Forwarded from تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی (هزارتو)
فیلمی فراموششده و بینظیر از کیارستمی: «قضیه شکل اول، شکل دوم»
پرسش از «درستی» است. چه چیز درست است و چه چیز نادرست. کارِ درست چیست؟ لو دادن دیگران یا رازداری؟ مقاومت در برابر زور یا تسلیم شدن؟ اولویت دادن به منفعت شخصی یا تن دادن به خواست جمعی؟ عباس کیارستمی در فیلمِ «قضیه شکل اول، شکل دوم» یک چالش فکری بزرگ را ایجاد میکند و سپس نخبگان آن زمان ایران را به پرسش میگیرد. غیرهمنتظرهترین افراد در این فیلم سخن گفتهاند:
• صادق خلخالی (حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی)
• ابراهیم یزدی (وزیر امور خارجه)
• نورالدین کیانوری (دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران)
• دکتر هدایتالله متین دفتری (بنیانگذار جبهه دموکراتیک ملی ایران)
• صادق قطبزاده (سرپرست رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران)
• عزتالله انتظامی (بازیگر تئاتر و سینما)
• مسعود کیمیایی (فیلمساز)
• نادر ابراهیمی (نویسنده و مدیر سازمان همگام با کودکان و نوجوانان)
• دکتر کمال خرازی (مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
• دکتر محمود عنایت (نویسنده و روزنامهنگار)
• دکتر غلامحسین شکوهی (وزیر آموزش و پرورش)
• احترام برومند (گوینده برنامه کودک تلویزیون)
• علی موسوی گرمارودی (شاعر و نویسنده)
• ژاله سرشار (مسوول امور آموزشی و تربیتی کانون اصلاح و تربیت)
• دکتر عبدالکریم لاهیجی (حقوقدان و نایب رئیس جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر)
• راب داوید شوفت (رهبر مذهبی کلیمیان ایران)
• اسقف آردوک مانوکیان (رهبر مذهبی ارامنه ایران)
کیارستمی وضعیتی فرضی را در نظر میگیرد: چند دانشآموز مورد «تنبیه جمعی» قرار گرفتهاند و حالا بین دو گزینۀ «مقاومت» و «افشای فرد خاطی» باید انتخاب کنند. کیارستمی به سراغ نخبگان سیاسی، ادبی، هنری، حقوقی، دینی، آموزشی، رسانهای و مدیریتیِ کشور میرود و با شرح دادن این وضعیتِ فرضی نظر آنها را جویا میشود. اینجاست که وقتی پاسخها را میشنویم، دو چیز به خصوص نمایان میشود:
1. مرز باریک «درستی» و «نادرستی».
2. «درهمتنیدگیِ» درستی و نادرستی.
برای اینکه به درک درستی از تاریخ و رخدادهای تاریخی برسیم، باید این دو مسئله را همواره پیش چشم داشته باشیم. درستی ناگهان نادرست میشود و نادرستی ناگهان درست. این نگرش ما را از «مطلقبینیِ ارزشی» نسبت به فاعل و امر تاریخی باز میدارد.
در بارۀ این فیلم میشود یک کتاب نوشت، در بارۀ حرفهای تک تک افراد آن میشود ساعتها حرف زد. از درازگویی میپرهیزم و فقط بسنده میکنم به اینکه دعوت میکنم حرفهای شخصیتهای این فیلم را در بافت تاریخی سال 1358 در نظر بگیرید. روحیۀ «مبارزهطلبی» حتا به شکل کورکورانۀ آن ستایش میشود. درک بیشتر این نخبگان از مبارزه، امری کاملاً «مستقیم و تکخطی» است. و از این بدتر، برای این نخبگان نفس «اعتراض» ارزش است. در یک کلام، «اقتدارستیزی، به هر شکل ممکن» باور مشترک بیشتر این نخبگان است، حتا اگر به شیوه و برای هدفی نابخردانه باشد. و فراموش نکنیم که این نخبگان جامعهاند که مسیر جامعه را تعیین میکنند...
این فیلم محصول سال 1358 است و در بحبوحۀ انقلاب ساخته شده است. این فیلم به دلیل بیحجاب بودن زنها، وجود برخی عناصر سیاسی نامطلوب و شائبۀ ایدههای شورشگرانه، خیلی زود ممنوع شد و رفته رفته به فراموشی سپرده شد. پیشنهاد میکنم این فیلم را که به همین پست پیوست کردهام ببینید تا بدانیم چرا کیارستمی بزرگ و بیهمتا بود.
پینوشت: همۀ فیلم یک طرف، جوابهای روشنفکرانۀ صادق جان خلخالی هم یک طرف.
