📘نقد بهمثابه روشنگری (۴۸)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۳)
🍂 در دوران ساسانی، ایران با توجه به موقعیت جغرافیاییاش، "چهار-راهِ حوادث" و مرکز تلاقیِ تمدنهای مختلف بودهاست. این دوران بهویژه در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان، شاهد گشودهشدنِ دروازههای علمی و سیاسی بهسوی تمدنهای دیگر، از جمله رومیها و یونانیها و هندیها و میانرودانی ها بود. در این زمان، ایران ساسانی با جمعآوری و ترجمۀ متون علمی از سایر تمدنها، همچون یونانی، سریانی، هندی و چینی، بستری فراهم آورد که منجر به حفظ و انتقالِ دستاوردهای علمی و فلسفی این تمدنها در نسلهای بعدی شد. این گشودگی بهروی دیگر تمدنها، نهتنها در عرصههای علمی، بلکه در عرصههای فرهنگی و فلسفی نیز بهصورت چشمگیری به شکوفایی ایران کمک کرد.
🍂 از اینرو، الگوی ایرانی گشودگی به روی علم و فرهنگهای دیگر، یک شیوۀ جهانشمول در تاریخ ایران بود که همواره منجر به ارتقاء و پیشرفتهای چشمگیر در ابعاد مختلف تمدن ایرانی میشد. این الگو که در دوران ساسانی، بهویژه در عرصههای علمی و فلسفی، ظهوری دیگر-باره داشت، در حوزۀ توسعه دانشها، تا زمانهای بعد از آن، بهویژه در دوران عباسیان، ادامه یافت.
🍂 چنانکه گفته شد، در دورۀ اسلامی، ایرانیان نقش محوری در انتقال و گسترشِ علوم به جهان اسلام داشتند. برمکیان، یکی از خاندانهای ایرانی که در دربار عباسیان نفوذ داشتند، نقشی کلیدی در این فرآیند ایفا کردند. آنان که خود از خانوادههای ایرانی با ریشههای فرهنگی و علمی عمیق بودند، در بغداد، بسترهای علمی و فلسفی مهمی را برای ترجمه و انتقال علوم از زبانهای مختلف به زبان عربی فراهم آوردند. در واقع، نقش برمکیان و خاندانها و وزیرانِ پس از آنها، را میتوان بهعنوان پیگیری و گسترشِ همان الگوی ساسانی-انوشیروانی گشودگی به روی علوم در نظر گرفت. این گروه از ایرانیان، بهویژه در عرصههای فلسفه، پزشکی، ریاضیات و نجوم، با استفاده از منابع علمی یونانی، هندی و پهلوی (بخصوص میراث گندی شاپور) به ترجمه و انتقال این علوم به جهان اسلام پرداختند. آنها با تمرکز بر ایدۀ «گشودگی به روی تمدنهای دیگر»، نهتنها انتقال دانش را تسهیل کردند بلکه سبب تکامل و توسعه علوم در دوران اسلامی نیز شدند.
🍂 پیشرفتهای علمی در دوران اسلامی، بهویژه در زمان خلافت عباسیان، نهتنها بهدلیل وجود برخی تفاسیر منابع دینی، بلکه بسیار فراتر از آن، بهدلیل پیروی از همان الگوی ایرانی-ساسانیِ گشودگی به روی علم و فرهنگهای دیگر بودهاست. در واقع، پیشرفتهای علمی در جهان اسلام، بهدلیل گشودگی به روی ملتهای مختلف و استفاده از تجارب آنان در زمینههای مختلف علمی ممکن شد. این الگو، که در دوران ساسانی بهخوبی در عرصههای مختلف علمی و فرهنگی مطرح شدهبود، در دوران اسلامی نیز (بهویژه توسط ایرانیان) در دربار عباسیان دنبال شد.
🔺بنابراین، میتوان گفت که پیشرفت علوم در دوره اسلامی بیش از آنکه تحت تاثیر قرآن و حدیث باشد، تحت تاثیر الگوی ساسانی-ایرانیِ گشودگی به روی علوم و تجارب ملتها قرار داشت؛ سرمشق اصلی این جنبش نه محمد بلکه بزرگمهر-انوشیروان بود!
🍂 در این دوره، همانطور که در دورۀ ساسانی، ایرانیان با استفاده از علوم دیگر تمدنها، به تولید و نوآوری در علم پرداختند، در دوران اسلامی نیز این گشودگی و پذیرندگی نسبت به علوم خارجی، باعث شکلگیری ایدهها و دستاوردهای بزرگِ علمی شد.
🍂 بحران افول از ایدۀ گشودگی به تکسویهنگری، بهویژه در دوران سلجوقی رخ داد، زمانی که عقلانیت و گشودگی بهروی علوم خارجی، با ظهورِ نظریات و تفکراتی مانند نظریات غزالی که بر «اصالت دینی» تأکید داشت، به چالش کشیدهشد.
🍂 غزالی با تاکید بر شریعت و مقاومت در برابر عقلانیت و فلسفه، بهطور مستقیم با آن الگوی ایرانی-ساسانیِ گشودگی به روی علوم مقابله کرد. او با اصرار بر «تفکرِ تکبعدی اسلامی» و «گریز از تعامل با دیگر تمدنها»، موجی از انقباض علمی - فرهنگی در تاریخِ ایران ایجاد کرد که در نهایت، به افول دانشها و نوآوریهای علمی در این سرزمین انجامید. البته او در این زمینه تنها نبود، او فقط بهترین سخنگوی این ایده و این جریان فرهنگی بود. در این دوره، ایران بجای پیروی از الگوی «گشودگی به روی ملتهای دیگر»، درگیرِ «انزوا و خودمحوری» شد.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۳)
🍂 در دوران ساسانی، ایران با توجه به موقعیت جغرافیاییاش، "چهار-راهِ حوادث" و مرکز تلاقیِ تمدنهای مختلف بودهاست. این دوران بهویژه در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان، شاهد گشودهشدنِ دروازههای علمی و سیاسی بهسوی تمدنهای دیگر، از جمله رومیها و یونانیها و هندیها و میانرودانی ها بود. در این زمان، ایران ساسانی با جمعآوری و ترجمۀ متون علمی از سایر تمدنها، همچون یونانی، سریانی، هندی و چینی، بستری فراهم آورد که منجر به حفظ و انتقالِ دستاوردهای علمی و فلسفی این تمدنها در نسلهای بعدی شد. این گشودگی بهروی دیگر تمدنها، نهتنها در عرصههای علمی، بلکه در عرصههای فرهنگی و فلسفی نیز بهصورت چشمگیری به شکوفایی ایران کمک کرد.
🍂 از اینرو، الگوی ایرانی گشودگی به روی علم و فرهنگهای دیگر، یک شیوۀ جهانشمول در تاریخ ایران بود که همواره منجر به ارتقاء و پیشرفتهای چشمگیر در ابعاد مختلف تمدن ایرانی میشد. این الگو که در دوران ساسانی، بهویژه در عرصههای علمی و فلسفی، ظهوری دیگر-باره داشت، در حوزۀ توسعه دانشها، تا زمانهای بعد از آن، بهویژه در دوران عباسیان، ادامه یافت.
🍂 چنانکه گفته شد، در دورۀ اسلامی، ایرانیان نقش محوری در انتقال و گسترشِ علوم به جهان اسلام داشتند. برمکیان، یکی از خاندانهای ایرانی که در دربار عباسیان نفوذ داشتند، نقشی کلیدی در این فرآیند ایفا کردند. آنان که خود از خانوادههای ایرانی با ریشههای فرهنگی و علمی عمیق بودند، در بغداد، بسترهای علمی و فلسفی مهمی را برای ترجمه و انتقال علوم از زبانهای مختلف به زبان عربی فراهم آوردند. در واقع، نقش برمکیان و خاندانها و وزیرانِ پس از آنها، را میتوان بهعنوان پیگیری و گسترشِ همان الگوی ساسانی-انوشیروانی گشودگی به روی علوم در نظر گرفت. این گروه از ایرانیان، بهویژه در عرصههای فلسفه، پزشکی، ریاضیات و نجوم، با استفاده از منابع علمی یونانی، هندی و پهلوی (بخصوص میراث گندی شاپور) به ترجمه و انتقال این علوم به جهان اسلام پرداختند. آنها با تمرکز بر ایدۀ «گشودگی به روی تمدنهای دیگر»، نهتنها انتقال دانش را تسهیل کردند بلکه سبب تکامل و توسعه علوم در دوران اسلامی نیز شدند.
🍂 پیشرفتهای علمی در دوران اسلامی، بهویژه در زمان خلافت عباسیان، نهتنها بهدلیل وجود برخی تفاسیر منابع دینی، بلکه بسیار فراتر از آن، بهدلیل پیروی از همان الگوی ایرانی-ساسانیِ گشودگی به روی علم و فرهنگهای دیگر بودهاست. در واقع، پیشرفتهای علمی در جهان اسلام، بهدلیل گشودگی به روی ملتهای مختلف و استفاده از تجارب آنان در زمینههای مختلف علمی ممکن شد. این الگو، که در دوران ساسانی بهخوبی در عرصههای مختلف علمی و فرهنگی مطرح شدهبود، در دوران اسلامی نیز (بهویژه توسط ایرانیان) در دربار عباسیان دنبال شد.
🔺بنابراین، میتوان گفت که پیشرفت علوم در دوره اسلامی بیش از آنکه تحت تاثیر قرآن و حدیث باشد، تحت تاثیر الگوی ساسانی-ایرانیِ گشودگی به روی علوم و تجارب ملتها قرار داشت؛ سرمشق اصلی این جنبش نه محمد بلکه بزرگمهر-انوشیروان بود!
🍂 در این دوره، همانطور که در دورۀ ساسانی، ایرانیان با استفاده از علوم دیگر تمدنها، به تولید و نوآوری در علم پرداختند، در دوران اسلامی نیز این گشودگی و پذیرندگی نسبت به علوم خارجی، باعث شکلگیری ایدهها و دستاوردهای بزرگِ علمی شد.
🍂 بحران افول از ایدۀ گشودگی به تکسویهنگری، بهویژه در دوران سلجوقی رخ داد، زمانی که عقلانیت و گشودگی بهروی علوم خارجی، با ظهورِ نظریات و تفکراتی مانند نظریات غزالی که بر «اصالت دینی» تأکید داشت، به چالش کشیدهشد.
🍂 غزالی با تاکید بر شریعت و مقاومت در برابر عقلانیت و فلسفه، بهطور مستقیم با آن الگوی ایرانی-ساسانیِ گشودگی به روی علوم مقابله کرد. او با اصرار بر «تفکرِ تکبعدی اسلامی» و «گریز از تعامل با دیگر تمدنها»، موجی از انقباض علمی - فرهنگی در تاریخِ ایران ایجاد کرد که در نهایت، به افول دانشها و نوآوریهای علمی در این سرزمین انجامید. البته او در این زمینه تنها نبود، او فقط بهترین سخنگوی این ایده و این جریان فرهنگی بود. در این دوره، ایران بجای پیروی از الگوی «گشودگی به روی ملتهای دیگر»، درگیرِ «انزوا و خودمحوری» شد.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘نقد بهمثابه روشنگری (۴۹)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۴)
🍂 جنگ «شریعت و تصوف» با «عقلانیت»، که در تاریخ ایران و جهان اسلام بهویژه در آثار غزالی و سپس در دورانهای بعدی برجسته شدهاست، در حقیقت باید ذیل این الگوی عامترِ «گشودگی یا فروبستگی به روی ملتها» فهم شود. در دورانهایی که ایرانیان بهدنبال تجارب علمی و فلسفی ملتهای دیگر بودند و بیش از هر چیز بر روی نوشتن کتاب هایی چون "تجارب الامم" تاکید داشتند، رشد و اعتلا را تجربه می کردند، اما زمانی که این تجارب، بهویژه در حوزه عقلانی و فلسفی، نادیده گرفته شد و تنها به شریعت و تفسیر تکسویهنگرانه آن توجه شد، ایران وارد دوران رکود و افول علمی شد.
