#داستان_پادشاه_جهود
#وکشتارمسیحیان(2)
#قسمت_دوم
#دفتر_اول_مثنوی_معنوی
#ابیات324تا337
بود شاهی در جهودان ظلمساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
عهد عیسی بود و نوبت آن او
جان موسی او و موسی جان او
⭐️⭐️⭐️
پادشاه ستمگری در میان جهودان بود که کینه ی مسیحیان رادر دل داشت واز روی تنگ نظری عیسی وموسی را مخالف یکدیگر میدانست ومیخواست آیین مسیحیت را براندازد.
او وزیر زیرکی داشت، وزیر به پادشاه گفت: بازور وبطور مستقیم نمیتوانی ایمان وعقیده مردم را عوض کنی 👌
پس نیرنگی را به شاه پیشنهاد کرد...
او وزیری داشت گبر و عشوه ده
کو بر آب از مکر بربستی گره
✨⭐️✨
وزیر گفت: من را به جرم گرایش به عیسویان متهم کن
وگوش وبینی من را تیغ بزن وپای چوبه دار ببر. بعداز آن کسی رابفرست تاشفاعت من را بکند😳
اینطوری من به میان عیسویان میروم واعتماد آنها را به خود جلب میکنم و در میانشان نفوذ میکنم ومعلم آنها میشوم🤔
دور دور عیسی است، ای مردمان
بشنوید اسرار کیش او به جان
کرد باوی شاه، آن کاری که گفت
خلق، اندر کار او مانده شگفت
اوبه ظاهر ،واعظ احکام بود
لیک، درباطن صفیر ودام بود
⭐️⭐️⭐️
مسیحیان جذب او شدند و به او گرویدندر و وزیر شد مرشد انها👌
دل بدو دادند ترسایان تمام
خود چه باشد قوت تقلید عام
در درون سینه مهرش کاشتند
نایب عیسیش میپنداشتند
👌دراینجا مولانا به قدرت #تقلید در عوام اشاره میکندوان رانهی میکند.
او به سر ، دجال یک چشم لعین
ای خدا ! فریاد رس نعم المعین
✨✨✨
صد هزاران دام و دانهست ای خدا
ما چو مرغان حریص بینوا
دم بدم ما بستهٔ دام نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
میرهانی هر دمی ما را و باز
سوی دامی میرویم ای بینیاز
🔶 ما آدمیان هرلحظه بخاطر نفس یا گرایش به غرایز در معرض دامهای مختلف قرار میگیریم واگرچه به لطف خدا از یکسری دامها خلاص میشویم ولی باز بخاطر حرص وطمعی که در نفس ما وجود دارد باز به سمت یک دام دیگر میرویم🤔
#نکته_روانشناختی: ذهن ما دائم در حال گفتگو است ودچار ویروسهای ذهنی است که نمیگذارند واقعیت را آنطور که هست ببینیم وراه درست را تشخیص بدهیم پس مرتبا در معرض دام ومشکلات قرار میگیریم👌
⭐️✨⭐️
ما درین انبار گندم میکنیم
گندم جمع آمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما بهوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست
و از فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
بشنو از اخبار آن صدر الصدور
لا صلوة تم الا بالحضور
گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست
ریزهریزه صدق هر روزه چرا
جمع میناید درین انبار ما
بس ستارهٔ آتش از آهن جهید
وان دل سوزیده پذرفت و کشید
لیک در ظلمت یکی دزدی نهان
مینهد انگشت بر استارگان
میکشد استارگان را یک به یک
تا که نفروزد چراغی از فلک
#نکته_عرفانی_و_روانشناختی: بسیاری دائم در عبادت هستند وبه دنبال کار نیکو👌 اما به آن صفای دل ونورانیت نمیرسند!!!
چه اتفاقی میافتد؟مولانا دراینجا انسانها را به تفکر دعوت میکند وبا مثالی جالب اعمال نیک مارا به انبارگندمی تشبیه کرده که موشی گندمهای آن را میدزدد😳
موش گندم اعمال ما میتواند حسد یا کینه یا حرص یاخودخواهی ویا..... باشد که باخودشناسی وسفر به لایه های درون مشخص میشود.🔎
گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
چون عنایاتت بود با ما مقیم
کی بود بیمی از آن دزد لئیم
@khanehmolana
🆔 @SayehSokhan
#وکشتارمسیحیان(2)
#قسمت_دوم
#دفتر_اول_مثنوی_معنوی
#ابیات324تا337
بود شاهی در جهودان ظلمساز
دشمن عیسی و نصرانی گداز
عهد عیسی بود و نوبت آن او
جان موسی او و موسی جان او
⭐️⭐️⭐️
پادشاه ستمگری در میان جهودان بود که کینه ی مسیحیان رادر دل داشت واز روی تنگ نظری عیسی وموسی را مخالف یکدیگر میدانست ومیخواست آیین مسیحیت را براندازد.
