️ گــارد شـــاهــنــشــاهــی ️
سخنی آرام و صریح با وحید بهمن جناب بهمن، در روزگاری که ایران عزیز ما در تلاطم بحرانهای هویتی، فرهنگی و سیاسیست، برای نگارنده—و بیتردید بسیاری از ایرانیان—اشخاص و نامها نه ملاک قضاوتاند، نه معیار باور. آنچه محور و قطبنمای اندیشه و کنش ماست، سه رکن بنیادی…
https://t.me/gurd_shah/152922
درود بر سرکار، جهان ایرانی
بسیار بسیار ریزبینانه نوشتید.
بر آن بودم که خُردهگیری (نقدی) بر همین نهاده (موضوع) بنویسم اما شوربختانه هنوز هنگام، دست ندادهاست.
اینکه چگونه دفتر مطبوعاتی پادشاه ایران، با یک زن دردمند (حتی اگر آن زن "دور از جانشان" کنترل ذهنی نداشته باشد) اینگونه برخورد میکند!!
چه برسد به اینکه به ایشان پناه برده باشند.
دفتر مطبوعاتی پادشاه، بسیار بسیار باید پختهتر رفتار کند.
تاریخ بخواند.
بداند که مردم، سرمایهی یک پادشاه هستند و پادشاه، "تنها" و "نخستین" پناه مردم است.
شگفتا و دریغا که این ارزش را نمیدانند.
هرگز پادشاه ایران، آن ادبیات را با مردم بکار نمیگیرند.
ما باور نداریم که این گفتار، از پادشاه باشد.
هرچه تلاش کنند، نمیتوانند مِهر پادشاه خِرد را در دل مردم، کمسو کنند.
دم شما گرم
و قلم سرکار "جهان ایرانی" نیز پایدار.
#ارسالی
#ادیب
درود بر سرکار، جهان ایرانی
بسیار بسیار ریزبینانه نوشتید.
بر آن بودم که خُردهگیری (نقدی) بر همین نهاده (موضوع) بنویسم اما شوربختانه هنوز هنگام، دست ندادهاست.
اینکه چگونه دفتر مطبوعاتی پادشاه ایران، با یک زن دردمند (حتی اگر آن زن "دور از جانشان" کنترل ذهنی نداشته باشد) اینگونه برخورد میکند!!
چه برسد به اینکه به ایشان پناه برده باشند.
دفتر مطبوعاتی پادشاه، بسیار بسیار باید پختهتر رفتار کند.
تاریخ بخواند.
بداند که مردم، سرمایهی یک پادشاه هستند و پادشاه، "تنها" و "نخستین" پناه مردم است.
شگفتا و دریغا که این ارزش را نمیدانند.
هرگز پادشاه ایران، آن ادبیات را با مردم بکار نمیگیرند.
ما باور نداریم که این گفتار، از پادشاه باشد.
هرچه تلاش کنند، نمیتوانند مِهر پادشاه خِرد را در دل مردم، کمسو کنند.
دم شما گرم
و قلم سرکار "جهان ایرانی" نیز پایدار.
#ارسالی
#ادیب
Telegram
️ گــارد شـــاهــنــشــاهــی ️
سخنی آرام و صریح با وحید بهمن
جناب بهمن،
در روزگاری که ایران عزیز ما در تلاطم بحرانهای هویتی، فرهنگی و سیاسیست، برای نگارنده—و بیتردید بسیاری از ایرانیان—اشخاص و نامها نه ملاک قضاوتاند، نه معیار باور. آنچه محور و قطبنمای اندیشه و کنش ماست، سه رکن…
جناب بهمن،
در روزگاری که ایران عزیز ما در تلاطم بحرانهای هویتی، فرهنگی و سیاسیست، برای نگارنده—و بیتردید بسیاری از ایرانیان—اشخاص و نامها نه ملاک قضاوتاند، نه معیار باور. آنچه محور و قطبنمای اندیشه و کنش ماست، سه رکن…
https://m.youtube.com/watch?v=lLg_gGlwc04&t=1399s&pp=ygUc2KrZhtqv2LPYqtin2YbbjCDZhdin2YbZiNqpIA%3D%3D
مرتبط
حتما مطالعه نمایید
مرتبط
حتما مطالعه نمایید
YouTube
عشق مردهپرستانه به مانوک و فریدون فرخزاد، نفرت زندهکُشانه از صداهای ایران امروز
گفتوگو با بنیامین دیلم کتولی و میلاد آقایی
از فروشگاه «سینما رکس» فقط دیدن نکنید! خرید کنید:
https://cinama-rex.myspreadshop.be/
برای حمایت و عضویت روی لینک زیر کلیک کنید؛
https://www.youtube.com/channel/UCIueilRpFpg3dLtW-e4BgMA/join
#جاوید_شاه
#محمدتنگستانی…
از فروشگاه «سینما رکس» فقط دیدن نکنید! خرید کنید:
https://cinama-rex.myspreadshop.be/
برای حمایت و عضویت روی لینک زیر کلیک کنید؛
https://www.youtube.com/channel/UCIueilRpFpg3dLtW-e4BgMA/join
#جاوید_شاه
#محمدتنگستانی…
اعتصاب کامیونداران و رهنمودهای شاهزاده رضا پهلوی: چشماندازی نوین برای مبارزات مدنی در ایران
تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران در سالهای اخیر، بهویژه در پیوند با افزایش بحرانهای ساختاری در حوزههای اقتصادی، زیستمحیطی، سیاست خارجی و حکمرانی، نشان از ورود جامعه ایرانی به مرحلۀ جدیدی از تعارضهای ساختاری و مشروعیتزدایی از قدرت سیاسی دارد. در چنین بستر بحرانی، کنشهای اعتراضی صنوف مختلف، از جمله #اعتصاب_کامیونداران، نباید صرفاً بهمثابه کنشهای صنفی و موسمی تلقی شود، بلکه باید در چهارچوب بزرگتر جامعهشناسی انقلابها و تحلیل مبارزات مدنی، بهعنوان جلوههایی از مقاومت مدنی در مسیر گذار به حاکمیت مردمسالار تفسیر گردد.
در مصاحبهای که #شاهزاده_رضا_پهلوی با شبکۀ منوتو انجام دادند، ایشان با هوشیاری سیاسی و تحلیل راهبردی، تأکید کردند که نباید این اعتراضات را به سطوح صنفی و کوتاهمدت تقلیل داد، بلکه باید آنها را بخشی از پروژۀ مبارزهای ساختاری و فراگیر در مسیر فروپاشی رژیم ناکارآمد جمهوری اسلامی تلقی کرد. این نگاه، از منظر جامعهشناسی سیاسی، مبتنی بر مفهومی است که با عنوان «فرایند بسیج سیاسی در چارچوب فرصتهای ساختاری» از آن یاد میشود؛ جایی که ساختار سیاسی در ضعیفترین حالت خود قرار دارد و شکافهای درونی و بیرونی زمینه را برای تشدید جنبشهای اعتراضی فراهم میکند.
در این شرایط، مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی وارد فازی تازه شده است که میتوان آن را «جنبش گذار» نامید؛ جنبشی که از ویژگیهای آن میتوان به گستردگی جغرافیایی، چندصدایی بودن، غیرفرماندهی متمرکز، و بهرهگیری از ابزارهای مقاومت مدنی غیرخشونتآمیز اشاره کرد. شاهزاده پهلوی در این زمینه به درستی بر اصل «مسئولیتپذیری ملی» تأکید میکنند، چرا که بنا بر نظریههای مبارزه مدنی، موفقیت در براندازی رژیمهای سرکوبگر نه از مسیر انتظار برای حمایتهای خارجی، بلکه از دل مشارکت فراگیر، سازماندهی درونزا، و نهادسازی شبکهای میگذرد.
در این چارچوب، اعتصاب کامیونداران نه تنها اعتراض به شرایط ناعادلانه معیشتی، بیمهای و سوختی است، بلکه بخشی از یک مقاومت مدنی ساختاریافته است که به تعبیر شاهزاده، باید با «سازماندهی و تشکیلاتسازی» ادامه یابد. این اشاره به لزوم فرمالیزاسیون و نهادینهسازی مبارزه است؛ چرا که بدون ساختارمند کردن مقاومت، ظرفیت پایایی و بسط آن به سایر اقشار و لایههای اجتماعی کاهش مییابد.
از منظر نظریههای انتقال دموکراتیک، فروپاشی از بالا و بسیج از پایین دو ستون اصلی برای گذار موفق به نظم دموکراتیک محسوب میشوند. در وضعیت کنونی ایران، فروپاشی از بالا به واسطۀ ناتوانی رژیم در بازتولید مشروعیت و ارائه خدمات عمومی قابل مشاهده است، و از سوی دیگر، بسیج از پایین نیز در قالب کنشهای اعتراضی مختلف شکل گرفته و در حال گسترش است.
یکی از نکات کلیدی در سخنان ایشان، تأکید بر «قطع نفس سیاسی» رژیم از طریق همبستگی ملی است. این نکته را میتوان در چارچوب نظریۀ خفگی مشروعیت تحلیل کرد، که اشاره دارد به روندی که در آن رژیم اقتدارگرا به دلیل از دست دادن حمایت عمومی، فرسایش نهادهای اجرایی، و انزوای بینالمللی، توان ادامۀ حیات سیاسی خود را از دست میدهد. در این مسیر، جامعه باید از رویکرد «تماشاگر بودن» فاصله گرفته و به سوژهای فعال، خلاق و مطالبهگر بدل شود.
نکتۀ کلیدی دیگر، تأکید ایشان بر استقلال ارادۀ ملی از عوامل خارجی و «ناگزیر شدن» قدرتهای منطقهای و جهانی به رسمیت شناختن دولت ملی پساجمهوری اسلامی است. این نگاه نشان میدهد قدرتها نه بر اساس علاقه یا ارزشهای اخلاقی، بلکه بر پایۀ محاسبات منافع و نیازهای ساختاری خود عمل میکنند. بنابراین، تنها در صورتی که یک دولت ملی مقتدر، مشروع و قابل اتکا در چشمانداز آینده ایران شکل بگیرد، نظام بینالملل نیز از گفتوگو با رژیم فعلی دست کشیده و مسیر تعامل با حاکمیت ملی جدید را در پیش خواهد گرفت.
در پایان، تأکید شاهزاده بر اینکه مردم نباید منتظر فراخوان کسی باشند، بلکه خود هر یک مسئولاند، در راستای فلسفۀ کنش جمعی خودجوش و گفتمان توانمندسازی مدنی است. جوامعی که بتوانند از دل اعتراضات، به همبستگی، سازماندهی، و جهتگیری استراتژیک دست یابند، در مسیر تحولات دموکراتیک موفقتر عمل کردهاند.
در این مرحله تاریخی، ایران بیش از هر زمان دیگر نیازمند وفاق، آگاهی و ابتکار عمل است. نه رژیم توانایی ترمیم ساختارهای فروپاشیده خود را دارد، و نه جامعه دیگر حاضر به پذیرش استمرار وضع موجود است. تنها راه نجات، تکیه بر ارادۀ ملی، استمرار مقاومت مدنی، و تلاش برای نهادینهسازی ساختارهای دولت دموکراتیک فرداست.
✍️جهان_ایرانی
تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران در سالهای اخیر، بهویژه در پیوند با افزایش بحرانهای ساختاری در حوزههای اقتصادی، زیستمحیطی، سیاست خارجی و حکمرانی، نشان از ورود جامعه ایرانی به مرحلۀ جدیدی از تعارضهای ساختاری و مشروعیتزدایی از قدرت سیاسی دارد. در چنین بستر بحرانی، کنشهای اعتراضی صنوف مختلف، از جمله #اعتصاب_کامیونداران، نباید صرفاً بهمثابه کنشهای صنفی و موسمی تلقی شود، بلکه باید در چهارچوب بزرگتر جامعهشناسی انقلابها و تحلیل مبارزات مدنی، بهعنوان جلوههایی از مقاومت مدنی در مسیر گذار به حاکمیت مردمسالار تفسیر گردد.
در مصاحبهای که #شاهزاده_رضا_پهلوی با شبکۀ منوتو انجام دادند، ایشان با هوشیاری سیاسی و تحلیل راهبردی، تأکید کردند که نباید این اعتراضات را به سطوح صنفی و کوتاهمدت تقلیل داد، بلکه باید آنها را بخشی از پروژۀ مبارزهای ساختاری و فراگیر در مسیر فروپاشی رژیم ناکارآمد جمهوری اسلامی تلقی کرد. این نگاه، از منظر جامعهشناسی سیاسی، مبتنی بر مفهومی است که با عنوان «فرایند بسیج سیاسی در چارچوب فرصتهای ساختاری» از آن یاد میشود؛ جایی که ساختار سیاسی در ضعیفترین حالت خود قرار دارد و شکافهای درونی و بیرونی زمینه را برای تشدید جنبشهای اعتراضی فراهم میکند.
در این شرایط، مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی وارد فازی تازه شده است که میتوان آن را «جنبش گذار» نامید؛ جنبشی که از ویژگیهای آن میتوان به گستردگی جغرافیایی، چندصدایی بودن، غیرفرماندهی متمرکز، و بهرهگیری از ابزارهای مقاومت مدنی غیرخشونتآمیز اشاره کرد. شاهزاده پهلوی در این زمینه به درستی بر اصل «مسئولیتپذیری ملی» تأکید میکنند، چرا که بنا بر نظریههای مبارزه مدنی، موفقیت در براندازی رژیمهای سرکوبگر نه از مسیر انتظار برای حمایتهای خارجی، بلکه از دل مشارکت فراگیر، سازماندهی درونزا، و نهادسازی شبکهای میگذرد.
در این چارچوب، اعتصاب کامیونداران نه تنها اعتراض به شرایط ناعادلانه معیشتی، بیمهای و سوختی است، بلکه بخشی از یک مقاومت مدنی ساختاریافته است که به تعبیر شاهزاده، باید با «سازماندهی و تشکیلاتسازی» ادامه یابد. این اشاره به لزوم فرمالیزاسیون و نهادینهسازی مبارزه است؛ چرا که بدون ساختارمند کردن مقاومت، ظرفیت پایایی و بسط آن به سایر اقشار و لایههای اجتماعی کاهش مییابد.
از منظر نظریههای انتقال دموکراتیک، فروپاشی از بالا و بسیج از پایین دو ستون اصلی برای گذار موفق به نظم دموکراتیک محسوب میشوند. در وضعیت کنونی ایران، فروپاشی از بالا به واسطۀ ناتوانی رژیم در بازتولید مشروعیت و ارائه خدمات عمومی قابل مشاهده است، و از سوی دیگر، بسیج از پایین نیز در قالب کنشهای اعتراضی مختلف شکل گرفته و در حال گسترش است.
یکی از نکات کلیدی در سخنان ایشان، تأکید بر «قطع نفس سیاسی» رژیم از طریق همبستگی ملی است. این نکته را میتوان در چارچوب نظریۀ خفگی مشروعیت تحلیل کرد، که اشاره دارد به روندی که در آن رژیم اقتدارگرا به دلیل از دست دادن حمایت عمومی، فرسایش نهادهای اجرایی، و انزوای بینالمللی، توان ادامۀ حیات سیاسی خود را از دست میدهد. در این مسیر، جامعه باید از رویکرد «تماشاگر بودن» فاصله گرفته و به سوژهای فعال، خلاق و مطالبهگر بدل شود.
نکتۀ کلیدی دیگر، تأکید ایشان بر استقلال ارادۀ ملی از عوامل خارجی و «ناگزیر شدن» قدرتهای منطقهای و جهانی به رسمیت شناختن دولت ملی پساجمهوری اسلامی است. این نگاه نشان میدهد قدرتها نه بر اساس علاقه یا ارزشهای اخلاقی، بلکه بر پایۀ محاسبات منافع و نیازهای ساختاری خود عمل میکنند. بنابراین، تنها در صورتی که یک دولت ملی مقتدر، مشروع و قابل اتکا در چشمانداز آینده ایران شکل بگیرد، نظام بینالملل نیز از گفتوگو با رژیم فعلی دست کشیده و مسیر تعامل با حاکمیت ملی جدید را در پیش خواهد گرفت.
در پایان، تأکید شاهزاده بر اینکه مردم نباید منتظر فراخوان کسی باشند، بلکه خود هر یک مسئولاند، در راستای فلسفۀ کنش جمعی خودجوش و گفتمان توانمندسازی مدنی است. جوامعی که بتوانند از دل اعتراضات، به همبستگی، سازماندهی، و جهتگیری استراتژیک دست یابند، در مسیر تحولات دموکراتیک موفقتر عمل کردهاند.
در این مرحله تاریخی، ایران بیش از هر زمان دیگر نیازمند وفاق، آگاهی و ابتکار عمل است. نه رژیم توانایی ترمیم ساختارهای فروپاشیده خود را دارد، و نه جامعه دیگر حاضر به پذیرش استمرار وضع موجود است. تنها راه نجات، تکیه بر ارادۀ ملی، استمرار مقاومت مدنی، و تلاش برای نهادینهسازی ساختارهای دولت دموکراتیک فرداست.
