👨🏾💼 آنچه میتوان از #ماندلا آموخت
🔖 ماندلا پس از پیروزی و تصاحب قدرت ، رفتاری متفاوت را در پیش گرفت و با دشمنان دیروز و مخالفان امروز #مذاکره و #مدارا کرد ، او با بزرگمنشی و آزادگی ، رییسجمهور پیشین را به عنوان معاون خود برگزید ، دادستان سابق را برکنار نکرد و کوشید با فراهم آوردن حداکثر همدلی و مشارکت «راه آزادی» را آنچنان که خود میخواست طی کند ، ماندلا حاضر بود هر کاری کند تا مردم کشورش بتوانند با هم و در کنار هم زندگی کنند زیرا این واقعیت را پذیرفته بود که سفیدپوستان آفریقا به همان اندازه از آفریقا سهم دارند که سیاهپوستان در نتیجه آنها باید یاد میگرفتند که یک زندگی مسالمتآمیز و در نهایت تساهل و تسامح با یکدیگر را شروع کنند ...
🔖 پذیرش و زندگی با دشمن دیروز را ماندلا با بخشش زندانبان خودش آغاز کرد و توانست الگویی باشد برای کشورش ... الگو بودن در شخصیت و روش زندگی مهمترین چیزیست که از یک سیاستمدار و رهبر بهجا میماند و این چیزی بود که ماندلا به مردم کشورش داد ، او کشوری را از تبعیض خشن رهاند تا سیاه سرکوبشده و سفید سرکوبگر با هم متحد شوند آن هم به روشی که هرگز کسی نتوانسته بود انجام دهد ...
(بدون ریختن حتی یک قطره خون)
🔖 ماندلا تقریبا هیچگاه نخواست ثابت کند که حرف او درست ترین حرف است و بهراحتی در موضوعات مختلف از دیگران مشاوره میگرفت و نظر خود را در مورد مسائل گوناگون بارها تغییر داد ... مثلا او ابتدا معتقد بود که نوجوانان کمتر از ١٨سال (بالای ۱۴) میتوانند رای بدهند اما بعد از مشورت دریافت که فقط خودش طرفدار این طرح است پس از آن دست کشید . اینکه یک رهبر بتواند دست از یک ایده و طرح ناموفق بکشد سختترین تصمیمیست که میتواند بگیرد
🔖 اما بزرگترین میراث ماندلا روشی بود که او برای کنارهگیری از قدرت انتخاب کرد ، وقتی او را در سال ۱۹۹۴ به ریاست جمهوری برگزیدند به راحتی میتوانست تا آخر عمر این مست را به عهده داشته باشد زیرا بسیاری موافق بودند که در ازای ٢٧سالی که او در زندان گذرانده این کمترین کاریست که آفریقای جنوبی میتواند برای او انجام دهد اما او به راحتی از ادامه ریاستجمهوری دست کشید و تا پایان عمر هیچ مسوولیتی دیگری را نپذیرفت ... ماندلا بهخوبی از اهمیت دست کشیدن به موقع از هر چیز را درک کرده بود ، او خودش در مورد این موضوع میگوید :
مساله بر سر حفظ اصول نیست
مساله انتخاب تاکتیک درست است !!
@Library_Telegram
🔖 ماندلا پس از پیروزی و تصاحب قدرت ، رفتاری متفاوت را در پیش گرفت و با دشمنان دیروز و مخالفان امروز #مذاکره و #مدارا کرد ، او با بزرگمنشی و آزادگی ، رییسجمهور پیشین را به عنوان معاون خود برگزید ، دادستان سابق را برکنار نکرد و کوشید با فراهم آوردن حداکثر همدلی و مشارکت «راه آزادی» را آنچنان که خود میخواست طی کند ، ماندلا حاضر بود هر کاری کند تا مردم کشورش بتوانند با هم و در کنار هم زندگی کنند زیرا این واقعیت را پذیرفته بود که سفیدپوستان آفریقا به همان اندازه از آفریقا سهم دارند که سیاهپوستان در نتیجه آنها باید یاد میگرفتند که یک زندگی مسالمتآمیز و در نهایت تساهل و تسامح با یکدیگر را شروع کنند ...
