Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دور همیم !

این داستان
اسدالله غالب و توک یک چیزی !

ای شیخ ، اون توک انگشتان علی سگ کش نبوده !
یا آن لاشی همام ، پس از نوشیدن یک تاقار شاش شتر ، شاش اش گرفته و پشت پرده در حال شاشیدن که آن جبرئیل گولخورده سر دول علی را دست کشیده و به گمانش توک انگشتان مبارک را لمس کرده !
یا چُرنه آفتابه روی دول علی بوده و آن لاشی خان در حال شستشوی موضع مبارک و در حقیقت آن آب ، از چورنه آفتابه به بیرون میپاچیده نه توک انگشتان مبارک !
یا اینکه پشت پرده و علی و صابون گلنار و پاچیدن !

پانوشته : خدایشان هم اوسکول بازیست برای خودش !!
یعنی خااک بر سر آن گوساله هایی که آن زیر منبر زار میزنند
البته آنها هم از خودشان هستند و پول میگیرند تا زار بزنند و گریه کنند !
یک عمر به ما دروغ گفتند علی ساده زیست و نان و خرما و نعلین پاره و فلان ! عن آغا ، تنها پتوی خانه اش از جنس حریر بوده !!
توک = نوک
چُرنه = لوله آفتابه

#اسپیلبرگ_رید
#جورج_لوکاس_گرخید
#کمبود_آب
#بحران_آب
#چرنه_یا_نوک_مسئله_اینست
#علی_سگکش_مست
#خدای_اسکلباز
#جبرئیل_تندرو_نگائیدم