شعر پارسی
68.5K subscribers
307 photos
31 videos
2.17K links
هزار باده‌ی ناخورده در رگ تاک است ...

فرسته‌ی نخست:
https://t.me/ShearZii/1

تبلیغ و تبادل:
@Rodin66

کانال‌های ادبی:
@vir486
@ShearZii
Download Telegram
نگرانم که به تو هدیه کنم شعرم را
و تو آن را به کسی... وای! ولش کن اصلا...

رشید اشجعی / شـــعر پارسی
تا بداند که شب ما به چه سان می‌گذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده

مولانا / شـــعر پارسی
ز غصه صدهزاران قصه دارم
ولی پیش که خوانم؟ با که گویم؟

عراقی / شـــعر پارسی
گذشت خو‌بی‌ام‌ از حد، به شک دچار شدند
به احترام، کمی خم شدم سوار شدند..!

حسین جنتی / شـــعر پارسی
چو بستی در به روی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به دردِ خویش خو کردم

شهریار / شـــعر پارسی
می‌خندم اما چشمانم رنگ غم دارد...
باشم یا نباشم واقعا دنیا چه کم دارد؟

علیرضا جعفری / شـــعر پارسی
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد...

حافظ / شـــعر پارسی
به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق
مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش

سعدی / شـــعر پارسی
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده
باز گردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟

حافظ / شـــعر پارسی
بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته‌ام
ای همه سقف و ستون و همه آبادیِ من

حسین‌ منزوی / شـــعر پارسی
گفتن که درد است سرانجام خیالت
این درد خوشم باد که بیمار توام من

پروانه حسینی / شـــعر پارسی
لبت دانم که یاقوت است و تن سیم
نمی‌دانم دلت سنگ است یا روی

سعدی / شـــعر پارسی
شب رسید و درد عشقت باز هم شدّت گرفت
مثل دندان‌درد، شب ها یادِ آدم می‌کنی...!

فرهاد شریفی / شـــعر پارسی
می‌کشیدم کاش تنها درد تنهایی ولی
شعر گفتن درد ها را صد برابر می‌کند

حسین مرادی / شـــعر پارسی
به روز مرگ هم حتی تفاهم نیست بین ما
که من رختم سفید است و سیاهم را تو میپوشی

محمودرضا خرازی‌فرد / شـــعر پارسی
چون سپند دور ز آتش در شب هجران یار
ناله‌ها در دل گره داریم و خاموشیم ما

میرزاابراهیم همدانی / شـــعر پارسی
میبینمت
حتی با چشم هایِ بسته
می شنوی‌ام
حتی وقتی چیزی نمی‌گویم...

معصومه صابر / شـــعر پارسی
باید از سمت خدا معجزه نازل بشود
تا دلم، باز دلم، باز دلم دل بشود

مهدی ازوج / شـــعر پارسی
سکوتم را به معنای فراموشی ندان ای یار
که در پشت سکوتم مثل قبلا عاشقم بسیار

اگر چیزی نگفتم، دور ماندم، مصلحت این بود
برای حال خوب تو کشیدم بینمان دیوار

کنار من تلاطم بود و غم بود و شکستن بود
تو اما مثل گلبرگ و به دور از طاقت آزار

میان بدتر و بد بوده تنها انتخاب من
کنار من تلاطم یا بدون من رهی هموار

گذشتم از تو تا سختی نبینی شادمان باشی
برای دیدن خوشبختی تو می‌کنم هر کار

تو خوشحالی و من از دیدن خوشحالی‌ات شادم
فدای تار موهایت اگر از حسرتم سرشار

صدایم کن که دنیا را به هم می‌ریزم از عشقت
نبودم را به پای بی‌خیالی از خودت نگذار

نماندن معنی اش در باور من بی‌وفایی نیست
نماندن از سر عشقت که باشد می شود ایثار

هنوزم قلب من در هر تپش درگیر یاد توست
تو باشی یا نباشی عاشقت هستم چه بی‌مقدار

نمی‌دانی که دوری از تو با قلبم چه ها کرده
شبیه آنچه کرده با بخارا حمله‌ی تاتار

حمیدرضا گلشن / شـــعر پارسی
ای مونس دلسوخته‌ی دیرینه دریاب
تا چند سخن با در و دیوار کند دل

شهریار / شـــعر پارسی