ابر آذاری برآمد، باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم و مطرب، که میگوید رسید؟
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسهام
بار عشق و مفلسی صعب است، میباید کشید
حافظ / شـــعر پارسی
وجه می میخواهم و مطرب، که میگوید رسید؟
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسهام
بار عشق و مفلسی صعب است، میباید کشید
حافظ / شـــعر پارسی
ای آنکه به آئین عجم خُرده گرفتی
نوروز همان پاسخ دندان شکن ماست
ما زنده برآنیم که آرام نگیریم
این آیهی کوتاه، تمام سخن ماست
حسن قریبی / شـــعر پارسی
نوروز همان پاسخ دندان شکن ماست
ما زنده برآنیم که آرام نگیریم
این آیهی کوتاه، تمام سخن ماست
حسن قریبی / شـــعر پارسی
دشمنانمان میتوانند
همهی گلها را بچینند
ولی هرگز
نخواهند توانست
بر بهار
چیره شوند...
پابلو نرودا / شـــعر پارسی
همهی گلها را بچینند
ولی هرگز
نخواهند توانست
بر بهار
چیره شوند...
پابلو نرودا / شـــعر پارسی
عمریست مرا تیره و کاریست نه راست
محنت همه افزوده و راحت کم و کاست
شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
ما را ز کس دگر نمیباید خواست
خیام / شـــعر پارسی
محنت همه افزوده و راحت کم و کاست
شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
ما را ز کس دگر نمیباید خواست
خیام / شـــعر پارسی
متکلّم را تا کسی عيب نگيرد سخنش صلاح نپذيرد.
مشو غرّه بر حُسنِ گفتارِ خويش
به تحسينِ نادان و پندارِ خويش
سعدی / شـــعر پارسی
مشو غرّه بر حُسنِ گفتارِ خويش
به تحسينِ نادان و پندارِ خويش
سعدی / شـــعر پارسی
در فراقش مینویسم نامهای وز دستِ من
خامه خون میگرید و خط خاک بر سر میکند
سلمان ساوجى / شـــعر پارسی
خامه خون میگرید و خط خاک بر سر میکند
سلمان ساوجى / شـــعر پارسی
کسی جز عشقِ شیرین نیست مردِ بیستون کندن
محبّت تهمتِ بیجا به نوکِ تیشه میبندد
نجیب کاشانی / شـــعر پارسی
محبّت تهمتِ بیجا به نوکِ تیشه میبندد
نجیب کاشانی / شـــعر پارسی
قصه چه کنم که اشتیاقِ تو چه کرد؟
با من دل پر زرق و نفاقِ تو چه کرد
چون زلفِ درازِ تو شبی میباید
تا با تو بگویم که فراقِ تو چه کرد
مهستی گنجوی / شـــعر پارسی
با من دل پر زرق و نفاقِ تو چه کرد
چون زلفِ درازِ تو شبی میباید
تا با تو بگویم که فراقِ تو چه کرد
مهستی گنجوی / شـــعر پارسی
مشکل آن باشد که با اغیار بینی یار را
ورنه غمهایِ شبِ هجران چنان دشوار نیست
عندلیب کاشانی / شـــعر پارسی
ورنه غمهایِ شبِ هجران چنان دشوار نیست
عندلیب کاشانی / شـــعر پارسی