«حسن عباسی» از ایدئولوگهای حکومت اسلامی، ۴۵ درصد از ملت فرانسه را «حرامزاده» دانست!
او که ظاهرا درباره موضوعی «انتخابات»ی سخن میگفت در توضیح ادعای خود گفت: «اگر لیبرال ها در جایی پیروز شدند یعنی آن جامعه را حرامخواری و حرامزادگی فرا گرفته است. ۴۵ درصد مردم فرانسه حرامزادهاند، این بخاطر همین مهد لیبرالیسم است»!
- به نظر شما چرا وابستگان به جمهوری اسلامی به این راحتی به دیگر ملتها و کشورها توهین میکنند؟
#حسن_عباسی #فرانسه #جمهوری_اسلامی #لیبرالیسم
@Tavaana_TavaanaTech
او که ظاهرا درباره موضوعی «انتخابات»ی سخن میگفت در توضیح ادعای خود گفت: «اگر لیبرال ها در جایی پیروز شدند یعنی آن جامعه را حرامخواری و حرامزادگی فرا گرفته است. ۴۵ درصد مردم فرانسه حرامزادهاند، این بخاطر همین مهد لیبرالیسم است»!
- به نظر شما چرا وابستگان به جمهوری اسلامی به این راحتی به دیگر ملتها و کشورها توهین میکنند؟
#حسن_عباسی #فرانسه #جمهوری_اسلامی #لیبرالیسم
@Tavaana_TavaanaTech
ژاپن، ۱۸۵۳-۱۹۵۲؛ مبارزه صدساله بین نظامیگری و گذار به لیبرالیسم مشروطه
پایان جنگ جهانی دوم و شکست بزرگ ژاپن، این کشور را بر لبه پرتگاه قرار داد. پس از صد سال مدرنسازی، نظامیشدن و توسعه با سرعتی خیرهکننده، ژاپن با نقطه عطف دیگری روبهرو شد؛ گذار از امپریالیسم مستبد نظامیگرا به پادشاهی مشروطه و صلحطلب. تجربه ژاپن، میتواند مبنای مطالعات در زمینه چگونگی دگرگونی بنیادین یک جامعه غیر اروپایی یا غربی و گذار آن از ملیگرایی افراطی و تهاجمی تا دستیابیاش به مقام یکی از باثباتترین کشورهای دموکراتیک جهان باشد.
ژاپن در طول یک قرن، از اواخر شوگانسالاری توکوگاوا تا پایان اشغال توسط ایالات متحده، مجموعهای از تغییرات سیاسی و اجتماعی سرگیجهآور را متحمل شد. در پسزمینه مدرنسازی سریع و فتوحات نظامی، جناحهای ملیگرای افراطی با عناصر لیبرالتر جامعه درگیر شدند. اما با وجود پیروزی نظامیگرایی مطلقگرا در اواخر دهه 1930، بذرهایی که جنبشهای مدنی در دوران قبلی برای اصلاحات لیبرال کاشته بودند، نقشی کلیدی در گذار نهایی ژاپن به دموکراسی ایفا کرد. وضعیت کنونی ژاپن به عنوان یک الگوی حکمرانی دموکراتیک منظم و پایدار نشان میدهد که جنبشهای لیبرال در نهایت بر ملیگرایی افراطی و نظامیگری غلبه میکنند، حتی اگر دستیابی به این پیروزی چندین دهه طول بکشد.
متن کامل مطالعه موردی توانا درباره تحول کشور ژاپن را مطالعه کنید. فایل پیدیاف دوزبانه این مطالعه هم در سایت قرار دارد:
https://tavaana.org/fa/Centennial_Struggle_In_Japan
#مطالعه_موردی #ژاپن #لیبرالیسم #لیبرالیسم_مشروطه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پایان جنگ جهانی دوم و شکست بزرگ ژاپن، این کشور را بر لبه پرتگاه قرار داد. پس از صد سال مدرنسازی، نظامیشدن و توسعه با سرعتی خیرهکننده، ژاپن با نقطه عطف دیگری روبهرو شد؛ گذار از امپریالیسم مستبد نظامیگرا به پادشاهی مشروطه و صلحطلب. تجربه ژاپن، میتواند مبنای مطالعات در زمینه چگونگی دگرگونی بنیادین یک جامعه غیر اروپایی یا غربی و گذار آن از ملیگرایی افراطی و تهاجمی تا دستیابیاش به مقام یکی از باثباتترین کشورهای دموکراتیک جهان باشد.
