#گزیده ای از سخنرانی دکتر #عبدالکریم_سروش
🔹#اخلاق_زیستن در #بینهایت
🔹 نگاه دینی به عالم، چگونه نگاهی است؟
فرض کنید شما در یک اطاق کوچکی زندگی میکنید. رفتارها و حرکتهایتان را تنظیم میکنید که در اندازه قد و قامت آن اطاق باشد. یک دفعه خیز برنمیدارید که مثلا سه متر بپرید و به دیوار برخورد کنید. مبلمان و وسایلی که میخرید همه را به اندازه اطاق تهیه میکنید.
حال شما فرض کنید اطاقتان بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر شود و یک دفعه بشود بینهایت. شما اینجا چه کار میکنید؟
در اینجا همه چیز عوض میشود. توجه میکنید؟ البته ما تجربه نکردهایم.
ما هیچ وقت در اطاق و در خانه بی نهایت زندگی نکردهایم. اما دیگر آن محدودیتهای پیشین را نداریم. یعنی حرکتهای ما از راه رفتن ممکن است بشود پریدن. از پریدن مثل برق پریدن. حتی خواب و خیالها و آرزوهای ما [ دگرگون خواهند شد.]
آدمی که به بی نهایت میاندیشد و در بینهایت زندگی میکند نمیتواند خست داشته باشد. برای این که به ماندگاری و به بی نهایت فکر میکند نه به چیزی که از بین میرود.
به قول سعدی:
" هر چه نپاید دلبستگی را نشاید ".
دلبستگیهای او بسیار اندک میشود. برای اینکه چیزهایی که بانهایتند در دوروبر او هستند که شایسته دلبستگی نیستند.
اخلاق ویژهای پیدا میکند. از نظر تفکر هم همینطور. درست مثل آدمی که کنار دریا زندگی میکند. رفته رفته خُلق و خوی دریایی و دریا صفتی برای او پیدا می شود. ... و وقتی اینطوری شد، به قول مولوی شما وقتی وارد دریا میشوید، مَرکبتان هم عوض میشود. اگر تا قبل از آن – به قول او - سوار اسب بودید، بعد سوار قایق میشوید:
تا به دریا سِیر اسب و زین بود
بعد از آنت مَرکب چوبین بود
این میشود نگاه دینی به عالم. نگاهی که از پشت یک عینک بینهایت بین، این موقت ها و گذراها را پس میزند و از جلوی چشم دور میکند.
آدمهای بزرگ، پیامبران، همین مولوی، وقتی شما با اینها مینشینید، درست این احساس را میکنید. آدمی است که افقهای بسیار دوری، جلوی چشم او باز بوده است. ... با این افراد بودن، خُرده خرده این را برای آدمی پدید میآورد.
#عبدالکریم_سروش
🆔 @sayehsokhan
🔹#اخلاق_زیستن در #بینهایت
🔹 نگاه دینی به عالم، چگونه نگاهی است؟
فرض کنید شما در یک اطاق کوچکی زندگی میکنید. رفتارها و حرکتهایتان را تنظیم میکنید که در اندازه قد و قامت آن اطاق باشد. یک دفعه خیز برنمیدارید که مثلا سه متر بپرید و به دیوار برخورد کنید. مبلمان و وسایلی که میخرید همه را به اندازه اطاق تهیه میکنید.
حال شما فرض کنید اطاقتان بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر شود و یک دفعه بشود بینهایت. شما اینجا چه کار میکنید؟
در اینجا همه چیز عوض میشود. توجه میکنید؟ البته ما تجربه نکردهایم.
ما هیچ وقت در اطاق و در خانه بی نهایت زندگی نکردهایم. اما دیگر آن محدودیتهای پیشین را نداریم. یعنی حرکتهای ما از راه رفتن ممکن است بشود پریدن. از پریدن مثل برق پریدن. حتی خواب و خیالها و آرزوهای ما [ دگرگون خواهند شد.]
آدمی که به بی نهایت میاندیشد و در بینهایت زندگی میکند نمیتواند خست داشته باشد. برای این که به ماندگاری و به بی نهایت فکر میکند نه به چیزی که از بین میرود.
به قول سعدی:
" هر چه نپاید دلبستگی را نشاید ".
دلبستگیهای او بسیار اندک میشود. برای اینکه چیزهایی که بانهایتند در دوروبر او هستند که شایسته دلبستگی نیستند.
اخلاق ویژهای پیدا میکند. از نظر تفکر هم همینطور. درست مثل آدمی که کنار دریا زندگی میکند. رفته رفته خُلق و خوی دریایی و دریا صفتی برای او پیدا می شود. ... و وقتی اینطوری شد، به قول مولوی شما وقتی وارد دریا میشوید، مَرکبتان هم عوض میشود. اگر تا قبل از آن – به قول او - سوار اسب بودید، بعد سوار قایق میشوید:
تا به دریا سِیر اسب و زین بود
بعد از آنت مَرکب چوبین بود
این میشود نگاه دینی به عالم. نگاهی که از پشت یک عینک بینهایت بین، این موقت ها و گذراها را پس میزند و از جلوی چشم دور میکند.
آدمهای بزرگ، پیامبران، همین مولوی، وقتی شما با اینها مینشینید، درست این احساس را میکنید. آدمی است که افقهای بسیار دوری، جلوی چشم او باز بوده است. ... با این افراد بودن، خُرده خرده این را برای آدمی پدید میآورد.
#عبدالکریم_سروش
🆔 @sayehsokhan