🍂 در واقع، تاریخ علم در یران را میتوان بهگونهای توضیح داد که هرگاه ایرانیان به گشودگی به روی تجارب دیگر ملتها، بهویژه در حوزههای علمی و فلسفی توجه کردهاند، شاهد دورانهای اعتلا و پیشرفت بودهاند، اما زمانی که بر روی تجربه و تفکرِ محدود به یک امتِ ویژه، مانند تجربۀ امت اسلام، بهطور تکسویهنگرانه تأکید کردند، افول آغاز شدهاست.
🍂 بهطور کلی، تاریخ ایران نشان میدهد که پیشرفتهای علمی و فرهنگی این سرزمین، همواره بهطور مستقیم با الگوی ایرانیِ گشودگی به روی علوم و تجاربِ دیگر ملتها مرتبط بودهاست. این الگو البته جهانشمول است و اعتبارش را از ایرانیت نمی گیرد. اهمیت ایران در دورهای خاص، تاکید بر این الگوی جهانشمول و نهادسازی برای آن، متناسب با بسترِ وجهِ تیماردارِ فرهنگ ایرانی است. هرگاه ایرانیان این الگو را پیگیری کردند، شاهدِ دورانهای اعتلا و رشد بودهاند، اما هرگاه از آن منحرف شدند و بر تجربهای تکسویهنگرانه تأکید کردند، افول و رکود آغاز شد. «جنگ شریعت با عقلانیت» در تاریخ ایران را باید بهعنوان نشانهای از این انحراف از الگوی «گشودگی به روی علوم و ملتها» در نظر گرفت. فراتر از بحث راجعبه عقلانیت یا شریعت بحث گشودگی یا فروبستگی به روی تجارب امت های دیگر است. این نقطۀ کانونیِ ادعایِ راقم این سطور است.
🍂 در بررسی سیر تمدنها، آنچه مایۀ اعتلا و پویاییِ یک فرهنگ میشود، نه صرفاً انباشتِ دانستههای پیشین، بلکه گشودگیِ ساختاری آن تمدن به روی تجاربِ دیگر ملتهاست. تاریخ نشان دادهاست که جوامعی که درهای خود را به روی خرد و دانشِ جهانی گشودهاند، همواره مسیر تکاملِ فکری و شکوفایی علمی را پیمودهاند، حال آنکه هرگاه این گشودگی به «تعصب، انحصارگرایی و فروبستگی» تقلیل یافته، همان جوامع به ورطۀ ایستایی و انحطاط افتادهاند. اگر این الگوی کلی را بر تاریخ ایران منطبق کنیم، درمییابیم که برهههای درخشان دانش و فرهنگ در این سرزمین، همواره با ادواری همزمان بوده است که در آنها، عقلانیت آزادانه مجالِ بروز یافته و دانش ایرانی در تعاملی خلاق با اندیشههای دیگر ملتها قرار گرفتهاست. اما هرگاه که این تعامل به محاق رفته و انحصارگرایی ایدئولوژیک یا شریعتمحوریِ متصلب جای آن را گرفته، انحطاط و ایستایی فرهنگی سر بر آوردهاست.
🍂 این استدلال، البته چیزی فراتر از یک «تحلیلِ تاریخیِ» صرف است. آنچه در اینجا مطرح میشود، نه فقط یک توصیف از گذشته، بلکه یک «اصلِ عقلانی» است که از حیث منطقی نیز قابل دفاع است. عقلانیت در ذات خود نیازمندِ «آزمون، گسترش و بازبینیِ مداوم» است و این فرآیند بدونِ «مواجهه با دیدگاههای متکثر» امکانپذیر نیست. در واقع، هر منظومۀ دانشی که تنها به درونِ خود متکی باشد و از هرگونه مواجهۀ انتقادی با دیگر نظامهای فکری پرهیز کند، بتدریج به نوعی «خودبسندگی کاذب» دچار میشود و با تبدیل شدن به یک «نظام بسته»، «فرسودگی و تکرار» در آن اجتنابناپذیر خواهد شد.
🔺نمودِ بارز این خودبسندگی را میتوان در «گرایشِ ضدعلمی»ای یافت که در سنتهای دینیای همچون اسلام، بویژه در آموزۀ «لا رَیبَ فِیهِ» (هیچ تردیدی در آن نیست) بازتاب یافتهاست. چنین گزارهای، که کتابی را از هرگونه «تردید، بازنگری یا اصلاح» برکنار میداند، در تقابلِ بنیادین با جوهرۀ «تفکرِ تئوریک» و «روششناسی عقلانی» است، چراکه علم بهطور ماهوی بر «شک، آزمونپذیری و امکان ابطال» استوار است. از این رو، هر تمدنی که الگوی معرفتیِ خود را بر چنین گزارههایی بنا کند، ناگزیر در مسیرِ «تصلب و ایستایی» قرار میگیرد و دیگر نه نیازی به مواجهه با دیگر منظومههای دانشی احساس میکند، نه پذیرای «تجاربِ نوین» خواهد بود.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۴)
🍂 جنگ «شریعت و تصوف» با «عقلانیت»، که در تاریخ ایران و جهان اسلام بهویژه در آثار غزالی و سپس در دورانهای بعدی برجسته شدهاست، در حقیقت باید ذیل این الگوی عامترِ «گشودگی یا فروبستگی به روی ملتها» فهم شود. در دورانهایی که ایرانیان بهدنبال تجارب علمی و فلسفی ملتهای دیگر بودند و بیش از هر چیز بر روی نوشتن کتاب هایی چون "تجارب الامم" تاکید داشتند، رشد و اعتلا را تجربه می کردند، اما زمانی که این تجارب، بهویژه در حوزه عقلانی و فلسفی، نادیده گرفته شد و تنها به شریعت و تفسیر تکسویهنگرانه آن توجه شد، ایران وارد دوران رکود و افول علمی شد.
🍂 در واقع، تاریخ علم در یران را میتوان بهگونهای توضیح داد که هرگاه ایرانیان به گشودگی به روی تجارب دیگر ملتها، بهویژه در حوزههای علمی و فلسفی توجه کردهاند، شاهد دورانهای اعتلا و پیشرفت بودهاند، اما زمانی که بر روی تجربه و تفکرِ محدود به یک امتِ ویژه، مانند تجربۀ امت اسلام، بهطور تکسویهنگرانه تأکید کردند، افول آغاز شدهاست.
🍂 بهطور کلی، تاریخ ایران نشان میدهد که پیشرفتهای علمی و فرهنگی این سرزمین، همواره بهطور مستقیم با الگوی ایرانیِ گشودگی به روی علوم و تجاربِ دیگر ملتها مرتبط بودهاست. این الگو البته جهانشمول است و اعتبارش را از ایرانیت نمی گیرد. اهمیت ایران در دورهای خاص، تاکید بر این الگوی جهانشمول و نهادسازی برای آن، متناسب با بسترِ وجهِ تیماردارِ فرهنگ ایرانی است. هرگاه ایرانیان این الگو را پیگیری کردند، شاهدِ دورانهای اعتلا و رشد بودهاند، اما هرگاه از آن منحرف شدند و بر تجربهای تکسویهنگرانه تأکید کردند، افول و رکود آغاز شد. «جنگ شریعت با عقلانیت» در تاریخ ایران را باید بهعنوان نشانهای از این انحراف از الگوی «گشودگی به روی علوم و ملتها» در نظر گرفت. فراتر از بحث راجعبه عقلانیت یا شریعت بحث گشودگی یا فروبستگی به روی تجارب امت های دیگر است. این نقطۀ کانونیِ ادعایِ راقم این سطور است.
🍂 در بررسی سیر تمدنها، آنچه مایۀ اعتلا و پویاییِ یک فرهنگ میشود، نه صرفاً انباشتِ دانستههای پیشین، بلکه گشودگیِ ساختاری آن تمدن به روی تجاربِ دیگر ملتهاست. تاریخ نشان دادهاست که جوامعی که درهای خود را به روی خرد و دانشِ جهانی گشودهاند، همواره مسیر تکاملِ فکری و شکوفایی علمی را پیمودهاند، حال آنکه هرگاه این گشودگی به «تعصب، انحصارگرایی و فروبستگی» تقلیل یافته، همان جوامع به ورطۀ ایستایی و انحطاط افتادهاند. اگر این الگوی کلی را بر تاریخ ایران منطبق کنیم، درمییابیم که برهههای درخشان دانش و فرهنگ در این سرزمین، همواره با ادواری همزمان بوده است که در آنها، عقلانیت آزادانه مجالِ بروز یافته و دانش ایرانی در تعاملی خلاق با اندیشههای دیگر ملتها قرار گرفتهاست. اما هرگاه که این تعامل به محاق رفته و انحصارگرایی ایدئولوژیک یا شریعتمحوریِ متصلب جای آن را گرفته، انحطاط و ایستایی فرهنگی سر بر آوردهاست.
🍂 این استدلال، البته چیزی فراتر از یک «تحلیلِ تاریخیِ» صرف است. آنچه در اینجا مطرح میشود، نه فقط یک توصیف از گذشته، بلکه یک «اصلِ عقلانی» است که از حیث منطقی نیز قابل دفاع است. عقلانیت در ذات خود نیازمندِ «آزمون، گسترش و بازبینیِ مداوم» است و این فرآیند بدونِ «مواجهه با دیدگاههای متکثر» امکانپذیر نیست. در واقع، هر منظومۀ دانشی که تنها به درونِ خود متکی باشد و از هرگونه مواجهۀ انتقادی با دیگر نظامهای فکری پرهیز کند، بتدریج به نوعی «خودبسندگی کاذب» دچار میشود و با تبدیل شدن به یک «نظام بسته»، «فرسودگی و تکرار» در آن اجتنابناپذیر خواهد شد.
🔺نمودِ بارز این خودبسندگی را میتوان در «گرایشِ ضدعلمی»ای یافت که در سنتهای دینیای همچون اسلام، بویژه در آموزۀ «لا رَیبَ فِیهِ» (هیچ تردیدی در آن نیست) بازتاب یافتهاست. چنین گزارهای، که کتابی را از هرگونه «تردید، بازنگری یا اصلاح» برکنار میداند، در تقابلِ بنیادین با جوهرۀ «تفکرِ تئوریک» و «روششناسی عقلانی» است، چراکه علم بهطور ماهوی بر «شک، آزمونپذیری و امکان ابطال» استوار است. از این رو، هر تمدنی که الگوی معرفتیِ خود را بر چنین گزارههایی بنا کند، ناگزیر در مسیرِ «تصلب و ایستایی» قرار میگیرد و دیگر نه نیازی به مواجهه با دیگر منظومههای دانشی احساس میکند، نه پذیرای «تجاربِ نوین» خواهد بود.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘نقد بهمثابه روشنگری (۵۰)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۵)
🍂 تاریخ تمدن اسلامی، و بهویژه تاریخ ایران، نمونۀ روشنی از این قاعدۀ عام است. دوران زرینِ علم و فلسفه در تمدن اسلامی زمانی رخ داد که این تمدن با ایستادن بر سنتِ علمیِ گندشاپور و شیوۀ نهادسازی آن و با بهرهگیری از سنتهایِ علمیِ ایرانی، یونانی و هندی، بستری را برای رشد اندیشههای نو فراهم کرد. در این میان، ایران بواسطۀ سنتِ تاریخیِ خود در نهادسازیِ علمی، نقشی کلیدی ایفا کرد و مراکزی چون گندیشاپور، نظامیهها و رصدخانۀ مراغه، نمونههایی (ضعیفتر) از این سنت بودند. اما افول این دوران، دقیقاً هنگامی آغاز شد که نوعی انحصارگرایی شریعتمدار، جایگزینِ این سنت شد و هرگونه دانشورزیِ مستقل که از حوزۀ تعریفشدۀ دینی فراتر میرفت، طرد گردید.