ژاپن در طول یک قرن، از اواخر شوگانسالاری توکوگاوا تا پایان اشغال توسط ایالات متحده، مجموعهای از تغییرات سیاسی و اجتماعی سرگیجهآور را متحمل شد. در پسزمینه مدرنسازی سریع و فتوحات نظامی، جناحهای ملیگرای افراطی با عناصر لیبرالتر جامعه درگیر شدند. اما با وجود پیروزی نظامیگرایی مطلقگرا در اواخر دهه 1930، بذرهایی که جنبشهای مدنی در دوران قبلی برای اصلاحات لیبرال کاشته بودند، نقشی کلیدی در گذار نهایی ژاپن به دموکراسی ایفا کرد. وضعیت کنونی ژاپن به عنوان یک الگوی حکمرانی دموکراتیک منظم و پایدار نشان میدهد که جنبشهای لیبرال در نهایت بر ملیگرایی افراطی و نظامیگری غلبه میکنند، حتی اگر دستیابی به این پیروزی چندین دهه طول بکشد.
متن کامل مطالعه موردی توانا درباره تحول کشور ژاپن را مطالعه کنید. فایل پیدیاف دوزبانه این مطالعه هم در سایت قرار دارد:
https://tavaana.org/fa/Centennial_Struggle_In_Japan
#مطالعه_موردی #ژاپن #لیبرالیسم #لیبرالیسم_مشروطه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمدمهدی میرباقری، روحانی تندروی مرتبط با خامنهای است و این روزها حضور پررنگی در رسانههای حکومتی دارد.
او، پدر معنوی سعید جلیلی، است و افکاری نزدیک به بنیادگرایان اسلامی دارد.
میرباقری مخالف تحصیل زنان است و میگوید آنچه پیشرفت اسلامی میخواند با توسعه مخالف است.
همچنین او اسلام و بویژه جمهوری اسلامی را رقیب تمدنی غرب و لیبرال دموکراسی میداند.
برخی از تحلیل گران سیاسی هم از سودای او برای جانشینی علی خامنهای و لابی گستردهاش با سپاه و گروههای تندرو برای حمایت از او خبر دادهاند و او را بدلیل تفکرات بنیادگرایانه، ابوبکر البغدادی ایران لقب میدهند.
در این پست دیدگاههای او در مورد مثنوی معنوی را میشنوید.
میرباقری معتقد است؛ «مثنوی معنوی» رو باید با «انبر» بلند کرد چون این کتاب «نجس» است.
#مثنوی_معنوی #محمد_مهدی_میرباقری #بنیادگرایی_اسلامی
#لیبرالیسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
محمدمهدی میرباقری، روحانی تندروی مرتبط با خامنهای است و این روزها حضور پررنگی در رسانههای حکومتی دارد.
او، پدر معنوی سعید جلیلی، است و افکاری نزدیک به بنیادگرایان اسلامی دارد.
میرباقری مخالف تحصیل زنان است و میگوید آنچه پیشرفت اسلامی میخواند با توسعه مخالف است.
همچنین او اسلام و بویژه جمهوری اسلامی را رقیب تمدنی غرب و لیبرال دموکراسی میداند.
برخی از تحلیل گران سیاسی هم از سودای او برای جانشینی علی خامنهای و لابی گستردهاش با سپاه و گروههای تندرو برای حمایت از او خبر دادهاند و او را بدلیل تفکرات بنیادگرایانه، ابوبکر البغدادی ایران لقب میدهند.
در این پست دیدگاههای او در مورد مثنوی معنوی را میشنوید.
میرباقری معتقد است؛ «مثنوی معنوی» رو باید با «انبر» بلند کرد چون این کتاب «نجس» است.
#مثنوی_معنوی #محمد_مهدی_میرباقری #بنیادگرایی_اسلامی
#لیبرالیسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
لرد اکتون (جان امریک ادوارد دالبرگ-اکتون، 1834–1902) یک تاریخنگار، سیاستمدار و اندیشمند لیبرال بریتانیایی بود که به دلیل دیدگاههایش درباره آزادی و نقد قدرت شناخته میشود.
