This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلمی نایاب از سخنرانی #جلال_آل_احمد در بزرگداشت #نیما_یوشیج
دانشگاه تهران - سال ۱۳۴۷
🙏🏻😌🌷🎤
🆔 @sayehsokhan
دانشگاه تهران - سال ۱۳۴۷
🙏🏻😌🌷🎤
🆔 @sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شباهنگام !
در آن نوبت که بندَد دست نیلوفر به پای سروکوهی دام
گَرَم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
#نیما_یوشیج
🆔 @Sayehsokhan
در آن نوبت که بندَد دست نیلوفر به پای سروکوهی دام
گَرَم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
#نیما_یوشیج
🆔 @Sayehsokhan
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
چهکنیم؟
ما در عهد مضحکه و جنایت واقع شدهایم.
▪️به رفیق دریایی من!
اینها مردمانی هستند که خودشان نمیدانند چه میکنند. شباهت دارند به لشگرهای شمر و پسر معاویه:
برای کمی پول، درجه، منصب و نشان، مردم و خودشان را بازیچهٔ ارادهٔ دیگران قرار میدهند و جهالت آنها گاهی قابل رقت است.
چه کنیم؟
ما در عهد مضحکه و جنایت واقع شدهایم. اگر حق خودمان را که به اسم قانون و به اسمهای مختلف دیگر غصب کردهاند بخواهیم محرمانه یا به انواع دیگر تصرف کنیم ما را دزد، خودسر و خیانتکار اسم میگذارند.
ما عموماً اسیر، محروم و بیکلاه زندگی میکنیم...
با دزدها به دزدی و با ظالمین به ظلم باید رفتار کرد.
رفیق بری تو:
نیما
نامههای نیما
از مجموعهٔ آثار نیما یوشیج، انتشارات نگاه، صفحهٔ ۹۹
#نیما_یوشیج
🆔 @Sayehsokhan
ـــــــــــــــــــــــ
چهکنیم؟
ما در عهد مضحکه و جنایت واقع شدهایم.
▪️به رفیق دریایی من!
اینها مردمانی هستند که خودشان نمیدانند چه میکنند. شباهت دارند به لشگرهای شمر و پسر معاویه:
برای کمی پول، درجه، منصب و نشان، مردم و خودشان را بازیچهٔ ارادهٔ دیگران قرار میدهند و جهالت آنها گاهی قابل رقت است.
چه کنیم؟
ما در عهد مضحکه و جنایت واقع شدهایم. اگر حق خودمان را که به اسم قانون و به اسمهای مختلف دیگر غصب کردهاند بخواهیم محرمانه یا به انواع دیگر تصرف کنیم ما را دزد، خودسر و خیانتکار اسم میگذارند.
ما عموماً اسیر، محروم و بیکلاه زندگی میکنیم...
با دزدها به دزدی و با ظالمین به ظلم باید رفتار کرد.
رفیق بری تو:
نیما
نامههای نیما
از مجموعهٔ آثار نیما یوشیج، انتشارات نگاه، صفحهٔ ۹۹
#نیما_یوشیج
🆔 @Sayehsokhan
دلم یک باغ پر نارنج...
دلم آرامش ِتُرد وُ لطیف ِصبح شالیزار...
دلم صبحی
سلامی
بوسهای
عشقی
نسیمی
عطر لبخندی
نوای دلکش تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی...
دلم شعری سراسر دوستت دارم...
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه میخواهد...
.
#نیما_یوشیج
#سلام_صبح_به_خیر
آدینهی بهاریتون سرشار از شادکامی!
🆔 @Sayehsokhan
دلم آرامش ِتُرد وُ لطیف ِصبح شالیزار...
دلم صبحی
سلامی
بوسهای
عشقی
نسیمی
عطر لبخندی
نوای دلکش تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی...
دلم شعری سراسر دوستت دارم...
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه میخواهد...
.
#نیما_یوشیج
#سلام_صبح_به_خیر
آدینهی بهاریتون سرشار از شادکامی!
🆔 @Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با دل غمزدهام میگويم:
کاش میآمد، از اين پنجره
من، بانگ میدادمش از دور بيا
با زنم عاليه میگفتم: زن!
