نشر سایه سخن
9.74K subscribers
13K photos
4.72K videos
270 files
3.75K links


📚📚کتابخانه ای همراه؛
همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹

خرید کتاب:
⬇️⬇️⬇️⬇️
www.sayehsokhan.com

📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام:
👇👇👇👇
https://b2n.ir/s05391

آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف
تلفن:66496410
Download Telegram
حواستان باشد !
اینجا خیلی زود ، دیر می شود !
جایی که همه چیز تاریخ مصرف دارد ؛
حتی آدم ها ، حتی رابطه ها ...
این روز ها کسی حال و حوصله ای برایِ غرور و قهرهایِ طولانی ندارد !
باید مراعات کرد ، باید مراقب بود ، قبل از این که دیر شود !
آدم هایِ خوبِ زندگی تان را سنجاق کنید به دایره ی اولویت و حواستان ،
و روابط عاطفی و شخصی تان را لحظه ای به حالِ خود رها نکنید !
به خاطرِ خودتان می گویم ...
زمانه ی خوبی نیست !
مبادا چشم باز کنید و ببینید ، همان کسی که تا دیروز برایتان جان می داد ؛
غریبه ترین آدمِ دنیایتان شده !
آدم هایِ امروز ، راحت عوض می شوند ،
راحت تغییر مسیر می دهند ،
و خیلی راحت ، فراموش می کنند !
به آدم هایی که هنوز خوب مانده اند ؛
نه بهانه ای برایِ تغییر بدهید ،
نه فرصتی برایِ بد شدن !
مراقبِ دلبستگی هایتان باشید ...

👤 #نرگس_صرافیان_طوفان‌
🆔 @SayehSokhan
نمیتوان حتی تصورکردکه مردم سیل زده ی کشورمان این روزها و این شبها چه حالی دارند
نمیتوان حتی برای ثانیه ای شرایط و روزگار سختشان را فهمید
از عمق جانم برای مردم رنج کشیده ی سرزمینم درد میکشم این روزها
کاشکی یک شهر بزرگ پر ازخانه های گرم و راحت داشتم و هزار بالگرد
میرفتم سراغ تک تکشان ،سوارشان میکردم و می بردمشان وسطِ یک آرامش و خیالِ تخت .دستشان را می بوسیدم و برای عذابی که از بی انصافی های زمانه کشیدند،حلالیت میخواستم
کسی چه میداند این دنیا چقدر به مردمِ کشور من بدهکار است؟
کودکان شیرخواره چه میکشند؟مادران باردار،مادربزرگ هاوپدربزرگ ها؟بیماران وکودکان کم طاقت؟
هوا که ابر میشود سرد است نه؟ خدای من!چگونه میتوان میان آب و گِل خوابید؟چگونه میتوان این حجم از گِل و لای را از کوچه ها،خیابانها وخانه ها پاک کرد؟چگونه میتوان شهرو آدمهایش را به روزهای آرامِ گذشته بازگرداند؟

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

در حد توانمان به هموطنان حادثه دیده مان کمک کنیم
در حد توانمان برایشان کاری کنیم،از هر راهی که میدانیم به دستشان میرسد
با خودم قرار گذاشته ام ، به وقت تمام بی خیالی ها ، توی تمام کافه ها ، خیابان ها ، کتابفروشی ها ...
خودم را به صرف انواع قهوه و نوشیدنی و موسیقی و شعر ؛ دعوت کرده ام و به قدم زدن روی تمام سنگفرش های پیاده روهای این شهر ...
قرار گذاشته ام با خودم و با آسمان و با ابرها ،
که رهاتر از همیشه در آسمان های خیال ، پرواز کنم و در آغوش ابرهای آرامش ، بخوابم .
و بخندم ،
و آرام باشم ...
قرار گذاشته ام با کبوترها ، گربه ها ، گنجشک ها ،
با برگ ها ، با قاصدک ها ، با گل ها ...
قرار گذاشته ام آنقدر برای خودم باشم که هر جای زندگی که دلم گرفت ؛ با مرورِ حالِ خوبِ این روزهایم بخندم ،
و هر جا که کم آوردم ؛ بی معطلی با خودم توی کافه ای ، خیابانی ، چیزی ، قرار بگذارم ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
🆔 @sayehsokhan
چه اشکالی دارد گاهی اعتراف کنیم که کم آورده ایم ؟!
که حالمان خوب نیست !
از درد هایمان حرف بزنیم و زخم هایمان را پنهان نکنیم !
مشورت کنیم و دنبالِ التیام باشیم !
سدهایِ بزرگ ، یک دریچه ی تخلیه ی اضطراری دارند ،
هر زمان ، فشارِ داخلِ سد زیاد شد ، یا درصدِ گِل و لایِ آب ، بالا رفت ؛ دریچه ی خروجِ اضطراری را باز می کنند تا با تخلیه ی موادِ زائد ، سد ، دوباره زلال و آرام شود .
آدم ها هم نیاز دارند گاهی ، جایی از مسیرِ زندگیِ شان توقف کنند ، درد و فشارِ روانشان را بیرون بریزند و به آرامش برسند .
انکار ، انسان را ضعیف تر ، و روح و روان را ، زخمی تر می کند !
گاهی لازم است ضعف و غصه هایت را اِقرار کنی ،
به آرامش برسی و ، مصمم تر از همیشه ، مسیرِ خوشبختی ات را با خیالِ راحت و آسوده ، طی کنی .
برایِ قوی ماندن ، لازم است گاهی هم ضعیف باشی !
یادت نرود ؛
پذیرش و ابرازِ درد ، تو را قوی تر می کند !

