نامه دوم به فرزندان نادیده و آیندگان 👇👇
فرزندم فراموش کردم در نامه اول مثال بزنم تا بهتر بتوانی حس و حال مردم زمان من را تجربه و درک کنی.
لذا این نامه را با ذکر مثالی به پایان میبرم:
فرزندم مردم تقریبا متحد شده بودند که خودشان را از شر ملایان خلاص کنند و در شهرهایی تظاهرات علیه حکومت برپا شده بود اما حکومت با #ترفندبورس و #سودپلکانی با حیلههای مختلف مردم را تشویق به سرمایهگذاری در بورس کرد!! سودهای سرشار باد آوردهای که هرگز عقل سلیم قادر به فهم آن نبود که چگونه ممکن است؟!
فرزندم شما نمیدانی در طول حکومت #سلسله_ولایت_فقیه ضریب هوشی مردم با نشر خرافات و شبه علم بشدت پایین آمده و به زیر هفتاد رسیده بود. و این مردم به هر دلیلی منجمله بابت نگرانی از آب رفتن دارایی هایشان، علیرغم ورشکستگی اقتصاد، تعطیلی صنایع و کارخانجات و هزاران معضل گوناگون از جمله تحریمهای اقتصادی در #نمایش_سوددهی بورس ملایان شرکت کردند و هرگز از خود نپرسیدند مگر ایران جزیرهای جداگانه است، مگر در سیارهای غیر از زمین هستیم که اقتصادش به اقتصاد سایر کشورها که در آن زمان بعلت اپیدمی بیماری چرخ اقتصادشان کند شده بود لذا شاخص منفی را تجربه میکردند، وابسته نباشد؟! و اگر وابسته نیست پس چرا به ارزهایی بینالمللی مثل دلار وابسته است و با اندک نسیمی نه سرما خوردگی که به حالت اغما میافتد؟!! هرگز از خودشان نپرسیدند در زمانی که قیمت ارز پلکانی بالا میرود و ارزش پول ملی پلکانی پایین میآید، چطور ممکن است سوددهی بورس پلکانی افزایش پیدا کند؟!!
آری فرزندم مردمی که زمانی یکی از باهوش ترین مردم جهان بودند اکنون توان محاسبه دو دو تا چهارتا را نداشتند.
به همین سادگی خود مردم را شریک چپاول حکومت کردند. خود مردم یک دست به دعا که با سقوط نظام از شر ملایان خلاص شویم، و دست دیگر دعا که ماندگار بشود و قیمت ها بالا برود تا #سودپلکانی بیشتری عایدشان شود و...
فرزندم گاهی اوقات ایرانیانی را میدیدیم که تحصیل کرده و تقریبا آگاه بودن و این جماعت یک چشمشان اشک و چشم دیگرشان از شادی سودبردن از سهامی که در بورس خریده بودن، برق میزد. آری فرزندم در زمان ما ارزش تحصیل علم بشدت کاهش پیدا کرده بود به نحوی که بیسوادان جامعه چوب باسودان را میخوردند. باسوادان و تحصیل کردههایی که فقط خواندن و نوشتن در سیستم آموزشی آموخته بودن و از دانشپژوهی و جویای علم بودن خبری نبود.
فرزندم #مردم_علیه_مردم یعنی همگان ترمزی بر تغییرات شده بودیم.
فرزند نادیده #سلسله_ولایت_فقیه برای سواری گرفتن از مردم نوعی دموکراسی اختیار کرده بود که نیمی از مردم علیه نیمی دیگر بودن. در یک خانواده یکی شاد از سود بدست آمده و دیگری در فکر نان و مخارج زندگی و اجاره مسکن...
فرزندم بقول فردوسی پاکزاد که فرمودند «در دیو هرگز نباید گشاد» نظام جمهوری اسلامی با بیدار کردن دیو حسادت، دیو آز، دیو چشم و همچشمی و... مردم را علیه مردم شوراند و به همین طریق علاوه بر کنترل جامعه آنها را چپاول میکرد.
فرزندم در زمان ما شرافت، نجابت و در کل اخلاق و انسانیت چون آفتاب لب بام زمستان کمسو و بیرمق شده بود
معمولا در این مواقع پایبندی به اخلاق مساوی با #مرگ_تدریجی بود، مساوی با سکوت و سکون بود، و در یک کلام میتوان گفت که در آن #مرگ_انسانیت هر روز بیشتر از دیروز و امید و شوق به زندگی هر روز کمتر از فردا شده بود. ناگفته نماند که گاهی مهاجرت و خداحافظی با سرزمین مادری بهترین راه حل به نظر میآمد.
فرزندم در نامه اول گفتم نفرینم نکن اما اکنون باور دارم که نفرین حق توست. نفرین کن که نفرین حق هم نسلهای من است. نسلی که صدها بار و بکرات به گرگ توبه کرده فرصت داد و از یک سوراخ بارها گزیده شد ولی پند نگرفت. نسلی که با همه خفتهایی که بر سرش میآمد به جای برپا خواستن و دست از سود شخصی کشیدن، با ترسی که از مرگ بدتر است، با تن دادن به بردگی ملایان بر سر مزار انسانیت و شرافت خودمان نشستهایم و تنها کاری که برای توجیه اعمال کرده و نکرده و #رفع_مسئولیت فرا گرفتیم نفرین به گذشتگانمان است.