🍂 فراتر از تحلیلهای تاریخی، میتوان این اصل را از منظرِ فلسفی نیز مستدل کرد. اگر تمدن را بمثابه یک «کل زنده» در نظر بگیریم، همانگونه که ارگانیسم زنده برای رشد و تکامل نیازمندِ «تعامل با محیط» خود است، یک تمدن نیز برای پویایی، نیازمندِ مواجهۀ مستمر با «دیگر نظامهای دانشی» است. بستهشدن این تعامل، درست همانندِ بسته شدنِ یک سامانۀ زیستی، چیزی جز مرگ تدریجی را در پی نخواهد داشت.
🍂 این همان نکتۀ کانونیست که باید آن را بهمثابه یک اصل کلی در تحلیلِ افول یا شکوفایی تمدنها بهکار گرفت. از این منظر، جنگ «عقلانیت» و «شریعت» در تاریخ ایران را نباید صرفاً بهعنوان یک نزاع میان دو جریان فکریِ درونتمدنی فهم کرد، بلکه باید آن را نشانهای از رویارویی کلانتر میان دو الگویِ «گشودگی» و «فروبستگی» دانست؛ نزاعی که تعیینکنندۀ سرنوشتِ یک تمدن است.
🍂 اگر شکسپیر، با آن ژرفاندیشیِ تراژیک خود، سرنوشتِ فرد را در دوراهی "بودن یا نبودن" خلاصه کرد، در بستر تمدنها، این پرسش بنیادین شکل دیگری مییابد: "گشودگی یا فروبستگی؟ مسئله این است!" چراکه حیاتِ یک تمدن، نه در بقایِ صرفِ آن، بلکه در «کیفیتِ حضورش در جهانِ دانش و فرهنگ» سنجیده میشود. تمدنی که «راه گشودگی» را برمیگزیند، به بیکرانۀ اندیشه و تجربۀ بشری میپیوندد و در پویاییِ مداومِ خویش، مرزهای شناخت را درنوردیده و زایندگیِ علمی و فرهنگی را استمرار میبخشد. اما تمدنی که در «دامِ فروبستگی» میافتد، بهتدریج خود را از اکسیژن تفکر محروم ساخته و در انزوای خودساخته، بهتدریج رو به زوال میرود.
🍂 چنانکه گفتیم، این دوگانه، بیش از آنکه یک «گزارۀ تاریخی» باشد، یک «اصل فراگیر تمدنی» است. تاریخ، کتابیست که هر صفحهاش نشان میدهد چگونه جوامعی که درهای خود را به روی تبادلِ معرفتی و علمی گشودهاند، شکوفا شدهاند و چگونه آنهایی که حصاری از جزمیت و تصلب به دور خود کشیدهاند، رو به پژمردگی نهادهاند. ایران، در این میان، نمونهای آموزنده است. دورههایی که این سرزمین، با پذیرش دستاوردهای یونانی، هندی و سایر تمدنها، به نهادسازی و تولیدِ علمی دست زد، عصری از درخشش را رقم زد. اما هرگاه که سنتِ عقلانی جای خود را به تصلب مذهبی داد، دوران انحطاط آغاز شد.
🔺در مرکز این سقوط، یک اصل ویرانگر نهفته است: «توهمِ خودبسندگی». این توهم، که در تاریخ اندیشۀ دینی در اسلام، نمونههای بارزی از آن را میتوان یافت، خود را در آموزههایی همچون «تردیدناپذیری قرآن»، «کافیبودن آن برای هدایت بشر» و نیز تصورِ این کتاب چون «تنها راه نجات» (چنانک کانال مدرسه با تکیه بر بهاصطلاح «تفسیرِ هفتلایهایِ» خود از قرآن، چند بار تکرار کردهاست)، چنین رویکردی، که یک متن یا عقیده را «فراتر از شک، آزمون و بازنگری» قرار میدهد، دقیقاً نقطۀ مقابلِ «روح تفکر فلسفی و علمی» است، که همواره بر مبنای «پرسشگری و بازبینیِ مداوم» رشد میکند. در جایی که «هیچ تردیدی در آن نیست»، دیگر جایی برای خردورزی نمیماند، و جایی که خرد خاموش شود، چراغ تمدن نیز بیفروغ خواهد شد.
🍂 به همین دلیل، سرنوشتِ تمدنها نه در پیروزی یا شکست در جنگها، بلکه در انتخابِ یکی از این دو مسیر رقم میخورد: یا گشودگی به روی دانشِ جهانی و مشارکت در گفتوگوی بزرگِ تمدنها، یا فروبستگی در دایرۀ بستۀ «قطعیتهای غیرقابل پرسش».
🍂 این گسست میان دو الگوی «گشودگی» و «فروبستگی»، که در دورههای تاریخی ایران، بهویژه در دوران گذار از ساسانیان به عباسیان و سپس از عباسیان به سلجوقیان، رخ داد، بهخوبی نشان میدهد که پیشرفت علمی، هرگز صرفا زاییدۀ یک «نظام فکریِ بسته و متکی بر آموزههای دینی» نبودهاست، بلکه محصول یک «جریانِ چندفرهنگی و چندجانبه» بوده، که ایرانیان در بسط و شکوفایی آن نقش کلیدی داشتهاند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۵)
🍂 تاریخ تمدن اسلامی، و بهویژه تاریخ ایران، نمونۀ روشنی از این قاعدۀ عام است. دوران زرینِ علم و فلسفه در تمدن اسلامی زمانی رخ داد که این تمدن با ایستادن بر سنتِ علمیِ گندشاپور و شیوۀ نهادسازی آن و با بهرهگیری از سنتهایِ علمیِ ایرانی، یونانی و هندی، بستری را برای رشد اندیشههای نو فراهم کرد. در این میان، ایران بواسطۀ سنتِ تاریخیِ خود در نهادسازیِ علمی، نقشی کلیدی ایفا کرد و مراکزی چون گندیشاپور، نظامیهها و رصدخانۀ مراغه، نمونههایی (ضعیفتر) از این سنت بودند. اما افول این دوران، دقیقاً هنگامی آغاز شد که نوعی انحصارگرایی شریعتمدار، جایگزینِ این سنت شد و هرگونه دانشورزیِ مستقل که از حوزۀ تعریفشدۀ دینی فراتر میرفت، طرد گردید.
🍂 فراتر از تحلیلهای تاریخی، میتوان این اصل را از منظرِ فلسفی نیز مستدل کرد. اگر تمدن را بمثابه یک «کل زنده» در نظر بگیریم، همانگونه که ارگانیسم زنده برای رشد و تکامل نیازمندِ «تعامل با محیط» خود است، یک تمدن نیز برای پویایی، نیازمندِ مواجهۀ مستمر با «دیگر نظامهای دانشی» است. بستهشدن این تعامل، درست همانندِ بسته شدنِ یک سامانۀ زیستی، چیزی جز مرگ تدریجی را در پی نخواهد داشت.
🍂 این همان نکتۀ کانونیست که باید آن را بهمثابه یک اصل کلی در تحلیلِ افول یا شکوفایی تمدنها بهکار گرفت. از این منظر، جنگ «عقلانیت» و «شریعت» در تاریخ ایران را نباید صرفاً بهعنوان یک نزاع میان دو جریان فکریِ درونتمدنی فهم کرد، بلکه باید آن را نشانهای از رویارویی کلانتر میان دو الگویِ «گشودگی» و «فروبستگی» دانست؛ نزاعی که تعیینکنندۀ سرنوشتِ یک تمدن است.
🍂 اگر شکسپیر، با آن ژرفاندیشیِ تراژیک خود، سرنوشتِ فرد را در دوراهی "بودن یا نبودن" خلاصه کرد، در بستر تمدنها، این پرسش بنیادین شکل دیگری مییابد: "گشودگی یا فروبستگی؟ مسئله این است!" چراکه حیاتِ یک تمدن، نه در بقایِ صرفِ آن، بلکه در «کیفیتِ حضورش در جهانِ دانش و فرهنگ» سنجیده میشود. تمدنی که «راه گشودگی» را برمیگزیند، به بیکرانۀ اندیشه و تجربۀ بشری میپیوندد و در پویاییِ مداومِ خویش، مرزهای شناخت را درنوردیده و زایندگیِ علمی و فرهنگی را استمرار میبخشد. اما تمدنی که در «دامِ فروبستگی» میافتد، بهتدریج خود را از اکسیژن تفکر محروم ساخته و در انزوای خودساخته، بهتدریج رو به زوال میرود.
🍂 چنانکه گفتیم، این دوگانه، بیش از آنکه یک «گزارۀ تاریخی» باشد، یک «اصل فراگیر تمدنی» است. تاریخ، کتابیست که هر صفحهاش نشان میدهد چگونه جوامعی که درهای خود را به روی تبادلِ معرفتی و علمی گشودهاند، شکوفا شدهاند و چگونه آنهایی که حصاری از جزمیت و تصلب به دور خود کشیدهاند، رو به پژمردگی نهادهاند. ایران، در این میان، نمونهای آموزنده است. دورههایی که این سرزمین، با پذیرش دستاوردهای یونانی، هندی و سایر تمدنها، به نهادسازی و تولیدِ علمی دست زد، عصری از درخشش را رقم زد. اما هرگاه که سنتِ عقلانی جای خود را به تصلب مذهبی داد، دوران انحطاط آغاز شد.
🔺در مرکز این سقوط، یک اصل ویرانگر نهفته است: «توهمِ خودبسندگی». این توهم، که در تاریخ اندیشۀ دینی در اسلام، نمونههای بارزی از آن را میتوان یافت، خود را در آموزههایی همچون «تردیدناپذیری قرآن»، «کافیبودن آن برای هدایت بشر» و نیز تصورِ این کتاب چون «تنها راه نجات» (چنانک کانال مدرسه با تکیه بر بهاصطلاح «تفسیرِ هفتلایهایِ» خود از قرآن، چند بار تکرار کردهاست)، چنین رویکردی، که یک متن یا عقیده را «فراتر از شک، آزمون و بازنگری» قرار میدهد، دقیقاً نقطۀ مقابلِ «روح تفکر فلسفی و علمی» است، که همواره بر مبنای «پرسشگری و بازبینیِ مداوم» رشد میکند. در جایی که «هیچ تردیدی در آن نیست»، دیگر جایی برای خردورزی نمیماند، و جایی که خرد خاموش شود، چراغ تمدن نیز بیفروغ خواهد شد.
🍂 به همین دلیل، سرنوشتِ تمدنها نه در پیروزی یا شکست در جنگها، بلکه در انتخابِ یکی از این دو مسیر رقم میخورد: یا گشودگی به روی دانشِ جهانی و مشارکت در گفتوگوی بزرگِ تمدنها، یا فروبستگی در دایرۀ بستۀ «قطعیتهای غیرقابل پرسش».
🍂 این گسست میان دو الگوی «گشودگی» و «فروبستگی»، که در دورههای تاریخی ایران، بهویژه در دوران گذار از ساسانیان به عباسیان و سپس از عباسیان به سلجوقیان، رخ داد، بهخوبی نشان میدهد که پیشرفت علمی، هرگز صرفا زاییدۀ یک «نظام فکریِ بسته و متکی بر آموزههای دینی» نبودهاست، بلکه محصول یک «جریانِ چندفرهنگی و چندجانبه» بوده، که ایرانیان در بسط و شکوفایی آن نقش کلیدی داشتهاند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘نقد بهمثابه روشنگری (۵۱)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۶)
🍂 اگر در دوران انوشیروان، دانشگاه گندیشاپور نمادِ این گشودگی بهسوی دانشِ جهانی بود، در دوران برمکیان و وزرای ایرانیِ عباسیان، این نقش به "بیتالحکمه" انتقال یافت، اما این مسیر در نهایت با چرخش بهسوی انحصارگراییِ مذهبی، دچار رکود و افول شد. از همین رو، بررسی جایگاه ایران در این تحولات تاریخی، نه از دریچۀ ایدئولوژیک، که از منظرِ پویاییهای تمدنی، تصویری دقیقتر از عواملِ پیشرفت و رکود ارائه خواهد داد.