✍️جهان_ایرانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
His royal highness, Prince Reza Pahlavi.لحظه معرفی #شاهزاده_رضا_پهلوی در مراسم "مسیری به سوی پیمان کوروش" در تورنتو و فریادهای #KingRezaPahlavi افراد حاضر در سالن
@gurd_shah
@gurd_shah
Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
پیمان کوروش و معمار صلح آینده: شاهزاده رضا پهلوی در قامت کوروش زمانه
امروز، یکی از آن لحظاتی رقم خورد که اگرچه در جغرافیای سیاسی جهان رویدادی محدود به یک نشست بینالمللی به نظر میرسد، اما در عمق خود، حامل دلالتی فراتر از زمان و مکان بود. سخنرانی #شاهزاده_رضا_پهلوی در #مؤسسه_تفسیک، نهفقط بازتابی از یک موضعگیری سیاسی، بلکه پژواکی از یک عقلانیت تاریخی، اخلاقی و فلسفی بود که در بطن خود، روح یک ملت را بر دوش میکشد و افقی نو برای آینده جهان ترسیم میکند.
مؤسسه تفسیک، سازمانی نوپدید اما دارای روحی کهن، در ژانویه ۲۰۲۴ با هدف ایستادگی در برابر یهودستیزی، تروریسم و ووکیسم ایدئولوژیک تأسیس شد و میکوشد بستری برای گفتوگو میان ادیان و ملتها فراهم سازد. اما در ژرفای مأموریت خود، میکوشد به چیزی نزدیک شود که میتوان آن را «پیمان معنوی انسانها» نامید: پیمانی که نه بر مبنای نژاد یا ایدئولوژی، بلکه بر اساس ارزشهای انسانی، همزیستی، کرامت و آزادی استوار است. شاهزاده در چنین بستری، آوای سخن خود را برای بیدارسازی خرد جهانی بلند کرد.
✅شاهزاده سخن خود را با ارجاع به #پیمان_کوروش آغاز کردند؛ پیمانی که به ابتکار ایشان، بهمثابه چارچوبی اخلاقی، تمدنی و ژئوپلیتیک برای صلح پایدار در خاورمیانه پیشنهاد شده است. این پیمان، برخلاف رویکرد معاملاتی و موقتی برخی توافقهای سیاسی منطقهای، بر ریشههای فرهنگی، تاریخی و اخلاقی ملت ایران تکیه دارد و صلح را نه بهعنوان غیاب جنگ، بلکه بهمثابه حضور عدالت، تساهل، و کرامت انسانی تعریف میکند. پیمانی که ریشههایش را باید در روح #منشور_کوروش_بزرگ جستجو کرد: انسان، فارغ از آیین، زبان، و قبیله، شایسته آزادی است.
✅نقطه تمایز سخنرانی ایشان نه در انتقاد از ج.ا، بلکه در تغییر میدان مفهومی آن است. ایشان، گفتمان خویش را از «بازپسگیری ایران» به «بازسازی ایران» و #پروژه_شکوفایی_ایران انتقال داد. این انتقال، تنها یک تغییر واژگانی نیست؛ بلکه دگرگونی در نوع نگاه به قدرت، مردم، و آینده است. گویی مرحله رهایی از اسارت به پایان خود نزدیک شده، و اکنون مسئله اصلی، چیستی فردای ایران و جایگاه آن در تمدن جهانی است.
این گفتمان تازه، حامل نشانههای فلسفهای مدرن از تاریخ است؛ فلسفهای که در آن، گذشته نه برای بازتولید حسرت، بلکه برای روشنکردن راه آینده احضار میشود. شاهزاده اعلام کرد که ملت ایران نیازی به فراخوان و کمک قدرتهای جهانی ندارد، بلکه خود خالق روایت رهایی خویش است. این نگاه، استقلالطلبی را از شعارهای سیاسی به ساحت اخلاقی و معنوی ارتقا میدهد: ایرانی آزاد، نه بهخاطر اراده جهان، بلکه بهواسطه اراده ملی خود.
ایشان با لحنی قاطع گفت: مردم ایران، نمایندگان راستین تمدن ایرانیاند و نه ج.ا که نام ایران را برای اشاعه نفرت، تروریسم و خشونت سازمانیافته به گروگان گرفته است. این سخن، همزمان نقد سیاست است و دفاع از معنای انسان؛ دعوت به بیداری وجدان جهانی، که یا باید در کنار ملتی با ریشههای تاریخی برای صلح بایستد، یا با مماشات، سهمی در تداوم تاریکی داشته باشد.
✅نکته فلسفی مهمی که در بطن سخنرانی نهفته بود، درک «زمان تاریخی» است. شاهزاده نشان داد که زمان ج.ا، زمان گذشته است؛ نه به این معنا که هنوز نیفتاده، بلکه به این معنا که دیگر از آن آیندهای زاییده نمیشود. زمان ایرانیان، اکنون زمان آینده است، و این آینده بر بنیان یک «پروژه تمدنی» بازتعریف میشود: شکوفایی، توسعه، مدنیت و آشتی با طبیعت و جهان.
ایشان از جامعه جهانی خواستند که در مسیر درست تاریخ بیاستد و دیگر نه با ج.ا مذاکره کند و نه با آن معامله؛ بلکه به ملت ایران گوش دهد و به برنامهای که ملت برای فردای خود دارد احترام گذارد. این فراخوان، اگرچه در ظاهر خواستهای سیاسی، اما در لایهای عمیقتر، بازتاب درخواست برای بهرسمیتشناختن «سوژه تاریخی ایرانی» است: ایرانی بهعنوان بازیگر تمدنی، نه مفعول مناسبات ژئوپلیتیک.
در بخش پایانی سخنان، ایشان به نقش تخریبی «ارتجاع سرخ و سیاه» اشاره کرد؛ اتحاد شومی که ایران را از مسیر ترقی به باتلاق انحطاط کشاند. این اشاره تاریخی، تنها هشدار نیست، بلکه دعوتی است به بازخوانی نقشههای قدرت با عقلانیتی تازه. امروز دیگر نمیتوان با معیارهای قرن بیستم، مسئله ایران را فهمید. ایران جدید، نیازمند ذهنی جدید است؛ ذهنی که سیاست را نه میدان ستیز منافع، بلکه عرصه گفتوگوی تمدنها بداند.
این سخنرانی، نه یک بیانیه سیاسی که تجلی یک بینش فلسفی بود: اینکه ایران یک افق بالقوه برای بازتعریف عدالت، آزادی، و انسانیت در ساحت جهانی است. جهانی که اگر بخواهد آیندهای برای خود متصور شود، باید اکنون به ندای تمدن کهن ایران، به زبان خرد و کرامت، گوش فرا دهد. در این میان، صدای شاهزاده، پژواک یکی از آخرین وجدانهای بیدار شرق است که جهان نباید از یاد ببرد.
✍️جهان_ایرانی
امروز، یکی از آن لحظاتی رقم خورد که اگرچه در جغرافیای سیاسی جهان رویدادی محدود به یک نشست بینالمللی به نظر میرسد، اما در عمق خود، حامل دلالتی فراتر از زمان و مکان بود. سخنرانی #شاهزاده_رضا_پهلوی در #مؤسسه_تفسیک، نهفقط بازتابی از یک موضعگیری سیاسی، بلکه پژواکی از یک عقلانیت تاریخی، اخلاقی و فلسفی بود که در بطن خود، روح یک ملت را بر دوش میکشد و افقی نو برای آینده جهان ترسیم میکند.
مؤسسه تفسیک، سازمانی نوپدید اما دارای روحی کهن، در ژانویه ۲۰۲۴ با هدف ایستادگی در برابر یهودستیزی، تروریسم و ووکیسم ایدئولوژیک تأسیس شد و میکوشد بستری برای گفتوگو میان ادیان و ملتها فراهم سازد. اما در ژرفای مأموریت خود، میکوشد به چیزی نزدیک شود که میتوان آن را «پیمان معنوی انسانها» نامید: پیمانی که نه بر مبنای نژاد یا ایدئولوژی، بلکه بر اساس ارزشهای انسانی، همزیستی، کرامت و آزادی استوار است. شاهزاده در چنین بستری، آوای سخن خود را برای بیدارسازی خرد جهانی بلند کرد.
✅شاهزاده سخن خود را با ارجاع به #پیمان_کوروش آغاز کردند؛ پیمانی که به ابتکار ایشان، بهمثابه چارچوبی اخلاقی، تمدنی و ژئوپلیتیک برای صلح پایدار در خاورمیانه پیشنهاد شده است. این پیمان، برخلاف رویکرد معاملاتی و موقتی برخی توافقهای سیاسی منطقهای، بر ریشههای فرهنگی، تاریخی و اخلاقی ملت ایران تکیه دارد و صلح را نه بهعنوان غیاب جنگ، بلکه بهمثابه حضور عدالت، تساهل، و کرامت انسانی تعریف میکند. پیمانی که ریشههایش را باید در روح #منشور_کوروش_بزرگ جستجو کرد: انسان، فارغ از آیین، زبان، و قبیله، شایسته آزادی است.
✅نقطه تمایز سخنرانی ایشان نه در انتقاد از ج.ا، بلکه در تغییر میدان مفهومی آن است. ایشان، گفتمان خویش را از «بازپسگیری ایران» به «بازسازی ایران» و #پروژه_شکوفایی_ایران انتقال داد. این انتقال، تنها یک تغییر واژگانی نیست؛ بلکه دگرگونی در نوع نگاه به قدرت، مردم، و آینده است. گویی مرحله رهایی از اسارت به پایان خود نزدیک شده، و اکنون مسئله اصلی، چیستی فردای ایران و جایگاه آن در تمدن جهانی است.
این گفتمان تازه، حامل نشانههای فلسفهای مدرن از تاریخ است؛ فلسفهای که در آن، گذشته نه برای بازتولید حسرت، بلکه برای روشنکردن راه آینده احضار میشود. شاهزاده اعلام کرد که ملت ایران نیازی به فراخوان و کمک قدرتهای جهانی ندارد، بلکه خود خالق روایت رهایی خویش است. این نگاه، استقلالطلبی را از شعارهای سیاسی به ساحت اخلاقی و معنوی ارتقا میدهد: ایرانی آزاد، نه بهخاطر اراده جهان، بلکه بهواسطه اراده ملی خود.
ایشان با لحنی قاطع گفت: مردم ایران، نمایندگان راستین تمدن ایرانیاند و نه ج.ا که نام ایران را برای اشاعه نفرت، تروریسم و خشونت سازمانیافته به گروگان گرفته است. این سخن، همزمان نقد سیاست است و دفاع از معنای انسان؛ دعوت به بیداری وجدان جهانی، که یا باید در کنار ملتی با ریشههای تاریخی برای صلح بایستد، یا با مماشات، سهمی در تداوم تاریکی داشته باشد.
✅نکته فلسفی مهمی که در بطن سخنرانی نهفته بود، درک «زمان تاریخی» است. شاهزاده نشان داد که زمان ج.ا، زمان گذشته است؛ نه به این معنا که هنوز نیفتاده، بلکه به این معنا که دیگر از آن آیندهای زاییده نمیشود. زمان ایرانیان، اکنون زمان آینده است، و این آینده بر بنیان یک «پروژه تمدنی» بازتعریف میشود: شکوفایی، توسعه، مدنیت و آشتی با طبیعت و جهان.
ایشان از جامعه جهانی خواستند که در مسیر درست تاریخ بیاستد و دیگر نه با ج.ا مذاکره کند و نه با آن معامله؛ بلکه به ملت ایران گوش دهد و به برنامهای که ملت برای فردای خود دارد احترام گذارد. این فراخوان، اگرچه در ظاهر خواستهای سیاسی، اما در لایهای عمیقتر، بازتاب درخواست برای بهرسمیتشناختن «سوژه تاریخی ایرانی» است: ایرانی بهعنوان بازیگر تمدنی، نه مفعول مناسبات ژئوپلیتیک.
در بخش پایانی سخنان، ایشان به نقش تخریبی «ارتجاع سرخ و سیاه» اشاره کرد؛ اتحاد شومی که ایران را از مسیر ترقی به باتلاق انحطاط کشاند. این اشاره تاریخی، تنها هشدار نیست، بلکه دعوتی است به بازخوانی نقشههای قدرت با عقلانیتی تازه. امروز دیگر نمیتوان با معیارهای قرن بیستم، مسئله ایران را فهمید. ایران جدید، نیازمند ذهنی جدید است؛ ذهنی که سیاست را نه میدان ستیز منافع، بلکه عرصه گفتوگوی تمدنها بداند.
این سخنرانی، نه یک بیانیه سیاسی که تجلی یک بینش فلسفی بود: اینکه ایران یک افق بالقوه برای بازتعریف عدالت، آزادی، و انسانیت در ساحت جهانی است. جهانی که اگر بخواهد آیندهای برای خود متصور شود، باید اکنون به ندای تمدن کهن ایران، به زبان خرد و کرامت، گوش فرا دهد. در این میان، صدای شاهزاده، پژواک یکی از آخرین وجدانهای بیدار شرق است که جهان نباید از یاد ببرد.
✍️جهان_ایرانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كار را بايستى به كار دان داد. پهلوى از اول تا سوم مى دونستن چطورى ايران را بسازن ، مترقى كنن، و شكوفا كنن. دست در دست هم پادشاهمان رامن لشون بر مى گردانيم.
#گارد_شاهنشاهی
#رضاشاه_دوم_پهلوی_سوم
#خدا_شاه_ميهن
#رضاشاه_روحت_شاد
#بادشاهى_يهلوى
#پهلوى_يك_حقيقت_هميشه_زنده_است
#ايران_را_يس_ميكَيريم
#شاهنشاه_آريامهر
#شاهزاده_رضا_يهلوى
#رضا_شاه_روحت_شاد
#خاندان_ايرانساز_يهلوى
#ايران_معبد_ماست
#شاهنشاهى #ايران
#محمدرضاشاه #پهلوى
#پهلويسم #شاه #رضاشاه_بزرك
#شهبانو_فرح_يهلوى
#رضاشاه #رضاشاه_پهلوى
#رضاشاه_دوم
@gurd_shah
#گارد_شاهنشاهی
#رضاشاه_دوم_پهلوی_سوم
#خدا_شاه_ميهن
#رضاشاه_روحت_شاد
#بادشاهى_يهلوى
#پهلوى_يك_حقيقت_هميشه_زنده_است
#ايران_را_يس_ميكَيريم
#شاهنشاه_آريامهر
#شاهزاده_رضا_يهلوى
#رضا_شاه_روحت_شاد
#خاندان_ايرانساز_يهلوى
#ايران_معبد_ماست
#شاهنشاهى #ايران
#محمدرضاشاه #پهلوى
#پهلويسم #شاه #رضاشاه_بزرك
#شهبانو_فرح_يهلوى
#رضاشاه #رضاشاه_پهلوى
#رضاشاه_دوم
@gurd_shah
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نسخهی کامل گفتوگوی شاهزاده رضا پهلوی با ماریا بارتیرومو از شبکه فاکسبیزنس همراه با زیرنویس فارسی
نسخهی کامل گفتوگوی شاهزاده رضا پهلوی با ماریا بارتیرومو از شبکه فاکسبیزنس
زمان انتشار: چهارشنبه ۷ خردادماه، برابر با ۲۸ می ۲۰۲۵
#ایران #شاهزاده_رضا_پهلوی #ترامپ
@Unikador
@OfficialRezaPahlavi
@gurd_shah
نسخهی کامل گفتوگوی شاهزاده رضا پهلوی با ماریا بارتیرومو از شبکه فاکسبیزنس
زمان انتشار: چهارشنبه ۷ خردادماه، برابر با ۲۸ می ۲۰۲۵
#ایران #شاهزاده_رضا_پهلوی #ترامپ
@Unikador
@OfficialRezaPahlavi
@gurd_shah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚜️⚜️⚜️انگشت به دهان می مانید وقتی این سخنان #محمدرضاشاه_پهلوی را درباره فلسطینیها بشنوید.
این مرد چقدر از زمان خودش جلوتر بود.
#شاهزاده_رضا_پهلوی هم دقیقا همینگونه است.
#KingRezaPahlavi ⚜️🩵⚜️
#ننگ_بر_سه_فاسد_ملا_چپی_مجاه
#اريامهر
@gurd_shah
این مرد چقدر از زمان خودش جلوتر بود.
#شاهزاده_رضا_پهلوی هم دقیقا همینگونه است.
#KingRezaPahlavi ⚜️🩵⚜️
#ننگ_بر_سه_فاسد_ملا_چپی_مجاه
#اريامهر
@gurd_shah
تصویر وایرال شده از اعلیحضرت #شاهزاده_رضا_پهلوی در میان تیم امنیتی/حفاظتی Magen Herut اسرائیل در کانادا
@gurd_shah
@gurd_shah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایران شده آماده؛فرمان بده شاهزاده
🩵
🎤صدای نسل زخمخوردهایم…
ما فرزندان رنجیم، اما چشممون هنوز به فرداست.
این فقط یه آهنگ نیست، فریاد یه ملته که دلش برای خونه میتپه…
برای ایران، برای آزادی، برای بازگشت شکوه و غرور.
