ماییم که از بادهٔ بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم
مولانا / شـــعر پارسی
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم
مولانا / شـــعر پارسی
نگاهت میكنم، خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان، چشم است و چشم، از دل نشان دارد.
هوشنگ ابتهاج / شـــعر پارسی
زبانِ عاشقان، چشم است و چشم، از دل نشان دارد.
هوشنگ ابتهاج / شـــعر پارسی
تو را گُم میکنم هر روز
و پیدا میکنم هر شب
بدینسان خوابها را
با تو زیبا میکنم هر شب
محمدعلی بهمنی / شـــعر پارسی
و پیدا میکنم هر شب
بدینسان خوابها را
با تو زیبا میکنم هر شب
محمدعلی بهمنی / شـــعر پارسی
وقتی که دیدم زندگی من دیگر
چیزی نبود
هیچ چیز
بجر تیک تاک ساعت دیواری
آنگاه دانستم که باید، باید،
باید
دیوانه وار دوست
بدارم...
فروغ فرخزاد / شـــعر پارسی
چیزی نبود
هیچ چیز
بجر تیک تاک ساعت دیواری
آنگاه دانستم که باید، باید،
باید
دیوانه وار دوست
بدارم...
فروغ فرخزاد / شـــعر پارسی
در تماشایِ تو از بَس کردهام قالب تهی
هر که میبیند مرا بیجان تصوّر میکند
صائب تبریزی / شـــعر پارسی
هر که میبیند مرا بیجان تصوّر میکند
صائب تبریزی / شـــعر پارسی
به اندازهٔ کافی خاطره دارم
تا قهوهام را بهتنهایی در کافهای بنوشم
که همه آن را خلوت میپندارند،
امّا با آنانی که نیستند
شلوغ شده است...
محمود درويش / شـــعر پارسی
تا قهوهام را بهتنهایی در کافهای بنوشم
که همه آن را خلوت میپندارند،
امّا با آنانی که نیستند
شلوغ شده است...
محمود درويش / شـــعر پارسی
خوشحالم و خوشحالیام از پاییز است
چون با تو خزان، آه... چه عشق آمیز است
ترکیب «تو» و قرمز و نارنجی و زرد
زیباست و چون مهر تو دل انگیز است.
سهیل پارساتبار / شـــعر پارسی
چون با تو خزان، آه... چه عشق آمیز است
ترکیب «تو» و قرمز و نارنجی و زرد
زیباست و چون مهر تو دل انگیز است.
سهیل پارساتبار / شـــعر پارسی
پس تو کیستی که مرا در منظرهی آغوشم به خواب میبری؟
کیستی که میگذری و یک میلیون آشیل
در پاشنهی تو آواز میخوانند؟
بیژن الهی / شـــعر پارسی
کیستی که میگذری و یک میلیون آشیل
در پاشنهی تو آواز میخوانند؟
بیژن الهی / شـــعر پارسی
من هرگز چیزی را از تو پنهان نکردهام
حتی پیشپاافتادهترین سواحل را
با تو قسمت کردهام
و هر وقت نبودهای سهمت را
از هر برگ و بارانی که بر چترم باریده است
کنار گذاشتهام.
عباس صفاری / شـــعر پارسی
حتی پیشپاافتادهترین سواحل را
با تو قسمت کردهام
و هر وقت نبودهای سهمت را
از هر برگ و بارانی که بر چترم باریده است
کنار گذاشتهام.
عباس صفاری / شـــعر پارسی
چه دانستم که این سودا مرا زینسان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
مولانا / شـــعر پارسی
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
مولانا / شـــعر پارسی
از لحاظ سِن، از تو بزرگ تر بودم
و در عشق، تو بزرگ تر از من بودى
زنان، وقتى عاشق مىشوند، مادر مىشوند
و ما مردها، كوچک مىشويم
آنقدر كوچک، كه بچههایشان خواهيم شد
غسان كنفانی / شـــعر پارسی
و در عشق، تو بزرگ تر از من بودى
زنان، وقتى عاشق مىشوند، مادر مىشوند
و ما مردها، كوچک مىشويم
آنقدر كوچک، كه بچههایشان خواهيم شد
غسان كنفانی / شـــعر پارسی