Forwarded from KP. #nic 🥠 💛 Sons of Ton RA
📚 #تاریخ_طبیعی_دین
📝 تاریخ طبیعی دین نوشته دیوید هیوم نویسنده شهیر انگلیسی توسط آقای حمید عنایت در 160
صفحه تنظیم شده است.
دیوید هیوم از فیلسوفان اسکاتلندی و از پیشروان مکتب تجربهگرایی در 1711 بدنیا آمد و تا سال 1776 عمر کرد. تقریباً همه فیلسوفان بر این اتفاق نظر دارند که او بزرگترین فیلسوف تاریخ بریتانیا و مکتب تجربهگرایی بوده است.
او نخستین عالم بزرگی است که تهمت طرفداران دین کلیسایی آنزمان (دین خرافات ضد علم) در مورد الحاد و کفر را پذیرفت. او کسی بود که بر کانت یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان معاصر تأثیر بسیاری گذاشت. این جمله کانت معروف است که :هیوم من را از خواب جزم اندیشم بیدار کرد. (در اصل او فلسفه را از خواب جزم اندیشش بیدار کرد.)
هیوم تجربه گرا بود. و متافیزیک را قبول نداشت اما در عین حال آن را انکار نمی کرد و فقط می گفت که چنین چیزی با مفاعیم عقل و علم مطابقت ندارد،
به عنوان مثال وقتی در مورد معجزه از او می پرسیدند می گفت من چنین چیزی را خودم تجروبه نکرده ام و از کسی مورد اعتماد نیز وقوع چنین چیزی را نشنید و نخوانده ام و با عقل و قانون علیت جور در نمی آید لذا باور ندارم که واقعیت داشته باشد در عین حال آن را رد نمی کنم چونکه من آن زمان نبودم که آن را با تجروبه خود ببینم.
به عبارت دیگر فیلسوفان مدرن، متافیزیک را به عنوان علم نپذیرفتهاند زیرا علم وابسته به تجربه و محاسبات است، هیوم در باره متافیزیک چنین عقیده ای داشت : تمام مفهومهای دینی متافیزیکی در ذهنهای عامه در اصل مخلوطی از فیزیک اند زیرا دین درمورد چیزی اظهار نظر میکند که توانایی بررسی آن را ندارد چون فهم انسانی توانایی بررسی آن را ندارد. مثلاً فرشته در اذهان عمومی مخلوطی از انسان و فرشته است و این همان فیزیک است که افراد آن را به متافیزیک منسوب میکنند.
هیوم اعتقاد داشت که : هر آنچه در ذهن است ابتدا در حواس بوده. بنابر این به کار بردن واژههایی متافیزیکی مثل، جوهر، ابدیت و غیره در واقع سوءاستفاده از عقل است زیرا اینها را در تجربه در نیافتهایم.
هیوم در کتاب تاریخ طبیعی دین، منشأ پیدایش توحید در میان بشر را «عقل» و پیدایش شرک را ناشی از «ترس» (و برخی دیگر از غرایز) میداند. اولویتها و اختلافهای سلیقهای به شدت بر این قضیه صحت وارد کردهاند. مثلاً در جامعهای دیده شده است مردم باستانی سوریه چنان به خود قحطی و مشقت وارد میکردند، اما گوشت کبوتر را نمیخوردند. یا حتی در «پنجشنبهها» گوشت مرغ حلال اعلام شده است، اما همان گوشت در روزهای جمعه حرام است و هرچه که مینگرم میبینم اینها هیچ علت مشخصی ندارند و احترامها یا دلسوزیهایی بی دلیل است که علتی برایش نمیبینم.
برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفه غرب می گوید فلسفه ی هیوم به معنای واقعی ما را به بن بست می کشاند و مسائل و سوالاتی که هیوم مطرح کرده هنوز هم بدون پاسخ باقی مانده اند. راسل مهم ترین اثر هیوم را رساله درباره طبیعت آدمی می داند.
#فارسی
#اجتماعی_فرهنگی
#دیوید_هیوم
#حمید_عنایت
@Library_Telegram
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
📝 تاریخ طبیعی دین نوشته دیوید هیوم نویسنده شهیر انگلیسی توسط آقای حمید عنایت در 160
صفحه تنظیم شده است.
دیوید هیوم از فیلسوفان اسکاتلندی و از پیشروان مکتب تجربهگرایی در 1711 بدنیا آمد و تا سال 1776 عمر کرد. تقریباً همه فیلسوفان بر این اتفاق نظر دارند که او بزرگترین فیلسوف تاریخ بریتانیا و مکتب تجربهگرایی بوده است.