🔖 پذیرش و زندگی با دشمن دیروز را ماندلا با بخشش زندانبان خودش آغاز کرد و توانست الگویی باشد برای کشورش ... الگو بودن در شخصیت و روش زندگی مهمترین چیزیست که از یک سیاستمدار و رهبر بهجا میماند و این چیزی بود که ماندلا به مردم کشورش داد ، او کشوری را از تبعیض خشن رهاند تا سیاه سرکوبشده و سفید سرکوبگر با هم متحد شوند آن هم به روشی که هرگز کسی نتوانسته بود انجام دهد ...
(بدون ریختن حتی یک قطره خون)
🔖 ماندلا تقریبا هیچگاه نخواست ثابت کند که حرف او درست ترین حرف است و بهراحتی در موضوعات مختلف از دیگران مشاوره میگرفت و نظر خود را در مورد مسائل گوناگون بارها تغییر داد ... مثلا او ابتدا معتقد بود که نوجوانان کمتر از ١٨سال (بالای ۱۴) میتوانند رای بدهند اما بعد از مشورت دریافت که فقط خودش طرفدار این طرح است پس از آن دست کشید . اینکه یک رهبر بتواند دست از یک ایده و طرح ناموفق بکشد سختترین تصمیمیست که میتواند بگیرد
🔖 اما بزرگترین میراث ماندلا روشی بود که او برای کنارهگیری از قدرت انتخاب کرد ، وقتی او را در سال ۱۹۹۴ به ریاست جمهوری برگزیدند به راحتی میتوانست تا آخر عمر این مست را به عهده داشته باشد زیرا بسیاری موافق بودند که در ازای ٢٧سالی که او در زندان گذرانده این کمترین کاریست که آفریقای جنوبی میتواند برای او انجام دهد اما او به راحتی از ادامه ریاستجمهوری دست کشید و تا پایان عمر هیچ مسوولیتی دیگری را نپذیرفت ... ماندلا بهخوبی از اهمیت دست کشیدن به موقع از هر چیز را درک کرده بود ، او خودش در مورد این موضوع میگوید :
مساله بر سر حفظ اصول نیست
مساله انتخاب تاکتیک درست است !!
@Library_Telegram
.
( قیام ٣٠ تیر ما را به این روز انداخت )
🉑 محبوبیت یا نامحبوبیت شخصیتهای تاریخی موضوع چندان دقیق و سرراستی نیست و به خیلی چیزها بستگی دارد از تصادف و شانس و تقدیر گرفته تا ویژگیهای شخصی فرد , به عنوان مثال اگر همین امروز میزان #محبوبیت دکتر محمد مصدق و احمد قوّامالسلطنه را به رأی بگذاریم قطعا مصدق پیروز خواهد شد ولی اگر درخصوص میزان #مفید_بودن و تامین منافع ملی نظرسنجی کنیم بعید میدانم دکتر مصدق شانسی برای برنده شدن داشته باشد زیرا "کاریزماتیک بودن" یک چیز است و " مفید بودن" چیز دیگر ...
