به بهانهی تولد محمدعلی سپانلو، شاعر تهران
محمدعلی سپانلو که به او #شاعر ِ تهران لقب دادهاند در بیستونهم آبانماه ۱۳۱۹ در خیابان ری، کوچهی آصف در تهران دیده به جهان گشود. پدرش کارمند بانک ملی بود. او در خانهای بزرگ شد و بالید که از طریق پدر با مجلهی تهران مصور و ترقی، با قصههای مادربزرگ و کتابهایی که پدرش برایش در خانه میخواند مانوس بود. پدرش صدای خوبی داشت و نقالی هم میکرد. سپانلو خود کودکیاش را اینگونه تعریف میکند: «من بچهی اول بودم پدرم براي اين کارها حوصله داشت. نقاشي و نوشتن را پيش از رفتن به مدرسه به من ياد داد. با يادداشتها و خاطرههايي از آن دوره بار آمدم. حافظهي گاهي مزاحمي دارم که همه چيز را حفظ ميکند. شايد بتوانم بعضي از تمهای سمفونيک را با دهنم بزنم اما اغلب آهنگهای کوچه و بازار را هم بلدم. بهترين مدرسهای که بعد از سه سال مدرسهي رازي رفتم، دورهی سيکل ادبی در مدرسهی دارالفنون بود که در شکلگيری شخصيت من بسيار تأثير داشت. همان سال که مدرسه تمام شد، در کنکور شرکت کردم.
دورهی ما کنکور بسيار سخت بود. تمام ايران بود و يک دانشگاه تهران. کل رشتهها هزار نفر ورودي داشتند و قبولی در دانشگاه آنقدر مهم بود که برخی کارت چاپ ميکردند «فلاني دانشجو». من توانستم علاوه بر دانشکده ادبيات، در دانشکده حقوق هم قبول شوم.» محمدعلی سپانلو در مهرماه ۱۳۳۲ وارد دبیرستان رازی در خیابان #فرهنگ شد. در این دبیرستان زبان فرانسه به عنوان زبان خارجی تدریس میشد. سپانلو در این مدرسه با دنیای جدید آشنا شد. سپانلو در سال ۱۳۳۵ در مسابقهای که در رشتهی ادبیات در بین تمام مدارس کشور برگزار شد مقام اول را کسب کرد و از دست محمدرضاشاه پهلوی یک دیوان حافظ به عنوان جایزه دریافت کرد. پس از کلاس دهم، سپانلو به مدرسه دارالفنون رفت که در آن دوره افرادی چون داریوش آشوری، بهرام بیضایی، احمدرضا احمدی، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان در کلاسهای مختلف آن مشغول به تحصیل بوند. در همین دوره بود که سپانلو در مسابقهی داستاننویسی مجله سخن شرکت میکند و داستانش به نام دشت پندار در آن مجله منتشر میشود. #سپانلو در سال ۱۳۳۸ دیپلمش را از دارالفنون گرفت و در همان سال در کنکور شرکت کرد و در دو رشتهی #ادبیات و حقوق پذیرفته شد اما در نهایت رشتهی حقوق را انتخاب کرد. در دوران دانشگاه سپانلو برای مجلهی اطلاعات جوانان مطلب مینوشت و در آن زمان کتابی به نام «پچپچهای در ظلمت» را از فرانسه به فارسی ترجمه و منتشر کرد.
سپانلو با دیدن عکس کودکی که در یکی از موشکبارانهای #تهران کشته شده است این شعر را میسراید:
نام تمام مردگان یحیی است
نام تمام بچههای رفته
در دفترچه دریاست
بالای این ساحل
فراز جنگل خوشگل
در چشم هر کوکب
گهوارهای بر پاست
بیخود نترس ای بچه تنها
نام تمام مردگان یحیی است
...