با هم، دوباره میسازیم…
نه از نو، که از دل خاکسترها، ایرانی آزاد، سربلند و شایسته! 🕊️
#ایران_را_پس_میگیریم
#شاهزاده_رضا_پهلوی
#پاینده_ایران
#جاویدشاه
#رضاشاه_دوم
@gurd_shah
🩵
🎤صدای نسل زخمخوردهایم…
ما فرزندان رنجیم، اما چشممون هنوز به فرداست.
این فقط یه آهنگ نیست، فریاد یه ملته که دلش برای خونه میتپه…
برای ایران، برای آزادی، برای بازگشت شکوه و غرور.
با هم، دوباره میسازیم…
نه از نو، که از دل خاکسترها، ایرانی آزاد، سربلند و شایسته! 🕊️
#ایران_را_پس_میگیریم
#شاهزاده_رضا_پهلوی
#پاینده_ایران
#جاویدشاه
#رضاشاه_دوم
@gurd_shah
Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
از تهران تا جهان: نقش شاهزاده رضا پهلوی در بازتاب بینالمللی اعتصابات و روند انقلاب ملی ایران
در عصر ارتباطات جهانی، انقلابها و تحولات اجتماعی دیگر محدود به مرزهای یک کشور نیستند؛ بلکه به واسطه جهانیسازی خبر، پیامها و مطالبات داخلی میتوانند با سرعت بالا به مخاطبان جهانی منتقل شوند و بدین ترتیب فشارهای بینالمللی را بر نظامهای سیاسی افزایش دهند. در این چارچوب، نقش رهبران سیاسی ملی در هدایت و بازنمایی این اعتراضات در صحنه جهانی، به یکی از مولفههای کلیدی روندهای انقلابی تبدیل شده است. #شاهزاده_رضا_پهلوی، به عنوان #وارث_گفتمان_پهلویسم و #رهبر_انقلاب_ملی، نمونهای برجسته از این نوع رهبری است که با کنشگری موثر خود در جهانیسازی خبر اعتصابات، تاثیر چشمگیری در پیشبرد روند انقلاب ایران دارند.
✅جهانیسازی خبر به معنی انتشار و دسترسی گسترده و جهانی به اخبار و اطلاعات است که در عصر اینترنت، شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال به سرعت و با کمترین واسطه اتفاق میافتد. جهانیسازی خبر یکی از عناصر اصلی کنش جمعی شبکهای است که باعث میشود اعتراضات محلی و ملی، در سطح فراملی نیز دیده و شنیده شوند.
بر اساس نظریههای جدید جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، رسانههای دیجیتال و شبکههای ارتباطی در ایجاد فضای عمومی جهانی نقش مهمی دارند که در آن مطالبات سیاسی و اجتماعی، فراتر از مرزهای جغرافیایی مطرح شده و از حمایت گسترده برخوردار میشوند. در این فضا، رهبران سیاسی که قادر به هدایت و جهتدهی به پیامها باشند، میتوانند به نیروهای محرک اصلی تغییرات بنیادین بدل شوند.
✅اعتصاب کامیونداران در ایران، نمونهای شاخص از اعتراضات اقتصادی-اجتماعی است که به واسطه نقش کلیدی کامیونداران در اقتصاد، پیامدهای گستردهای بر ساختار قدرت دارد. اعتصاب کامیونداران، صرفاً یک حرکت صنفی نیست؛ بلکه نشاندهنده بحران عمیق اقتصادی و بیاعتمادی عمومی نسبت به حکومت و سیاستهای اقتصادی آن است.
به دلیل ماهیت حساس این اعتصاب و ارتباط مستقیم آن با تامین معیشت مردم، خبر این اعتراضات با سرعت فراوان در جامعه داخلی پخش شد. اما از آنجا که رسانههای رسمی داخلی یا وابسته به نهاد قدرت یا تحت کنترل شدید دولت هستند، انتشار این خبر به خارج از مرزهای ایران به سختی ممکن بود. اینجاست که نقش شاهزاده رضا پهلوی به عنوان تنها رهبر ملی انقلاب، دیگرباره برجسته شد.
✅شاهزاده، با اتکا به مشروعیت سیاسی توانست با استفاده از رسانههای جهانی، صدای اعتراض کامیونداران را به صحنه جهانی بیاورد. این اقدام را میتوان به عنوان عملکرد رهبری سیاسی انقلابی در عصر جهانیشدن تفسیر کرد که مبتنی بر بازنمایی درست و اثرگذار مطالبات مردمی در افق بینالمللی است.
این کنشگری شاهزاده، نوعی دیپلماسی عمومی و قدرت نرم محسوب میشود که در آن بدون استفاده از زور یا فشار نظامی، از طریق نفوذ فرهنگی، رسانهای و سیاسی، زمینهساز تغییرات ساختاری در حکومتها میگردد. همچنین، این عمل بر اساس نظریههای کنشگر-شبکه، شاهزاده را به عنوان یک نهاد مرکزی در شبکههای ارتباطی جهانی قرار میدهد که میتواند پیامهای اعتراضی را به مخاطبان بینالمللی منتقل کند و تاثیرات مستقیمی بر سیاستهای خارجی کشورها و سازمانهای بینالمللی بگذارد.
✅جهانیسازی خبر اعتصابات، به چند دلیل برای روند انقلاب اهمیت دارد:
1⃣افزایش فشار بینالمللی: وقتی اخبار اعتصابها و اعتراضات در رسانههای جهانی منتشر میشود، دولتهای خارجی، نهادهای بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری نسبت به وضعیت داخلی کشور حساس شده و ممکن است اقدام به اعمال فشار سیاسی، تحریمهای اقتصادی یا حمایت از معترضان کنند.
2⃣تقویت روحیه و امید در داخل کشور: بازتاب گسترده این اخبار در سطح جهانی، باعث تقویت اعتماد به نفس و امید مردم نسبت به امکان تغییر و شکست حکومت، و نیز گسترش دامنه اعتراضات و افزایش مشارکت عمومی میشود.
3⃣بیان صدای مردم به جهانیان: جهانیسازی خبر، صدای گروههای تحت فشار و محروم را به گوش جهانیان میرساند و مانع از خاموش شدن اعتراضات توسط حکومتها میشود.
4⃣پیشگیری از سرکوب: پوشش جهانی اعتراضات میتواند به مثابه مکانیسم بازدارنده برای حکومت عمل کند و از سرکوبهای شدید و خشونتآمیز جلوگیری نماید، زیرا نهادهای بینالمللی و افکار عمومی جهانی نظارهگر و منتقد خواهند بود.
تحولات اجتماعی و سیاسی معاصر نشان میدهند که بدون جهانیسازی خبر و حمایتهای بینالمللی، بسیاری از جنبشهای اعتراضی در درون کشورها به سختی میتوانند به تغییرات بنیادین دست یابند. در این میان، رهبری سیاسی که بتواند این فرآیند را هدایت کند، کلید موفقیت و پیشرفت انقلاب خواهد بود، و شاهزاده با درک این ضرورت، نقش ممتاز و تعیینکنندهای در شکلگیری و تقویت این روند ایفا کرده است.
✍️جهان_ایرانی
در عصر ارتباطات جهانی، انقلابها و تحولات اجتماعی دیگر محدود به مرزهای یک کشور نیستند؛ بلکه به واسطه جهانیسازی خبر، پیامها و مطالبات داخلی میتوانند با سرعت بالا به مخاطبان جهانی منتقل شوند و بدین ترتیب فشارهای بینالمللی را بر نظامهای سیاسی افزایش دهند. در این چارچوب، نقش رهبران سیاسی ملی در هدایت و بازنمایی این اعتراضات در صحنه جهانی، به یکی از مولفههای کلیدی روندهای انقلابی تبدیل شده است. #شاهزاده_رضا_پهلوی، به عنوان #وارث_گفتمان_پهلویسم و #رهبر_انقلاب_ملی، نمونهای برجسته از این نوع رهبری است که با کنشگری موثر خود در جهانیسازی خبر اعتصابات، تاثیر چشمگیری در پیشبرد روند انقلاب ایران دارند.
✅جهانیسازی خبر به معنی انتشار و دسترسی گسترده و جهانی به اخبار و اطلاعات است که در عصر اینترنت، شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال به سرعت و با کمترین واسطه اتفاق میافتد. جهانیسازی خبر یکی از عناصر اصلی کنش جمعی شبکهای است که باعث میشود اعتراضات محلی و ملی، در سطح فراملی نیز دیده و شنیده شوند.
بر اساس نظریههای جدید جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، رسانههای دیجیتال و شبکههای ارتباطی در ایجاد فضای عمومی جهانی نقش مهمی دارند که در آن مطالبات سیاسی و اجتماعی، فراتر از مرزهای جغرافیایی مطرح شده و از حمایت گسترده برخوردار میشوند. در این فضا، رهبران سیاسی که قادر به هدایت و جهتدهی به پیامها باشند، میتوانند به نیروهای محرک اصلی تغییرات بنیادین بدل شوند.
✅اعتصاب کامیونداران در ایران، نمونهای شاخص از اعتراضات اقتصادی-اجتماعی است که به واسطه نقش کلیدی کامیونداران در اقتصاد، پیامدهای گستردهای بر ساختار قدرت دارد. اعتصاب کامیونداران، صرفاً یک حرکت صنفی نیست؛ بلکه نشاندهنده بحران عمیق اقتصادی و بیاعتمادی عمومی نسبت به حکومت و سیاستهای اقتصادی آن است.
به دلیل ماهیت حساس این اعتصاب و ارتباط مستقیم آن با تامین معیشت مردم، خبر این اعتراضات با سرعت فراوان در جامعه داخلی پخش شد. اما از آنجا که رسانههای رسمی داخلی یا وابسته به نهاد قدرت یا تحت کنترل شدید دولت هستند، انتشار این خبر به خارج از مرزهای ایران به سختی ممکن بود. اینجاست که نقش شاهزاده رضا پهلوی به عنوان تنها رهبر ملی انقلاب، دیگرباره برجسته شد.
✅شاهزاده، با اتکا به مشروعیت سیاسی توانست با استفاده از رسانههای جهانی، صدای اعتراض کامیونداران را به صحنه جهانی بیاورد. این اقدام را میتوان به عنوان عملکرد رهبری سیاسی انقلابی در عصر جهانیشدن تفسیر کرد که مبتنی بر بازنمایی درست و اثرگذار مطالبات مردمی در افق بینالمللی است.
این کنشگری شاهزاده، نوعی دیپلماسی عمومی و قدرت نرم محسوب میشود که در آن بدون استفاده از زور یا فشار نظامی، از طریق نفوذ فرهنگی، رسانهای و سیاسی، زمینهساز تغییرات ساختاری در حکومتها میگردد. همچنین، این عمل بر اساس نظریههای کنشگر-شبکه، شاهزاده را به عنوان یک نهاد مرکزی در شبکههای ارتباطی جهانی قرار میدهد که میتواند پیامهای اعتراضی را به مخاطبان بینالمللی منتقل کند و تاثیرات مستقیمی بر سیاستهای خارجی کشورها و سازمانهای بینالمللی بگذارد.
✅جهانیسازی خبر اعتصابات، به چند دلیل برای روند انقلاب اهمیت دارد:
1⃣افزایش فشار بینالمللی: وقتی اخبار اعتصابها و اعتراضات در رسانههای جهانی منتشر میشود، دولتهای خارجی، نهادهای بینالمللی و سازمانهای حقوق بشری نسبت به وضعیت داخلی کشور حساس شده و ممکن است اقدام به اعمال فشار سیاسی، تحریمهای اقتصادی یا حمایت از معترضان کنند.
2⃣تقویت روحیه و امید در داخل کشور: بازتاب گسترده این اخبار در سطح جهانی، باعث تقویت اعتماد به نفس و امید مردم نسبت به امکان تغییر و شکست حکومت، و نیز گسترش دامنه اعتراضات و افزایش مشارکت عمومی میشود.
3⃣بیان صدای مردم به جهانیان: جهانیسازی خبر، صدای گروههای تحت فشار و محروم را به گوش جهانیان میرساند و مانع از خاموش شدن اعتراضات توسط حکومتها میشود.
4⃣پیشگیری از سرکوب: پوشش جهانی اعتراضات میتواند به مثابه مکانیسم بازدارنده برای حکومت عمل کند و از سرکوبهای شدید و خشونتآمیز جلوگیری نماید، زیرا نهادهای بینالمللی و افکار عمومی جهانی نظارهگر و منتقد خواهند بود.
تحولات اجتماعی و سیاسی معاصر نشان میدهند که بدون جهانیسازی خبر و حمایتهای بینالمللی، بسیاری از جنبشهای اعتراضی در درون کشورها به سختی میتوانند به تغییرات بنیادین دست یابند. در این میان، رهبری سیاسی که بتواند این فرآیند را هدایت کند، کلید موفقیت و پیشرفت انقلاب خواهد بود، و شاهزاده با درک این ضرورت، نقش ممتاز و تعیینکنندهای در شکلگیری و تقویت این روند ایفا کرده است.
✍️جهان_ایرانی
مُهر ترس بر پیشانی نظام؛ اعتصاب کامیونداران و شتاب گرفتن سناریوی فروپاشی کنترلشده
در دهمین روز از #اعتصاب_کامیونداران، یکی از برجستهترین نمودهای نافرمانی مدنی ساختارمند در بستر نظم استبدادی جمهوری اسلامی در حال وقوع است. این کنش صنفی، که در واکنش به بحرانهای معیشتی، نابرابری نهادی، ناکارآمدی زیرساختی و نادیدهانگاری مزمن حاکمیت نسبت به مطالبات طبقه مولد شکل گرفته، اکنون به یک الگوی پیشرونده از مقاومت مدنی فراروییده که منطبق با مختصات نظریه «#فروپاشی_کنترلشده»، آغازگر فرآیند گذار به نظم نوین ملی و دموکراتیک است.
این اعتصاب، با حمایت صریح و بیپرده #شاهزاده_رضا_پهلوی و در سایه بازتاب جهانی رسانهای، توانسته مرزهای صنفی را پشت سر گذاشته و به بستری برای تولد یک جنبش اجتماعی غیرمسلحانه بدل شود که نهتنها مشروعیت کارکردی نظام را با اختلال در زنجیره تأمین به چالش کشیده، بلکه در لایههای عمیقتر جامعه، بر شتاب واگرایی مردم از ساختار قدرت افزوده است. شاهزاده، نهفقط بهعنوان یک شخصیت سیاسی، بلکه بهمثابه «منبع امید و همبستگی ملی» در چارچوب نظریههای بسیج منابع و رهبری کاریزماتیک، به جنبش معنا و انسجام نمادین بخشیده است.
آنچه رخ میدهد مصداقی روشن از یک «اعتراض ساختارشکن غیرخشونتآمیز» است؛ کنشی که از دل همبستگی صنفی و آگاهی طبقاتی برمیخیزد و با تکیه بر ابزار فشار اقتصادی و لجستیکی، عملکرد رژیم را فلج کرده و اقتدار سیاسیاش را سست میکند. مجلس شورای اسلامی با طرح دو فوریتی و اتخاذ موضعی واکنشی، تلاش کرده روند بحران را کنترل کند، اما آنچه به چشم میخورد نه اصلاح ساختاری بلکه «سیاست اضطراری بقاء» است؛ رفتاری که در ادبیات علوم سیاسی، ویژه نظامهای اقتدارگرا در آستانه فروپاشی تحلیل میشود.
در چنین بزنگاه تاریخی، کامیونداران نهتنها حاملان مطالبات صنفی، بلکه بهعنوان «پیشآهنگان نافرمانی مدنی» در حال ایفای نقشی فراتر از مرزهای شغلی و اجتماعی خود هستند. آنها با برخورداری از سواد سیاسی چشمگیر، اقدام به خلق شرایط «همزمانی نارضایتیها» میان اقشار مختلف کردهاند؛ شرایطی که پیشزمینه شکلگیری یک ائتلاف اجتماعی متکثر اما هدفمند است. کامیونداران با این کنش، آتش زیر خاکستر اعتراضات معلمان، کارگران، بازاریان، و حتی بدنه ناراضی دولت را شعلهور کردهاند.
فروپاشی نظامهای بسته سیاسی تنها زمانی به صورت مسالمتآمیز و هزینهپایین محقق میشود که سه عنصر در تعامل فعال قرار گیرند: نافرمانی مدنی مستمر، همبستگی فراگیر اجتماعی، و رهبری مشروع و اخلاقمحور. در این چارچوب، نقش شاهزاده رضا پهلوی بهعنوان «رهبر ملی گذار» حائز اهمیت راهبردی است. ایشان با بهرهگیری از سرمایه و مشروعیت سیاسی خویش و گفتمان وحدتطلبانه، توانسته گفتمان سیاسی جایگزین را از حاشیه به متن کشاند و اعتماد فراموششده ملت را احیا کند.
تحلیل کنشهای حاکمیت نیز مؤید آن است که نظام سیاسی جمهوری اسلامی در مرحله دفاع واکنشی قرار دارد؛ مرحلهای که در ادبیات فروپاشیهای آرام، «واکنشهای تأخیری» خوانده میشود. امتیازدهیهای مقطعی و ژستهای پاسخگویی، بیانگر فقدان راهحل ساختاری و ناتوانی از بازسازی مشروعیت فروپاشیده است. این وضعیت در واقع محصول تضعیف «پیمان اجتماعی» میان مردم و حکومت است؛ پیمانی که سالهاست گسسته شده و اکنون در حال مرگ رسمی است.