فرزندم نفرین کن که نفرین حق ماست
٣١/۴/٩٩ برابر با 21 ژوئیه 2020
علی محمدیان
@KhiresarMotamared
فرزندم فراموش کردم در نامه اول مثال بزنم تا بهتر بتوانی حس و حال مردم زمان من را تجربه و درک کنی.
لذا این نامه را با ذکر مثالی به پایان میبرم:
فرزندم مردم تقریبا متحد شده بودند که خودشان را از شر ملایان خلاص کنند و در شهرهایی تظاهرات علیه حکومت برپا شده بود اما حکومت با #ترفندبورس و #سودپلکانی با حیلههای مختلف مردم را تشویق به سرمایهگذاری در بورس کرد!! سودهای سرشار باد آوردهای که هرگز عقل سلیم قادر به فهم آن نبود که چگونه ممکن است؟!
فرزندم شما نمیدانی در طول حکومت #سلسله_ولایت_فقیه ضریب هوشی مردم با نشر خرافات و شبه علم بشدت پایین آمده و به زیر هفتاد رسیده بود. و این مردم به هر دلیلی منجمله بابت نگرانی از آب رفتن دارایی هایشان، علیرغم ورشکستگی اقتصاد، تعطیلی صنایع و کارخانجات و هزاران معضل گوناگون از جمله تحریمهای اقتصادی در #نمایش_سوددهی بورس ملایان شرکت کردند و هرگز از خود نپرسیدند مگر ایران جزیرهای جداگانه است، مگر در سیارهای غیر از زمین هستیم که اقتصادش به اقتصاد سایر کشورها که در آن زمان بعلت اپیدمی بیماری چرخ اقتصادشان کند شده بود لذا شاخص منفی را تجربه میکردند، وابسته نباشد؟! و اگر وابسته نیست پس چرا به ارزهایی بینالمللی مثل دلار وابسته است و با اندک نسیمی نه سرما خوردگی که به حالت اغما میافتد؟!! هرگز از خودشان نپرسیدند در زمانی که قیمت ارز پلکانی بالا میرود و ارزش پول ملی پلکانی پایین میآید، چطور ممکن است سوددهی بورس پلکانی افزایش پیدا کند؟!!
آری فرزندم مردمی که زمانی یکی از باهوش ترین مردم جهان بودند اکنون توان محاسبه دو دو تا چهارتا را نداشتند.
به همین سادگی خود مردم را شریک چپاول حکومت کردند. خود مردم یک دست به دعا که با سقوط نظام از شر ملایان خلاص شویم، و دست دیگر دعا که ماندگار بشود و قیمت ها بالا برود تا #سودپلکانی بیشتری عایدشان شود و...
فرزندم گاهی اوقات ایرانیانی را میدیدیم که تحصیل کرده و تقریبا آگاه بودن و این جماعت یک چشمشان اشک و چشم دیگرشان از شادی سودبردن از سهامی که در بورس خریده بودن، برق میزد. آری فرزندم در زمان ما ارزش تحصیل علم بشدت کاهش پیدا کرده بود به نحوی که بیسوادان جامعه چوب باسودان را میخوردند. باسوادان و تحصیل کردههایی که فقط خواندن و نوشتن در سیستم آموزشی آموخته بودن و از دانشپژوهی و جویای علم بودن خبری نبود.
فرزندم #مردم_علیه_مردم یعنی همگان ترمزی بر تغییرات شده بودیم.
فرزند نادیده #سلسله_ولایت_فقیه برای سواری گرفتن از مردم نوعی دموکراسی اختیار کرده بود که نیمی از مردم علیه نیمی دیگر بودن. در یک خانواده یکی شاد از سود بدست آمده و دیگری در فکر نان و مخارج زندگی و اجاره مسکن...
فرزندم بقول فردوسی پاکزاد که فرمودند «در دیو هرگز نباید گشاد» نظام جمهوری اسلامی با بیدار کردن دیو حسادت، دیو آز، دیو چشم و همچشمی و... مردم را علیه مردم شوراند و به همین طریق علاوه بر کنترل جامعه آنها را چپاول میکرد.
فرزندم در زمان ما شرافت، نجابت و در کل اخلاق و انسانیت چون آفتاب لب بام زمستان کمسو و بیرمق شده بود
معمولا در این مواقع پایبندی به اخلاق مساوی با #مرگ_تدریجی بود، مساوی با سکوت و سکون بود، و در یک کلام میتوان گفت که در آن #مرگ_انسانیت هر روز بیشتر از دیروز و امید و شوق به زندگی هر روز کمتر از فردا شده بود. ناگفته نماند که گاهی مهاجرت و خداحافظی با سرزمین مادری بهترین راه حل به نظر میآمد.
فرزندم در نامه اول گفتم نفرینم نکن اما اکنون باور دارم که نفرین حق توست. نفرین کن که نفرین حق هم نسلهای من است. نسلی که صدها بار و بکرات به گرگ توبه کرده فرصت داد و از یک سوراخ بارها گزیده شد ولی پند نگرفت. نسلی که با همه خفتهایی که بر سرش میآمد به جای برپا خواستن و دست از سود شخصی کشیدن، با ترسی که از مرگ بدتر است، با تن دادن به بردگی ملایان بر سر مزار انسانیت و شرافت خودمان نشستهایم و تنها کاری که برای توجیه اعمال کرده و نکرده و #رفع_مسئولیت فرا گرفتیم نفرین به گذشتگانمان است.
فرزندم نفرین کن که نفرین حق ماست
٣١/۴/٩٩ برابر با 21 ژوئیه 2020
علی محمدیان
@KhiresarMotamared