🍂 تصوراتِ رایجِ دربارۀ «عصرِ زرینِ دانشها در قلمرویِ حکومت اسلامی» اغلب بر مبنای برداشتهایی استوارند که دستاوردهایِ علمیِ دوران عباسی را نتیجۀ تشویق و ترغیبِ دینی و ارزشهایِ قرآنی میدانند. بسیاری معتقدند که قرآن و احادیثِ منسوب به محمد بن عبدالله، منبعِ الهامبخشِ اصلیِ پژوهشهای علمی و فلسفی بودهاند، اما بررسیهای عمیقِ تاریخی نشان میدهد که جریانِ علمی این دوره، ناشی از یک فرآیندِ چندبعدی و چندفرهنگی بودهاست، فرآیندی که در آن، الگوی ایرانیِ «پذیرشِ تجاربِ ملتهای دیگر»، بهعنوان یک اصلِ بنیادی و راهنما نقشآفرین بوده است.
🍂 در واقع، شکوفایی علمی در دوران عباسی، هرچند از برخی تفسیرهای خاص از آموزههای دینی تأثیر پذیرفت، اما بیش از هر چیز، ریشه در تجربه و فرهنگهای پیشین ایران داشت. از دیرباز، ایرانیان در تعامل با تمدنهای مختلف، همواره رویکردی مدبرانه در پذیرش دانش و تجربیات دیگر ملتها از خود نشان دادهبودند. این گشودگی به روی ملتها، حتی به روی دشمنان، در سر-به-سرِ شاهنامه قابل مشاهده است. بهعنوان نمونه، پرورش بهرام گور در میان اعراب، سپس اعزام او به روم، و در نهایت نشستنِ او بر تختِ شاهی ساسانی، تنها یک رویدادِ شخصی یا اتفاقی در زندگیِ یک شاهزاده نبود، بلکه بازتابی از یک سیاستِ کلان و اندیشهای عمیق در تاریخ ایران بود: «پذیرندگی، گشودگی و توانایی آموختن از دیگر ملتها». این ماجرا نهتنها سرنوشت یک فرد، بلکه مسیرِ سیاستِ خارجی و فرهنگیِ یک امپراتوری را ترسیم میکند.
🔻بهرام، پیش از نشستن بر تخت شاهی، میان اعراب پرورش یافت و آداب و رسوم، شیوههای جنگاوری و سبک زندگی آنها را از نزدیک تجربه کرد. سپس به روم فرستاده شد تا از دانش و شیوههای حکمرانی و نظامی رومیان بیاموزد. این تصمیم دربار ساسانی از دو جهت مهم بود:
۱) از نظر سیاسی، سپردن او به اعراب، باعث ایجاد پیوندی عمیق با قبایل عرب شد که بعدها بهسود ساسانیان تمام شد. همچنین، اعزام او به روم، نوعی دیپلماسیِ نهان بود که به ایران امکان میداد تجربهای بیواسطه از قدرتِ رقیب خود داشته باشد.
۲) از نظر فرهنگی، این ماجرا نشانهای از پذیرش ایدههای نو بود. ایران نهتنها از فرهنگ خود پاسداری میکرد، بلکه از تمدنهای دیگر میآموخت، آنها را درونی میساخت و به غنای فرهنگی خود میافزود. بهرام گور، پس از رسیدن به تاج و تخت، همان روحیه گشودگی و پذیرندگی را ادامه داد. در دوران حکومت او، تبادلات فرهنگی میان ایران و جهانِ اطرافش شدت گرفت. این نگاهِ باز و پذیرنده را میتوان در اسطورهها و روایتهای مرتبط با او نیز مشاهده کرد: در منظومۀ «هفت پیکرِ» نظامی، بهرام با هفت زن از هفت ملت ازدواج میکند. این نهتنها نمادی از لذتجویی شخصی نیست، بلکه یک تصویرِ تمثیلی از سیاستِ ساسانیان در تعامل با ملتهای مختلف است. این زنان، که هر یک قصهای از «خرد، عشق و زندگی» را روایت میکنند، بازتابدهندۀ آمیختگی فرهنگی و تبادل اندیشهها میان ایران و سرزمینهای همسایهاند.
🍂 بهرام گور در دوران فرمانرواییاش کوشید، ایران را از رکود بیرون بکشد و با بهرهگیری از آموزههای روم و تجربیات زندگی در میان اعراب، سیاستی تازه در پیش گیرد. این دوره از تاریخ، یکی از نمونههای بارز سیاست تعامل فرهنگی است که در ایران به شکلی مدبرانه اجرا شد.
🔻ماجرای پرورش بهرام و حکومت او نشان میدهد که ایرانِ آن زمان، برخلاف بسیاری از حکومتهای بسته و انزواگرا، بجای طرد ملتهای دیگر، با آنها وارد تعامل میشد و میآموخت. این سیاست موجب شد ایران ساسانی بتواند:
▪️از نقاط قوت رقبا و همسایگان خود آگاه شود و آنها را در ساختار خود بگنجاند؛
▪️پیوندهای فرهنگی و دیپلماتیک گستردهای ایجاد کند که به ثبات و قدرت حکومت کمک میکرد؛
▪️تمدنی چندلایه و غنی را شکل دهد که بر منطقه و جهان تأثیرگذار باشد.
🍂 این اندیشه، نه فقط در دوران باستان، بلکه در سراسر تاریخ ایران قابلمشاهده است. پذیرندگی در برابر فرهنگهای دیگر، چه در دوران باستان و چه در دوران اسلامی، همیشه یکی از ویژگیهای متمایز فرهنگ ایرانی در دوران اوج بودهاست.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۶)
🍂 اگر در دوران انوشیروان، دانشگاه گندیشاپور نمادِ این گشودگی بهسوی دانشِ جهانی بود، در دوران برمکیان و وزرای ایرانیِ عباسیان، این نقش به "بیتالحکمه" انتقال یافت، اما این مسیر در نهایت با چرخش بهسوی انحصارگراییِ مذهبی، دچار رکود و افول شد. از همین رو، بررسی جایگاه ایران در این تحولات تاریخی، نه از دریچۀ ایدئولوژیک، که از منظرِ پویاییهای تمدنی، تصویری دقیقتر از عواملِ پیشرفت و رکود ارائه خواهد داد.
🍂 تصوراتِ رایجِ دربارۀ «عصرِ زرینِ دانشها در قلمرویِ حکومت اسلامی» اغلب بر مبنای برداشتهایی استوارند که دستاوردهایِ علمیِ دوران عباسی را نتیجۀ تشویق و ترغیبِ دینی و ارزشهایِ قرآنی میدانند. بسیاری معتقدند که قرآن و احادیثِ منسوب به محمد بن عبدالله، منبعِ الهامبخشِ اصلیِ پژوهشهای علمی و فلسفی بودهاند، اما بررسیهای عمیقِ تاریخی نشان میدهد که جریانِ علمی این دوره، ناشی از یک فرآیندِ چندبعدی و چندفرهنگی بودهاست، فرآیندی که در آن، الگوی ایرانیِ «پذیرشِ تجاربِ ملتهای دیگر»، بهعنوان یک اصلِ بنیادی و راهنما نقشآفرین بوده است.
🍂 در واقع، شکوفایی علمی در دوران عباسی، هرچند از برخی تفسیرهای خاص از آموزههای دینی تأثیر پذیرفت، اما بیش از هر چیز، ریشه در تجربه و فرهنگهای پیشین ایران داشت. از دیرباز، ایرانیان در تعامل با تمدنهای مختلف، همواره رویکردی مدبرانه در پذیرش دانش و تجربیات دیگر ملتها از خود نشان دادهبودند. این گشودگی به روی ملتها، حتی به روی دشمنان، در سر-به-سرِ شاهنامه قابل مشاهده است. بهعنوان نمونه، پرورش بهرام گور در میان اعراب، سپس اعزام او به روم، و در نهایت نشستنِ او بر تختِ شاهی ساسانی، تنها یک رویدادِ شخصی یا اتفاقی در زندگیِ یک شاهزاده نبود، بلکه بازتابی از یک سیاستِ کلان و اندیشهای عمیق در تاریخ ایران بود: «پذیرندگی، گشودگی و توانایی آموختن از دیگر ملتها». این ماجرا نهتنها سرنوشت یک فرد، بلکه مسیرِ سیاستِ خارجی و فرهنگیِ یک امپراتوری را ترسیم میکند.
🔻بهرام، پیش از نشستن بر تخت شاهی، میان اعراب پرورش یافت و آداب و رسوم، شیوههای جنگاوری و سبک زندگی آنها را از نزدیک تجربه کرد. سپس به روم فرستاده شد تا از دانش و شیوههای حکمرانی و نظامی رومیان بیاموزد. این تصمیم دربار ساسانی از دو جهت مهم بود:
۱) از نظر سیاسی، سپردن او به اعراب، باعث ایجاد پیوندی عمیق با قبایل عرب شد که بعدها بهسود ساسانیان تمام شد. همچنین، اعزام او به روم، نوعی دیپلماسیِ نهان بود که به ایران امکان میداد تجربهای بیواسطه از قدرتِ رقیب خود داشته باشد.
۲) از نظر فرهنگی، این ماجرا نشانهای از پذیرش ایدههای نو بود. ایران نهتنها از فرهنگ خود پاسداری میکرد، بلکه از تمدنهای دیگر میآموخت، آنها را درونی میساخت و به غنای فرهنگی خود میافزود. بهرام گور، پس از رسیدن به تاج و تخت، همان روحیه گشودگی و پذیرندگی را ادامه داد. در دوران حکومت او، تبادلات فرهنگی میان ایران و جهانِ اطرافش شدت گرفت. این نگاهِ باز و پذیرنده را میتوان در اسطورهها و روایتهای مرتبط با او نیز مشاهده کرد: در منظومۀ «هفت پیکرِ» نظامی، بهرام با هفت زن از هفت ملت ازدواج میکند. این نهتنها نمادی از لذتجویی شخصی نیست، بلکه یک تصویرِ تمثیلی از سیاستِ ساسانیان در تعامل با ملتهای مختلف است. این زنان، که هر یک قصهای از «خرد، عشق و زندگی» را روایت میکنند، بازتابدهندۀ آمیختگی فرهنگی و تبادل اندیشهها میان ایران و سرزمینهای همسایهاند.
🍂 بهرام گور در دوران فرمانرواییاش کوشید، ایران را از رکود بیرون بکشد و با بهرهگیری از آموزههای روم و تجربیات زندگی در میان اعراب، سیاستی تازه در پیش گیرد. این دوره از تاریخ، یکی از نمونههای بارز سیاست تعامل فرهنگی است که در ایران به شکلی مدبرانه اجرا شد.
🔻ماجرای پرورش بهرام و حکومت او نشان میدهد که ایرانِ آن زمان، برخلاف بسیاری از حکومتهای بسته و انزواگرا، بجای طرد ملتهای دیگر، با آنها وارد تعامل میشد و میآموخت. این سیاست موجب شد ایران ساسانی بتواند:
▪️از نقاط قوت رقبا و همسایگان خود آگاه شود و آنها را در ساختار خود بگنجاند؛
▪️پیوندهای فرهنگی و دیپلماتیک گستردهای ایجاد کند که به ثبات و قدرت حکومت کمک میکرد؛
▪️تمدنی چندلایه و غنی را شکل دهد که بر منطقه و جهان تأثیرگذار باشد.