پدرم آمده در را بگشا....
صدا: #احمدرضا_احمدی
شعر: #نیما_یوشیج
نمایی از فیلم #آینه از #آندری_تارکوفسکی
🌈 @kharmagaas
🆔 @Sayehsokhan
کاش میآمد، از اين پنجره
من، بانگ میدادمش از دور بيا
با زنم عاليه میگفتم: زن!
پدرم آمده در را بگشا....
صدا: #احمدرضا_احمدی
شعر: #نیما_یوشیج
نمایی از فیلم #آینه از #آندری_تارکوفسکی
🌈 @kharmagaas
🆔 @Sayehsokhan
در شبِ سردِ زمستانی
کورهی خورشید هم
چون کورهی گرمِ چراغِ من نمیسوزد
و به مانندِ چراغِ من
نه میافروزد چراغی هیچ
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا میافروزد
من چراغم را در آمدرفتنِ همسایهام افروختم در یک شبِ تاریک
و شبِ سردِ زمستان بود
باد میپیچید با کاج
در میان کومهها خاموش
گم شد او از من جدا زین جادهی باریک
و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزهی لب:
«که میافروزد؟ که میسوزد؟
چه کسی این قصه را در دل میاندوزد؟»
در شبِ سردِ زمستانی
کورهی خورشید هم
چون کورهی گرمِ چراغِ من نمیسوزد
#نیما_یوشیج
🆔 @Sayehsokhan
کورهی خورشید هم
چون کورهی گرمِ چراغِ من نمیسوزد
و به مانندِ چراغِ من
نه میافروزد چراغی هیچ
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا میافروزد
من چراغم را در آمدرفتنِ همسایهام افروختم در یک شبِ تاریک
و شبِ سردِ زمستان بود
باد میپیچید با کاج
در میان کومهها خاموش
گم شد او از من جدا زین جادهی باریک
و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزهی لب:
«که میافروزد؟ که میسوزد؟
چه کسی این قصه را در دل میاندوزد؟»
در شبِ سردِ زمستانی
کورهی خورشید هم
چون کورهی گرمِ چراغِ من نمیسوزد
#نیما_یوشیج
🆔 @Sayehsokhan
من چهرهام گرفته،
من قایقم نشسته به خشکی.
با قایقم نشسته به خشکی،
فریاد میزنم
« وامانده در عذابم انداختهست »
در راه پر مخافت این ساحل خراب،
و فاصلهست آب.
امدادی ای رفیقان با من »
گل کردهست پوزخندشان اما
برمن،
بر قایقم که نه موزون
بر حرفهایم درچه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.
در التهابم از حد بیرون
فریاد برمیآید از من،
«در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستی و خطر نیست،
هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهوست و جز به پاس ضرر نیست »
با سهوشان، من سهو میخرم
از حرفهای کام شکنشان
من درد میبرم
خون از درون دردم سرریز میکند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد میزنم.
من چهرهام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست
یک دست بیصداست
من، دست من کمک ز دست شما میکند طلب.
فریاد من شکسته اگر در گلو، و گر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد میزنم
فریاد میزنم !
#نیما_یوشیج
🆔 @sayehsokhan
من قایقم نشسته به خشکی.
با قایقم نشسته به خشکی،
فریاد میزنم
« وامانده در عذابم انداختهست »
در راه پر مخافت این ساحل خراب،
و فاصلهست آب.
امدادی ای رفیقان با من »
گل کردهست پوزخندشان اما
برمن،
بر قایقم که نه موزون
بر حرفهایم درچه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.
در التهابم از حد بیرون
فریاد برمیآید از من،
«در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستی و خطر نیست،
هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهوست و جز به پاس ضرر نیست »
با سهوشان، من سهو میخرم
از حرفهای کام شکنشان
من درد میبرم
خون از درون دردم سرریز میکند!
من آب را چگونه کنم خشک؟
فریاد میزنم.
من چهرهام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست
یک دست بیصداست
من، دست من کمک ز دست شما میکند طلب.
فریاد من شکسته اگر در گلو، و گر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد میزنم
فریاد میزنم !
#نیما_یوشیج
🆔 @sayehsokhan