ملی است، و هر تلاشی برای جانشینسازی رهبری، حتی اگر از سوی چهرههایی ظاهراً همسو با گذار باشد، در نهایت به تضعیف فرآیند گذار و تعویق آزادی منجر خواهد شد.
✍️جهان_ایرانی