اعتصاب کامیونداران، نهفقط ضربهای لجستیکی به رژیم، بلکه نشانهای از بلوغ اجتماعی در بستر کنش سیاسی نوین است. موفقیت این حرکت، همانطور که نظریه «اثر دومینو» در جنبشهای اجتماعی نشان میدهد، منجر به افزایش جسارت و توان سایر اقشار برای ورود به عرصه نافرمانی مدنی خواهد شد. این همان آغاز تغییرات بنیادین در موازنه قدرت است؛ تغییری که در دل آن، نظم سرکوبگر جای خود را به نظامی برآمده از اراده ملی خواهد داد.
اکنون، ایران در لحظهای سرنوشتساز از تاریخ ایستاده است؛ لحظهای که در آن، یک جنبش صنفی به پروژهای ملی برای رهایی بدل شده است. کامیونداران، نهتنها بهخاطر اعتراض به شرایط زیست و کار، بلکه #بهنام_ایران، ایستادهاند. وظیفه امروز دیگر اصناف و اقشار، بهویژه کارگران، تولیدکننندگان، بازاریان، کارمندان، فرهنگیان و متخصصان، آن است که این جنبش را به یک جریان ملی پایدار بدل کنند.
هر مغازهای که بسته میشود، هر کارخانهای که میایستد، هر دفتری که سکوت میکند، قطعهای از پازل فروپاشی نظام فرسودهای است که شایستگی حکمرانی را از دست داده است. این اعتصاب، صدای زنگ پایان نظامیست که مشروعیت، کارآمدی و حمایت مردمیاش را از دست داده است.
اکنون زمان تصمیم است؛ اکنون لحظه پیوستن به تاریخ است. به پیش، برای ایران، با امید، با خرد، و با اتحاد در سایه رهبری شاهزاده رضا پهلوی.
#به_ایران_بیاندیشیم
✍️جهان_ایرانی
در دهمین روز از #اعتصاب_کامیونداران، یکی از برجستهترین نمودهای نافرمانی مدنی ساختارمند در بستر نظم استبدادی جمهوری اسلامی در حال وقوع است. این کنش صنفی، که در واکنش به بحرانهای معیشتی، نابرابری نهادی، ناکارآمدی زیرساختی و نادیدهانگاری مزمن حاکمیت نسبت به مطالبات طبقه مولد شکل گرفته، اکنون به یک الگوی پیشرونده از مقاومت مدنی فراروییده که منطبق با مختصات نظریه «#فروپاشی_کنترلشده»، آغازگر فرآیند گذار به نظم نوین ملی و دموکراتیک است.
این اعتصاب، با حمایت صریح و بیپرده #شاهزاده_رضا_پهلوی و در سایه بازتاب جهانی رسانهای، توانسته مرزهای صنفی را پشت سر گذاشته و به بستری برای تولد یک جنبش اجتماعی غیرمسلحانه بدل شود که نهتنها مشروعیت کارکردی نظام را با اختلال در زنجیره تأمین به چالش کشیده، بلکه در لایههای عمیقتر جامعه، بر شتاب واگرایی مردم از ساختار قدرت افزوده است. شاهزاده، نهفقط بهعنوان یک شخصیت سیاسی، بلکه بهمثابه «منبع امید و همبستگی ملی» در چارچوب نظریههای بسیج منابع و رهبری کاریزماتیک، به جنبش معنا و انسجام نمادین بخشیده است.
آنچه رخ میدهد مصداقی روشن از یک «اعتراض ساختارشکن غیرخشونتآمیز» است؛ کنشی که از دل همبستگی صنفی و آگاهی طبقاتی برمیخیزد و با تکیه بر ابزار فشار اقتصادی و لجستیکی، عملکرد رژیم را فلج کرده و اقتدار سیاسیاش را سست میکند. مجلس شورای اسلامی با طرح دو فوریتی و اتخاذ موضعی واکنشی، تلاش کرده روند بحران را کنترل کند، اما آنچه به چشم میخورد نه اصلاح ساختاری بلکه «سیاست اضطراری بقاء» است؛ رفتاری که در ادبیات علوم سیاسی، ویژه نظامهای اقتدارگرا در آستانه فروپاشی تحلیل میشود.
در چنین بزنگاه تاریخی، کامیونداران نهتنها حاملان مطالبات صنفی، بلکه بهعنوان «پیشآهنگان نافرمانی مدنی» در حال ایفای نقشی فراتر از مرزهای شغلی و اجتماعی خود هستند. آنها با برخورداری از سواد سیاسی چشمگیر، اقدام به خلق شرایط «همزمانی نارضایتیها» میان اقشار مختلف کردهاند؛ شرایطی که پیشزمینه شکلگیری یک ائتلاف اجتماعی متکثر اما هدفمند است. کامیونداران با این کنش، آتش زیر خاکستر اعتراضات معلمان، کارگران، بازاریان، و حتی بدنه ناراضی دولت را شعلهور کردهاند.
فروپاشی نظامهای بسته سیاسی تنها زمانی به صورت مسالمتآمیز و هزینهپایین محقق میشود که سه عنصر در تعامل فعال قرار گیرند: نافرمانی مدنی مستمر، همبستگی فراگیر اجتماعی، و رهبری مشروع و اخلاقمحور. در این چارچوب، نقش شاهزاده رضا پهلوی بهعنوان «رهبر ملی گذار» حائز اهمیت راهبردی است. ایشان با بهرهگیری از سرمایه و مشروعیت سیاسی خویش و گفتمان وحدتطلبانه، توانسته گفتمان سیاسی جایگزین را از حاشیه به متن کشاند و اعتماد فراموششده ملت را احیا کند.
تحلیل کنشهای حاکمیت نیز مؤید آن است که نظام سیاسی جمهوری اسلامی در مرحله دفاع واکنشی قرار دارد؛ مرحلهای که در ادبیات فروپاشیهای آرام، «واکنشهای تأخیری» خوانده میشود. امتیازدهیهای مقطعی و ژستهای پاسخگویی، بیانگر فقدان راهحل ساختاری و ناتوانی از بازسازی مشروعیت فروپاشیده است. این وضعیت در واقع محصول تضعیف «پیمان اجتماعی» میان مردم و حکومت است؛ پیمانی که سالهاست گسسته شده و اکنون در حال مرگ رسمی است.
اعتصاب کامیونداران، نهفقط ضربهای لجستیکی به رژیم، بلکه نشانهای از بلوغ اجتماعی در بستر کنش سیاسی نوین است. موفقیت این حرکت، همانطور که نظریه «اثر دومینو» در جنبشهای اجتماعی نشان میدهد، منجر به افزایش جسارت و توان سایر اقشار برای ورود به عرصه نافرمانی مدنی خواهد شد. این همان آغاز تغییرات بنیادین در موازنه قدرت است؛ تغییری که در دل آن، نظم سرکوبگر جای خود را به نظامی برآمده از اراده ملی خواهد داد.
اکنون، ایران در لحظهای سرنوشتساز از تاریخ ایستاده است؛ لحظهای که در آن، یک جنبش صنفی به پروژهای ملی برای رهایی بدل شده است. کامیونداران، نهتنها بهخاطر اعتراض به شرایط زیست و کار، بلکه #بهنام_ایران، ایستادهاند. وظیفه امروز دیگر اصناف و اقشار، بهویژه کارگران، تولیدکننندگان، بازاریان، کارمندان، فرهنگیان و متخصصان، آن است که این جنبش را به یک جریان ملی پایدار بدل کنند.
هر مغازهای که بسته میشود، هر کارخانهای که میایستد، هر دفتری که سکوت میکند، قطعهای از پازل فروپاشی نظام فرسودهای است که شایستگی حکمرانی را از دست داده است. این اعتصاب، صدای زنگ پایان نظامیست که مشروعیت، کارآمدی و حمایت مردمیاش را از دست داده است.
اکنون زمان تصمیم است؛ اکنون لحظه پیوستن به تاریخ است. به پیش، برای ایران، با امید، با خرد، و با اتحاد در سایه رهبری شاهزاده رضا پهلوی.
#به_ایران_بیاندیشیم
✍️جهان_ایرانی
Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
سکوت چرخهای ایستاده، فریاد یک ملت است
در پی تداوم اعتصاب کامیونداران، ساختار تبلیغاتی و اطلاعاتی رژیم تلاش کرده با بهرهگیری از تکنیکهای روانتبلیغاتی و مفاهیم تحریفشدهای از «مسئولیت اجتماعی»، روایت مسلط خود را به جامعه تحمیل کند. رژیم با تأکید بر آسیبهای اقتصادی این اعتصابات بر بخشهای کشاورزی، بازار، صنایع، زنجیره تأمین و حتی زندگی روزمره مردم عادی، در ظاهر موضعی خیرخواهانه، دلسوزانه و «میهندوستانه» اتخاذ کرده است. اینگونه وانمود میشود که گویا نهاد حاکم بیش از همه دلنگران وضعیت کشاورزان، کارگران، مغازهداران و مردم گرفتار در صفهای طولانی پمپبنزینهاست. در ظاهر، مقامات اذعان دارند که مطالبات کامیونداران «مشروع» است، اما بلافاصله به این نکته اشاره میکنند که تحقق این مطالبات نباید به «آسیبرسانی به سایر اقشار» و «بدتر شدن وضع عمومی جامعه» بیانجامد.
✅این روایتسازی در دل خود واجد یک مغالطه بنیادین است که میتوان آن را شکلی از تقلیلگرایی عملکردی، انحراف گفتمانی و بازنمایی گزینشی واقعیت دانست. رژیم میکوشد ساختار جامعه را به مجموعهای از اجزای مجزا، منفک و فاقد پیوندهای ارگانیک بازنمایی کند؛ گویی کامیوندار، کشاورز، کارگر، بازاری و مصرفکننده اجزای گسستهایاند که مسئله یکی نباید موجب اختلال در زیست دیگری شود. اما این تصویرسازی، برخلاف واقعیت جامعه به مثابه سیستم پیچیده و یکپارچه است. بر پایه نظریههای سیستمی، جامعه مجموعهای از اجزای بههمپیوسته است که اختلال در یک حوزه، بهطور اجتنابناپذیر در سایر بخشها نیز بازتاب مییابد. همانطور که نمیتوان از عضوی بیمار در بدن انتظار داشت که دردش را «درون خود» نگه دارد تا سایر اعضا دچار اختلال نشوند، در یک نظام معیوب حکمرانی نیز نمیتوان از یک صنف دردمند انتظار سکوت داشت.
✅از سوی دیگر، بهرهگیری از تصویرهایی نظیر کشاورز اشکبار که محصولاتش در غیاب ناوگان حملونقل فاسد شده، تکنیک دیگری از جنگ روانی حاکمیت با بهرهجویی از عاطفهگرایی انحرافی است. در این شیوه، مخاطب بهجای تحلیل ساختاری بحران، از طریق برانگیختن احساسات، به مسیری انفعالی سوق داده میشود. این الگوها در واقع تلاش میکنند دردها را به سطحیترین نشانههای آن فروبکاهند و در نتیجه، ریشههای بحران را از مرکز توجه خارج سازند.
✅اما پاسخ علمی و ملی به بحران، نه سرکوبِ مطالبهگری کامیونداران، بلکه شناخت علل ساختاری و ریشهای است. در یک تحلیل کلان اقتصادی و سیاسی، تمامی بحرانهای جاری در حوزه حملونقل، کشاورزی، سیاست ارزی، تورم، فساد مالی و ناکارآمدی مدیریتی، یک منشأ واحد دارند: فقدان حکمرانی ملی کارآمد و پاسخگو. حکومتی که میلیاردها دلار برای تأمین گروههای تروریستی در منطقه هزینه میکند، اما ناتوان از ساماندهی اولیهترین الزامات زیست شهروندان خود در داخل مرزهاست. حاکمیتی که همواره برای هر بحران، بهجای پذیرش مسئولیت، با شگرد معکوس سازی علیت، انگشت اتهام را به سمت جامعه دراز میکند: کمبود برق را به مردم «بدمصرف» نسبت میدهد؛ آشفتگی بازار ارز را حاصل رفتار «دلالان» میخواند؛ فروپاشی زنجیره تأمین را ناشی از «اعتصابگران» میداند.
✅این بازی مقصرسازی که در نظامهای اقتدارگرا بهوفور مشاهده میشود، بهشدت از جانب جامعه ایران رد شده است. اکثریت مردم، حتی کشاورزان و صنوف آسیبدیده، امروز به درک روشنی از علیت سیاسی مشکلات رسیدهاند. فهم عمومی، به مرحلهای رسیده که ریشه تمام بحرانها را در ساختار استبدادی، غیردموکراتیک و ایدئولوژیک حاکمیت ج.ا میداند؛ حاکمیتی که نه بر مبنای شایستهسالاری، بلکه بر اساس وفاداری فرقهای و سرکوب سازمانیافته، قدرت را بازتولید میکند.
✅امروز این درک جمعی شکل گرفته که گذار از وضعیت بحرانی موجود، نه با مماشات با حاکمیت، بلکه از مسیر نافرمانی مدنی هدفمند، اعتصاب سراسری، و اعتراضات مسالمتآمیز ممکن است. انتقال قدرت از رژیم موجود به یک دولت ملی مبتنی بر حاکمیت قانون، تخصصگرایی و اراده ملی، ضرورت غیرقابل انکار زمانه ماست.
در این میان، حضور یک شخصیت ملی که بهعنوان نماد وحدت، عقلانیت سیاسی، منش پهلویمدار، و اتکاء به مردم شناخته میشود، نقشی کلیدی در موفقیت این فرآیند ایفا میکند. #شاهزاده_رضا_پهلوی، با توانمندیهای بیهمتا، ظرفیتی تاریخی برای رهبری این جنبش ملی فراهم آورده است. پس اکنون بیش از هر زمان، باید بر این اصل اساسی پافشاری کنیم: مشکل ما از همدیگر نیست، بلکه از حکومت اشغالگر و ضدملی ج.ا است. تنها با همبستگی اصناف، همصدایی گروههای اجتماعی، و تمرکز بر دشمن مشترک، میتوانیم راه گذار را هموار کنیم و آیندهای آزاد، دموکراتیک و سربلند برای ایران بسازیم. زمان آن فرا رسیده است که در کنار هم، و با رهبری خردمندانه شاهزاده رضا پهلوی، گام در مسیر بازسازی ایرانزمین بگذاریم.
✍️جهان_ایرانی
در پی تداوم اعتصاب کامیونداران، ساختار تبلیغاتی و اطلاعاتی رژیم تلاش کرده با بهرهگیری از تکنیکهای روانتبلیغاتی و مفاهیم تحریفشدهای از «مسئولیت اجتماعی»، روایت مسلط خود را به جامعه تحمیل کند. رژیم با تأکید بر آسیبهای اقتصادی این اعتصابات بر بخشهای کشاورزی، بازار، صنایع، زنجیره تأمین و حتی زندگی روزمره مردم عادی، در ظاهر موضعی خیرخواهانه، دلسوزانه و «میهندوستانه» اتخاذ کرده است. اینگونه وانمود میشود که گویا نهاد حاکم بیش از همه دلنگران وضعیت کشاورزان، کارگران، مغازهداران و مردم گرفتار در صفهای طولانی پمپبنزینهاست. در ظاهر، مقامات اذعان دارند که مطالبات کامیونداران «مشروع» است، اما بلافاصله به این نکته اشاره میکنند که تحقق این مطالبات نباید به «آسیبرسانی به سایر اقشار» و «بدتر شدن وضع عمومی جامعه» بیانجامد.
✅این روایتسازی در دل خود واجد یک مغالطه بنیادین است که میتوان آن را شکلی از تقلیلگرایی عملکردی، انحراف گفتمانی و بازنمایی گزینشی واقعیت دانست. رژیم میکوشد ساختار جامعه را به مجموعهای از اجزای مجزا، منفک و فاقد پیوندهای ارگانیک بازنمایی کند؛ گویی کامیوندار، کشاورز، کارگر، بازاری و مصرفکننده اجزای گسستهایاند که مسئله یکی نباید موجب اختلال در زیست دیگری شود. اما این تصویرسازی، برخلاف واقعیت جامعه به مثابه سیستم پیچیده و یکپارچه است. بر پایه نظریههای سیستمی، جامعه مجموعهای از اجزای بههمپیوسته است که اختلال در یک حوزه، بهطور اجتنابناپذیر در سایر بخشها نیز بازتاب مییابد. همانطور که نمیتوان از عضوی بیمار در بدن انتظار داشت که دردش را «درون خود» نگه دارد تا سایر اعضا دچار اختلال نشوند، در یک نظام معیوب حکمرانی نیز نمیتوان از یک صنف دردمند انتظار سکوت داشت.
✅از سوی دیگر، بهرهگیری از تصویرهایی نظیر کشاورز اشکبار که محصولاتش در غیاب ناوگان حملونقل فاسد شده، تکنیک دیگری از جنگ روانی حاکمیت با بهرهجویی از عاطفهگرایی انحرافی است. در این شیوه، مخاطب بهجای تحلیل ساختاری بحران، از طریق برانگیختن احساسات، به مسیری انفعالی سوق داده میشود. این الگوها در واقع تلاش میکنند دردها را به سطحیترین نشانههای آن فروبکاهند و در نتیجه، ریشههای بحران را از مرکز توجه خارج سازند.