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/MfzsrM
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمدعلی سپانلو که به او #شاعر ِ تهران لقب دادهاند در بیستونهم آبانماه ۱۳۱۹ در خیابان ری، کوچهی آصف در تهران دیده به جهان گشود. پدرش کارمند بانک ملی بود. او در خانهای بزرگ شد و بالید که از طریق پدر با مجلهی تهران مصور و ترقی، با قصههای مادربزرگ و کتابهایی که پدرش برایش در خانه میخواند مانوس بود. پدرش صدای خوبی داشت و نقالی هم میکرد. سپانلو خود کودکیاش را اینگونه تعریف میکند: «من بچهی اول بودم پدرم براي اين کارها حوصله داشت. نقاشي و نوشتن را پيش از رفتن به مدرسه به من ياد داد. با يادداشتها و خاطرههايي از آن دوره بار آمدم. حافظهي گاهي مزاحمي دارم که همه چيز را حفظ ميکند. شايد بتوانم بعضي از تمهای سمفونيک را با دهنم بزنم اما اغلب آهنگهای کوچه و بازار را هم بلدم. بهترين مدرسهای که بعد از سه سال مدرسهي رازي رفتم، دورهی سيکل ادبی در مدرسهی دارالفنون بود که در شکلگيری شخصيت من بسيار تأثير داشت. همان سال که مدرسه تمام شد، در کنکور شرکت کردم.
دورهی ما کنکور بسيار سخت بود. تمام ايران بود و يک دانشگاه تهران. کل رشتهها هزار نفر ورودي داشتند و قبولی در دانشگاه آنقدر مهم بود که برخی کارت چاپ ميکردند «فلاني دانشجو». من توانستم علاوه بر دانشکده ادبيات، در دانشکده حقوق هم قبول شوم.» محمدعلی سپانلو در مهرماه ۱۳۳۲ وارد دبیرستان رازی در خیابان #فرهنگ شد. در این دبیرستان زبان فرانسه به عنوان زبان خارجی تدریس میشد. سپانلو در این مدرسه با دنیای جدید آشنا شد. سپانلو در سال ۱۳۳۵ در مسابقهای که در رشتهی ادبیات در بین تمام مدارس کشور برگزار شد مقام اول را کسب کرد و از دست محمدرضاشاه پهلوی یک دیوان حافظ به عنوان جایزه دریافت کرد. پس از کلاس دهم، سپانلو به مدرسه دارالفنون رفت که در آن دوره افرادی چون داریوش آشوری، بهرام بیضایی، احمدرضا احمدی، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان در کلاسهای مختلف آن مشغول به تحصیل بوند. در همین دوره بود که سپانلو در مسابقهی داستاننویسی مجله سخن شرکت میکند و داستانش به نام دشت پندار در آن مجله منتشر میشود. #سپانلو در سال ۱۳۳۸ دیپلمش را از دارالفنون گرفت و در همان سال در کنکور شرکت کرد و در دو رشتهی #ادبیات و حقوق پذیرفته شد اما در نهایت رشتهی حقوق را انتخاب کرد. در دوران دانشگاه سپانلو برای مجلهی اطلاعات جوانان مطلب مینوشت و در آن زمان کتابی به نام «پچپچهای در ظلمت» را از فرانسه به فارسی ترجمه و منتشر کرد.
سپانلو با دیدن عکس کودکی که در یکی از موشکبارانهای #تهران کشته شده است این شعر را میسراید:
نام تمام مردگان یحیی است
نام تمام بچههای رفته
در دفترچه دریاست
بالای این ساحل
فراز جنگل خوشگل
در چشم هر کوکب
گهوارهای بر پاست
بیخود نترس ای بچه تنها
نام تمام مردگان یحیی است
...
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/MfzsrM
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#جاودانگان سال ۹۴؛ محمدعلی سپانلو
به یاد «شاعرتهران»
bit.ly/1TREWcQ
محمدعلی سپانلو که به او #شاعر ِ تهران لقب دادهاند در بیستونهم آبانماه ۱۳۱۹ در خیابان ری، کوچهی آصف در تهران دیده به جهان گشود. پدرش کارمند بانک ملی بود.
او در خانهای بزرگ شد و بالید که از طریق پدر با مجله تهران مصور و ترقی، با قصههای مادربزرگ و کتابهایی که پدرش برایش در خانه میخواند مانوس بود.
