در باب اصلاح!
این بخشی از نوشته امروز نگارنده در مجله تجارت فردا است، برای جلوگیری از سوء استفاده رندان منتقد عرض می کنم، اشاره اش به کار دشوار اصلاحات بنیادین در مملکت آریایی اسلامی است و ربطی به تجویز بگیر و ببند برای معترضان افزایش قیمت سوخت اخیر ندارد. حرف اصلی اینست که برای اصلاح جدی باید در گام اول تئوری داشت و بعد به مشکلات اجرا اندیشید، بدون تئوری منسجم البته تلاش برای اجرای "درست" بی معناست و البته به فرض وجود آن تئوری، کاربلدی و قاطعیت مجری هم بخش مهمی از کار است. والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
این بخشی از نوشته امروز نگارنده در مجله تجارت فردا است، برای جلوگیری از سوء استفاده رندان منتقد عرض می کنم، اشاره اش به کار دشوار اصلاحات بنیادین در مملکت آریایی اسلامی است و ربطی به تجویز بگیر و ببند برای معترضان افزایش قیمت سوخت اخیر ندارد. حرف اصلی اینست که برای اصلاح جدی باید در گام اول تئوری داشت و بعد به مشکلات اجرا اندیشید، بدون تئوری منسجم البته تلاش برای اجرای "درست" بی معناست و البته به فرض وجود آن تئوری، کاربلدی و قاطعیت مجری هم بخش مهمی از کار است. والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
پنج اشتباه بزرگ در تحلیل اوضاع امروز!
۱. اعتراض های اخیر فقط اقتصادی است. افزایش قیمت سوخت تنها جرقه اعتراض هاست، نه علت آن. یک اشتباه رایج وجود دارد که همه چیز به اقتصاد و افزایش قیمت سوخت تقلیل داده می شود، این پیش فرض به کل خطاست، شلوغی در خیابان بیش از اینکه دلیل اقتصادی داشته باشد، دلیل سیاسی دارد. اعتراض کور در کف خیابان نشانه به بن بست رسیدن سیاست است، این هم یعنی سیاست ورزی به شکل کنونی کارکرد خود را از دست داده است. کار اهالی سیاست گفتگو و یارگیری از گروه های مختلف شهروندان و آماده کردن آنها برای تغییرات درست است، وقتی گروه های سیاسی در انجام این نقش خود ناتوان بمانند، بدیهی است که نارضایتی خود را کف خیابان نشان می دهد. بعید است اعتراض ها و آشوب های کنونی بالا بگیرد، به احتمال زیاد به زودی فرو خواهد نشست، ولی بدون پروژه موجه سیاسی دوباره باید منتظر رویدادهای مشابه بود. تدوین یک پروژه سیاسی مناسب از نان شب هم برای اهالی سیاست ایران واجب تر است، ولی متاسفانه حتی نشانه هایی از آن هم در افق دیده نمی شود.
۲. آدم های عادی چیزی از اوضاع و صلاح جهان نمی فهمند. شهروندان اگر چیزی از علم اقتصاد هم ندانند، در امور شخصی خود بسیار هوشمند عمل می کنند، خیلی ها این حرف درست که تورم (شاخص کلان) پدیده ای پولی است و با افزایش قیمت سوخت به تنهایی تورم رخ نخواهد داد را شاید متوجه نشوند، ولی کاهش قدرت خرید (شاخص خرد) خود را به خوبی حس می کنند. کسی اقتصاد هم نخوانده باشد اینقدر درایت دارد که وقتی قیمت سوخت اش به هزار دلیل موجه جهانی محاسبه می شود، بفهمد قیمت خودرویی (کالایی تجارت پذیر) که می خواهد سوار شود و بسیاری کالاهای دیگر هم باید از همین منطق پیروی کند. اگر چیزی را از کسی می گیریم، باید مشوقی مناسب و کارآمد (و نه پرداخت حق السکوت های یارانه ای به برخی اقشار) را در ازای آن به همه شهروندان ارائه کنیم، چیزی که در درازمدت به بهبود وضعیت همه شهروندان بینجامد.
۳. تئوری مال کتاب هاست، در واقعیت باید "عمل گرا" بود. پیش نیاز یک اصلاح جدی وجود تئوری مناسب است، بدون این تئوری فقط مجموعه ای از اقدامات پراکنده و به اصطلاح "مقتضی" خواهیم داشت که فقط مشکل را بدتر می کنند. وقتی قیمت سوخت اصلاح می شود، باید اجازه داد قیمت ها در بازارهای دیگر هم خود را اصلاح کنند، از یک طرف قیمت سوخت را آزاد می کنیم، ولی با راه انداختن گشت های نظارت بر بازار دنبال سرکوب قیمت هاییم و هر روز ماده و تبصره جدیدی برای کنترل اوضاع وصل می کنیم، طبیعی است که این "عمل گرایی" بعید است به کار بیاید.
۴. اقناع شهروندان عملی نیست، کار را پیش می بریم، مردم عادت می کنند. کشوری وسیع و پرجمعیت مانند ایران با هر میزان منابع در دسترس تنها با زور و اقتدار دولتی اداره نمی شود، نیاز به درجاتی از اقناع و همکاری افکار عمومی وجود دارد. هیچ دولتی نمی تواند واقعیت را شبیه خواسته های خود کند. باید این اطمینان را داد که اصلاحات به نفع آدمهاست، والا خیرخواهانه ترین طرح ها هم کاری پیش نمی برند. شاید کار دولت اعتدال در قضیه اخیر شجاعت تلقی شود، ولی وقتی با اعلام یکباره آن همه را غافلگیر می کند، بعید است جز آب ریختن به آسیاب رقبای داخلی و دشمنان خارجی حاصلی داشته باشد. با مردم گفتگو کردن و اقناع آنها به معنی دوره گرفتن و راه افتادن از این شهر به آن شهر و نمایش عمومی نیست، هرچند گاهی این هم به عنوان یک تاکتیک می تواند موثر باشد. باید با لشکر اندیشه و اثرگذاران بر اندیشه مردم به گفتگو نشست. دولت اعتدال در این زمینه خوب عمل نکرد، استراتژی روابط عمومی نداشت، ندارد و از قرار نخواهد داشت. حتی بسیاری از کسانی که به نوعی حامی واقعی کردن قیمت سوخت بودند، در مواجهه با این شکل از اجرا چندان امکان دفاع از یک سیاست درست را پیدا نکردند. وقتی در تریبون های عمومی با نوعی تحقیر به اهالی اقتصاد گفته می شد که دوباره درس هایشان را بخوانند تا واقعیت های اقتصاد ایران را دریابند، باید فکر روزهای سخت را هم می کردیم.
۵. در "شرایط حساس کنونی" روال با اوضاع عادی تفاوت دارد و دولت می تواند خیلی کارها انجام دهد. اجازه دهید مورد خاص قطع اینترنت را مثال بزنم، هرچند به بهانه امنیت ملی و حفظ نظم صورت گرفته باشد، در تحلیل نهایی چیزی جز تضییع حقوق مالکیت افراد نیست. در واقع یادآور یک اتوریته بی مهار هست که هر وقت صلاح بداند (به بهانه "شرایط حساس کنونی") مردم را از امکاناتشان محروم می کند و نیازی به توضیح هم نمی بیند و شهروندان هم ابزاری هم برای کنترل آن ندارند. طبیعی است که سرمایه گذاران داخلی و خارجی هم نسبت به دولت هایی همواره "درگیر شرایط حساس کنونی" با تردید نگاه می کنند، کاهش سرمایه گذاری هم به معنای تکرار همین مصائب اخیر در آینده است، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
۱. اعتراض های اخیر فقط اقتصادی است. افزایش قیمت سوخت تنها جرقه اعتراض هاست، نه علت آن. یک اشتباه رایج وجود دارد که همه چیز به اقتصاد و افزایش قیمت سوخت تقلیل داده می شود، این پیش فرض به کل خطاست، شلوغی در خیابان بیش از اینکه دلیل اقتصادی داشته باشد، دلیل سیاسی دارد. اعتراض کور در کف خیابان نشانه به بن بست رسیدن سیاست است، این هم یعنی سیاست ورزی به شکل کنونی کارکرد خود را از دست داده است. کار اهالی سیاست گفتگو و یارگیری از گروه های مختلف شهروندان و آماده کردن آنها برای تغییرات درست است، وقتی گروه های سیاسی در انجام این نقش خود ناتوان بمانند، بدیهی است که نارضایتی خود را کف خیابان نشان می دهد. بعید است اعتراض ها و آشوب های کنونی بالا بگیرد، به احتمال زیاد به زودی فرو خواهد نشست، ولی بدون پروژه موجه سیاسی دوباره باید منتظر رویدادهای مشابه بود. تدوین یک پروژه سیاسی مناسب از نان شب هم برای اهالی سیاست ایران واجب تر است، ولی متاسفانه حتی نشانه هایی از آن هم در افق دیده نمی شود.
۲. آدم های عادی چیزی از اوضاع و صلاح جهان نمی فهمند. شهروندان اگر چیزی از علم اقتصاد هم ندانند، در امور شخصی خود بسیار هوشمند عمل می کنند، خیلی ها این حرف درست که تورم (شاخص کلان) پدیده ای پولی است و با افزایش قیمت سوخت به تنهایی تورم رخ نخواهد داد را شاید متوجه نشوند، ولی کاهش قدرت خرید (شاخص خرد) خود را به خوبی حس می کنند. کسی اقتصاد هم نخوانده باشد اینقدر درایت دارد که وقتی قیمت سوخت اش به هزار دلیل موجه جهانی محاسبه می شود، بفهمد قیمت خودرویی (کالایی تجارت پذیر) که می خواهد سوار شود و بسیاری کالاهای دیگر هم باید از همین منطق پیروی کند. اگر چیزی را از کسی می گیریم، باید مشوقی مناسب و کارآمد (و نه پرداخت حق السکوت های یارانه ای به برخی اقشار) را در ازای آن به همه شهروندان ارائه کنیم، چیزی که در درازمدت به بهبود وضعیت همه شهروندان بینجامد.
۳. تئوری مال کتاب هاست، در واقعیت باید "عمل گرا" بود. پیش نیاز یک اصلاح جدی وجود تئوری مناسب است، بدون این تئوری فقط مجموعه ای از اقدامات پراکنده و به اصطلاح "مقتضی" خواهیم داشت که فقط مشکل را بدتر می کنند. وقتی قیمت سوخت اصلاح می شود، باید اجازه داد قیمت ها در بازارهای دیگر هم خود را اصلاح کنند، از یک طرف قیمت سوخت را آزاد می کنیم، ولی با راه انداختن گشت های نظارت بر بازار دنبال سرکوب قیمت هاییم و هر روز ماده و تبصره جدیدی برای کنترل اوضاع وصل می کنیم، طبیعی است که این "عمل گرایی" بعید است به کار بیاید.