✅اما پاسخ علمی و ملی به بحران، نه سرکوبِ مطالبهگری کامیونداران، بلکه شناخت علل ساختاری و ریشهای است. در یک تحلیل کلان اقتصادی و سیاسی، تمامی بحرانهای جاری در حوزه حملونقل، کشاورزی، سیاست ارزی، تورم، فساد مالی و ناکارآمدی مدیریتی، یک منشأ واحد دارند: فقدان حکمرانی ملی کارآمد و پاسخگو. حکومتی که میلیاردها دلار برای تأمین گروههای تروریستی در منطقه هزینه میکند، اما ناتوان از ساماندهی اولیهترین الزامات زیست شهروندان خود در داخل مرزهاست. حاکمیتی که همواره برای هر بحران، بهجای پذیرش مسئولیت، با شگرد معکوس سازی علیت، انگشت اتهام را به سمت جامعه دراز میکند: کمبود برق را به مردم «بدمصرف» نسبت میدهد؛ آشفتگی بازار ارز را حاصل رفتار «دلالان» میخواند؛ فروپاشی زنجیره تأمین را ناشی از «اعتصابگران» میداند.
✅این بازی مقصرسازی که در نظامهای اقتدارگرا بهوفور مشاهده میشود، بهشدت از جانب جامعه ایران رد شده است. اکثریت مردم، حتی کشاورزان و صنوف آسیبدیده، امروز به درک روشنی از علیت سیاسی مشکلات رسیدهاند. فهم عمومی، به مرحلهای رسیده که ریشه تمام بحرانها را در ساختار استبدادی، غیردموکراتیک و ایدئولوژیک حاکمیت ج.ا میداند؛ حاکمیتی که نه بر مبنای شایستهسالاری، بلکه بر اساس وفاداری فرقهای و سرکوب سازمانیافته، قدرت را بازتولید میکند.
✅امروز این درک جمعی شکل گرفته که گذار از وضعیت بحرانی موجود، نه با مماشات با حاکمیت، بلکه از مسیر نافرمانی مدنی هدفمند، اعتصاب سراسری، و اعتراضات مسالمتآمیز ممکن است. انتقال قدرت از رژیم موجود به یک دولت ملی مبتنی بر حاکمیت قانون، تخصصگرایی و اراده ملی، ضرورت غیرقابل انکار زمانه ماست.
در این میان، حضور یک شخصیت ملی که بهعنوان نماد وحدت، عقلانیت سیاسی، منش پهلویمدار، و اتکاء به مردم شناخته میشود، نقشی کلیدی در موفقیت این فرآیند ایفا میکند. #شاهزاده_رضا_پهلوی، با توانمندیهای بیهمتا، ظرفیتی تاریخی برای رهبری این جنبش ملی فراهم آورده است. پس اکنون بیش از هر زمان، باید بر این اصل اساسی پافشاری کنیم: مشکل ما از همدیگر نیست، بلکه از حکومت اشغالگر و ضدملی ج.ا است. تنها با همبستگی اصناف، همصدایی گروههای اجتماعی، و تمرکز بر دشمن مشترک، میتوانیم راه گذار را هموار کنیم و آیندهای آزاد، دموکراتیک و سربلند برای ایران بسازیم. زمان آن فرا رسیده است که در کنار هم، و با رهبری خردمندانه شاهزاده رضا پهلوی، گام در مسیر بازسازی ایرانزمین بگذاریم.
✍️جهان_ایرانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
شاهزاده رضا پهلوی روز جمعه نهم خرداد ماه با حضور در پادکست تصویری «رک» به سوالاتی درباره وضعیت امروز ایران، اعتصابات سراسری و خانواده سلطنتی ایران پاسخ داد.
شاهزاده در بخشی از این گفتگو با تاکید بر اینکه با اعتماد مردم، خود را عاملی برای تغییر رژیم در ایران میداند، یادآور شد که پس از جمهوری اسلامی مردم برای سرنوشتشان تصمیم خواهند گرفت: «اگر مردم باور و اعتمادشان را در من گذاشتهاند که این جنبش را هدایت کنم، تا آنها را به مقصد برسانم، نقش من فقط این است که پلی باشم برای عبور از این رودخانه [تغییر رژیم در ایران] این نقشی است که برای خودم انتخاب کردم و به چیزی بیش از آن فکر نکردهام.»
شاهزاده افزود: «پس از آزاده مردم برای سرنوشتشان تصمیم خواهند گرفت.»
#شاهزاده_رضا_پهلوی #پادکست_رک #ایندیپندنت_فارسی
🔄 @gurd_shah
شاهزاده رضا پهلوی روز جمعه نهم خرداد ماه با حضور در پادکست تصویری «رک» به سوالاتی درباره وضعیت امروز ایران، اعتصابات سراسری و خانواده سلطنتی ایران پاسخ داد.
شاهزاده در بخشی از این گفتگو با تاکید بر اینکه با اعتماد مردم، خود را عاملی برای تغییر رژیم در ایران میداند، یادآور شد که پس از جمهوری اسلامی مردم برای سرنوشتشان تصمیم خواهند گرفت: «اگر مردم باور و اعتمادشان را در من گذاشتهاند که این جنبش را هدایت کنم، تا آنها را به مقصد برسانم، نقش من فقط این است که پلی باشم برای عبور از این رودخانه [تغییر رژیم در ایران] این نقشی است که برای خودم انتخاب کردم و به چیزی بیش از آن فکر نکردهام.»
شاهزاده افزود: «پس از آزاده مردم برای سرنوشتشان تصمیم خواهند گرفت.»
#شاهزاده_رضا_پهلوی #پادکست_رک #ایندیپندنت_فارسی
🔄 @gurd_shah
Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
ترامپرهبرانگاری به مثابه انحراف مفهومی از منطق فروپاشی کنترلشده در انقلاب مدرن ایرانی
در بستر تحولات انقلابی، یکی از مهمترین خطراتی که میتواند فهم واقعبینانه فرآیند دگرگونی موفق و باثبات را مخدوش کند، پدیدهای است که میتوان آن را «#رهبرسازی_برونزاد» نامید. این پدیده، زمانی رخ میدهد که بخشی از نیروهای اپوزیسیون به جای تبیین مسیر درونزا و برآمده از وجدان تاریخی و حافظه ملی، به اسطورهسازی از بازیگران خارجی، بهویژه ترامپ، تمایل مییابند. این گرایش که میتوان از آن با عنوان «#ترامپرهبرانگاری» یاد کرد، در تضاد بنیادین با منطق انقلاب مدرن ایرانی و با الگوی «#فروپاشی_کنترلشده»ای است که چندین سال است بهشکل جدی و عملیاتی توسط #شاهزاده_رضا_پهلوی بهعنوان رهبر مشروع و نمادین این جنبش ملی، هدایت میشود.
در ادبیات نظری مربوط به تحولات رژیمی مفهوم فروپاشی کنترلشده (controlled collapse) به آن دسته از فرآیندهای گذار اطلاق میشود که طی آن، نظام مستقر نه از طریق مداخله نظامی خارجی یا براندازی دفعی و خشونتبار، بلکه از طریق مکانیسمهای تدریجی، عقلانی و باثبات به سمت ساختار سیاسی نوین هدایت میشود. این مدل گذار، واجد دو ویژگی بنیادین است: نخست، حضور یک رهبری کاریزماتیک، مشروع، و برآمده از وجدان تاریخی ملت؛ دوم، وجود یک طرح جایگزین عقلانی و فراگیر برای دوران پسارژیم مستقر. هرگونه تمرکز بر نقشآفرینیهای بیرونی، بهویژه اگر منجر به نوعی جانشینسازی رهبری شود، بهمعنای تضعیف همان دو رکن حیاتی و در نتیجه، تهدیدی علیه کل فرآیند گذار است.
با توجه به شرایط ژئوپلیتیکی، فرهنگی و تاریخی ایران، تجربههای شکستخورده در منطقه و ویژگیهای خاص جامعه ایرانی، تنها سناریوی باثبات و واقعگرایانه برای گذار به نظم جدید، همان سناریوی فروپاشی کنترلشده است. شاهزاده رضا پهلوی، بهعنوان نماد وحدت ملی و حامل حافظه مشروعیتساز پادشاهی ایرانی، تنها کنشگر سیاسیای است که توان تجمیع مؤلفههای رهبری، اجماعسازی ملی، و پیوند با نیروهای مدنی و فنی داخل کشور را داراست. رهبری ایشان، نه متکی بر پوپولیسم رسانهای یا اتکای خارجی، بلکه ریشهدار در خواست تاریخی ملت برای بازیابی نظم سکولار، مدرن، و مبتنی بر کرامت انسانی است.
طرحهایی چون «#پروژۀ_شکوفایی» و «#پروژۀ_ققنوس» نه صرفاً نمودهای فکری، بلکه ابزارهای سازماندهی فکری و اجرایی دوران گذار بهشمار میآیند. این پروژهها تلاشی برای پر کردن خلأ برنامه جایگزین در دوران انتقالاند، و بههمراه فرآیند پرشتاب ریزش از درون حاکمیت، بهویژه در میان تکنوکراتها و مدیران نظامی-اداری، زمینههای فروپاشی کنترلشده را تقویت کردهاند. در این فرآیند، بخشهای متعددی از نخبگان درونساختار در حال چرخش بهسوی گفتمان گذارند و این چرخش، بدون وجود یک رهبری باثبات، قابل مدیریت نیست.
در کنار این مؤلفههای داخلی، بدون تردید، نقشآفرینی قدرتهای منطقهای و بینالمللی نیز بخشی از معادله گذار است. حمایت سیاسی، دیپلماتیک و حتی رسانهای بازیگرانی چون ایالات متحده، اتحادیه اروپا و متحدان منطقهای میتواند به تسریع روند فروپاشی کمک کند. اما این نقش، ماهیتی مکمل و نه محوری دارد. در این چارچوب، حتی اگر ترامپ یا هر سیاستمدار دیگر در موقعیتی قرار گیرد که با سیاستهای ضد ج.ا همراستا باشد، باید در جایگاه یکی از اجزای خارجی فرآیند فروپاشی کنترلشده تحلیل شود، نه رهبر یا جهتدهنده اصلی آن.
رهبر انقلاب مدرن ایرانی تنها کسی است که توانایی، مشروعیت تاریخی، حمایت مردمی، و ظرفیت ایجاد اجماع ملی را داراست، و آن شخص کسی جز شاهزاده رضا پهلوی نیست. هرگونه بازنمایی ترامپ بهعنوان رهبر انقلاب یا ناجی ملت ایران، مصداق روشن «انحراف از مسیر فروپاشی کنترلشده» و تقلیل فرآیند پیچیده گذار به یک بازی تبلیغاتی کوتاهمدت است. این نگاه، فاقد هرگونه پشتوانه نظری در علوم سیاسی و جامعهشناسی انقلابهاست و از جهت هویتی نیز در تضاد با خواست تاریخی ملت ایران برای بازیابی استقلال، کرامت و حاکمیت ملی قرار دارد.
ایرانگرایان در مواجهه با این وضعیت، وظیفهای دوگانه دارد: از یکسو باید با روایتسازیهای سطحی و رهبرسازیهای رسانهمحور مقابله کند، و از سوی دیگر، تمام تلاش خود را معطوف به تقویت بنیانهای فروپاشی کنترلشده نماید. این بنیانها شامل مشارکت در اعتراضات و اعتصابات، حمایت از پروژههای فکری جایگزین، گسترش پیوندهای مردمی با رهبری شاهزاده، تسهیل ریزش درونی از نظام، و بهرهگیری هوشمندانه از حمایتهای بینالمللی در چارچوب منافع ملی است، و هر تلاشی برای جانشینسازی رهبری، حتی اگر از سوی چهرههایی ظاهراً همسو با گذار باشد، در نهایت به تضعیف فرآیند گذار و تعویق آزادی منجر خواهد شد.
✍️جهان_ایرانی
در بستر تحولات انقلابی، یکی از مهمترین خطراتی که میتواند فهم واقعبینانه فرآیند دگرگونی موفق و باثبات را مخدوش کند، پدیدهای است که میتوان آن را «#رهبرسازی_برونزاد» نامید. این پدیده، زمانی رخ میدهد که بخشی از نیروهای اپوزیسیون به جای تبیین مسیر درونزا و برآمده از وجدان تاریخی و حافظه ملی، به اسطورهسازی از بازیگران خارجی، بهویژه ترامپ، تمایل مییابند. این گرایش که میتوان از آن با عنوان «#ترامپرهبرانگاری» یاد کرد، در تضاد بنیادین با منطق انقلاب مدرن ایرانی و با الگوی «#فروپاشی_کنترلشده»ای است که چندین سال است بهشکل جدی و عملیاتی توسط #شاهزاده_رضا_پهلوی بهعنوان رهبر مشروع و نمادین این جنبش ملی، هدایت میشود.
در ادبیات نظری مربوط به تحولات رژیمی مفهوم فروپاشی کنترلشده (controlled collapse) به آن دسته از فرآیندهای گذار اطلاق میشود که طی آن، نظام مستقر نه از طریق مداخله نظامی خارجی یا براندازی دفعی و خشونتبار، بلکه از طریق مکانیسمهای تدریجی، عقلانی و باثبات به سمت ساختار سیاسی نوین هدایت میشود. این مدل گذار، واجد دو ویژگی بنیادین است: نخست، حضور یک رهبری کاریزماتیک، مشروع، و برآمده از وجدان تاریخی ملت؛ دوم، وجود یک طرح جایگزین عقلانی و فراگیر برای دوران پسارژیم مستقر. هرگونه تمرکز بر نقشآفرینیهای بیرونی، بهویژه اگر منجر به نوعی جانشینسازی رهبری شود، بهمعنای تضعیف همان دو رکن حیاتی و در نتیجه، تهدیدی علیه کل فرآیند گذار است.
با توجه به شرایط ژئوپلیتیکی، فرهنگی و تاریخی ایران، تجربههای شکستخورده در منطقه و ویژگیهای خاص جامعه ایرانی، تنها سناریوی باثبات و واقعگرایانه برای گذار به نظم جدید، همان سناریوی فروپاشی کنترلشده است. شاهزاده رضا پهلوی، بهعنوان نماد وحدت ملی و حامل حافظه مشروعیتساز پادشاهی ایرانی، تنها کنشگر سیاسیای است که توان تجمیع مؤلفههای رهبری، اجماعسازی ملی، و پیوند با نیروهای مدنی و فنی داخل کشور را داراست. رهبری ایشان، نه متکی بر پوپولیسم رسانهای یا اتکای خارجی، بلکه ریشهدار در خواست تاریخی ملت برای بازیابی نظم سکولار، مدرن، و مبتنی بر کرامت انسانی است.
طرحهایی چون «#پروژۀ_شکوفایی» و «#پروژۀ_ققنوس» نه صرفاً نمودهای فکری، بلکه ابزارهای سازماندهی فکری و اجرایی دوران گذار بهشمار میآیند. این پروژهها تلاشی برای پر کردن خلأ برنامه جایگزین در دوران انتقالاند، و بههمراه فرآیند پرشتاب ریزش از درون حاکمیت، بهویژه در میان تکنوکراتها و مدیران نظامی-اداری، زمینههای فروپاشی کنترلشده را تقویت کردهاند. در این فرآیند، بخشهای متعددی از نخبگان درونساختار در حال چرخش بهسوی گفتمان گذارند و این چرخش، بدون وجود یک رهبری باثبات، قابل مدیریت نیست.
در کنار این مؤلفههای داخلی، بدون تردید، نقشآفرینی قدرتهای منطقهای و بینالمللی نیز بخشی از معادله گذار است. حمایت سیاسی، دیپلماتیک و حتی رسانهای بازیگرانی چون ایالات متحده، اتحادیه اروپا و متحدان منطقهای میتواند به تسریع روند فروپاشی کمک کند. اما این نقش، ماهیتی مکمل و نه محوری دارد. در این چارچوب، حتی اگر ترامپ یا هر سیاستمدار دیگر در موقعیتی قرار گیرد که با سیاستهای ضد ج.ا همراستا باشد، باید در جایگاه یکی از اجزای خارجی فرآیند فروپاشی کنترلشده تحلیل شود، نه رهبر یا جهتدهنده اصلی آن.
رهبر انقلاب مدرن ایرانی تنها کسی است که توانایی، مشروعیت تاریخی، حمایت مردمی، و ظرفیت ایجاد اجماع ملی را داراست، و آن شخص کسی جز شاهزاده رضا پهلوی نیست. هرگونه بازنمایی ترامپ بهعنوان رهبر انقلاب یا ناجی ملت ایران، مصداق روشن «انحراف از مسیر فروپاشی کنترلشده» و تقلیل فرآیند پیچیده گذار به یک بازی تبلیغاتی کوتاهمدت است. این نگاه، فاقد هرگونه پشتوانه نظری در علوم سیاسی و جامعهشناسی انقلابهاست و از جهت هویتی نیز در تضاد با خواست تاریخی ملت ایران برای بازیابی استقلال، کرامت و حاکمیت ملی قرار دارد.