پدرش صدای خوبی داشت و نقالی هم میکرد. سپانلو خود کودکیاش را اینگونه تعریف میکند: «من بچه اول بودم. پدرم براي اين کارها حوصله داشت. نقاشي و نوشتن را پيش از رفتن به مدرسه به من ياد داد. با يادداشتها و خاطرههايي از آن دوره بار آمدم. حافظه گاهي مزاحمي دارم که همه چيز را حفظ ميکند. شايد بتوانم بعضي از تمهای سمفونيک را با دهنم بزنم اما اغلب آهنگهای کوچه و بازار را هم بلدم.
بهترين مدرسهای که بعد از سه سال مدرسهي رازي رفتم، دوره سيکل ادبي در مدرسه دارالفنون بود که در شکلگيری شخصيت من بسيار تأثير داشت. همان سال که مدرسه تمام شد، در کنکور شرکت کردم. دوره ما کنکور بسيار سخت بود. تمام ايران بود و يک دانشگاه تهران. کل رشتهها هزار نفر ورودي داشتند و قبولی در دانشگاه آنقدر مهم بود که برخی کارت چاپ ميکردند "فلاني دانشجو". من توانستم علاوه بر دانشکده ادبيات، در دانشکده حقوق هم قبول شوم.»
محمدعلی سپانلو در مهرماه ۱۳۳۲ وارد دبیرستان رازی در خیابان فرهنگ شد. در این دبیرستان زبان فرانسه به عنوان زبان خارجی تدریس میشد. سپانلو در این مدرسه با دنیای جدید آشنا شد. سپانلو در سال ۱۳۳۵ در مسابقهای که در رشتهی ادبیات در بین تمام مدارس کشور برگزار شد مقام اول را کسب کرد و از محمدرضاشاه پهلوی یک دیوان حافظ به عنوان جایزه دریافت کرد.
پس از کلاس دهم، سپانلو به مدرسه دارالفنون رفت که در آن دوره افرادی چون داریوش آشوری، بهرام بیضایی، احمدرضا احمدی، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان در کلاسهای مختلف آن مشغول به تحصیل بودند.
در همین دوره بود که سپانلو در مسابقهی داستاننویسی مجله سخن شرکت میکند و داستانش به نام دشت پندار در آن مجله منتشر میشود. سپانلو در سال ۱۳۳۸ دیپلمش را از دارالفنون گرفت و در همان سال در کنکور شرکت کرد و در دو رشته #ادبیات و #حقوق پذیرفته شد اما در نهایت رشته حقوق را انتخاب کرد. در دوران دانشگاه سپانلو برای مجله اطلاعات جوانان مطلب مینوشت و در آن زمان کتابی به نام «پچپچهای در ظلمت» را از فرانسه به فارسی ترجمه و منتشر کرد.
محمدعلی #سپانلو در سال ۱۳۴۴ با پرتو نوریعلاء از شاعران دهه چهل ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نام شهرزاد و سندباد است.
شهرزاد سپانلو خواننده و ترانهسرا است و در آمریکا زندگی و فعالیت میکند.
سپانلو مدت چند سال از سرطان ریه در رنج بود و سرانجام روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در سن ۷۵ سالگی درگذشت. سپانلو در سابقه فعالیت ادبی و هنری خود در فیلمی به نام «رخساره» به کارگردانی امیر قویدل و فیلم شناسایی به کارگردانی محمدرضا اعلامی، ستار خان به کارگردانی علی حاتمی و آرامش در حضور دیگران به کارگردانی ناصر تقوایی ایفای نقش کرده است.
#محمدعلی_سپانلو، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در تهران درگذشت.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
به یاد «شاعرتهران»
bit.ly/1TREWcQ
محمدعلی سپانلو که به او #شاعر ِ تهران لقب دادهاند در بیستونهم آبانماه ۱۳۱۹ در خیابان ری، کوچهی آصف در تهران دیده به جهان گشود. پدرش کارمند بانک ملی بود.
