گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است...
دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است؟!
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم
نامحرم من، محرمی و کار تمام است...
رهی معیری / شـــعر پارسی
دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است؟!
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم
نامحرم من، محرمی و کار تمام است...
رهی معیری / شـــعر پارسی
هر شب دلم بهانهی تو
هیچ بگذریم...
امشب دلم دوباره تو را...
هیچ شب بخیر...
صادق طهرانیزاده / شـــعر پارسی
هیچ بگذریم...
امشب دلم دوباره تو را...
هیچ شب بخیر...
صادق طهرانیزاده / شـــعر پارسی
از درون آشفته و ظاهر چو کوهی استوار
رنج ها اینگونه ما را مَرد بار آوردهاند
شیدا صیادیپور / شـــعر پارسی
رنج ها اینگونه ما را مَرد بار آوردهاند
شیدا صیادیپور / شـــعر پارسی
کوه غم بودم ولی در چهرهام لبخند بود
دختری آسوده اما این دلم در بند بود
هر که من را دید گفتش خوشبحالت ای جوان
در جوانی پیر گشتم، خندهها ترفند بود
یک خزان عاشق شدم در مهرماهی آتشین
چشمِ او هم ظاهراً از دیدنم خرسند بود
آمدم بر خود که دیدم شاعر چشمش شدم
منبع الهامِ اشعارم همان دلبند بود
رفتی اما دلبرم این رسم مجنونها نبود
رفتنت در فصل سردِ مُردنم، اسفند بود
زهرا عسگری / شـــعر پارسی
دختری آسوده اما این دلم در بند بود
هر که من را دید گفتش خوشبحالت ای جوان
در جوانی پیر گشتم، خندهها ترفند بود
یک خزان عاشق شدم در مهرماهی آتشین
چشمِ او هم ظاهراً از دیدنم خرسند بود
آمدم بر خود که دیدم شاعر چشمش شدم
منبع الهامِ اشعارم همان دلبند بود
رفتی اما دلبرم این رسم مجنونها نبود
رفتنت در فصل سردِ مُردنم، اسفند بود
زهرا عسگری / شـــعر پارسی
دلم را دیدی و گفتی عجب عصر غم انگیزی
به چشمم زل زدی گفتی عجب باران زیبایی
سعید صاحبعلم / شـــعر پارسی
به چشمم زل زدی گفتی عجب باران زیبایی
سعید صاحبعلم / شـــعر پارسی
با وصلِ تو دست در کمر، نتوان کرد
با دردِ فراق هم به سر نتوان کرد
چون چارهی کار، غیرِ بیتابی نیست
جز ناله و آهِ بیاثر، نتوان کرد
فیض کاشانی / شـــعر پارسی
با دردِ فراق هم به سر نتوان کرد
چون چارهی کار، غیرِ بیتابی نیست
جز ناله و آهِ بیاثر، نتوان کرد
فیض کاشانی / شـــعر پارسی