او نخستین عالم بزرگی است که تهمت طرفداران دین کلیسایی آنزمان (دین خرافات ضد علم) در مورد الحاد و کفر را پذیرفت. او کسی بود که بر کانت یکی از بزرگترین فیلسوفان جهان معاصر تأثیر بسیاری گذاشت. این جمله کانت معروف است که :هیوم من را از خواب جزم اندیشم بیدار کرد. (در اصل او فلسفه را از خواب جزم اندیشش بیدار کرد.)
هیوم تجربه گرا بود. و متافیزیک را قبول نداشت اما در عین حال آن را انکار نمی کرد و فقط می گفت که چنین چیزی با مفاعیم عقل و علم مطابقت ندارد،
به عنوان مثال وقتی در مورد معجزه از او می پرسیدند می گفت من چنین چیزی را خودم تجروبه نکرده ام و از کسی مورد اعتماد نیز وقوع چنین چیزی را نشنید و نخوانده ام و با عقل و قانون علیت جور در نمی آید لذا باور ندارم که واقعیت داشته باشد در عین حال آن را رد نمی کنم چونکه من آن زمان نبودم که آن را با تجروبه خود ببینم.
به عبارت دیگر فیلسوفان مدرن، متافیزیک را به عنوان علم نپذیرفتهاند زیرا علم وابسته به تجربه و محاسبات است، هیوم در باره متافیزیک چنین عقیده ای داشت : تمام مفهومهای دینی متافیزیکی در ذهنهای عامه در اصل مخلوطی از فیزیک اند زیرا دین درمورد چیزی اظهار نظر میکند که توانایی بررسی آن را ندارد چون فهم انسانی توانایی بررسی آن را ندارد. مثلاً فرشته در اذهان عمومی مخلوطی از انسان و فرشته است و این همان فیزیک است که افراد آن را به متافیزیک منسوب میکنند.
هیوم اعتقاد داشت که : هر آنچه در ذهن است ابتدا در حواس بوده. بنابر این به کار بردن واژههایی متافیزیکی مثل، جوهر، ابدیت و غیره در واقع سوءاستفاده از عقل است زیرا اینها را در تجربه در نیافتهایم.
هیوم در کتاب تاریخ طبیعی دین، منشأ پیدایش توحید در میان بشر را «عقل» و پیدایش شرک را ناشی از «ترس» (و برخی دیگر از غرایز) میداند. اولویتها و اختلافهای سلیقهای به شدت بر این قضیه صحت وارد کردهاند. مثلاً در جامعهای دیده شده است مردم باستانی سوریه چنان به خود قحطی و مشقت وارد میکردند، اما گوشت کبوتر را نمیخوردند. یا حتی در «پنجشنبهها» گوشت مرغ حلال اعلام شده است، اما همان گوشت در روزهای جمعه حرام است و هرچه که مینگرم میبینم اینها هیچ علت مشخصی ندارند و احترامها یا دلسوزیهایی بی دلیل است که علتی برایش نمیبینم.
برتراند راسل در کتاب تاریخ فلسفه غرب می گوید فلسفه ی هیوم به معنای واقعی ما را به بن بست می کشاند و مسائل و سوالاتی که هیوم مطرح کرده هنوز هم بدون پاسخ باقی مانده اند. راسل مهم ترین اثر هیوم را رساله درباره طبیعت آدمی می داند.
#فارسی
#اجتماعی_فرهنگی
#دیوید_هیوم
#حمید_عنایت
@Library_Telegram
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Forwarded from Deleted Account
kitab_sergisi@ hium-tarixe tebiiye din.pdf
7.7 MB
#دمی_با_فلاسفه
دین، فلسفه، ادبیات، علم، تاریخ، و هنر، تمام این جنبه های گوناگون ادراک انسانی چیزی را نشان نمیدهند «جز طبیعتی کور... که بدون تشخیص و مهر مادرانه، فرزندان نارس و ناتوان خود را از دامن بیرون می ریزد».
دنیا سلسله ای از حلقات به هم پیوسته نیست، و ذهن اسبابی نیست که رشتهای از «چون و چراها»، را ثبت کند.
دانش ما از احساس های اتفاقی و جسته گریخته ترکیب پذیرفته است. ما هر یک از این احساس ها را آنگونه که به ما میرسند در مییابیم، و سپس بر مجموع این احساس ها، که هیچگونه ربطی با هم ندارند - نظمی دروغین میدهیم، و با بی منطقی تمام آن را منطق هستی مینامیم.
به این ترتیب ما در پیش خود «حقایق»، و «قوانینی»، فرض میکنیم که هیچ دلیل فلسفی بر وجود آنها نمیتوان آورد. بهترین کاری که ما میتوانیم بکنیم آن است که تجارب خود را، نه براساس یقینی بودن آنها، بلکه براساس این که کمتر یا بیشتر احتمال وقوع دارند دسته بندی کنیم.
