شاید چیزی که رمان تصویر دوریانگری را برای هر دوره و برای هر انسانی قابل تامل میکند همین بن مایهی جهان شمول و انسانی #جاودانگی است.
#اسکار وایلد در رمان تصویر دوریانگری توانسته است که این میل همیشگی انسان و آرزوی دیرینهی او را با مسائل اخلاقی و ابعاد مختلف یک انسان در هم بیامیزد.
شخصیت “دوریانگری” شاید به نوعی درگیر خودشیفتگی میشود. درست در زمانی که آرزوی دوریانگری (جوان ماندن) برآورده میشود، او از حالت انسانی و اخلاقی خود بیرون میآید و دست به اعمالی میزند که شاید اگر آرزویش برآورده نمیشد هرگز مرتکب آنها نمیشد.
دوریان گری پس از هر کاری که انجام میدهد نقاشی تصویر خود را میبینید که پیرتر و نازیباتر از قبل میشود. او نقاشی را از دید دیگران پنهان میکند. شاید این پنهان کردن هم از تمثیلهایی است که اسکار وایلد در رمان تصویر دوریان گری استفاده کرده است. نکتهی قابل تامل دیگر شاید روایت و توصیفات داستان رمان تصویر دوریان گری باشد.
این داستان #تمثیلی و #غیرواقع_گرا به شکلی توسط نویسنده نوشته شده است که احتمالا هر خوانندهای را هنگام خواندن متقاعد میکند که داستانی قابل باور و حتی واقعی را میخواند.
شاید هنگام مواجهه با “تصویر دوریان گری” مخاطب به این فکر کند که اگر مرگ و زوالی در پیش نبود، انسان مرتکب چه کارهایی میشد ویا اینکه زندگی کردن به همین گونهای که در واقعیت هست در آن صورت امکان پذیر بود یا همه چیز دچار تغییر میشد.
دوریان گری یک جوان خوش پوش و خوش قیافه ناگهان پس از پیری ناپذیری تبدیل به موجودی قسی القلب میشود که کارهایی که میکند میتواند خواننده را حتی تا مرز ترسیدن پیش ببرد.
دوریان در واقع روح خود را به بهای لذت و زیبایی ماندگار میفروشد. تابلوی نقاشی چهرهی وی شاید نمادی از روح فروخته شدهی دوریان است که با هر نوع گناه تغییر میکند و کار به جایی میرسد که در آن تابلوی زیبا، هیولایی لانه میکند.
شاید “تصویر دوریان گری” بازگوی این مسئله است که حتی اگر نیستی و زوال سرنوشت محتوم انسان نبود، او خود به دست خود این نابودی را رقم میزد، چنانکه شخصیت “دوریان گری” حتی با پنهان کردن نقاشی و راز پلیدی خود، سرانجام دست به نابودی آن تابلو، جاودانگی، زیبایی و هر چه که دارد میزند.
از این اثر “اسکار وایلد” تا کنون اقتباسهای #سینمایی زیادی انجام شده است و این رمان به ۱۵۰ زبان در دنیا ترجمه شده است.
#اسکار وایلد در رمان تصویر دوریانگری توانسته است که این میل همیشگی انسان و آرزوی دیرینهی او را با مسائل اخلاقی و ابعاد مختلف یک انسان در هم بیامیزد.
شخصیت “دوریانگری” شاید به نوعی درگیر خودشیفتگی میشود. درست در زمانی که آرزوی دوریانگری (جوان ماندن) برآورده میشود، او از حالت انسانی و اخلاقی خود بیرون میآید و دست به اعمالی میزند که شاید اگر آرزویش برآورده نمیشد هرگز مرتکب آنها نمیشد.
دوریان گری پس از هر کاری که انجام میدهد نقاشی تصویر خود را میبینید که پیرتر و نازیباتر از قبل میشود. او نقاشی را از دید دیگران پنهان میکند. شاید این پنهان کردن هم از تمثیلهایی است که اسکار وایلد در رمان تصویر دوریان گری استفاده کرده است. نکتهی قابل تامل دیگر شاید روایت و توصیفات داستان رمان تصویر دوریان گری باشد.
این داستان #تمثیلی و #غیرواقع_گرا به شکلی توسط نویسنده نوشته شده است که احتمالا هر خوانندهای را هنگام خواندن متقاعد میکند که داستانی قابل باور و حتی واقعی را میخواند.
شاید هنگام مواجهه با “تصویر دوریان گری” مخاطب به این فکر کند که اگر مرگ و زوالی در پیش نبود، انسان مرتکب چه کارهایی میشد ویا اینکه زندگی کردن به همین گونهای که در واقعیت هست در آن صورت امکان پذیر بود یا همه چیز دچار تغییر میشد.
دوریان گری یک جوان خوش پوش و خوش قیافه ناگهان پس از پیری ناپذیری تبدیل به موجودی قسی القلب میشود که کارهایی که میکند میتواند خواننده را حتی تا مرز ترسیدن پیش ببرد.
دوریان در واقع روح خود را به بهای لذت و زیبایی ماندگار میفروشد. تابلوی نقاشی چهرهی وی شاید نمادی از روح فروخته شدهی دوریان است که با هر نوع گناه تغییر میکند و کار به جایی میرسد که در آن تابلوی زیبا، هیولایی لانه میکند.
شاید “تصویر دوریان گری” بازگوی این مسئله است که حتی اگر نیستی و زوال سرنوشت محتوم انسان نبود، او خود به دست خود این نابودی را رقم میزد، چنانکه شخصیت “دوریان گری” حتی با پنهان کردن نقاشی و راز پلیدی خود، سرانجام دست به نابودی آن تابلو، جاودانگی، زیبایی و هر چه که دارد میزند.
از این اثر “اسکار وایلد” تا کنون اقتباسهای #سینمایی زیادی انجام شده است و این رمان به ۱۵۰ زبان در دنیا ترجمه شده است.
Wikipedia
Oscar Wilde
Irish poet, playwright, and aesthete (1854–1900)