۴. اقناع شهروندان عملی نیست، کار را پیش می بریم، مردم عادت می کنند. کشوری وسیع و پرجمعیت مانند ایران با هر میزان منابع در دسترس تنها با زور و اقتدار دولتی اداره نمی شود، نیاز به درجاتی از اقناع و همکاری افکار عمومی وجود دارد. هیچ دولتی نمی تواند واقعیت را شبیه خواسته های خود کند. باید این اطمینان را داد که اصلاحات به نفع آدمهاست، والا خیرخواهانه ترین طرح ها هم کاری پیش نمی برند. شاید کار دولت اعتدال در قضیه اخیر شجاعت تلقی شود، ولی وقتی با اعلام یکباره آن همه را غافلگیر می کند، بعید است جز آب ریختن به آسیاب رقبای داخلی و دشمنان خارجی حاصلی داشته باشد. با مردم گفتگو کردن و اقناع آنها به معنی دوره گرفتن و راه افتادن از این شهر به آن شهر و نمایش عمومی نیست، هرچند گاهی این هم به عنوان یک تاکتیک می تواند موثر باشد. باید با لشکر اندیشه و اثرگذاران بر اندیشه مردم به گفتگو نشست. دولت اعتدال در این زمینه خوب عمل نکرد، استراتژی روابط عمومی نداشت، ندارد و از قرار نخواهد داشت. حتی بسیاری از کسانی که به نوعی حامی واقعی کردن قیمت سوخت بودند، در مواجهه با این شکل از اجرا چندان امکان دفاع از یک سیاست درست را پیدا نکردند. وقتی در تریبون های عمومی با نوعی تحقیر به اهالی اقتصاد گفته می شد که دوباره درس هایشان را بخوانند تا واقعیت های اقتصاد ایران را دریابند، باید فکر روزهای سخت را هم می کردیم.
۵. در "شرایط حساس کنونی" روال با اوضاع عادی تفاوت دارد و دولت می تواند خیلی کارها انجام دهد. اجازه دهید مورد خاص قطع اینترنت را مثال بزنم، هرچند به بهانه امنیت ملی و حفظ نظم صورت گرفته باشد، در تحلیل نهایی چیزی جز تضییع حقوق مالکیت افراد نیست. در واقع یادآور یک اتوریته بی مهار هست که هر وقت صلاح بداند (به بهانه "شرایط حساس کنونی") مردم را از امکاناتشان محروم می کند و نیازی به توضیح هم نمی بیند و شهروندان هم ابزاری هم برای کنترل آن ندارند. طبیعی است که سرمایه گذاران داخلی و خارجی هم نسبت به دولت هایی همواره "درگیر شرایط حساس کنونی" با تردید نگاه می کنند، کاهش سرمایه گذاری هم به معنای تکرار همین مصائب اخیر در آینده است، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
معمای سازندگی!
خیلی ها معتقدند از پس از پایان جنگ، دولت سازندگی اقتصاد ایران را به سمت نوعی بازارگرایی و دور شدن از اقتصاد دستوری (به قول منتقدان نئولیبرالیسم) برد. علتش را هم دور شدن از ارزش ها و آرمان های انقلاب و نفوذ اجنبی و مانند آن دانستند.
از شدت و صحت این ادعا که بگذریم، نکته اساسی در این تغییر مسیر در نظر گرفته نمی شود: نبود نمونه موفق جهانی مستقر! آن سالها (اوایل دهه ۱۹۹۰) فقط پایان جنگ ایران نبود، شاهد فروپاشی بزرگترین نماد اقتصاد غیربازاری در جهان بودیم. ایدئولوژی اقتصادی ورشکسته طبیعی است که اقبالی نخواهد داشت و بدیل پیروز جلب نظر خواهد کرد. اگر شوروی همچنان حضور قوی داشت، شاید سیاست های تعدیل اقتصادی حتی مطرح هم نمی شد. آش آنقدر شور شد که ۱۳۷۴ چپ های اسلامی هم تغییر موضع دادند و حرف های تند قبلی را به طور رسمی پس گرفتند. دیدیم که بعد از بحران ۲۰۰۸ هم حرف های ضدبازار در ایران هم شدت گرفت، در حالیکه اوضاع ایران شباهتی به یک اقتصاد بازار متعارف نداشت.
قدرت یک ایده لزوما به استدلال های آن نیست، به توانایی اش در ایجاد الگوهای مستقر است، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
خیلی ها معتقدند از پس از پایان جنگ، دولت سازندگی اقتصاد ایران را به سمت نوعی بازارگرایی و دور شدن از اقتصاد دستوری (به قول منتقدان نئولیبرالیسم) برد. علتش را هم دور شدن از ارزش ها و آرمان های انقلاب و نفوذ اجنبی و مانند آن دانستند.
از شدت و صحت این ادعا که بگذریم، نکته اساسی در این تغییر مسیر در نظر گرفته نمی شود: نبود نمونه موفق جهانی مستقر! آن سالها (اوایل دهه ۱۹۹۰) فقط پایان جنگ ایران نبود، شاهد فروپاشی بزرگترین نماد اقتصاد غیربازاری در جهان بودیم. ایدئولوژی اقتصادی ورشکسته طبیعی است که اقبالی نخواهد داشت و بدیل پیروز جلب نظر خواهد کرد. اگر شوروی همچنان حضور قوی داشت، شاید سیاست های تعدیل اقتصادی حتی مطرح هم نمی شد. آش آنقدر شور شد که ۱۳۷۴ چپ های اسلامی هم تغییر موضع دادند و حرف های تند قبلی را به طور رسمی پس گرفتند. دیدیم که بعد از بحران ۲۰۰۸ هم حرف های ضدبازار در ایران هم شدت گرفت، در حالیکه اوضاع ایران شباهتی به یک اقتصاد بازار متعارف نداشت.
قدرت یک ایده لزوما به استدلال های آن نیست، به توانایی اش در ایجاد الگوهای مستقر است، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
از این اشتباه پرهیز کنید!
"دولت" در ایران موجودیتی یکپارچه و منسجم نیست، با مجموعه ای از گروه های ذینفع با منافع متضاد روبه روییم که برای تسلط بر اجتماع و ایجاد نظم مطلوبشان رقابت می کنند. گاهی بزرگترین دشمن "دولت" واحد یا بخشی دیگر از همان "دولت" است، جابه جایی گسترده مدیران (عدم ثبات مدیریت) و به اصطلاح "فساد" و حامی پروری پیامد ناگزیر چنین مناسبات پیچیده ای است. اختصاص به ایران هم ندارد و در بسیاری از کشورهای جهان سوم (در حال توسعه) غیراروپایی رایج است.
علتش هم روشن است، در این کشورها "دولت" توان بسیج عمومی گسترده شهروندان برای حفظ نظم مطلوب را ندارد، همه جا هست، ولی کم هست! قدرت نظم دهی ندارد و در رقابتی دائمی با اجزای خود است. چنین "دولتی" به خود هم اعتماد ندارد، چه برسد به بازار! حرف های سست منتقدان "نئولیبرالیسم" و "دولت نئولیبرال" را از گوش بیرون کنید. "دولت" در ایران فقط نوزادی عظیم الجثه است، هیبتی ترسناک و حضوری همه جایی دارد، اثرگذار و مهم است، ولی تعیین کننده نیست. "دولت" قوی نیست، بلکه بسیار هم ضعیف است. افسانه را بدل از واقعیت نگیریم، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
"دولت" در ایران موجودیتی یکپارچه و منسجم نیست، با مجموعه ای از گروه های ذینفع با منافع متضاد روبه روییم که برای تسلط بر اجتماع و ایجاد نظم مطلوبشان رقابت می کنند. گاهی بزرگترین دشمن "دولت" واحد یا بخشی دیگر از همان "دولت" است، جابه جایی گسترده مدیران (عدم ثبات مدیریت) و به اصطلاح "فساد" و حامی پروری پیامد ناگزیر چنین مناسبات پیچیده ای است. اختصاص به ایران هم ندارد و در بسیاری از کشورهای جهان سوم (در حال توسعه) غیراروپایی رایج است.
علتش هم روشن است، در این کشورها "دولت" توان بسیج عمومی گسترده شهروندان برای حفظ نظم مطلوب را ندارد، همه جا هست، ولی کم هست! قدرت نظم دهی ندارد و در رقابتی دائمی با اجزای خود است. چنین "دولتی" به خود هم اعتماد ندارد، چه برسد به بازار! حرف های سست منتقدان "نئولیبرالیسم" و "دولت نئولیبرال" را از گوش بیرون کنید. "دولت" در ایران فقط نوزادی عظیم الجثه است، هیبتی ترسناک و حضوری همه جایی دارد، اثرگذار و مهم است، ولی تعیین کننده نیست. "دولت" قوی نیست، بلکه بسیار هم ضعیف است. افسانه را بدل از واقعیت نگیریم، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
آشپزی و اقتصاد!
به سیاق کار اهل آشپزی در سیاستگذاری اقتصادی هم نمی توان فقط بخشی از مواد لازم را در دیگ ریخت و انتظار داشت حاصل کار چیز مطلوب و مرغوبی در بیاید. چه بسا به جای کیک عروسی، دستپخت آشپزباشی حلوا از کار در بیاید که بیش از شادی مناسب مجلس ختم است. باید به تدریج و با زمان بندی مناسب از همه مواد استفاده کرد.
حذف یارانه های سوخت و افزایش قیمت بنزین البته بخشی ضروری از کار است، ولی بدون آزاد گذاشتن دیگر بازارها برای انطباق با شرایط جدید، تعامل آزاد تجاری با دیگر کشورها برای ورود سرمایه و فناوری، کاهش پایدار هزینه های دولت و انضباط مالی، فعالیت آزادانه شرکت ها در بازار انرژی برای مثال در حوزه توزیع ... بعید است حاصل کار مناسب باشد.
در چنین شرایطی یک پیشنهاد بامزه هم از طرف برخی اهل دل زیاد تکرار می شود و آن هم ثابت نگه داشتن قیمت سوخت و مالیات گرفتن بیشتر از ثروتمندان است، در مواجهه با چنین آتش پاره هایی که وقت را برای تسویه حساب های "طبقاتی" و انتقام از داراها مناسب شمرده اند و برای اموال بقیه تعیین تکلیف می کنند، شاید فقط باید لبخند زد، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
به سیاق کار اهل آشپزی در سیاستگذاری اقتصادی هم نمی توان فقط بخشی از مواد لازم را در دیگ ریخت و انتظار داشت حاصل کار چیز مطلوب و مرغوبی در بیاید. چه بسا به جای کیک عروسی، دستپخت آشپزباشی حلوا از کار در بیاید که بیش از شادی مناسب مجلس ختم است. باید به تدریج و با زمان بندی مناسب از همه مواد استفاده کرد.
حذف یارانه های سوخت و افزایش قیمت بنزین البته بخشی ضروری از کار است، ولی بدون آزاد گذاشتن دیگر بازارها برای انطباق با شرایط جدید، تعامل آزاد تجاری با دیگر کشورها برای ورود سرمایه و فناوری، کاهش پایدار هزینه های دولت و انضباط مالی، فعالیت آزادانه شرکت ها در بازار انرژی برای مثال در حوزه توزیع ... بعید است حاصل کار مناسب باشد.
در چنین شرایطی یک پیشنهاد بامزه هم از طرف برخی اهل دل زیاد تکرار می شود و آن هم ثابت نگه داشتن قیمت سوخت و مالیات گرفتن بیشتر از ثروتمندان است، در مواجهه با چنین آتش پاره هایی که وقت را برای تسویه حساب های "طبقاتی" و انتقام از داراها مناسب شمرده اند و برای اموال بقیه تعیین تکلیف می کنند، شاید فقط باید لبخند زد، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
شورش گرسنگان؟ جدی نگیرید!