او باور داشت که قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق، فساد مطلق را به دنبال دارد.
اکتون بر اهمیت آزادی در برابر استبداد تأکید داشت و از تاریخ برای تحلیل تأثیرات قدرت بر اخلاق و سیاست استفاده میکرد.
او همچنین در تدوین تاریخ کمبریج نقش داشت و یکی از مهمترین متفکران لیبرالی قرن نوزدهم محسوب میشود.
#آزادی #آزادی_عقیده #لیبرالیسم #سکولاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
لرد اکتون (جان امریک ادوارد دالبرگ-اکتون، 1834–1902) یک تاریخنگار، سیاستمدار و اندیشمند لیبرال بریتانیایی بود که به دلیل دیدگاههایش درباره آزادی و نقد قدرت شناخته میشود.
او باور داشت که قدرت فساد میآورد و قدرت مطلق، فساد مطلق را به دنبال دارد.
اکتون بر اهمیت آزادی در برابر استبداد تأکید داشت و از تاریخ برای تحلیل تأثیرات قدرت بر اخلاق و سیاست استفاده میکرد.
او همچنین در تدوین تاریخ کمبریج نقش داشت و یکی از مهمترین متفکران لیبرالی قرن نوزدهم محسوب میشود.
#آزادی #آزادی_عقیده #لیبرالیسم #سکولاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
شمشیر دو لبه روحانیت
✍ مرضیه حاجی هاشمی
جامعه ایران در دهه های گذشته، به سرعت به سمت گسستن از اقتدارهایی که به سبب تعلق به جمع، اعمال می شوند و همچنین توجه به هویت فردی پیش میرود. پیامد این گسستن، تمایل بیشتر به آزادیهای فردی و نوعی لیبرالیسم است. انقلاب در شیوه نگریستن به زندگی و تمایلات فردگرایانه، بر مطالبات سیاسی نیز تاثیر میگذارد و اقتدار سیاسی را به چالش میکشد؛ لذا چنین به نظر میرسد که جامعه ایران، شاهد تحولات بزرگی در تاریخ سیاسی- اجتماعی خود خواهد بود.
روند فردگراییِ منجر به لیبرالیسم در جوامع غربی، دقیقاً از نقطهای آغاز شد که در قرن دوازدهم میلادی روحانیان دینی، طی یک انقلاب در شیوه تلقی از جایگاه خود در جامعه، برای خود یک «ولایت مطلقه» تعریف کردند، ولایتی که به آنها صلاحیت قانونی و حقوقی اعطا میکند و «بر اقتداری استوار است که از سوی مسیح به پطرس و جانشینانش تفویض شده است».
«پولس زمانی که به قرنطیان، نامه نوشت تا ولایت مطلقه را توضیح دهد، گفت، آیا نمیدانید که فرشتگان را داوری خواهیم کرد تا چه رسد به امور روزگار؟»، با استناد به متون مقدس برای اولین بار چنین اقتداری برای روحانیان و کلیسا در نظر گرفته شد و تمام اقتدارهای دیگر را به چالش کشید. به چالش کشیدن اقتدارهای فردی و نهادی در یک جامعه، نوعی فردگرایی پنهان و تحولات غیر شبکهای ناملموس در جامعه را موجب میشود که بیشتر جنبه ذهنی و درونی دارد.
وقتی تحت یک اقتدار مقدس، صلاحیت تمام نهادهای عرفی و سنتی یا حتی مدرن؛ مثل احزاب و رهبران فکری جامعه که میتوانند گروهها را رهبری کنند، به شدت به چالش کشیده میشود، دقیقاً این اقتدار به بلای جان خودش، بدل میشود و ضد خود را در جامعه فردی شده ای می پرورد که خطوط قرمز عرفی را نیز در پیش چشمش شکسته میبیند.
فردگرایی ذهنی و تغییر در نگرش، به زودی به صورت مطالبات عینی در خواهد آمد و ساختار اجتماعی را در هم خواهد شکست. هیچ اقتداری اعم از دینی یا غیر دینی را یارای مقاومت در برابر این تحول در نگرش تابوشکنانه جامعه نیست؛ چرا که به موازات آن، انقلابهای فکری نیز به وقوع میپیوندند که در چرخهای مداوم، یکدیگر را تقویت میکنند، دقیقاً مانند انقلاب نومینالیستی در غرب که پس از انقلاب روحانیان و ولایت مطلقه آنها، زمینه را برای فردگرایی بیشتر که ریشه اصلی لیبرالیسم است، فراهم آورد، این بدین معناست که با این انقلاب شمشیر دو لبه روحانیت برون آمد و نه تنها اقتدار مطلقه جدیدش؛ بلکه اقتدار سنتی خودش را نیز در کنار تمام اقتدارهای عرفی دیگر برای همیشه گردن زد.