مهدی تدینی
@tarikhandishi
#کیارستمی، #فیلم_سینمایی، #قطب_زاده، #خلخالی، #ابراهیم_یزدی، #کیانوری
پرسش از «درستی» است. چه چیز درست است و چه چیز نادرست. کارِ درست چیست؟ لو دادن دیگران یا رازداری؟ مقاومت در برابر زور یا تسلیم شدن؟ اولویت دادن به منفعت شخصی یا تن دادن به خواست جمعی؟ عباس کیارستمی در فیلمِ «قضیه شکل اول، شکل دوم» یک چالش فکری بزرگ را ایجاد میکند و سپس نخبگان آن زمان ایران را به پرسش میگیرد. غیرهمنتظرهترین افراد در این فیلم سخن گفتهاند:
• صادق خلخالی (حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی)
• ابراهیم یزدی (وزیر امور خارجه)
• نورالدین کیانوری (دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران)
• دکتر هدایتالله متین دفتری (بنیانگذار جبهه دموکراتیک ملی ایران)
• صادق قطبزاده (سرپرست رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران)
• عزتالله انتظامی (بازیگر تئاتر و سینما)
• مسعود کیمیایی (فیلمساز)
• نادر ابراهیمی (نویسنده و مدیر سازمان همگام با کودکان و نوجوانان)
• دکتر کمال خرازی (مدیر عامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
• دکتر محمود عنایت (نویسنده و روزنامهنگار)
• دکتر غلامحسین شکوهی (وزیر آموزش و پرورش)
• احترام برومند (گوینده برنامه کودک تلویزیون)
• علی موسوی گرمارودی (شاعر و نویسنده)
• ژاله سرشار (مسوول امور آموزشی و تربیتی کانون اصلاح و تربیت)
• دکتر عبدالکریم لاهیجی (حقوقدان و نایب رئیس جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر)
• راب داوید شوفت (رهبر مذهبی کلیمیان ایران)
• اسقف آردوک مانوکیان (رهبر مذهبی ارامنه ایران)
کیارستمی وضعیتی فرضی را در نظر میگیرد: چند دانشآموز مورد «تنبیه جمعی» قرار گرفتهاند و حالا بین دو گزینۀ «مقاومت» و «افشای فرد خاطی» باید انتخاب کنند. کیارستمی به سراغ نخبگان سیاسی، ادبی، هنری، حقوقی، دینی، آموزشی، رسانهای و مدیریتیِ کشور میرود و با شرح دادن این وضعیتِ فرضی نظر آنها را جویا میشود. اینجاست که وقتی پاسخها را میشنویم، دو چیز به خصوص نمایان میشود:
1. مرز باریک «درستی» و «نادرستی».
2. «درهمتنیدگیِ» درستی و نادرستی.
برای اینکه به درک درستی از تاریخ و رخدادهای تاریخی برسیم، باید این دو مسئله را همواره پیش چشم داشته باشیم. درستی ناگهان نادرست میشود و نادرستی ناگهان درست. این نگرش ما را از «مطلقبینیِ ارزشی» نسبت به فاعل و امر تاریخی باز میدارد.
در بارۀ این فیلم میشود یک کتاب نوشت، در بارۀ حرفهای تک تک افراد آن میشود ساعتها حرف زد. از درازگویی میپرهیزم و فقط بسنده میکنم به اینکه دعوت میکنم حرفهای شخصیتهای این فیلم را در بافت تاریخی سال 1358 در نظر بگیرید. روحیۀ «مبارزهطلبی» حتا به شکل کورکورانۀ آن ستایش میشود. درک بیشتر این نخبگان از مبارزه، امری کاملاً «مستقیم و تکخطی» است. و از این بدتر، برای این نخبگان نفس «اعتراض» ارزش است. در یک کلام، «اقتدارستیزی، به هر شکل ممکن» باور مشترک بیشتر این نخبگان است، حتا اگر به شیوه و برای هدفی نابخردانه باشد. و فراموش نکنیم که این نخبگان جامعهاند که مسیر جامعه را تعیین میکنند...
این فیلم محصول سال 1358 است و در بحبوحۀ انقلاب ساخته شده است. این فیلم به دلیل بیحجاب بودن زنها، وجود برخی عناصر سیاسی نامطلوب و شائبۀ ایدههای شورشگرانه، خیلی زود ممنوع شد و رفته رفته به فراموشی سپرده شد. پیشنهاد میکنم این فیلم را که به همین پست پیوست کردهام ببینید تا بدانیم چرا کیارستمی بزرگ و بیهمتا بود.
پینوشت: همۀ فیلم یک طرف، جوابهای روشنفکرانۀ صادق جان خلخالی هم یک طرف.