"تهیدستان و حاشیهنشینان از فرایند مبارزات انقلابی دور بودهاند. آصف بیات با مطالعۀ گزارشهای روزنامههای عمدۀ کشور، ترکیب شرکتکنندگان در تظاهرات روزانه، اعتصابها و ناآرامیها را مشخص میکند و نشان میدهد که معلمان، دانشجویان، حقوقدانان، پرستاران، روحانیان، زنان، اصناف و اتحادیههای کارگری جمعیت عمدۀ اعتراضها را شکل میدادند و بهسختی اثری از حاشیهنشینان در این اعتراضها دیده میشود. بیات با رجوع به آمار کشتهشدگان درگیریهای خیابانی سالهای ۵۶ و۵۷ نشان میدهد که فقط ۱ درصد این کشتهشدگان از میان آلونکنشینان هستند و بالاترین آمار کشته متعلق به صنعتگران، مغازهداران، دانشجویان و … است.
برخلاف انقلابیون ۵۷ که حول پایینکشیدن شخص شاه و براندازی سلطنت اتفاق نظر داشتند و علل همۀ ناکامیها را به پادشاه و حکومت پادشاهی نسبت میدادند، تهیدستان نمیدانستند که به سبب شوربختیشان چه کسی را سرزنش کنند و مشکلاتشان را به تقدیر، سرنوشت، و خواست خدا نسبت میدادند. آنها، هم شاه را تحسین میکردند و هم از آن میترسیدند ...
طبقات فرودست، کمتر از دیگر طبقههای جامعه در بیانیهها، پیامها و ... انقلاب ۵۷ مورد خطاب واقع میشوند و چهرههایی مانند آیتالله خمینی، آیتالله مطهری و علی شریعتی بیشتر توجهشان به دانشجویان و دانشگاهیان و نخبهها و… است. بیات میگوید واژۀ "مستضعفین" فقط در روزهای اوج انقلاب وارد سخنرانیها شد و آن هم برای خلع ید کمونیستها و چپها و ساختن پایگاه اجتماعی محکم برای رژیم نوپای اسلامی بود".
بعد از اعتراض های اخیر و کشته شدن برخی از هموطنان (که هنوز متاسفانه اطلاع زیادی از تعداد و چند و چون ماجرا نداریم) دوباره این هشدار کلیشه ای برخی شروع شد که مراقب شورش گرسنگان باشید!
نگارنده معتقد است در این حرف ها اغراقی جدی هست، گرسنگان و پابرهنگان به خودی خود و به تنهایی هیچ وقت نمی توانند تغییری اساسی در سیاست را رقم بزند، در انقلاب ۵۷ و در اسلامشهر و مشهد دهه ۷۰ نتوانستند، اکنون هم نمی توانند. برای همین عمر این اعتراض ها که در فقره اخیر تخریب زیادی هم داشت، به زحمت به چند روز می رسد. درصد زیادی از آدم های حاشیه نشین و زحمتکش که برای گذران عمر مجبور به بام تا شام کار کردن اند، اساسا فرصتی برای اعتراض جدی و ادامه موثر آن ندارند، آنچه هم به صورت محدود و توسط برخی رخ می دهد را هر دولتی به بهانه مبارزه با اراذل و اوباش به سختی سرکوب می کند، چه در پاریس چه در تهران.
اما سر بزرگ قضیه زیر لحاف است، از رقابت برخی گروه های سیاسی داخلی برای ماهی گرفتن از آب گل آلود اعتراض ها که بگذریم، تا وقتی آن "طبقه" مشکل ساز، طبقه متوسط شهری که ذکرشان رفت، تکان نخورد اتفاق جدی نمی افتد، دیدیم که در شلوغی های ۸۸ که این عده در خیابان بودن کار چندماهی طول کشید و هزینه هایش سیاسی اش بسیار بیشتر بود. در بسیاری موارد تهیدستان و حاشیه نشینان در واقع صرفا آش دستپخت این طبقه مشکل ساز را هم می زنند تا اینکه خود آشپز اصلی باشند.
اینکه تعداد زیادی از مردم تهیدست و حاشیه نشین در رنج اند و فقر را تجربه می کنند، البته دردناک است، ولی مصیبت اصلی از نظر سیاسی اینست که طبقه متوسط هم دارد از دست می رود و انگار دیگر امیدی به اصلاح ندارد و دچار "بحران چشم انداز" شده است. آنها می توانند جلوی گسترش و تکثیر خشونت و بدل شدن آن به یک آشوب تمام عیار را بگیرند تا کار در خیابان به مصیبت نکشد، ولی متاسفانه الان ایده سیاسی جذابی وجود ندارد که آنها را جذب کند، بلکه از آن طرف چپول ها و رندان صدرنگ جز دست انداختن آنها کاری ندارند و مطالباتی نظیر آزادی و ... را معمولا فانتزی تلقی می کنند و می گویند تا وقتی این همه گرسنه داریم، چنین مطالباتی نارواست.
جامعه ما یک "جامعه بنزینی" است، در نبود یک پروژه سیاسی جذاب برای مهار خشونت، با یک جرقه می تواند به هوا رود، از افسانه "شورش گرسنگان" نباید ترسید، چه بسا ناامیدی این میانه نشین ها (طبقه متوسط شهری) مصیبت بدتری است و این چیزی است که دارد اتفاق می افتد. والله اعلم.
http://bit.ly/2R9xBtt
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
"تهیدستان و حاشیهنشینان از فرایند مبارزات انقلابی دور بودهاند. آصف بیات با مطالعۀ گزارشهای روزنامههای عمدۀ کشور، ترکیب شرکتکنندگان در تظاهرات روزانه، اعتصابها و ناآرامیها را مشخص میکند و نشان میدهد که معلمان، دانشجویان، حقوقدانان، پرستاران، روحانیان، زنان، اصناف و اتحادیههای کارگری جمعیت عمدۀ اعتراضها را شکل میدادند و بهسختی اثری از حاشیهنشینان در این اعتراضها دیده میشود. بیات با رجوع به آمار کشتهشدگان درگیریهای خیابانی سالهای ۵۶ و۵۷ نشان میدهد که فقط ۱ درصد این کشتهشدگان از میان آلونکنشینان هستند و بالاترین آمار کشته متعلق به صنعتگران، مغازهداران، دانشجویان و … است.
برخلاف انقلابیون ۵۷ که حول پایینکشیدن شخص شاه و براندازی سلطنت اتفاق نظر داشتند و علل همۀ ناکامیها را به پادشاه و حکومت پادشاهی نسبت میدادند، تهیدستان نمیدانستند که به سبب شوربختیشان چه کسی را سرزنش کنند و مشکلاتشان را به تقدیر، سرنوشت، و خواست خدا نسبت میدادند. آنها، هم شاه را تحسین میکردند و هم از آن میترسیدند ...
طبقات فرودست، کمتر از دیگر طبقههای جامعه در بیانیهها، پیامها و ... انقلاب ۵۷ مورد خطاب واقع میشوند و چهرههایی مانند آیتالله خمینی، آیتالله مطهری و علی شریعتی بیشتر توجهشان به دانشجویان و دانشگاهیان و نخبهها و… است. بیات میگوید واژۀ "مستضعفین" فقط در روزهای اوج انقلاب وارد سخنرانیها شد و آن هم برای خلع ید کمونیستها و چپها و ساختن پایگاه اجتماعی محکم برای رژیم نوپای اسلامی بود".
بعد از اعتراض های اخیر و کشته شدن برخی از هموطنان (که هنوز متاسفانه اطلاع زیادی از تعداد و چند و چون ماجرا نداریم) دوباره این هشدار کلیشه ای برخی شروع شد که مراقب شورش گرسنگان باشید!
نگارنده معتقد است در این حرف ها اغراقی جدی هست، گرسنگان و پابرهنگان به خودی خود و به تنهایی هیچ وقت نمی توانند تغییری اساسی در سیاست را رقم بزند، در انقلاب ۵۷ و در اسلامشهر و مشهد دهه ۷۰ نتوانستند، اکنون هم نمی توانند. برای همین عمر این اعتراض ها که در فقره اخیر تخریب زیادی هم داشت، به زحمت به چند روز می رسد. درصد زیادی از آدم های حاشیه نشین و زحمتکش که برای گذران عمر مجبور به بام تا شام کار کردن اند، اساسا فرصتی برای اعتراض جدی و ادامه موثر آن ندارند، آنچه هم به صورت محدود و توسط برخی رخ می دهد را هر دولتی به بهانه مبارزه با اراذل و اوباش به سختی سرکوب می کند، چه در پاریس چه در تهران.
اما سر بزرگ قضیه زیر لحاف است، از رقابت برخی گروه های سیاسی داخلی برای ماهی گرفتن از آب گل آلود اعتراض ها که بگذریم، تا وقتی آن "طبقه" مشکل ساز، طبقه متوسط شهری که ذکرشان رفت، تکان نخورد اتفاق جدی نمی افتد، دیدیم که در شلوغی های ۸۸ که این عده در خیابان بودن کار چندماهی طول کشید و هزینه هایش سیاسی اش بسیار بیشتر بود. در بسیاری موارد تهیدستان و حاشیه نشینان در واقع صرفا آش دستپخت این طبقه مشکل ساز را هم می زنند تا اینکه خود آشپز اصلی باشند.
اینکه تعداد زیادی از مردم تهیدست و حاشیه نشین در رنج اند و فقر را تجربه می کنند، البته دردناک است، ولی مصیبت اصلی از نظر سیاسی اینست که طبقه متوسط هم دارد از دست می رود و انگار دیگر امیدی به اصلاح ندارد و دچار "بحران چشم انداز" شده است. آنها می توانند جلوی گسترش و تکثیر خشونت و بدل شدن آن به یک آشوب تمام عیار را بگیرند تا کار در خیابان به مصیبت نکشد، ولی متاسفانه الان ایده سیاسی جذابی وجود ندارد که آنها را جذب کند، بلکه از آن طرف چپول ها و رندان صدرنگ جز دست انداختن آنها کاری ندارند و مطالباتی نظیر آزادی و ... را معمولا فانتزی تلقی می کنند و می گویند تا وقتی این همه گرسنه داریم، چنین مطالباتی نارواست.
جامعه ما یک "جامعه بنزینی" است، در نبود یک پروژه سیاسی جذاب برای مهار خشونت، با یک جرقه می تواند به هوا رود، از افسانه "شورش گرسنگان" نباید ترسید، چه بسا ناامیدی این میانه نشین ها (طبقه متوسط شهری) مصیبت بدتری است و این چیزی است که دارد اتفاق می افتد. والله اعلم.
http://bit.ly/2R9xBtt
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
تریبون زمانه
نگاهی به کتاب سیاستهای خیابانی آصف بیات: پیدایش سویهای از مقاومت بهواسطه نقد درونماندگار جنبش تهیدستان | تریبون زمانه
آیا آنطور که روایتهای رسمی ادعا میکنند، انقلاب سال ۵۷ ایران، انقلاب تهیدستان بوده است. نویسنده این یادداشت معتقد است آصف بیات نشان میدهد جنبش تهیدستان برخلاف آنچه رهبران انقلاب میگفتند، حرکتی موازی با جریان […]
گنجشک و قناری!
با این سیاسیون بیش از سناریو یونان و ونزوئلا یحتمل به سناریو سوریه و عراق دهه ۱۹۹۰ نزدیک ایم.
صحبت های زیر از "یوسف" فوق الذکر را بخوانید، اختیار دزد را هم نباید به چنین تفکری سپرد، چه رسد به ملت و کشور! والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
با این سیاسیون بیش از سناریو یونان و ونزوئلا یحتمل به سناریو سوریه و عراق دهه ۱۹۹۰ نزدیک ایم.
صحبت های زیر از "یوسف" فوق الذکر را بخوانید، اختیار دزد را هم نباید به چنین تفکری سپرد، چه رسد به ملت و کشور! والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
در باب کاسبان عدالت آموزشی!
