نشر سایه سخن
9.72K subscribers
13K photos
4.74K videos
270 files
3.77K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#فیلم
▪️فیلم اعدام #دیکتاتور کمونیست رومانی #نیکلای_چائوشسکو به همراه همسرش #النا، که در فساد حکومت او نقش چشمگیری داشت.

@art_philosophyy
🆔 @sayehsokhan
🔴چه کسی شایستگی حکومت دارد؟
و دیدگاه #کارل_پوپر :


چه کسی باید حکومت کند؟

این سوالی است که از عصر #افلاطون تا کنون جامعه همواره با آن روبرو بوده است.
افلاطون می‌گوید: بهترین و خردمندترین. اما بهترین و خردمندترین چه کسی است؟ و اگر این بهترین و خردمندترین یک سقراطی‌مشرب باشد که بدلیل پرهیز از گرفتارِ خودبزرگ‌بینی‌شدن، از قبول حکمرانی سر بزند چه؟

در عهد باستان پاسخ این بود: امپراتور، که بوسیله ارتش انتخاب می‌شود و بعدها پاسخ اینکه: شاهزاده‌ای قانونی که با تایید الهی برگزیده شده است. #مارکس در پاسخ به این سوال می‌گوید:

طبقه زحمتکش کارگران و البته با آگاهی طبقاتی؛ و نظریه‌پردازان #دموکراسی به جای "شاهزاده‌ای که با تایید الهی مشروعیت پیدا کرده" پاسخ دادند "مردم، که مشروعیتشان خدا‌داده است." همان که در روم باستان می‌گفتند: صدای مردم صدای خداست.

طرفداران نظریه دموکراسی می‌گویند حکومت هنگامی حق اعمال حاکمیت دارد که مشروع باشد؛ یعنی بر اساس #قانون_اساسی و توسط اکثریت مردم یا نمایندگان آنان انتخاب شده باشد. اما با نگاهی به تاریخ می‌توان مواردی در نقض ادعای فوق ارائه داد. مثلا #هیتلر. کسی که با مشروعیت به قدرت رسید و با قانون "اختیارات ویژه" که توسط پارلمان به تصویب رسید، تبدیل به یک #دیکتاتور شد. بنابراین به نظر می‌رسد که مشروعیت کافی نیست!

کارل پوپر، فیلسوف انگلیسی-اتریشی، در نیمه قرن بیستم (1945 م) در کتابِ
"جامعه باز و دشمنان آن"
پیشنهاد کرد که به جای پرسش
"چه کسی باید حکومت کند؟"
پسندیده‌تر این است که بپرسیم
《"چگونه می‌توان قانون اساسی تدوین کرد که ما را قادر سازد بدون خونریزی از دست حکومتِ حاکم رها شویم؟" )
در واقع در پرسشِ جدیدِ پیشنهادیِ پوپر، مساله اصلی نه نحوه #انتخاب_حکومت، بلکه امکان تعویض آن است.

پوپر با نقد دموکراسی به معنای متداول آن یعنی "حکومت مردم"، معتقد است که این معنی و برداشت از دموکراسی فریب و حیله‌ای بیش نیست؛ چرا که تک‌تک مردم می‌دانند که خود حکومت نمی‌کنند. او تاکید می‌کند که اهمیت دارد تا به مردم آموزش داده شود که واژه دموکراسی، از زمان آتنی‌ها به این سو، برای موازینی بکار می‌رفته که از دیکتاتوری جلوگیری می‌کرده است. دموکراسی آتنی، دست کم با پریکلس و توسیدید، تلاش برای دوری گزیدن از جباریت است، و نه حکومت مردمی.

#پریکلس می‌گوید: "هرچند تنها شمار اندکی قادر به سیاست‌گذاری هستند، یقینا همگان می‌توانند درباره آن قضاوت کنند." بعبارت دیگر مردم می‌توانند در خصوص قضاوت در نحوه عمل حکومت مشارکت ورزند و بعنوان یک هیات منصفه عمل نمایند. با همین برداشت از دموکراسی است که پوپر معتقد است روز انتخابات، نه روز مشروعیت بخشیدن به حکومت جدید، بلکه روزی است که مردم با رای خود به قضاوت درباره حکومت قبلی اقدام می‌کنند و از این طریق میان دموکراسی بعنوان حکومت عامه و دمکراسی بعنوان قضاوت عامه تفاوت قائل می‌شود. او بر این باور است که دموکراسی بعنوان قضاوت عامه یا یک تریبون عمومی، ابزاری برای اجتناب از حکومتی است که نتوان تغییرش داد. به عبارت دیگر، دموکراسی حکومتی‌ست که می‌توان آن را بدون خونریزی تغییر داد. دموکراسی راهی است برای محفوظ نگاه داشتن حکومت قانون.

پوپر به درستی معتقد است که همه ما در معرض ارتکاب خطا قرار داریم و بنابراین بعید نیست که قدرتی که حتی با رای دموکراتیک به یک حکومت تفویض شده، ممکن است که بر خطا بوده باشد و بنظر می‌رسد هیچ راهی بهتر از اینکه مردم بتوانند به کمک یک قانون اساسی و استفاده از رای اکثریت بدون خونریزی حکومت را تغییر دهند، برای اجتناب از دیکتاتوری وجود ندارد.
پوپر علاوه بر توجه و نقد نظام‌های انتخاباتی موجود، بر این امر واقف است که اکثریت همواره بر حق نیست و ممکن است مرتکب بزرگترین خطاها شود. ممکن است حتی به تثبیت استبداد و دیکتاتوری رای بدهد. چنانکه اغلب داده است و همانطور که بخوبی می‌دانیم دیکتاتوریِ اکثریت می‌تواند برای اقلیت وحشتناک باشد. اما دموکراسی علیرغم ناکامل بودن، بهترین روشی است که تا کنون ابداع شده است.

در واقع هرکس که تاکنون تحت یک حکومت دیکتاتوری زندگی کرده و می‌داند که تغییر آن بدون خونریزی هرگز ممکن نیست، بخوبی به اهمیت و ارزش نظام دموکراسی، علیرغم فاصله زیادی که با یک نظام کاملا مطلوب دارد، واقف است و می‌داند که این ارزش را دارد که آدمی در راه استقرار آن با تمام توان خود مبارزه کند.
به عبارت دیگر پوپر معتقد است ما زمانی به آزادی سیاسی دست خواهیم یافت که قادر باشیم حاکمان خود را بدون خونریزی برکنار کنیم و وقتی که چنین امکانی در جامعه وجود داشته باشد، دیگر خیلی نباید نگران این بود که "چه کسی حکومت می‌کند؟"



برشی از کتاب
"درس این قرن: همراه با دو گفتار درباره آزادی و حکومت دمکراتیک."
مصاحبه جیانکارلو بوزرتی با کارل پوپر

🆔 @Sayehsokhan
شریک دزد و رفیق قافله!

نام "مادر ترزا" را شنیده‌اید. نام اصلی او "اگنس" بود. فامیل مادری او اهل ونیز ایتالیا بودند و فامیل پدری او اهل مقدونیه یوگسلاوی. اگنس در 18 سالگی تصمیم گرفت به خدمت کلیسا درآید و کسوت راهبه‌گی بر تن کرد و به میسیونرهای مذهبی کلکته پیوست. وظیفه‌ای که در هندوستان به "خواهر ترزا" محول شد معلمی بود. قرار بود به بچه‌های فقیر هندی، زبان انگلیسی و جغرافیا درس بدهد اما خواهر ترزا از دیدن هزاران هندی گرسنه‌ای که در پیاده‌روهای کلکته با بیماری و معلولیت و سوء‌تغذیه دست در گریبان بودند متأثر شده بود و تصمیم داشت بر خلاف وظیفه‌ای که کلیسا به او محول کرده بود برای این عده کاری انجام دهد. اصرار  "ترزا" بر این امر و تاکید کلیسا بر این که او باید به مأموریتی که به او محول شده وفادار بماند باعث شد که ترزا از کسوت یک راهبه خلع شود و کلیسا او را "بایکوت" نماید.

"ترزا" تصمیم گرفت بنیاد شخصی خود را برای ایجاد پناهگاه‌هایی تأسیس نماید که به بی‌خانمان‌های بیمار سقف و غذا و دارو ارائه دهند. شاید بپرسید ترزا هزینه لازم برای تأسیس این بنیاد شخصی را از کجا تامین می‌کرد. طبعا ترزا از منابع مالی مختلفی کمک می‌گرفت اما "ریکاردو ازیریو" خبرنگار ایتالیایی در کتاب گفتگو با شیاطین (نشر قطره) یک منبع مالی بزرگ "مادر ترزا" را فاش می‌سازد: دیکتاتورها!‌ دیکتاتورها تمایل زیادی دارند که چهره‌ی مثبتی از خود نشان دهند "بنابراین نمایش‌های انسان دوستانه" یکی از بازی های روزمره‌ی دیکتاتور‌هاست .

حداقل دو دیکتاتور خشن و سفاک بودجه‌های هنگفتی را به "مادر ترزا" پرداخت می‌کردند تا او در نمایش "سلطان مهربان ما" شرکت کند و دست‌های آلوده‌ی آنها را تطهیر نماید! یکی از آنها "انور خوجه" دیکتاتور آلبانی بود و دیگری "ژان کلود دوالیه" دیکتاتور هائیتی. هر دو این افراد میلیاردها دلار ثروت ملت خود را غصب کرده بودند و با دادن سهمی از آن به "مادر ترزا" با او عکس یادگاری می‌گرفتند و رپرتاژ آگهی‌هایی در رسانه‌های حکومتی پخش می‌کردند تا چهره‌ی خشن آنها را تلطیف کند.


مادر ترزا گر چه از "سازمان کلیسا" طرد شده بود اما به چهارچوب های فقهی کلیسا معتقد باقی ماند و یکی از فعالیت‌های او در هندوستان مبارزه با سقط جنین بود. بنیاد ترزا در هند اعلام کرده بود که حاضر است هزینه‌های بارداری، زایمان و بچه‌داری هر زنی که به‌خاطر فقر تمایل به سقط جنین دارد را پرداخت نماید. با این برنامه "مادر ترزا" از سقط هزاران جنین جلوگیری کرد. یک فیلسوف هندی عقیده دارد که "مادر ترزا" با این کار خود تنها به بازتولید فقر پرداخته است! وی می‌گوید اگر " مادر ترزا" این هزینه را صرف آموزش جلوگیری از بارداری ناخواسته می کرد بیشتر به هندی ها کمک کرده بود.


به هر حال شهرت خدمات انسان‌دوستانه‌ی مادر ترزا باعث شد که "جایزه صلح نوبل" به او تعلق گیرد.  کلیسایی هم که روزی او را طرد کرده بود پس از شهرت و خوشنامی مادر ترزا تصمیم گرفت از این کلاه نمدی برای خود بدوزد، بنابراین شورای عالی واتیکان پس از درگذشت مادر ترزا عنوان "سانتا" ( قدیسه) را به او اعطا کردکه آن هم داستانی دارد که در لینک زیر قابل مطالعه است:
https://medium.com/lessons-from-history/the-dark-side-of-mother-teresa-b8b9f93df835

#مادر_ترزا #پول #دیکتاتور #پروپاگاندا #واتیکان
🆔 @Sayehsokhan