به بهانهی زادروز محمدرضا شفیعی کدکنی که گذشت (ویدئو)
«طفلی به نام شادی، دیریست گم شدهست
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند، بت بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر، خزر»
محمدرضا شفیعی کدکنی، نویسنده و ادیب و شاعر در نوزدهم مهرماه ۱۳۱۸ در کدکن ِ تربت حیدریه در خراسان دیده به جهان گشود. شفیعی تخصیلات ابتدایی و دورهی متوسطه را دز شهر مشهد سپری کرد و پس از آن وارد دانشکدهی ادبیات دانشگاه مشهد شد و لیسانس خود را از این دانشگاه دریافت کرد. او همزمان با تحصیل در دانشگاه، در حوزهی علمیه مشهد نیز تحصیل کرد و علوم ادبی و عربی آموخت و ادبیات عرب را نیر در حوزه فراگرفت. شفیعی مدرک دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد و از سال ۱۳۴۸ به درخواست دانشگاه تهران استاد این دانشگاه شد.
بدیعالزمان فروزانفر زیر برگهی پیشنهاد استخدام شفیعی کدکنی چنین نوشت:«احترامی است به فضیلت او» پیش از استادی ِ کدکنی در دانشکدهی ادبیات تهران، برای مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانهی مجلس سنا به کار مشغول بود. دکتر شفیعی برای مدتی نیز بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا و ژاپن به عنوان استاد به تدریس و پژوهش مشغول بوده است. شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی و به شیوهی قدمایی آغاز کرد و پس از آشنایی با نیما یوشیج به سرودن شعر نو رو آورد. شفیعی با سرودن دفتر شعر ِ «در کوچه باغهای نشابور» به شهرت رسید.
حسرت نبرم به خواب ِ آن مرداب
کآرام درون ِ دشت ِ شب خفتهست.
دریابم و نیست باکم از طوفان
دریا، همه عمر، خوابش آشفتهست.
«م.سرشک» شاعری را با غزل آغازید. راهی که به سرودن شعر نو رسید. کتاب «زمزمهها» یکی از کتابهایی است که مهارت شفیعی را در سرودن غزل به تصویر میکشد. «زمزمهها» در سبک هندی سروده شد که تعلق خاطر کدکنی به شاعران خراسانی را نشان میدهد.
به جان، جوشم که جویای تو باشم
خسی بر موج دریای تو باشم
تمام ِ آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم!
اشعار شفیعی کدکنی را میتوان در زمرهی شاعران اجتماعی ایران قلمداد کرد. در هر برهه از زمان در اشعار شفیعی میتوان حال و روز جامعهی آن روز را دریافت. عبدالحسین زرینکوب دربارهی اشعار شفیعی کدکنی خطاب به او مینویسد: «...شعر، شعر جوهردار، شعر بینقاب همین است. دست مریزاد دوست عزیز… خرسندم که شعر واقعی عصر ما در صافترین و درخشانترین اشکال خویش است شکفت و این آرزوی دیرینم برآورده شد.
حق آن است که کمتر دیدهام محققی راستین در شعر و شاعری هم پایهای عالی را احراز کند و خرسندم که این استثنا را دذر وجود آن دوست عزیز کشف کردم… شعر شما زبان واقعی عصری است که همه کس آن را، تمام آن را، هضم نکرده است. دربارهی تحقیقات ادبی که کردهاید حاجت تذکار نیست… انصاف نمیبینم که بیمطالعهای تطبیقی و دقیق، از روی شوق و احساس دعوی کنم که امروز یک شاعر واقعی بیش نیست؛ اما فحوای قول شاعر عرب را تصدیق میکنم که درین باب دعوی بسیار است و معنی بسیار نیست.»