نگارنده به خود قول داده پیش بینی را به متخصصان این امر، یعنی فالگیران قهوه، بسپارد، ولی گاهی ناپرهیزی می کند. از جمله چندی پیش گفته بود که مجید خان حسینی، غم خواران فقرا و همدرد کودکان مظلوم سیستانی، دنبال راه یافتن به مجلس است، و این دوره افتادن از این شهر به آن شهر و گرد و خاک کردن در رسانه ها جز معرکه گیری نیست.
خبرنگار ایسنا خبر داد این مبارز نستوه برای جنگ بهتر با مافیا کنکور و پزشکی و حومه نامزد نمایندگی مجلس شده است که پیشتر تکذیب کرده بود. یاد خاطره ای افتادم از محمدعلی فروغی فقید که وصف امروز ماست:
محقق الدوله میگفت: این روزها در حضور اعلیحضرت یک نفر را استیکان به مقعدش کردهاند. تمام فرو رفته و نتوانستهاند بیرون آورند. دکتر ادکاک [را] آوردهاند که درآورد. در ضمن ِ کار شکسته است و به مناسبت این مطلب گفت فخرالملک را چندی قبل تخم مرغ به مقعدش کردهاند بعد به حضور رفته تخم کرده است. این است شاه ما و ذوق و سلیقه و تفنّن و عیش او و اینها هستند رجال ما و این است مملکت ما. خداوند اصلاح کند. والله اعلم.
http://bit.ly/2s0oG34
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
نگارنده به خود قول داده پیش بینی را به متخصصان این امر، یعنی فالگیران قهوه، بسپارد، ولی گاهی ناپرهیزی می کند. از جمله چندی پیش گفته بود که مجید خان حسینی، غم خواران فقرا و همدرد کودکان مظلوم سیستانی، دنبال راه یافتن به مجلس است، و این دوره افتادن از این شهر به آن شهر و گرد و خاک کردن در رسانه ها جز معرکه گیری نیست.
خبرنگار ایسنا خبر داد این مبارز نستوه برای جنگ بهتر با مافیا کنکور و پزشکی و حومه نامزد نمایندگی مجلس شده است که پیشتر تکذیب کرده بود. یاد خاطره ای افتادم از محمدعلی فروغی فقید که وصف امروز ماست:
محقق الدوله میگفت: این روزها در حضور اعلیحضرت یک نفر را استیکان به مقعدش کردهاند. تمام فرو رفته و نتوانستهاند بیرون آورند. دکتر ادکاک [را] آوردهاند که درآورد. در ضمن ِ کار شکسته است و به مناسبت این مطلب گفت فخرالملک را چندی قبل تخم مرغ به مقعدش کردهاند بعد به حضور رفته تخم کرده است. این است شاه ما و ذوق و سلیقه و تفنّن و عیش او و اینها هستند رجال ما و این است مملکت ما. خداوند اصلاح کند. والله اعلم.
http://bit.ly/2s0oG34
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
راهنمای یک دقیقه ای: چگونه پوپولیست شویم؟
۱. با روزنامه ها و جراید مصاحبه و از وضع بد فعلی و بخور بخورها ناله کنید. پیشنهاد می شود در این مرحله حسابی گرد و خاک کنید، یادتان باشد رقیب زیاد دارید. حضور در تلویزیون هرچند ساده نیست به شما کمک زیادی خواهد کرد.
۲. یک صفحه اینستاگرام درست کنید و هر روز عکس های فقرا و ندارها را در آن به اشتراک بگذارید. برای عکس ها از عنوان هایی مانند "چرا؟" و "بی عدالتی تا کی؟" زیاد استفاده کنید.
۳. از واژه های "عدالت اجتماعی" و حق زمین مانده" ... زیاد استفاده کنید، یادتان باشد باید مقصری برای وضعیت بد موجود بتراشید، استفاده از واژه مافیا، محفل و گروه های قدرت و دست های پشت پرده به این منظور بسیار توصیه می شود.
۴. یکی دو چهره مشهور را که بد و بیراه گفتن به آنها خطر ندارد را به عنوان نماینده مافیا هدف بگیرید و هر اتفاقی از سوراخ شدن لایه اوزون تا مرگ البغدادی را به آنها و مافیایشان نسبت دهید. اگر بتوانید آنها را وادار به واکنش کنید که صد قدم جلو افتاده اید.
۵. تا می توانید وعده های دلپذیر برای عموم بدهید، نگران عملی بودن آنها نباشید؛ این ملاحظات و فکر کردن به محدودیت منابع و هزینه-فایده کردن مال اقتصاددان هاست، ولی شما سیاستمدار اید.
۶. خود را کاملا بی میل به قدرت و سیاست نشان دهید، باید نشان دهید از جنس مردم/فقرا هستید، نگران نباشید، سر فرصت می توانید به بهانه "خواست های مکرر مردم" وارد کار شوید.
۷. تا می توانید از تحریک احساسات مردم و حق خورده شده آنها صحبت کنید، منطق داشتن خیلی مهم نیست، به این امیدوار باشید که "توده های مردم مغز کرم و چنگال اژدها دارند".
۸. حضور خود را در همه جا از طریق اینترنت با عکس و تصویر و گزارش به اطلاع همه برسانید، مردم باید فکر کنند شما در راه احقاق حقشان لحظه ای آرامش ندارید، از فرط خیرخواهی روی پا بند نیستید و همه وقت خود را به آنها اختصاص داده اید.
۹. ژست استقلال و تنها بودن بسیار مهم است، درست است که برای کار سیاسی مجبور به ارتباط گسترده با اهالی قدرت اید، ولی باید آن را پنهان کنید و نشان دهید در دنبال کردن هدف مقدس تان تنهایید که البته ساده نیست.
۱۰. از مناظره غافل نشوید، نیاز به دانش و قدرت استدلال و ... هم نیست، باید ادعاهای عامه پسند را با اعتماد به نفس تمام تکرار کنید. نصیحت گوبلز را یادتان باشد که حتی دروغ را هم آنقدر بزرگ بگویید که همه باور کنند.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
۱. با روزنامه ها و جراید مصاحبه و از وضع بد فعلی و بخور بخورها ناله کنید. پیشنهاد می شود در این مرحله حسابی گرد و خاک کنید، یادتان باشد رقیب زیاد دارید. حضور در تلویزیون هرچند ساده نیست به شما کمک زیادی خواهد کرد.
۲. یک صفحه اینستاگرام درست کنید و هر روز عکس های فقرا و ندارها را در آن به اشتراک بگذارید. برای عکس ها از عنوان هایی مانند "چرا؟" و "بی عدالتی تا کی؟" زیاد استفاده کنید.
۳. از واژه های "عدالت اجتماعی" و حق زمین مانده" ... زیاد استفاده کنید، یادتان باشد باید مقصری برای وضعیت بد موجود بتراشید، استفاده از واژه مافیا، محفل و گروه های قدرت و دست های پشت پرده به این منظور بسیار توصیه می شود.
۴. یکی دو چهره مشهور را که بد و بیراه گفتن به آنها خطر ندارد را به عنوان نماینده مافیا هدف بگیرید و هر اتفاقی از سوراخ شدن لایه اوزون تا مرگ البغدادی را به آنها و مافیایشان نسبت دهید. اگر بتوانید آنها را وادار به واکنش کنید که صد قدم جلو افتاده اید.
۵. تا می توانید وعده های دلپذیر برای عموم بدهید، نگران عملی بودن آنها نباشید؛ این ملاحظات و فکر کردن به محدودیت منابع و هزینه-فایده کردن مال اقتصاددان هاست، ولی شما سیاستمدار اید.
۶. خود را کاملا بی میل به قدرت و سیاست نشان دهید، باید نشان دهید از جنس مردم/فقرا هستید، نگران نباشید، سر فرصت می توانید به بهانه "خواست های مکرر مردم" وارد کار شوید.
۷. تا می توانید از تحریک احساسات مردم و حق خورده شده آنها صحبت کنید، منطق داشتن خیلی مهم نیست، به این امیدوار باشید که "توده های مردم مغز کرم و چنگال اژدها دارند".
۸. حضور خود را در همه جا از طریق اینترنت با عکس و تصویر و گزارش به اطلاع همه برسانید، مردم باید فکر کنند شما در راه احقاق حقشان لحظه ای آرامش ندارید، از فرط خیرخواهی روی پا بند نیستید و همه وقت خود را به آنها اختصاص داده اید.
۹. ژست استقلال و تنها بودن بسیار مهم است، درست است که برای کار سیاسی مجبور به ارتباط گسترده با اهالی قدرت اید، ولی باید آن را پنهان کنید و نشان دهید در دنبال کردن هدف مقدس تان تنهایید که البته ساده نیست.
۱۰. از مناظره غافل نشوید، نیاز به دانش و قدرت استدلال و ... هم نیست، باید ادعاهای عامه پسند را با اعتماد به نفس تمام تکرار کنید. نصیحت گوبلز را یادتان باشد که حتی دروغ را هم آنقدر بزرگ بگویید که همه باور کنند.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
داری اشتباه می زنی!
"[نئو]لیبرالیسم! بگیرید! لیبرال دموکراسی ما را به خاک سیاه نشاند! انگار که مشکل جامعه و فرهنگ ما طی این صدسال اخیر لیبرالیسم بوده است. در کشوری که هرگز لیبرالیسم را تجربه نکرده، در کشوری که بورژوازی و طبقه متوسط هرگز نتوانسته روی پای خود بایستد تا صناعت و علم و فرهنگ متجدد را رشد دهد، چپ های ما میخواهند مثل طوطی حرفهای فیلسوفان چپ ِ کشورهای متروپل را تکرار کنند. بیآنکه ذرهای تاریخ و فرهنگ خودشان و هزار ویک مشکل بومی خویشتن را شناخته باشند".
"...آدمهای ندید بدید، دوباره جلوی ویترین بوتیک غربی، زل زده به اجناس شیک و آب دهان جاری! متوجه نیستند که پروژه روشنگری هنوز در دستور کار جامعه ما است. ما در ایران هرگز نه فلسفه لیبرال داشتهایم، نه بورژوازی و نه اقتصاد لیبرالی. همه اینها هیچ ارتباطی به سرمایه گلوبال، آمریکا، و نئولیبرالیسم ندارد."
پ.ن: متن بالا از عبدی کلانتری است.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
"[نئو]لیبرالیسم! بگیرید! لیبرال دموکراسی ما را به خاک سیاه نشاند! انگار که مشکل جامعه و فرهنگ ما طی این صدسال اخیر لیبرالیسم بوده است. در کشوری که هرگز لیبرالیسم را تجربه نکرده، در کشوری که بورژوازی و طبقه متوسط هرگز نتوانسته روی پای خود بایستد تا صناعت و علم و فرهنگ متجدد را رشد دهد، چپ های ما میخواهند مثل طوطی حرفهای فیلسوفان چپ ِ کشورهای متروپل را تکرار کنند. بیآنکه ذرهای تاریخ و فرهنگ خودشان و هزار ویک مشکل بومی خویشتن را شناخته باشند".
"...آدمهای ندید بدید، دوباره جلوی ویترین بوتیک غربی، زل زده به اجناس شیک و آب دهان جاری! متوجه نیستند که پروژه روشنگری هنوز در دستور کار جامعه ما است. ما در ایران هرگز نه فلسفه لیبرال داشتهایم، نه بورژوازی و نه اقتصاد لیبرالی. همه اینها هیچ ارتباطی به سرمایه گلوبال، آمریکا، و نئولیبرالیسم ندارد."
