Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
#کتاب_صوتی #انسان_در_جستجوی_معنا
نوشته دکتر #ویکتور_فرانکل
ترجمه نهضت فرنودی
حجم فایل حدود 80 مگ
زمان فایل حدود 6 ساعت
سخنرانی ایرج شهبازی در باب همین کتاب اینجا
برنامه عبدالحمید ضیایی در رابطه با همین کتاب اینجا
معرفی کتاب:
کتاب انسان در جستجوی معنا به قلم ویکتور فرانکل از جمله آثار درخشان و مشهور امریکایی است که بعد از گذشت سالها هنوز جذابیت بسیاری دارد. این کتاب گزارشی از تجربیات شخصی فرانکل است، تجربیاتی که میلیونها زندانی را در طول سالها به طور مکرر عذاب داده است.
با وجود اینکه قسمت اول کتاب انسان در جستجوی معنا (Man's search for meaning) ناخوشایند است و از مشقتها و رنجها سخن میگوید، اما دلایل زیادی برای مهم بودن این قصه وجود دارد. داستان درباره جان به در بردن است؛ درباره سرچشمه قدرتی که موجب زنده ماندن فرانکل بعد از گذراندن سختیهای بسیار شد. فرانکل با تجربه تکرار نشدنی خود از زندگی سخت در اردوگاه کار اجباری، پس از پایان جنگ و رهایی، شاهکار خود به نام انسان در پی معنی را به نگارش درآورد و مکتب تازهای در روانشناسی به عنوان معنی درمانی یا لوگوتراپی را خلق کرد که ثمرهی تجربههای ناخوشآیند او در سالهای اسارت و زندانی بودنش در اردوگاههای کار اجباری است. این نظریه در میان روانشناسان و روان درمانگران طرفداران زیادی دارد.
این کتاب، یکی از مهمترین آثار عصر ماست. معمولاً اگر کتابی دارای تنها یک رویکرد و یک فکر باشد و با این حال چنان قدرتی داشته باشد که بتواند زندگی کسی را تغییر دهد، همین کافی است و باید آن را خواند.
باید گفت که این داستان دربارهی وحشتی بزرگ و هولناک است که تاکنون به قدر کافی دربارهاش صحبت نشده (هر چند که عدهی کمی باورش کردهاند). بلکه در خصوص انبوهی از شکنجههای کوچک است. به عبارت دیگر، فرانکل میخواهد به این سؤال پاسخ دهد: بازتاب زندگی روزمره در یک اردوگاه کار اجباری، در ذهن یک زندانی عادی به چه صورت است؟
ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) که در طول سه سال، به دلیل یهودی بودن در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی، اسیر و زندانی بود، به بررسی اهمیت جستجوی مفهوم زندگی در شرایط مختلف پرداخته است. وی به عنوان یک روانشناس اگزیستانسیالیست، اهمیت معنای زندگی را در پرتنشترین شرایط ممکن بررسی میکند. همچنین او در این کتاب دیدگاه جدیدش را در روانشناسی (لوگوتراپی یا معنا درمانی) بیان میکند.
فرانکل بنیانگذار لوگوتراپی، روانشناس و عصبشناس اتریشی، دارای مدرک دکترای اعصاب و روان از دانشگاه وین و نیز دارای دکترای افتخاری از 120 کشور دنیا است. وی در جنگ جهانی دوم همسر باردارش، والدین و برادرش را از دست داد و در چهار اردوگاه مختلف منجمله آشویتس اسیر بوده است.
ویکتور فرانکل بر مبنای تجربههای شخصی و بیماران فراوان خود، عقیده دارد که شما نمیتوانید از رنج و عذاب دوری کنید اما میتوانید طرز برخورد با آن را خودتان انتخاب کنید. او، در زمان ورود خود به اردوگاه کار اجباری آلمان در جنگ جهانی دوم در جیب لباس یک زندانی کشته شده کاغذی پیدا کرد که روی آن نوشته شده بود: «خدایت را با تمام قلبت، با تمام روحت و با تمام قدرتت دوست بدار». لباسی که مجبور شد از آن استفاده کند. تفسیر ویکتور فرانکل از آن جمله این بود که پاسخ مثبت به زندگی، علیرغم هر چه با آن روبهرو میشویم، خواه رنج و خواه مرگ، یک فرمان است. چرا که در ناپیمودنیترین راهها و در ناامید کنندهترین لحظات و وضعیتهاست که میتوان بزرگترین معنا را پیدا کرد. او مفهوم حضور خود را در آن جهنم و اردوگاه عذابآور دریافت و بخاطر آن تمام بیماری، خستگی، گرسنگی، تشنگی، فشار روانی و شکنجههای بدنی و... را تحمل کرد.
در اردوگاهی که فرانکل اسیر بود به طور معمول از هر 28 نفر یک نفر زنده میماند و مابقی یا کشته میشدند و یا خودکشی میکردند. او بعد از بررسیهای فراوان متوجه شد که کسانی که زنده میمانند لزوما قبل از اسیر شدنشان سالمترین، قویترین، باهوشترین، ثروتمندترین و… نبودهاند. آنها کسانی بودهاند که برای زندگی خود معنایی دارند و به امید تحقق آن معنی و هدف بعد از پایان جنگ زنده ماندهاند. این معنی میتواند کشف اعضای خانواده، ساختن کشور و یا هر چیز دیگری باشد.
دنبال چیزهایی تنها برای منافع شخصی و احتیاجات سطح پایین رفتن و در کل نبود معنا در زندگی اشخاص، نوعی بیماری روانی است. نظریه معنی درمانی به نیاز مکرر انسان به جستجو، نه برای خویشتن بلکه برای معنایی که به هستی ما منظوری ببخشد، مرتبط است. طبق این نظریه هرچه بیشتر بتوانیم از خود بالاتر برویم و برای چیزی یا کسی از خودگذشتگی کنیم، انسانتر میشویم. این معیار نهایی رشد و پرورش شخصیت سالم و برین است
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
#کتاب_صوتی #انسان_در_جستجوی_معنا
نوشته دکتر #ویکتور_فرانکل
ترجمه نهضت فرنودی
حجم فایل حدود 80 مگ
زمان فایل حدود 6 ساعت
سخنرانی ایرج شهبازی در باب همین کتاب اینجا
برنامه عبدالحمید ضیایی در رابطه با همین کتاب اینجا
معرفی کتاب:
کتاب انسان در جستجوی معنا به قلم ویکتور فرانکل از جمله آثار درخشان و مشهور امریکایی است که بعد از گذشت سالها هنوز جذابیت بسیاری دارد. این کتاب گزارشی از تجربیات شخصی فرانکل است، تجربیاتی که میلیونها زندانی را در طول سالها به طور مکرر عذاب داده است.