goo.gl/nZ9lt0
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/oqQX8M
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
«طفلی به نام شادی، دیریست گم شدهست
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند، بت بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر، خزر»
محمدرضا شفیعی کدکنی، نویسنده و ادیب و شاعر در نوزدهم مهرماه ۱۳۱۸ در کدکن ِ تربت حیدریه در خراسان دیده به جهان گشود. شفیعی تخصیلات ابتدایی و دورهی متوسطه را دز شهر مشهد سپری کرد و پس از آن وارد دانشکدهی ادبیات دانشگاه مشهد شد و لیسانس خود را از این دانشگاه دریافت کرد. او همزمان با تحصیل در دانشگاه، در حوزهی علمیه مشهد نیز تحصیل کرد و علوم ادبی و عربی آموخت و ادبیات عرب را نیر در حوزه فراگرفت. شفیعی مدرک دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد و از سال ۱۳۴۸ به درخواست دانشگاه تهران استاد این دانشگاه شد.
بدیعالزمان فروزانفر زیر برگهی پیشنهاد استخدام شفیعی کدکنی چنین نوشت:«احترامی است به فضیلت او» پیش از استادی ِ کدکنی در دانشکدهی ادبیات تهران، برای مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانهی مجلس سنا به کار مشغول بود. دکتر شفیعی برای مدتی نیز بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا و ژاپن به عنوان استاد به تدریس و پژوهش مشغول بوده است. شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی و به شیوهی قدمایی آغاز کرد و پس از آشنایی با نیما یوشیج به سرودن شعر نو رو آورد. شفیعی با سرودن دفتر شعر ِ «در کوچه باغهای نشابور» به شهرت رسید.
حسرت نبرم به خواب ِ آن مرداب
کآرام درون ِ دشت ِ شب خفتهست.
دریابم و نیست باکم از طوفان
دریا، همه عمر، خوابش آشفتهست.
«م.سرشک» شاعری را با غزل آغازید. راهی که به سرودن شعر نو رسید. کتاب «زمزمهها» یکی از کتابهایی است که مهارت شفیعی را در سرودن غزل به تصویر میکشد. «زمزمهها» در سبک هندی سروده شد که تعلق خاطر کدکنی به شاعران خراسانی را نشان میدهد.
به جان، جوشم که جویای تو باشم
خسی بر موج دریای تو باشم
تمام ِ آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم!
اشعار شفیعی کدکنی را میتوان در زمرهی شاعران اجتماعی ایران قلمداد کرد. در هر برهه از زمان در اشعار شفیعی میتوان حال و روز جامعهی آن روز را دریافت. عبدالحسین زرینکوب دربارهی اشعار شفیعی کدکنی خطاب به او مینویسد: «...شعر، شعر جوهردار، شعر بینقاب همین است. دست مریزاد دوست عزیز… خرسندم که شعر واقعی عصر ما در صافترین و درخشانترین اشکال خویش است شکفت و این آرزوی دیرینم برآورده شد.
حق آن است که کمتر دیدهام محققی راستین در شعر و شاعری هم پایهای عالی را احراز کند و خرسندم که این استثنا را دذر وجود آن دوست عزیز کشف کردم… شعر شما زبان واقعی عصری است که همه کس آن را، تمام آن را، هضم نکرده است. دربارهی تحقیقات ادبی که کردهاید حاجت تذکار نیست… انصاف نمیبینم که بیمطالعهای تطبیقی و دقیق، از روی شوق و احساس دعوی کنم که امروز یک شاعر واقعی بیش نیست؛ اما فحوای قول شاعر عرب را تصدیق میکنم که درین باب دعوی بسیار است و معنی بسیار نیست.»