ایرانگرایان در مواجهه با این وضعیت، وظیفهای دوگانه دارد: از یکسو باید با روایتسازیهای سطحی و رهبرسازیهای رسانهمحور مقابله کند، و از سوی دیگر، تمام تلاش خود را معطوف به تقویت بنیانهای فروپاشی کنترلشده نماید. این بنیانها شامل مشارکت در اعتراضات و اعتصابات، حمایت از پروژههای فکری جایگزین، گسترش پیوندهای مردمی با رهبری شاهزاده، تسهیل ریزش درونی از نظام، و بهرهگیری هوشمندانه از حمایتهای بینالمللی در چارچوب منافع ملی است، و هر تلاشی برای جانشینسازی رهبری، حتی اگر از سوی چهرههایی ظاهراً همسو با گذار باشد، در نهایت به تضعیف فرآیند گذار و تعویق آزادی منجر خواهد شد.
✍️جهان_ایرانی
Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
طنین شیر و خورشید، لرزش شبپرستان: شهریاری در راه است!
در طول حیات سیاسی ج.ا، هیچ موضوعی همچون «بازگشت پادشاهی» باعث بروز لرزش در صدای رهبر این رژیم نشده است. خامنهای، در مراسم ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، بار دیگر نگرانی عمیق خود را از تکرار پدیده «بازگشت پادشاهی» پس از انقلاب فرانسه ابراز کرد. او همانند سخنرانیهای پیشین خود در سالهای گذشته، به طور وسواسگونه به تکرار هشداری پرداخت که اساساً بیانگر درک ژرف او از تنها تهدید واقعی علیه تمامیت ساختار ج.ا است: #بازگشت_پادشاهی_پهلوی.
خامنهای در این سخنان، با اشاره به تجربه فرانسه پس از انقلاب ۱۷۸۹ و بازگشت سلطنت در قالب ناپلئون و سپس دودمان بوربون، صراحتاً این پیام را منتقل کرد که سرنوشت ج.ا نیز میتواند مشابه آن باشد، اگر عقلانیت انقلابیاش «گم» شود! اما مسئله اینجاست: مگر نه اینکه این نظام مدعی است «جمهوریت» و «اسلامیت» ستونهای اساسی آن را تشکیل میدهند؟ پس چرا هراس اصلی، نه از فروپاشی اسلامیت، بلکه از بازگشت سامانه پادشاهی است؟
پاسخ روشن است: جمهوریتِ بدون ولایت، تهدیدی برای رژیم نیست؛ اما شهریاریِ مبتنی بر #فلسفه_پهلویسم، تهدیدی برای تمامیت آن است.
در واقع، پدیدهای به نام «پادشاهی ایرانی» و رهبری فرهنگی و اخلاقی #شاهزاده_رضا_پهلوی، نه تنها نمادی از سنت دیرپای ایرانی در ساماندهی قدرت سیاسی است، بلکه امروز به عنوان تنها گفتمان بدیل، یعنی تنها آلترناتیو واقعی و بالاتر از نظام ج.ا در میدان سیاسی ایران شناخته میشود.
تأملی در مواضع روشنفکران حکومتی و استادان «اصلاحطلب» دانشگاهها این واقعیت را بیشتر عیان میسازد. وقتی صادق زیباکلام مردم را عقبمانده میخواند چون از شاه فقید یاد میکنند، یا رنانی از پایین بودن سطح کورتکس مغز ایرانیان سخن میگوید، این تنها یک توهین نیست؛ بلکه واکنشی هراسان به رشد روزافزون گرایش مردم به گفتمان پادشاهیخواهی است. اینان به خوبی آگاهاند که در حافظۀ تاریخی ایرانیان، پادشاهی پهلوی تنها دورهای است که تجربه مدرنیته، نوسازی، قانونگرایی، و اقتدار ملی را به ارمغان آورد. این یادآوری تاریخی، بنیانهای مشروعیت رژیم را از درون تهی میکند.
اما ترس خامنهای از پادشاهی نه صرفاً یک خاطره تاریخی، بلکه یک پدیدۀ زنده و جاری است که در شخصیتی چون شاهزاده رضا پهلوی تجسم یافته است. شاهزاده امروز، نه با شمشیر، بلکه با اندیشه، رهبری اخلاقی، و کارویژههای مدنی رهبری جنبشی را بر عهده دارد که هدف آن «آزادسازی ایران» از سیطرۀ اشغالگران اسلامی و «آبادسازی دوبارۀ آن بر پایۀ ارزشهای جاودانۀ ایرانی» برای رسیدن به #شکوه_جهانی_ایران است.
او نه تنها فرزند یک پادشاه، بلکه وارث یک سنت فلسفی و سیاسی است: فلسفۀ پهلویسم. فلسفهای که ایران را نه همچون طعمهای ایدئولوژیک برای تصفیهحسابهای جهانی، بلکه بهمثابه یک کشور با تمدنی کهن، مردمی شایسته، منابع طبیعی گسترده، و نقشی جهانی در ساخت تمدن آینده میبیند. برخلاف آنچه اصلاحطلبان میکوشند القا کنند، آلترناتیو واقعی این نظام، نه جمهوریت، بلکه پادشاهی ملی، با کارکردی مدرن، عرفی، ملیگرایانه و جهانینگر است.
از همین رو، هواداران راستین ایراندوستی و آزادیخواهی، باید راهبردهای شاهزاده رضا پهلوی را نه صرفاً بهعنوان «گزینهای ممکن»، بلکه به عنوان یک وظیفه تاریخی مورد توجه قرار دهند. اکنون که فضای اجتماعی ایران بیش از هر زمان دیگر از مفاهیم فرقهای، مذهبی، و ایدئولوژیک خسته شده، تنها نهاد و اندیشهای که میتواند همزمان حافظ وحدت ملی، مشروعیت تاریخی، و جایگاه جهانی ایران باشد، پادشاهی مبتنی بر ارزشهای جاودان ایرانی است.
خامنهای این را بهتر از همه درک کرده است. از همین روست که در هر فرصت، بدون اینکه حتی نامی از بدیلهای احتمالی ببرد، مستقیماً هشدار بازگشت پادشاهی را میدهد. او بهتر از هرکس میداند که پادشاهی پهلوی، نه تنها آرمان گذشته، بلکه افق آینده ایران است. نه به دلیل نوستالژی تاریخی، بلکه به سبب کارآمدی سیاسی، کارنامه توسعهای، و قابلیت نهادسازی مدرن آن.
از این رو، ما ایرانیان باید با مسئولیتپذیری هرچه بیشتر، ضمن مشارکت فعال در ساختن آیندهای آزاد، آباد و سربلند برای ایران، راهنماییها و رهنمودهای شاهزاده رضا پهلوی را همچون چراغ راه تلقی کنیم. اکنون زمان آن است که با همگرایی نیروهای ملی، کنشگران فرهنگی، نخبگان علمی و جوانان نوجو، گفتمان پادشاهیخواهی را از یک خواست مردمی، به یک برنامۀ عملیاتی و سیاسی بدل کنیم.
فلسفه پهلوی، بیش از آنکه نمادی از قدرت باشد، بیانگر مسئولیت تاریخی برای ساختن یک ایران مدرن، سکولار، زیستپذیر و جهانینگر است. این همان آرمانی است که امروز شاهزاده رضا پهلوی، با حکمت و بلوغ، پرچمدار آن است.
و اگر صدای خامنهای تنها از این حقیقت میلرزد، تأییدی است بر درستی راه ما پادشاهیخواهان.
✍️جهان_ایرانی
در طول حیات سیاسی ج.ا، هیچ موضوعی همچون «بازگشت پادشاهی» باعث بروز لرزش در صدای رهبر این رژیم نشده است. خامنهای، در مراسم ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، بار دیگر نگرانی عمیق خود را از تکرار پدیده «بازگشت پادشاهی» پس از انقلاب فرانسه ابراز کرد. او همانند سخنرانیهای پیشین خود در سالهای گذشته، به طور وسواسگونه به تکرار هشداری پرداخت که اساساً بیانگر درک ژرف او از تنها تهدید واقعی علیه تمامیت ساختار ج.ا است: #بازگشت_پادشاهی_پهلوی.
خامنهای در این سخنان، با اشاره به تجربه فرانسه پس از انقلاب ۱۷۸۹ و بازگشت سلطنت در قالب ناپلئون و سپس دودمان بوربون، صراحتاً این پیام را منتقل کرد که سرنوشت ج.ا نیز میتواند مشابه آن باشد، اگر عقلانیت انقلابیاش «گم» شود! اما مسئله اینجاست: مگر نه اینکه این نظام مدعی است «جمهوریت» و «اسلامیت» ستونهای اساسی آن را تشکیل میدهند؟ پس چرا هراس اصلی، نه از فروپاشی اسلامیت، بلکه از بازگشت سامانه پادشاهی است؟
پاسخ روشن است: جمهوریتِ بدون ولایت، تهدیدی برای رژیم نیست؛ اما شهریاریِ مبتنی بر #فلسفه_پهلویسم، تهدیدی برای تمامیت آن است.
در واقع، پدیدهای به نام «پادشاهی ایرانی» و رهبری فرهنگی و اخلاقی #شاهزاده_رضا_پهلوی، نه تنها نمادی از سنت دیرپای ایرانی در ساماندهی قدرت سیاسی است، بلکه امروز به عنوان تنها گفتمان بدیل، یعنی تنها آلترناتیو واقعی و بالاتر از نظام ج.ا در میدان سیاسی ایران شناخته میشود.
تأملی در مواضع روشنفکران حکومتی و استادان «اصلاحطلب» دانشگاهها این واقعیت را بیشتر عیان میسازد. وقتی صادق زیباکلام مردم را عقبمانده میخواند چون از شاه فقید یاد میکنند، یا رنانی از پایین بودن سطح کورتکس مغز ایرانیان سخن میگوید، این تنها یک توهین نیست؛ بلکه واکنشی هراسان به رشد روزافزون گرایش مردم به گفتمان پادشاهیخواهی است. اینان به خوبی آگاهاند که در حافظۀ تاریخی ایرانیان، پادشاهی پهلوی تنها دورهای است که تجربه مدرنیته، نوسازی، قانونگرایی، و اقتدار ملی را به ارمغان آورد. این یادآوری تاریخی، بنیانهای مشروعیت رژیم را از درون تهی میکند.
اما ترس خامنهای از پادشاهی نه صرفاً یک خاطره تاریخی، بلکه یک پدیدۀ زنده و جاری است که در شخصیتی چون شاهزاده رضا پهلوی تجسم یافته است. شاهزاده امروز، نه با شمشیر، بلکه با اندیشه، رهبری اخلاقی، و کارویژههای مدنی رهبری جنبشی را بر عهده دارد که هدف آن «آزادسازی ایران» از سیطرۀ اشغالگران اسلامی و «آبادسازی دوبارۀ آن بر پایۀ ارزشهای جاودانۀ ایرانی» برای رسیدن به #شکوه_جهانی_ایران است.
او نه تنها فرزند یک پادشاه، بلکه وارث یک سنت فلسفی و سیاسی است: فلسفۀ پهلویسم. فلسفهای که ایران را نه همچون طعمهای ایدئولوژیک برای تصفیهحسابهای جهانی، بلکه بهمثابه یک کشور با تمدنی کهن، مردمی شایسته، منابع طبیعی گسترده، و نقشی جهانی در ساخت تمدن آینده میبیند. برخلاف آنچه اصلاحطلبان میکوشند القا کنند، آلترناتیو واقعی این نظام، نه جمهوریت، بلکه پادشاهی ملی، با کارکردی مدرن، عرفی، ملیگرایانه و جهانینگر است.
از همین رو، هواداران راستین ایراندوستی و آزادیخواهی، باید راهبردهای شاهزاده رضا پهلوی را نه صرفاً بهعنوان «گزینهای ممکن»، بلکه به عنوان یک وظیفه تاریخی مورد توجه قرار دهند. اکنون که فضای اجتماعی ایران بیش از هر زمان دیگر از مفاهیم فرقهای، مذهبی، و ایدئولوژیک خسته شده، تنها نهاد و اندیشهای که میتواند همزمان حافظ وحدت ملی، مشروعیت تاریخی، و جایگاه جهانی ایران باشد، پادشاهی مبتنی بر ارزشهای جاودان ایرانی است.
خامنهای این را بهتر از همه درک کرده است. از همین روست که در هر فرصت، بدون اینکه حتی نامی از بدیلهای احتمالی ببرد، مستقیماً هشدار بازگشت پادشاهی را میدهد. او بهتر از هرکس میداند که پادشاهی پهلوی، نه تنها آرمان گذشته، بلکه افق آینده ایران است. نه به دلیل نوستالژی تاریخی، بلکه به سبب کارآمدی سیاسی، کارنامه توسعهای، و قابلیت نهادسازی مدرن آن.
از این رو، ما ایرانیان باید با مسئولیتپذیری هرچه بیشتر، ضمن مشارکت فعال در ساختن آیندهای آزاد، آباد و سربلند برای ایران، راهنماییها و رهنمودهای شاهزاده رضا پهلوی را همچون چراغ راه تلقی کنیم. اکنون زمان آن است که با همگرایی نیروهای ملی، کنشگران فرهنگی، نخبگان علمی و جوانان نوجو، گفتمان پادشاهیخواهی را از یک خواست مردمی، به یک برنامۀ عملیاتی و سیاسی بدل کنیم.
فلسفه پهلوی، بیش از آنکه نمادی از قدرت باشد، بیانگر مسئولیت تاریخی برای ساختن یک ایران مدرن، سکولار، زیستپذیر و جهانینگر است. این همان آرمانی است که امروز شاهزاده رضا پهلوی، با حکمت و بلوغ، پرچمدار آن است.
و اگر صدای خامنهای تنها از این حقیقت میلرزد، تأییدی است بر درستی راه ما پادشاهیخواهان.
✍️جهان_ایرانی
️ گــارد شـــاهــنــشــاهــی ️
طیف #روشنفکران_حکومتی که ۴۶ سال است بر سر سفره فتنه ۵۷ نشستهاند — از مهدی خلجی و صادق زیباکلام گرفته تا عباس عبدی، عبدالکریم سروش و مصطفی مهرآیین — همانهایی هستند که در ۵۷ آشی برای این سرزمین پختند و اکنون نهتنها مسئولیتی نمیپذیرند، بلکه با فرافکنی، بار…
خشونت نمادین زیر نقاب روشنفکری
پاسخی به گفتمان ضدملی مصطفی مهرآیین و همفکرانش
در سپهر فکری اکنون ايران، پدیدهای قابل تأمل در حال تثبیت است: بازتولید خشونت نمادین از سوی روشنفکران خودخوانده که خود را منتقد قدرت مینمایانند اما عملاً در خدمت تثبیت وضعیت موجود هستند. اینگونه گفتمانها، نه به نقد ساختار سلطه که به انکار رنج تاریخی ملت میپردازند. توییت اخیر #مصطفی_مهرآیین مصداق بارز چنین عملکردی است؛ گفتمانی که به جای شفافسازی مسئولیت ساختارها، مردم را متهم جلوه میدهد.
✅مهرآیین در موضعی بظاهر انتقادی، با استفاده از گزارههایی چون «ما خود این وضعیتایم»، کوشیده است بار تاریخی بحران 50 ساله ج.ا را بر دوش کلیت جامعه بیفکند؛ بیآنکه تحلیلی دقیق از ساخت قدرت، سازوکارهای سرکوب ایدئولوژیک، یا تبعات گسست نهاد ملت ارائه دهد. این نحوه سخن گفتن، دقیقاً منطبق است با آنچه #پیر_بوردیو #خشونت_نمادین مینامد: شکلی از سلطه که از طریق زبان، اعتبار فرهنگی و موقعیت آکادمیک اعمال میشود، بیآنکه نیازی به خشونت فیزیکی باشد.
در چارچوب نظری بوردیو، خشونت نمادین زمانی رخ میدهد که گویندهای با اعتبار نهادی، حقیقت اجتماعی را تحریف کند و بازنماییای نادرست از رابطه قدرت ارائه دهد، بهگونهای که قربانی، خود را مسئول وضعیت خود پندارد. مهرآیین با نفی عاملیت تاریخی حاکمیت، جای فاعل و مفعول را عوض میکند: ملت قربانی به جای دستگاه سلطه مینشیند و روشنفکر، بهجای تحلیل ساختاری، به تولید احساس گناه جمعی دامن میزند.
✅نکته بنیادی اینکه، فاجعه امروز ایران، دارای منشأیی مشخص و قابل ردیابی است: فتنه ۵۷، انهدام بنیانهای دولت مدرن پهلوی، سیطره گفتمان دینی–ایدئولوژیک، و چیرگی ساختار سرکوب فرهنگی و سیاسی. این فاجعه، نه محصول «روح جمعی ایرانیان» است و نه نتیجه گنگ و بیشکل از «ما». بلکه زاییده سازوکارهای مشخص قدرت، تصمیمهای تاریخی اشتباه، و بهویژه همکاری و همدستی بخش بزرگی از جریان روشنفکری با گفتمان ضدمدرن و ضدملیت است.