با وجود اینکه قسمت اول کتاب انسان در جستجوی معنا (Man's search for meaning) ناخوشایند است و از مشقتها و رنجها سخن میگوید، اما دلایل زیادی برای مهم بودن این قصه وجود دارد. داستان درباره جان به در بردن است؛ درباره سرچشمه قدرتی که موجب زنده ماندن فرانکل بعد از گذراندن سختیهای بسیار شد. فرانکل با تجربه تکرار نشدنی خود از زندگی سخت در اردوگاه کار اجباری، پس از پایان جنگ و رهایی، شاهکار خود به نام انسان در پی معنی را به نگارش درآورد و مکتب تازهای در روانشناسی به عنوان معنی درمانی یا لوگوتراپی را خلق کرد که ثمرهی تجربههای ناخوشآیند او در سالهای اسارت و زندانی بودنش در اردوگاههای کار اجباری است. این نظریه در میان روانشناسان و روان درمانگران طرفداران زیادی دارد.
این کتاب، یکی از مهمترین آثار عصر ماست. معمولاً اگر کتابی دارای تنها یک رویکرد و یک فکر باشد و با این حال چنان قدرتی داشته باشد که بتواند زندگی کسی را تغییر دهد، همین کافی است و باید آن را خواند.
باید گفت که این داستان دربارهی وحشتی بزرگ و هولناک است که تاکنون به قدر کافی دربارهاش صحبت نشده (هر چند که عدهی کمی باورش کردهاند). بلکه در خصوص انبوهی از شکنجههای کوچک است. به عبارت دیگر، فرانکل میخواهد به این سؤال پاسخ دهد: بازتاب زندگی روزمره در یک اردوگاه کار اجباری، در ذهن یک زندانی عادی به چه صورت است؟
ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) که در طول سه سال، به دلیل یهودی بودن در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی، اسیر و زندانی بود، به بررسی اهمیت جستجوی مفهوم زندگی در شرایط مختلف پرداخته است. وی به عنوان یک روانشناس اگزیستانسیالیست، اهمیت معنای زندگی را در پرتنشترین شرایط ممکن بررسی میکند. همچنین او در این کتاب دیدگاه جدیدش را در روانشناسی (لوگوتراپی یا معنا درمانی) بیان میکند.
فرانکل بنیانگذار لوگوتراپی، روانشناس و عصبشناس اتریشی، دارای مدرک دکترای اعصاب و روان از دانشگاه وین و نیز دارای دکترای افتخاری از 120 کشور دنیا است. وی در جنگ جهانی دوم همسر باردارش، والدین و برادرش را از دست داد و در چهار اردوگاه مختلف منجمله آشویتس اسیر بوده است.
ویکتور فرانکل بر مبنای تجربههای شخصی و بیماران فراوان خود، عقیده دارد که شما نمیتوانید از رنج و عذاب دوری کنید اما میتوانید طرز برخورد با آن را خودتان انتخاب کنید. او، در زمان ورود خود به اردوگاه کار اجباری آلمان در جنگ جهانی دوم در جیب لباس یک زندانی کشته شده کاغذی پیدا کرد که روی آن نوشته شده بود: «خدایت را با تمام قلبت، با تمام روحت و با تمام قدرتت دوست بدار». لباسی که مجبور شد از آن استفاده کند. تفسیر ویکتور فرانکل از آن جمله این بود که پاسخ مثبت به زندگی، علیرغم هر چه با آن روبهرو میشویم، خواه رنج و خواه مرگ، یک فرمان است. چرا که در ناپیمودنیترین راهها و در ناامید کنندهترین لحظات و وضعیتهاست که میتوان بزرگترین معنا را پیدا کرد. او مفهوم حضور خود را در آن جهنم و اردوگاه عذابآور دریافت و بخاطر آن تمام بیماری، خستگی، گرسنگی، تشنگی، فشار روانی و شکنجههای بدنی و... را تحمل کرد.
در اردوگاهی که فرانکل اسیر بود به طور معمول از هر 28 نفر یک نفر زنده میماند و مابقی یا کشته میشدند و یا خودکشی میکردند. او بعد از بررسیهای فراوان متوجه شد که کسانی که زنده میمانند لزوما قبل از اسیر شدنشان سالمترین، قویترین، باهوشترین، ثروتمندترین و… نبودهاند. آنها کسانی بودهاند که برای زندگی خود معنایی دارند و به امید تحقق آن معنی و هدف بعد از پایان جنگ زنده ماندهاند. این معنی میتواند کشف اعضای خانواده، ساختن کشور و یا هر چیز دیگری باشد.
دنبال چیزهایی تنها برای منافع شخصی و احتیاجات سطح پایین رفتن و در کل نبود معنا در زندگی اشخاص، نوعی بیماری روانی است. نظریه معنی درمانی به نیاز مکرر انسان به جستجو، نه برای خویشتن بلکه برای معنایی که به هستی ما منظوری ببخشد، مرتبط است. طبق این نظریه هرچه بیشتر بتوانیم از خود بالاتر برویم و برای چیزی یا کسی از خودگذشتگی کنیم، انسانتر میشویم. این معیار نهایی رشد و پرورش شخصیت سالم و برین است
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
از نظر روانی ، خوشبختی به انتظارات وابسته است نه به شرایط عینی ...
زمانی که زندگی آرام و پررونقی را می گذرانیم احساس خرسندی نمی کنیم. بلکه ، این احساس وقتی به ما دست میدهد که واقعیت مطابق با انتظاراتمان میشود. خبر ناگوار این است که با بهبود شرایط زندگی انتظارات افزایش می یابد. پیشرفت های چشمگیری که آدمی در دهه های اخیر تجربه کرده است به انتظارات بیشتر تبدیل می شود نه رضایت بیشتر. اگر در این مورد کاری نکنیم ، ممکن است دستاوردهای آینده هم مثل همیشه ما را ناخرسند بگذارد.