🉑 شباهتهای میان قوام و مصدق زیاد بود , هر دو اصل و نسب قاجاری داشتند و از خانوادهای اشرافی و زمیندار برخاستند ، هر دو دارای خط و ربط خوبی بودند ، هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند ، هر دو با پادشاهی رضاخان مخالف بودند و در زمان سلطنت او خانه نشین شدند ، هر دو در مقاطعی حساس و مهم نخست وزیر ایران بودند (قوام بیشتر و مصدق کمتر) و از همه بالاتر هر دو مخالف نفوذ انگلیس در ایران بودند در نتیجه اتحاد با آمریکا را سلاحی کارآمد در موازنۀ قدرت انگلیس میدانستند اما رویکرد آنان در سیاست خارجی و چگونگی رویارویی ایران با قدرتهای بزرگ جهان مهمترین تفاوتشان بود . همان تفاوتی که باعث شد قوام بتواند آذربایجان اشغال شده توسط استالین را با کمترین هزینه به خاک ایران بازگرداند ولی مصدق چنان مسیر مدارا ، سازش و تفاهم را ببندد که کار به تحریم و کودتا بکشد
🉑 دکتر مصدق با تکیه بر سیاستی که از شیفتگی دیوانهوار به ایران میآمد استقلال کشور را فراتر از هر چیز میدانست برای همین هرگز حاضر به مذاکره و تواقق با انگلستان نشد چرا که از نظر او فروش نفت با قیمت روز به کشور انگلستان هم «حکم غلامی داشت که خود را به مبلغ گزافی» فروخته است و آنگونه که خود هنگام محاکمه در دادگاه نظامی گفت : (هدف ملت ایران پول نبود ، استقلال بود که به دست آورد و در سایۀ آن میتوانست همه چیز تحصیل کند) ولی اگر دکتر مصدق بجای پافشاری بر این سیاست با یکی از چند پیشنهادی که در سال ١٣٣١ به او شد موافقت میکرد شاید اصلا کار به کودتا و آن همه بدبختی نمیکشید یعنی همان سیاستی که اگر مردم هم در ٣٠تیر به خیابان نمیریختند قوام میخواست پیش ببرد
🉑 قوام ناخدایی کارآزموده بود که میدانست چگونه کشتی ایران را در طوفان پرتلاطم زمانه به سلامت به ساحل برساند و حاضر بود برای پیش بردن سیاستی که به نظرش به نفع مملکت است از آبروی خودش هم بگذرد و هر تهمتی را به جان بخرد . قوام بر خلاف مصدق میدانست که تقابل ایران با کشورهایی که به تازگی از یک جنگ جهانی فاتح بیرون آمدهاند بیهوده است و در این نبرد نابرابر ایران نمیتواند به تمام خواستههای بر حقش برسد پس تحقق منافع مملکت را تنها در پیشبرد سیاستی میدید که #مذاکره ، #تدبیر ، #درایت و #مدارا ابزار آن باشد . افسوس که فرصت تاریخی تیر ١٣٣١ با قیام مردم از دست رفت و راه را برای کودتا و بسیاری از هزینهها و بحرانهای بعدی گشود چنان که کاشانی بعدها در جمعی از اطرافیانش گفته بود : «اگر قوام روی کار آمده بود عمل دکتر مصدق به دست نامبرده انجام میشد و به وجود آوردن واقعه ۲۸ مرداد هم در مقابل قوام عمل سهل و آسانی نبود.»
➕ شاید بازگشت قوام به گفتمان سیاسی این روزهای ما احضار تکهای جامانده از تاریخ ایران باشد که گویی هنوز تمام نشده و تا امروز امتداد یافته است . سیاستی که اساس آن بر پایۀ واقعگرایی و تفاهم و مذاکره با غرب تنظیم شده و تنها راه رهایی ایران از بنبست کنونیست .
@Library_Telegram
( قیام ٣٠ تیر ما را به این روز انداخت )
🉑 محبوبیت یا نامحبوبیت شخصیتهای تاریخی موضوع چندان دقیق و سرراستی نیست و به خیلی چیزها بستگی دارد از تصادف و شانس و تقدیر گرفته تا ویژگیهای شخصی فرد , به عنوان مثال اگر همین امروز میزان #محبوبیت دکتر محمد مصدق و احمد قوّامالسلطنه را به رأی بگذاریم قطعا مصدق پیروز خواهد شد ولی اگر درخصوص میزان #مفید_بودن و تامین منافع ملی نظرسنجی کنیم بعید میدانم دکتر مصدق شانسی برای برنده شدن داشته باشد زیرا "کاریزماتیک بودن" یک چیز است و " مفید بودن" چیز دیگر ...