مگر همین طیف نبود که با تمجید از افرادی چون مصدق، خمینی، شریعتی، بازرگان، مطهری، جلال آلاحمد، و با نفی دستاوردهای نهادساز دوره پهلوی، به تخریب نمادهای وحدت ملی و مدرنیزاسیون فرهنگی دامن زدند؟ مگر آنان نبودند که انقلاب سفید، اصلاحات ارضی، سوادآموزی، برابری حقوقی زنان، توسعه صنعتی، و پیوندهای جهانی ایران را «غربزدگی» خواندند؟
اکنون که نتیجه آن گفتمانهای ویرانگر در برابر ماست، به جای مواجهه اخلاقی با گذشته و پذیرش مسئولیت تاریخی، همان چهرهها بار دیگر در نقش منتقد ظاهر میشوند و باز هم آدرس غلط میدهند. آنچه ارائه میشود نه تحلیل بلکه فرافکنیست؛ نه خودانتقادی که سرزنشگری؛ نه روشنگری که بازتولید سلطه در سطح زبان. و این، اوج خشونت نمادین است!
✅اما جامعه امروز دیگر آن ملت خاموش و مأیوس نیست. اکنون، اکثریت قاطع مردم ایران، با عبور از گفتمانهای تیره و فریبکارانه پنجاه سال گذشته، راهی روشن را پیش گرفتهاند: بازگشت به ریشههای تمدنی ایران نوین، احیای میراث خردمندانه #پهلویسم، و حرکت در سایهسار #پرچم_شیروخورشید و به مقصد #شکوه_جهانی_ایران. نسلی تازه برخاسته که نه مرعوب اسطورههای ضدامپریالیستیِ دهه پنجاه است، نه فریفته نالههای فلسفی روشنفکران بیریشه. بلکه نسلی است آگاه، تاریخشناس، میهنپرست و پرانگیزه، که صدای خود را در صدای #شاهزاده_رضا_پهلوی بازیافته و رهبری او را پاسخی به بنبست تاریخی رژیم و انحرافات روشنفکری دانسته است.
در برابر این خیزش امید و خرد، آن جریان روشنفکری که دههها از سفره قدرت تغذیه کرده و زیر لوای دانشگاه و تریبونهای رسمی به تحقیر ملت و تبرئه ساختارهای قدرت مشغول بوده، امروز دیگر مشروعیتی ندارد. آنانی که با تئوریهای بیهویت، علیه نهاد دولت مدرن و علیه تمدنسازی پهلوی قلم زدهاند، امروز دیگر شنوندهای ندارند. نه تنها تحلیلشان بیرمق است، بلکه استمرار حضورشان در عرصه عمومی، مانعی برای آگاهی، بازسازی و رهایی ملی به شمار میآید.
زمان آن رسیده است که این چهرهها، بهجای سرزنش ملت، دست به نگارش #اعترافنامه_گفتمانی بزنند و از صحنه عمومی کنار بروند. ایران امروز نیازمند پالایشی جدی در فضای فکری و رسانهای است؛ پالایشی از واژگان مسموم، مفاهیم تحریفشده، و خشونتهای نمادینی که در لفافه تحلیل آکادمیک به خورد جامعه داده شده است. نسل کنونی، با تکیه بر حافظه تاریخی، سرمایه بزرگ عصر پهلوی، و تعهد مدنی، در مسیر بازسازی ایران با ارادهای تاریخی گام مینهد.
آینده ایران نه با نظریهپردازیهای مهآلود شماها ساخته خواهد شد، نه با روشنفکری بیریشه و فرافکن، بلکه با بازگشت آگاهانه به پهلویسم، به دولت ملی، و به رهبری شاهزاده رضا پهلوی که صدای خرد ایرانی و امید ملی و #جهان_پیشارو در عصر کنونی است.
✍️جهان_ایرانی
پاسخی به گفتمان ضدملی مصطفی مهرآیین و همفکرانش
در سپهر فکری اکنون ايران، پدیدهای قابل تأمل در حال تثبیت است: بازتولید خشونت نمادین از سوی روشنفکران خودخوانده که خود را منتقد قدرت مینمایانند اما عملاً در خدمت تثبیت وضعیت موجود هستند. اینگونه گفتمانها، نه به نقد ساختار سلطه که به انکار رنج تاریخی ملت میپردازند. توییت اخیر #مصطفی_مهرآیین مصداق بارز چنین عملکردی است؛ گفتمانی که به جای شفافسازی مسئولیت ساختارها، مردم را متهم جلوه میدهد.
✅مهرآیین در موضعی بظاهر انتقادی، با استفاده از گزارههایی چون «ما خود این وضعیتایم»، کوشیده است بار تاریخی بحران 50 ساله ج.ا را بر دوش کلیت جامعه بیفکند؛ بیآنکه تحلیلی دقیق از ساخت قدرت، سازوکارهای سرکوب ایدئولوژیک، یا تبعات گسست نهاد ملت ارائه دهد. این نحوه سخن گفتن، دقیقاً منطبق است با آنچه #پیر_بوردیو #خشونت_نمادین مینامد: شکلی از سلطه که از طریق زبان، اعتبار فرهنگی و موقعیت آکادمیک اعمال میشود، بیآنکه نیازی به خشونت فیزیکی باشد.
در چارچوب نظری بوردیو، خشونت نمادین زمانی رخ میدهد که گویندهای با اعتبار نهادی، حقیقت اجتماعی را تحریف کند و بازنماییای نادرست از رابطه قدرت ارائه دهد، بهگونهای که قربانی، خود را مسئول وضعیت خود پندارد. مهرآیین با نفی عاملیت تاریخی حاکمیت، جای فاعل و مفعول را عوض میکند: ملت قربانی به جای دستگاه سلطه مینشیند و روشنفکر، بهجای تحلیل ساختاری، به تولید احساس گناه جمعی دامن میزند.
✅نکته بنیادی اینکه، فاجعه امروز ایران، دارای منشأیی مشخص و قابل ردیابی است: فتنه ۵۷، انهدام بنیانهای دولت مدرن پهلوی، سیطره گفتمان دینی–ایدئولوژیک، و چیرگی ساختار سرکوب فرهنگی و سیاسی. این فاجعه، نه محصول «روح جمعی ایرانیان» است و نه نتیجه گنگ و بیشکل از «ما». بلکه زاییده سازوکارهای مشخص قدرت، تصمیمهای تاریخی اشتباه، و بهویژه همکاری و همدستی بخش بزرگی از جریان روشنفکری با گفتمان ضدمدرن و ضدملیت است.
مگر همین طیف نبود که با تمجید از افرادی چون مصدق، خمینی، شریعتی، بازرگان، مطهری، جلال آلاحمد، و با نفی دستاوردهای نهادساز دوره پهلوی، به تخریب نمادهای وحدت ملی و مدرنیزاسیون فرهنگی دامن زدند؟ مگر آنان نبودند که انقلاب سفید، اصلاحات ارضی، سوادآموزی، برابری حقوقی زنان، توسعه صنعتی، و پیوندهای جهانی ایران را «غربزدگی» خواندند؟
اکنون که نتیجه آن گفتمانهای ویرانگر در برابر ماست، به جای مواجهه اخلاقی با گذشته و پذیرش مسئولیت تاریخی، همان چهرهها بار دیگر در نقش منتقد ظاهر میشوند و باز هم آدرس غلط میدهند. آنچه ارائه میشود نه تحلیل بلکه فرافکنیست؛ نه خودانتقادی که سرزنشگری؛ نه روشنگری که بازتولید سلطه در سطح زبان. و این، اوج خشونت نمادین است!
✅اما جامعه امروز دیگر آن ملت خاموش و مأیوس نیست. اکنون، اکثریت قاطع مردم ایران، با عبور از گفتمانهای تیره و فریبکارانه پنجاه سال گذشته، راهی روشن را پیش گرفتهاند: بازگشت به ریشههای تمدنی ایران نوین، احیای میراث خردمندانه #پهلویسم، و حرکت در سایهسار #پرچم_شیروخورشید و به مقصد #شکوه_جهانی_ایران. نسلی تازه برخاسته که نه مرعوب اسطورههای ضدامپریالیستیِ دهه پنجاه است، نه فریفته نالههای فلسفی روشنفکران بیریشه. بلکه نسلی است آگاه، تاریخشناس، میهنپرست و پرانگیزه، که صدای خود را در صدای #شاهزاده_رضا_پهلوی بازیافته و رهبری او را پاسخی به بنبست تاریخی رژیم و انحرافات روشنفکری دانسته است.
در برابر این خیزش امید و خرد، آن جریان روشنفکری که دههها از سفره قدرت تغذیه کرده و زیر لوای دانشگاه و تریبونهای رسمی به تحقیر ملت و تبرئه ساختارهای قدرت مشغول بوده، امروز دیگر مشروعیتی ندارد. آنانی که با تئوریهای بیهویت، علیه نهاد دولت مدرن و علیه تمدنسازی پهلوی قلم زدهاند، امروز دیگر شنوندهای ندارند. نه تنها تحلیلشان بیرمق است، بلکه استمرار حضورشان در عرصه عمومی، مانعی برای آگاهی، بازسازی و رهایی ملی به شمار میآید.
زمان آن رسیده است که این چهرهها، بهجای سرزنش ملت، دست به نگارش #اعترافنامه_گفتمانی بزنند و از صحنه عمومی کنار بروند. ایران امروز نیازمند پالایشی جدی در فضای فکری و رسانهای است؛ پالایشی از واژگان مسموم، مفاهیم تحریفشده، و خشونتهای نمادینی که در لفافه تحلیل آکادمیک به خورد جامعه داده شده است. نسل کنونی، با تکیه بر حافظه تاریخی، سرمایه بزرگ عصر پهلوی، و تعهد مدنی، در مسیر بازسازی ایران با ارادهای تاریخی گام مینهد.
آینده ایران نه با نظریهپردازیهای مهآلود شماها ساخته خواهد شد، نه با روشنفکری بیریشه و فرافکن، بلکه با بازگشت آگاهانه به پهلویسم، به دولت ملی، و به رهبری شاهزاده رضا پهلوی که صدای خرد ایرانی و امید ملی و #جهان_پیشارو در عصر کنونی است.
✍️جهان_ایرانی
Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
ایرانی، بپاخیز!
اینک زمان میدان است: شاهزاده ایستاده برای رهبری، ملت برخیزد برای نجات
در کتاب ماموریت برای وطنم، شاهنشاه آریامهر، روایتی ژرف از نادرشاه نقل میکند: در میانه نبردی سخت، نادر پیرمردی را میبیند که با رشادت شمشیر میزند. از او میپرسد: «در زمان سقوط اصفهان بهدست افغانها کجا بودی؟» و پاسخ میشنود: «بودم، اما نادری نبود که راه را نشان دهد.»
این روایت حامل پیامی ساختاری و جامعهشناختی برای امروز ما ایرانیان است: کنش جمعی بدون رهبریِ کارآمد، به انبوهی از انرژیهای پراكنده و فاقد اثربخشی تبدیل میشود. بدون وجود یک عامل همبستهساز یا آنچه در نظریههای کنش سیاسی از آن با عنوان #رهبری_انقلاب یاد میشود، جنبشها بهسوی انسجام ساختاری، انتقال قدرت، و تغییر رژیم راه نمیبرند.
✅در سپهر انقلابهای موفق، رهبری یک عنصر بنیادین در مدلهای انتقال قدرت و شکستن چرخه خشونت و استبداد است. نادیدهگرفتن جایگاه رهبری، به معنای فروغلتیدن در توهم مردمگرایی بیساختار و درجا زدن در سطح اعتراضات کور است.
از همینرو، کسانی که با شعارهایی چون «رهبر منم، رهبر تویی» به میدان میآیند، نادانسته یا آگاهانه گرفتار یک مغالطه ساختاری شدهاند. اینان بدون درک مناسبات قدرت، مکانیزمهای بسیج اجتماعی، و الگوهای کنش سیاسی، نقش بنیادین رهبری مشروع و ملی را انکار میکنند.
✅از سوی دیگر، بخش دیگری از جامعه نیز، با پذیرش مشروعیت سیاسی و تاریخی #شاهزاده_رضا_پهلوی، در دام مغالطهای دیگر افتادهاند: گمان میکنند که با ظهور رهبری، دیگر نیازی به مشارکت فعال شهروندی نیست؛ گویی رهبری سیاسی با مفهوم «نجاتبخشی» همتراز است. اما چنین نگاهی، در چارچوب نظریههای مدرن حکمرانی و جامعهشناسی سیاسی، محصول روانشناسیِ وابستگی به منجی است. این همان مکانیزمی است که ملتها را از عاملیت میاندازد و آنان را به نظارهگرانی منفعل بدل میسازد.
شاهزاده رضا پهلوی، رهبری سیاسی است نه نجاتبخش فرازمینی.
ایشان نماد انسجام ملی، حافظ مشروعیت جنبش، و نماینده خواست تاریخی ملت در سطح بینالمللی است. اما نجات ملت ایران از چنگال یک حکومت ایدئولوژیکِ تبهکار، تنها در گرو کنش جمعی آگاهانه، مشارکت مدنی گسترده و بسیج اجتماعی هوشمندانه است.
✅ایرانی! اگر میخواهی این رژیم واپسگرای توتالیتر را به زبالهدان تاریخ بیفکنی، باید خود به میدان بیایی.
باید خیابانها را به عرصه مقاومت مدنی بدل کنی.
باید اعتصابها را به سلاح اقتصادی برای فلجسازی ساختار قدرت تبدیل کنی.
باید با کنشگری در قالب شبکههای عملیاتی و اقدام، ساختارهای موازی و بدیل اجتماعی را در برابر نظام پوسیده مستقر کنی.
باید از اصل نافرمانی مدنی بهره بگیری و با رویکرد خشونتپرهیز، مشروعیت پوسیده این رژیم را فرسودهتر کنی.
رهبری شاهزاده رضا پهلوی زمانی به اوج اثرگذاری خواهد رسید که بدنه ملت در میدان باشد. شاهزاده، با سرمایه نمادین و تاریخی و سیاسی خود، میتواند نماینده مشروع ملت در مذاکرات انتقال قدرت، جلب حمایت بینالمللی، و بازطراحی نظم سیاسی نوین ایران باشد. اما هیچ تغییری بدون مشارکت عمومی در سطوح خرد و کلان ممکن نیست.
آنانی که رهبری را انکار میکنند، به دام هرجومرج میافتند.
و آنان که مسئولیت جمعی را به گردن یک نفر میاندازند، در چنبره روانشناسی انفعال باقی میمانند.
✅امروز بیش از هر زمان دیگر، باید از مرحله آگاهی و اعتراض، به مرحله کنش انقلابی سازمانیافته گذر کنیم. اگر این حرکت بهمثابه یک جنبش اجتماعی هدفمند تعریف شود، نیاز به چهار عنصر دارد:
1⃣هدف مشترک (گذار از ج.ا)،
2⃣سازماندهی و ساختار،
3⃣رهبری مشروع و ملی،
4⃣مشارکت فعال تودهای.
همه این مؤلفهها امروز در حال شکلگیری است؛ اما کلید نهایی پیروزی، در کنشگری جمعی تو نهفته است.
بیایید همه با هم، در قالب یک جامعه بسیجشده،
چرخهای فروپاشیده اقتصاد رژیم را با اعتصابهای سراسری از کار بیندازیم،
مشروعیت سیاسی در حال احتضار حاکمیت را با مقاومت مدنی مدفون کنیم،
و به نقطهای برسیم که نیروهای نظامی، که خود بخشی از جامعهاند، از وظیفه تحمیل شده حفظ نظام، به مسئولیت حفظ امنیت ملت و حراست از میهن بازگردند.
ایرانی، بپاخیز!
اکنون نه وقت تماشاست، نه زمان توهم.
نه رهبر همه چیز است، نه مردم بدون رهبری پیروز میشوند.
اتحاد ما، آگاهی ما، و همراستاییمان با رهبری اعلیحضرت شاهزاده رضاپهلوی، تنها راه نجات ایران است.
شاهزاده آماده است. صدای مردم را به جهان رسانده. طرح دارد، پشتوانه دارد، سرمایه نمادین دارد.
اکنون، نوبت ملت است که زخم را درمان کند، نه تماشا.
به میدان بیا!
در جاده، خیابان، دانشگاه، بازار، کارخانه، در هرجایی که میتوانی «نه» را فریاد بزنی.
تاریخ چشم به راه توست.
و ایران، این سرزمینِ کهنسال تمدن و شکوه، منتظر فرزندان خود است.
ایرانی بپاخیز! اکنون یا هرگز!
✍️جهان_ایرانی
اینک زمان میدان است: شاهزاده ایستاده برای رهبری، ملت برخیزد برای نجات
در کتاب ماموریت برای وطنم، شاهنشاه آریامهر، روایتی ژرف از نادرشاه نقل میکند: در میانه نبردی سخت، نادر پیرمردی را میبیند که با رشادت شمشیر میزند. از او میپرسد: «در زمان سقوط اصفهان بهدست افغانها کجا بودی؟» و پاسخ میشنود: «بودم، اما نادری نبود که راه را نشان دهد.»
این روایت حامل پیامی ساختاری و جامعهشناختی برای امروز ما ایرانیان است: کنش جمعی بدون رهبریِ کارآمد، به انبوهی از انرژیهای پراكنده و فاقد اثربخشی تبدیل میشود. بدون وجود یک عامل همبستهساز یا آنچه در نظریههای کنش سیاسی از آن با عنوان #رهبری_انقلاب یاد میشود، جنبشها بهسوی انسجام ساختاری، انتقال قدرت، و تغییر رژیم راه نمیبرند.