goo.gl/nZ9lt0
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/oqQX8M
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به بهانهی زادروز #محمدرضا_شفیعی_کدکنی که گذشت . «طفلی به نام شادی، دیریست گم شدهست با چشمهای روشن براق با گیسویی بلند، بت بالای آرزو هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر این هم نشان ما: یک سو خلیج فارس سوی دگر، خزر» محمدرضا #شفیعی_کدکنی، #نویسنده و #ادیب…
به بهانهی زادروز محمدرضا شفیعی کدکنی که گذشت (ویدئو)
«طفلی به نام شادی، دیریست گم شدهست
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند، بت بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر، خزر»
محمدرضا شفیعی کدکنی، نویسنده و ادیب و شاعر در نوزدهم مهرماه ۱۳۱۸ در کدکن ِ تربت حیدریه در خراسان دیده به جهان گشود. شفیعی تخصیلات ابتدایی و دورهی متوسطه را دز شهر مشهد سپری کرد و پس از آن وارد دانشکدهی ادبیات دانشگاه مشهد شد و لیسانس خود را از این دانشگاه دریافت کرد. او همزمان با تحصیل در دانشگاه، در حوزهی علمیه مشهد نیز تحصیل کرد و علوم ادبی و عربی آموخت و ادبیات عرب را نیر در حوزه فراگرفت. شفیعی مدرک دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد و از سال ۱۳۴۸ به درخواست دانشگاه تهران استاد این دانشگاه شد.
بدیعالزمان فروزانفر زیر برگهی پیشنهاد استخدام شفیعی کدکنی چنین نوشت:«احترامی است به فضیلت او» پیش از استادی ِ کدکنی در دانشکدهی ادبیات تهران، برای مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانهی مجلس سنا به کار مشغول بود. دکتر شفیعی برای مدتی نیز بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا و ژاپن به عنوان استاد به تدریس و پژوهش مشغول بوده است. شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی و به شیوهی قدمایی آغاز کرد و پس از آشنایی با نیما یوشیج به سرودن شعر نو رو آورد. شفیعی با سرودن دفتر شعر ِ «در کوچه باغهای نشابور» به شهرت رسید.
حسرت نبرم به خواب ِ آن مرداب
کآرام درون ِ دشت ِ شب خفتهست.
دریابم و نیست باکم از طوفان
دریا، همه عمر، خوابش آشفتهست.
«م.سرشک» شاعری را با غزل آغازید. راهی که به سرودن شعر نو رسید. کتاب «زمزمهها» یکی از کتابهایی است که مهارت شفیعی را در سرودن غزل به تصویر میکشد. «زمزمهها» در سبک هندی سروده شد که تعلق خاطر کدکنی به شاعران خراسانی را نشان میدهد.
به جان، جوشم که جویای تو باشم
خسی بر موج دریای تو باشم
تمام ِ آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم!
اشعار شفیعی کدکنی را میتوان در زمرهی شاعران اجتماعی ایران قلمداد کرد. در هر برهه از زمان در اشعار شفیعی میتوان حال و روز جامعهی آن روز را دریافت. عبدالحسین زرینکوب دربارهی اشعار شفیعی کدکنی خطاب به او مینویسد: «...شعر، شعر جوهردار، شعر بینقاب همین است. دست مریزاد دوست عزیز… خرسندم که شعر واقعی عصر ما در صافترین و درخشانترین اشکال خویش است شکفت و این آرزوی دیرینم برآورده شد.
حق آن است که کمتر دیدهام محققی راستین در شعر و شاعری هم پایهای عالی را احراز کند و خرسندم که این استثنا را در وجود آن دوست عزیز کشف کردم… شعر شما زبان واقعی عصری است که همه کس آن را، تمام آن را، هضم نکرده است. دربارهی تحقیقات ادبی که کردهاید حاجت تذکار نیست… انصاف نمیبینم که بیمطالعهای تطبیقی و دقیق، از روی شوق و احساس دعوی کنم که امروز یک شاعر واقعی بیش نیست؛ اما فحوای قول شاعر عرب را تصدیق میکنم که درین باب دعوی بسیار است و معنی بسیار نیست.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/oqQX8M
@Tavaana_TavaanaTech
«طفلی به نام شادی، دیریست گم شدهست
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند، بت بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر، خزر»
محمدرضا شفیعی کدکنی، نویسنده و ادیب و شاعر در نوزدهم مهرماه ۱۳۱۸ در کدکن ِ تربت حیدریه در خراسان دیده به جهان گشود. شفیعی تخصیلات ابتدایی و دورهی متوسطه را دز شهر مشهد سپری کرد و پس از آن وارد دانشکدهی ادبیات دانشگاه مشهد شد و لیسانس خود را از این دانشگاه دریافت کرد. او همزمان با تحصیل در دانشگاه، در حوزهی علمیه مشهد نیز تحصیل کرد و علوم ادبی و عربی آموخت و ادبیات عرب را نیر در حوزه فراگرفت. شفیعی مدرک دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد و از سال ۱۳۴۸ به درخواست دانشگاه تهران استاد این دانشگاه شد.