او در خانهای بزرگ شد و بالید که از طریق پدر با مجله تهران مصور و ترقی، با قصههای مادربزرگ و کتابهایی که پدرش برایش در خانه میخواند مانوس بود.
پدرش صدای خوبی داشت و نقالی هم میکرد. سپانلو خود کودکیاش را اینگونه تعریف میکند: «من بچه اول بودم. پدرم براي اين کارها حوصله داشت. نقاشي و نوشتن را پيش از رفتن به مدرسه به من ياد داد. با يادداشتها و خاطرههايي از آن دوره بار آمدم. حافظه گاهي مزاحمي دارم که همه چيز را حفظ ميکند. شايد بتوانم بعضي از تمهای سمفونيک را با دهنم بزنم اما اغلب آهنگهای کوچه و بازار را هم بلدم.
بهترين مدرسهای که بعد از سه سال مدرسهي رازي رفتم، دوره سيکل ادبي در مدرسه دارالفنون بود که در شکلگيری شخصيت من بسيار تأثير داشت. همان سال که مدرسه تمام شد، در کنکور شرکت کردم. دوره ما کنکور بسيار سخت بود. تمام ايران بود و يک دانشگاه تهران. کل رشتهها هزار نفر ورودي داشتند و قبولی در دانشگاه آنقدر مهم بود که برخی کارت چاپ ميکردند "فلاني دانشجو". من توانستم علاوه بر دانشکده ادبيات، در دانشکده حقوق هم قبول شوم.»
محمدعلی سپانلو در مهرماه ۱۳۳۲ وارد دبیرستان رازی در خیابان فرهنگ شد. در این دبیرستان زبان فرانسه به عنوان زبان خارجی تدریس میشد. سپانلو در این مدرسه با دنیای جدید آشنا شد. سپانلو در سال ۱۳۳۵ در مسابقهای که در رشتهی ادبیات در بین تمام مدارس کشور برگزار شد مقام اول را کسب کرد و از محمدرضاشاه پهلوی یک دیوان حافظ به عنوان جایزه دریافت کرد.
پس از کلاس دهم، سپانلو به مدرسه دارالفنون رفت که در آن دوره افرادی چون داریوش آشوری، بهرام بیضایی، احمدرضا احمدی، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان در کلاسهای مختلف آن مشغول به تحصیل بودند.
در همین دوره بود که سپانلو در مسابقهی داستاننویسی مجله سخن شرکت میکند و داستانش به نام دشت پندار در آن مجله منتشر میشود. سپانلو در سال ۱۳۳۸ دیپلمش را از دارالفنون گرفت و در همان سال در کنکور شرکت کرد و در دو رشته #ادبیات و #حقوق پذیرفته شد اما در نهایت رشته حقوق را انتخاب کرد. در دوران دانشگاه سپانلو برای مجله اطلاعات جوانان مطلب مینوشت و در آن زمان کتابی به نام «پچپچهای در ظلمت» را از فرانسه به فارسی ترجمه و منتشر کرد.
محمدعلی #سپانلو در سال ۱۳۴۴ با پرتو نوریعلاء از شاعران دهه چهل ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نام شهرزاد و سندباد است.
شهرزاد سپانلو خواننده و ترانهسرا است و در آمریکا زندگی و فعالیت میکند.
سپانلو مدت چند سال از سرطان ریه در رنج بود و سرانجام روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در سن ۷۵ سالگی درگذشت. سپانلو در سابقه فعالیت ادبی و هنری خود در فیلمی به نام «رخساره» به کارگردانی امیر قویدل و فیلم شناسایی به کارگردانی محمدرضا اعلامی، ستار خان به کارگردانی علی حاتمی و آرامش در حضور دیگران به کارگردانی ناصر تقوایی ایفای نقش کرده است.
#محمدعلی_سپانلو، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در تهران درگذشت.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
YouTube
زندگینامه محمدعلی سپانلو از درگذشتگان سال ۹۴
محمدعلی سپانلو که به او شاعر ِ تهران لقب دادهاند در بیستونهم آبانماه ۱۳۱۹ در خیابان ری، کوچهی آصف در تهران دیده به جهان گشود. پدرش کارمند بانک ملی بود.
