.
( قیام ٣٠ تیر ما را به این روز انداخت )
🉑 محبوبیت یا نامحبوبیت شخصیتهای تاریخی موضوع چندان دقیق و سرراستی نیست و به خیلی چیزها بستگی دارد از تصادف و شانس و تقدیر گرفته تا ویژگیهای شخصی فرد , به عنوان مثال اگر همین امروز میزان #محبوبیت دکتر محمد مصدق و احمد قوّامالسلطنه را به رأی بگذاریم قطعا مصدق پیروز خواهد شد ولی اگر درخصوص میزان #مفید_بودن و تامین منافع ملی نظرسنجی کنیم بعید میدانم دکتر مصدق شانسی برای برنده شدن داشته باشد زیرا "کاریزماتیک بودن" یک چیز است و " مفید بودن" چیز دیگر ...
🉑 شباهتهای میان قوام و مصدق زیاد بود , هر دو اصل و نسب قاجاری داشتند و از خانوادهای اشرافی و زمیندار برخاستند ، هر دو دارای خط و ربط خوبی بودند ، هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند ، هر دو با پادشاهی رضاخان مخالف بودند و در زمان سلطنت او خانه نشین شدند ، هر دو در مقاطعی حساس و مهم نخست وزیر ایران بودند (قوام بیشتر و مصدق کمتر) و از همه بالاتر هر دو مخالف نفوذ انگلیس در ایران بودند در نتیجه اتحاد با آمریکا را سلاحی کارآمد در موازنۀ قدرت انگلیس میدانستند اما رویکرد آنان در سیاست خارجی و چگونگی رویارویی ایران با قدرتهای بزرگ جهان مهمترین تفاوتشان بود . همان تفاوتی که باعث شد قوام بتواند آذربایجان اشغال شده توسط استالین را با کمترین هزینه به خاک ایران بازگرداند ولی مصدق چنان مسیر مدارا ، سازش و تفاهم را ببندد که کار به تحریم و کودتا بکشد
🉑 دکتر مصدق با تکیه بر سیاستی که از شیفتگی دیوانهوار به ایران میآمد استقلال کشور را فراتر از هر چیز میدانست برای همین هرگز حاضر به مذاکره و تواقق با انگلستان نشد چرا که از نظر او فروش نفت با قیمت روز به کشور انگلستان هم «حکم غلامی داشت که خود را به مبلغ گزافی» فروخته است و آنگونه که خود هنگام محاکمه در دادگاه نظامی گفت : (هدف ملت ایران پول نبود ، استقلال بود که به دست آورد و در سایۀ آن میتوانست همه چیز تحصیل کند) ولی اگر دکتر مصدق بجای پافشاری بر این سیاست با یکی از چند پیشنهادی که در سال ١٣٣١ به او شد موافقت میکرد شاید اصلا کار به کودتا و آن همه بدبختی نمیکشید یعنی همان سیاستی که اگر مردم هم در ٣٠تیر به خیابان نمیریختند قوام میخواست پیش ببرد
🉑 قوام ناخدایی کارآزموده بود که میدانست چگونه کشتی ایران را در طوفان پرتلاطم زمانه به سلامت به ساحل برساند و حاضر بود برای پیش بردن سیاستی که به نظرش به نفع مملکت است از آبروی خودش هم بگذرد و هر تهمتی را به جان بخرد . قوام بر خلاف مصدق میدانست که تقابل ایران با کشورهایی که به تازگی از یک جنگ جهانی فاتح بیرون آمدهاند بیهوده است و در این نبرد نابرابر ایران نمیتواند به تمام خواستههای بر حقش برسد پس تحقق منافع مملکت را تنها در پیشبرد سیاستی میدید که #مذاکره ، #تدبیر ، #درایت و #مدارا ابزار آن باشد . افسوس که فرصت تاریخی تیر ١٣٣١ با قیام مردم از دست رفت و راه را برای کودتا و بسیاری از هزینهها و بحرانهای بعدی گشود چنان که کاشانی بعدها در جمعی از اطرافیانش گفته بود : «اگر قوام روی کار آمده بود عمل دکتر مصدق به دست نامبرده انجام میشد و به وجود آوردن واقعه ۲۸ مرداد هم در مقابل قوام عمل سهل و آسانی نبود.»
➕ شاید بازگشت قوام به گفتمان سیاسی این روزهای ما احضار تکهای جامانده از تاریخ ایران باشد که گویی هنوز تمام نشده و تا امروز امتداد یافته است . سیاستی که اساس آن بر پایۀ واقعگرایی و تفاهم و مذاکره با غرب تنظیم شده و تنها راه رهایی ایران از بنبست کنونیست .
