💬 #داستان های #گلسر و #جکی. . . ( #قسمت_دوم)
✳در سال هایی که کار #روانپزشکی انجام می دهم #نوجوان #بد_قلق زیاد دیده بودم اما "بد قلق" صفت مناسبی برای جکی نبود.
خیلی از او آزرده شدم.😞
❇ هیچ وقت نشنیده بودم بچه در مورد مادرش آن هم در حضور خودش این طور حرف زشت بزند.😔
گویی می گفت من همینم که هستم و می خواهم باشم و تو و هیچ کس دیگر هم هیچ کاری نمی توانید بکنید.
✳مادرش فقط نشسته بود 😓 و با نگاه ملتمسانه اش می گفت:"🙏 عاجزانه تقاضای کمک می کنم. خجالت می کشم اما خواهش می کنم به او مشاوره بدهید."
من از اینکه نتوانسته بودم شوک شدنم را پنهان کنم خجالتزده شده بودم. خودم را جمع و جور می کردم.
👌از مادرش خواستم تا به بیرون اتاق برود تا لا اقل چند دقیقه ای را آسوده باشد.
❓ از #جکی پرسیدم چیزی هست که بخواهی به من بگویی؟
‼ #جکی چند دقیقه به من مثل دانشمندی که به یک باکتری زیر میکروسکوپ نگاه می کند، خیره شد. سپس گفت" من می دانم تو چه کاری می توانی برای من انجام بدهی. بگو برایم 🚘 #ماشین_بخرند."
#ادامه_دارد ...
📚 #برشی_از_کتاب #تئوری_انتخاب_برای_والدین_و_نوجوانان
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
✳در سال هایی که کار #روانپزشکی انجام می دهم #نوجوان #بد_قلق زیاد دیده بودم اما "بد قلق" صفت مناسبی برای جکی نبود.
خیلی از او آزرده شدم.😞
❇ هیچ وقت نشنیده بودم بچه در مورد مادرش آن هم در حضور خودش این طور حرف زشت بزند.😔
گویی می گفت من همینم که هستم و می خواهم باشم و تو و هیچ کس دیگر هم هیچ کاری نمی توانید بکنید.
✳مادرش فقط نشسته بود 😓 و با نگاه ملتمسانه اش می گفت:"🙏 عاجزانه تقاضای کمک می کنم. خجالت می کشم اما خواهش می کنم به او مشاوره بدهید."
من از اینکه نتوانسته بودم شوک شدنم را پنهان کنم خجالتزده شده بودم. خودم را جمع و جور می کردم.
👌از مادرش خواستم تا به بیرون اتاق برود تا لا اقل چند دقیقه ای را آسوده باشد.
❓ از #جکی پرسیدم چیزی هست که بخواهی به من بگویی؟
‼ #جکی چند دقیقه به من مثل دانشمندی که به یک باکتری زیر میکروسکوپ نگاه می کند، خیره شد. سپس گفت" من می دانم تو چه کاری می توانی برای من انجام بدهی. بگو برایم 🚘 #ماشین_بخرند."
#ادامه_دارد ...
📚 #برشی_از_کتاب #تئوری_انتخاب_برای_والدین_و_نوجوانان
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from نشر سایه سخن (sayehsokhan)
💬 #داستان های #گلسر و #جکی. . . ( #قسمت_دوم)
✳در سال هایی که کار #روانپزشکی انجام می دهم #نوجوان #بد_قلق زیاد دیده بودم اما "بد قلق" صفت مناسبی برای جکی نبود.
خیلی از او آزرده شدم.😞
❇ هیچ وقت نشنیده بودم بچه در مورد مادرش آن هم در حضور خودش این طور حرف زشت بزند.😔
گویی می گفت من همینم که هستم و می خواهم باشم و تو و هیچ کس دیگر هم هیچ کاری نمی توانید بکنید.
✳مادرش فقط نشسته بود 😓 و با نگاه ملتمسانه اش می گفت:"🙏 عاجزانه تقاضای کمک می کنم. خجالت می کشم اما خواهش می کنم به او مشاوره بدهید."
من از اینکه نتوانسته بودم شوک شدنم را پنهان کنم خجالتزده شده بودم. خودم را جمع و جور می کردم.
👌از مادرش خواستم تا به بیرون اتاق برود تا لا اقل چند دقیقه ای را آسوده باشد.
❓ از #جکی پرسیدم چیزی هست که بخواهی به من بگویی؟
‼ #جکی چند دقیقه به من مثل دانشمندی که به یک باکتری زیر میکروسکوپ نگاه می کند، خیره شد. سپس گفت" من می دانم تو چه کاری می توانی برای من انجام بدهی. بگو برایم 🚘 #ماشین_بخرند."
#ادامه_دارد ...
📚 #برشی_از_کتاب #تئوری_انتخاب_برای_والدین_و_نوجوانان
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
✳در سال هایی که کار #روانپزشکی انجام می دهم #نوجوان #بد_قلق زیاد دیده بودم اما "بد قلق" صفت مناسبی برای جکی نبود.