🉑 شباهتهای میان قوام و مصدق زیاد بود , هر دو اصل و نسب قاجاری داشتند و از خانوادهای اشرافی و زمیندار برخاستند ، هر دو دارای خط و ربط خوبی بودند ، هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند ، هر دو با پادشاهی رضاخان مخالف بودند و در زمان سلطنت او خانه نشین شدند ، هر دو در مقاطعی حساس و مهم نخست وزیر ایران بودند (قوام بیشتر و مصدق کمتر) و از همه بالاتر هر دو مخالف نفوذ انگلیس در ایران بودند در نتیجه اتحاد با آمریکا را سلاحی کارآمد در موازنۀ قدرت انگلیس میدانستند اما رویکرد آنان در سیاست خارجی و چگونگی رویارویی ایران با قدرتهای بزرگ جهان مهمترین تفاوتشان بود . همان تفاوتی که باعث شد قوام بتواند آذربایجان اشغال شده توسط استالین را با کمترین هزینه به خاک ایران بازگرداند ولی مصدق چنان مسیر مدارا ، سازش و تفاهم را ببندد که کار به تحریم و کودتا بکشد
🉑 دکتر مصدق با تکیه بر سیاستی که از شیفتگی دیوانهوار به ایران میآمد استقلال کشور را فراتر از هر چیز میدانست برای همین هرگز حاضر به مذاکره و تواقق با انگلستان نشد چرا که از نظر او فروش نفت با قیمت روز به کشور انگلستان هم «حکم غلامی داشت که خود را به مبلغ گزافی» فروخته است و آنگونه که خود هنگام محاکمه در دادگاه نظامی گفت : (هدف ملت ایران پول نبود ، استقلال بود که به دست آورد و در سایۀ آن میتوانست همه چیز تحصیل کند) ولی اگر دکتر مصدق بجای پافشاری بر این سیاست با یکی از چند پیشنهادی که در سال ١٣٣١ به او شد موافقت میکرد شاید اصلا کار به کودتا و آن همه بدبختی نمیکشید یعنی همان سیاستی که اگر مردم هم در ٣٠تیر به خیابان نمیریختند قوام میخواست پیش ببرد
🉑 قوام ناخدایی کارآزموده بود که میدانست چگونه کشتی ایران را در طوفان پرتلاطم زمانه به سلامت به ساحل برساند و حاضر بود برای پیش بردن سیاستی که به نظرش به نفع مملکت است از آبروی خودش هم بگذرد و هر تهمتی را به جان بخرد . قوام بر خلاف مصدق میدانست که تقابل ایران با کشورهایی که به تازگی از یک جنگ جهانی فاتح بیرون آمدهاند بیهوده است و در این نبرد نابرابر ایران نمیتواند به تمام خواستههای بر حقش برسد پس تحقق منافع مملکت را تنها در پیشبرد سیاستی میدید که #مذاکره ، #تدبیر ، #درایت و #مدارا ابزار آن باشد . افسوس که فرصت تاریخی تیر ١٣٣١ با قیام مردم از دست رفت و راه را برای کودتا و بسیاری از هزینهها و بحرانهای بعدی گشود چنان که کاشانی بعدها در جمعی از اطرافیانش گفته بود : «اگر قوام روی کار آمده بود عمل دکتر مصدق به دست نامبرده انجام میشد و به وجود آوردن واقعه ۲۸ مرداد هم در مقابل قوام عمل سهل و آسانی نبود.»
➕ شاید بازگشت قوام به گفتمان سیاسی این روزهای ما احضار تکهای جامانده از تاریخ ایران باشد که گویی هنوز تمام نشده و تا امروز امتداد یافته است . سیاستی که اساس آن بر پایۀ واقعگرایی و تفاهم و مذاکره با غرب تنظیم شده و تنها راه رهایی ایران از بنبست کنونیست .
@Library_Telegram
Telegram
attach 📎