✅در سپهر انقلابهای موفق، رهبری یک عنصر بنیادین در مدلهای انتقال قدرت و شکستن چرخه خشونت و استبداد است. نادیدهگرفتن جایگاه رهبری، به معنای فروغلتیدن در توهم مردمگرایی بیساختار و درجا زدن در سطح اعتراضات کور است.
از همینرو، کسانی که با شعارهایی چون «رهبر منم، رهبر تویی» به میدان میآیند، نادانسته یا آگاهانه گرفتار یک مغالطه ساختاری شدهاند. اینان بدون درک مناسبات قدرت، مکانیزمهای بسیج اجتماعی، و الگوهای کنش سیاسی، نقش بنیادین رهبری مشروع و ملی را انکار میکنند.
✅از سوی دیگر، بخش دیگری از جامعه نیز، با پذیرش مشروعیت سیاسی و تاریخی #شاهزاده_رضا_پهلوی، در دام مغالطهای دیگر افتادهاند: گمان میکنند که با ظهور رهبری، دیگر نیازی به مشارکت فعال شهروندی نیست؛ گویی رهبری سیاسی با مفهوم «نجاتبخشی» همتراز است. اما چنین نگاهی، در چارچوب نظریههای مدرن حکمرانی و جامعهشناسی سیاسی، محصول روانشناسیِ وابستگی به منجی است. این همان مکانیزمی است که ملتها را از عاملیت میاندازد و آنان را به نظارهگرانی منفعل بدل میسازد.
شاهزاده رضا پهلوی، رهبری سیاسی است نه نجاتبخش فرازمینی.
ایشان نماد انسجام ملی، حافظ مشروعیت جنبش، و نماینده خواست تاریخی ملت در سطح بینالمللی است. اما نجات ملت ایران از چنگال یک حکومت ایدئولوژیکِ تبهکار، تنها در گرو کنش جمعی آگاهانه، مشارکت مدنی گسترده و بسیج اجتماعی هوشمندانه است.
✅ایرانی! اگر میخواهی این رژیم واپسگرای توتالیتر را به زبالهدان تاریخ بیفکنی، باید خود به میدان بیایی.
باید خیابانها را به عرصه مقاومت مدنی بدل کنی.
باید اعتصابها را به سلاح اقتصادی برای فلجسازی ساختار قدرت تبدیل کنی.
باید با کنشگری در قالب شبکههای عملیاتی و اقدام، ساختارهای موازی و بدیل اجتماعی را در برابر نظام پوسیده مستقر کنی.
باید از اصل نافرمانی مدنی بهره بگیری و با رویکرد خشونتپرهیز، مشروعیت پوسیده این رژیم را فرسودهتر کنی.
رهبری شاهزاده رضا پهلوی زمانی به اوج اثرگذاری خواهد رسید که بدنه ملت در میدان باشد. شاهزاده، با سرمایه نمادین و تاریخی و سیاسی خود، میتواند نماینده مشروع ملت در مذاکرات انتقال قدرت، جلب حمایت بینالمللی، و بازطراحی نظم سیاسی نوین ایران باشد. اما هیچ تغییری بدون مشارکت عمومی در سطوح خرد و کلان ممکن نیست.
آنانی که رهبری را انکار میکنند، به دام هرجومرج میافتند.
و آنان که مسئولیت جمعی را به گردن یک نفر میاندازند، در چنبره روانشناسی انفعال باقی میمانند.
✅امروز بیش از هر زمان دیگر، باید از مرحله آگاهی و اعتراض، به مرحله کنش انقلابی سازمانیافته گذر کنیم. اگر این حرکت بهمثابه یک جنبش اجتماعی هدفمند تعریف شود، نیاز به چهار عنصر دارد:
1⃣هدف مشترک (گذار از ج.ا)،
2⃣سازماندهی و ساختار،
3⃣رهبری مشروع و ملی،
4⃣مشارکت فعال تودهای.
همه این مؤلفهها امروز در حال شکلگیری است؛ اما کلید نهایی پیروزی، در کنشگری جمعی تو نهفته است.
بیایید همه با هم، در قالب یک جامعه بسیجشده،
چرخهای فروپاشیده اقتصاد رژیم را با اعتصابهای سراسری از کار بیندازیم،
مشروعیت سیاسی در حال احتضار حاکمیت را با مقاومت مدنی مدفون کنیم،
و به نقطهای برسیم که نیروهای نظامی، که خود بخشی از جامعهاند، از وظیفه تحمیل شده حفظ نظام، به مسئولیت حفظ امنیت ملت و حراست از میهن بازگردند.
ایرانی، بپاخیز!
اکنون نه وقت تماشاست، نه زمان توهم.
نه رهبر همه چیز است، نه مردم بدون رهبری پیروز میشوند.
اتحاد ما، آگاهی ما، و همراستاییمان با رهبری اعلیحضرت شاهزاده رضاپهلوی، تنها راه نجات ایران است.
شاهزاده آماده است. صدای مردم را به جهان رسانده. طرح دارد، پشتوانه دارد، سرمایه نمادین دارد.
اکنون، نوبت ملت است که زخم را درمان کند، نه تماشا.
به میدان بیا!
در جاده، خیابان، دانشگاه، بازار، کارخانه، در هرجایی که میتوانی «نه» را فریاد بزنی.
تاریخ چشم به راه توست.
و ایران، این سرزمینِ کهنسال تمدن و شکوه، منتظر فرزندان خود است.
ایرانی بپاخیز! اکنون یا هرگز!
✍️جهان_ایرانی
👆👆👆👆👆👆👆👆
برنامه «چشمانداز ۲۰۳۰» عربستان سعودی، نمونهای موفق از تدوین و اجرای برنامههای «مدیریت راهبردی» و «حکمرانی مبتنی بر اهداف» است که توسعه اقتصادی، اجتماعی و فناوری را به صورت نظاممند پیش میبرد. این برنامه نمایانگر «رهبری تحولگرا» و توانمندی ایجاد «وفاق ملی» در مسیر اهداف کلان است.
در حالی که جمهوری اسلامی به دلیل فقدان برنامهریزی مدون و چشمانداز مشخص، گرفتار «بحران استراتژیک» است، و بدتر از همه، مجتبی خامنهای فاقد هرگونه برنامه راهبردی جامع بوده و به همین دلیل توان ارائه راهکارهای عملی و موثر برای خروج از بحرانهای ساختاری را ندارد.
✅مهمتر از همه، ایران ۲۵۰۰ ساله با تاریخ پر افتخارش و میراثی جهانی چون کوروش بزرگ، داریوش کبیر، زرتشت حکیم، فردوسی سترگ، زکریای رازی و ابوریحان بیرونی به چه روزی افتاده است که حالا ما بخواهیم از کشوری که عمر تشکیل آن به کمتر از یک قرن میرسد، درس بگیریم، تقلید کنیم و آن را به عنوان الگو قرار دهیم؟ آیا سرزمین تمدنساز ایران، با آن پشتوانه غنی تاریخی، فرهنگی و علمی، سزاوار چنین سادهانگاری و دور شدن از اصالتهای خود است؟ پاسخ به این پرسش، بیش از هر چیز، گواهی بر وجود ظرفیتهای عظیم در درون خود ماست.
ما #شاهزاده_رضا_پهلوی را داریم؛ الگویی ممتاز و مظهر تجلی ایران کهن و فرهنگ بیبدیل ایرانی. ایشان نه صرفاً یک چهره سیاسی، بلکه وارث خرد تاریخی و حامل امید به آیندهای درخشان برای ایران هستند. شاهزاده رضا پهلوی با شناخت عمیق از هویت ملی، آگاهی به فرهنگ و تمدن اصیل ایرانی و برخورداری از تجارب بینالمللی، ظرفیت بینظیری در رهبری و هدایت کشور به سمت حکمرانی شفاف، پاسخگو و توسعه پایدار دارند.
توانمندیهای ایشان تنها به دانش و تجارب فردی محدود نمیشود؛ بلکه ایشان به خوبی میتوانند با بهرهگیری از شبکههای گسترده ارتباطات بینالمللی و تعاملات دیپلماتیک، اتحاد میان نخبگان داخلی و جریانهای دموکراسیخواه را تقویت نمایند. این وحدت استراتژیک، کلید عبور از بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران است و زمینهساز تحقق برنامههای مدون و علمی نوسازی کشور، همچون طرحهای «#پروژه_شکوفایی» و «#پروژه_ققنوس»، است که بر پایه تحلیلهای دقیق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و استفاده هوشمندانه از سرمایه اجتماعی و شبکهسازی جهانی بنا شدهاند.
شاهزاده رضا پهلوی با درک واقعبینانه از چالشها و فرصتهای ایران معاصر، برنامههای راهبردی و آیندهنگر را برای توسعه همهجانبه کشور طراحی و پیش میبرند؛ برنامههایی که برگرفته از تجارب موفق جهانی، اما منطبق با شرایط بومی و ارزشهای ملی ایران است. این رویکرد ترکیبی و متعادل، شاهزاده را به نماد واقعی امید و رهایی ملت ایران تبدیل کرده است؛ امیدی که میتواند با تکیه بر ظرفیتهای داخلی و در همسویی با روندهای جهانی، ایران را به جایگاه واقعی خود در عرصه بینالمللی بازگرداند و توسعهای پایدار و عادلانه را رقم زند.
بنابراین، ما نیازی به تقلید صرف از دیگران نداریم، زیرا ایران با داشتن رهبر بیهمتایی چون شاهزاده رضا پهلوی، میتواند مسیر خود را بر پایه غرور ملی، خرد جمعی و استراتژیهای علمی و مدرن هموار سازد و شکوه و عظمت دیرینهاش را بازسازی کند.
در مجموع، اظهارات سخیف و بیپایه فائزه هاشمی که مجتبی خامنهای را همتراز محمد بن سلمان و بالاتر از شاهزاده رضا پهلوی معرفی میکند، نه تنها سرشار از ترس و غرضورزی، بلکه فاقد هرگونه پشتوانه علمی و مدیریتی است و بیش از پیش، ناتوانی رژیم اشغالگر اسلامی را نمایان میکند. و این هذیان گویی، خود، بزرگترین سبب امید و دلگرمی ما ایرانگرایان تربیت یافته در #اندیشه_پهلویسم میباشد که بیش از پیش مطمئن شویم جمهوری اسلامی به فروپاشی همه جانبه رسیده و بزودی، بهدست ما میهنپرستان باید ریق رحمت را سر بکشد....
ایران امروز بیش از هر زمان به حکمرانی خردمندانه، توسعه انسانی، مدیریت راهبردی و دموکراسی شفاف نیازمند است؛ ظرفیتهایی که تنها در چارچوب رهبری توانمند و متعهد اعلیحضرت شاهزاده رضا پهلوی محقق میشوند.
✍️جهان_ایرانی
پ.ن: دادههای مرتبط با بن سلمان، به گزارشهای بن هابارد (Ben Hubbard)، خبرنگار برجسته نیویورکتایمز، در کتاب MBS، مستند است.
برنامه «چشمانداز ۲۰۳۰» عربستان سعودی، نمونهای موفق از تدوین و اجرای برنامههای «مدیریت راهبردی» و «حکمرانی مبتنی بر اهداف» است که توسعه اقتصادی، اجتماعی و فناوری را به صورت نظاممند پیش میبرد. این برنامه نمایانگر «رهبری تحولگرا» و توانمندی ایجاد «وفاق ملی» در مسیر اهداف کلان است.
در حالی که جمهوری اسلامی به دلیل فقدان برنامهریزی مدون و چشمانداز مشخص، گرفتار «بحران استراتژیک» است، و بدتر از همه، مجتبی خامنهای فاقد هرگونه برنامه راهبردی جامع بوده و به همین دلیل توان ارائه راهکارهای عملی و موثر برای خروج از بحرانهای ساختاری را ندارد.
✅مهمتر از همه، ایران ۲۵۰۰ ساله با تاریخ پر افتخارش و میراثی جهانی چون کوروش بزرگ، داریوش کبیر، زرتشت حکیم، فردوسی سترگ، زکریای رازی و ابوریحان بیرونی به چه روزی افتاده است که حالا ما بخواهیم از کشوری که عمر تشکیل آن به کمتر از یک قرن میرسد، درس بگیریم، تقلید کنیم و آن را به عنوان الگو قرار دهیم؟ آیا سرزمین تمدنساز ایران، با آن پشتوانه غنی تاریخی، فرهنگی و علمی، سزاوار چنین سادهانگاری و دور شدن از اصالتهای خود است؟ پاسخ به این پرسش، بیش از هر چیز، گواهی بر وجود ظرفیتهای عظیم در درون خود ماست.
ما #شاهزاده_رضا_پهلوی را داریم؛ الگویی ممتاز و مظهر تجلی ایران کهن و فرهنگ بیبدیل ایرانی. ایشان نه صرفاً یک چهره سیاسی، بلکه وارث خرد تاریخی و حامل امید به آیندهای درخشان برای ایران هستند. شاهزاده رضا پهلوی با شناخت عمیق از هویت ملی، آگاهی به فرهنگ و تمدن اصیل ایرانی و برخورداری از تجارب بینالمللی، ظرفیت بینظیری در رهبری و هدایت کشور به سمت حکمرانی شفاف، پاسخگو و توسعه پایدار دارند.
توانمندیهای ایشان تنها به دانش و تجارب فردی محدود نمیشود؛ بلکه ایشان به خوبی میتوانند با بهرهگیری از شبکههای گسترده ارتباطات بینالمللی و تعاملات دیپلماتیک، اتحاد میان نخبگان داخلی و جریانهای دموکراسیخواه را تقویت نمایند. این وحدت استراتژیک، کلید عبور از بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران است و زمینهساز تحقق برنامههای مدون و علمی نوسازی کشور، همچون طرحهای «#پروژه_شکوفایی» و «#پروژه_ققنوس»، است که بر پایه تحلیلهای دقیق سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و استفاده هوشمندانه از سرمایه اجتماعی و شبکهسازی جهانی بنا شدهاند.
شاهزاده رضا پهلوی با درک واقعبینانه از چالشها و فرصتهای ایران معاصر، برنامههای راهبردی و آیندهنگر را برای توسعه همهجانبه کشور طراحی و پیش میبرند؛ برنامههایی که برگرفته از تجارب موفق جهانی، اما منطبق با شرایط بومی و ارزشهای ملی ایران است. این رویکرد ترکیبی و متعادل، شاهزاده را به نماد واقعی امید و رهایی ملت ایران تبدیل کرده است؛ امیدی که میتواند با تکیه بر ظرفیتهای داخلی و در همسویی با روندهای جهانی، ایران را به جایگاه واقعی خود در عرصه بینالمللی بازگرداند و توسعهای پایدار و عادلانه را رقم زند.
بنابراین، ما نیازی به تقلید صرف از دیگران نداریم، زیرا ایران با داشتن رهبر بیهمتایی چون شاهزاده رضا پهلوی، میتواند مسیر خود را بر پایه غرور ملی، خرد جمعی و استراتژیهای علمی و مدرن هموار سازد و شکوه و عظمت دیرینهاش را بازسازی کند.
در مجموع، اظهارات سخیف و بیپایه فائزه هاشمی که مجتبی خامنهای را همتراز محمد بن سلمان و بالاتر از شاهزاده رضا پهلوی معرفی میکند، نه تنها سرشار از ترس و غرضورزی، بلکه فاقد هرگونه پشتوانه علمی و مدیریتی است و بیش از پیش، ناتوانی رژیم اشغالگر اسلامی را نمایان میکند. و این هذیان گویی، خود، بزرگترین سبب امید و دلگرمی ما ایرانگرایان تربیت یافته در #اندیشه_پهلویسم میباشد که بیش از پیش مطمئن شویم جمهوری اسلامی به فروپاشی همه جانبه رسیده و بزودی، بهدست ما میهنپرستان باید ریق رحمت را سر بکشد....
ایران امروز بیش از هر زمان به حکمرانی خردمندانه، توسعه انسانی، مدیریت راهبردی و دموکراسی شفاف نیازمند است؛ ظرفیتهایی که تنها در چارچوب رهبری توانمند و متعهد اعلیحضرت شاهزاده رضا پهلوی محقق میشوند.
✍️جهان_ایرانی
پ.ن: دادههای مرتبط با بن سلمان، به گزارشهای بن هابارد (Ben Hubbard)، خبرنگار برجسته نیویورکتایمز، در کتاب MBS، مستند است.
فائزه را تایید کرده و دلیل اینکه #شاهزاده_رضا_پهلوی نمیتواند جلوی هوادارانش را بگیرد،وی را فردی فاقد قدرت دانسته!در نتیجه برای ایران اینده مناسب نیست!!!!!
🔴(از اینجای صحبتهام،مهم هست):
فارغ از اینکه مگر ملیگرایان چه فاجعه ای را رقم زده اند که شاهزاده باید مقابله کند با ایشان؟👇
🔴(از اینجای صحبتهام،مهم هست):
فارغ از اینکه مگر ملیگرایان چه فاجعه ای را رقم زده اند که شاهزاده باید مقابله کند با ایشان؟👇