او در خانهای بزرگ شد و بالید که از طریق پدر با مجله تهران مصور و ترقی، با قصههای مادربزرگ و کتابهایی…
او در خانهای بزرگ شد و بالید که از طریق پدر با مجله تهران مصور و ترقی، با قصههای مادربزرگ و کتابهایی…
آرامگاه سپانلو به پرلاشز میرود؟
«در حال مذاکره با مسئولان پرلاشز هستیم تا قبر نمادینی از شاعر تهران را در این گورستان بگذاریم، شاید که این قبر پابرجا بماند؛ در تهران که پتک بر آن زدند». ا
ین آخرین گفتههای مهدی اخوت است از تصمیم خانواده او برای احیای سنگ قبر دوست و همراهش محمدعلی سپانلو؛ سنگ قبری که اواخر مهر خبر شکستهشدنش از سوی عواملی ناشناس، منتشر شد.
«جالب اینجا است مسئولان بهشتزهرا هیچ مسئولیتی در این زمینه قبول نمیکنند. آنها گفتند به ما مربوط نیست. ما هم فعلا یک سنگ قبر معمولی روی مزار سپانلو گذاشتیم. این همان سنگی بود که پیش از سنگ قبر اثر آقای باربد گلشیری، روی قبر گذاشته بودیم. بعد هم مسئولان آمدند با این سنگ قبر جدید عکس سلفی گرفتند و گفتند که هیچ اتفاقی نیفتاده است».
اخوت میگوید: «حتی اگر مسئولان پرلاشز هم موافقت نکنند که به احتمال ۹۹ درصد موافقت میکنند، سنگ قبر نمادینی را در خانه سپانلو میگذارم، چراکه تنها آنجا را امن میدانم و دلم نمیخواهد فاجعه سنگ قبر احمد شاملو که مدام شکسته میشد، برای مزار این شاعر هم تکرار شود».
او از پیگیری برای شناسایی مجرمان این پرونده ناامید شده است:
«اینها یک مشت آدم بیمصرف بودند که راهشان بیاحترامی به قبور آدمهای ارزشمند این مملکت است. بههرحال کسی نمیتواند خدشهای به هویت این شاعر وارد کند؛ چون او با کتابهایش زنده است». بهنظر میرسد این اقدامی هرچند تأثربرانگیز اما واقعبینانه در برابر اتفاقی است که در سالهاي گذشته شاهد آن بودیم. شکستهشدن سنگ قبرهای بسیاری از بزرگان، ادبا و بهتازگی هم ورزشکاران. شکستهشدن قبرهای بیوک جدیکار، همایون بهزادی، غلامحسین مظلومی و رضا احدی ابعاد وسیعتری به این اقدامات خرابکارانه داد.
برادرزاده محمدعلی سپانلو در پی تخریب سنگ قبر این شاعر، پژوهشگر و مترجم، چندی پیش در یادداشتی نوشت:
«آقایان در سازمان بهشتزهرا میفرمایند ما کنترلی روی قطعات نداریم، حتی در قطعه نامآوران با برجوباروی اطرافش. پس مردم نازنین تهران بدانید که ممکن است هر لحظه، قبر عزیزانتان، اسطورههای ملی و هنری و اخیرا حتی ورزشکاران، ویران شود؛ چون سازمان مسئولیتی ندارد و نمیپذیرد. زمانی اگر به زندگان نه، اما به مردگان احترام میگذاشتیم و حرمتها را نگاه میداشتیم».