🍂 این اندیشه، نه فقط در دوران باستان، بلکه در سراسر تاریخ ایران قابلمشاهده است. پذیرندگی در برابر فرهنگهای دیگر، چه در دوران باستان و چه در دوران اسلامی، همیشه یکی از ویژگیهای متمایز فرهنگ ایرانی در دوران اوج بودهاست.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘نقد بهمثابه روشنگری (۵۲)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۷)
🔺 این نگاه باز، گشوده و پذیرنده که در سیاستهای بهرام گور جلوهگر شد، در دوره انوشیروان به شکل ساختاریتر و نظاممندتری دنبال شد. اگر بهرام از تجربه زندگی در میان اقوام گوناگون و بهرهگیری از دانش و مهارتهای دیگر ملتها سود جست، انوشیروان این رویکرد را به سطحی بالاتر برد و آن را در سیاستگذاریهای کلان علمی و اداری کشور نهادینه کرد.
🍂 تاسیس مراکزی چون گندیشاپور، که محل تجمع پزشکان، فیلسوفان و دانشمندان از تمدنهای مختلف بود، بازتاب همان سیاست گشودگی و پذیرندگی بود که ساسانیان را از بسیاری از همسایگانشان متمایز میساخت.
🍂 این نظام فکری و ساختار فرهنگی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، همچنان به حیات خود ادامه داد و در قالب دستگاه اداری خلافت عباسی بازتولید شد. چنانکه خاندان برمکی، که از دل همین سنت ایرانی برخاسته بودند، در قرون نخستین اسلامی، نهتنها سازماندهی اداری خلافت را بر عهده گرفتند، بلکه بنیانگذاران یکی از بزرگترین جنبشهای علمی در تاریخ جهان اسلام شدند.
🍂 این رویکرد که در دورههای پیشااسلامی شکل گرفت و سپس در دوران خلافت عباسی به اوج خود رسید، در سازماندهی نهادهای علمی و ترجمه متون و ایجاد زیرساختهای پژوهشی نقش بسزایی داشت. از این منظر، ورود وزرای ایرانی به دربار عباسی - به ویژه ظهور خاندانهایی چون برمکیان، سهلیان و نوبختیان - نقطه عطفی در انتقال و بروز دانشهای چندگانه از زبانها و فرهنگهای مختلف بود.
🍂 در این جستار، با پرداختن به ابعاد تاریخی، فرهنگی و سازمانی، سعی کردیم تا نشان دهیم که چگونه الگوی ایرانی پذیرش تجارب ملتها، به عنوان نیروی محرکه اصلی جنبش علمی در دوران عباسی ظاهر شد و در نهایت چگونه این الگو توانست تأثیرات بلندمدتی بر ساختارهای علمی و اداری جهان اسلام بگذارد. همچنین به بررسی علل افول این روند و پیامدهای فرهنگی آن پرداخته شد.
🍂 تمدن ایران پیش از ورود اسلام از نظر فرهنگی و اداری به یکی از پیشرفتهترین تمدنهای زمان خود محسوب می شد. شاهان ساسانی با بهرهگیری از تجربههای گذشته، نه تنها در امور نظامی و سیاسی بلکه در زمینههای فرهنگی و علمی نیز الگوهای نوینی را ارائه دادند. از جمله این الگوها، میتوان به دوره انوشیروان اشاره کرد. انوشیروان به عنوان فرمانروایی مدیر و مدبر، سیاستهایی اتخاذ کرد که تکیه بر پذیرش دانشهای متنوع و تعامل با فرهنگهای دیگر را در پی داشت.
🍂 در دوران انوشیروان، نهادهایی همچون دانشگاه گندیشاپو به عنوان مراکز تبادل فرهنگی و علمی شکل گرفتند. این مراکز با دعوت از دانشمندان مختلف، از جمله یونانیان، هندیان و حتی نمایندگان فرهنگهای بومی ایران، فضایی فراهم ساختند که در آن دانش آزادانه دست به دست می شد. این سیستم چندبعدی در پذیرش و انتقال دانش، زمینه نوآوریهای بعدی را فراهم آورد و بعدها الگوی اصلی اداره علمی در دوران اسلامی گردید. توجه داشته باشیم که ساختار این نهادهای علمی کمتر به مدارس یونان و روم شباهت داشتند و در مهد اسلام، یعنی مدینه نیز هیچ خبری از نهادهای تولید علم نبود.
🍂 یکی از مهمترین دستاوردهای تمدن ساسانی، فعالیتهای ترجمهای و نگهداری از دانشهای قدیمی بود. دانشمندان ایرانی با ترجمه متون علمی یونانی و هندی به زبان پهلوی، پایههای نظام علمی را مستحکم کردند. این ترجمهها نه تنها به حفظ آثار بزرگ تمدنهای گذشته کمک کردند بلکه بذرهای اندیشههای نو را در دل جامعه ایرانی نهادینه ساختند.
🍂 این فعالیتهای ترجمهای، نشاندهنده این واقعیت است که ایرانیان همواره در پی کسب دانش از منابع مختلف بودهاند و از محدودیتهای زبانی و فرهنگی فراتر رفتهاند. تجربیات این دورههای پیشااسلامی، به عنوان یک سرمایه فرهنگی، پس از ورود اسلام به ایران، به سرعت مورد بهرهبرداری قرار گرفت و به عنوان سنگ بنای ساختارهای علمی و اداری جدید به کار رفت.
🍂 با پایان صد و اندی سال سکوت علمی دوران محمد، خلفای راشدین و امویان، با برآمدن خلافت عباسی، تغییرات بنیادینی در ساختارهای حکومتی و فرهنگی جهان اسلام به وجود آمد. برخلاف امویان که بیشتر بر فتوحات و گسترش سرزمینها تمرکز داشتند، عباسیان تصمیم گرفتند تا دستگاه دولتی خود را از نو تنظیم کنند. در این میان، تجربه و دانش ایرانیان به عنوان عاملی کارآمد در سازماندهی امور کشور و اداره امور علمی به چشم آمد.
🍂 ورود وزرای ایرانی به دربار عباسی، به ویژه ظهور خاندانی مانند برمکیان، نقطه عطفی در تاریخ خلافت به شمار میآید. این خاندان ایرانی با استفاده از سنتهای پیشین خود در مدیریت اداری و فرهنگی، ساختارهای نوینی را بنا نهادند که باعث تحول در سیستم دولتی و علمی شدند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۷)
🔺 این نگاه باز، گشوده و پذیرنده که در سیاستهای بهرام گور جلوهگر شد، در دوره انوشیروان به شکل ساختاریتر و نظاممندتری دنبال شد. اگر بهرام از تجربه زندگی در میان اقوام گوناگون و بهرهگیری از دانش و مهارتهای دیگر ملتها سود جست، انوشیروان این رویکرد را به سطحی بالاتر برد و آن را در سیاستگذاریهای کلان علمی و اداری کشور نهادینه کرد.
🍂 تاسیس مراکزی چون گندیشاپور، که محل تجمع پزشکان، فیلسوفان و دانشمندان از تمدنهای مختلف بود، بازتاب همان سیاست گشودگی و پذیرندگی بود که ساسانیان را از بسیاری از همسایگانشان متمایز میساخت.
🍂 این نظام فکری و ساختار فرهنگی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، همچنان به حیات خود ادامه داد و در قالب دستگاه اداری خلافت عباسی بازتولید شد. چنانکه خاندان برمکی، که از دل همین سنت ایرانی برخاسته بودند، در قرون نخستین اسلامی، نهتنها سازماندهی اداری خلافت را بر عهده گرفتند، بلکه بنیانگذاران یکی از بزرگترین جنبشهای علمی در تاریخ جهان اسلام شدند.
🍂 این رویکرد که در دورههای پیشااسلامی شکل گرفت و سپس در دوران خلافت عباسی به اوج خود رسید، در سازماندهی نهادهای علمی و ترجمه متون و ایجاد زیرساختهای پژوهشی نقش بسزایی داشت. از این منظر، ورود وزرای ایرانی به دربار عباسی - به ویژه ظهور خاندانهایی چون برمکیان، سهلیان و نوبختیان - نقطه عطفی در انتقال و بروز دانشهای چندگانه از زبانها و فرهنگهای مختلف بود.
🍂 در این جستار، با پرداختن به ابعاد تاریخی، فرهنگی و سازمانی، سعی کردیم تا نشان دهیم که چگونه الگوی ایرانی پذیرش تجارب ملتها، به عنوان نیروی محرکه اصلی جنبش علمی در دوران عباسی ظاهر شد و در نهایت چگونه این الگو توانست تأثیرات بلندمدتی بر ساختارهای علمی و اداری جهان اسلام بگذارد. همچنین به بررسی علل افول این روند و پیامدهای فرهنگی آن پرداخته شد.
🍂 تمدن ایران پیش از ورود اسلام از نظر فرهنگی و اداری به یکی از پیشرفتهترین تمدنهای زمان خود محسوب می شد. شاهان ساسانی با بهرهگیری از تجربههای گذشته، نه تنها در امور نظامی و سیاسی بلکه در زمینههای فرهنگی و علمی نیز الگوهای نوینی را ارائه دادند. از جمله این الگوها، میتوان به دوره انوشیروان اشاره کرد. انوشیروان به عنوان فرمانروایی مدیر و مدبر، سیاستهایی اتخاذ کرد که تکیه بر پذیرش دانشهای متنوع و تعامل با فرهنگهای دیگر را در پی داشت.
🍂 در دوران انوشیروان، نهادهایی همچون دانشگاه گندیشاپو به عنوان مراکز تبادل فرهنگی و علمی شکل گرفتند. این مراکز با دعوت از دانشمندان مختلف، از جمله یونانیان، هندیان و حتی نمایندگان فرهنگهای بومی ایران، فضایی فراهم ساختند که در آن دانش آزادانه دست به دست می شد. این سیستم چندبعدی در پذیرش و انتقال دانش، زمینه نوآوریهای بعدی را فراهم آورد و بعدها الگوی اصلی اداره علمی در دوران اسلامی گردید. توجه داشته باشیم که ساختار این نهادهای علمی کمتر به مدارس یونان و روم شباهت داشتند و در مهد اسلام، یعنی مدینه نیز هیچ خبری از نهادهای تولید علم نبود.
🍂 یکی از مهمترین دستاوردهای تمدن ساسانی، فعالیتهای ترجمهای و نگهداری از دانشهای قدیمی بود. دانشمندان ایرانی با ترجمه متون علمی یونانی و هندی به زبان پهلوی، پایههای نظام علمی را مستحکم کردند. این ترجمهها نه تنها به حفظ آثار بزرگ تمدنهای گذشته کمک کردند بلکه بذرهای اندیشههای نو را در دل جامعه ایرانی نهادینه ساختند.
🍂 این فعالیتهای ترجمهای، نشاندهنده این واقعیت است که ایرانیان همواره در پی کسب دانش از منابع مختلف بودهاند و از محدودیتهای زبانی و فرهنگی فراتر رفتهاند. تجربیات این دورههای پیشااسلامی، به عنوان یک سرمایه فرهنگی، پس از ورود اسلام به ایران، به سرعت مورد بهرهبرداری قرار گرفت و به عنوان سنگ بنای ساختارهای علمی و اداری جدید به کار رفت.
🍂 با پایان صد و اندی سال سکوت علمی دوران محمد، خلفای راشدین و امویان، با برآمدن خلافت عباسی، تغییرات بنیادینی در ساختارهای حکومتی و فرهنگی جهان اسلام به وجود آمد. برخلاف امویان که بیشتر بر فتوحات و گسترش سرزمینها تمرکز داشتند، عباسیان تصمیم گرفتند تا دستگاه دولتی خود را از نو تنظیم کنند. در این میان، تجربه و دانش ایرانیان به عنوان عاملی کارآمد در سازماندهی امور کشور و اداره امور علمی به چشم آمد.