@Library_Telegram
( قیام ٣٠ تیر ما را به این روز انداخت )
🉑 محبوبیت یا نامحبوبیت شخصیتهای تاریخی موضوع چندان دقیق و سرراستی نیست و به خیلی چیزها بستگی دارد از تصادف و شانس و تقدیر گرفته تا ویژگیهای شخصی فرد , به عنوان مثال اگر همین امروز میزان #محبوبیت دکتر محمد مصدق و احمد قوّامالسلطنه را به رأی بگذاریم قطعا مصدق پیروز خواهد شد ولی اگر درخصوص میزان #مفید_بودن و تامین منافع ملی نظرسنجی کنیم بعید میدانم دکتر مصدق شانسی برای برنده شدن داشته باشد زیرا "کاریزماتیک بودن" یک چیز است و " مفید بودن" چیز دیگر ...
🉑 شباهتهای میان قوام و مصدق زیاد بود , هر دو اصل و نسب قاجاری داشتند و از خانوادهای اشرافی و زمیندار برخاستند ، هر دو دارای خط و ربط خوبی بودند ، هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند ، هر دو با پادشاهی رضاخان مخالف بودند و در زمان سلطنت او خانه نشین شدند ، هر دو در مقاطعی حساس و مهم نخست وزیر ایران بودند (قوام بیشتر و مصدق کمتر) و از همه بالاتر هر دو مخالف نفوذ انگلیس در ایران بودند در نتیجه اتحاد با آمریکا را سلاحی کارآمد در موازنۀ قدرت انگلیس میدانستند اما رویکرد آنان در سیاست خارجی و چگونگی رویارویی ایران با قدرتهای بزرگ جهان مهمترین تفاوتشان بود . همان تفاوتی که باعث شد قوام بتواند آذربایجان اشغال شده توسط استالین را با کمترین هزینه به خاک ایران بازگرداند ولی مصدق چنان مسیر مدارا ، سازش و تفاهم را ببندد که کار به تحریم و کودتا بکشد
🉑 دکتر مصدق با تکیه بر سیاستی که از شیفتگی دیوانهوار به ایران میآمد استقلال کشور را فراتر از هر چیز میدانست برای همین هرگز حاضر به مذاکره و تواقق با انگلستان نشد چرا که از نظر او فروش نفت با قیمت روز به کشور انگلستان هم «حکم غلامی داشت که خود را به مبلغ گزافی» فروخته است و آنگونه که خود هنگام محاکمه در دادگاه نظامی گفت : (هدف ملت ایران پول نبود ، استقلال بود که به دست آورد و در سایۀ آن میتوانست همه چیز تحصیل کند) ولی اگر دکتر مصدق بجای پافشاری بر این سیاست با یکی از چند پیشنهادی که در سال ١٣٣١ به او شد موافقت میکرد شاید اصلا کار به کودتا و آن همه بدبختی نمیکشید یعنی همان سیاستی که اگر مردم هم در ٣٠تیر به خیابان نمیریختند قوام میخواست پیش ببرد
🉑 قوام ناخدایی کارآزموده بود که میدانست چگونه کشتی ایران را در طوفان پرتلاطم زمانه به سلامت به ساحل برساند و حاضر بود برای پیش بردن سیاستی که به نظرش به نفع مملکت است از آبروی خودش هم بگذرد و هر تهمتی را به جان بخرد . قوام بر خلاف مصدق میدانست که تقابل ایران با کشورهایی که به تازگی از یک جنگ جهانی فاتح بیرون آمدهاند بیهوده است و در این نبرد نابرابر ایران نمیتواند به تمام خواستههای بر حقش برسد پس تحقق منافع مملکت را تنها در پیشبرد سیاستی میدید که #مذاکره ، #تدبیر ، #درایت و #مدارا ابزار آن باشد . افسوس که فرصت تاریخی تیر ١٣٣١ با قیام مردم از دست رفت و راه را برای کودتا و بسیاری از هزینهها و بحرانهای بعدی گشود چنان که کاشانی بعدها در جمعی از اطرافیانش گفته بود : «اگر قوام روی کار آمده بود عمل دکتر مصدق به دست نامبرده انجام میشد و به وجود آوردن واقعه ۲۸ مرداد هم در مقابل قوام عمل سهل و آسانی نبود.»
➕ شاید بازگشت قوام به گفتمان سیاسی این روزهای ما احضار تکهای جامانده از تاریخ ایران باشد که گویی هنوز تمام نشده و تا امروز امتداد یافته است . سیاستی که اساس آن بر پایۀ واقعگرایی و تفاهم و مذاکره با غرب تنظیم شده و تنها راه رهایی ایران از بنبست کنونیست .
@Library_Telegram
Telegram
attach 📎