منبع: روزنامه شرق
عکس: سنگ قبر شکستهشده سپانلو
goo.gl/PYU0aM
مطالب مرتبط:
محمدعلی سپانلو، شاعر تهران
https://goo.gl/MfzsrM
@Tavaana_TavaanaTech
«در حال مذاکره با مسئولان پرلاشز هستیم تا قبر نمادینی از شاعر تهران را در این گورستان بگذاریم، شاید که این قبر پابرجا بماند؛ در تهران که پتک بر آن زدند». ا
ین آخرین گفتههای مهدی اخوت است از تصمیم خانواده او برای احیای سنگ قبر دوست و همراهش محمدعلی سپانلو؛ سنگ قبری که اواخر مهر خبر شکستهشدنش از سوی عواملی ناشناس، منتشر شد.
«جالب اینجا است مسئولان بهشتزهرا هیچ مسئولیتی در این زمینه قبول نمیکنند. آنها گفتند به ما مربوط نیست. ما هم فعلا یک سنگ قبر معمولی روی مزار سپانلو گذاشتیم. این همان سنگی بود که پیش از سنگ قبر اثر آقای باربد گلشیری، روی قبر گذاشته بودیم. بعد هم مسئولان آمدند با این سنگ قبر جدید عکس سلفی گرفتند و گفتند که هیچ اتفاقی نیفتاده است».
اخوت میگوید: «حتی اگر مسئولان پرلاشز هم موافقت نکنند که به احتمال ۹۹ درصد موافقت میکنند، سنگ قبر نمادینی را در خانه سپانلو میگذارم، چراکه تنها آنجا را امن میدانم و دلم نمیخواهد فاجعه سنگ قبر احمد شاملو که مدام شکسته میشد، برای مزار این شاعر هم تکرار شود».
او از پیگیری برای شناسایی مجرمان این پرونده ناامید شده است:
«اینها یک مشت آدم بیمصرف بودند که راهشان بیاحترامی به قبور آدمهای ارزشمند این مملکت است. بههرحال کسی نمیتواند خدشهای به هویت این شاعر وارد کند؛ چون او با کتابهایش زنده است». بهنظر میرسد این اقدامی هرچند تأثربرانگیز اما واقعبینانه در برابر اتفاقی است که در سالهاي گذشته شاهد آن بودیم. شکستهشدن سنگ قبرهای بسیاری از بزرگان، ادبا و بهتازگی هم ورزشکاران. شکستهشدن قبرهای بیوک جدیکار، همایون بهزادی، غلامحسین مظلومی و رضا احدی ابعاد وسیعتری به این اقدامات خرابکارانه داد.
برادرزاده محمدعلی سپانلو در پی تخریب سنگ قبر این شاعر، پژوهشگر و مترجم، چندی پیش در یادداشتی نوشت:
«آقایان در سازمان بهشتزهرا میفرمایند ما کنترلی روی قطعات نداریم، حتی در قطعه نامآوران با برجوباروی اطرافش. پس مردم نازنین تهران بدانید که ممکن است هر لحظه، قبر عزیزانتان، اسطورههای ملی و هنری و اخیرا حتی ورزشکاران، ویران شود؛ چون سازمان مسئولیتی ندارد و نمیپذیرد. زمانی اگر به زندگان نه، اما به مردگان احترام میگذاشتیم و حرمتها را نگاه میداشتیم».
منبع: روزنامه شرق
عکس: سنگ قبر شکستهشده سپانلو
goo.gl/PYU0aM
مطالب مرتبط:
محمدعلی سپانلو، شاعر تهران
https://goo.gl/MfzsrM
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
#آرامگاه #سپانلو به #پرلاشز میرود؟ «در حال مذاکره با مسئولان پرلاشز هستیم تا قبر نمادینی از #شاعر_تهران را در این گورستان بگذاریم، شاید که این #قبر پابرجا بماند؛ در تهران که پتک بر آن زدند». ا
ین آخرین گفتههای مهدی اخوت است از تصمیم خانواده او برای…
#آرامگاه #سپانلو به #پرلاشز میرود؟ «در حال مذاکره با مسئولان پرلاشز هستیم تا قبر نمادینی از #شاعر_تهران را در این گورستان بگذاریم، شاید که این #قبر پابرجا بماند؛ در تهران که پتک بر آن زدند». ا
ین آخرین گفتههای مهدی اخوت است از تصمیم خانواده او برای…