🍂 ورود وزرای ایرانی به دربار عباسی، به ویژه ظهور خاندانی مانند برمکیان، نقطه عطفی در تاریخ خلافت به شمار میآید. این خاندان ایرانی با استفاده از سنتهای پیشین خود در مدیریت اداری و فرهنگی، ساختارهای نوینی را بنا نهادند که باعث تحول در سیستم دولتی و علمی شدند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘نقد بهمثابه روشنگری (۵۱)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۶)
🍂 اگر در دوران انوشیروان، دانشگاه گندیشاپور نمادِ این گشودگی بهسوی دانشِ جهانی بود، در دوران برمکیان و وزرای ایرانیِ عباسیان، این…
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۶)
🍂 اگر در دوران انوشیروان، دانشگاه گندیشاپور نمادِ این گشودگی بهسوی دانشِ جهانی بود، در دوران برمکیان و وزرای ایرانیِ عباسیان، این…
📘نقد بهمثابه روشنگری (۵۳)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۸)
🔻خاندان برمکی، به عنوان نمایندگان اصلی الگوی ایرانی در دربار عباسی، نقشی کلیدی در راهاندازی نهادهای علمی داشتند. فعالیتهای آنها در زمینههای مختلف قابل بررسی است:
▪️تاسیس دارالحکمههای متعدد: برمکیان با ایجاد مراکز پژوهشی در بغداد و شهرهای مهم دیگر، بستری را فراهم آوردند تا دانشمندان از اقوام و زبانهای مختلف گرد هم آیند. این دارالحکمهها محلی برای ترجمه، تفسیر و تبادل افکار بودند.
▪️مدلسازی ساختار اداری: ساختارهای دیوانی و اداری که بر مبنای سنتهای ساسانی شکل گرفته بودند، توسط برمکیان به کار گرفته شدند. این سیستمها با بهرهگیری از تجربیات پیشین ایرانی، از یک سو نظم و هماهنگی در اداره امور را ایجاد کردند و از سوی دیگر زمینه رشد علمی را تسهیل نمودند.
▪️ترجمه و انتقال دانش: برمکیان به ترتیبدهی و سازماندهی فعالیتهای ترجمهای پرداختند. آنها متون یونانی، هندی و حتی آثار پیشااسلامی را از زبانهای بومی به عربی برگرداندند. این فعالیتها به ایجاد یک بستر علمی چندفرهنگی منجر شد که بعدها تاثیرات بلندمدتی بر جریانهای علمی در سراسر جهان اسلام گذاشت.
🍂 برمکیان نه تنها به انتقال دانش کمک کردند، بلکه با ایجاد ساختارهای پژوهشی و اداری، الگویی برای سایر نهادهای علمی در دوران بعدی عرضه نمودند. این الگو نشاندهندۀ تعهد به پذیرش و ادغامِ تجربیات مختلف است که بیش از همه، از سنتِ علمی گندیشاپور سرچشمه میگرفت.
🔻یکی از مهمترین دستاوردهای دوران عباسی «نهضت ترجمه» بودهاست. این نهضت که با همکاری دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان بهاجرا درآمد (این مهمترین نکته و البته مخالفِ روحِ اخلاقیاتِ قرآنی در برحذر داشتن از دوستی و همیاری با نامسلمانان بود -مثلا ن.ک آیۀ ۵۱ مائده) زمینه انتقال گستردۀ متون علمی و فلسفی از زبانهای یونانی، هندی و پهلوی به عربی را فراهم ساخت. اهمیتِ این فرآیند به چند نکته کلیدی برمیگردد:
▪️حفظ و گسترش دانشهای پیشین: ترجمههای انجام شده، منابع ارزشمندی از دانشهای قدیمی را به نسلهای بعد منتقل کردند. این متون، پس از ترجمه، نهتنها مورد استفادۀ علمای اسلامی قرار گرفتند، بلکه باعث بروز نوآوریهای علمی و فلسفی شدند.
▪️ایجاد تبادل فرهنگی: نهضت ترجمه، پلی میان تمدنهای مختلف ایجاد کرد. دانشمندان غیرمسلمان مانند مسیحیان نستوری و مترجمان یهودی در کنار دانشمندان مسلمان به ترجمه و تفسیر متون پرداختند. این همکاریهای چندفرهنگی، به شکوفایی یک فرهنگ علمی جامع منجر شد.
▪️تأثیر بر ساختارهای علمی: فعالیتهای ترجمه باعث تاسیسِ مراکز پژوهشی و آموزشی در سراسر جهان اسلام شد. «دارالحکمه»های بغداد و سایر مراکز علمی، نهتنها بستر نگهداری دانش را فراهم کردند، بلکه از طریق برگزاری مجامع و بحثهای علمی، نوآوری و تبادل ایدهها را به شکوفایی رساندند و زمینهساز پیشرفتهای علمی و فلسفی شدند.
🔻یکی از ویژگیهای شاخص نهضت ترجمه، حضورِ فعالِ دانشمندان از اقوام و مذاهب مختلف بود. ایرانیان زرتشتی، مسیحیان نستوری و یهودیان با تواناییهای زبانی و آشنایی عمیق با متون اصلی، به ترجمه و تفسیر آثار علمی کمک کردند. این فرآیند چندجانبه به چند طریق اثرگذار بود:
▪️انتقال دانش فلسفی: متون فلسفی از طریق مترجمانی چون «ابن مقفع» به زبان عربی وارد محافل علمی شدند. این امر باعث شد که فلسفۀ یونانی نه تنها حفظ شود، بلکه بهعنوان پایهای برای گسترش اندیشههای نوین در جهان اسلام مطرح گردد.
▪️پیشرفت در علوم پزشکی: ترجمۀ متون پزشکی از زبانهای یونانی و هندی توسط دانشمندان ایرانی و نستوری، موجب پیشرفتهای چشمگیری در علوم پزشکی شد. این ترجمهها باعثِ گردآوری دانشهای قدیمی و توسعه نظریات نوین پزشکی گردید.
▪️تأثیر بر علوم ریاضی و نجوم: متون ریاضی و نجومی که از ایران، یونان و هند به دست آمده بودند، از طریق ترجمه به عربی و سپس به سایر زبانها، موجبات رشد علم ریاضی و نجوم در خلافت عباسی را فراهم ساختند.
🔺این «تعامل چندفرهنگی» و «تبادل آزاد دانش»، نهتنها منجر به حفظ میراثهای علمی پیشین شد، بلکه به ایجاد بسترهای نوین فکری برای پژوهشهای بعدی انجامید. بهعبارت دیگر، «نهضت ترجمه» به عنوان موتور محرکه دانش نوین در خلافت عباسی، تأثیری بیبدیل در شکلگیریِ اندیشههای علمی و فلسفی داشت.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۸)
🔻خاندان برمکی، به عنوان نمایندگان اصلی الگوی ایرانی در دربار عباسی، نقشی کلیدی در راهاندازی نهادهای علمی داشتند. فعالیتهای آنها در زمینههای مختلف قابل بررسی است:
▪️تاسیس دارالحکمههای متعدد: برمکیان با ایجاد مراکز پژوهشی در بغداد و شهرهای مهم دیگر، بستری را فراهم آوردند تا دانشمندان از اقوام و زبانهای مختلف گرد هم آیند. این دارالحکمهها محلی برای ترجمه، تفسیر و تبادل افکار بودند.
▪️مدلسازی ساختار اداری: ساختارهای دیوانی و اداری که بر مبنای سنتهای ساسانی شکل گرفته بودند، توسط برمکیان به کار گرفته شدند. این سیستمها با بهرهگیری از تجربیات پیشین ایرانی، از یک سو نظم و هماهنگی در اداره امور را ایجاد کردند و از سوی دیگر زمینه رشد علمی را تسهیل نمودند.
▪️ترجمه و انتقال دانش: برمکیان به ترتیبدهی و سازماندهی فعالیتهای ترجمهای پرداختند. آنها متون یونانی، هندی و حتی آثار پیشااسلامی را از زبانهای بومی به عربی برگرداندند. این فعالیتها به ایجاد یک بستر علمی چندفرهنگی منجر شد که بعدها تاثیرات بلندمدتی بر جریانهای علمی در سراسر جهان اسلام گذاشت.
🍂 برمکیان نه تنها به انتقال دانش کمک کردند، بلکه با ایجاد ساختارهای پژوهشی و اداری، الگویی برای سایر نهادهای علمی در دوران بعدی عرضه نمودند. این الگو نشاندهندۀ تعهد به پذیرش و ادغامِ تجربیات مختلف است که بیش از همه، از سنتِ علمی گندیشاپور سرچشمه میگرفت.
🔻یکی از مهمترین دستاوردهای دوران عباسی «نهضت ترجمه» بودهاست. این نهضت که با همکاری دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان بهاجرا درآمد (این مهمترین نکته و البته مخالفِ روحِ اخلاقیاتِ قرآنی در برحذر داشتن از دوستی و همیاری با نامسلمانان بود -مثلا ن.ک آیۀ ۵۱ مائده) زمینه انتقال گستردۀ متون علمی و فلسفی از زبانهای یونانی، هندی و پهلوی به عربی را فراهم ساخت. اهمیتِ این فرآیند به چند نکته کلیدی برمیگردد:
▪️حفظ و گسترش دانشهای پیشین: ترجمههای انجام شده، منابع ارزشمندی از دانشهای قدیمی را به نسلهای بعد منتقل کردند. این متون، پس از ترجمه، نهتنها مورد استفادۀ علمای اسلامی قرار گرفتند، بلکه باعث بروز نوآوریهای علمی و فلسفی شدند.
▪️ایجاد تبادل فرهنگی: نهضت ترجمه، پلی میان تمدنهای مختلف ایجاد کرد. دانشمندان غیرمسلمان مانند مسیحیان نستوری و مترجمان یهودی در کنار دانشمندان مسلمان به ترجمه و تفسیر متون پرداختند. این همکاریهای چندفرهنگی، به شکوفایی یک فرهنگ علمی جامع منجر شد.
▪️تأثیر بر ساختارهای علمی: فعالیتهای ترجمه باعث تاسیسِ مراکز پژوهشی و آموزشی در سراسر جهان اسلام شد. «دارالحکمه»های بغداد و سایر مراکز علمی، نهتنها بستر نگهداری دانش را فراهم کردند، بلکه از طریق برگزاری مجامع و بحثهای علمی، نوآوری و تبادل ایدهها را به شکوفایی رساندند و زمینهساز پیشرفتهای علمی و فلسفی شدند.
🔻یکی از ویژگیهای شاخص نهضت ترجمه، حضورِ فعالِ دانشمندان از اقوام و مذاهب مختلف بود. ایرانیان زرتشتی، مسیحیان نستوری و یهودیان با تواناییهای زبانی و آشنایی عمیق با متون اصلی، به ترجمه و تفسیر آثار علمی کمک کردند. این فرآیند چندجانبه به چند طریق اثرگذار بود:
▪️انتقال دانش فلسفی: متون فلسفی از طریق مترجمانی چون «ابن مقفع» به زبان عربی وارد محافل علمی شدند. این امر باعث شد که فلسفۀ یونانی نه تنها حفظ شود، بلکه بهعنوان پایهای برای گسترش اندیشههای نوین در جهان اسلام مطرح گردد.
▪️پیشرفت در علوم پزشکی: ترجمۀ متون پزشکی از زبانهای یونانی و هندی توسط دانشمندان ایرانی و نستوری، موجب پیشرفتهای چشمگیری در علوم پزشکی شد. این ترجمهها باعثِ گردآوری دانشهای قدیمی و توسعه نظریات نوین پزشکی گردید.
▪️تأثیر بر علوم ریاضی و نجوم: متون ریاضی و نجومی که از ایران، یونان و هند به دست آمده بودند، از طریق ترجمه به عربی و سپس به سایر زبانها، موجبات رشد علم ریاضی و نجوم در خلافت عباسی را فراهم ساختند.