بدیعالزمان فروزانفر زیر برگهی پیشنهاد استخدام شفیعی کدکنی چنین نوشت:«احترامی است به فضیلت او» پیش از استادی ِ کدکنی در دانشکدهی ادبیات تهران، برای مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانهی مجلس سنا به کار مشغول بود. دکتر شفیعی برای مدتی نیز بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا و ژاپن به عنوان استاد به تدریس و پژوهش مشغول بوده است. شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی و به شیوهی قدمایی آغاز کرد و پس از آشنایی با نیما یوشیج به سرودن شعر نو رو آورد. شفیعی با سرودن دفتر شعر ِ «در کوچه باغهای نشابور» به شهرت رسید.
حسرت نبرم به خواب ِ آن مرداب
کآرام درون ِ دشت ِ شب خفتهست.
دریابم و نیست باکم از طوفان
دریا، همه عمر، خوابش آشفتهست.
«م.سرشک» شاعری را با غزل آغازید. راهی که به سرودن شعر نو رسید. کتاب «زمزمهها» یکی از کتابهایی است که مهارت شفیعی را در سرودن غزل به تصویر میکشد. «زمزمهها» در سبک هندی سروده شد که تعلق خاطر کدکنی به شاعران خراسانی را نشان میدهد.
به جان، جوشم که جویای تو باشم
خسی بر موج دریای تو باشم
تمام ِ آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم!
اشعار شفیعی کدکنی را میتوان در زمرهی شاعران اجتماعی ایران قلمداد کرد. در هر برهه از زمان در اشعار شفیعی میتوان حال و روز جامعهی آن روز را دریافت. عبدالحسین زرینکوب دربارهی اشعار شفیعی کدکنی خطاب به او مینویسد: «...شعر، شعر جوهردار، شعر بینقاب همین است. دست مریزاد دوست عزیز… خرسندم که شعر واقعی عصر ما در صافترین و درخشانترین اشکال خویش است شکفت و این آرزوی دیرینم برآورده شد.
حق آن است که کمتر دیدهام محققی راستین در شعر و شاعری هم پایهای عالی را احراز کند و خرسندم که این استثنا را در وجود آن دوست عزیز کشف کردم… شعر شما زبان واقعی عصری است که همه کس آن را، تمام آن را، هضم نکرده است. دربارهی تحقیقات ادبی که کردهاید حاجت تذکار نیست… انصاف نمیبینم که بیمطالعهای تطبیقی و دقیق، از روی شوق و احساس دعوی کنم که امروز یک شاعر واقعی بیش نیست؛ اما فحوای قول شاعر عرب را تصدیق میکنم که درین باب دعوی بسیار است و معنی بسیار نیست.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/oqQX8M
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. به بهانهی زادروز محمدرضا شفیعی کدکنی که گذشت «طفلی به نام شادی، دیریست گم شدهست با چشمهای روشن براق با گیسویی بلند، بت بالای آرزو هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر این هم نشان ما: یک سو خلیج فارس سوی دگر، خزر» #محمدرضا_شفیعی_کدکنی، نویسنده و ادیب و…
شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی که به استاد شجریان تقدیم شده است.