#یووال_نوح_هراری
#انسان_خردمند
🆔 @Sayehsokhan
زمانی که زندگی آرام و پررونقی را می گذرانیم احساس خرسندی نمی کنیم. بلکه ، این احساس وقتی به ما دست میدهد که واقعیت مطابق با انتظاراتمان میشود. خبر ناگوار این است که با بهبود شرایط زندگی انتظارات افزایش می یابد. پیشرفت های چشمگیری که آدمی در دهه های اخیر تجربه کرده است به انتظارات بیشتر تبدیل می شود نه رضایت بیشتر. اگر در این مورد کاری نکنیم ، ممکن است دستاوردهای آینده هم مثل همیشه ما را ناخرسند بگذارد.
#یووال_نوح_هراری
#انسان_خردمند
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
در گذشته، سانسور از طریق مسدود کردن جریان اطلاعات به اجرا در میآمد. در قرن بیستویکم، از طریق غوطهور کردن انسانها در سیلاب اطلاعات بیاهمیت و نامربوط عملی میشود.
کتاب #انسان_خداگونه
🆔@Sayehsokhan
در گذشته، سانسور از طریق مسدود کردن جریان اطلاعات به اجرا در میآمد. در قرن بیستویکم، از طریق غوطهور کردن انسانها در سیلاب اطلاعات بیاهمیت و نامربوط عملی میشود.
کتاب #انسان_خداگونه
🆔@Sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كليپ کلاس درس "ویکتور فرانکل"
(پدر مکتب معنادرمانی و نويسنده كتاب:
#انسان_در_جستجوي_معنا)
https://telegram.me/joinchat/BhO1mjvjZH1tNP-ME8FDjg
🆔 @Sayehsokhan
(پدر مکتب معنادرمانی و نويسنده كتاب:
#انسان_در_جستجوي_معنا)
https://telegram.me/joinchat/BhO1mjvjZH1tNP-ME8FDjg
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
این بهترین دلیل برای آموختن تاریخ است: خودداری از پیشبینی آینده،
آزاد کردن خود از گذشته
و انتخاب انواع دیگری از تقدیر...
آزادی کامل طبعا وجود ندارد.
ما نمیتوانیم از تاثیرات گذشته
به دور باشیم.
اما مقداری آزادی بهتر از فقدان آن است...
#انسان_خداگونه
#یووال_نوحهراری
🆔@Sayehsokhan
این بهترین دلیل برای آموختن تاریخ است: خودداری از پیشبینی آینده،
آزاد کردن خود از گذشته
و انتخاب انواع دیگری از تقدیر...
آزادی کامل طبعا وجود ندارد.
ما نمیتوانیم از تاثیرات گذشته
به دور باشیم.
اما مقداری آزادی بهتر از فقدان آن است...
#انسان_خداگونه
#یووال_نوحهراری
🆔@Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
هر وقت انسان بتواند مثل کسی غیر از خودش به خودش بنگرد و درباره خود بیندیشد، به خودآگاهی رسیده است و این از مشخصات نوع انسان است.
در واقع خودآگاهی بالاترین و والاترین کیفیتی است که انسان از آن برخوردار است.
خودآگاهی باعث میشود که انسان بین "خود" و دنیایی که در آن بسر میبرد تمییز قائل شود؛ به زمان و گذشت زمان توجه داشته باشد.
خودش را به کنار از زمان حال در گذشته و آینده فرض کند؛ از گذشته بیاموزد و برای آینده نقشه بکشد.
#رولو_می
#انسان_در_جستجوی_خویشتن
🆔@Sayehsokhan
هر وقت انسان بتواند مثل کسی غیر از خودش به خودش بنگرد و درباره خود بیندیشد، به خودآگاهی رسیده است و این از مشخصات نوع انسان است.
در واقع خودآگاهی بالاترین و والاترین کیفیتی است که انسان از آن برخوردار است.
خودآگاهی باعث میشود که انسان بین "خود" و دنیایی که در آن بسر میبرد تمییز قائل شود؛ به زمان و گذشت زمان توجه داشته باشد.
خودش را به کنار از زمان حال در گذشته و آینده فرض کند؛ از گذشته بیاموزد و برای آینده نقشه بکشد.
#رولو_می
#انسان_در_جستجوی_خویشتن
🆔@Sayehsokhan
🌻 هفت ویژگی یک #انسان_معنوی
۱. اوّلین ویژگی انسان معنوی این است که «چه باید بکنم؟» اوّلین مسئلۀ زندگی اوست و هر مسئلۀ دیگری غیر از «چه باید بکنم؟» تنها زمانی برایش اهمیت مییابد که حل آن در پاسخ این سؤال تأثیر داشته باشد. به میزان تأثیری که حل هر مسئلۀ دیگری در حل این مسئلۀ مادر دارد برای آن مسائل اهمیت قائل است و به آنها میپردازد. اگر مسائلی باشند که حل آنها در حل مسئلۀ «چه باید بکنم» هیچ تأثیری ندارد، اصلاً به آنها نمیپردازد. حتی اگر میپردازد به اینکه آیا خدایی هست یا نه، آیا زندگی پس از مرگ هست یا نه، و آیا جهان متناهی است یا نامتناهی، نظام جهان اخلاقیست یا نه و.. [به این سبب است که او را در یافتن به این پرسش مدد میرسانند..]
۲. دوّمین ویژگی؛ زندگی انسان معنوی اصیل است، عاریتی نیست، زندگی اصیل یعنی زندگیای فقط براساس فهم و تشخیص خود. بنابراین در این زندگی تقلید، تبعیت از افکار عمومی، تحت تأثیر هیجاناتعمومی قرار گرفتن، تعبدهای بلادلیل و.. وجود ندارد و انسان فقط براساس عقل و وجدان اخلاقی خود زندگی میکند. هرچه را براساس عقل و وجدان اخلاقی درست تشخیص داد به آن عمل میکند وگرنه آن را پس میزند.
۳. ویژگی سوّم انسان معنوی آن است که به کل جهان هستی رضا داده است، از جمله به درد و رنجها و شرور این جهان. در عین اینکه همۀ تلاش خود را برای بردن امور به سمت و سوی نیکوتر انجام میدهد، به کل نظام هم رضا داده است. درست مثل اینکه شما کل خانهتان را دوست دارید، امّا البته اگر آجری در آن میان لق شد یا شکست، سعی میکنید آن را بر جای خود بگذارید.
۴. ویژگی چهارم اینکه.. برای انسان معنوی بسیار مهّم است که امور تغییرپذیر را از امور تغییرناپذیر تفکیک کند، تا تمام همّ و غم خود را صرف امور تغییرپذیر کرده و با امور تغییرناپذیر کلنجار نرود. آنگاه در میان امور تغییرپذیر هرکدام را به بهترین صورت تغییر میدهد.
۵. ویژگی پنجم انسان معنوی این است که تفاوتها را کاملاً هضم کرده و پذیرفته که خود با تمام انسانهای دیگر متفاوت است، و هر انسان دیگری هم با او متفاوت است. این مسئله را هم به لحاظ روانشناختی و هم به لحاظ اخلاقی پذیرفته است.
۶. ویژگی ششم این است که انسان معنوی با هیچکس مسابقه نمیدهد. فقط با خودش مسابقه میدهد. این مسابقه هم در سمت و سوی خاصی قرار دارد. متأسفانه من و امثال من که انسان معنوی نیستیم اولاً در تمام زندگی مشغول مسابقه دادن با دیگرانیم و این مسابقه هم در داشتنهاست. انسان معنوی اما همیشه خود را فقط با خودش در حال مسابقه میبیند و آن هم نه در داشتنها بلکه در بودنها. آنگاه نتیجه این میشود که مدام از خود میپرسد: آیا من بهتر از این که هستم میتوانم باشم؟
۷. ویژگی هفتم انسان معنوی این است که در مقام نظر حقیقتطلبی، در مقام عمل عدالتطلبی و در مقام احساس و عاطفه نیز عشقورزی پیشه کرده است.
🌴 برگرفته از سه گفتگو با استاد «مصطفی ملکیان»
با عنوان ”دین، معنویت و روشنفکری دینی“
🌱گفتگوی دوّم معنویت و عقلانیت، صفحۀ ۶۴ تا ۶۶
🆔 @Sayehsokhan
۱. اوّلین ویژگی انسان معنوی این است که «چه باید بکنم؟» اوّلین مسئلۀ زندگی اوست و هر مسئلۀ دیگری غیر از «چه باید بکنم؟» تنها زمانی برایش اهمیت مییابد که حل آن در پاسخ این سؤال تأثیر داشته باشد. به میزان تأثیری که حل هر مسئلۀ دیگری در حل این مسئلۀ مادر دارد برای آن مسائل اهمیت قائل است و به آنها میپردازد. اگر مسائلی باشند که حل آنها در حل مسئلۀ «چه باید بکنم» هیچ تأثیری ندارد، اصلاً به آنها نمیپردازد. حتی اگر میپردازد به اینکه آیا خدایی هست یا نه، آیا زندگی پس از مرگ هست یا نه، و آیا جهان متناهی است یا نامتناهی، نظام جهان اخلاقیست یا نه و.. [به این سبب است که او را در یافتن به این پرسش مدد میرسانند..]
۲. دوّمین ویژگی؛ زندگی انسان معنوی اصیل است، عاریتی نیست، زندگی اصیل یعنی زندگیای فقط براساس فهم و تشخیص خود. بنابراین در این زندگی تقلید، تبعیت از افکار عمومی، تحت تأثیر هیجاناتعمومی قرار گرفتن، تعبدهای بلادلیل و.. وجود ندارد و انسان فقط براساس عقل و وجدان اخلاقی خود زندگی میکند. هرچه را براساس عقل و وجدان اخلاقی درست تشخیص داد به آن عمل میکند وگرنه آن را پس میزند.
۳. ویژگی سوّم انسان معنوی آن است که به کل جهان هستی رضا داده است، از جمله به درد و رنجها و شرور این جهان. در عین اینکه همۀ تلاش خود را برای بردن امور به سمت و سوی نیکوتر انجام میدهد، به کل نظام هم رضا داده است. درست مثل اینکه شما کل خانهتان را دوست دارید، امّا البته اگر آجری در آن میان لق شد یا شکست، سعی میکنید آن را بر جای خود بگذارید.
۴. ویژگی چهارم اینکه.. برای انسان معنوی بسیار مهّم است که امور تغییرپذیر را از امور تغییرناپذیر تفکیک کند، تا تمام همّ و غم خود را صرف امور تغییرپذیر کرده و با امور تغییرناپذیر کلنجار نرود. آنگاه در میان امور تغییرپذیر هرکدام را به بهترین صورت تغییر میدهد.
۵. ویژگی پنجم انسان معنوی این است که تفاوتها را کاملاً هضم کرده و پذیرفته که خود با تمام انسانهای دیگر متفاوت است، و هر انسان دیگری هم با او متفاوت است. این مسئله را هم به لحاظ روانشناختی و هم به لحاظ اخلاقی پذیرفته است.
۶. ویژگی ششم این است که انسان معنوی با هیچکس مسابقه نمیدهد. فقط با خودش مسابقه میدهد. این مسابقه هم در سمت و سوی خاصی قرار دارد. متأسفانه من و امثال من که انسان معنوی نیستیم اولاً در تمام زندگی مشغول مسابقه دادن با دیگرانیم و این مسابقه هم در داشتنهاست. انسان معنوی اما همیشه خود را فقط با خودش در حال مسابقه میبیند و آن هم نه در داشتنها بلکه در بودنها. آنگاه نتیجه این میشود که مدام از خود میپرسد: آیا من بهتر از این که هستم میتوانم باشم؟
۷. ویژگی هفتم انسان معنوی این است که در مقام نظر حقیقتطلبی، در مقام عمل عدالتطلبی و در مقام احساس و عاطفه نیز عشقورزی پیشه کرده است.
🌴 برگرفته از سه گفتگو با استاد «مصطفی ملکیان»
با عنوان ”دین، معنویت و روشنفکری دینی“
🌱گفتگوی دوّم معنویت و عقلانیت، صفحۀ ۶۴ تا ۶۶
🆔 @Sayehsokhan
🌻 هفت ویژگی یک #انسان_عارف..
۱. اوّلین ویژگی «داشتن نگاه کریمانه به انسانهاست». من نمیتوانم بپذیرم عارفی که معتقد است «الطُّرُقُ إلَی اللهِ بِعددِ أنفس الخلائق»، به محض اینکه با اعتراض کسی مواجه میشود بگوید:
«خربطی ناگاه از خرخانهای
سر برون آورد چون طعّانهای»؛
یا اینکه وِرد زبانش دشنامهایی چون غَرخواهر باشد. نهایت بدبینی باید این باشد که من انسانهای خطاکار را بیمار بدانم و در پی درمانشان باشم و نه موجوداتی شرور که باید دشنامشان بدهم.
۲. نکتۀ دوّم اینکه عارف کسی است که میگوید: «قلبم پرجمعیتترین شهر دنیا است»؛ کسی که میگوید:
«هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست».
نه اینکه افراد خاصی دورش جمع باشند و دیگران با اذن ورود آن افراد خاص بتوانند به محضرش راه یابند و خودی و ناخودی داشته باشد و خلیفۀ اوّل و ثانی تعیین کند.
۳. سوّم اینکه عارف کسی است که «زندگی متجملانه نداشته باشد». هر چند توجیه میکنند که فلان عارف مظهر جمال الهی است و فلان عارف مظهر جلال الهی، امّا زندگی متجملانه با هیچ توجیهی در نظر من پذیرفتنی نیست. فرانسوای آسیزی را که پابرهنه راه میرفت از این جهت ترجیح میدهم بر عارفی که کر و فری دارد و با دبدبه و کبکبه، سوار بر اسبی شده و چند نفر جلو و عقب او راه میروند. از این جهت بوسعید بوالخیر که زندگی متجملانهای داشت پیش من نمرۀ کمتری دارد از ابوالحسن خرقانی.
۴. نکتۀ چهارم اینکه من در عین حال که به ریاضت بدنی قایل نیستم، امّا نمیتوانم بپذیرم که عارف پرخور و پرگوی و پرخواب باشد. به نظر من ما یک موجودیم، بدن ما چیزی نیست که ربطی به ذهن و نفس ما نداشته باشد. بنابراین «کمگویی، کمخواری، کمخوابی لازم است».
۵. پنجم اینکه به نظر من «هر چه کسی عارفتر است رقیقالقلبتر میشود.» سنگدلی و بیرحمی را نمیتوانم بپذیرم. رقّت قلب خیلی مهّم است.
۶. ششم اینکه، به نظر من یک عارف به همۀ عقاید، عواطف، احساسات و هیجانات خود به چشم مملوکاتش نگاه میکند. از غیرت و حمیّت و همهویّت دانستن خود با آنها که اسباب و اثاثۀ پیشداوریها و جزم ها و تعصّبهاست برکنار است. اگر هم تجربۀ خودش را با دیگری در میان میگذارد فقط از این روی است که بگوید من این راه را رفتم و چنین نتائجی را دیدم، تو مختاری که این راه را بروی و یا نروی. و ما علی الرسول الا البلاغ. اصلاً با اقبال و ادبار مردم کاری ندارد و بنابراین از هیچ چیزی دفاع نمیکند. موضع دفاع، همیشۀ نشانۀ همهویّت دانستن خودت با چیزی است، در حالی که تو با هستی همهویّتی، با روح همهویّت هستی و نه با عقایدت. «عارف کسی است یک نوع وارستگی حتی از عقاید و آموزههای خود دارد و همیشه هم امّادگی دارد که نقد شود».
۷. هفتمین و آخرین ویژگی این است که عارف خودش را یک فرآیند میداند و نه یک فرآورده؛ و خودش را در فرآیندی بودن خودش معنادار میبیند. بنابراین پروندۀ هویت خودش را مختومه اعلام نمیکند. به زبان ساده، «عارف کسی است که میگوید: من اینگونهام و هستی را اینگونه میبینم تا اطلاع ثانوی».اگر این «تا اطلاع ثانوی» نباشد، عارف نخواهد بود.
🌱 (کامل بخوانید..)
💫 → http://www.neeloofar.org/mostafamalekian/dialogue/1100-290594.html
🆔 @Sayehsokhan
۱. اوّلین ویژگی «داشتن نگاه کریمانه به انسانهاست». من نمیتوانم بپذیرم عارفی که معتقد است «الطُّرُقُ إلَی اللهِ بِعددِ أنفس الخلائق»، به محض اینکه با اعتراض کسی مواجه میشود بگوید:
«خربطی ناگاه از خرخانهای
سر برون آورد چون طعّانهای»؛
یا اینکه وِرد زبانش دشنامهایی چون غَرخواهر باشد. نهایت بدبینی باید این باشد که من انسانهای خطاکار را بیمار بدانم و در پی درمانشان باشم و نه موجوداتی شرور که باید دشنامشان بدهم.
۲. نکتۀ دوّم اینکه عارف کسی است که میگوید: «قلبم پرجمعیتترین شهر دنیا است»؛ کسی که میگوید:
«هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست».
نه اینکه افراد خاصی دورش جمع باشند و دیگران با اذن ورود آن افراد خاص بتوانند به محضرش راه یابند و خودی و ناخودی داشته باشد و خلیفۀ اوّل و ثانی تعیین کند.
۳. سوّم اینکه عارف کسی است که «زندگی متجملانه نداشته باشد». هر چند توجیه میکنند که فلان عارف مظهر جمال الهی است و فلان عارف مظهر جلال الهی، امّا زندگی متجملانه با هیچ توجیهی در نظر من پذیرفتنی نیست. فرانسوای آسیزی را که پابرهنه راه میرفت از این جهت ترجیح میدهم بر عارفی که کر و فری دارد و با دبدبه و کبکبه، سوار بر اسبی شده و چند نفر جلو و عقب او راه میروند. از این جهت بوسعید بوالخیر که زندگی متجملانهای داشت پیش من نمرۀ کمتری دارد از ابوالحسن خرقانی.
۴. نکتۀ چهارم اینکه من در عین حال که به ریاضت بدنی قایل نیستم، امّا نمیتوانم بپذیرم که عارف پرخور و پرگوی و پرخواب باشد. به نظر من ما یک موجودیم، بدن ما چیزی نیست که ربطی به ذهن و نفس ما نداشته باشد. بنابراین «کمگویی، کمخواری، کمخوابی لازم است».
۵. پنجم اینکه به نظر من «هر چه کسی عارفتر است رقیقالقلبتر میشود.» سنگدلی و بیرحمی را نمیتوانم بپذیرم. رقّت قلب خیلی مهّم است.
۶. ششم اینکه، به نظر من یک عارف به همۀ عقاید، عواطف، احساسات و هیجانات خود به چشم مملوکاتش نگاه میکند. از غیرت و حمیّت و همهویّت دانستن خود با آنها که اسباب و اثاثۀ پیشداوریها و جزم ها و تعصّبهاست برکنار است. اگر هم تجربۀ خودش را با دیگری در میان میگذارد فقط از این روی است که بگوید من این راه را رفتم و چنین نتائجی را دیدم، تو مختاری که این راه را بروی و یا نروی. و ما علی الرسول الا البلاغ. اصلاً با اقبال و ادبار مردم کاری ندارد و بنابراین از هیچ چیزی دفاع نمیکند. موضع دفاع، همیشۀ نشانۀ همهویّت دانستن خودت با چیزی است، در حالی که تو با هستی همهویّتی، با روح همهویّت هستی و نه با عقایدت. «عارف کسی است یک نوع وارستگی حتی از عقاید و آموزههای خود دارد و همیشه هم امّادگی دارد که نقد شود».
۷. هفتمین و آخرین ویژگی این است که عارف خودش را یک فرآیند میداند و نه یک فرآورده؛ و خودش را در فرآیندی بودن خودش معنادار میبیند. بنابراین پروندۀ هویت خودش را مختومه اعلام نمیکند. به زبان ساده، «عارف کسی است که میگوید: من اینگونهام و هستی را اینگونه میبینم تا اطلاع ثانوی».اگر این «تا اطلاع ثانوی» نباشد، عارف نخواهد بود.
🌱 (کامل بخوانید..)
💫 → http://www.neeloofar.org/mostafamalekian/dialogue/1100-290594.html
🆔 @Sayehsokhan
سلام دکتر یالوم
من بهترم. شما به من کمک کردید و من از شما متشکرم. از زمانی که برگشتم، درمانگرم بر روحیه رقابتی من تمرکز کردهاست و اینکه چرا نتوانستم بینش خوب شما را در جلسهای که داشتیم، بپذیرم. حق با اوست، تمایلی به تصدیق آن ندارم.
همچنین چیزی هست که میخواهم در موردش اعتراف کنم. وقتی شما آسایشگاه سالمندان را به زندان تشبیه کردید، کاملا حق با شما بود و من این را میدانستم اما در تمام مدتی که با شما بودم، از پذیرش آن، امتناع میکردم. به یاد دارید در مورد یک آهنگ، چقدر شگفتزده بودم؟
من قطعه دوم آهنگ را خواندم اما درباره قطعه اول، چیزی به شما نگفتم:
ویلدت کِلی با چهرهای رنگپریده
کنار کلانتر ایستاده بود
و وقتی کلانتر گفت :"تو را به زندان خواهم انداخت"
ویلدت سرش را بالا گرفت رو به آسمان و گریست
"به من سرزمینی عطا کن، سرزمینی که بالای آن، آسمان پرستاره باشد
مرا محصور نکن...
#انسان_موجودی_یکروزه
اثر #اروین_یالوم
📚 @labelaye_satrha
🆔 @Sayehsokhan
من بهترم. شما به من کمک کردید و من از شما متشکرم. از زمانی که برگشتم، درمانگرم بر روحیه رقابتی من تمرکز کردهاست و اینکه چرا نتوانستم بینش خوب شما را در جلسهای که داشتیم، بپذیرم. حق با اوست، تمایلی به تصدیق آن ندارم.
همچنین چیزی هست که میخواهم در موردش اعتراف کنم. وقتی شما آسایشگاه سالمندان را به زندان تشبیه کردید، کاملا حق با شما بود و من این را میدانستم اما در تمام مدتی که با شما بودم، از پذیرش آن، امتناع میکردم. به یاد دارید در مورد یک آهنگ، چقدر شگفتزده بودم؟
من قطعه دوم آهنگ را خواندم اما درباره قطعه اول، چیزی به شما نگفتم:
ویلدت کِلی با چهرهای رنگپریده
کنار کلانتر ایستاده بود
و وقتی کلانتر گفت :"تو را به زندان خواهم انداخت"
ویلدت سرش را بالا گرفت رو به آسمان و گریست
"به من سرزمینی عطا کن، سرزمینی که بالای آن، آسمان پرستاره باشد
مرا محصور نکن...
#انسان_موجودی_یکروزه
اثر #اروین_یالوم
📚 @labelaye_satrha
🆔 @Sayehsokhan
آخرین توقفگاه
متاسفانه من فقط در حال تکرار حرفهای خودم هستم، اما نمیدانم به چه روش دیگری میتوانم اینها را بیان کنم. خطر همان فناناپذیری است. خطری که همگی با آن، روبرو هستیم. درون واقعیت، این آگاهی قرار گرفته است. آگاهیای که میگوید اگر همسرت مُرد، پس تو هم میمیری. خانه بازنشستگی هر چقدر هم دوستداشتنی باشد، همچنان این آگاهی را پیشگویی میکند و تو آن را به شکل یک دام تجربه میکنی: آخرین توقفگاه. مثل زندانی که تو را حبس کرده و تو نمیخواهی با هیچکدام از برنامههایش کنار بیایی و همراهی کنی.
از کتاب #انسان_موجودی_یکروزه
اثر #اروین_یالوم
📚 @labelaye_satrha
🆔 @Sayehsokhan
متاسفانه من فقط در حال تکرار حرفهای خودم هستم، اما نمیدانم به چه روش دیگری میتوانم اینها را بیان کنم. خطر همان فناناپذیری است. خطری که همگی با آن، روبرو هستیم. درون واقعیت، این آگاهی قرار گرفته است. آگاهیای که میگوید اگر همسرت مُرد، پس تو هم میمیری. خانه بازنشستگی هر چقدر هم دوستداشتنی باشد، همچنان این آگاهی را پیشگویی میکند و تو آن را به شکل یک دام تجربه میکنی: آخرین توقفگاه. مثل زندانی که تو را حبس کرده و تو نمیخواهی با هیچکدام از برنامههایش کنار بیایی و همراهی کنی.
از کتاب #انسان_موجودی_یکروزه
اثر #اروین_یالوم
📚 @labelaye_satrha
🆔 @Sayehsokhan
#صرفا_جهت_اندیشیدن
اگر زندگی دارای مفهومی باشد، پس باید رنج هم معنایی داشته باشد.
📕 #انسان_در_جستجوی_معنی
👤 #ویکتور_فرانکل
🆔 @Sayehsokhan
اگر زندگی دارای مفهومی باشد، پس باید رنج هم معنایی داشته باشد.
📕 #انسان_در_جستجوی_معنی
👤 #ویکتور_فرانکل
🆔 @Sayehsokhan
💠الگوی فرزندان
آسترید توانش را بهدست آورد و خودش به دفترم آمد. به من گفت: "به جهنم رفتم و بازگشتم. آن بیماری، وحشتناکترین دوره زندگیام بود. روزها در بیمارستان، بر خود میلرزیدم و نمیتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. تقریبا مطمئن بودم که دارم میمیرم. نمیتوانستم با تو صحبت کنم. اما ناگهان اوضاع عوض شد. صحبت با یک پرستار، مرا نجات داد. پرستار سرسخت و کلهشقی که قلب مهربانی داشت. درست قبل از اینکه بچههایم به دیدارم بیایند، حال خیلی بدی داشتم. از مرگ میترسیدم و اشک میریختم. قبل از ورود خانوادهام به اتاقم برای ملاقات، او خم شد و چیزی در گوشم زمزمه کرد: "برای فرزندانت الگو باش." که این جمله همه چیز را عوض کرد. او مرا ترغیب کرد که به غیر از خودم، به دیگران هم فکر کنم و بدانم که هنوز هم میتوانم برای خانوادهام، کاری انجام دهم و اینکه میتوانم برای آنها الگو باشم. آنچه آن پرستار به من داد، یک عشق واقعی بود.
#انسان_موجودی_یکروزه
#اروین_یالوم
📚 @labelaye_satrha
🆔 @Sayehsokhan
آسترید توانش را بهدست آورد و خودش به دفترم آمد. به من گفت: "به جهنم رفتم و بازگشتم. آن بیماری، وحشتناکترین دوره زندگیام بود. روزها در بیمارستان، بر خود میلرزیدم و نمیتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. تقریبا مطمئن بودم که دارم میمیرم. نمیتوانستم با تو صحبت کنم. اما ناگهان اوضاع عوض شد. صحبت با یک پرستار، مرا نجات داد. پرستار سرسخت و کلهشقی که قلب مهربانی داشت. درست قبل از اینکه بچههایم به دیدارم بیایند، حال خیلی بدی داشتم. از مرگ میترسیدم و اشک میریختم. قبل از ورود خانوادهام به اتاقم برای ملاقات، او خم شد و چیزی در گوشم زمزمه کرد: "برای فرزندانت الگو باش." که این جمله همه چیز را عوض کرد. او مرا ترغیب کرد که به غیر از خودم، به دیگران هم فکر کنم و بدانم که هنوز هم میتوانم برای خانوادهام، کاری انجام دهم و اینکه میتوانم برای آنها الگو باشم. آنچه آن پرستار به من داد، یک عشق واقعی بود.
#انسان_موجودی_یکروزه
#اروین_یالوم
📚 @labelaye_satrha
🆔 @Sayehsokhan
Forwarded from عکس نگار
✍ محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹تلنگری به اندیشه
▪️ذات انسان تمایل به رفتار زیبا و خیر دارد(المپیک پاریس) یا رفتار زشت و شر(خاورمیانه و اوکراین)؟ کدام شایسته نام انسان است؟
این روزها همزمان با اینکه در پاریس جلوههایی زیبا از انسانیت انسان میبینیم در خاورمیانه شاهد چهرهای دیگر از انسان هستیم که یکسره زشتی و قتل و ارعاب و ترور و بمباران و شکنجه و وحشیگری است.
فقط کافی است کسی چند سال در خاورمیانه زندگی یا اقامت کرده باشد تا بداند از چه میگویم.
◀️اما اجازه بدهید تا سه رفتار بسیار خوب و تحسینبرانگیز انسانها در طی تنها یک شب (دوشنبه ۱۵ مرداد)در المپیک پاریس را به یاد بیاوریم تا شاهدی باشد بر سرشت و تداوم و تجلی زیباییهایی انسان در مقابله با روی ناپسندش.
🔸اول: (عکس بالا)
در رشته ژیمناستیکِ هنری حرکات زمینی، در حالی که فوق ستاره آمریکایی سیمون بایلز شانس اول قهرمانی بود، از روی چوب موازنه سقوط کرد تا ربکا آندرانده برزیلی به مدال طلا برسد.
در هنگام اهدای مدالها، سیمون بایلز و هموطنش که به مدال برنز رسیده بود، چنین صحنه زیبا و تاریخی را برای رقیب برزیلی و دارنده مدال طلا آفریدند.
🔸دوم:
در یکی از جدالهای حساس وزن ۶۰ کیلوگرم کشتی فرنگی، کشتیگیر صاحبنام قرقیزستانی با شانس پیروزی بالاتری به دیدار حریف ژاپنی رفت، اما هنگامی که در پایان کشتی را به کشتیگیر ژاپنی باخت، با ناراحتی بسیار روی تشک گریه سر داد و دست داور برای کمک به خودش را رد کرد؛ حریف ژاپنی با صمیمیت و مهربانی کنار او نشست، در آغوشش گرفت و با رفتار و سخنان خود تسلی داد.
جذابیت و زیبایی این حالت که بیش از یک دقیقه طول کشید، باعث شد تا دوربین روی آن دو نفر زوم کند، داور منتظر بماند و سالن یکپارچه هر دو کشتیگیر را تشویق کند. حرکت زیبای کشتیگیر ژاپنی و پذیرش همدردی او از سوی کشتیگیر مغلوب تا کنار تشک هم ادامه یافت.
🔸سوم:
اما زیباترین صحنه آن شب، یکی از جاودانهترین لحظات المپیک پاریس و شاید کمنظیر در تمام ادوار این بازیها در دقایق پایانی رقابت پرش با نیزه و هنگامی روی داد که پرنده سوئدی بعد از چالشی سخت با رقبای آمریکایی و یونانی به مدال طلا رسید و تصمیم گرفت تا شانس خود برای شکستن رکورد جهانی و المپیک در ۶،۲۵ متر امتحان کند. رکوردی که دستیابی به آن بسیار سخت مینمود.
از این بعد نه تنها دهها هزار تماشاگر استادیوم پارکدوپرنس، ورزشکاران، داوران و سایر مجریان مسابقات، بلکه صدها میلیون نفر تماشاگر تلویزیونی نیز شاهد صحنههای فوقالعادهای بودند که به نظر من نشانگر اوج تعالی و افتخاری برای همه انسانها است.
زیرا هنگامی که پرنده آمریکایی(مدال نقره) و یونانی(برنز) متوجه تصمیم قهرمان سوئدی شدند، شجاعانه و با روحیهای پهلوانی تمام توان و انرژی خود را به کار گرفتند تا با هر شیوه ممکن به او روحیه و دلگرمی دهند تا رکوردی را به ثبت برساند که در صورت موفقیت، آینده ورزشی خودِ آنها را بسیار تهدید میکرد. زیرا دسترسی به این رکورد برای آنها در آینده به احتمال بسیار زیاد دستنیافتنی خواهد بود.
این وضعیت هیجانانگیز و دلهرهآور در حدود ۳۰ دقیقه طول کشید. زیرا قهرمان سوئدی در حالی در دو تلاش اول خود ناموفق بود که رقبای پیشین او و بهویژه حریف آمریکایی تا آخرین لحظات نه تنها در کنارش بودند، بلکه از تماشاگران نیز میخواستند تا قهرمان سوئدی را با تشویق مداوم خویش برای شکستن رکورد جهان و المپیک یاری کنند.
سرانجام پرنده سوئدی در حالی در سومین و آخرین فرصت خود موفق به شکستن رکورد اعجابانگیز ۶،۲۵ متر شد که همراهی و حرکات زیبای حریف آمریکاییاش در ابتدای پیستِ شروع نقش مهمی برای موفقیت او داشت، و صحنههایی را خلق کرد که بینندگان و از جمله نگارنده همیشه میتوانند بهعنوان یک انسان به آنها افتخار کنند. چنانکه هزاران بار از دیدن زشتیها و وحشیگریهای انسانهای دیگر، از انسان بودن خود شرمنده شدهایم.
#انسان_زیباییها_زشتیها
#المپیک_پاریس_دوستی
۱۷/مرداد/۱۴۰۳
🌐 @mgmahmel
🆔 @sayehsokhan
🔹تلنگری به اندیشه
▪️ذات انسان تمایل به رفتار زیبا و خیر دارد(المپیک پاریس) یا رفتار زشت و شر(خاورمیانه و اوکراین)؟ کدام شایسته نام انسان است؟
این روزها همزمان با اینکه در پاریس جلوههایی زیبا از انسانیت انسان میبینیم در خاورمیانه شاهد چهرهای دیگر از انسان هستیم که یکسره زشتی و قتل و ارعاب و ترور و بمباران و شکنجه و وحشیگری است.
فقط کافی است کسی چند سال در خاورمیانه زندگی یا اقامت کرده باشد تا بداند از چه میگویم.
◀️اما اجازه بدهید تا سه رفتار بسیار خوب و تحسینبرانگیز انسانها در طی تنها یک شب (دوشنبه ۱۵ مرداد)در المپیک پاریس را به یاد بیاوریم تا شاهدی باشد بر سرشت و تداوم و تجلی زیباییهایی انسان در مقابله با روی ناپسندش.
🔸اول: (عکس بالا)
در رشته ژیمناستیکِ هنری حرکات زمینی، در حالی که فوق ستاره آمریکایی سیمون بایلز شانس اول قهرمانی بود، از روی چوب موازنه سقوط کرد تا ربکا آندرانده برزیلی به مدال طلا برسد.
در هنگام اهدای مدالها، سیمون بایلز و هموطنش که به مدال برنز رسیده بود، چنین صحنه زیبا و تاریخی را برای رقیب برزیلی و دارنده مدال طلا آفریدند.
🔸دوم:
در یکی از جدالهای حساس وزن ۶۰ کیلوگرم کشتی فرنگی، کشتیگیر صاحبنام قرقیزستانی با شانس پیروزی بالاتری به دیدار حریف ژاپنی رفت، اما هنگامی که در پایان کشتی را به کشتیگیر ژاپنی باخت، با ناراحتی بسیار روی تشک گریه سر داد و دست داور برای کمک به خودش را رد کرد؛ حریف ژاپنی با صمیمیت و مهربانی کنار او نشست، در آغوشش گرفت و با رفتار و سخنان خود تسلی داد.
جذابیت و زیبایی این حالت که بیش از یک دقیقه طول کشید، باعث شد تا دوربین روی آن دو نفر زوم کند، داور منتظر بماند و سالن یکپارچه هر دو کشتیگیر را تشویق کند. حرکت زیبای کشتیگیر ژاپنی و پذیرش همدردی او از سوی کشتیگیر مغلوب تا کنار تشک هم ادامه یافت.
🔸سوم:
اما زیباترین صحنه آن شب، یکی از جاودانهترین لحظات المپیک پاریس و شاید کمنظیر در تمام ادوار این بازیها در دقایق پایانی رقابت پرش با نیزه و هنگامی روی داد که پرنده سوئدی بعد از چالشی سخت با رقبای آمریکایی و یونانی به مدال طلا رسید و تصمیم گرفت تا شانس خود برای شکستن رکورد جهانی و المپیک در ۶،۲۵ متر امتحان کند. رکوردی که دستیابی به آن بسیار سخت مینمود.
از این بعد نه تنها دهها هزار تماشاگر استادیوم پارکدوپرنس، ورزشکاران، داوران و سایر مجریان مسابقات، بلکه صدها میلیون نفر تماشاگر تلویزیونی نیز شاهد صحنههای فوقالعادهای بودند که به نظر من نشانگر اوج تعالی و افتخاری برای همه انسانها است.
زیرا هنگامی که پرنده آمریکایی(مدال نقره) و یونانی(برنز) متوجه تصمیم قهرمان سوئدی شدند، شجاعانه و با روحیهای پهلوانی تمام توان و انرژی خود را به کار گرفتند تا با هر شیوه ممکن به او روحیه و دلگرمی دهند تا رکوردی را به ثبت برساند که در صورت موفقیت، آینده ورزشی خودِ آنها را بسیار تهدید میکرد. زیرا دسترسی به این رکورد برای آنها در آینده به احتمال بسیار زیاد دستنیافتنی خواهد بود.
این وضعیت هیجانانگیز و دلهرهآور در حدود ۳۰ دقیقه طول کشید. زیرا قهرمان سوئدی در حالی در دو تلاش اول خود ناموفق بود که رقبای پیشین او و بهویژه حریف آمریکایی تا آخرین لحظات نه تنها در کنارش بودند، بلکه از تماشاگران نیز میخواستند تا قهرمان سوئدی را با تشویق مداوم خویش برای شکستن رکورد جهان و المپیک یاری کنند.
سرانجام پرنده سوئدی در حالی در سومین و آخرین فرصت خود موفق به شکستن رکورد اعجابانگیز ۶،۲۵ متر شد که همراهی و حرکات زیبای حریف آمریکاییاش در ابتدای پیستِ شروع نقش مهمی برای موفقیت او داشت، و صحنههایی را خلق کرد که بینندگان و از جمله نگارنده همیشه میتوانند بهعنوان یک انسان به آنها افتخار کنند. چنانکه هزاران بار از دیدن زشتیها و وحشیگریهای انسانهای دیگر، از انسان بودن خود شرمنده شدهایم.
#انسان_زیباییها_زشتیها
#المپیک_پاریس_دوستی
۱۷/مرداد/۱۴۰۳
🌐 @mgmahmel
🆔 @sayehsokhan