او وزیر زیرکی داشت، وزیر به پادشاه گفت: بازور وبطور مستقیم نمیتوانی ایمان وعقیده مردم را عوض کنی 👌
پس نیرنگی را به شاه پیشنهاد کرد...
او وزیری داشت گبر و عشوه ده
کو بر آب از مکر بربستی گره
✨⭐️✨
وزیر گفت: من را به جرم گرایش به عیسویان متهم کن
وگوش وبینی من را تیغ بزن وپای چوبه دار ببر. بعداز آن کسی رابفرست تاشفاعت من را بکند😳
اینطوری من به میان عیسویان میروم واعتماد آنها را به خود جلب میکنم و در میانشان نفوذ میکنم ومعلم آنها میشوم🤔
دور دور عیسی است، ای مردمان
بشنوید اسرار کیش او به جان
کرد باوی شاه، آن کاری که گفت
خلق، اندر کار او مانده شگفت
اوبه ظاهر ،واعظ احکام بود
لیک، درباطن صفیر ودام بود
⭐️⭐️⭐️
مسیحیان جذب او شدند و به او گرویدندر و وزیر شد مرشد انها👌
دل بدو دادند ترسایان تمام
خود چه باشد قوت تقلید عام
در درون سینه مهرش کاشتند
نایب عیسیش میپنداشتند
👌دراینجا مولانا به قدرت #تقلید در عوام اشاره میکندوان رانهی میکند.
او به سر ، دجال یک چشم لعین
ای خدا ! فریاد رس نعم المعین
✨✨✨
صد هزاران دام و دانهست ای خدا
ما چو مرغان حریص بینوا
دم بدم ما بستهٔ دام نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
میرهانی هر دمی ما را و باز
سوی دامی میرویم ای بینیاز
🔶 ما آدمیان هرلحظه بخاطر نفس یا گرایش به غرایز در معرض دامهای مختلف قرار میگیریم واگرچه به لطف خدا از یکسری دامها خلاص میشویم ولی باز بخاطر حرص وطمعی که در نفس ما وجود دارد باز به سمت یک دام دیگر میرویم🤔
#نکته_روانشناختی: ذهن ما دائم در حال گفتگو است ودچار ویروسهای ذهنی است که نمیگذارند واقعیت را آنطور که هست ببینیم وراه درست را تشخیص بدهیم پس مرتبا در معرض دام ومشکلات قرار میگیریم👌
⭐️✨⭐️
ما درین انبار گندم میکنیم
گندم جمع آمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما بهوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست
و از فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
بشنو از اخبار آن صدر الصدور
لا صلوة تم الا بالحضور
گر نه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست
ریزهریزه صدق هر روزه چرا
جمع میناید درین انبار ما
بس ستارهٔ آتش از آهن جهید
وان دل سوزیده پذرفت و کشید
لیک در ظلمت یکی دزدی نهان
مینهد انگشت بر استارگان
میکشد استارگان را یک به یک
تا که نفروزد چراغی از فلک
#نکته_عرفانی_و_روانشناختی: بسیاری دائم در عبادت هستند وبه دنبال کار نیکو👌 اما به آن صفای دل ونورانیت نمیرسند!!!
چه اتفاقی میافتد؟مولانا دراینجا انسانها را به تفکر دعوت میکند وبا مثالی جالب اعمال نیک مارا به انبارگندمی تشبیه کرده که موشی گندمهای آن را میدزدد😳
موش گندم اعمال ما میتواند حسد یا کینه یا حرص یاخودخواهی ویا..... باشد که باخودشناسی وسفر به لایه های درون مشخص میشود.🔎
گر هزاران دام باشد در قدم
چون تو با مایی نباشد هیچ غم
چون عنایاتت بود با ما مقیم
کی بود بیمی از آن دزد لئیم
@khanehmolana
🆔 @SayehSokhan