پ.ن: متن بالا از عبدی کلانتری است.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستان یک سیرک در دانشگاه!
این حرکت جمعی اثرگذار! از قرار مربوط به دانشجویان چپ دانشگاه تهران در روز دانشجوست و البته که جز لبخند نمی شود واکنشی به این رژه باشکوه! داشت.
از شعارها بر می آید به دنبال کار و نان و مسکن و آزادی اند، ایرادی ندارد و عالی است، اجازه دهید روی این دو تای اولی مکث کنیم. الان چه کسی باید مسکن و کار را باید برای این عزیزان معترض فراهم کند؟ اگر به جای این قبیل فعالیت های به شدت اثرگذار! کف دانشگاه دنبال مهارت آموزی می رفتند بیشتر کارشان راه نمی افتاد؟
در تحلیل نهایی حرفی جز این دارند که پول را از داراها بگیرید و به ما بدهید؟ اگر هم حرف از آزادی و مبارزه با فساد و اینهاست، دست آن به اصطلاح "لیبرال ها" و "نئولیبرال ها" پرتر و حرف هایشان شنیدنی تر نیست؟ از قرار مصیبت دانشگاه دولتی و آموزش رایگان یکی دو تا نیست. والله اعلم.
پ.ن: گفته می شود این کلیپ مربوط به دانشگاه تهران نیست، البته خواننده فرهیخته به فراست در می یابد که منظور از متن به کل چیز دیگری است و اشاره به خیال اندیشی جوانان جویای نام.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
این حرکت جمعی اثرگذار! از قرار مربوط به دانشجویان چپ دانشگاه تهران در روز دانشجوست و البته که جز لبخند نمی شود واکنشی به این رژه باشکوه! داشت.
از شعارها بر می آید به دنبال کار و نان و مسکن و آزادی اند، ایرادی ندارد و عالی است، اجازه دهید روی این دو تای اولی مکث کنیم. الان چه کسی باید مسکن و کار را باید برای این عزیزان معترض فراهم کند؟ اگر به جای این قبیل فعالیت های به شدت اثرگذار! کف دانشگاه دنبال مهارت آموزی می رفتند بیشتر کارشان راه نمی افتاد؟
در تحلیل نهایی حرفی جز این دارند که پول را از داراها بگیرید و به ما بدهید؟ اگر هم حرف از آزادی و مبارزه با فساد و اینهاست، دست آن به اصطلاح "لیبرال ها" و "نئولیبرال ها" پرتر و حرف هایشان شنیدنی تر نیست؟ از قرار مصیبت دانشگاه دولتی و آموزش رایگان یکی دو تا نیست. والله اعلم.
پ.ن: گفته می شود این کلیپ مربوط به دانشگاه تهران نیست، البته خواننده فرهیخته به فراست در می یابد که منظور از متن به کل چیز دیگری است و اشاره به خیال اندیشی جوانان جویای نام.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
جامعه بنزینی!
به پیروی از فردریک باستیای بزرگ که معتقد بود ملتها دو راه دارند؛ باید یا با هم بجنگند یا تجارت کنند، میتوان گفت شهروندان هم در برابر دولتها سه راه بیشتر ندارند: حرف گوش بدهند و وفادار بمانند یا اعتراض کنند یا مهاجرت (این البته مضمون کلی مدلی است که آن را با آلبرت هیرشمن میشناسیم و عنوانی جالب هم دارد خروج، اعتراض و وفاداری!
در فقره اخیر افزایش قیمت بنزین دیدیم که کسانی در واکنش گزینه اعتراض را برگزیدند. اطلاعات دقیقی در مورد چند و چون اعتراضها و آنها که اعتراض کردند در دست نیست، ولی برخی آگاهان قضیه را با وصف حاشیه در برابر مرکز توصیف میکنند، زیرا یکی از کانونهای اصلی اعتراضها در حاشیه تهران و شهرکهای اقماری آن مانند ملارد، قدس، بهارستان و شهریار بود، جز پایتخت در اصفهان، شیراز، یزد، ماهشهر، بهبهان و شهرهای دیگر هم اعتراضها بسیار شدید و متاسفانه با آسیبهای جانی و مالی همراه بود.
باید با احتیاط اظهارنظر کرد، ولی به نظر میرسد بیشتر معترضان از اقشار کمدرآمد جامعه و ساکنان حاشیه شهرها بودند. گذشته از کسانی که همواره مساله خطر «شورش گرسنگان» را مطرح میکنند، توزیع جغرافیای خاص اعتراضها این بار باعث شد دغدغهای جدید، یعنی گسترش نامتوازن و بیرویه شهرهای بزرگ و نابرابری در دسترسی به منابع شهر هم به گوش برسد. در این مقاله جریده وزین دنیای اقتصاد به این دو دغدغه که در اعتراضهای اخیر برجسته شدند، یعنی «حاشیهنشینی» و «شورش گرسنگان»، پرداخته ام که شاید در تحلیل بهتر اوضاع ایران هم به کار آید.
ناگفته پیداست تعداد زیادی از مردم تهیدست و حاشیهنشین در رنجند و فقر را تجربه میکنند؛ البته دردناک است ولی مصیبت اصلی از نظر سیاسی این است که طبقه متوسط هم دارد از دست میرود و انگار دیگر امیدی به اصلاح ندارد و دچار «بحران چشمانداز» شده است. طبقه متوسط میتواند جلوی گسترش و تکثیر خشونت و بدل شدن آن به یک آشوب تمامعیار را بگیرد تا کار در خیابان به مصیبت نکشد، ولی متاسفانه الان ایده سیاسی جذابی وجود ندارد که آنها را جذب کند و این مشکل اساسی ما و به نظرم بزرگترین چالش اهالی سیاست در ایران است. اجازه دهید از یک استعاره استفاده کنم؛ جامعه ما یک «جامعه بنزینی» است، در نبود یک پروژه سیاسی جذاب برای مهار خشونت، با یک جرقه میتواند به هوا برود. «شورش گرسنگان» البته خوب است که اتفاق نیفتد، ولی چه بسا ناامیدی این میانهنشینها (طبقه متوسط شهری) مصیبت بدتری است و این چیزی است که شوربختانه دارد رخ میدهد و باید برای آن فکری کرد. والله اعلم.
http://bit.ly/2LEDifp
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
به پیروی از فردریک باستیای بزرگ که معتقد بود ملتها دو راه دارند؛ باید یا با هم بجنگند یا تجارت کنند، میتوان گفت شهروندان هم در برابر دولتها سه راه بیشتر ندارند: حرف گوش بدهند و وفادار بمانند یا اعتراض کنند یا مهاجرت (این البته مضمون کلی مدلی است که آن را با آلبرت هیرشمن میشناسیم و عنوانی جالب هم دارد خروج، اعتراض و وفاداری!
در فقره اخیر افزایش قیمت بنزین دیدیم که کسانی در واکنش گزینه اعتراض را برگزیدند. اطلاعات دقیقی در مورد چند و چون اعتراضها و آنها که اعتراض کردند در دست نیست، ولی برخی آگاهان قضیه را با وصف حاشیه در برابر مرکز توصیف میکنند، زیرا یکی از کانونهای اصلی اعتراضها در حاشیه تهران و شهرکهای اقماری آن مانند ملارد، قدس، بهارستان و شهریار بود، جز پایتخت در اصفهان، شیراز، یزد، ماهشهر، بهبهان و شهرهای دیگر هم اعتراضها بسیار شدید و متاسفانه با آسیبهای جانی و مالی همراه بود.
باید با احتیاط اظهارنظر کرد، ولی به نظر میرسد بیشتر معترضان از اقشار کمدرآمد جامعه و ساکنان حاشیه شهرها بودند. گذشته از کسانی که همواره مساله خطر «شورش گرسنگان» را مطرح میکنند، توزیع جغرافیای خاص اعتراضها این بار باعث شد دغدغهای جدید، یعنی گسترش نامتوازن و بیرویه شهرهای بزرگ و نابرابری در دسترسی به منابع شهر هم به گوش برسد. در این مقاله جریده وزین دنیای اقتصاد به این دو دغدغه که در اعتراضهای اخیر برجسته شدند، یعنی «حاشیهنشینی» و «شورش گرسنگان»، پرداخته ام که شاید در تحلیل بهتر اوضاع ایران هم به کار آید.
ناگفته پیداست تعداد زیادی از مردم تهیدست و حاشیهنشین در رنجند و فقر را تجربه میکنند؛ البته دردناک است ولی مصیبت اصلی از نظر سیاسی این است که طبقه متوسط هم دارد از دست میرود و انگار دیگر امیدی به اصلاح ندارد و دچار «بحران چشمانداز» شده است. طبقه متوسط میتواند جلوی گسترش و تکثیر خشونت و بدل شدن آن به یک آشوب تمامعیار را بگیرد تا کار در خیابان به مصیبت نکشد، ولی متاسفانه الان ایده سیاسی جذابی وجود ندارد که آنها را جذب کند و این مشکل اساسی ما و به نظرم بزرگترین چالش اهالی سیاست در ایران است. اجازه دهید از یک استعاره استفاده کنم؛ جامعه ما یک «جامعه بنزینی» است، در نبود یک پروژه سیاسی جذاب برای مهار خشونت، با یک جرقه میتواند به هوا برود. «شورش گرسنگان» البته خوب است که اتفاق نیفتد، ولی چه بسا ناامیدی این میانهنشینها (طبقه متوسط شهری) مصیبت بدتری است و این چیزی است که شوربختانه دارد رخ میدهد و باید برای آن فکری کرد. والله اعلم.
http://bit.ly/2LEDifp
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
روزنامه دنیای اقتصاد
حاشیه علیه مرکز
به پیروی از فردریک باستیای بزرگ که معتقد بود ملتها دو راه دارند؛ باید یا با هم بجنگند یا تجارت کنند، میتوان گفت شهروندان هم در برابر دولتها سه راه بیشتر ندارند: حرف گوش بدهند و وفادار بمانند یا اعتراض کنند یا مهاجرت (این البته مضمون کلی مدلی است که آن…
فاشیسم اقتصادی!
سیاست اقتصادی فاشیست ها در ایتالیا و آلمان بر چند مولفه اصلی استوار بود:
۱. تقدم منافع دولت بر افراد
۲. برنامه ریزی و هدایت مستمر صنعت و اقتصاد
۳. همکاری بخش خصوصی با دولت و تلاش برای تحقق اهداف به اصطلاح "ملی"
۴. حمایت گسترده دولت از صنایع داخلی و بنگاه های "ملی".
واژه های دولت و هدایت و ملیت (مثلث فاشیسم) هم از زبان این بزرگواران نمی افتاد، حرف های برخی اهل اقتصاد را در مملکت می شنوم، آگاهانه یا ناآگاهانه زیر نقاب فحش به سرمایه داری و نئولیبرالیسم انگار گزینه ای جز همین فاشیسم اقتصادی را در ذهن ندارند، والله اعلم.
http://bit.ly/2rpH45H
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
سیاست اقتصادی فاشیست ها در ایتالیا و آلمان بر چند مولفه اصلی استوار بود:
۱. تقدم منافع دولت بر افراد
۲. برنامه ریزی و هدایت مستمر صنعت و اقتصاد
۳. همکاری بخش خصوصی با دولت و تلاش برای تحقق اهداف به اصطلاح "ملی"
۴. حمایت گسترده دولت از صنایع داخلی و بنگاه های "ملی".