🔺این «تعامل چندفرهنگی» و «تبادل آزاد دانش»، نهتنها منجر به حفظ میراثهای علمی پیشین شد، بلکه به ایجاد بسترهای نوین فکری برای پژوهشهای بعدی انجامید. بهعبارت دیگر، «نهضت ترجمه» به عنوان موتور محرکه دانش نوین در خلافت عباسی، تأثیری بیبدیل در شکلگیریِ اندیشههای علمی و فلسفی داشت.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘نقد بهمثابه روشنگری (۵۴)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۹)
🔻از مهمترین عوامل موفقیت جنبش علمی عباسی، ایجاد «ساختارهای اداری کارآمد» بود که از الگوی ایرانی ناشی میشد. در دوره برمکیان، با بهرهگیری از سنتهای دیوانی و سازمانهای مدیریتی ساسانی، ساختارهایی بهوجود آمد که زمینۀ پیشرفتِ علمی را تسهیل میکردند. برخی از ویژگیهای این ساختارها عبارتند از:
▪️ساماندهی دقیق امور دولتی: ساختارهای دیوانی و اداری که بر مبنای مدلهای ایرانی تنظیم شدهبودند، به نظم و هماهنگی در ادارۀ قلمرو کمک شایانی نمودند. این نظمِ اداری موجب آزادسازی فضا برای فعالیتهای علمی و پژوهشی گردید.
▪️تاسیس و حمایت از دارالحکمهها: دارالحکمههای بغداد و سایر مراکز مشابه، نه تنها به عنوان مراکز ترجمه بلکه به عنوان نهادهای پژوهشی و آموزشی به کار گرفته شدند. این نهادها با فراهم آوردن امکانات لازم، شرایط لازم برای تبادل آزاد ایدهها و توسعه نظریات علمی را فراهم کردند.
▪️ترویج همکاری بین دانشمندان: ساختارهای اداری نوین، فضایی را ایجاد کردند که در آن دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان میتوانستند با مداخله های سیاسی-دینی کمتری به تبادل افکار بپردازند. این همکاری میان افراد با پیشینههای دینی و نژادی متفاوت، زمینه ظهور ایدههای نو و بینارشتهای را فراهم ساخت.
🔻الگوی مدیریتی ایرانی که در دوران ساسانی و توسط برمکیان به کار گرفته شد، تأثیرات عمیقی بر سازمانهای علمی و اداری بعدی در جهان اسلام داشت. این مدلها از چند جهت قابل توجه هستند:
▪️ساختارهای ایرانی همواره بر انعطافپذیری و پذیرش تغییر تاکید داشتند. این ویژگی به مدیران اجازه میداد تا با تغییر شرایط سیاسی و فرهنگی، سیستمهای اداری را متناسب با نیازهای زمان تطبیق دهند.
▪️در الگوی ایرانی، انتخاب افراد شایسته و متخصص برای مناصب کلیدی امری اساسی محسوب میشد. این رویکرد باعث شد تا افراد با دانش و تجربه، در عرصههای مختلف علمی و مدیریتی ایفای نقش کنند و بستر رشد علمی ایجاد شود.
▪️مدلهای سازمانی ایرانی بهگونهای طراحی شده بودند که فضای مشترکی برای تبادل نظرات و ایدهها میان اعضای جامعه ایجاد کنند. این ویژگی موجب شد تا فعالیتهای پژوهشی و نوآورانه در بین افراد مختلف تقویت شود.
🔺این ویژگیهای سازمانی، در کنار حمایتهای مالی و اداری، به شکوفایی علمی دوران عباسی کمک شایانی نمودند و الگویی برای حکومتهای بعدی از جمله سامانیان و حتی اندلس فراهم آوردند.
🔻با گذشت زمان و تغییر شرایط سیاسی، فضای فکری و علمی جهان اسلام دچار تغییراتی شد که به افول جنبش علمی انجامید. یکی از مهمترین عوامل این تغییر، فشارهای ناشی از جنبشهای دینی و حملات فکری به فلسفه و علوم تجربی بود. در این زمینه، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) در اواخر دوره عباسی و بهویژه پس از دوران برمکیان، ظهور متکلمین و فقهای محافظهکار موجبات محدودسازی فعالیتهای علمی را فراهم ساخت. نظریاتی مانند آنچه در "تهافت الفلاسفه" توسط غزالی ارائه شد، فلسفه و علوم تجربی را به عنوان تهدیدی برای هویت دینی معرفی نمودند.
ب) دانشمندانی که در مسیر انتقال و نوآوری علمی گام برمیداشتند، از جمله ابنسینا، ابن راوندی و رازی، تحت فشار قرار گرفتند و آثار آنها به دلایل مختلف ممنوع یا محدود گردید. این اقدامات باعثِ کاهشِ انگیزه پژوهشی در میان نسلهای آینده شد.
پ) با تاکید بر تفسیر تکبعدی دین و تکیه صرف بر منابع نص محور دینی، فضای فکری به سمت انحصارگرایی حرکت کرد. این تغییر نگرش منجر به از بین رفتن تبادل آزاد ایدهها و کاهش تعامل با دانشهای خارجی گردید. تاثیر فشارهای فکری تنها در حوزۀ نظری محدود نماند؛ بلکه پیامدهای آن به صورت اجتماعی و فرهنگی نیز آشکار شد.
🍂 زمانی که فضای فکری به سمت تعصب و انحصارگرایی متمایل شد، پژوهشهای بینرشتهای به شدت دچار رکود گردید. در مقابل، در دورههایی که مدل پذیرش چندفرهنگی حفظ شده بود، نوآوری و خلاقیت به اوج خود میرسید. در نتیجه فشارهای فکری، بسیاری از نهادهای علمی و اداری که پیشتر با الگوی ایرانی و چندفرهنگی اداره میشدند، باز به الگوهای قدیمی و تکبعدی بازگشتند؛ برای نمونه به گرایش محمد به "ضالهسازی" از کتبِ پیشینیان، از جمله بیزاری او از خواندنِ تورات (ن. ک «تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی»، ذبیح الله صفا) و انجیل و گرایشِ علی به نابودسازی کتابها: "کتابهای پیشینیان را از بین ببرید" (ن.ک: تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص ۲۵۱، به نقل از کتاب "جامع علم و فضل").
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۱۹)
🔻از مهمترین عوامل موفقیت جنبش علمی عباسی، ایجاد «ساختارهای اداری کارآمد» بود که از الگوی ایرانی ناشی میشد. در دوره برمکیان، با بهرهگیری از سنتهای دیوانی و سازمانهای مدیریتی ساسانی، ساختارهایی بهوجود آمد که زمینۀ پیشرفتِ علمی را تسهیل میکردند. برخی از ویژگیهای این ساختارها عبارتند از:
▪️ساماندهی دقیق امور دولتی: ساختارهای دیوانی و اداری که بر مبنای مدلهای ایرانی تنظیم شدهبودند، به نظم و هماهنگی در ادارۀ قلمرو کمک شایانی نمودند. این نظمِ اداری موجب آزادسازی فضا برای فعالیتهای علمی و پژوهشی گردید.
▪️تاسیس و حمایت از دارالحکمهها: دارالحکمههای بغداد و سایر مراکز مشابه، نه تنها به عنوان مراکز ترجمه بلکه به عنوان نهادهای پژوهشی و آموزشی به کار گرفته شدند. این نهادها با فراهم آوردن امکانات لازم، شرایط لازم برای تبادل آزاد ایدهها و توسعه نظریات علمی را فراهم کردند.
▪️ترویج همکاری بین دانشمندان: ساختارهای اداری نوین، فضایی را ایجاد کردند که در آن دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان میتوانستند با مداخله های سیاسی-دینی کمتری به تبادل افکار بپردازند. این همکاری میان افراد با پیشینههای دینی و نژادی متفاوت، زمینه ظهور ایدههای نو و بینارشتهای را فراهم ساخت.
🔻الگوی مدیریتی ایرانی که در دوران ساسانی و توسط برمکیان به کار گرفته شد، تأثیرات عمیقی بر سازمانهای علمی و اداری بعدی در جهان اسلام داشت. این مدلها از چند جهت قابل توجه هستند:
▪️ساختارهای ایرانی همواره بر انعطافپذیری و پذیرش تغییر تاکید داشتند. این ویژگی به مدیران اجازه میداد تا با تغییر شرایط سیاسی و فرهنگی، سیستمهای اداری را متناسب با نیازهای زمان تطبیق دهند.
▪️در الگوی ایرانی، انتخاب افراد شایسته و متخصص برای مناصب کلیدی امری اساسی محسوب میشد. این رویکرد باعث شد تا افراد با دانش و تجربه، در عرصههای مختلف علمی و مدیریتی ایفای نقش کنند و بستر رشد علمی ایجاد شود.
▪️مدلهای سازمانی ایرانی بهگونهای طراحی شده بودند که فضای مشترکی برای تبادل نظرات و ایدهها میان اعضای جامعه ایجاد کنند. این ویژگی موجب شد تا فعالیتهای پژوهشی و نوآورانه در بین افراد مختلف تقویت شود.
🔺این ویژگیهای سازمانی، در کنار حمایتهای مالی و اداری، به شکوفایی علمی دوران عباسی کمک شایانی نمودند و الگویی برای حکومتهای بعدی از جمله سامانیان و حتی اندلس فراهم آوردند.
🔻با گذشت زمان و تغییر شرایط سیاسی، فضای فکری و علمی جهان اسلام دچار تغییراتی شد که به افول جنبش علمی انجامید. یکی از مهمترین عوامل این تغییر، فشارهای ناشی از جنبشهای دینی و حملات فکری به فلسفه و علوم تجربی بود. در این زمینه، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) در اواخر دوره عباسی و بهویژه پس از دوران برمکیان، ظهور متکلمین و فقهای محافظهکار موجبات محدودسازی فعالیتهای علمی را فراهم ساخت. نظریاتی مانند آنچه در "تهافت الفلاسفه" توسط غزالی ارائه شد، فلسفه و علوم تجربی را به عنوان تهدیدی برای هویت دینی معرفی نمودند.
ب) دانشمندانی که در مسیر انتقال و نوآوری علمی گام برمیداشتند، از جمله ابنسینا، ابن راوندی و رازی، تحت فشار قرار گرفتند و آثار آنها به دلایل مختلف ممنوع یا محدود گردید. این اقدامات باعثِ کاهشِ انگیزه پژوهشی در میان نسلهای آینده شد.
پ) با تاکید بر تفسیر تکبعدی دین و تکیه صرف بر منابع نص محور دینی، فضای فکری به سمت انحصارگرایی حرکت کرد. این تغییر نگرش منجر به از بین رفتن تبادل آزاد ایدهها و کاهش تعامل با دانشهای خارجی گردید. تاثیر فشارهای فکری تنها در حوزۀ نظری محدود نماند؛ بلکه پیامدهای آن به صورت اجتماعی و فرهنگی نیز آشکار شد.
🍂 زمانی که فضای فکری به سمت تعصب و انحصارگرایی متمایل شد، پژوهشهای بینرشتهای به شدت دچار رکود گردید. در مقابل، در دورههایی که مدل پذیرش چندفرهنگی حفظ شده بود، نوآوری و خلاقیت به اوج خود میرسید. در نتیجه فشارهای فکری، بسیاری از نهادهای علمی و اداری که پیشتر با الگوی ایرانی و چندفرهنگی اداره میشدند، باز به الگوهای قدیمی و تکبعدی بازگشتند؛ برای نمونه به گرایش محمد به "ضالهسازی" از کتبِ پیشینیان، از جمله بیزاری او از خواندنِ تورات (ن. ک «تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی»، ذبیح الله صفا) و انجیل و گرایشِ علی به نابودسازی کتابها: "کتابهای پیشینیان را از بین ببرید" (ن.ک: تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص ۲۵۱، به نقل از کتاب "جامع علم و فضل").