برگرفته از کانال تلگرام خانم مرضیه حاجی هاشمی
#فردگرایی #ولایت_مطلقه #لیبرالیسم #روحانیت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
✍ مرضیه حاجی هاشمی
جامعه ایران در دهه های گذشته، به سرعت به سمت گسستن از اقتدارهایی که به سبب تعلق به جمع، اعمال می شوند و همچنین توجه به هویت فردی پیش میرود. پیامد این گسستن، تمایل بیشتر به آزادیهای فردی و نوعی لیبرالیسم است. انقلاب در شیوه نگریستن به زندگی و تمایلات فردگرایانه، بر مطالبات سیاسی نیز تاثیر میگذارد و اقتدار سیاسی را به چالش میکشد؛ لذا چنین به نظر میرسد که جامعه ایران، شاهد تحولات بزرگی در تاریخ سیاسی- اجتماعی خود خواهد بود.
روند فردگراییِ منجر به لیبرالیسم در جوامع غربی، دقیقاً از نقطهای آغاز شد که در قرن دوازدهم میلادی روحانیان دینی، طی یک انقلاب در شیوه تلقی از جایگاه خود در جامعه، برای خود یک «ولایت مطلقه» تعریف کردند، ولایتی که به آنها صلاحیت قانونی و حقوقی اعطا میکند و «بر اقتداری استوار است که از سوی مسیح به پطرس و جانشینانش تفویض شده است».
«پولس زمانی که به قرنطیان، نامه نوشت تا ولایت مطلقه را توضیح دهد، گفت، آیا نمیدانید که فرشتگان را داوری خواهیم کرد تا چه رسد به امور روزگار؟»، با استناد به متون مقدس برای اولین بار چنین اقتداری برای روحانیان و کلیسا در نظر گرفته شد و تمام اقتدارهای دیگر را به چالش کشید. به چالش کشیدن اقتدارهای فردی و نهادی در یک جامعه، نوعی فردگرایی پنهان و تحولات غیر شبکهای ناملموس در جامعه را موجب میشود که بیشتر جنبه ذهنی و درونی دارد.
وقتی تحت یک اقتدار مقدس، صلاحیت تمام نهادهای عرفی و سنتی یا حتی مدرن؛ مثل احزاب و رهبران فکری جامعه که میتوانند گروهها را رهبری کنند، به شدت به چالش کشیده میشود، دقیقاً این اقتدار به بلای جان خودش، بدل میشود و ضد خود را در جامعه فردی شده ای می پرورد که خطوط قرمز عرفی را نیز در پیش چشمش شکسته میبیند.
فردگرایی ذهنی و تغییر در نگرش، به زودی به صورت مطالبات عینی در خواهد آمد و ساختار اجتماعی را در هم خواهد شکست. هیچ اقتداری اعم از دینی یا غیر دینی را یارای مقاومت در برابر این تحول در نگرش تابوشکنانه جامعه نیست؛ چرا که به موازات آن، انقلابهای فکری نیز به وقوع میپیوندند که در چرخهای مداوم، یکدیگر را تقویت میکنند، دقیقاً مانند انقلاب نومینالیستی در غرب که پس از انقلاب روحانیان و ولایت مطلقه آنها، زمینه را برای فردگرایی بیشتر که ریشه اصلی لیبرالیسم است، فراهم آورد، این بدین معناست که با این انقلاب شمشیر دو لبه روحانیت برون آمد و نه تنها اقتدار مطلقه جدیدش؛ بلکه اقتدار سنتی خودش را نیز در کنار تمام اقتدارهای عرفی دیگر برای همیشه گردن زد.
برگرفته از کانال تلگرام خانم مرضیه حاجی هاشمی
#فردگرایی #ولایت_مطلقه #لیبرالیسم #روحانیت #گفتگو_توانا
@Dialogue1402