خیلی از او آزرده شدم.😞
❇ هیچ وقت نشنیده بودم بچه در مورد مادرش آن هم در حضور خودش این طور حرف زشت بزند.😔
گویی می گفت من همینم که هستم و می خواهم باشم و تو و هیچ کس دیگر هم هیچ کاری نمی توانید بکنید.
✳مادرش فقط نشسته بود 😓 و با نگاه ملتمسانه اش می گفت:"🙏 عاجزانه تقاضای کمک می کنم. خجالت می کشم اما خواهش می کنم به او مشاوره بدهید."
من از اینکه نتوانسته بودم شوک شدنم را پنهان کنم خجالتزده شده بودم. خودم را جمع و جور می کردم.
👌از مادرش خواستم تا به بیرون اتاق برود تا لا اقل چند دقیقه ای را آسوده باشد.
❓ از #جکی پرسیدم چیزی هست که بخواهی به من بگویی؟
‼ #جکی چند دقیقه به من مثل دانشمندی که به یک باکتری زیر میکروسکوپ نگاه می کند، خیره شد. سپس گفت" من می دانم تو چه کاری می توانی برای من انجام بدهی. بگو برایم 🚘 #ماشین_بخرند."
#ادامه_دارد ...
📚 #برشی_از_کتاب #تئوری_انتخاب_برای_والدین_و_نوجوانان
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
💬 #داستانهای #گلسر و #جکی. . .
( #قسمت_دوم)
✳در سالهایی که کار #روانپزشکی انجام میدهم #نوجوان #بد_قلق زیاد دیده بودم اما "بد قلق" صفت مناسبی برای جکی نبود.
خیلی از او آزرده شدم.😞
❇ هیچوقت نشنیده بودم بچه در مورد مادرش آنهم در حضور خودش این طور حرف زشت بزند.😔
گویی میگفت من همینم که هستم و میخواهم باشم و تو و هیچکس دیگر هم هیچکاری نمیتوانید بکنید.
✳مادرش فقط نشسته بود 😓 و با نگاه ملتمسانهاش میگفت:"🙏 عاجزانه تقاضای کمک میکنم. خجالت میکشم اما خواهش میکنم به او مشاوره بدهید."
من از اینکه نتوانسته بودم شوک شدنم را پنهان کنم خجالتزده شده بودم. خودم را جمع و جور میکردم.
👌از مادرش خواستم تا به بیرون اتاق برود تا لااقل چند دقیقهای را آسوده باشد.
❓ از #جکی پرسیدم چیزی هست که بخواهی به من بگویی؟
‼ #جکی چند دقیقه به من مثل دانشمندی که به یک باکتری زیر میکروسکوپ نگاه میکند، خیره شد. سپس گفت" من میدانم تو چه کاری میتوانی برای من انجام بدهی. بگو برایم 🚘 #ماشین_بخرند."
#ادامه_دارد ...
📚 #برشی_از_کتاب #تئوری_انتخاب_برای_والدین_و_نوجوانان
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan
( #قسمت_دوم)
✳در سالهایی که کار #روانپزشکی انجام میدهم #نوجوان #بد_قلق زیاد دیده بودم اما "بد قلق" صفت مناسبی برای جکی نبود.
خیلی از او آزرده شدم.😞
❇ هیچوقت نشنیده بودم بچه در مورد مادرش آنهم در حضور خودش این طور حرف زشت بزند.😔
گویی میگفت من همینم که هستم و میخواهم باشم و تو و هیچکس دیگر هم هیچکاری نمیتوانید بکنید.
✳مادرش فقط نشسته بود 😓 و با نگاه ملتمسانهاش میگفت:"🙏 عاجزانه تقاضای کمک میکنم. خجالت میکشم اما خواهش میکنم به او مشاوره بدهید."
من از اینکه نتوانسته بودم شوک شدنم را پنهان کنم خجالتزده شده بودم. خودم را جمع و جور میکردم.
👌از مادرش خواستم تا به بیرون اتاق برود تا لااقل چند دقیقهای را آسوده باشد.
❓ از #جکی پرسیدم چیزی هست که بخواهی به من بگویی؟
‼ #جکی چند دقیقه به من مثل دانشمندی که به یک باکتری زیر میکروسکوپ نگاه میکند، خیره شد. سپس گفت" من میدانم تو چه کاری میتوانی برای من انجام بدهی. بگو برایم 🚘 #ماشین_بخرند."
#ادامه_دارد ...
📚 #برشی_از_کتاب #تئوری_انتخاب_برای_والدین_و_نوجوانان
✍️ اثر: #دکتر_ویلیام_گلسر
👌 ترجمه: #دکتر_علی_صاحبی
📇 انتشارات: #سایه_سخن
🆔 @Sayehsokhan