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘نقد بهمثابه روشنگری (۵۶)
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۲۱)
🔻درسهای تاریخی الگوی ایرانی پذیرشِ دانش و تجارب خارجی، امروزه نیز میتواند چراغِ راه برای جوامع معاصر باشد. در عصر جهانیشدن و فضای آزاد اینترنتی (چیزی که برای نظام شیعی و اسلاممحور و انحصارطلب، و در عین حال انزواگرای ج.ا، کمترین معنایی ندارد)، تعامل میان فرهنگها و انتقالِ آزاد ایدهها، به یکی از ملزوماتِ پیشرفتِ علمی تبدیل شدهاست. برخی از نکات کلیدی در این زمینه عبارتند از:
الف) همانطور که الگوی ایرانیِ در گذشته موجب تبادل آزاد دانش میان ملتها شد، امروزه نیز باید تلاش شود تا پژوهشگران از کشورهای مختلف بتوانند با یکدیگر همکاری کنند و از تجارب یکدیگر بهره ببرند؛
ب) انحصارگرایی فکری و تکیه صرف بر منابع درونزاد و نصمحوری، منجر به رکود و کاهشِ نوآوری میشود. به همین دلیل، سیاستگذاران و مدیران علمی باید از تجربیات گذشته عبرت بگیرند و فضایی باز برای پژوهشهای بینرشتهای و چندفرهنگی فراهم آورند؛
پ) ارزشهای فرهنگی هر جامعه، در تعامل با سایر تمدنها به اوج خود میرسند. از این رو، پذیرش و ارج نهادن به میراثهای فرهنگی و علمی کشورهای دیگر میتواند محرکی برای نوآوری و رشد علمی در سطح جهانی باشد. این درسهای تاریخی، امروزه نیز میتوانند زمینهساز تحولات مثبت در عرصه علم و فناوری شوند؛ چرا که تنها در فضایی که تبادل آزاد ایدهها و تجارب مدنظر قرار گیرد، میتوان به دستاوردهای بزرگ نوین دست یافت.
🔻در میانِ دیدگاههای موجود دربارۀ «دوران زرین علم» در خاورمیانه، برداشتهایی وجود دارد که بهاشتباه، دستاوردهای علمی این دوره را منحصراً حاصلِ تشویقهای دینی میدانند. چنین دیدگاهی:
- کوششهای علمی را به توصیههای مذهبی و تفسیرهای محدود از قرآن و حدیث فرومیکاهد؛
- نقش تعیینکنندۀ مترجمان و دانشمندان غیرمسلمان را نادیده میگیرد؛
- و سازوکارهای نهادی، مدیریتی و برنامهریزیشده آن دوران را به حاشیه میراند؛
🔺اما بررسی دقیق تاریخ نشان میدهد که علیرغم اهمیت برخی تفسیرهای منابع دینی، الگویِ پذیرش چندفرهنگی و سازماندهی بر مبنای سنتهای ایرانی، همان رکن اساسی شکوفایی علمی در دوران عباسی بوده است.
🔻بسیاری از روایتها بر نقش دینی و مذهبی تأکید میکنند و دستاوردهای برمکیان و وزرای ایرانی را به عنوان نتیجه دستورات الهی معرفی میکنند. در حالی که واقعیت تاریخی بیانگر این نکته است که:
برمکیان با بهرهگیری از تجربیات پیشین و الگوهای مدیریتی ایرانی، زیرساختهای علمی و فرهنگی را بنا نهادهاند؛ و فعالیتهای ترجمه و انتقال دانش، محصول تعامل چندفرهنگی بوده و صرفاً نتیجۀ تشویق دینی نبودهاست. این برداشت تکبعدی، نقشِ عوامل انسانی، سازمانی و فرهنگی را در شکوفایی علمی نادیده میگیرد و تصویر ناقصی از واقعیت به نفع دین اسلام ارائه میدهد.
🔻برای درک صحیح و جامع دوران «زرین علم» در زمانِ سیطرۀ اسلام، ضروریست که از دیدگاهی چندبعدی و انتقادی به موضوع نگاه شود. این دیدگاه باید شاملِ:
▪️تحلیل دقیقِ نقشِ الگوهای فرهنگی و سازمانی،
▪️بررسی تعاملات میان دانشمندان از اقوام و مذاهب مختلف،
▪️و ارزیابی تأثیر سیاستهای دولتی و اداری در شکلدهی به فضای پژوهشی باشد.
🍂 تنها از رهگذر یک رویکرد چندبُعدی و انتقادی است که میتوان به درکی ژرف از روندهای تاریخی دست یافت و از آن، درسهای معتبری برای آینده استخراج کرد. تحلیل تاریخ، نیازمند پرهیز از سادهسازیهای ایدئولوژیک و توجه همزمان به تمامی عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که در شکلگیری تحولات تمدنی نقش داشتهاند. هر گونه تحلیل که تنها بر یک عامل خاص متمرکز شود، نهتنها تصویری ناقص از گذشته ارائه میدهد، بلکه مسیر شناخت علمی را نیز مخدوش میسازد.
🔺بر این اساس، اتهامی که کانال مدرسه به نویسندگان کانال نقدآگین وارد ساخته و آنان را به داشتنِ "نگاه تکبعدی به اسلام و تمدن اسلامی" متهم کردهاست، در واقع بیش از هر چیز، انعکاسی از رویکردِ خودِ این کانال است. برخلاف ادعایِ این کانال فلسفی، آنچه در این بحث دچار یکجانبهنگریست، نه «نگاه انتقادی به اسلام»، بلکه دیدگاهیست که نقش اسلام را در جنبشِ علمیِ تمدنِ اسلامی، «بهشکلی اغراقآمیز برجسته میکند» و دیگر عواملِ بنیادین، بهویژه «ایدۀ راهنمای بزرگمهری-نوشیزوانی»، را به حاشیه میراند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقد کانال مدرسه بر نقدآگین در ترازو
3️⃣1️⃣ اتهام سیزدهم: تکبعدی دیدن دین و تمدن اسلامی (۲۱)
🔻درسهای تاریخی الگوی ایرانی پذیرشِ دانش و تجارب خارجی، امروزه نیز میتواند چراغِ راه برای جوامع معاصر باشد. در عصر جهانیشدن و فضای آزاد اینترنتی (چیزی که برای نظام شیعی و اسلاممحور و انحصارطلب، و در عین حال انزواگرای ج.ا، کمترین معنایی ندارد)، تعامل میان فرهنگها و انتقالِ آزاد ایدهها، به یکی از ملزوماتِ پیشرفتِ علمی تبدیل شدهاست. برخی از نکات کلیدی در این زمینه عبارتند از:
الف) همانطور که الگوی ایرانیِ در گذشته موجب تبادل آزاد دانش میان ملتها شد، امروزه نیز باید تلاش شود تا پژوهشگران از کشورهای مختلف بتوانند با یکدیگر همکاری کنند و از تجارب یکدیگر بهره ببرند؛
ب) انحصارگرایی فکری و تکیه صرف بر منابع درونزاد و نصمحوری، منجر به رکود و کاهشِ نوآوری میشود. به همین دلیل، سیاستگذاران و مدیران علمی باید از تجربیات گذشته عبرت بگیرند و فضایی باز برای پژوهشهای بینرشتهای و چندفرهنگی فراهم آورند؛
پ) ارزشهای فرهنگی هر جامعه، در تعامل با سایر تمدنها به اوج خود میرسند. از این رو، پذیرش و ارج نهادن به میراثهای فرهنگی و علمی کشورهای دیگر میتواند محرکی برای نوآوری و رشد علمی در سطح جهانی باشد. این درسهای تاریخی، امروزه نیز میتوانند زمینهساز تحولات مثبت در عرصه علم و فناوری شوند؛ چرا که تنها در فضایی که تبادل آزاد ایدهها و تجارب مدنظر قرار گیرد، میتوان به دستاوردهای بزرگ نوین دست یافت.
🔻در میانِ دیدگاههای موجود دربارۀ «دوران زرین علم» در خاورمیانه، برداشتهایی وجود دارد که بهاشتباه، دستاوردهای علمی این دوره را منحصراً حاصلِ تشویقهای دینی میدانند. چنین دیدگاهی:
- کوششهای علمی را به توصیههای مذهبی و تفسیرهای محدود از قرآن و حدیث فرومیکاهد؛
- نقش تعیینکنندۀ مترجمان و دانشمندان غیرمسلمان را نادیده میگیرد؛
- و سازوکارهای نهادی، مدیریتی و برنامهریزیشده آن دوران را به حاشیه میراند؛
🔺اما بررسی دقیق تاریخ نشان میدهد که علیرغم اهمیت برخی تفسیرهای منابع دینی، الگویِ پذیرش چندفرهنگی و سازماندهی بر مبنای سنتهای ایرانی، همان رکن اساسی شکوفایی علمی در دوران عباسی بوده است.
🔻بسیاری از روایتها بر نقش دینی و مذهبی تأکید میکنند و دستاوردهای برمکیان و وزرای ایرانی را به عنوان نتیجه دستورات الهی معرفی میکنند. در حالی که واقعیت تاریخی بیانگر این نکته است که:
برمکیان با بهرهگیری از تجربیات پیشین و الگوهای مدیریتی ایرانی، زیرساختهای علمی و فرهنگی را بنا نهادهاند؛ و فعالیتهای ترجمه و انتقال دانش، محصول تعامل چندفرهنگی بوده و صرفاً نتیجۀ تشویق دینی نبودهاست. این برداشت تکبعدی، نقشِ عوامل انسانی، سازمانی و فرهنگی را در شکوفایی علمی نادیده میگیرد و تصویر ناقصی از واقعیت به نفع دین اسلام ارائه میدهد.
🔻برای درک صحیح و جامع دوران «زرین علم» در زمانِ سیطرۀ اسلام، ضروریست که از دیدگاهی چندبعدی و انتقادی به موضوع نگاه شود. این دیدگاه باید شاملِ:
▪️تحلیل دقیقِ نقشِ الگوهای فرهنگی و سازمانی،
▪️بررسی تعاملات میان دانشمندان از اقوام و مذاهب مختلف،
▪️و ارزیابی تأثیر سیاستهای دولتی و اداری در شکلدهی به فضای پژوهشی باشد.
🍂 تنها از رهگذر یک رویکرد چندبُعدی و انتقادی است که میتوان به درکی ژرف از روندهای تاریخی دست یافت و از آن، درسهای معتبری برای آینده استخراج کرد. تحلیل تاریخ، نیازمند پرهیز از سادهسازیهای ایدئولوژیک و توجه همزمان به تمامی عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که در شکلگیری تحولات تمدنی نقش داشتهاند. هر گونه تحلیل که تنها بر یک عامل خاص متمرکز شود، نهتنها تصویری ناقص از گذشته ارائه میدهد، بلکه مسیر شناخت علمی را نیز مخدوش میسازد.
🔺بر این اساس، اتهامی که کانال مدرسه به نویسندگان کانال نقدآگین وارد ساخته و آنان را به داشتنِ "نگاه تکبعدی به اسلام و تمدن اسلامی" متهم کردهاست، در واقع بیش از هر چیز، انعکاسی از رویکردِ خودِ این کانال است. برخلاف ادعایِ این کانال فلسفی، آنچه در این بحث دچار یکجانبهنگریست، نه «نگاه انتقادی به اسلام»، بلکه دیدگاهیست که نقش اسلام را در جنبشِ علمیِ تمدنِ اسلامی، «بهشکلی اغراقآمیز برجسته میکند» و دیگر عواملِ بنیادین، بهویژه «ایدۀ راهنمای بزرگمهری-نوشیزوانی»، را به حاشیه میراند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin