💥دوستان و همراهان عزیز سلام
به دلیل تقارن تاریخ برگزاری #کارگاه_اول #چرا_حال_من_خوب_نیست با #شب_یلدا بنا به درخواست شرکت کنندگان محترم، تاریخ برگزاری کارگاه یک هفته به تعویق افتاد.
💥بنابراین روز پنجشنبه 6 دی ماه 97 از ساعت 14 الی 18 با شما خواهیم بود.
🆔 @SayehSokhan
به دلیل تقارن تاریخ برگزاری #کارگاه_اول #چرا_حال_من_خوب_نیست با #شب_یلدا بنا به درخواست شرکت کنندگان محترم، تاریخ برگزاری کارگاه یک هفته به تعویق افتاد.
💥بنابراین روز پنجشنبه 6 دی ماه 97 از ساعت 14 الی 18 با شما خواهیم بود.
🆔 @SayehSokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎶شیشه می در #شب_یلدا شکست...
🌸همراهان عزیز، #سایه_سخن یلدایی شاد برای شما دوستان همراه با سلامتی در کنار خانواده های گرامیتان آرزومند است.
💐یلدا مبارک💐
🆔 @sayehsokhan
🌸همراهان عزیز، #سایه_سخن یلدایی شاد برای شما دوستان همراه با سلامتی در کنار خانواده های گرامیتان آرزومند است.
💐یلدا مبارک💐
🆔 @sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شما_چی_برداشت_می_کنید
📺 با هم به تماشا بنشینیم👨👩👧👦 2 دقیقه ویدیوی اثرگذار...
♥️گاهی با یک #ویدیو جهت زندگی آدم ها تغییر می کنه و البته باز #انتخاب با شماست که این ویدیو را ببینید یا نبینید.
#تفکر
✍️پ.ن: درسته #شب_یلدا گذشته ولی این ویدیو رو یکی از دوستان عزیز ارسال کردند و دیدنش خالی از لطف نیست.
🆔 @sayehsokhan
📺 با هم به تماشا بنشینیم👨👩👧👦 2 دقیقه ویدیوی اثرگذار...
♥️گاهی با یک #ویدیو جهت زندگی آدم ها تغییر می کنه و البته باز #انتخاب با شماست که این ویدیو را ببینید یا نبینید.
#تفکر
✍️پ.ن: درسته #شب_یلدا گذشته ولی این ویدیو رو یکی از دوستان عزیز ارسال کردند و دیدنش خالی از لطف نیست.
🆔 @sayehsokhan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#به_پاس_نکوداشت_شب_یلدا
📺 با هم به تماشا بنشینیم
👨👩👧👦 2 دقیقه ویدیوی اثرگذار...
♥️گاهی با یک #ویدیو جهت زندگی آدمها تغییر میکنه و البته باز #انتخاب با شماست که این ویدیو را ببینید یا نبینید.
#تفکر
✍️ #شب_یلدا بر عزیزان همراه مبارک!
🆔 @Sayehsokhan
📺 با هم به تماشا بنشینیم
👨👩👧👦 2 دقیقه ویدیوی اثرگذار...
♥️گاهی با یک #ویدیو جهت زندگی آدمها تغییر میکنه و البته باز #انتخاب با شماست که این ویدیو را ببینید یا نبینید.
#تفکر
✍️ #شب_یلدا بر عزیزان همراه مبارک!
🆔 @Sayehsokhan
ماجرای من و فال حافظ
#رضا_ترنیان
****
از سالهایی که خودم را شناختم و در راه ادبیات همچون دانش آموزی پویان، راه میپیمودم، چند مواجهه با #فال_حافظ داشتم، هر چند این شيوه از برخورد با ادبیات اصلا مورد نظر و اندیشهام نبود و آن را نوعی پنداشت جبری از روزگار میدانستم؛ اما چون حافظ در این صد ساله اخیر بیشتر از #سعدی در دل ها جا باز کرده و این خود ، نمودی از همترازی و هم آوایی روزگارمان با دوران #شاه_شجاع و #امیرمبارزالدین است، گویی برایمان چارهای در مواجهه با این جبر در مواقعی باقی نمیگذارد، و چراغی است که این گونه افروخته میماند.
دو نمونه این رویارویی با حافظ به اوایل تا اواسط دهه هفتاد خورشیدی بر میگردد، و آن هم معطوف به دوران سربازی بوده است! مابقی بماند تا روزگار دیگر نوشته آید ، در باب #الهیات_شعر که در دست تالیف است، فعلا عجالتا به همین دو نمونه بسنده میکنم تا هم حسن اتفاقی باشد در شب بیستم مهرماه که مصادف با روز جهانی حافظ است و هم خاطرهای گفته شود برای خوانندگان گرانقدر!
اول بار در سال هفتاد و سه دوست خواننده و موزیسینی با ما هم گروهانی بود در پادگان ارتش در افسریه #تهران، دوستی بسیار فرهیخته و با اصالت بود و اکنون از نیکان روزگار است و هنرمند و خواننده و دانش آموخته موسیقی هنر، هر کجا هست خدایا به سلامت دارش! #شب_یلدا بنا به سنت #ایرانیان در داخل آسایشگاه دیوان کوچک حافظی درآورد و فالی برای دوستان به فراخور روحیاتشان میگرفت و به صدایی خوش میخواند، من که تازه شاعری پیشه کرده بودم برایم غزل سیصد و بیست و هشت آمد و به ویژه این ابیات مدنظر شد :
حافظا شاید اگر در طلبِ گوهرِ وصل
دیده دریا کُنَم از اشک و در او غوطه خورم
پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو
تا کُنَد پادشهِ بحر دهان پُر گُهَرَم
چنان به دلم نشست که گویی راه نجاتم از سختی های این دنیا همین ادبیات بوده و هست، و با آنکه ابتدا ورزش خواندم اما بعدها راهم به سفارش #حافظ به همین سمت و سوی شعر و شاعری و نقد و پژوهش کشیده شد، و امروز نیز با همین ادبیات به گفته #هانا_آرنت در دل شرّ رخنه میکنیم، باشد که بتوانیم رهروی پوینده در راه زبان و #ادبیات_پارسی و #ادبیات_گیلکی و فرهنگ و تاریخ و اساطیر #ایرانشهر باشم.
دوم بار در سال هفتاد و شش خورشیدی، پس از آنکه دوره کوتاه تحصیلی تمام شد و دوباره به خدمت سربازی اعزام شدم، این بار به جای آنکه خدمتم در#تهران یا #چالوس باشد به ناگاه برای ادامه خدمت به #اصلاندوز_مغان معرفی شدم.
#اصلاندوز از شهرهای تاریخی در کنار #رود_ارس است که محل شکست سربازان #قاجار از #روسیه_تزاری به فرماندهی سپاه #پاسکوویچ است. در آنجا تپهای هم هست که میگویند #نادر_شاه_افشار دستور ساخت آن را داده بود، که آن هم برای خود ماجرایی دارد. بسیار ناراحت فسرده بودم از اینکه باید چندین ماه دور از تهران یا شمال در گوشِ گربهی ایران در کنار یکی از ایلات #ائلسون_مغان زندگی کنم. لاجرم وقتی به پادگان اصلاندوز رسیدم، از روی استیصال دیوان حافظی از کسی گرفته و باز کرده،و غزل دویست شصت و هفت آمد درست این بیت:
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مُشکین کن نفس
عجب!چه بیتی! آن هم اینجا؟ نکند حافظ پس از قریب به هفتصد سال از من خواسته که این پیام او را از راه واژگان به گوش #ارس برسانم! لاجرم به توسعه بیت حافظ رفتم کنار رودخانه ارس، سجده کردم و بوسه حافظ را بر ساحل رود زدم و با خودم نشستم و گفتم این هم پیام دوم حافظ برای من! چاره چیست!؟ از قضا پس از این غزل حافظ بیشتر و با فراغت بیشتر به تجربه اندوزی در راه ادبیات پرداختم تا زندگی ادامه بیاید و شعر گاه شوریده و گاه سر به راه با من جنبش برخیزد!
***
#دیوان_حافظ
🆔 @Sayehsokhan
#رضا_ترنیان
****
از سالهایی که خودم را شناختم و در راه ادبیات همچون دانش آموزی پویان، راه میپیمودم، چند مواجهه با #فال_حافظ داشتم، هر چند این شيوه از برخورد با ادبیات اصلا مورد نظر و اندیشهام نبود و آن را نوعی پنداشت جبری از روزگار میدانستم؛ اما چون حافظ در این صد ساله اخیر بیشتر از #سعدی در دل ها جا باز کرده و این خود ، نمودی از همترازی و هم آوایی روزگارمان با دوران #شاه_شجاع و #امیرمبارزالدین است، گویی برایمان چارهای در مواجهه با این جبر در مواقعی باقی نمیگذارد، و چراغی است که این گونه افروخته میماند.
دو نمونه این رویارویی با حافظ به اوایل تا اواسط دهه هفتاد خورشیدی بر میگردد، و آن هم معطوف به دوران سربازی بوده است! مابقی بماند تا روزگار دیگر نوشته آید ، در باب #الهیات_شعر که در دست تالیف است، فعلا عجالتا به همین دو نمونه بسنده میکنم تا هم حسن اتفاقی باشد در شب بیستم مهرماه که مصادف با روز جهانی حافظ است و هم خاطرهای گفته شود برای خوانندگان گرانقدر!
اول بار در سال هفتاد و سه دوست خواننده و موزیسینی با ما هم گروهانی بود در پادگان ارتش در افسریه #تهران، دوستی بسیار فرهیخته و با اصالت بود و اکنون از نیکان روزگار است و هنرمند و خواننده و دانش آموخته موسیقی هنر، هر کجا هست خدایا به سلامت دارش! #شب_یلدا بنا به سنت #ایرانیان در داخل آسایشگاه دیوان کوچک حافظی درآورد و فالی برای دوستان به فراخور روحیاتشان میگرفت و به صدایی خوش میخواند، من که تازه شاعری پیشه کرده بودم برایم غزل سیصد و بیست و هشت آمد و به ویژه این ابیات مدنظر شد :
حافظا شاید اگر در طلبِ گوهرِ وصل
دیده دریا کُنَم از اشک و در او غوطه خورم
پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو
تا کُنَد پادشهِ بحر دهان پُر گُهَرَم
چنان به دلم نشست که گویی راه نجاتم از سختی های این دنیا همین ادبیات بوده و هست، و با آنکه ابتدا ورزش خواندم اما بعدها راهم به سفارش #حافظ به همین سمت و سوی شعر و شاعری و نقد و پژوهش کشیده شد، و امروز نیز با همین ادبیات به گفته #هانا_آرنت در دل شرّ رخنه میکنیم، باشد که بتوانیم رهروی پوینده در راه زبان و #ادبیات_پارسی و #ادبیات_گیلکی و فرهنگ و تاریخ و اساطیر #ایرانشهر باشم.
دوم بار در سال هفتاد و شش خورشیدی، پس از آنکه دوره کوتاه تحصیلی تمام شد و دوباره به خدمت سربازی اعزام شدم، این بار به جای آنکه خدمتم در#تهران یا #چالوس باشد به ناگاه برای ادامه خدمت به #اصلاندوز_مغان معرفی شدم.
#اصلاندوز از شهرهای تاریخی در کنار #رود_ارس است که محل شکست سربازان #قاجار از #روسیه_تزاری به فرماندهی سپاه #پاسکوویچ است. در آنجا تپهای هم هست که میگویند #نادر_شاه_افشار دستور ساخت آن را داده بود، که آن هم برای خود ماجرایی دارد. بسیار ناراحت فسرده بودم از اینکه باید چندین ماه دور از تهران یا شمال در گوشِ گربهی ایران در کنار یکی از ایلات #ائلسون_مغان زندگی کنم. لاجرم وقتی به پادگان اصلاندوز رسیدم، از روی استیصال دیوان حافظی از کسی گرفته و باز کرده،و غزل دویست شصت و هفت آمد درست این بیت:
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مُشکین کن نفس
عجب!چه بیتی! آن هم اینجا؟ نکند حافظ پس از قریب به هفتصد سال از من خواسته که این پیام او را از راه واژگان به گوش #ارس برسانم! لاجرم به توسعه بیت حافظ رفتم کنار رودخانه ارس، سجده کردم و بوسه حافظ را بر ساحل رود زدم و با خودم نشستم و گفتم این هم پیام دوم حافظ برای من! چاره چیست!؟ از قضا پس از این غزل حافظ بیشتر و با فراغت بیشتر به تجربه اندوزی در راه ادبیات پرداختم تا زندگی ادامه بیاید و شعر گاه شوریده و گاه سر به راه با من جنبش برخیزد!
***
#دیوان_حافظ
🆔 @Sayehsokhan