دران زلالِ بیکران
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآورد
به روی نقشهٔ وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد
برون زِ ترس و لرزها گذر کند ز مرزها
بهار بیکرانهای به زیب و فر برآورد
چو موجِ آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانههای ارغوان زِ بیشه سر برآورد
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغِ ما گُلِ ظفر برآورد
سیاهی از وطن رود، سپیدهای جوان دمد
چو آذرخشِ نغمهات زِ شب شرر برآورد
شب ارچه های و هو کند، زِ خویش شستشو کند
در این زلال بیکران دمی اگر برآورد
صدای تُست جادهای که میرود که میرود
به باغ اشتیاق جان وزان سحر برآورد
بخوان که از صدای تو در آسمانِ باغ ما
هزار قمریِ جوان دوباره پَر برآورد
سفیرِ شادی وطن صفیر نغمههای تُست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
طفلی به نام شادی، تهران: ۱۳۹۹، ص ۲۱۸
محمدرضا شفیعی کدکنی، نویسنده و ادیب و شاعر در نوزدهم مهرماه ۱۳۱۸ در کدکن ِ تربت حیدریه در خراسان دیده به جهان گشود.
اشعار شفیعی کدکنی را میتوان در زمرهی شاعران اجتماعی ایران قلمداد کرد. در هر برهه از زمان در اشعار شفیعی میتوان حال و روز جامعهی آن روز را دریافت. عبدالحسین زرینکوب دربارهی اشعار شفیعی کدکنی خطاب به او مینویسد: «...شعر، شعر جوهردار، شعر بینقاب همین است. دست مریزاد دوست عزیز… خرسندم که شعر واقعی عصر ما در صافترین و درخشانترین اشکال خویش است شکفت و این آرزوی دیرینم برآورده شد.
حق آن است که کمتر دیدهام محققی راستین در شعر و شاعری هم پایهای عالی را احراز کند و خرسندم که این استثنا را در وجود آن دوست عزیز کشف کردم… ....»
بیشتر بخوانید:
goo.gl/oqQX8M
#محمدرضا_شجریان #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#شجریان #شفیعی_کدکنی
@Tavaana_TavaanaTech
دران زلالِ بیکران
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآورد
به روی نقشهٔ وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد
برون زِ ترس و لرزها گذر کند ز مرزها
بهار بیکرانهای به زیب و فر برآورد
چو موجِ آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانههای ارغوان زِ بیشه سر برآورد
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغِ ما گُلِ ظفر برآورد
سیاهی از وطن رود، سپیدهای جوان دمد
چو آذرخشِ نغمهات زِ شب شرر برآورد
شب ارچه های و هو کند، زِ خویش شستشو کند
در این زلال بیکران دمی اگر برآورد
صدای تُست جادهای که میرود که میرود
به باغ اشتیاق جان وزان سحر برآورد
بخوان که از صدای تو در آسمانِ باغ ما
هزار قمریِ جوان دوباره پَر برآورد
سفیرِ شادی وطن صفیر نغمههای تُست
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
طفلی به نام شادی، تهران: ۱۳۹۹، ص ۲۱۸
محمدرضا شفیعی کدکنی، نویسنده و ادیب و شاعر در نوزدهم مهرماه ۱۳۱۸ در کدکن ِ تربت حیدریه در خراسان دیده به جهان گشود.
اشعار شفیعی کدکنی را میتوان در زمرهی شاعران اجتماعی ایران قلمداد کرد. در هر برهه از زمان در اشعار شفیعی میتوان حال و روز جامعهی آن روز را دریافت. عبدالحسین زرینکوب دربارهی اشعار شفیعی کدکنی خطاب به او مینویسد: «...شعر، شعر جوهردار، شعر بینقاب همین است. دست مریزاد دوست عزیز… خرسندم که شعر واقعی عصر ما در صافترین و درخشانترین اشکال خویش است شکفت و این آرزوی دیرینم برآورده شد.
حق آن است که کمتر دیدهام محققی راستین در شعر و شاعری هم پایهای عالی را احراز کند و خرسندم که این استثنا را در وجود آن دوست عزیز کشف کردم… ....»
بیشتر بخوانید:
goo.gl/oqQX8M
#محمدرضا_شجریان #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#شجریان #شفیعی_کدکنی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی که به استاد شجریان تقدیم شده است. دران زلالِ بیکران بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد وطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآورد به روی نقشهٔ وطن، صدات چون کند سفر کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد برون زِ ترس و لرزها گذر کند ز…