واژه های دولت و هدایت و ملیت (مثلث فاشیسم) هم از زبان این بزرگواران نمی افتاد، حرف های برخی اهل اقتصاد را در مملکت می شنوم، آگاهانه یا ناآگاهانه زیر نقاب فحش به سرمایه داری و نئولیبرالیسم انگار گزینه ای جز همین فاشیسم اقتصادی را در ذهن ندارند، والله اعلم.
http://bit.ly/2rpH45H
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سیرکی دیگر!
بنا به شنیده ها این معرکه گیری از قرار دیروز ۱۹ آذر در دانشگاه تهران برگزار شده است، پرویز خان ثابتی به آل احمد گفته بود، شما که زیاد به اوضاع معترضی و از بدبختی ایرانی ها می نالی، تمایل داری به عنوان کاردار فرهنگی ما به هند بروی تا بفهمی بدبختی واقعی چگونه است؟ پیشنهاد نگارنده هم اینست که این بزرگواران را دو سه سال تور کره شمالی بفرستیم، شاید افاقه کرد، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
بنا به شنیده ها این معرکه گیری از قرار دیروز ۱۹ آذر در دانشگاه تهران برگزار شده است، پرویز خان ثابتی به آل احمد گفته بود، شما که زیاد به اوضاع معترضی و از بدبختی ایرانی ها می نالی، تمایل داری به عنوان کاردار فرهنگی ما به هند بروی تا بفهمی بدبختی واقعی چگونه است؟ پیشنهاد نگارنده هم اینست که این بزرگواران را دو سه سال تور کره شمالی بفرستیم، شاید افاقه کرد، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
در باب "شرایط حساس کنونی" و اقتصاد
"به این ترتیب، واژه صلح معنای تازه ای یافته است. نسل های پیشین صلح را حالت موقتی درگیر نبودن در جنگ می پنداشتند. ما امروز صلح را ناموجه بودن جنگ می پنداریم. در سال ۱۹۱۳ (پیش از شروع جنگ جهانی اول)، زمانی که می گفتند بین فرانسه و آلمان صلح برقرار است منظور این بود که "در حال حاضر بین فرانسه و آلمان جنگ نیست، اما کسی نمیداند سال بعد چه اتفاقی خواهد افتاد".
امروز وقتی که می گوییم فرانسه و آلمان در صلح به سر می برند منظورمان این است که تحت هر گونه شرایط قابل پیش بینی، بسیار بعید است که بین این دو کشور جنگی در بگیرد. چنین صلحی نه فقط بین فرانسه و آلمان بلکه میان اغلب کشورها (اگر چه نه همه آنها) حاکم است. هیچ طرح و برنامه ای حاکی از در گرفتن جنگی جدی میان آلمان و لهستان، میان اندونزی و فیلیپین، یا میان برزیل و اوروگونه در سال آینده در کار نیست.
این "صلح نوین" صرفا رویایی از جنس افکار هیپی ها نیست، حکومت های تشنه قدرت و شرکت های طمع کار هم روی آن حساب می کنند. وقتی شرکت مرسدس بنز استراتژی های فروش خود در شرق اروپا را طرح میریزد این احتمال را نادیده می گیرد که شاید آلمان لهستان را تسخیر کند. شرکتی که کارگران ارزان قیمت از فیلیپین وارد می کند نگران این نیست که شاید اندونزی سال بعد به فیلیپین حمله کند.
نمی شود باور کرد در جلسه دولت برزیل برای بحث و بررسی درباره بودجه سال بعد وزیر دفاع از جایش برخیزد و مشت بر میز بکوبد و فریاد بزند: "یک دقیقه اجازه بدهید! اگر بخواهیم به اوروگوئه حمله بریم و اشغالش کنیم چه؟ شما این را در نظر نگرفتید. باید برای تأمین هزینه های این حملات پنج میلیارد دلار کنار بگذاریم". البته هستند کشورهایی که وزیران دفاعشان هنوز چنین حرفهایی می زنند، و هستند مناطقی که صلح نوین نتوانسته در آنها پا بگیرد. من این را بسیار خوب می دانم و خودم در یکی از این مناطق زندگی می کنم. اما اینها استثناست".
برگرفته از کتاب انسان خداگونه، حضرت یووال نوح هراری
http://bit.ly/2rB6eOU
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
"به این ترتیب، واژه صلح معنای تازه ای یافته است. نسل های پیشین صلح را حالت موقتی درگیر نبودن در جنگ می پنداشتند. ما امروز صلح را ناموجه بودن جنگ می پنداریم. در سال ۱۹۱۳ (پیش از شروع جنگ جهانی اول)، زمانی که می گفتند بین فرانسه و آلمان صلح برقرار است منظور این بود که "در حال حاضر بین فرانسه و آلمان جنگ نیست، اما کسی نمیداند سال بعد چه اتفاقی خواهد افتاد".
امروز وقتی که می گوییم فرانسه و آلمان در صلح به سر می برند منظورمان این است که تحت هر گونه شرایط قابل پیش بینی، بسیار بعید است که بین این دو کشور جنگی در بگیرد. چنین صلحی نه فقط بین فرانسه و آلمان بلکه میان اغلب کشورها (اگر چه نه همه آنها) حاکم است. هیچ طرح و برنامه ای حاکی از در گرفتن جنگی جدی میان آلمان و لهستان، میان اندونزی و فیلیپین، یا میان برزیل و اوروگونه در سال آینده در کار نیست.
این "صلح نوین" صرفا رویایی از جنس افکار هیپی ها نیست، حکومت های تشنه قدرت و شرکت های طمع کار هم روی آن حساب می کنند. وقتی شرکت مرسدس بنز استراتژی های فروش خود در شرق اروپا را طرح میریزد این احتمال را نادیده می گیرد که شاید آلمان لهستان را تسخیر کند. شرکتی که کارگران ارزان قیمت از فیلیپین وارد می کند نگران این نیست که شاید اندونزی سال بعد به فیلیپین حمله کند.
نمی شود باور کرد در جلسه دولت برزیل برای بحث و بررسی درباره بودجه سال بعد وزیر دفاع از جایش برخیزد و مشت بر میز بکوبد و فریاد بزند: "یک دقیقه اجازه بدهید! اگر بخواهیم به اوروگوئه حمله بریم و اشغالش کنیم چه؟ شما این را در نظر نگرفتید. باید برای تأمین هزینه های این حملات پنج میلیارد دلار کنار بگذاریم". البته هستند کشورهایی که وزیران دفاعشان هنوز چنین حرفهایی می زنند، و هستند مناطقی که صلح نوین نتوانسته در آنها پا بگیرد. من این را بسیار خوب می دانم و خودم در یکی از این مناطق زندگی می کنم. اما اینها استثناست".
برگرفته از کتاب انسان خداگونه، حضرت یووال نوح هراری
http://bit.ly/2rB6eOU
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
Wikipedia
انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده
انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده (به زبان عبری: ההיסטוריה של המחר) کتابی نوشته یووال نوح هراری است که برای اولین به زبان عبری در اسرائیل در سال ۲۰۱۵ و به زبان انگلیسی در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این کتاب را نشر نو با ترجمه زهرا عالی در سال ۱۳۹۷ منتشر کردهاست.…
در باب آرزوهای بزرگ!
جریده وزین تجارت فردا هفته گذشته پرسید که دوست دارید چه خبرهایی امسال بشنوید و پنج آرزویتان برای کشور چیست؟
با احتیاط آرزوها و کاش ها را ردیف کردم، امید که برخی محقق شوند، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
جریده وزین تجارت فردا هفته گذشته پرسید که دوست دارید چه خبرهایی امسال بشنوید و پنج آرزویتان برای کشور چیست؟
با احتیاط آرزوها و کاش ها را ردیف کردم، امید که برخی محقق شوند، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
در باب آستان قدس
در این هیاهوی بودجه (کسر بودجه البته) کنجکاو شدم ببینم شرکت های زیر مجموعه آستان قدس که اکنون مالیاتی پرداخت نمی کنند اندازه و سهم مالیات احتمالی شان چقدر است؟
دوستی کار بلد نشانی یک وبسایت خوب را داد که از طرف سازمان اقتصادی رضوی اطلاعات شرکت ها در آن آورده شده است و برای کل شرکت ها فروش در کل نزدیک به ۲ هزار و ۱۸۰ میلیارد تومان و سودی در حدود ۲۵۹ میلیارد تومان شناسایی شده است.
جزئیات دقیق را باید آگاهان نظر بدهند، ولی از قرار دستکم این شرکت ها مالیات هم پرداخت کنند، عدد آن ناچیزتر از آن است که معادلات را تغییر دهد و سوراخ بودجه گشادتر از اینهاست که این مبالغ دردی از آن دوا کند، والله اعلم.
https://shafaf.reo.ir/
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
در این هیاهوی بودجه (کسر بودجه البته) کنجکاو شدم ببینم شرکت های زیر مجموعه آستان قدس که اکنون مالیاتی پرداخت نمی کنند اندازه و سهم مالیات احتمالی شان چقدر است؟
دوستی کار بلد نشانی یک وبسایت خوب را داد که از طرف سازمان اقتصادی رضوی اطلاعات شرکت ها در آن آورده شده است و برای کل شرکت ها فروش در کل نزدیک به ۲ هزار و ۱۸۰ میلیارد تومان و سودی در حدود ۲۵۹ میلیارد تومان شناسایی شده است.
جزئیات دقیق را باید آگاهان نظر بدهند، ولی از قرار دستکم این شرکت ها مالیات هم پرداخت کنند، عدد آن ناچیزتر از آن است که معادلات را تغییر دهد و سوراخ بودجه گشادتر از اینهاست که این مبالغ دردی از آن دوا کند، والله اعلم.
https://shafaf.reo.ir/
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
مصاحبه ای در باب قطعی اینترنت، "عوضش امنیت داریم" و باقی قضایا
وقتی به هزار دلیل کار به کف خیابان میرسد، شاید کسانی بگویند که اگر اینترنت و امکان ارتباط گسترده ناراضیان نبود، کار به خوشی میگذشت و زود تمام میشد، چنین نگاهی البته به معنای پاک کردن صورت مساله است و اینکه نمیخواهیم دینامیسم و تصویر کلی بروز نارضایتی را ببینیم.
قطعی اینترنت به عنوان بستری برای کسبوکار و ارتباط شهروندان تنها و تنها به بهانه "شرایط اضطراری" و "شرایط حساس کنونی" توجیه میشود و البته در تحلیل نهایی چیزی جز نقض صریح حق مالکیت افراد نیست، از آن کارهایی که حتی برای تندروان سیاسی هم به قول اهل دیانت اکل میته است و جز در شرایطی که به واقع چارهای نباشد سراغش نمی روند. کسانی گفتهاند حتی اقدام دولت در همین "شرایط اضطراری" هم باید موقت و محدود به چند ساعت یا روز باشد و دولت جز با تایید مجلس نتواند این شرایط را به صلاحدید خود تمدید کند.
در این مصاحبه با تجارت فردا گفته ام به عنوان کسی که دل در گرو اندیشه لیبرال دارد به نظرم باید همواره با سوءظن به دولت و خیرخواهیاش نگریست. نهاد انحصار زور که با منطق سیاسی پیش میرود هرگز قابل اعتماد نیست، حتی در کشورهای توسعهیافتهتر همواره با امکان سوءاستفاده دولتها روبهروییم، کافی است دولت جرج بوش را پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به یاد بیاوریم.
در مملکت ما که این ریسک به شدت جدیتر هم هست، تحریمها امان فعالان اقتصادی را بریدهاند و "شرایط حساس کنونی" حاکم است، هر چیزی امکانپذیر است. با توجه به قضیه بنزین هیچ بعید نیست یک روز صبح از خواب بیدار شویم و ببینیم اهالی دولت ما را دچار شگفتانه! (همان surprise) کردهاند و باید برای حفظ امنیت سعی کنیم از اینترانت ملی استفاده کنیم.
اما اجازه دهید یک مساله مهم را از یاد نبریم که در لابهلای بحثها اغلب مغفول میماند، ایراد اصلی از تعریف خاص و محدود از "امنیت" است که دست دولتها را برای سوءاستفاده باز نگه میدارد، چیزی که منحصر به ایران هم نیست، این کار جامعه مدنی نیمهجان ایران و اهل کتاب و روشنفکری است که دیدگاههای بدیل را مطرح کنند تا "امنیت" را به مفهوم سازنده آن بفهمیم و دنبال کنیم، امنیتی که با آزادیهای مدنی افراد تعارضی ندارد و چهبسا بستر بروز آنهاست، نه بهانهای برای تحدید آزادیهای شهروندان. والله اعلم.
http://bit.ly/2RYZ7KG
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
وقتی به هزار دلیل کار به کف خیابان میرسد، شاید کسانی بگویند که اگر اینترنت و امکان ارتباط گسترده ناراضیان نبود، کار به خوشی میگذشت و زود تمام میشد، چنین نگاهی البته به معنای پاک کردن صورت مساله است و اینکه نمیخواهیم دینامیسم و تصویر کلی بروز نارضایتی را ببینیم.
قطعی اینترنت به عنوان بستری برای کسبوکار و ارتباط شهروندان تنها و تنها به بهانه "شرایط اضطراری" و "شرایط حساس کنونی" توجیه میشود و البته در تحلیل نهایی چیزی جز نقض صریح حق مالکیت افراد نیست، از آن کارهایی که حتی برای تندروان سیاسی هم به قول اهل دیانت اکل میته است و جز در شرایطی که به واقع چارهای نباشد سراغش نمی روند. کسانی گفتهاند حتی اقدام دولت در همین "شرایط اضطراری" هم باید موقت و محدود به چند ساعت یا روز باشد و دولت جز با تایید مجلس نتواند این شرایط را به صلاحدید خود تمدید کند.
در این مصاحبه با تجارت فردا گفته ام به عنوان کسی که دل در گرو اندیشه لیبرال دارد به نظرم باید همواره با سوءظن به دولت و خیرخواهیاش نگریست. نهاد انحصار زور که با منطق سیاسی پیش میرود هرگز قابل اعتماد نیست، حتی در کشورهای توسعهیافتهتر همواره با امکان سوءاستفاده دولتها روبهروییم، کافی است دولت جرج بوش را پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به یاد بیاوریم.
در مملکت ما که این ریسک به شدت جدیتر هم هست، تحریمها امان فعالان اقتصادی را بریدهاند و "شرایط حساس کنونی" حاکم است، هر چیزی امکانپذیر است. با توجه به قضیه بنزین هیچ بعید نیست یک روز صبح از خواب بیدار شویم و ببینیم اهالی دولت ما را دچار شگفتانه! (همان surprise) کردهاند و باید برای حفظ امنیت سعی کنیم از اینترانت ملی استفاده کنیم.
اما اجازه دهید یک مساله مهم را از یاد نبریم که در لابهلای بحثها اغلب مغفول میماند، ایراد اصلی از تعریف خاص و محدود از "امنیت" است که دست دولتها را برای سوءاستفاده باز نگه میدارد، چیزی که منحصر به ایران هم نیست، این کار جامعه مدنی نیمهجان ایران و اهل کتاب و روشنفکری است که دیدگاههای بدیل را مطرح کنند تا "امنیت" را به مفهوم سازنده آن بفهمیم و دنبال کنیم، امنیتی که با آزادیهای مدنی افراد تعارضی ندارد و چهبسا بستر بروز آنهاست، نه بهانهای برای تحدید آزادیهای شهروندان. والله اعلم.
http://bit.ly/2RYZ7KG
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
هفته نامه تجارت فردا
قطعی اینترنت موجب کاهش سرمایه اجتماعی دولت شده
قطعی یکهفتهای اینترنت باعث شد تا بسیاری از کسبوکارهای بزرگ و کوچک در کشور با مشکلات فراوانی روبهرو شوند و این در حالی بود که در این مدت شبکه اطلاعات ملی نتوانست کاری کند که جای خالی اینترنت احساس شود.
چهار خان پوپولیسم
در بررسی کشورهای به بحران افتاده در امریکای جنوبی (به ویژه آنها که از عایدات منابع طبیعی بهره مند اند) یک فرایند 4 مرحله ای را ذکر می کنند که برای فهم اوضاع در مملکت آریایی اسلامی هم کمک می کند:
خان اول: یک دولت پوپولیست سرکار می آید، شعارش فحش به از ما بهتران داخلی و اجانب است که جلوی پیشرفت کشور را گرفته اند و البته تئوری توطئه هم بخشی از کار است. اول کار اوضاع اقتصاد بد نیست، با افزایش مداخله دولت تولید ناخالص داخلی رشد نشان می دهد و بیکاری کاهش می یابد و حقوق و دستمزد واقعی بالا می رود، تورم چندانی به چشم نمی خورد، ذخایر بانک مرکزی به حد کفایت هست و مشکل چندانی برای واردات وجود ندارد، حمایت های دولتی و یارانه و مانند آن هم زیاد است.
خان دوم: در یک نگاه کلی پوپولیسم به معنای مصرف بیشتر و سرمایه گذاری کمتر، استفاده از ذخایر بانک مرکزی برای واردات ارزان و از بین بردن سرمایه های قبلی است، پس از ماه عسل اولیه مصائب خود را نشان می دهند، ، ایجاد تغییر در قیمت های نسبی ضروری می شود و این اغلب کاهش ارزش پول ملی را در پی دارد، دولت مجبور به افزایش قیمت برق و آب و گاز می شود، هرچند برای "حمایت از فقرا" از وضع مقررات غافل نیست. کنترل خروج سرمایه هم در دستور کار قرار می گیرد. اقتصاد زیرزمینی گسترش می یابد، زیرا با توجه به کسری بودجه دولت به دنبال افزایش یارانه هاست و مجبور است دیگران را بیشتر بدوشد.
خان سوم، کمبودها جدی می شود و تورم شتابی فزاینده می یابد و از آنجا که نرخ ارز رسمی پایین نگه داشته شده است، خروج سرمایه شدت می گرد، با بالا رفتن تورم اقتصاد دچار پدیده "پول زدایی" می شود، پول رسمی تنها برای مبادلات داخلی استفاده می شود و مردم پس اندازهای خود را با ارزی معتبر مثل دلار امریکا نگه می دارند. اقتصاد کوچک تر می شود و درآمد مالیاتی حتی کاهش بیشتری می یابد و کسری بودجه شدیدتر می شود، دولت باید یارانه ها را قطع کند و نرخ ارز را بالا ببرد، کاری که تا آخرین لحظه زیر بار آن نمی رود. حقوق و دستمزدهای واقعی کاهش می یابد و ناآرامی های اجتماعی و سیاسی آغاز می شود. پوپولیسم شکست می خورد!
خان چهارم، یک دولت دیگر سر کار می آید که وارث مصائب اقتصادی گذشته است، مجبور است سراغ "ریاضت" و سیاست های "تعدیل اقتصادی" (همان نسخه های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول!) برود و از استقراض خارجی استفاده کند تا اقتصاد به تدریج سامان یابد. سرمایه ها مصرف شده و حقوق و دستمزدها حتی از آغاز دوران پوپولیسم قبلی هم کمتر شده است، پر واضح است که انجام اصلاحات برای هیچ کس محبوبیت سیاسی نمی خرد!
اینجاست که عده ای در خیابان راه می افتند و به پیروی از مدی که در کشورهای توسعه یافته دنیا رایج است، به نئولیبرالیسم و صندوق بین المللی پول و بانک جهانی فحش می دهند که کشور را به این روز انداخته است! چه بسا پوپولیست های دیگری باز بتوانند فرمان را دست بگیرند و اصلاح را باز هم به تعویق اندازند. والله اعلم.
http://bit.ly/2tmRfs5
کانال راهبرد
@RahbordChannel
در بررسی کشورهای به بحران افتاده در امریکای جنوبی (به ویژه آنها که از عایدات منابع طبیعی بهره مند اند) یک فرایند 4 مرحله ای را ذکر می کنند که برای فهم اوضاع در مملکت آریایی اسلامی هم کمک می کند:
خان اول: یک دولت پوپولیست سرکار می آید، شعارش فحش به از ما بهتران داخلی و اجانب است که جلوی پیشرفت کشور را گرفته اند و البته تئوری توطئه هم بخشی از کار است. اول کار اوضاع اقتصاد بد نیست، با افزایش مداخله دولت تولید ناخالص داخلی رشد نشان می دهد و بیکاری کاهش می یابد و حقوق و دستمزد واقعی بالا می رود، تورم چندانی به چشم نمی خورد، ذخایر بانک مرکزی به حد کفایت هست و مشکل چندانی برای واردات وجود ندارد، حمایت های دولتی و یارانه و مانند آن هم زیاد است.
خان دوم: در یک نگاه کلی پوپولیسم به معنای مصرف بیشتر و سرمایه گذاری کمتر، استفاده از ذخایر بانک مرکزی برای واردات ارزان و از بین بردن سرمایه های قبلی است، پس از ماه عسل اولیه مصائب خود را نشان می دهند، ، ایجاد تغییر در قیمت های نسبی ضروری می شود و این اغلب کاهش ارزش پول ملی را در پی دارد، دولت مجبور به افزایش قیمت برق و آب و گاز می شود، هرچند برای "حمایت از فقرا" از وضع مقررات غافل نیست. کنترل خروج سرمایه هم در دستور کار قرار می گیرد. اقتصاد زیرزمینی گسترش می یابد، زیرا با توجه به کسری بودجه دولت به دنبال افزایش یارانه هاست و مجبور است دیگران را بیشتر بدوشد.
خان سوم، کمبودها جدی می شود و تورم شتابی فزاینده می یابد و از آنجا که نرخ ارز رسمی پایین نگه داشته شده است، خروج سرمایه شدت می گرد، با بالا رفتن تورم اقتصاد دچار پدیده "پول زدایی" می شود، پول رسمی تنها برای مبادلات داخلی استفاده می شود و مردم پس اندازهای خود را با ارزی معتبر مثل دلار امریکا نگه می دارند. اقتصاد کوچک تر می شود و درآمد مالیاتی حتی کاهش بیشتری می یابد و کسری بودجه شدیدتر می شود، دولت باید یارانه ها را قطع کند و نرخ ارز را بالا ببرد، کاری که تا آخرین لحظه زیر بار آن نمی رود. حقوق و دستمزدهای واقعی کاهش می یابد و ناآرامی های اجتماعی و سیاسی آغاز می شود. پوپولیسم شکست می خورد!
خان چهارم، یک دولت دیگر سر کار می آید که وارث مصائب اقتصادی گذشته است، مجبور است سراغ "ریاضت" و سیاست های "تعدیل اقتصادی" (همان نسخه های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول!) برود و از استقراض خارجی استفاده کند تا اقتصاد به تدریج سامان یابد. سرمایه ها مصرف شده و حقوق و دستمزدها حتی از آغاز دوران پوپولیسم قبلی هم کمتر شده است، پر واضح است که انجام اصلاحات برای هیچ کس محبوبیت سیاسی نمی خرد!