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
🆔 @sayehsokhan
از یک جایی به بعد، بی تفاوت می‌ شوی به هرچیزی که هست، پشت می‌ کنی به دلواپسی‌ ها و با خودت می‌ گویی : "بیخیال ؛ بالاخره یک چیزی می‌ شود" ...
از یک جایی به بعد، دلت جنگیدن نمی‌ خواهد، رسیدن نمی‌ خواهد، داشتن نمی‌ خواهد ! فقط می‌ خواهی آرام باشی .
از نقش جنگنده ها و دونده‌ ها انصراف می دهی ، عقب تر می ایستی و فقط تماشا می کنی .
از یک جایی به بعد، می نشینی کناری و در امن ترین نقطه ی زندگی ات، خیره می شوی به مسیرهای در حال عبور و در کمال بیخیالی و آرامش ، چای ات را می نوشی ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
🆔 @Sayehsokhan
برای شکستن من، زمینم نزنید !
من زمین که می خورم، محکم‌تر می‌شوم ...
وقتی آماده ی پرواز و پریدنم؛ دلیلی ندارد نگران افتادنم باشم،
دلیلی ندارد از هیچ ارتفاع و پرتگاهی بترسم !
من با هیچ افتادنی، سقوط نخواهم کرد ؛
با شکوه تر از همیشه، اوج خواهم گرفت ...
من بلندترین قله ها را نشانه می گیرم، و شما مرا ؟!
خیالی نیست ...
فقط مراقب باشید موقعِ هل دادن من؛
لبه‌ی تیزِ باورهایم؛
زخمی‌تان نکند.

#نرگس_صرافیان_طوفان

@narges_sarrafian_toofan
🆔 @Sayehsokhan
برای شکستن من، زمینم نزنید !
من زمین که می خورم، محکم‌تر می‌شوم ...
وقتی آماده ی پرواز و پریدنم؛ دلیلی ندارد نگران افتادنم باشم،
دلیلی ندارد از هیچ ارتفاع و پرتگاهی بترسم !
من با هیچ افتادنی، سقوط نخواهم کرد ؛
با شکوه تر از همیشه، اوج خواهم گرفت ...
من بلندترین قله ها را نشانه می گیرم، و شما مرا ؟!
خیالی نیست ...
فقط مراقب باشید موقعِ هل دادن من؛
لبه‌ی تیزِ باورهایم؛
زخمی‌تان نکند.

#نرگس_صرافیان_طوفان

🆔 @Sayehsokhan
آرامم...
برای خودم چای می‌ریزم، زیر باریکه‌ی نور پنجره می‌نشینم، به جنجال گنجشک‌های خیابان گوش می‌کنم، نفس عمیقی می‌کشم و خوشحالم از اینکه هستم، که کسانی را دوست دارم، که کسانی دوستم دارند، که هدف دارم، که امیدوارم...
امیدوارم به رسیدن روزهای خوب‌تر، به اتفاقات خوب‌تر، به ملاقات آدم‌های خوب‌تر، خواندن کتاب‌های خوب‌تر، رفتن به مکان‌های خوب‌تر و داشتن هدف‌هایی خوب‌تر...
من امیدوارم به ساختن بهترین‌ها برای خودم و باور دارم که با گذار زمان، بزرگ‌تر، فهمیده‌تر، آرام‌تر و خوشبخت‌تر خواهم شد.
نسیم خنکی از شیار پنجره می‌دود بین موهام، یا کریمی از پشت شیشه مرا نگاه می‌کند و من چهار زانو نشسته‌ام در بطن سبزترین و آرام‌ترین دقایق زیستن.