#دیوید_هیوم
@Library_Telegram
دین، فلسفه، ادبیات، علم، تاریخ، و هنر، تمام این جنبه های گوناگون ادراک انسانی چیزی را نشان نمیدهند «جز طبیعتی کور... که بدون تشخیص و مهر مادرانه، فرزندان نارس و ناتوان خود را از دامن بیرون می ریزد».
دنیا سلسله ای از حلقات به هم پیوسته نیست، و ذهن اسبابی نیست که رشتهای از «چون و چراها»، را ثبت کند.
دانش ما از احساس های اتفاقی و جسته گریخته ترکیب پذیرفته است. ما هر یک از این احساس ها را آنگونه که به ما میرسند در مییابیم، و سپس بر مجموع این احساس ها، که هیچگونه ربطی با هم ندارند - نظمی دروغین میدهیم، و با بی منطقی تمام آن را منطق هستی مینامیم.
به این ترتیب ما در پیش خود «حقایق»، و «قوانینی»، فرض میکنیم که هیچ دلیل فلسفی بر وجود آنها نمیتوان آورد. بهترین کاری که ما میتوانیم بکنیم آن است که تجارب خود را، نه براساس یقینی بودن آنها، بلکه براساس این که کمتر یا بیشتر احتمال وقوع دارند دسته بندی کنیم.
#دیوید_هیوم
@Library_Telegram
#یک_دقیقه_مطالعه
در جهانِ انسانی، شما شاهدی پیدا خواهید کرد که آنرا طراحی ماهر و نیکخواه و دوستداشتنی طرح کرده باشد؟پس چگونه شما سیهروزی، درد و رنج و پلیدی را در زندگیِ انسانی توضیح میدهید؟ به پیرامونِ این کائنات بنگرید... این موجوداتِ زنده را کمی دقیقتر نظاره کنید که چگونه با یکدیگر دشمنی میکنند و به نابودیِ یکدیگر بر میخیزند... چقدر برای تماشاگر تحقیرآمیز و نفرتانگیز است!...
یک طبیعتِ کور، بدون توجه یا مراقبتِ پدر و مادری، بچههای افلیج و ناقص را پس میاندازد... پس چرا مردم این اعتقادِ نادرست به وجود خدا را بر مبنای برهانِ طراح میپذیرند؟ به دو علت. آنان این اعتقاد را در اوان کودکی میآموزند و نیز از طریق اجتماعی شدن که آنان به حفظ آن ادامه میدهند.خاستگاهِ اعتقاداتِ دینی کدام است؟ خاستگاهِ اعتقاد ترس است. ترس از مرگ همراه با میل به فناناپذیری. ترس از بسیاری صورتهای سیهروزیِ انسانی. ریشهٔ دین در احساسهای انسانی است. جهان بطور ساده بیشتر شبیه یک جانور یا گیاهی است تا یک کبریت یا یک دستگاهِ بافندگی و یا یک ساعت.
#دیوید_هیوم
@Library_Telegram
در جهانِ انسانی، شما شاهدی پیدا خواهید کرد که آنرا طراحی ماهر و نیکخواه و دوستداشتنی طرح کرده باشد؟پس چگونه شما سیهروزی، درد و رنج و پلیدی را در زندگیِ انسانی توضیح میدهید؟ به پیرامونِ این کائنات بنگرید... این موجوداتِ زنده را کمی دقیقتر نظاره کنید که چگونه با یکدیگر دشمنی میکنند و به نابودیِ یکدیگر بر میخیزند... چقدر برای تماشاگر تحقیرآمیز و نفرتانگیز است!...
یک طبیعتِ کور، بدون توجه یا مراقبتِ پدر و مادری، بچههای افلیج و ناقص را پس میاندازد... پس چرا مردم این اعتقادِ نادرست به وجود خدا را بر مبنای برهانِ طراح میپذیرند؟ به دو علت. آنان این اعتقاد را در اوان کودکی میآموزند و نیز از طریق اجتماعی شدن که آنان به حفظ آن ادامه میدهند.خاستگاهِ اعتقاداتِ دینی کدام است؟ خاستگاهِ اعتقاد ترس است. ترس از مرگ همراه با میل به فناناپذیری. ترس از بسیاری صورتهای سیهروزیِ انسانی. ریشهٔ دین در احساسهای انسانی است. جهان بطور ساده بیشتر شبیه یک جانور یا گیاهی است تا یک کبریت یا یک دستگاهِ بافندگی و یا یک ساعت.
#دیوید_هیوم
@Library_Telegram