نشر سایه سخن
9.78K subscribers
13.1K photos
4.76K videos
270 files
3.79K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
هنر تسلیم



بخشی از هنر تسلیم، کمک گرفتن از احساسات بیمارکننده ی همراه با شکست و ضربه روحی است که دوباره بتوانید با نقش جدیدتان سازگار شوید.

طی این سازگاری مجدد، باید از هر گونه افت شدید به خلق پایین، یا حالت بیمارکننده افراطی که ضرورتی ندارد، جلوگیری کنید.

در واقع هنر تسلیم یعنی اینکه اجازه ندهید شکست شما را بیمار کند و آن را بخشی از روال عادی زندگی ببینید.

📚 #برشی_از_کتاب : #شکست_عشقی
📘#نام_اصلی:
#The_Love_Trauma_Syndrome
✍️ اثر: #دکتر_ریچارد_بی_راس
👌 ترجمه: #فاطمه_مسعودی #طناز_فرخ‌زاد #سمیه_ترکاون‌نژاد #المیرا_علیزاده_اشرفی
📖 صفحه: 267
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
هفت و نیم صبح گل پسر باید توی مدرسه باشه. با احتساب آماده شدن و دوسه لقمه صبحانه خوردن باید شش و نیم بیدار بشیم. خیلی زوووده. چرا آخه... یعنی واقعا راه نداشت از ده شروع بشه مدارس... خیلی سخته بیدار شدن...

ذوق داشت که بره از بوفه مدرسشون خرید کنه. همون روز اول پدر جوگیرش یه ده تومنی بهش داد. منم با همون چشمای نیمه باز شروع کردم غر زدن که چه خبره؟ من با این سن روزی ده تومن خرج نمی کنم.اون روز ولی زورم بهش نرسید و مانی با اون ده تومن رفت ولی با همون ده تومن هم برگشت و گفت چون شلوغ بوده اصلا نرفته بود خرید کنه... روز دوم خودم بهش دوهزار تومن دادم که هزار تومن رو برگردوند گفت مال فردام... حال کردم که مدل خودمه نه باباش!

روز سوم چندتا خوراکی توی کیفش گذاشتم. ظهر گفت بعضی از خوراکی ها رو دوست نداشتم به خاطر همین دادم آقای ناظممون بخوره... گفتم خب می آوردی خونه گفت آخه آقای ناظم گناه داشت خوراکی نداشت ... متاسفانه فهمیدم این قسمت رفتارش مدل باباش شده!
خلاصه ....
مدرسه ای شدن پسرم یه حس عجیب غریبی بهم داده که نمی تونم قطعا بگم خوبه یا بده... انگار از این بمب های شادی جشن تولدها زدن بالای سرم و همزمان یک عالمه حس مختلف ریخته روی سرم.... اسم بعضی از این حس ها رو اصلا نمی دونم. انگار هیچ وقت تجربه شون نکردم.‌.. نگرانی های عجیبی سراغم‌ می یان .... مدام استرس دارم وقتی مدرسه اس ولی در عین حال خوشحال هم هستم... وقتی کیف و کتابش رو باز میکنه رو میز دلم می خواد اونقدر محکم بغلش کنم که فرو بره توی قلبم...

راستی از جلد کردن کتاباش نگفتم... افتضاح شد... کلا ۵ تا کتاب بود... سر پنجمی تازه فهمیدم چی کار باید می کردم که چروک نشن... ایشالا واسه سال دیگه خوب بلدم...
فقط کاش مسئولان تا سال بعد یه فکری برای ساعت شروع مدارس بکنند... من اگه ۹ ماه ۶ و نیم صبح بیدار بشم اصلا به سال بعد نمیرسم و جان به جان آفرین تسلیم می کنم.... بریم توئیتر هشتگ بزنیم
#نه_به_آموزش_کله_ی_سحر

#فاطمه_شاهبگلو
@manima4
🆔 @SayehSokhan