#نرگس_صرافیان_طوفان

🆔@Sayehsokhan
زندگی به یک "دوچرخه" می‌مانَد ؛
اگر یکسره و بی‌توقف ، در مسیرهای سخت ، رکاب بزنی ؛ جایی در میانه‌ی راه ، تکه‌های دوچرخه از هم باز می‌شود و تو می‌مانی و زخم‌های روی تن و حسرتِ مسیرهای نرفته ...
اگر رکاب نزنی ؛ حرکت نمی‌کنی و اگر بیش از اندازه آهسته ، رکاب بزنی ؛ تعادلت بهم می‌ریزد و زمین می‌خوری .
این تویی که تصمیم می‌گیری هرازگاهی توقف کنی ، پیچ و مهره‌ها را محکم کرده ، دستی به سر و گوش دوچرخه‌ات بکشی ، نفسی تازه کنی و با خیالی آسوده ، مسیر خوشبختی‌ات را طی کنی ،
این تویی که تصمیم می‌گیری با چه سرعتی برانی که نه آنقدر کم باشد که بی‌حرکت اندر خمِ کوچه‌ای بمانی و نه آنقدر زیاد ؛ که زمین بخوری ...


#نرگس_صرافیان_طوفان

🆔 @Sayehsokhan
من دیگر کمال‌گرا نیستم و با لذت‌های کوچک و دستاوردهای کوچک و اتفاقات کوچک جهانم خوشبختم.
من دیگر کمال‌گرا نیستم! پس جهان را با پستی و بلندی‌هاش و آدم‌ها را با کوتاهی‌ و نقص‌ها و خودم را با گاهی توانستن‌ و گاهی نتوانستن‌ها پذیرفته‌ام.
من دیگر کمال‌گرا نیستم! گاهی به میانه‌ی مسیر رسیده، بر می‌گردم، گاهی پر از نقص و ایراد به مقصد می‌رسم و اصولا دلیلی نمی‌بینم که برای رسیدن به هیچ چیز و هیچ‌کس، خودم را تحت فشار بگذارم.
من دیگر کمال‌گرا نیستم! خودم را سرزنش نمی‌کنم، به خودم سخت نمی‌گیرم و دارم خونسرد و آرام و پذیرا از مسیر لذت می‌برم.

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

🆔 Sayehsokhan
من هرگز دخترم را از هراس قضاوت‌ها، تغییر نخواهم داد،
هرگز دخترم را قربانی حرف‌های بی‌‌پایه و اساس مردم نخواهم کرد،
هرگز نخواهم گفت این‌گونه نباش تا دنیا و آدم‌ها از تو راضی باشند!
نخواهم گفت رنگ‌های دلبرانه نپوش، عطرهای دلبرانه نزن، کارهای دلبرانه نکن.

من دخترم را آن‌قدر قوی تربیت خواهم‌ کرد که هیچ‌کس جسارت دست درازی به حریمش را نداشته‌ باشد،
من دخترم را آن‌قدر جسور بار خواهم آورد که برای آرزوهایش در انتظار تشویق نباشد،
من دخترم را از محبت و عشق سیراب خواهم کرد تا هر بی سر و پایی توان سرک کشیدن به قلب و ذهن ارزشمند او را نداشته‌ باشد.

به دخترم خواهم گفت که دوست داشتن، شرطی نیست، که عشق، شرطی نیست، که هرجور و در هر شرایطی که باشد؛ دوستش دارم، که تا پای جان مراقبش هستم و هوایش را دارم. خواهم گفت که آدم هرچقدر هم که حواسش باشد، باز هم گاهی اشتباه می‌کند، خواهم گفت او همیشه عزیزترینِ من است و هر اشتباهی هم اگر کرد، با هم درستش می‌کنیم.

خواهم گفت اشکالی ندارد گاهی هم مغرور باشد و مهربانی‌اش را از آدم‌ها دریغ کند، که مهربان بودن‌ خوب است، اما تا جایی که به هویت و ارزشمندی‌اش آسیب نزند.

من نسخه‌ی عمومیِ هیچ جامعه‌ای را برای دخترکم نخواهم پیچید، اجازه خواهم داد خودش باشد، خودش تصمیم بگیرد و خودش رفتارهای خودش را قضاوت یا اصلاح کند.
که بدون ترس و اضطراب، زیر نگاه امن من شیطنت کند و از حال و هوای شیرین دخترانگی‌اش لذت ببرد.

من باور دارم که کنترل کردن‌های بیش از حد، نتایج معکوس می‌دهد، امر و نهی، قدرت اراده و تصمیم را می‌گیرد و سرزنش، اعتماد و خودباوری را نابود می‌کند.
من باور دارم که عقاب‌ها را "رهایی" و "خودباوری" بلندپرواز و جسور کرده،
من باور دارم که قناری‌ها از شدت در قفس ماندن است که از پرواز می‌ترسند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

🆔 @Sayehsokhan
#سلام _صبح_زیباتون_بخیر


جرأت می‌خواهد هر روز
مقابل روزگار بایستی،

ابرهای ناامیدی‌اش
را کنار بزنی

و دنبال خورشید امید بگردی🔆


         زهی اومیدها
          در ناامیدی
#مولانا


#نرگس_صرافیان_طوفان



@delvazheh_ha
🆔 @Sayehsokhan
شاید گاهی کمی دیر بلند شوم و خودم را جمع و جور کنم اما می‌دانم که بلند می‌شوم، خودم را محکم می‌تکانم، سرم را بالا می‌گیرم و جوری ادامه می‌دهم که هیچ‌کس باور نکند همین چند لحظه‌ی قبل، با چه رنج و اندوهی به زمین افتاده‌بودم و چقدر غمگین بودم!