مهدی تدینی
@tarikhandishi
#کیارستمی، #فیلم_سینمایی، #قطب_زاده، #خلخالی، #ابراهیم_یزدی، #کیانوری
Telegram
#روز_کتاب
#هفته_کتاب_خوانی
مملکتی که تیراژ کتاب در آن شده پانصد ششصد جلد، مردمانش نباید دکتر بروند؟ یعنی صفا می کنیم برای خودمان. کتاب فروشی ها می شود پیتزافروشی، کتابخانه ها حداکثر شده قرائت خانه ی پشت کنکوری ها، تیراژ کتاب لای باقالی، کتاب خوان ها (اگر بیابیم) اهالی مریخ اند، ما هم که باحالیم! همه هم که شیرین زبان و طناز و بذله گو، از طرف می پرسی آخرین کتابی که خوانده ای کی بوده؟ می گوید می خواستم آخرین درسم را پاس کنم... بعد هم هرهر می خندد طوری که بیست و یک دندان خراب از مجموع سی و دو دندانش را می شود شمرد.
خب کتاب نمی خوانی ، مسواک هم که نمی زنی بعد می شود این و نق می زنی به قیمت دندانپزشکی!
#چقدر_خوبیم_ما
#ابراهیم_رها
به انعکاس افکار بپیوندید 👇👇👇
@Enekkass
🆔 @SayehSokhan
#هفته_کتاب_خوانی
مملکتی که تیراژ کتاب در آن شده پانصد ششصد جلد، مردمانش نباید دکتر بروند؟ یعنی صفا می کنیم برای خودمان. کتاب فروشی ها می شود پیتزافروشی، کتابخانه ها حداکثر شده قرائت خانه ی پشت کنکوری ها، تیراژ کتاب لای باقالی، کتاب خوان ها (اگر بیابیم) اهالی مریخ اند، ما هم که باحالیم! همه هم که شیرین زبان و طناز و بذله گو، از طرف می پرسی آخرین کتابی که خوانده ای کی بوده؟ می گوید می خواستم آخرین درسم را پاس کنم... بعد هم هرهر می خندد طوری که بیست و یک دندان خراب از مجموع سی و دو دندانش را می شود شمرد.
خب کتاب نمی خوانی ، مسواک هم که نمی زنی بعد می شود این و نق می زنی به قیمت دندانپزشکی!
#چقدر_خوبیم_ما
#ابراهیم_رها
به انعکاس افکار بپیوندید 👇👇👇
@Enekkass
🆔 @SayehSokhan
#کیرکگور می گوید: من #ابراهیم نیستم. اما مسأله برای او این است که ابراهیم را توصیف کند، او را بفهمد، یا به عبارت دقیق تر بفهمد که نمی توان او را فهمید.
مسأله این است که باید با صداقت هرچه تمام تر مرزهای میان حیطه های گوناگون زندگی را مشخص کرد، باید با صداقت هرچه تمام تر زندگی کردن تا پایان با اعتقاد مذهبی را دید، در اعتقاد زندگی کرد و ایمان را که شرابی است مردافکن به چیز دیگری، به آب بی مزه عقلانیت هگلیان، مبدل نکرد.
ابراهیم، پدر ایمان به گفته پولس قدیس، شهسوار ایمان که همراه ایمان از همه دورتر می رود، همانند شوالیه ای که همراه با مرگ از همه دورتر می رود و با آن مبارزه می کند تا آمرزیده شود. آنگونه که يعقوب در بیابان آمرزیده شد، و همانند ایوب با خدا زورآزمایی می کند، آری کدام فهم بشری قادر است ابراهیم را بفهمد؟ خطای عظیم مکتب هگلی این پندار بود که می توان از ایمان فراتر رفت. در حقیقت نه تنها نمی توان از ابراهیم فراتر رفت بلکه حتی نمی توان به او رسید. باید ایمان را وصف کرد اما باید دانست که هر وصفی از ایمان نارسا است، زیرا نخستین چیزی که از ایمان دانسته ایم این است که «ایمان رابطه ای خصوصی با خداست.»
نسلهای بیشماری داستان ابراهیم را کلمه به کلمه از بر میدانستند اما چه تعداد از آنها بیخواب شدند؟ آنان ابراهیم را ستایش میکنند، اما چگونه؟ آنان همه چیز را با این سخن پیش پا افتاده بیان میکنند: «عظمت او در این بود که به خدا چنان عشق میورزید که حاضر بود بهترین چیز خود را برای او قربانی کند.» کاملاً صحیح است، اما «بهترین چیز» بیانی مبهم است. مرد ثروتمندی که در راه با مسیح برخورد کرد و همهٔ دارایی خود را به بینوایان داد ابراهیم نشد، گرچه «بهترین چیز» خود را تقدیم کرده بود.
آنچه از داستان ابراهیم حذف میشود، اضطراب است؛ زیرا من در قبال پول هیچ تکلیف اخلاقی ندارم، اما در قبال فرزند عالیترین و مقدّسترین تکلیف بر عهدهٔ پدر نهاده شده است.
بیانِ اخلاقی عمل ابراهیم این است که میخواست اسحاق را به «قتل» برساند. بیانِ ایمانی آن این است که میخواست اسحاق را «قربانی» کند. اما در همین تناقض اضطرابی نهفته است که میتواند انسان را بیخواب کند، و ابراهیم بدون این اضطراب ابراهیم نیست.
ولی اضطراب برای طبایع نازک خطرناک است، از این روی آن را فراموش میکنند، با این همه میخواهند از ابراهیم سخن بگویند.
📖 #ترس_و_لرز
👤 #سورن_کیرکگور
🆔 @Sayehsokhan
مسأله این است که باید با صداقت هرچه تمام تر مرزهای میان حیطه های گوناگون زندگی را مشخص کرد، باید با صداقت هرچه تمام تر زندگی کردن تا پایان با اعتقاد مذهبی را دید، در اعتقاد زندگی کرد و ایمان را که شرابی است مردافکن به چیز دیگری، به آب بی مزه عقلانیت هگلیان، مبدل نکرد.
ابراهیم، پدر ایمان به گفته پولس قدیس، شهسوار ایمان که همراه ایمان از همه دورتر می رود، همانند شوالیه ای که همراه با مرگ از همه دورتر می رود و با آن مبارزه می کند تا آمرزیده شود. آنگونه که يعقوب در بیابان آمرزیده شد، و همانند ایوب با خدا زورآزمایی می کند، آری کدام فهم بشری قادر است ابراهیم را بفهمد؟ خطای عظیم مکتب هگلی این پندار بود که می توان از ایمان فراتر رفت. در حقیقت نه تنها نمی توان از ابراهیم فراتر رفت بلکه حتی نمی توان به او رسید. باید ایمان را وصف کرد اما باید دانست که هر وصفی از ایمان نارسا است، زیرا نخستین چیزی که از ایمان دانسته ایم این است که «ایمان رابطه ای خصوصی با خداست.»
نسلهای بیشماری داستان ابراهیم را کلمه به کلمه از بر میدانستند اما چه تعداد از آنها بیخواب شدند؟ آنان ابراهیم را ستایش میکنند، اما چگونه؟ آنان همه چیز را با این سخن پیش پا افتاده بیان میکنند: «عظمت او در این بود که به خدا چنان عشق میورزید که حاضر بود بهترین چیز خود را برای او قربانی کند.» کاملاً صحیح است، اما «بهترین چیز» بیانی مبهم است. مرد ثروتمندی که در راه با مسیح برخورد کرد و همهٔ دارایی خود را به بینوایان داد ابراهیم نشد، گرچه «بهترین چیز» خود را تقدیم کرده بود.
آنچه از داستان ابراهیم حذف میشود، اضطراب است؛ زیرا من در قبال پول هیچ تکلیف اخلاقی ندارم، اما در قبال فرزند عالیترین و مقدّسترین تکلیف بر عهدهٔ پدر نهاده شده است.
بیانِ اخلاقی عمل ابراهیم این است که میخواست اسحاق را به «قتل» برساند. بیانِ ایمانی آن این است که میخواست اسحاق را «قربانی» کند. اما در همین تناقض اضطرابی نهفته است که میتواند انسان را بیخواب کند، و ابراهیم بدون این اضطراب ابراهیم نیست.
ولی اضطراب برای طبایع نازک خطرناک است، از این روی آن را فراموش میکنند، با این همه میخواهند از ابراهیم سخن بگویند.
📖 #ترس_و_لرز
👤 #سورن_کیرکگور
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from سخنرانیها
Telegram
attach 📎
وامق و عذرا_ایرج
@jarasmusic
آنچه که میشنوید، برنامهایست بسیار شنیدنی با عنوان «قصهی وامق و عذرا» از سلسله برنامههای «شاعران قصه میگویند»
با همکاری هنرمندان:
#ایرج (خواجه امیری)
#سیمین_آقا_رضی
#مجید_نجاحی
#حسن_ناهید
#ابراهیم_سرخوش
#حسین_همدانیان
نویسنده و تنظیمکننده:
#فریدون_مشیری
موسیقی:
#همایون_خرم
@jarasmusic
🆔 @Sayehsokhan
با همکاری هنرمندان:
#ایرج (خواجه امیری)
#سیمین_آقا_رضی
#مجید_نجاحی
#حسن_ناهید
#ابراهیم_سرخوش
#حسین_همدانیان
نویسنده و تنظیمکننده:
#فریدون_مشیری
موسیقی:
#همایون_خرم
@jarasmusic
🆔 @Sayehsokhan