شعر پارسی
67.9K subscribers
327 photos
36 videos
2.2K links
هزار باده‌ی ناخورده در رگ تاک است ...

فرسته‌ی نخست:
https://t.me/ShearZii/1

تبلیغ و تبادل:
@Rodin66

کانال‌های ادبی:
@vir486
@ShearZii
Download Telegram
از همان روزی كه گفتی
اهل چای و قهوه‌ام

كافه گردی می كنم
شايد تو را پيدا كنم...

حامد فلاحی راد / شـــعر پارسی
‏و تمام جهان هم که بگویند
تو نیستی
من شهادت می‌دهم
که حضور داری...
پس آرام روبروی تو می‌نشینم
و به تو فکر می‌کنم
منی که عاشق تو هستم...

نزار قبانی / شـــعر پارسی
برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود
دست های خویش و دامان توام امد به یاد

سهیل محمودی / شـــعر پارسی
جفا کردی ولی هر بار، وفا کردم غزل نشناس
مرا با گریه ول کردی، تو را با شعر می‌بوسم

زهرا عسگری / شـــعر پارسی
‌ماییم و شبِ تار و غمِ یار و دِگر هیچ
صبرِ کم و بی‌تابیِ بسیار و دِگر هیچ ...!

عرفی شیرازی / شـــعر پارسی
شده در اوج جوانی با همین ظاهر شاد
تا گلو پیر کسی باشی و قسمت نشود؟

داریوش کشاورز / شـــعر پارسی
من هر چه مولانا شدم
او شمس تبریزم نشد
ای شمس نا تبریزی ام
هرگز فراموشم مکن

مولانا / شـــعر پارسی
حال من با هر غزل گویا که بدتر می‌شود
زخم‌هایم بی‌ردیف و بی‌تناسب می‌شود
خیری از دنیا ندیدم، غافل از یک هم سخن
با نقاب دوستی‌ها؛  دشمنی کم می‌شود
زندگی با هر ورق داغی برایم تازه کرد
در جوانی پیر گشتن همچو بختک می‌شود
دیگر از دنیا ندارم اندکی من آرزو
دیدن لبخند و شادی مثل رویا می‌شود

زهرا عسگری / شـــعر پارسی
نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی
تا درِ میکده شادان و غزل خوان بروم

حافظ / شـــعر پارسی
نگرانم که به تو هدیه کنم شعرم را
و تو آن را به کسی... وای! ولش کن اصلا...

رشید اشجعی / شـــعر پارسی
تا بداند که شب ما به چه سان می‌گذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده

مولانا / شـــعر پارسی
ز غصه صدهزاران قصه دارم
ولی پیش که خوانم؟ با که گویم؟

عراقی / شـــعر پارسی
گذشت خو‌بی‌ام‌ از حد، به شک دچار شدند
به احترام، کمی خم شدم سوار شدند..!

حسین جنتی / شـــعر پارسی
چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به دردِ خویش خو کردم

شهریار / شـــعر پارسی
می‌خندم اما چشمانم رنگ غم دارد...
باشم یا نباشم واقعا دنیا چه کم دارد؟

علیرضا جعفری / شـــعر پارسی
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد...

حافظ / شـــعر پارسی
به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق
مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش

سعدی / شـــعر پارسی
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده
باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟

حافظ / شـــعر پارسی
بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته‌ام
ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من

حسین‌ منزوی / شـــعر پارسی
گفتن که درد است سرانجام خیالت
این درد خوشم باد که بیمار توام من

پروانه حسینی / شـــعر پارسی