شاید دیر، شاید سخت؛ اما می‌دانم که به اهدافی که در ذهنم دارم خواهم‌رسید، چرا که دارم سخت تلاش می‌کنم و قطعا فرق است میان رودی که به قصد اقیانوس به راه افتاده با مردابی که ایستاده و آرزوی دریا شدن دارد!
چیزی که مشخص بود این بود که من اجازه نمی‌دادم اوضاع همین‌طور بماند و هرطور شده، یک کاری می‌کردم.



#نرگس_صرافیان_طوفان

🆔 @Sayehsokhan
گاهی دلت برای ساده‌ترین و معمولی‌ترین فراغت‌ها و دلخوشی‌های کوچکت تنگ می‌شود. برای بی‌خیال لم دادن و خندیدن و خوش بودن و بچگی کردن و آسوده چای نوشیدن!
دلت لک می‌زند بروی و بدوی و برقصی و شادانه روزگار بگذرانی و غمت نباشد فردا چه می‌شود و امروز را بچسبی و در همان ساعت و دقیقه و ثانیه زیست کنی و ذوق کنی از کمترین‌ها و فراموش کنی پیچیدگی‌های دوران را و به حال خودت خوش باشی...
گاهی دلت لک می‌زند برای روزهایی که کمتر می‌فهمیدی و دغدغه‌های کوچکتری داشتی و مسئولیت‌های بزرگی نداشتی و چه می‌دانستی قطار روزگار کجاست که بخواهی از آن جا نمانی؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

#سلام_صبحبتون_بخیر

🆔 @Sayehsokhan
خوب است که از میان دلخوشی‌های رنگ‌باخته و از دست رفته‌ام "پاییز" هنوز هست...

خوب است که هنوز برای چیزی ذوق دارم و انتظار وقوع چیزی را هنوز می‌کشم!

خوب است که زرد شدن برگ‌ها و خیس‌شدن خیابان‌ها در ذهنم اتفاق خوشایندی‌ست و خوب است که پاییز شده...

خوش آمدی پائیز عزیز! کاش با ما مهربان باشی؛ با ما که در تو زیاد زخم خورده‌ایم و زیاد شکسته‌ایم و خاطرات ناخوشایند زیادی را از پائیزهای پیش از تو حمل می‌کنیم.

با ما مهربان باش پائیز عزیز! با ما که تو را و برگ‌ریزان تو را زیاد دوست داریم و عشق را و قدم‌زدنِ عاشقانه در تو را زیاد دوست داریم و فرصت از عشق‌ گفتن و از عشق شنفتن هم نداریم!

با ما مهربان باش پائیز عزیز! ما خیلی منتظر ماندیم تو از راه برسی و هوا به شیوه‌ی دلپذیری سرد شود و پشت پنجره و خیره به باران و خیابان و هوای ابریِ تو بایستیم و چای بنوشیم و اندوه جهان را فراموش کنیم. ما خیلی منتظر ماندیم تو بیایی و همه چیز را عوض کنی!

با ما مهربان باش پائیز عزیز و خاطرات خوشی را برای ما کنار بگذار.
ما آنقدر دلخوشی نداریم که دلمان را به آمدنِ تو خوش کرده‌ایم و امید داریم در تو اتفاقات خوب‌تری خواهد افتاد،

ما آنقدر دلخوشی نداریم که حتی روی باران‌های بی‌هنگام و برگ‌ریزان تو حساب کرده‌ایم...
با ما مهربان باش پائیز عزیز...

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
🍁🍂🍁🍂🍁

🆔 @Sayehsokhan
شهر پر است از آدم‌های خسته ...
از روان‌های از درون فروپاشیده ...
از طاقت‌های طاق شده و آتشفشان‌های
لبریز شده‌ی در انتظار یک جرقه ...!

شهر پر است از آدم‌های خسته‌ای که
ظرف خونسردی و تحملشان لبریز شده و
هر نگاه و کلام و رفتاری می‌تواند آخرین
گلوله باشد و از پا درشان بیاورد ..!

با هم مهربان‌تر باشیم ...


#نرگس_صرافیان_طوفان‌


🆔 @sayehsokhan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM