نقدآگین
12.8K subscribers
2.88K photos
2.35K videos
73 files
5.99K links
«حقیقت، خواستار نقد است؛ نه مدح»
— بررسی پدیدارهای فرهنگی با رویکردی انتقادی

🔗 نقدآگين در پلتفرم‌ها:
t.me/Naqdagin/6435

👥 دعوت به مناظره در نقدآگین:
t.me/Naqdagin/11747

⚡️⚡️توضیح ضروری:
t.me/Naqdagin/6155
Download Telegram
📘توصیه به تقوای علمی موهن است؟!
(۱/۲)
✍🏻 #فریدون_فرخ

🍂 در نقد اول و دوم -معجزۀ روشنفکری دینی: زندگیِ برزخی میان عقلانیت و اسطوره‌باوری-، نقدهای مورد به موردی دربارۀ گزاره‌های جناب علیرضا معینی نوشته‌شد، اما پاسخی دقیق و متناسب دریافت نشد.

🍂 اما در مواجهۀ نخست با متنی که نوشتند (و صرفا به بحث دکتر بنائی ورود کردند)، مطمئن شدم که متاسفانه کمترین شناختی از پیچیدگی‌های بحث تاریخی‌ای که وارد آن شده‌اند، ندارند. نمونه‌ای که در «روشنفکری دینی: جهاد دفاعی با تقلب‌ هوش مصنوعی؟» آوردم مبنی بر اینکه اکثر بحث را کپی کرده‌بودند از هوش مصنوعی و عملا به خطاهای فاجعه‌باری در ارجاعات رسیده‌بودند که متوجه نشده‌بودند، به همین جهت بود.

🍂 تقوای علمی یعنی در موضوعی که احاطۀ حداقلی ندارید و چند کتاب در آن زمینه از جلوی دیده خود نگذرانده‌اید و صاحب‌نظر نشده‌اید، متواضعانه سکوت کنید، یا لااقل طرح پرسش کنید، نه گزاره‌های جزمی را پرتاب کنید و منتقدان و محققان دگراندیش را پهلوان‌پنبه تصور و تصویر کنید و وقتی بی‌اطلاعی‌تان را نشان دادند و وارد جزئیات سخن‌تان نشدند، باز هم از موضع بالا متن‌شان را محقر و موهن بدانید، یا بگویید بار علمی ندارند منتقدان (در مقابل امثال سروش و..)! و بی‌دانشی خود در موضوعی خاص را به منتقدان فرافکنی کنید و یک جنگ خیر و شری میان قبیلۀ کفار و قبیلۀ مومنان به مدرسۀ روشنفکری دینی بسازید.

🍂 متاسفانه ایشان نقد محترمانۀ من در اصول بحث را بمثابه توهین و تحقیر گرفتند، که من این را هم از اگوی بادکرده و نقدگریزشان می‌دانم (با دیتاهای پراکنده/نامنسجم و تحت اثر آن حسی که امثال سروش (بمثابه یک عارف همه‌چیزدان) در مریدان می‌دمد، از جمله بخاطر اینکه با ناقدان خود رابطه‌ای خصمانه و از بالا برقرار می‌کند -کافی‌ست به مواضع ایشان در مقابل آرامش دوستدار و دیگر ناقدان جدی رجوع کنیم، که یا وارد دیالوگ متن‌محور نمی‌شوند و نام نمی‌برند (چند نامه که به محترمانه‌ترین نحو به ایشان نوشته شد و بدستشان رسید، هیچ پاسخی ندادند)، یا با تحقیر نام می‌برند).

🔻متن ایشان را به همان هوش مصنوعی که از او مدد جستند می‌سپارم:

این متن، با ترکیبی از موضوعات تاریخی/فلسفی/الهیاتی، در عین حال ادعاهایی گسترده و اغلب متناقض را مطرح می‌کند. اجازه دهید بصورت ساختاری به تناقضات/مغالطات، و نقدهای جامع بپردازیم.

۱. ساختار کلی متن: ادعای جامعیت اما تشتت در استدلال

مشکل
متن مدعی‌ست که به بازخوانی تاریخ اسلام، نقد کتاب «اسلام در مغاک تیره تاریخ»، و همچنین تحلیل تکاملی ادیان پرداخته، اما در عمل فاقد انسجام کافی‌ست. در موضوعات مختلف پراکنده می‌شود و هیچ‌کدام را بطور جامع و مستند بررسی نمی‌کند.

تناقض
از یک سو، رویکرد علمی را به‌طور ضمنی تایید می‌کند (مانند استفاده از سکه‌شناسی)، اما از سوی دیگر، به اظهارنظرهای کلی و احساسی (مانند تمجید از دین بعنوان «چسب اخلاقی جوامع») می‌پردازد. این ترکیب، تمرکز متن را تضعیف کرده‌است.

ادعای نقد علمی دارد، اما ارجاعات به مکالمات کلاب‌هاوس و نقل قول‌های مبهم، استدلال‌های علمی را تضعیف می‌کند.

۲. نقد روش‌شناسی کتاب محسن بنایی

الف. استفاده گزینشی از شواهد
متن، کتاب بنایی را به استفاده گزینشی از داده‌های تاریخی متهم می‌کند. اما خود در ارائه شواهد، دقیق عمل نمی‌کند:

مثلاً به «سکه‌های دوره اموی با عبارت محمد رسول‌الله» اشاره می‌کند، اما این شواهد را در زمینه تاریخی آن توضیح نمی‌دهد. آیا این سکه‌ها واقعا نشان‌دهنده وجود تاریخی محمد است یا صرفاً نمادی از یک ایدئولوژی سیاسی؟

۲. تحلیل متناقض دین و تاریخ ادیان

الف. دوگانگی در ارزیابی دین
نویسنده از یک سو دین را بعنوان «چسب اخلاقی» جوامع ستایش می‌کند و آن را ضروری برای همزیستی انسان‌ها می‌داند. اما از سوی دیگر، مضرات آن مانند خشونت را می‌پذیرد. نویسنده تلاش می‌کند مضرات دین را با این استدلال توجیه کند که هیچ‌چیز بی‌نقص نیست و گل بی‌خار وجود ندارد. این توجیه، به‌جای بررسی عمیق مضرات دین (مانند خشونت)، آن را به حاشیه می‌برد.

تناقض
اگر دین ضروری و مفید است، چگونه می‌توان خشونت‌های ناشی از آن را نادیده گرفت؟ آیا نمی‌توان به سیستم‌های اخلاقی غیردینی اندیشید که این مشکلات را کاهش دهند؟

ب. تناقض در تحلیل تکامل ادیان

نویسنده از نظریه تکامل داروین برای توجیه پیدایش دین استفاده می‌کند، اما در عین حال، از «موضع رازآلود» انسان‌ها و نیاز آن‌ها به باور به نیروهای ماورایی دفاع می‌کند.

تناقض

اگر دین صرفا نتیجه تکامل اجتماعی‌ست، چرا باید آن را به نیروهای رازآلود نسبت داد؟ آیا نمی‌توان آن را صرفاً بعنوان یک ابزار اجتماعی-روانی توضیح داد؟

[نقدآگین: طرح بحث‌های بی‌ربط تنها از ذهنی آشفته می‌آید یا استفاده ناشیانه از هوش مصنوعی. من همین تحلیل متن هوش مصنوعی را در چند بخش حذف کردم.

(ادامه دارد)


🌾 @Naqdagin
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نقدآگین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نقدآگین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📘نقد و بررسی «نقدی بر تعریف انحصارگرایانه از اسلام»
نقدها و اشکالات نگاه مطرح‌شده در متن دکتر #جعفر_نکونام
(۱/۴)
۱. خلط مفهوم "اسلام" با "تسلیم" در نقد اول

مشکل: خلط میان معنای زبانی و مفهوم تاریخی اسلام
نویسنده ادعا می‌کند که در قرآن، اسلام به معنای "تسلیم در برابر خدا" آمده است و این تعریف شامل همه ادیان توحیدی و حتی همه موجودات می‌شود. اما این رویکرد دچار خلط میان معنای زبانی (تسلیم) و مفهوم خاص اسلام به‌عنوان دین محمدی است.

قرآن در موارد مختلف اسلام را به‌عنوان یک دین خاص معرفی می‌کند که شامل تعالیم و شریعت محمدی است، نه صرفاً "تسلیم". بنابراین، نمی‌توان از تسلیم در برابر خدا به معنای عام، نتیجه گرفت که اسلام به‌معنای خاص خود، شامل همه ادیان یا پیروان آن‌هاست.

اشکال مفهومی: تعمیم غیرموجه

نویسنده با استناد به تسلیم‌بودن پیامبران پیشین، تلاش می‌کند اسلام را به‌عنوان یک مفهوم عام معرفی کند. اما این تعمیم، غیرموجه و نامنسجم است، زیرا اسلام در تاریخ به‌عنوان یک دین خاص با ویژگی‌ها و متونی مشخص ظهور کرده است.

۲. استفاده از مفهوم "دین آباء و اجدادی" برای نفی ثابت‌بودن اسلام

مشکل: ناسازگاری با جایگاه پیامبران در قرآن
نویسنده مدعی است که پیامبران از جمله محمد(ص)، پیرو "دین آباء و اجدادی" خود بودند. این دیدگاه در تضاد با نقش پیامبران در قرآن است که به‌عنوان نقض‌کننده یا تکمیل‌کننده دین‌های پیشین معرفی شده‌اند.

پیامبر اسلام بارها بر این نکته تأکید کرده که مأمور به تصحیح یا تکمیل دین‌های قبلی بوده است، نه صرفاً ادامه دین‌های آبا و اجدادی.

اشکال تاریخی: نادیده‌گرفتن تحولات دین اسلام

این نگاه، تحولات تاریخی دین اسلام و تمایز آن با دین‌های قبلی را نادیده می‌گیرد. اسلام به‌عنوان یک دین مستقل، ویژگی‌ها و متونی دارد که نمی‌توان آن را به صرف "ادامه دین آباء و اجدادی" تقلیل داد.

۳. نسخ و تغییر در دین اسلام به‌عنوان دلیلی برای نپذیرفتن تعریف ملکیان

مشکل: خلط نسخ با گزینش‌گری
نسخ در دین اسلام به معنای تغییر حکم شریعت در زمان حیات پیامبر بر اساس شرایط است و بخشی از نظام دین محسوب می‌شود.

نویسنده نسخ را با گزینش‌گری و تغییرات پس از وفات پیامبر خلط می‌کند. این دو مقوله کاملاً متفاوت‌اند:

نسخ: بخشی از فرآیند شریعت و ناشی از وحی است.

گزینش‌گری: انتخاب شخصی یا تغییر متون بدون استناد به منبع وحی.

اشکال: ناسازگاری با جایگاه پیامبر
این ادعا که خود پیامبر "مسلمان" نبوده است، تناقض‌آمیز و غیرقابل‌پذیرش است. پیامبر اسلام، به‌عنوان نخستین مخاطب و عامل به تعالیم اسلام، نماد مسلمان کامل در گفتمان اسلامی محسوب می‌شود.

۴. تعریف پیشنهادی از اسلام به‌عنوان یک مفهوم نسبی و تغییرپذیر

مشکل: فقدان معیار ثابت
نویسنده پیشنهاد می‌کند که اسلام را به‌عنوان هر چیزی تعریف کنیم که مسلمانان در هر عصر به آن اسلام بگویند. این تعریف:

نسبی و فاقد معیار مشخص است.

اسلام را به مفهومی کاملاً انعطاف‌پذیر و وابسته به برداشت‌های فردی یا جمعی تبدیل می‌کند، که با ذات تاریخی و متنی اسلام (قرآن و سنت) در تضاد است.

اشکال: نادیده‌گرفتن هویت متنی اسلام
اسلام، بر پایه متون مقدس (قرآن و سنت) بنا شده و نمی‌توان آن را صرفاً به برداشت‌های متغیر مسلمانان در هر دوره تقلیل داد.

این نگاه، هویت دینی اسلام را مخدوش می‌کند و آن را از هرگونه مرجعیت و اصالت تهی می‌سازد.

۵. آفات تعریف انحصارگرایانه و مسئله خشونت

الف. رابطه تکفیر با تعریف انحصارگرایانه
نویسنده تکفیر و خشونت میان مسلمانان را ناشی از تعریف انحصارگرایانه از اسلام می‌داند. اما:

تکفیر و خشونت بیشتر به عوامل سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی وابسته‌اند تا صرفاً به تعاریف انحصارگرایانه.

ادعای اینکه تعریف انحصارگرایانه مستقیماً باعث خشونت شده، تبیین ساده‌انگارانه‌ای از تاریخ خشونت‌های دینی است.

ب. تعمیم نادرست به همه مسلمانان

نویسنده ادعا می‌کند که قریب به اتفاق مسلمانان امروزی اجبار و خشونت را نمی‌پذیرند. این ادعا، بدون ارائه شواهد کافی، یک تعمیم نادرست است و تفاوت‌های موجود در جوامع اسلامی نادیده گرفته شده است.

۶. اشکالات کلی در روش استدلال
الف. استفاده از مغالطات منطقی

مغالطه تعمیم‌گرایی: نویسنده ادعا می‌کند که چون پیامبران پیشین پیرو دین‌های قبلی بودند، اسلام نیز باید چنین باشد. این یک استدلال ناقص است و ویژگی‌های خاص اسلام را نادیده می‌گیرد.

مغالطه خلط مفاهیم:

نویسنده مفاهیمی چون "نسخ"، "تسلیم"، و "دین آباء و اجدادی" را بدون دقت کافی با هم ترکیب می‌کند.

ب. عدم انسجام استدلال‌ها

استدلال‌های نویسنده پراکنده‌اند و در برخی موارد تناقض دارند، مانند:

▪️پذیرش تغییرات در اسلام و در عین حال انکار ثبات متون مقدس.

▪️ادعای عدم وجود ذات ثابت در اسلام، در حالی که خود به اصولی مانند تسلیم اشاره می‌کند.


(ادامه دارد)


🌾 @Naqdagin
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نقدآگین
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM