نشر سایه سخن
9.75K subscribers
13K photos
4.73K videos
270 files
3.76K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
#برگه_شوندان

🔸 چرا مولانا در فرهنگ ما مهم است؟

بار اول که شنیدم اردلان سرفراز بیان کرده که در ترانه‌هایش از مولانا تاثیر پذیرفته برایم این مطلب غیرمنتظره بود اما به مرور که به بعضی ترانه‌هایش از جمله متن ترانه "حادثه" دقت کردم دیدم درست است؛ سراسر ترانه حادثه روایتگر نوعی جستجوی جانفرسا در سلوکی درونی و به خود رسیدن است ...

"فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی
گفتی که منم با تو، ولیکن تو نقابی "
یا
"گفتم که عطش می کشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا"

مولانا این معنا را در ابیات زیر اینگونه بیان می کند:
" آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست"

البته اندیشه‌های مولانا یا هر شخصیت اسطوره‌ای دیگر را نمی‌توان بیرون از محمل تاریخ مورد بررسی و سنجش قرار داد چرا که این اندیشه‌ها از دل تاریخ سربرآورده است و لاجرم قابل نقض و ابرام و چون و چراست اما منظور این است که اگر گرد و غبار تاریخیت را از سر و روی آن بزداییم می‌بایست یک لایه زیرین و ذی‌قیمتی باقی بماند که جوهر آن کلام قرار می‌گیرد، یعنی بعبارت دیگر، آن جوهر در پوششی از تاریخیت مختص بخود پیچیده شده است ...

من وقتی به این سطر از ترانه زیبای اردلان سرفراز می‌رسم از خود می‌پرسم آیا چند نمونه انگشت شمار دیگر ازین دست آثار در تاریخ موسیقی پاپ جهان می‌توان سراغ گرفت که چنین مفهوم ژرفی را به این وسعت به گوش میلیون‌ها نفر رسانده باشد:

"گفتم که عطش می‌کُشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمه‌ای آنجاست
گفتی چو شدی تشنه‌ترین، قلب تو دریاست"

این یعنی اندیشه‌های بزرگانی چون مولانا، حافظ، فردوسی و ...در رگ و پوست و خون فرهنگ ما جریان دارد و منفک ناشدنی است ...
البته این بدان معنا نیست که گرد و غبار تاریخیت را از سر روی آن‌ها نزداییم و آن‌ها را عمیقا نپیراییم، بلکه منظور این است که لب و مغز آن کلام را بخاطر کهنگی لفافه هایی که در آن پیچیده شده دور نریزیم بلکه آن‌ها را در هیاتی تازه،‌ کارآمد و مدرن بازسازی و بازآفرینی کنیم.

ممکن است این سوال مطرح شود که آیا اساسا این نوع بازسازی و بازآفرینی‌ها در کنار جذب اندیشه‌های مدرن امکان‌پذیر است؟
آیا عالمیت (جهان سنت) که این نوع اندیشه ها در آن بستر رشد کرده و از آن سربرآورده اند اساسا در کنار عالمیت جهان مدرن (و خود بنیاد) قابلیت جایگذاری و سازگاری را دارد ؟
چگونه می توان دو عالمیت متفاوت و حتی متناقض را درون یکدیگر به توازن و تعادل رساند ؟
بله من هم موافقم که این تلفیق، ماحصل یک ترکیب معرفت شناختی صرف( زبانمند) نمی‌تواند قرار بگیرد بلکه در ساختار، فرم و آنتولوژی است که امکان چنین همزیستی و سازگاری می‌تواند مهیا شود البته با پذیرش قواعد بازی‌های ناهمگون مابین امر زبانمند و امرزبان گریز...


#علی_پیرنهاد
@shavandanpage

🆔 @sayehsokhan