🎩 بفرمایید آقا!
فوتبال را هرگز نفهمیدم، نفهمیدن فوتبال در خانواده ما ارثی بود؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ ، هیچکس معرفت فوتبالی نداشت.
کوه و دشت و باغ و صحرا آنقدر ما را دچار کرده بود که نمی دانستیم می شود توپی را اینگونه مشتاقانه پی گرفت.
استادیوم و گل و تیم و هورا و هوار و آبی و قرمز برای ما بی معنا بود.
تنها چیزی که ما از ورزش بلد بودیم کوهنوردی بود ،آن هم تفریح نبود ، زندگی بود؛ مسیر رفت و آمد مان بود. خانه مان روی کوه بود ، چاره ای جز نوردیدنش نبود.
اما حالا مدتهاست اسم فوتبال که می آید من درد می کشم، نه برای فوتبال که ماجرای من نیست ؛ برای زنان که خواهران منند.
دردناک است که دخترانی برای ساده ترین و عادی ترین چیزها ، چاره ای نمی یابند جز آنکه هویتشان و زنانگی شان را بدل کنند.
پس این همه رجال ، این هم عاقلان هیچ تدبیری به جز بستن درها روی نسوان یا تغییر جنسیت ایشان نمی شناسند ؟ یعنی هیچ راه سومی نیست؟
ما که شاعرانیم و به دویدن کلمه ای بر روی کاغذی سرخوشیم ،دیگران اما چه؟
این همه شور و جوانی و هیجان که در گلو ها می جنبد، کجا ها باید در هوا بپیچد؟
هر دری که جایی بسته می شود، خشمی جایی گشوده می شود؛ این زنان که در کوچه و خیابان گیسوان هم را می کشند و صورت یکدیگر را چنگ می زنند ، روزی جایی پشت دری مانده اند، این ها خشم پشت در ماندنشان است.
اصلا من خطاب به چه کسی حرف می زنم ؟
سنگ چه کسی را به سینه می زنم؟
من که خودم یک اسم مردانه دارم روی سنگ می گذارم ، آب می شود. کلیدی ست به هر دری می خورد، هر جا که می روم می گویند: بفرماییدآقا!
عمری ست می گویم من آقا نیستم، اما کیست که باور کند!
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari
#فوتبال_و_زنان
فوتبال را هرگز نفهمیدم، نفهمیدن فوتبال در خانواده ما ارثی بود؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ ، هیچکس معرفت فوتبالی نداشت.
کوه و دشت و باغ و صحرا آنقدر ما را دچار کرده بود که نمی دانستیم می شود توپی را اینگونه مشتاقانه پی گرفت.
استادیوم و گل و تیم و هورا و هوار و آبی و قرمز برای ما بی معنا بود.
تنها چیزی که ما از ورزش بلد بودیم کوهنوردی بود ،آن هم تفریح نبود ، زندگی بود؛ مسیر رفت و آمد مان بود. خانه مان روی کوه بود ، چاره ای جز نوردیدنش نبود.
اما حالا مدتهاست اسم فوتبال که می آید من درد می کشم، نه برای فوتبال که ماجرای من نیست ؛ برای زنان که خواهران منند.
دردناک است که دخترانی برای ساده ترین و عادی ترین چیزها ، چاره ای نمی یابند جز آنکه هویتشان و زنانگی شان را بدل کنند.
پس این همه رجال ، این هم عاقلان هیچ تدبیری به جز بستن درها روی نسوان یا تغییر جنسیت ایشان نمی شناسند ؟ یعنی هیچ راه سومی نیست؟
ما که شاعرانیم و به دویدن کلمه ای بر روی کاغذی سرخوشیم ،دیگران اما چه؟
این همه شور و جوانی و هیجان که در گلو ها می جنبد، کجا ها باید در هوا بپیچد؟
هر دری که جایی بسته می شود، خشمی جایی گشوده می شود؛ این زنان که در کوچه و خیابان گیسوان هم را می کشند و صورت یکدیگر را چنگ می زنند ، روزی جایی پشت دری مانده اند، این ها خشم پشت در ماندنشان است.
اصلا من خطاب به چه کسی حرف می زنم ؟
سنگ چه کسی را به سینه می زنم؟
من که خودم یک اسم مردانه دارم روی سنگ می گذارم ، آب می شود. کلیدی ست به هر دری می خورد، هر جا که می روم می گویند: بفرماییدآقا!
عمری ست می گویم من آقا نیستم، اما کیست که باور کند!
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari
#فوتبال_و_زنان