اینجاست که عده ای در خیابان راه می افتند و به پیروی از مدی که در کشورهای توسعه یافته دنیا رایج است، به نئولیبرالیسم و صندوق بین المللی پول و بانک جهانی فحش می دهند که کشور را به این روز انداخته است! چه بسا پوپولیست های دیگری باز بتوانند فرمان را دست بگیرند و اصلاح را باز هم به تعویق اندازند. والله اعلم.
http://bit.ly/2tmRfs5
کانال راهبرد
@RahbordChannel
Mises Institute
The Bait-and-Switch Behind Economic Populism
Argentina will hold elections this year, and a number of provinces will be electing governors. Buenos Aires, the capital city, is holding elections for mayor, and Mauricio Macri, who is stepping down
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این است دانشگاه ما، خداوند اصلاح فرماید!
جناب عراقچی را به دانشگاه هنر تهران دعوت کرده اند، خواسته اند روی برگها راه برود و صدای خرد شدن برگ ها زیر پای خود را که با میکروفون ضبط میشود گوش دهد (یحتمل اشاره به خرد شدن استخوان های مردم!).
تا اینجا هیچ، ولی اسم این سیرک خلاقانه جالب است: گذر نئولیبرالیسم! این است دانشگاه ما و اینهاست عیش و عشق دانشجویان ما، مگر خدا اصلاح فرماید، والله اعلم.
پ.ن: در مورد محل و زمان این به اصطلاح ابتکار دانشجویان تردیدهایی هست که البته هیچ چیز از وخامت قضیه کم نمی کند.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
جناب عراقچی را به دانشگاه هنر تهران دعوت کرده اند، خواسته اند روی برگها راه برود و صدای خرد شدن برگ ها زیر پای خود را که با میکروفون ضبط میشود گوش دهد (یحتمل اشاره به خرد شدن استخوان های مردم!).
تا اینجا هیچ، ولی اسم این سیرک خلاقانه جالب است: گذر نئولیبرالیسم! این است دانشگاه ما و اینهاست عیش و عشق دانشجویان ما، مگر خدا اصلاح فرماید، والله اعلم.
پ.ن: در مورد محل و زمان این به اصطلاح ابتکار دانشجویان تردیدهایی هست که البته هیچ چیز از وخامت قضیه کم نمی کند.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
از کابل تا تهران؛ از تراکتور تا الاغ!
دوستی نادیده داستانی جالب از افغانستان از زبان فرماندار ایالت هلمند نقل کرده که یانکی های اشغالگر ناگهان تصمیم گرفتند بین کشاورزان تراکتور توزیع کنند. یحتمل دلیل آنها به دست آوردن دل افغان ها و کمک به توسعه محلی بود تا اثرگذاری بنیادگراها کمتر شود. اما فرماندار مخالفت کرده و گفته بود این کار به صلاح نیست، اینجا فرهنگ خاصی دارد و این تراکتورها بر مصیبت های قبلی خواهند افزود. حرفش را جدی نمی گیرند و کار را پیش می برند. طرف یک ماه مرخصی می رود، وقتی بر می گردد، می بیند یکی از کشاورزان آمده و می گوید رندان تراکتورش را آتش زده اند، دیگری از خرابی آن می نالید و برای تعمیر التماس دعا داشت، یکی دیگر شکایت می کرد که مالش را دزدیده اند. خلاصه نه تنها منفعتی عاید نشد، بر مصائب قبلی هم افزوده شده بود. فرماندار هم از این گله داشت چرا آمریکایی ها به حرف محلی هایی که فرهنگ افغانستان را بهتر می شناسند گوش نمی کنند!
یاد قضیه ای مرتبط در ایران پیش از انقلاب افتادم که به شکل متفاوتی برگزار شده بود. اجرای برنامه اصل چهار ترومن قرار شد که برای اصلاح نژاد الاغ های ایرانی از الاغ های قبرسی استفاده کنند تا بهره وری کشاورزی در ایران بالا برود. اهل فن تعداد آنها را صد و چند فروند! ذکر کرده اند (واحد مبادله اقتصادی این زبان بسته در صادرات و واردات "تُن" است).
همان موقع ذهن خلاق روشنفکران! وطنی به کار افتاد که امپریالیسم نمی گذارد ما پیشرفت کنیم و به جای تجهیزات پیشرفته کشاورزی الاغ تحویل ما می دهد. از جمله بنده خدایی در کیهان در کیهان آن زمان نوشت: من تا به حال نشنيده بودم كسي در ايران از بيخري ناليده باشد و مشكل ما در ايران كمبود الاغ نيست مشكل خريت نداريم؛ خر بندري ما قرنهاست در دنيا شهرت دارد" و "سالهاست به ما وعدههاي درخشان دادند و آخر سر براي ما الاغ هديه ميفرستند" و "ما دو ميليون دلار اعتبار نداشتيم ولي خر را از زير پاي روستاييان قبرس ميكشند و براي ما ارسال ميدارند".
اما کار پیچیده تر از اینها بود، داریوش همایون فقید به خوبی به نکته اشاره کرده است: "هنگامی که در دهههای نخستین پس از جنگ کارشناسان بیگانه، اصلاح نژاد خر را در روستاهای ایران توصیه کردند و خرهای قبرسی را به ایران آوردند در همه جا به ریشخند گرفته شدند. اما روشن بود که درآن مرحله، و هنوز هم، روستاهای ایران به یک چهارپای نیرومندتر و باربرتر بیشتر نیاز داشتند. یک نسل بعد که تراکتورها به روستاها سرازیر شدند در بیشتر جاها نبودن مکانیک و لوازم یدکی و گاه سوخت به دشواریهای پرهزینه و یاسآور انجامید. روستاها نه از تراکتور سود چندان گرفتند، نه حتی به نژاد بهتر ستوران دسترسی یافتند".
اما چرا یاد این خاطره افتادم؟ اهل فن در افغانستان هم فهمیده اند که نباید زیاد بی روغن سرخ کرد و از کشورهای صحاری خاورمیانه انتظار معجزه داشت، ولی به اصطلاح روشنفکر ایرانی چه در گذشته و چه اکنون فقط در توهمات سیر می کند و از زمین و زمان طلبکار است که چرا بهترین ها را به او ارزانی نمی دارند. هنوز متوجه نیست که جامعه ای که مطالباتش در سطح قرن ۱۸ اروپاست، نقد نئولیبرالیسم! به دردش نمی خورد و چون چیزی اسمش باکلاس است لزوما نباید همه جا آن را پراند و به قول هموطنان ارمنی گاماس گاماس روش بهتری است. شاید به بعضی از این به اصطلاح روشنفکران ما گفت اقلا به اندازه فرماندار هلمند واقع بین باشید، والله اعلم.
https://t.me/EricNotes/3356
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
دوستی نادیده داستانی جالب از افغانستان از زبان فرماندار ایالت هلمند نقل کرده که یانکی های اشغالگر ناگهان تصمیم گرفتند بین کشاورزان تراکتور توزیع کنند. یحتمل دلیل آنها به دست آوردن دل افغان ها و کمک به توسعه محلی بود تا اثرگذاری بنیادگراها کمتر شود. اما فرماندار مخالفت کرده و گفته بود این کار به صلاح نیست، اینجا فرهنگ خاصی دارد و این تراکتورها بر مصیبت های قبلی خواهند افزود. حرفش را جدی نمی گیرند و کار را پیش می برند. طرف یک ماه مرخصی می رود، وقتی بر می گردد، می بیند یکی از کشاورزان آمده و می گوید رندان تراکتورش را آتش زده اند، دیگری از خرابی آن می نالید و برای تعمیر التماس دعا داشت، یکی دیگر شکایت می کرد که مالش را دزدیده اند. خلاصه نه تنها منفعتی عاید نشد، بر مصائب قبلی هم افزوده شده بود. فرماندار هم از این گله داشت چرا آمریکایی ها به حرف محلی هایی که فرهنگ افغانستان را بهتر می شناسند گوش نمی کنند!
یاد قضیه ای مرتبط در ایران پیش از انقلاب افتادم که به شکل متفاوتی برگزار شده بود. اجرای برنامه اصل چهار ترومن قرار شد که برای اصلاح نژاد الاغ های ایرانی از الاغ های قبرسی استفاده کنند تا بهره وری کشاورزی در ایران بالا برود. اهل فن تعداد آنها را صد و چند فروند! ذکر کرده اند (واحد مبادله اقتصادی این زبان بسته در صادرات و واردات "تُن" است).
همان موقع ذهن خلاق روشنفکران! وطنی به کار افتاد که امپریالیسم نمی گذارد ما پیشرفت کنیم و به جای تجهیزات پیشرفته کشاورزی الاغ تحویل ما می دهد. از جمله بنده خدایی در کیهان در کیهان آن زمان نوشت: من تا به حال نشنيده بودم كسي در ايران از بيخري ناليده باشد و مشكل ما در ايران كمبود الاغ نيست مشكل خريت نداريم؛ خر بندري ما قرنهاست در دنيا شهرت دارد" و "سالهاست به ما وعدههاي درخشان دادند و آخر سر براي ما الاغ هديه ميفرستند" و "ما دو ميليون دلار اعتبار نداشتيم ولي خر را از زير پاي روستاييان قبرس ميكشند و براي ما ارسال ميدارند".
اما کار پیچیده تر از اینها بود، داریوش همایون فقید به خوبی به نکته اشاره کرده است: "هنگامی که در دهههای نخستین پس از جنگ کارشناسان بیگانه، اصلاح نژاد خر را در روستاهای ایران توصیه کردند و خرهای قبرسی را به ایران آوردند در همه جا به ریشخند گرفته شدند. اما روشن بود که درآن مرحله، و هنوز هم، روستاهای ایران به یک چهارپای نیرومندتر و باربرتر بیشتر نیاز داشتند. یک نسل بعد که تراکتورها به روستاها سرازیر شدند در بیشتر جاها نبودن مکانیک و لوازم یدکی و گاه سوخت به دشواریهای پرهزینه و یاسآور انجامید. روستاها نه از تراکتور سود چندان گرفتند، نه حتی به نژاد بهتر ستوران دسترسی یافتند".
اما چرا یاد این خاطره افتادم؟ اهل فن در افغانستان هم فهمیده اند که نباید زیاد بی روغن سرخ کرد و از کشورهای صحاری خاورمیانه انتظار معجزه داشت، ولی به اصطلاح روشنفکر ایرانی چه در گذشته و چه اکنون فقط در توهمات سیر می کند و از زمین و زمان طلبکار است که چرا بهترین ها را به او ارزانی نمی دارند. هنوز متوجه نیست که جامعه ای که مطالباتش در سطح قرن ۱۸ اروپاست، نقد نئولیبرالیسم! به دردش نمی خورد و چون چیزی اسمش باکلاس است لزوما نباید همه جا آن را پراند و به قول هموطنان ارمنی گاماس گاماس روش بهتری است. شاید به بعضی از این به اصطلاح روشنفکران ما گفت اقلا به اندازه فرماندار هلمند واقع بین باشید، والله اعلم.
https://t.me/EricNotes/3356
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@Rahbordchannel
Telegram
Eric Notes
فرماندار هلمند میگه آمریکاییها یهو تصمیم گرفتند به کشاورزها تراکتور بدن. من بشون گفتم ندید، به صلاح نیست، اینجا فرهنگ خاصی داره، معلوم نیست تراکتور دست کی میفته، سرش دعوا میشه، آخرش هم از بین میرن. ولی به حرفم گوش ندادند و توزیع کردند. یک ماه نگذشته بود…